پوهنیار بشیرمومن

 

 

جامعه شناسی تجاور جنسی

اگر درد خودت را احساس کردی ، زنده ای ... اما اگر درد و محنت دیگران را احساس کردی ، انسانی

                                                                                                                                                                                              « احمد رضایی»

تجاوز جنسی از جمله پرابلم های اجتماعیست که کمتر به آن پرداخته شده و جزو تابوهای جامعه افغانی  به حساب می آید،ازین رو درینجا سعی صورت گرفته تا  مسله از دید گاه جامعه شناسی کاویده شود.  تجاوز در لغت به معنای سختی، درشتی، تندی و غلبه و زور و معادل کلمه لاتین Violence به معنای خشونت و زور است.

تجاوز جنسی به معنی انجام نزدیکی جنسی با فرد، بدون رضایت اوست. تجاوز جنسی در حقیقت تنها یک حمله فیزیکی و جنسی نیست؛ بلکه در عین حال حمله معنوی و حمله به شأن انسان است که در آن قربانی از حق خود محروم می‌گردد. این خشونت، هرچند همیشه قتل را به همراه نداشته  ولی اکثرن تهدید به قتل را به همراه دارد. تجاوز جنسی در جوامع سنتی وبطور خاص در افغانستان یکی از بزرگترین  درد ناکترین تراژدی هایست که هیچ درد معادل آن شده نمی تواند،این درد  جانکاه است که اگر «قربانی » زنده بماند همراه با فامیلش تا ابد آنرا احساس خواهند نمود. در این روزها انتشار اخبار مبنی بر وقوع تجاوز گروهی صفحات زیادی از روزنامه ها  واخبار تلویزیونها را به خود اختصاص داده و احساسات عمومی جامعه را جریحه‌دار کرده است.حادثات تجاوز و حوادثی نظیر آن که  در رسانه ها منتشر می شودناشی از نابسامانی های اجتماعی است و دست داشتن برخی جنگسالاران  در شکل گیری و رخ دادن آن دخالت دارند.هرگاه خبری مبنی بر تجاوز جنسی و خشونت و جنایت های ناشی از آن در رسانه ها منتشر می شود برای مدتی ذهن ها و افکار آزرده جامعه را متوجه خود کرده تا شاید برای حل آن راه سراغ شود، اما پس از مدتی دوباره فراموشی است تا حادثه بعدی و ... .
آخرین خبری تکاندهنده وتحمل ناپذیر درین باب تجاوز جنسی توسط چند وحشی بر زنان معصوم در پغمان  بود، تجاوزی که در برابر چشم مردان خانواده و با تهدید ولت وکوب این خانوادها ی ستمدیده صورت پذیرفت.درین میان دخترک 18 ساله در اثر تجاوز نامردان جان داد ! ودر واپسین حرفهای خود بخاطر تسلط فرهنگ پوسیده میگفت : «چپ شوید! به کسی چیزی نگوئید که آبرویم می رود... ».از نظر جامعه شناسان برخی سوء رفتارها در این خصوص به اندازه تمدن انسان سابقه دارد ،در همین راستا یکی از شایع ترین نمونه‌های بارز تغییر الگوی مناسبات جنسی اجتماعی در افغانستان تجاوز جنسی مردان به پسران خرد سال بوده که از قدمتی طولانی برخوردار است(رجوع شود به جامعه شناسی بچه بازی . نوشته .ب. مومن سایت آریایی) . تجاوز بر بچها  در 13 سال حاکمیت مجاهدین دولتی کار خانگی  روزمره جنگسالاران وزورمندان است که چندان در مطبوعات  انعکاس نمی یابد. درین رابطه مطابق گزارش سازمان ملل  در جهان  درهر ده ثانیه یک مورد آزار و اذیت جنسی صورت میگیرد؛ هر روز بیش از پنج کودک در نتیجه آزار و اذیت جنسی جان خود را از دست می‌دهند؛ حدود هشتاد درصد کودکانی که بر اثر آزار و اذیت جنسی می‌میرند زیر چهار سال قرار دارند.

