نویسنده: استاد فضل الرحمن فضلی


انتخابات سال 1393  در افغانستان

چیزیکه انسان هارا باهم قرین ونزدیک میکندورشته ی وحدت وبرادری را بین شان به قوت گره میزند میتوان ادعا کرد که منافع ملی است وقتی که میگوییم بقای ماوبقای فرزندان ما آزادی واستقلال ما است؛  پس واضح است که در یک نقطه بسیار اساس اجتماعی انگشت گذاشته ایم که توانسته ارزش بلند حیاتی وبقا را در خود نهفته دارد. و دراصل، رکنی ازاصول منافع ملی به شمار میرود زیرا که بالاتراز بقای ما، فرزندان ما، موجود یت مرزهای جغرافیایی واستقلال و آزادی عمل ما درداخل این مرز منافع علیای دیگری را نمیتوان درتصور خود داشت. اگر ما به تعریف منافع ملی دقیق شویم به اصل فوق ملتفت خواهیم شد. منافع ملی را چنین تعریف نموده اند (مجموعه ای از عناصر پدیده ها(آیدیال وآرمانهاییست) که در حفظ بقا وبهترزیستن یک ملت نقش آفرین بوده ودولت آنرادر مسیرسیاست خارجی خود دنبال کند) گفته های فوق باعث بیدار شدن این انگیزه برایمان میشود که انتخاباتی را که ازسر گذشتاندیم نویدومژده خوبی بود زیرا مردم بااستفاده ازیک حقیکه برایشان در قانون انتخابات قایل شده اند استفاده خوب ومثبت نمودند. در ماده 4 قانون فوق میخوانیم (رای دهنده درانتخابات دارای حق يک رای بوده و تنها از جانب خود رای می دهد) اگر استفاده ازحق فوق را یک هدف به حساب آوریم؛  مبینیم که مردم ما گامی دیگری را درجهت پروسه ی ملت شدن با اتکاء به منافع ملی ودلچسپی ودفاع آن نیزبجلو گذاشته اند که خود یک وسیله کارا برای بدست آوردن هدف بسیارمهم بعدی شده میتواند. یعنی انتخابات مذکور هم وسیله ای بوده وهم یک هدف عمده. روی این خصوصیت اکثریت قاطع مردم ما با در نظر داشت وجوه مشترک، بخاطر یک خواست وهدف واحد بپای صندوقهای رای کشانیده شدند زیرا ما زعیم ورهبر یک تبار، ملیت، یا قوم رابه انتخاب ننشسته بودیم، بلکه ما برای حصول یک آرمان بزرگ ملی ووطنی قدمی بلندی درلابلای کوچه های پرپیچ دموکراسی به گزینش مرد شماره یک کشورخود استوارانه گذاشتیم، که خوشبختانه باید به آن ببالیم چراکه این حرکت یک هوشدار نیرومندی بود به آنهایکه دیده به راه ناکامی وشکست انتخابات دوخته بودند وجای دارد اینرا نیز به تجلیل بنشینیم که افعانها یک جنبش قوی مردم سالاری را برای تثبیت هویت ملی خود در عرصه بین المللی به نمایش گذاشتند وحتی به آن سطحی که عده از مردان بزرگ ومطرح جهان اعتراف نمودند که این رویداد آنهارا به شگفتی کشانیده وشوکه نموده است. قابل آن است که بگویم ما یک حرکت خود جوش ملی ازدرخشش ملت شدن راقبلا در پیروزی تیم فوتبال درسطح جنوب آسیا شاهد بودیم؛ یک لحظه تاریخی بود که جوانان بادرک وبادرد ما تا سپیده دم به رقص وپایکوبی پرداختند. خوشبختانه این میتواند قدم دوم ولی استوارتر از اول محاسبه شود، لازم است اینراقدم بسیار میمون وبلند مرتبه تربشمریم چراکه درآن سر نوشت آینده وطن رقم میخورد. این دستآورد را میتوانیم شگوفه های درخت دمکراسی نام بگذاریم که بعداً انشاءالله به ثمر خواهد نشست وما ازآن میوه ی صلح وامنیت، وحدت، برادری، همگراهی، دیگر پذیری، ترقی و رفاء همه گانی را خواهیم چید. برعلاوه انتخابات مذکور توانست عزم وتصمیم گیری مردم را در مورد رقم زنی سرنوشت شان به نمایش بگذارد و به آنهایکه تحلیل ها وپیش داوری های داشتند که این انتخابات راهی بطرف موفقیت نخواهد داشت مشت محکم وکوبنده ای گردید.

