مهرالدین مشید

 

"هرکس کشور خوده خواسته آباد کنه، خانۀ خوده ویران کده و

هرکس که خانۀ آباد داره ، کشور خوده ویران کده، اینی جهان سوم است"

 

شاید خواننده گان عزیز با نام فلم "پروفیسور" از ساخته های استثنایی انجنیر کریم تنویر آشنایی داشته باشند که کار فلم برداری آن به تاریخ 23 جون سال 2007 عیسوی اغاز گردید و پس از  تکمیل کار شوتنگ، مونتاژ ،ایدت به تاریخ 19 سپتامبر سال 2013 عیسوی  طی مراسم با شکوه به اشتراک کثیری از فرهنگیان ، سینماگران ، هنرمندان ، دیپلومات ها در سالون "ارزو پارتی سنتر" در شهر بیفروایک کشور هالند افتتاح و به نمایش گذاشته شد .

فلم پروفیسور یک فلم تلویزیونی درحدود یکنیم ساعته است. این فلم به گونۀ  ستثنایی صداقت یک مرد افغان را به تصویر کشیده است که چگونه به  وطن خود عشق دارد و از سویی هم این فلم نمایانگر تلاشهای سازمان استخباراتی پاکستان برای اعمال نفوذ در افغانستان است. در این فلم صحنه یی ازعملیات های مخفیانه و مرموز جاسوس های پاکستانی به پرده آورده شده که واقعیت های سه دهه جنگ را از آغاز تهاجم شوروی تا کنون آشکار گردانیده است. این فلم، ازنگاۀ شکل و محتوا با فلم های افغانی متفاوت بوده و ارایۀ پیام و نمایش صحنه ها و بویژه دیالوگ ها جایگاۀ این فلم را در خانوادۀ سینمای کشور به گونۀ استثنایی تثبیت نموده است.

هرچند پرده ها و صحنه های گوناگون این فلم جذاب و تماشایی بوده و هر یک پیام های جداگانه دارد که محتوای غنی و صحنه سازی های هوشمندانه آن پرده از کاردانی، ابتکار  و پشت کار کارگردانان وسینماگران این فلم پرده برمیدارد . جا دارد تا در پیوند به هر صحنۀ آن چیز هایی نوشت و پیام های جداگانۀ آن را تفسیر و ارایه نمود؛ اما این نوشته، به صحنۀ تمرکز نموده است که در آن ظاهر هویدا آواز خوان و هنرمند محبوب کشور نقش دارد. هویدان با نقش کوتاه و سخن موجز به محتوای این فلم غنامندی بیشتر داده و پیام واضح و آشکاری را به ارمغان داده است. وی میگوید " هرکس کشور خوده خواسته آباد کنه، خانۀ خوده ویران کده و هرکس که خانۀ آباد داره ، کشور خوده ویران کده، اینی جهان سوم است " آری این سخن نه تنها یک پیام بزرگ؛ بلکه  یک فریاد تنومند و استوار بر فرق آنانی است که به رغم شعار های پرزرق و برق اسلامی و ملی بیشترین جفا را در حق مردم و کشور شان روا داشته اند. آری این سخن واقعیت انکار ناپذیر است که حکایت از حقایق تلخ و دردناک در افغانستان