 قضیه آزار و اذیت جنسی که در هر طبقه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، قومی، همه مذاهب و همه سطوح اتفاق می‌افتد؛ حدود سی فیصد از کودکان مواجه شده با آزار و اذیت جنسی، بعد به کودکان خود تجاوزمی‌کنند و این روند وحشتناک ادامه می‌یابد. ولی تجاوز بر زنان در تاریخ افغانستان  کم سابقه است . اولین قصد ناکام تجاوز را من در سالهای 90 حاکمیت مجاهدین  توسط افراد شورای نظار در مکرویان سوم به یاد دارم «شب‌ ۲۰ دلو ۱۳۷۱ چند نفر «جهادی‌» مسلح‌ داخل‌ آپارتمان‌ ۱۸ بلاك‌ ۱۶ مكروریان‌ سوم‌ مربوط‌ عبدالحمید شده‌ و می‌خواستند كه‌ دختر ۱۴ ساله‌اش‌ موسوم‌ به‌ ناهید را بربایند. دخترك‌ متوجه‌ این‌ نیت‌ شوم‌ دزدان‌ بی‌ناموس‌ می‌شود در حالیكه‌ دیگر اعضای‌ فامیل‌ درگیر مشاجره‌ با آنها می‌باشد بخاطر حفظ‌ عفت‌ خود از شر شرف باختگان‌ «جهادی‌» به‌ بالكن‌ آپارتمان‌ رفته‌ و از طبقه‌ پنجم‌ خود را به‌ زمین‌ انداخته‌ و جابجا هلاك‌ می‌شود. فردای‌ این‌ حادثه‌ تمام‌ اهالی‌ منطقه‌ با تابوت‌ دخترك‌ بر شانه‌های‌ شان‌ دست‌ به‌ تظاهرات‌ می‌زنند ( من هم یکی از شرکت کنندهگان همان تراژدی بودم)  و شعارهای‌ مرگ‌ بر «جهادی‌»های‌ خاین‌ و جنایتكار و مرگ‌ بر وطنفروشان‌ و مزدوران‌ بیگانه‌ و ده‌ها شعار دیگر را سر می‌دهند كه‌ بیانگر عمق‌ نفرت‌ آنها نسبت‌ به‌ بنیادگرایان‌ وطنفروش‌ می‌باشد. بعد از نیم‌ ساعتی‌ سر و كله‌ی‌ عده‌ای‌ از تفنگداران‌ پیدا می‌شود كه‌ با فیرهای‌ متوالی‌ مظاهره‌چیان‌ را پراگنده‌ نمودند. روز بعد جنرال‌ فهیم‌ رئیس‌ امنیت‌ دولت‌ اسلامی‌ با یك‌ مقدار پول‌ به‌ خانه‌ی‌ پدر ناهید رفته‌ و می‌خواست‌ با پیشكش‌ نمودن‌ پول‌ از فامیل‌ دختر دلجویی‌ نماید. اما یكی‌ از زنان‌ حاضر در صحنه‌ پول‌ها را به‌ سر و روی‌ جنرال‌ صاحب‌ حواله‌ نموده‌ و می‌گوید كه‌ « این‌ پول‌ها را به‌ این‌ سگ‌های‌ وحشی‌ بدهید تا به‌ جان‌ و مال‌ و ناموس‌ مردم‌ تجاوز نكنند».  مثال دیگرقتل عام و تجاوز جنسی دسته جمعی در افشار، 10-11 فبروری 1993 است « وزیر دفاع وقوماندان اعلی دولت اسلامی در آن زمان در عملیات افشار احمد شاه مسعود بود. وی تمام مسوولیت برنامه ریزی و دستور دهی عملیات های نظامی را داشته است. وی مستقیماً قطعات جمعیت اسلامی و به طور غیر مستقیم قطعه اتحاد اسلامی را کنترل می کرد»( رجوع شود به سایت کابل پرس).  به همین ترتیب چندین تجاوز در مربوطات ولایت مزار وسرپل ، ومدت 5ماه قبل در بغلان وبعد در کابل و اکنون در پغمان صورت گرفته است.از لحاظ تاریخی تجاور بر زنان در جهان اسلام  گاه به شکل انفرادی وهم دستجمعی در زمانهای مختلف ومکانهای مختلف  صورت گرفته چنانچه عبدالحسین زرین کوب در اثر خویش بنام دوقرن سکوت میگوید  «عربها 300هزار زن ودحتر ایرانی را به بند کشیده وبه نوبت به آنها تجاور کردند وفرزندان پدر نا شناخته ی بسیار بر جای نهادند...»1 . در جهان امروزهم  روزانه صدها زن  در کشورهای مختلف مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند. معمولاً این تجاوزها به‌صورت انفرادی اتفاق می‌افتد، ولی در مواردی تجاوز به‌شکل گروهی نیز انجام می‌شود. فیصدی بالایی از این تجاوزها توسط مردان صورت می‌گیرد و یک فیصدی پایین توسط زنان، یعنی در اکثریت موارد شخص متجاوز، مرد است. در آفریقای جنوبی، از سه تجاوز یکی آن توسط بیش از یک متجاوز صورت می‌گیرد و در امریکا از هر ده تجاوز، یک تجاوز توسط بیش از یک متجاوز انجام می‌شود. معمولاً تجاوز گروهی را به دلیل انتقام گرفتن یا در جریان جنگ‌ها برای ایجاد رعب و وحشت و شکستاندن اعتماد به نفس طرف مقابل انجام می‌دهند. مثالهای روشن این گونه تجاوزها را در زمانه ما در جنگهای یوگسلاویای سابق میان صربها  ومسلمانان کوسو ودیگران  وهم چنان در جنگهای سالهای  1993 میان شورای نظار با حزب وحدت در افشار  کابل  میتوان آورد. اگر  چنین تصور شود که تمام  اعمال متجاوزان به زنان در جامعه انگیزه های جنسی دارد، شاید درست نباشد. زیرا دیده شده که برخی از تجاوزات بدون انگیزه و تحریک جنسی صورت میگیرد. مانند حمله جنکسالاران بر یک خانم در ولایت بغلان  در روز روشن صرف یخاطر انتقام وتجاوز در شهر کابل  بر مادریکه پسرش با دختر فرار نموده بود به دلیل انتقام توسط اراذل و اوباش صورت گرفته بود ،یعنی همه تجاوزها دلایل جنسی نداراند. در پهلوی این همه ضعف اخلاقیات و سختی ازدواج بی سهل انگاری پولیس از علل وقوع دیگر این جرم  تجاوزاست. زنان از جملۀ قربانیان اصلی تجاوز جنسی اند که بیش‌ترین شان بخاطر شرم و گناه و بی‌پناهی قضیه تجاوز را پی‌گیری نمی‌کنند.