من به این باور هستم که نباید یکسره به جهات مثبت آن بچسپیم وازکنار نارسایی ها و کاستی های آن با چشم پت بگذریم. درماده پنجم قانون انتخابات با این متن بر میخوریم (رای دهندگان درانتخابات با اراده آزاد اشتراک می کنند . اعمال هر نوع محدوديت مستقيم يا غير مستقيم بر رای دهندگان و نامزدان به ارتباط زبان، مذهب، قوم، جنس، قبيله، سکونت و جايگاه اجتماعی ممنوع است.) باید بپذیریم که ما آنقدر ها درین کوره آبدیده نشده ایم که نواقصات وکمبودی های محدود داشه باشیم ملت در مجموع برای استفاده از حق خود شجاعانه به پای صندوق های رای آمدند ولی متاسفانه که کار، عملکرد وفعالیت های پیش زمینه ای دست اندرکاران و بازیگران فعال در میدان کارزارانتخابات، سیاسیون ، زمامداران، روشنفکران گویا بزرگان جامعه ما آنقدر ها در خور ارزندگی وستایش نبود ودرهمان روزهای اول نطفه گیری ائتلافهای انتخاباتی با بسیار پر رویی وبیشرمانه؛  یک خط سرخ میان ملیت ها واقوام کشیدند. که چاره را از دست اشخاص دلسوز به وطن ومردم ربودند وصداهایشان رادربی صدایی های ناتوانی خفه ساختند ولی با اینهمه ناملایمات آنها با تلاش های شباروزی خواستند برای حل آن چاره ای بیابند ولی میسر نشد که نشد. زیرا پیروان این بی خردی همچنان در موضع خیره سری خود به مقاومت پرداختند و ازآن یک انچ هم عقب نرفتند وخفاشان سیاه منشی دیگریکه منتظر این فرصت بودند به آنها همنوا شدند. ازاین هم باید نگذریم که در جامعه مابدبختانه علایق شخصی وسلیقه های خود گرایانه موقع سنجش وفکر کردن را از اکثریت افرادجامعه ربوده است که بدبختانه ما شیوه مارش آن یکی پیش وما درعقب آن را دنبال مینماییم چرا که فراخوان آنها از یک کشش وچسپ خاصی برخوردار بوده ودرضمن صیغه قدسیت زبان , قومیت وبعضاً سمتگرایی رانیزبه آن پینه میزنند وگیرا ترش میسازند. ولی ما دربعد شخصیتی خود آنها در زمان تصدی قدرت شان کمترتعمق مینماییم که سر سوزن نفع شان نه به همزبانشان , نه به قومشان ,نه به زادگاهشان رسیده ولی از روی احساسات درهمین مقطع زمانی بدون فکر کردن پیروشان میشویم. این امر را نیز باید از نظر دور نداریم که هستند کسانیکه با این رهبران بنام , مقاطعه را نسبت به معامله ترجیح داده وبا یاری وکمک محک عقلانیت به این نتیجه پناه جسته اند که نباید به دهل آنها برقصند. ولازم ندانسته که به دعوت شان لبیک بگویند بناءً بگوشه عزلت خزیده خودرا اینطور قناعت داده اند که آزموده را آزمودن خطاست . این قشرجامعه که خود را اگاه تر بحساب می آورند حتی زحمت اخذ کارت انتخابات را هم به خود نداده وبه این گفته (که اینها در گدشته ها چه بدرد وطن ومردم خوردند که امروز بخورند) قناعت نموده وبسنده کرده اند. ویا عده دیگری به این عقیده اند که اگر من به کدام از ایشان رای بدهم فردا بازهم اینها مثل گذشته ها ازآب بدر آیند آنوقت من هم به غلطی های آنها شریک بوده ونزد خداوند خطا کار محاسبه میشوم. یا موضوعی دیگری را نیز به خورمردم میدهند که اینها بعضاً رای هموطنان مارا خریداری مینمایند ومردمیکه در بازار انتخابات مشتری وفروشنده میشوند، آیا در اینده یکی در مقابل دیگری کدام مسئولیتی خواهند داشت، زیرا یکی جنس مورد نظر خود را دریافت کرد وآن دیگری پول پرداخته ازین جهت داد وستد را ختم میدانند. دیگر آنها نه الزامی برای ملت خواهند داشت ونه ملت چشم بالا بینی به آنها. لازم به دانستن است که ریس جمهور آینده زمانیکه به کرسی ریاست جمهوری تکیه میزند همه ملت را به همان چشم می بیندوبه ریش شان خندیده میگوید من رای شمارا از جلابان وریسان وبزرگان تان خریداری نموده بودم حالا هیچ چیزی به شما بدهکار نیستم وهرچه دلشان خواست انجام میدهند باز هم همان آش خواهد بود وهمان کاسه، پس کدام رستم داستان وسام نریمان در میدان مصاف قدرت با این مرد یکه تاز میدان سیاست، حریف شده میتواند ؟ 