دارد و درد بیدرمانی که از عمق مغز و پس پردههای استخوان هر افغان فواره دارد. تجربۀ تلخ و دردناک اضافه تر از سه دهه برای مردم ما بسا چیز ها آموخته است و در این مدت مردان و نامردان را شناختند و بسیار مشت های بسته باز شد و زیاد سیما های مقدس ماب عریان گردید. مردم ما درک کردند که چه سیما های مقدس مابی بزرگترین جفا ها را در حق شان روا داشت و پابرهنگان و پشمینه پوشان دیروزی به بهای خون این ملت صاحب قصر ها شدند و با به بازی گرفتن آرمان مجاهدین این آزاده مردان شجاع و دلیر بدترین مصایب را در حق این ملت روا داشتند. مردم ما درک کردند که این ها به رغم سر دادن شعار های خیلی مقدس برای  آزادی، استقلال و تمامیت ارضی کشور به عکس عمل کردند. با کارنامه های سیاۀ خود نشان دادند که چقدر عاشق قدرت اند و بردۀ ثروت و سایه بان نامردی ها و نامردمی ها. در این شکی نیست که حزب دموکراتیک خلق بزرگترین جنایت را در برابر مردم افغانستان مرتکب شد وعامل فاجعه یی است که تا هنوز ادامه دارد. هزاران انسان بیگناه را به جرم اعتقاد شان زنده بگور کردند و میلون ها تن را مهاجر و دو میلیون را معلول گردانیدند. با این کار بزرگترین جنایت بشری را مرتکب شدند و اما هرچه کردند، برای حزب خود نمودند و به قول خود شان داعیه دار حزب خود بودند. به گفتۀ خود شان  این همه را نه برای منافع شخصی خود؛ بلکه برای به سر رساندن منافع گروهی خود انجام دادند. آنان در عمل این را به اثبات رساندند که هر جنایتی که کردند، دست کم در راستای برآورده شدن اهداف حزبی و به زعم خود شان آرمان های انقلابی انجام دادند. اما به عکس داعیه داران کذایی دینی هرچه کردند، برای خود نمودند و هر جنایتی را که مرتکب شده اند، کمتر برای منافع گروهی و بیشتر برای منافع شخصی خود انجام داده اند. چپی های طرفدار شوروی اگر جنایت کردند، آن را در راستای منافع گروهی خود توجیه کردند واما خشکه مقدس نما های جهادی و ضدآرمان های مجاهدین سربه کف افغانستان هرجنایتی که انجام داده اند، بیشتر برای رسیدن به اهداف شخصی خود مرتکب شده اند. خلاف وموازین گروهی و اسلامی دست به غارت دارایی های مردم زدند و زمین ها را غصب کردند و به بیت المال خیانت کردند. با این اعمال ضد جهادی و ضد اسلامی خود روی خود را سیاه و روی حامیان شووری را سفید نمودند.  بازیکنان با آرمان مجاهدین چنان رو سیاه شده اند که حتا کمونیستان خلقی و پرچمی آنان را مسخره می کنند.

