مهرالدین مشید

 

حادثۀ تکاندهندۀ پغمان نه یک جنایت جنسی؛ بلکه جنایت سیاسی و حتی اقتصادی است

 

هموطنان عزیز و همیشه حاضر در صحنۀ حق و باطل تاریخ کشور آگاهی دارند که چند روز پیش رخداد دلخراش و نهایت غم انگیز در فاصلۀ سرک میان قرغه و پغمان رخ داد؛ نه تنها یک حادثه، بلکه یک جنایت و حتی فراتر از آن یک فاجعۀ تکاندهندۀ جنسی بوده که در تاریخ کشور بی پیشینه است. حادثه یی که تند باد و توفان آن به گونۀ صاعقه سراسر کشور را درنوردید و وجدان انسانیت را تکان داد. رخدادی که حتی صحبت بر سر آن دشوار است و چه رسد به آن که روی چند و چون آن سخن زد و جزییات آن را به تصویر کشید و بعد به  تفسیر گرفت. هرچند  این رخداد در ظاهر یک واقعۀ ننگین و جانکاه است که انسانیت از آن شرم دارد و حتی لکۀ بدنامی بر جبین انسانیت است؛ اما وقوع این حادثه در شرایط بسیار حساس کشور و بویژه تحت تاثیر درآوردن اوضاع حاد و پرتشنج کنونی، سخن از آن سوی سکۀ رخداد دارد که معلوم می شود. در عقب این حادثه سناریو سازان تردست و سیاست کشته یی وجود دارد که  با رنگ و بو دادن جنایی حادثه دست به جنایت سیاسی زده اند و حتی با از هم پاشی و فروپاشی وضعیت سیاحتی و تفریحی قرغه و پغمان ضربۀ بزرگ اقتصادی را نیز بر اقتصاد کشور وارد کردند.

چند روز پیش شماری جنایتکاران حرفه یی در مسیر راۀ قرغه و پغمان چندین موتر را متوقف گردانیدند و پس از تاراج طلا، موبایل و پول های نقد آنان، مردان را در یک ویرانه و زنان را در ویرانۀ دیگرمنتقل گردانیدند. در حالی که مردان در اسارت کامل این دزدان به سر می بردند، زنان بصورت بیرحمانه یی مورد تجاوز قرار گرفتند. این حادثۀ المناک زنان بیچاره یی را به قربانی گرفت که با یک عالم آرزو های پاک خواسته بودند تا در محفل عروسی خویشاوندان شان اشتراک کنند و لحظاتی را فارغ از دغدغۀ جنگ و ناامنی در دامنه های تپۀ پغمان سپری کنند؛ اما دزدان نامرد و بی غیرت با پشت پا زدن به تمامی رسم و راۀ انسانی و اسلامی این زنان را به اسارت کشیده و بر شرافت و عزت آنان حمله ور می شوند. هرچند این رخدادجنایتکارانه بوسیلۀ چند تا دزد صورت می گیرد؛ اما وقوع این حادثه نشانگر این است که در عقب این رخداد سناریوست های ماهری قرار دارند که این سناریو را بصورت آگاهانه برنامه ریزی کرده اند تا بتوانند، به اهداف گوناگون سیاسی و اقتصادی خود نایل آیند؛ زیرا جنایتکاران کلان جز برای پول و قدرت دیگر به هیچ چیز و حتی به ناموس و شرافت مردم افغانستان اعتنایی ندارند. از این رو بیرابطه نخواهد بود تا ابعاد دیگر این رخداد تکاندهندۀ از افکار عامه افگنده شوند.

