موسی وفرعون کنند  آشتی !

پیوسته به گذشته قسمت بیست وچهارم : 

 محمد امین فروتن

افغانستان امروز سرزمین شگفت انگیزی است و هرنوع پیشگوئی در آن کاری است سخت دشوار!    با این همه نه میتوانیم دربرابر آنچه که بر زادگاه مان وسرزمینی که نیاکان پرافتخار مان در آن زندگی کرده و نفَس کشیده اند نسبت به حوادث ووقائعی که بر این خیطه مظلوم میگذرند بی تفاؤت باقی بمانیم   البته میتوان در روشنی  روز  که شعله های سوزان  آفتاب حقیقت ها ی سبز حیات بشر را میسوزانند اندیشیدن در باره سرزمین و زادگاه مانرا تعطیل کرد و درباره سرنوشت مادر وطن نه اندیشید اما هیچگاه نه میتوان در تاریکی شب آنگاه که در تیاتر زندگی چر اغ های آفتاب خاموش شوند              و فیلمی از گذشته دردناک مان را صاحب هستی و کائنات به نمائیش میگذارند و ما محکوم به دیدن تمامی صحنه های آن فیلم هستیم نه میتوان  گفت که من این فیلم را نه میبینم ، نه هرگز نه ! روی همین سبب بهتراست به واقیعت های تاریخ و زندگی تن دهیم و خطراتی را که در مسیر حرکت و پیشرفت علمی و معنوی ملت ما قرار دارند  نشان د هی کنیم . یکی از نتائیج مهم و قابل لمس انتخابات سال ۱۳۹۳ ریاست جمهوری افغانستان این بوده است که نه تنها واکنشهای عاطفی و برخورد های مصنوعی به سبک کوبیسم را مؤقتأ تقلیل داده است بلکه چه بسا در همین مسیر و بر اثر چنین هم آهنگیهای شعاری و حمایت های ریأ کارانه " سیأ "سی موجب آگاهی و شناخت متقابل طرفین از یکدیگر شده و آنها را احیانأ در بازیافتن نقاط افتراق و اشتراک افکار و باور های شان یاری میرسانند  . در این صورت هیچ بعید نیست که برخی از افراد وگروه ها ی که بصورت ریاکارانه با معاندان قبلی به تفاهم رسیده اند  در گذشته درد ناک  تاریخ سیاسی مملکت ما همچون کارد وگوشت ویا هم آب وآتش با هم مینگریستند و در همین جهت همکاری مشترک شان به محورواحدی اما بنام اجندای " سیأ "سی که لزومأ در  افکار واندیشه های یک جمعی از روشنفکران و یاهم فعالان سیاسی جامعه ریشه باید داشته باشد  ، حصاربندی های که در گذشته نه چندان دور اطراف کمر های  شان را بصورت مصنوعی بر سیم های مسینی (۱) ازشعار های  قومیت ، نژاد ، زبان و مذهب می بستند سیمای بسیارحقیر شانرا د ر         " محفلی ازرندان "عریان ساخت چه بسا که به قول مولوی حکایت ، حکایت « انگوروعنب و اوزوم و استا فیل!! » باشد و یا به قول دانشمندی  « تاخود " رنگ" ازمیان برداشتی موسی و فرعون آرند آشتی . ! » نه میتوانیم باز هم از نخستین مسأله ای که ریشه در فرآیند مشروعیت سیاسی وحقوق غارت شده ء توده های مظلوم جامعه ما دارد آغازنکنیم و بازهم خدا را صد ها بارشکرکه سرانجام بتاریخ بیست وچهارم جوزای سال ۱۳۹۳ آب برآتش عقده های تاریخی عده ای از ماجراجویان و فرصت طلبان، مردان حقیرو بزدل -خود خواه و ریاست طلب، ناپاک ومورد نفرت مردم  که همیشه با کارت قومی ، زبانی و نژادی بازی میکردند  ریخته شد .درمیدان سیاست همچون صحنه ها ی زندگی و اندیشه و تفکرؤقوع و به نمائیش گذاشتن چنین امر قابل ملاحظه است زیرا در حکومت های ضد مردمی - استبدادی و فاشیستی و ضد آزادی و برابری که هیچ ، حتی درحکومت های نیز که گروه های حاکمه اش ادعای " دموکرات بودن " میکنند و از رأی آزاد مردم ،  قانون ، اخلاق و دموکراسی دم میزنند  اینگونه  حضور و ستائیش از نزدیک به اکثریتی از شخصیت های حقیقی و حقوقی که مانند سطل های از چاه عمیق از پائین پرمیشوند و به بالاحرکت میکنند و در حمایت از این کاندید محترم و یاهم آن کاندید بزرگواربه حرکت می آیند  خلاف اخلاق ابتدائی زعامت در یک جامعه مدنی و دموکراتیک  بشمار میرود . مسخره ترین حمایتی که آنرا حمایت اصولی و فکری حامیان یک تفکر و اندیشه در کالبد یک حزب و نهضت سیاسی و تشکیلاتی می شمارند و بر آن افتخار ومباهات میکنند پارادُکس اعتقادی از هر یکی از کاندیداهای محترم مقام ریاست جمهوری اسلامی افغانستان می نامیدند سوال وپرسش مهمی که اکنون بوجود می آید این است که چگونه ممکن است حاملان دوجریان معین سیاسی و لزومأ اعتقادی که اختلاف شان نه در تاکتیک و شیوه اجرای یک اندیشه بلکه در فرآیند شناخت تاریخی و اعتقادی نسبت به انسان و تکامل هستی به ؤضوح دیده میشود در مقطعی از تاریخ جامعه و جغرافیای ملتها باهم آشتی نمایند ؟