مدعیان کاذب جهاد هرگاه چنین نمی کردند و به منافع ملی و اقتدار ملی ارج می گذاشتند و قربانی بازی های استخبارات پاکستان ، ایران،  امریکا، انگلیس، اسراییل و ... نمی گردیدند. بدون تردید امروز ما در حالت دیگری قرار می داشتیم و جا داشت ، خاک پای این ها را مردم ما سرمه بر چشمان شان نمایند. این به معنای نفی جهاد و ارزش های جهاد و آرمان های میلیون ها  مجاهد مومن نیست؛ بلکه این ها بیشتر از کمونیستان با آرمان مجاهدین بازی کردند و بر روی آرمان های خونین هزاران مجاهد قصر ها و ویلا ساختند و به زنده گی ننگین و بی شرمانه در آنها ادامه می دهند.

این سخن از زبان ظاهر هویدا: "هرکس کشور خوده خواسته آباد کنه، خانۀ خوده ویران کده و هرکس که خانۀ آباد داره ، کشور خوده ویران کده، اینی جهان سوم است"در واقع شهکار استثنایی در سناریوی فلم پروفیسور است که چون مهتاب در آسمان این فلم تلوتلو  می کند. آری هستند، عدۀ زیادی که با وجود آدم نمایی های کاذبانه که درواقع زنده گی شان لکۀ ننگین بر جبین انسانیت است. این ها از سی سال بدین سو افغانستان را ویران کردند و برای خود کاخ ها ساختند؛ اما به عکس آنانی که همه چیز خود را در راه جهاد مردم افغانستان قربانی کردند، خانه و کاشانه های گلی خود را از دست دادند، فرزندان خود را از دست دادند، از تحصیلات و آموزش های خود محروم شدند و مصایب بی شماری را متقبل شدند و خویش را نماد واقعی آنانی گردانیدند که برای آبادی و رهایی سرزمین شان خانه های خود را ویران کردند. این ها در واقع نماد راستین انسان های جهان سومی را به نمایش گذاشتند که دین زیستن در جهان سوم را به حسن صورت انجام دادند و نفرت و انزجار خویش را برای همیش به آنان رهبر نمایان جهان سومی نشان دادند که آرمان های فرزندان جهان سوم را به بازی گرفته اند. این فرزندان ناخلف جهان سوم نه تنها برای کشور خود جفا کردند، بلکه بزرگترین جفا را در حق اسلام، جنبش های اسلامی وکشور های اسلامی و بعد در حق کشور های جهان سوم روا داشته اند. این ها در واقع تمامی حرکت های اسلامی وملی جهان سوم را به گونۀ عقیم گردانیدند؛ زیرا بدکاری ها و جفا کاری های این ها اعتماد و باور های راستین ملت های جهان سوم را نسبت به حرکت های اسلامی و ملی و حتا دموکرات و لیبرال کم باور و بی باور گردانید و بزرگترین لطمه به را به آرمان های میلیون ها انسان جهان سوم وارد کردند. اگر گفته شود که این ها نه تنها جنبش های اسلامی را دست کم نیم قرن به عقب افگندند، بلکه تمامی حرکت های اصلاح طلبانه و آزادی خواهانه در جهان سوم را سال ها به عقب انداختند. این ها با این جنایات شان حتا رژیم های مستید در جهان سوم را به گونۀ غیر مستقیم تقویت کردند و زمامداری حاکمان ستمگر درجهان سوم را توجیه  نمودند.

این سخن ظاهر هویدا پرده از هویت آنانی برمی دارد که از سال ها بدین سو سرنوشت مردم افغانستان را بیرحمانه به بازی گرفته اند و به بهای سرنوشت دردناک آنان کاخ ها و ویلا ها ساخته اند و ننگین ترین و شرمناک ترین زنده گی را در پیش گرفته اند. آنگاه که در قصر های زمردین و طلاکوب از شرم ذوب می شوند و از فرط نفرت و انزجار مردم از ویلا ها فراری می شوند و روانۀ باغ های افسانه یی خود می شوند و در نتیجه از نفرت و انزجار مردم پا به فرار می گذارند؛ اما آنجا ها هم آرام نگرفته و روان آشفتۀ شان شاد نمی گردد و این خود فریبی ها از انزجار مردم رهای شان نمی سازد و چیزی از آن نمی کاهد؛ زیرا در قدم و هر لحظه خون و آرمان مظلوم ترین انسان ها در پیش چشمان شان  ظاهر می شوند و وجدان های آنان را فشار سنگین می دهد. فشاری که هرگز قصر های افسانه یی با پایه های بلورین مانع عبور آن بر عواطف و احساس آنان نمی شود. هرچند وجدان انسانی ، اجتماعی، جغرافیایی و تاریخی در این کشور ویران ها از میان رفته است و حتا ندای وجدان را عقیم گردانیده اند؛ زیرا اگر چنین وجدانی در ضمیر های آشفتۀ آنان موجود می بود، به چنین وسعت به ویرانی و غارت کشور خود دست نمی آزیدند.

سید جمال الدین افغان سخن معروفی دارد که گفته است، ادیب در شرق زمانی قدر می شود واز آن تحسین به عمل می آید که بمیرد. با این سخن شرقی ها بیشتر مرده دوست اند و نه زنده دوست و شاید از همین رو باشد که هیچ مردۀ بدنامی در شرق وجود ندارد. هر کسی که در شرق می میرد، با همه وقاحت و جنایت اش از آن تقدیر به عمل می آید و تمامی سیاه کاری ها وجنایت هایش به باد فراموشی گرفته می شود. ممکن "کشور ویران های افغانستان" هم چنین رویایی را بر سر می پرورندکه گویا مرگ تمامی جنایات شان را مخفی می کند و بر سیاه کاری های شان خاک می پوشاند. هرگز نه، هرچند با شان و شوکت بی نظیر تکفین و تدفین شوند و اما باز هم نمی توانند از قضاوت تلخ و نابخشودنی تاریخ  و نسل های آینده درامان بمانند.

 

  


بالا
 
بازگشت