از همین رو است که در عقب این حادثه هنوز چندوچون های زیادی وجود دارد که باید کلافۀ آن اندکی گشوده شود که چگونه در چنین شرایط نازک به وقوع پیوست و یکباره تمامی حوادث و حتی روند تفتیش آرا و اعلان نتایج انتخابات را تحت شعاع قرار داد و حتی بر تمامی رخداد های جنایتبار گذشته یک باره پرده کشید و تا سطح اجماع ملی رخ بنمود و مردم افغانستان بدون در نظرداشت تمایلات قومی و گروهی به تقبیح آن پرداختند و با یک صدا آن را محکوم کردند. هر چند این همدلی و همصدایی در شرایط حساس کنونی که تیم های انتخاباتی وگروههای سیاسی هر آن در صدد از هم پاشیدن آن هستند. باهمه زشتی های حادثه یک فال نیک بوده و نشانگر امیدواری وحدت ملی در کشور است؛ اما این به معنای آن نیست که تمامی جنایت های گذشته در کشور را نادیده گرفت و حادثۀ اخیر را گویا مرکز ثقل تمامی رخداد های جنایتبار گذشته در افغانستان تلقی کرد. و با بزرگ نشان دادن رخداد کنونی از جنایت های گذشته و جنایتکاران کلان پیشین که جرم شان به مراتب بزرگتر از مجرمان رخداد پغمان است، چشم پوشی نمود. جنایتکاران یادشده هم با استفادۀ ابزاری از این رخداد هر کدام بوق و کرنای را بگیرند و هرآنچه در توان دارند، به این رخداد بدمند و آن را به زخم ناسور مبدل کنند. ای کاش هدف نیکی هم در قبال آن می داشتند؛ زیرا این جنایتکاران هر گامی را که برمی دارند و هر عملی را که انجام می دهند، در گام اول اهداف شخصی و گروهی و تیمی خویش را در آن جستجو می نمایند؛ زیرا مردم افغانستان با بیدردی های جنایتکاران نامدار آشنایی کافی دارند و می دانند که چقدر در پیوند به رنج مردم بی تفاوت و بی اعتنا هستند. آیا این ها نبودند که برای بدست آوردن قدرت به کودک و زن افغان اندکترین ترحم نکردند و هزاران خانه های بیگناهان را پس از تاراج با راکت ها بستند و چوب و دستک آن را به بازار عرضه نمودند و سردسته های این جنایتکاران این همه جنایت ها را با چشمان باز مشاهده می نمودند و حتی خمی برابرو هم نمی آوردند و چه رسد به آنکه جنایتکاران کوچک را مورد بازپرس قرار می دادند. شمار جنایت کاران و جنایت ها پس از تهاجم شوروی در افغانستان و بعد از سقوط نجیب و تشکیل حکومت بیمار مجاهدین و به قدرت رسیدن طالبان و بالاخره سقوط طالبان و تشکیل ادارۀ موقت و ادامۀ آن دوازده سال حکومت فاسد و غارتگر، در کشور فراتر از شمار انگشتان؛ بلکه صدها آدم هایی اند که اکنون قدرت دولتی و گروهی دارند و کاخ های مرمرین و زمردین و  ویلا های رنگارنگ در کابل و جمیرا دارند. هرگاه از داستان زنده به گور کردن های ترکی، امین در پولیگون پلچرخی سخن به دراز بکشد و کشتار های بیرحمانۀ کارمل و نجیب و به آتش کشاندن شهرک ها و قریه های افغانستان و در بدر و آواره شدن و میلیون ها خانوادهها در کوهها و به خارج ازکشور و بالاخره دچار شدن آنان به مصایب بی شمار جنایت های جنسی و سیاسی و اقتصادی در کشور به تفصیل بحث شود و هر یک مورد تحلیل قرار بگیرند. به ساده گی روشن خواهد شد که به چه میزانی در افغانستان جنایت شده است. چه رسد به آن که سخن از تاراج و جنایت های جنسی غارتگران شهر کابل بعد از سقوط نجیب پرده برداشته شود که چگونه خانه های کابلیان را پیش چشمان شان دزدیدند. در حالی که مالک خانه با چشمان خود می دید که چگونه تفنگدار بیرحم و بی فرهنگ خانه اش را با مسلسل و توپ بسته است و پس از به غارت بردن آن حتی از به حراج کشاندن دستک و کلکین آن هم احتراز نمی نمود؛ اما مالک خانه از ترس آه از دل بیرون نمی کرد و شاید هم آن غارتگر بیرحم با خود این شعر را زمزمه می کرد:

 عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم .
همان یک لحظه اول ، 
که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، 
جهان را با همه زیبایی و زشتی ، 
برروی یکدگر ، ویرانه میکردم

 

این که سخن از سینه بریدن ها و میخ کوبی ها به میان آید و قصه های رقص مرده سر شوند و از جنایتهای نسل کشی طالبان و ستم و بیرحمی آنان در گذشته و حال پرده برداشته شود. کتاب "هفت من مثنوی" خواهد شد و  بدون تردید به ساده گی " سیاه رو شود آنکه در او غش باشد". در حالی که در عقب هر یک از این جنایت ها شخصی و بالاخره گروهی و جود داشت که نمی توانست نماینده گی از یک قوم و حتا گروۀ خود نماید و حتی گروۀ آن از عمل ضد انسانی و جنایت های شرم داشت و آنها را محکوم می نمود؛ اما جنایتکاران بزرگ بخاطر پنهان کردن جنایت های شان بصورت بیرحمانه یی قوم و گروهی را ابزار برای پرده کشیدن بر روی زشت ترین جنایت های جنسی و ضد بشری خود قرار دادند. شماری آدم های جاهل و نافهم بدون توجه به حقانیت قضایا با دنباله روی کورکورانه از اهداف این جنایتکاران با آنان همصدا شدند و بجای تنبیۀ اعمال آنان به توجیۀ  آنها اقدام کردند. به این ترتیب از جنایتکاران بزرگ اشخاص کلان ساختند و بر سیاه کاری ها و سیاه رویی های آنان پرده کشیدند.