ادامه دارد

۱: جواهر لعل نهرو از رهبران دانشمند تاریخ  نیم قاره هند در اثر معروفش نگاهی به تاریخ جهان حکایت مردی را بیان میکند که از جنوب هند به « کرناسووارنا » آمده بود اطاف کمرش را با صفحات مسین می بست - یک مشعل فروزان هم روی سرش حمل میکرد و عصأ چوب  بلندی بدست میگرفت . با حالت غرور آمیز و قدمهای سنگین راه میرفت و با این لباس شگفت انگیز درهمه جا میگذشت هرگاه هرکسی دلیل این رفتار عجیب او را میپرسید می گفت دانش و علم او به اندازه ای است که اگر دوربدنش را با صفحات مسینی نبندد ممکن است شکمش بترکد و چون دائمأ دلش به حال مردم جاهلی که در اطراف وی در تیره گی ، جهل و نادانی بسر میبرند میسوزدو روی همین دلیل همیشه یک مشعل فروزان روی سر خود حمل می کند ...

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

خدا را شکر که دشمن بیدار است !

 

میگویند شخصی که  تازه از قریه  به شهر آمده بود جهت اصلاح مو نزد دکان سلمانی رفت ، سلمان که جهت حفظ نظافت با چپن سفید ملبس بود تازه وارد فکر کرد که داکتر است مگر مو های سر را هم اصلاح میکند ، در خطاب به سلمانی گفت : داکتر صاحب ! کمی مو هایم را اصلاح کن وقتی سلمانی شنید که وی را داکتر خطاب میکند با خود تصؤر کرد که با شخص نهایت ساده روبروهست سلمانی بلا درنگ جواب داد : که چه نوع مو؟  به سیستم بی غیرتی یا غیرت ! یعنی غیرت آنکه مو ها خشک و بدون آب تراشیده شود و با بی غیرتی آنکه اول موها را با کمی آب  تر ساخته و سپس تراشیده میشود ! مرد تازه وارد وقتی این اظهارات سلمانی را شنید در پاسخ به سلمانی گفت : موهایم را به طریقه غیرت اصلاح کن مگر کمی آب بی غیرتی را هم بر آن بزن ! سلمان نیز پس از چند دقیقه تمامی موهای سر تازه وارد را با آب بی غیرتی تر ساخت و تراشید . 

 

   پیوسته به گذشته قسمت بیست و سوم :                                  

اززمین و هوا توطئه می بارد ما را همچون جمع هفتاد و دوتن در شب عاشورا محاصره کرده اند ، آب را بروی ملت مظلوم ما بسته اند و باران تیر وتحقیررا گشوده اند .یا به مصداق ضرب المثل معروف " سنگ ها را بسته و سگ ها را رها کرده اند !!"  و در این میان زمامداران مافیائی مملکت ما چنان آسوده خفته اند که مگر شیپور جنگ تن به تن بیدار شان کنند . هربار که آتشی معرکه داخلی به هراسم و رسمی زبانه میکشد و هر گروهی با شعار های مذهبی - قومی و حتی روشنفکریی ضد مذهبی علیه گروه دیگری رجزمی خوانند ، لشکرکشی تبلیغاتی میکنند و هرگروهی و قومی برای محو قوم و گروه دیگری نقشه میکشند ناگهان سروکله ای مبارکه ای از بیگانه ها با بُشکه های پُر از نفت نمایان شده  و بر آتش معرکه نفت ریزی میکنند . خدا را شکر که اگرما غافلیم دشمن ما هوشیار است و اگر ما خوابیم دشمن ما بیدار!! که سروصدا های دشمن ما را هم از خواب بیدارمان میکند .ازدشمن باید سپاسگذاربود که هربار با ایجاد حوادث عجیب و شگفتی  در حوزه سیاست و عرف بین المللی درس بزرگی به ما می آموزد وزنگ خطر دوباره و نخواسته ای را درسرتاسرمیهن خونبارمان به صدا در می آورند.  تازه ترین خبری  که آخیرأ  در پی رهائی پنج تن از رهبران ارشد طالبان در مقابل یک سرباز امریکایی بنام بو بریگدال  bowe bergdahl منتشر شد پرده از یک  گند بوی ناک دیپلماسی زمامداران افغانستان برداشت و ناتوانی  اصلی بلند ترین  مراکز قدرت درحوزه سیاست خارجی  افغانستان را به نمائیش گذاشت .