گمان بر این است که این قربانیان، به‌سانِ هزاران قربانی دیگر در سراسر دنیا، به دلیل حسِ شرم و گناه و ترس از طرد شدن توسط جامعه، این تجربۀ دردناک را پنهان نگه‌ می‌دارند. در مواردی حتا زنی که به او تجاوز شده به زندان انداخته می‌شود و مجرم شمرده می‌شود. معلوم است که چنین جرایم وجنایات در جوامع که در وضعیت انومیک قرار دارند بیشتر صورت میگیرد .

 به فهم جامعه شناسان آنومیک به شرایطی گفته می شود که غیر عادی است، مسائل اخلاقی و ارزشهای اجتماعی کمرنگ شده، خودکنترلی و کنترل اجتماعی افراد به حداقل رسیده و معنویات در جامعه رنگ باخته است.  به عباره دیگرانومیک یعنی اینکه پریزدنت کشور مقرری ویا بر طرفی والی ویا قومندان پولیس را ندارد  وتوان آنرا ندارد که از پولیس بپرسد که چرا این حوادث دلخراش  وخوفناک هر روز در ولایت کابل صورت میگرد...!

 در همچو شرایط قربانی هر کسی می‌تواند باشد، دختر، پسر، زن، مرد، و افراد بزرگسال...، ولی زنان در مجموع و بخصوص زنان جوان در معرض خطر بیشتری هستند. مسئله‌ای که باید بطور جدی مدنظر گرفته شود این است که تجاوز جنسی تنها به حمله به جسمِ شخص تمام نمی‌شود، بلکه معمولاً اثرات درازمدت روانی به‌جا می‌گذارد که زنده گی شخص را در ساحات مختلف فردی و اجتماعی به چالش می‌کشد.