خوانندگان محترم من اجازه میخواهم تا قشرروشنفکر، چیز فهم، آگاه، خبیر ویک سر وگردن بلند از مردمان عادی جامعه را همانطوریکه موقف شان در بین مردم از یک وزنه سنگین برخوردار است بصورت خاص آن مورد بررسی قراردهم. بیایید باهم برادر وار به دو بازار کالا وامتعه سری بزنیم وببینیم که کی چه وچگونه وبه کدام قیمت ها عرضه میدارند، روحیه برادری، باهمی، دوستی، همگرایی ووحدت بین شان چسان شکل یافته آمیزش به کدام معیارها استوار است. منظور من هموطن بودن، ملت بودن، وفاداری به  ارزشها وسنتهای جامعه است. دربازار بده وبستان مندوی کابل سود، برادری عقیده وشهروندی معیار است ودرآنجا همه کس بدون کته گوری بندی قومی، نژادی وسمتی به زندگی برادرانه مشغول هستند. در آنجا به هیچ چیزی دیگری پرداخته نمیشود ولی بد بختانه دربازار روشنفکری تحریک، تفرقه، خود گراییها، خود اندیشی ها وخود پذیری ها مستولی است . دربازارمندوی این امر شیطانی به مخیله ای هیچکسی خطورنخواهد کرد که جنسی را که عرضه میکند به یک قوم خاص باشد واقوام دیگر ساکن کشور بنام اینکه منسوب به قبیله اش نمیباشد از آن محروم ساخته شود. ولی بعضا به دوایر دولتی شما اگر برای کار مراجعه نموده باشید بعد از سوال پیچ کردن وشناخت شما، جواب رد خواهید شنید زیرا که شما از قماش آنها نبوده اید. دربازار اولی کیفیت جنس وقیمت مناسب مطرح است لاکن در بازار روشنفکری منسوبیت را ملاک ساخته  اند تا به قوم وقبیله وزیر ومعین وریس تعلق نداشته باشی ویا پول کافی برای خرید متاعی با کیفیت چون چوکی و معاش سوپر سکیل درکیسه نداشته باشی با لیاقت، اهلیت، کاردانی ومسلکی بودن بشیزی ارزش نخواهی داشت. وعیوبی مانندغیر مسلکی بودن، بی سواد بودن، بی کفایتی، بی درایتی و ده ها ناتوانی دیگریکه دروجود همتبار قافله سالار تکثرنموده است با تاسف اصلا قابل دید نمی باشد. سعدی بزرگوار درین زمینه چه خوش فرموده است:
گر هنری دارد وهفتاد عیب    دوست نه بیندبجزآن یک هنر

دوستی هم چه دوستی خفقان آور، مشمئزکننده، مملو از تعفن وگندگی ودور از همه معیار های انسان بودن وغیر قابل قبول همه ملت وشهر وندان این کشور. 

درمعاملات مندوی کابل نیرنگ، خدعه،  شارلتانی ودر جان زدن حد اعظمی تا 500  افغانی ممکن است صورت بپذیرد ولی دراداره روشنفکری جنس خودت را که دیگری بزور تصاحب نموده،  مجبور استی به لکها افغانی دادن رشوت به روشنفکر صاحب دو باره از آن خود بسازی. یاد همان زمانها بخیرکه  بایسکل خودت را که بالای زین آن سواربودی بالایت میفروختند که آنرا نیز میتوان یک تحفه روشنفکری آنوقت به محاسبه گرفت. این مسئله را نباید از یاد ببریم که زمان فعلی باهمه آزادی ها ودمکراسی هایش شباهت تقریبی ونزدیکی خود را با آن زمان دارد بلکه یک اندازه مترقی تر هم شده است درآن زمان بایسکل بود حالاموتر وغیره .
دربازار مندوی کابل دست استخبارات ومداخله گران اجنبی نمیتواند نفوذ کند زیرا در آنجا ملت به کار وبار میپردازد که حتی کسی جرئت نزدیک شدن به آنهارا ندارند ولی در بازار روشنفکری عده مزدورمنشی هستند که یا به یک شبکه استخباراتی خدمت نموده ویا مزد بگیر یک مملکت بیگانه میباشند. البته منظورم آن روشنفکرانی است که در پست های خاص وکلیدی قرار دارند وفامیل های اوشان یا درکشوردیگر زندگی دارند یا اسناد تابعیت شان درآینده با معامله ای که انجام میدهند پاس خواهد شد. وآنهامجبوراً عمل بالمثل را به ولی نعمت خود انجام دهند ولو اگر به ذلالت خودش وخرابی وطننش منتهی شود. سعدی بزرگ اینان را باچه ماهیتی یاد میکند:
دونان که گلیم خویش بیرون بردند   گویند چه غم گر همه عالم مردند
فروش کارت های انتخابات معضله
ی دیگری بودکه بازهم سیاسیون ما به این داد و ستد خود نمک وسیر شده  بودند. جلابان رای فروش وقوم فروش هم بازارگرمی از فیض سیاسیون مذکور داشتند. آنهایکه خود را به همه این کاندیدان برادرومونس جلوه میدادند یقین کنید که چه هنرمندان توانایی هستند که در هردیگ غذایی مطابق میل خان صاحب پزیده میتوانند و در بدل آن مزد میگیرند. من به استعدادشان ودیده درایی شان سرتعظیم خم مینمایم.