شگفت آور این است که امروز همان جنایتکاران هم دهل و سرنا را برداشته اند و حادثۀ پغمان را محکوم کرده و بلعمباعور وار با ژست های فرعونی و قامت قارونی فتوای اعدام آنان را زمزمه می نمایند. در حالی که شماری از تفنگداران آنان هنوز هم دارای زندان های شخصی هستند و از دهها مجرم و تباهکار این چنینی حمایت می کنند و با استفاده از تنگدستی های آنان همچو اعمال شنیع را بوسیلۀ آنان انجام میدهند تا از یک سو از غارت های آنان چیزی بدست آورند و از سویی هم بر رقبای سیاسی و اقتصادی خود پیروزی بدست آورند. این غارتگران اند که جنایت کاران را استخدام می نمایند و از یک سو برای رهایی شان از چنگال قانونی تلاش می کنند و از طرف دیگر خود را در خط مقدم جبهۀ مردم می رسانند و خود را از علمبرداران ضد فاجعۀ پغمان حساب می نمایند.

مردم افغانستان نباید جنایت های این حادثه آفرینان را به باد فراموشی بسپارند و برای این ها فرصت مخفی کردن جنایت های شان را بدهند. در گام  اول تلاش کنند تا این جنایتکاران را به اشد مجازات اعدام محکوم شوند  که خود شان تنبه شوند حامیان شان عبرت بگیرند. نگذارند تا حامیان شان بر ادارههای عدلی و قضایی متهم به فساد افغانستان نفود کنند و مجازات این ها را تخفیف بدهند؛ زیرا هر جنایتی که امروز و حتا فردا ها در افغانستان به وقوع بپیوندد، درعقب آن این جنایتکاران بزرگ و دستکی ها و همپاتکی های آنان قرار دارند. حالا که این ها به دام افتاده اند و از ترس آن که مبادا پای آنان در قضیه دخیل شود، بالاخره سکوت را شکستند و ناگزیر به ارایۀ فتوا شدند. این مراجع بلعمباعوری که هر از گاهی حتی بی شرمانه قرآن کریم را نیز ابزاری برای صدور فتوا های کذایی خود گردانیده اند. هراس از آن ندارند که چه بلا و جنایتی بوسیلۀ عمال آنان بر سر ملت  مظلوم افغانستان بیاید و تنها زمانی می جنبند که منافع شان به خطر مواجه شود و احتمال افشای آنان می رود. از این رو ناگزیر می شوند تا دیرتر بجنبند و ناگزیر و از روی شرم افکار عامه چیزی بگویند.

بدون تردید جنایتکاران حادثۀ پغمان که هرکدام از جمله مجرمان متکرر هستند، به گونۀ مستقیم و غیر مستقیم هر یک دست پروردههای جنایتکاران کلان اند که از حمایت های گوناگون آنان برخوردار هستند. جنایتکاران باید بدانند که پس از این مردم افغانستان فریب آنان را نخورده و به قیافه های مقدس نمایانۀ آنان باور نه نمایند؛ زیرا آدم هایی که یک بار خام شدند و از آزمون بدر نیامدند. دیگر پخته نمی شوند و کمترین یقین و باور نسبت به آنان عین سفاهت و بی خردی است. حال بر مردم افغانستان است تا برای آنکه این جنایتکاران به سزای اعمال و حشیانۀ شان برسند و از سویی هم ریکارد سفارش حامیان شان شکستانده شود. از موضع خود عقب نشینی نکرده و تا زمانی که این جنایتکاران به چوبه های دار بسته نشوند، هرگر از پای نه نشینند و برای عملی شدن داعیۀ میلیون ها هموطن ما که همانا اعدام این جانیان است، بدون اندکترین دلهره به اعتراضات مدنی خود ادامه بدهند تا میادا حکومت فاسد بار دیگر دست به مصالحه بزند و با استفاده از غیابت مردم  و بروکراسی قضایی از مجازات اعدام آنان بکاهد. یاهو

  

 


بالا
 
بازگشت