بی وجدانهای سادیست که از خشونت بیش از حد  در تراژدی پغمان استفاده می‌کردند تا خشم خود را فروبنشانند و دست به لت و کوب ‌زنند و آن‌ها را به‌شدت زخمی ‌کردند ، همین داستان در حدود یک بر سه تجاوزها همراه با زدن  در کل است و هر چه قربانی آشناتر باشد، امکان این‌که لت و کوب شدیدتر باشد بیشتر است.

پایه وعلت اصلی این بحرانهای دلخراش وخوفناک در جامعه   به قول رابرت کینگ مرتونRobert King Merton جامعه شناس آمریکایی : « هرگاه بین هدف و وسیله رسیدن به آن فاصله ای بیفتد جرم به وقوع خواهد پیوست»2 . به تاید نظریه مرتون ، مارسل موس   Marsel mos جامعه شناس فرانسوی می گوید: «هیچ پدیده ای در جامعه یک مرتبه به وجود نمی آید و یکشبه نیز از میان نمی رود، زیرا در وقوع پدیده های اجتماعی عوامل فراوانی دخیل هستند و از یک علت خاص ناشی نمی شوند»3 .
علرغم آنچه گفته آمدیم  آزار واذیت خانمان و جرائمی دیگر از این قبیل را مسائل مختلفی از جمله محرومیت های جنسی، بیکاری، عقده های روحی و روانی و در نهایت وجود شرایط نابسامان در جامعه را نیز رقم میزند.
بر اساس همان نظریه مرتون چون ارضای نیازهای جنسی به دلیل بیکاری و بی روزگاری از طریق ازدواج و راههای دیگر برای بسیاری از این افراد ممکن نیست لذا نیازهای جنسی آنها به این شکل بروز می یابد.
 یعنی  همه این عوامل سربسر شده و شرایط روحی و روانی افراد را برای دست زدن به هر کاری فراهم می کند.
آبراهام هَرولد مزلو  AbrahamHarold Maslowدانشمند دیگر آمریکایی به این باور است که «ارضای نیاز جنسی را در ردیف تنفس، غذا، آب، خواب، تعادل زیستی و روانی و دفع خواهیم یافت. چهار طبقه اول این هرم نیازهای پایه یا نیازهای فقدانی نام دارند. این نیاز‌ها در صورتی که تامین شوند حس خاصی به فرد نمی‌دهند اما در صورتی که تامین نشوند او را دچار اضطراب و نگرانی می‌کنند»4. زیادتر زنانی که مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند به دلایل زیادی برای حفظ ابرو به کسی چیزی نمی گویند یا میخواهند این واقعه را از ذهن خود بیرون کنند و بخاطر تحقیقات پولیس و معاینات اهانت آمیز طبی و همچنین روند طولانی پرونده ترجیح میدهند بار روانی سنگین آن را خود تحمل کنند. یکی از مسایل دیگر مربوط به این بحث مسله فرار زنان  از محیط خانواده است.  به نقل از رویترز : « زنان افغانی که  به خاطر آزار و اذیت خانگی  یا تجاوزات جنسی  از خانه می گریزند وبه زندان انداخته می شوند، در حالیکه شخص متجاوز آزادانه به زندگی خود ادامه میدهد»5.
 بخاطر باید داشت که فرار برای زن افغان، یک جرم اخلاقی محسوب می شود. برخی از قربانیان تجاوزات جنسی هم به دلیل بی عفتی که آن هم یک جرم اخلاقیست به زندان می رون.
با وجود پیشرفت افغانستان در زمینه حقوق بشر پس از سقوط طالبان، هنوز زنان در معرض خطر ربوده شدن، تجاوز، ازدواج اجباری و خرید و فروش قرار دارند. فرار از خانه در واقع زيرپا گذاشتن مقررات خانواده گي و ارزشهای اجتماعي است كه اغلب به علت ترس، خشم، يا انتقام جويي در مقابل عوامل مخرب و آشفته خانواده گي و اجتماعي رخ مي دهد. دختران بيشتر براي مدت كوتاهي حضور در مكان هاي ديگر را به جاي ماندن در خانه خود ترجيح مي دهند .  گزارش سازمان صحت جهاني حاكي است كه « سالانه بيش از يك ميليون نوجوان 13 تا 19 ساله از خانه فرار مي كنند كه 60 تا 70 فیصد اين افراد، شامل دختران و 30 تا 40 فیصد از آن در بين پسران رخ مي دهد، دختران فراري معمولاً در گروه سني 14 تا 25 سال قرار دارند» 6. موقعيت سني اين افراد نشان دهنده ي ميزان آسيب پذيري، و قرباني شدن در برابر سوء استفاده هاي جنسي مختلف و ديگر سوء استفاده ها مي باشد.