 
افتاده درختی که به خود می بالید

از داغ تبربه خاک غم مینالید

 گفتم چه کسی به ریشه ات زد گفتا

آنکس که به زیر سایه ام میخوابید

بیسوادی خودیک چالش بسیار عمده ی دیگری است که گریبانگیرمردم ما است درانتخات شورای ولایتی با در نظرداشت لست 457 نفری کاندیدان، پیدا نمودن کاندید مورد نظربرای اشخاصی که دارای سواد کافی بودند کارسهلی به حساب نمی آمد؛ چه رسد به آنهایکه بیسواد بودند. آنها وقتیکه خودهارا درمیان انبوهی ازلست فوتو ها می یافتند، نمی دانستند چه کنند واز کی مدد بخواهند. برایم قصه کردند که دریکی ازحوزه های انتخاباتی خانمی سالخورده ایکه چشمانش ضعیف بودوشیشه ی عینکش هم خیره وخط خط شده بود درجدول کاندیدان ریاست جمهوری فوتوی محترم زلمی رسول راپیداکرده نمیتوانست یا نمی شناخت، بالای یکی ازکارکنان همان حوزه که یک خانم تقریباًموقربه نظرمی امد صدانمود (که بچیم بیا همو زلمی رسول را برایم پیدا کو) خانم مذکوربه کمکش شتافت ولی ایکاش نمی شتافت عوض خانه محترم زلمی رسول خانه محترم اشرف غنی را تک مارک نمود. دختریکه برایم این موضوع را قصه میکرد قرار بگفته خودش درغرفه همجوار ناظر همین صحنه بود گفت که از اثراعتراض من کارمن دمذکوربرای آنکه افشاء نشود، بیدرنگ باعصبانیت کارت را پاره نمود وبه آواز بلند صدا زد ( بیسودا چه کند رای دادنه) که من انرا یک توهین روشنفکری محاسبه میکنم این یک مثال بودکه من ذکر نمودم. من خرسندم که خانم سالخورده مذکور تصادفی به حق خود رسید، ولی به هزاران دیگرآن چطوربرخورد ها صورت گرفته باشد خدا میداند. 
خوب بیایید این پروسه را با همه کمی ها وکاستی های آن یک قدم نیک ومیمون درجهت رفتن به طرف مردمسالاری، دمکراسی، تعین سرنوشت وخود مختاری فردی بااینکه تحمیل اراده دیگران ودنباله روی نسبی درآن ذیدخل بود، به فال نیک بگیریم وآنرا یک صفحه سفید و جدیدی از ملت شدن بپنداریم وبرا ی این جلابان وتیکه داران ارجعیت قبیله وقومیت وزبان ونژاد مشتی گره خورده ومحکمی شده وبرای ساختن وآبادانی وطن عزیز خود افغانستان دست وآستین بر بزنیم؛ آرزو ها وخواست های شخصی وخصوصی این سود جویان ومنفعت طلبان را نگذاریم برای بر آورده شدن اهداف شوم شان مایه بگیرد وبر آورده شود. لازم است باهوشیاری وبیداری سیاسی به استقبال آن رفت. ضرور میدانم بخاطر مصلحت کلی که درآن خیر ومنفعت مردم نهفته باشد نتایج انتخابات را بپذیریم وریس جمهورجدید کشورهرکه باشد ازهر گوشه وکنار مملکت به هر قوم وتباری تعلق داشته وبه هر زبانیکه سخن بگوید درکوره راه دمکراسی شهروند گویا صدایش را صمیمانه لبیک بگوییم واز جان ودل برای موفقیتش بکوشیم ونگذاریم دشمنان وطن به تفرقه ما دلشاد شوند. زیرا زمان همین صداقت، وطن دوستی واز خود گذری را ازما تقاضا مینماید باید پاه بپای زمان به جلو برویم .
به کلام حافظ بزرگ که چه خوش سروده است دقیق میشویم .
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.


به پیش بسوی یک افغانستان شگوفان ومتحد دور ازهمه تبعیض ها وتعصبات .

 

 


بالا
 
بازگشت