« مرده گا وان »  ویا کمیشن کاران صنعت سکس معمولا دختران فراری که آسیب پذیر نیز هستند، وسیله درآمد خود قرار میدهند. آنها را به برقراری ارتباط  جنسی و انجام کارهای خلاف مجبور می کنند. متاسفانه در سال های اخیر  با استفاده نا مشروع از انتر نت فرار دادن دختران ار فامیلها به وفرت صورت میگیرد . 
مسله فرار دختران در قدم نخست یک پرابلم شخصی تصور میشود ، اما با توجه به پيامدهاي سوء آن در جامعه ، تبديل به يكي از پرابلم های جدی اجتماعي در سالهاي اخير شده است. بدون تردید عوامل متعدد اقتصادي ،‌فرهنگي و‌اجتماعي موجبات فرار دختران را فراهم مي آورد ، اما برخورد ناجور مسولین  دولتی و عدم برنامه ريزي درست و منسجم در اين زمينه در سرخط عوامل اساسی قرار دارد . 
اما عمده ترین عامل فرار دختران عدم توجه و بي احترامي، آزار و اذيت آنان، محدوديت و محروميت شديد، سردي روابط و کم محبتي، تبعيض قائل شدن، آشفتگي خانواده، طلاق، اصرار بر ازدواج اجباري و ناآگاهي والدين از خصوصيات دوره نوجواني و بلوغ است. 
وباز هم  مطلب اصلی، بدترین پيامد قربانيان تجاوز، رانده شدن از اجتماع مي باشد. در اذهان عامه، «زن پس از تجاوز، كالاي صدمه ديده اي مي باشد كه از جامعه اخراج شده است و جايي براي رفتن ندارد»
7. واقعيت تلخ تر اين است كه مردان به جاي آنكه حامي و پشتيبان قربانـي بـراي گذر سريع تـر و صحيح تـر وي از مراحل بهبـودي و تجديـد ساختـار جسمي ـ رواني باشند، با بينش و نگرش خاص، ناعادلانه و غير منطقي، نسبت به «فرد آسيب ديده» رفتار مي كنند.  در اغلب موارد دختران آسيبديده از سوي پدران مورد ضرب و شتم قرار ميگيرنـد و از خانـه اخراج ميشونـد يا براي مدتي در خانـه زنداني ميگردند. گاه عكس العمل برادران شخص قرباني، شديد تر بوده و به قتل قرباني توسط آنها منجر ميشود. شوهر نيز ممكن است زن آسیب دیده را سهل انگار، بي اراده، خيانت كار، اغواگر و ضعيف بداند و مورد تنفر، سرزنش، طعنه و كنايه هاي خويش قرار  دهد.ازینرو تعداد ازین قربانیان از  خانه فرار مي كنند، معمولاً در دام سودجويان قرار گرفته و قرباني تجاوز مي شوند، نهايتاً مجبور به فحشا مي شوند. همچنين دختراني كه در سنين كودكي مورد سوء استفاده جنسي قرار گرفتهاند، به فحشا گرايش پيدا ميكنند. پژوهشگران یونوریستی براون دريافتند که« مردان و زناني كه در دوران كودكي يا نوجواني مورد تجاوز قرار گرفتهاند، چهار بار بيشتر از افراد ديگر به فحشا روي ميآورند. همچنين آنها دو برابر بيشتر از سايرين دست به روابط متعدد در هر سال ميزنند و درگير روابط جنسي، لااباليگري و بيقيد و بندي ميشوند»8.
با این همه چاره ای اساسی برای حل این مشکل که در ذهن اغلب مسئولان خطور می کند افزایش شدت برخوردها و تشدید مجازاتهای مجرمین است . باید پذیرفت که  برخورد  جدی واعدام  مجرمین  در شرایط  نابسامان کشورمان راه  قانونی، وعقلانی است اما تنها اعدام  یگانه راه نیست و باید در فکر چاره ای بنیادی شد.
با وصف این از طریق دستگاه قضایی (نه  پولیسی که وظیفه آن جلوگیری از همچو حوادث و گرفتاری مجرمین  است ) میتوان با چنین جرایمی برخورد جدی کرد که در جای خود اتخاذ چنین سیاست مجازاتی  شدید و قاطع، بسیار لازم و ضروری است، اما آنچه ضرورت بیشتر دارد پایین آوردن رقم جنایات و چنین جرایمی است.
آن طوریکه در فوق ذکر شد  به دلیل فرهنگی که حاکم بر جامعه ما است بسیاری از افرادی که مورد تجاوز قرار میگیرند از ترس به خطر افتادن عزت  و فروپاشی خانواده های شان شکایت نمیکنند، حال آنکه لازم است تا پولیس  حد اقل تدابیری اتخاذ نماید تا از وقوع همچو مسایل « در پابتخت افغانستان» جلوگیری نماید( اینست قهرمانی) ویا هم این رقم جنایت  پایین آورده شود و هم  مسولین بخشهای دیگر حکومت به لحاظ فرهنگی و اجتماعی برنامه هایی در جامعه داشته باشد که این مباحث به صورت اساسی مورد بررسی قرار گیرد.
درین هیچ شک وجود ندارد مجازات جرمی برای برخورد با جرایم و کاهش آنها  در شرایطه آنومیک کشورمان موثر است، اما این در دراز مدت مشکل کشا نیست.
 از تجارب کشورهای غربی میتوان آموخت که در  طی سالیان دراز  درین کشورها رژیم سخت جزایی مسلط بودوسرانجام به این نتیجه رسیدند که  این شیوه ها دیگر کار ساز نیست،بدین لحاظ سراغ روشهای تربیتی اجتماعی را گرفتند. سپس به جهت اینکه این روشها دخالت در حریم خصوصی افراد دانسته میشد ، آنها را هم کنار گذاشتند و بطرف شیوه ها و فرصت هایی که امکان وقوع جرم را سلب کند، رفتند و در حال حاضر هم بر این مسئله تمرکز دارند.
از لحاظ  جرم شناسی «چندین نظریه در جرم شناسی داریم که جرم را ناشی از نیاز میداند یعنی انسان برای رفع نیاز خودش حتی برای رفع نیاز مادی، جنسی و نیازهای دیگر دست به ارتکاب جرم میزند و اگر رفع نیازی که مد نظرش است صورت نگیرد هزینه ها را با منافع میسنجد و دست به ارتکاب جرم میزند»9.
حرف کوتاه اینکه ما تمام راه حلها را در بعد سزا و مجازات  میدانیم ،در حالی که در بسیار کشورهای متمدن  روشهای تربیتی هم نتایخ خوبتروعقلانی تر داشته است . از دیدگاههای جرم شناسی هم این مطلب مورد تائید است و هم این تفکر که اگر مجازات اعدام بود دیگر همه چیز حل است و جرمی ارتکاب نمی یابد، را  نیز باید اندیشه کرد!

 

                                             به امید استقرار یک نظام عادل وپاسخگو!
 

منابع: 

 

1- رجوع شود عبدالحسین زرین کوب  دوقرن سکوت

2- جمعي از نويسندگان، خشونت و جامعه، ترجمه دكتر اصغر افتخاري، ‌انتشارات سفير،ص،97 1379،‌ 
3-سارا سون، ايروين جي، روانشناسي مرضي، ترجمه دكتر بهمن نجاريان و همكاران، نشر رشد، ،ص، 208 1371. 
4-كلمن، جيمز، سي، روانشناسي نابهنجار و زندگي نوين، ترجمه دكتر كيانوش هاشميان، انتشارات دانشگاه الزهراء. ص،37
5- گزارش  2006سازمان صحت جهانی...

6-  گزارش...

7- بررسي علل، عوامل و انگيزه هاي فرار زنان از خانه، معاونت مبارزه با مفاسد اجتماعي ص48، 1370.

8- بررسي علل، عوامل و انگيزه هاي فرار زنان از خانه، معاونت مبارزه با مفاسد اجتماعي ص.121، 1370

9- سارا سون، ايروين جي، روانشناسي مرضي، ترجمه دكتر بهمن نجاريان،نشر رشد،ص74 1371. 

 

 

 


 


بالا
 
بازگشت