پنج تن از سران طالبان که در بدل یک سرباز امریکایی بنام بو بریگدال  bowe bergdahl از زندان گوانتانامو آزاد شدند .

واین  ماجرا که بر سر مهره های داخلی قدرت در افغانستان  رفت منحصر به فرد نبوده و از همان آغاز حضور نیروهای خارجی در افغانستان با ؤضوح به مشاهده میرسید چنانچه کشورهای خارجی به تناسب « مزاج شریف منافع استراتیژیک !! » شان در افغانستان نیروهای نظامی خویش را در مناطق مختلف افغانستان از کابل تا قندهار و از هلمند تا  قندوز و مزار در جغرافیای به خون آغشته افغانستان جابجا ساختند  و حتی هیچ یکی از همکاران ائتلاف جهانی  ضد تروریزم  اجازه انجام عملیات مشترک با تروریزم و القاعده را  یکجا با سربازان و عساکر مستقر در ولایاتی که پایگاه های نظامی دیگر همکاران خارجی در آن واقع بود نداشتند . ازاین جهت اندکترین آثاری که بر کالبد رنجور ملت افغانستان بجاگذاشت تب شدیدی از جنس مافیایی بوده که در ظرف  یک دهه و سه سال با یک بیماریی مزمن وناشناخته ای  مبدل گشت که  متخصصان و دانشمندان علوم جامعه شناسی و تاریخ وابسته به  بزرگترین آکادمی های علمی جهان نیز ازشناخت و مدوای  آن ناتوان  گشته  اند . شگفت اینجا ست که عوارض این  تب شدید مافیائی بر تن رنجور ملت افغانستان آرام ، آرام ظاهرشد  و زخم های کهن ملت را تازه ساخت . لهذا نباید تعجب کرد که این همه فیلیسوفان - دانشمندان و شخصیت های ملی و  متفکران دسته بندی شده به چند و چندمین جهان تفکر و اندیشه  که اکنون به وجد آمده و برای بحران عمومی جامعه نسخه نویسی میکنند تا اکنون  کجا بودند و چه میکردند  ؟ طبیعی است که وقتی در فرآیند جامعه شناسی تاریخی و در حوزه حقوقی مفاهیم مهم و ارزشمندی چون خدمت به مردم و مؤلفه های خدمت گذاری که بار وجدانی و اخلاقی دارند ناپدید گردند و بینیش فلسفی بشر و احادی ازشهروندان  یک جامعه تنها بر فورمول های مادی اندازه گیری شوند و ضرب المثل آموزنده و تاریخی  معروف " من زنده جهان زنده من مرده جهان مرده "  به فرهنگ و سنت تاریخی مبدل شوند نه تنها هرگونه نگاه انسانی به تاریخ بویژه در حوزه معطوف به سیاست و اقتصاد یک جامعه امر غیر عاقلانه و نادرست پنداشته میشوند بلکه به جهت نشانی شدن انجام کارهای  خیریه و انسانی بحیث ویروس ها و آمیب های  مهلک  اجتماعی کسانی را نیز که مصاب با چنین مکروب ها وویروس های مزمن و مهلک شده اند در جدار های امنیتی و حفاظتی برای مدت لازم قرنطینه میکنند . چنین است که به قول دانشمندی ملت ها را نباید از توپخانه های دشمن هراساند بلکه جامعه و نسل معاصر را ازشیوع چنین بیماری  مزمن و مهلک ضد ارزشها باید از خواب غفلت بیدار و آگاه ساخت . تا مبارزه بی آمان با  این ویروسی را  که از خون ارزشهای معنوی و ملی جوامع بشری تغذیه میشود  در اجندای کاری خود قرار دهند . مطلب بسیار روشن و درعین حال تحقیر آمیزی که در معامله تبادله  بو بریگدال  bowe bergdahl سرباز امریکائی در بدل رهائی پنج تن از رهبران ارشد طالبان از زندان گوانتانامو کوبا  برای قصر ریاست جمهوری افغانستان به بار آورده این است که این معامله از یکسو در قلمرو دولت جمهوری اسلامی افغانستان انجام یافته است و از سوی دیگر، بلند ترین مقام در اداره افغانستان یعنی والا حضرت حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان آنگاه از انجام چنین توافق آگاهی حاصل کرد  که چند ساعت پس از کنفرانس مطبوعاتی آقای بارک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده امریکا نه از سوی رئیس جمهور امریکا بلکه توسط جان کِری وزیر امور خارجه امریکا انجام موفقانه  تبادله مذکور به اطلاع حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان می رسد . درپرتو چنین رویه قصر سفید واضیح ترین تعبیر آن است که حتی ایالات متحده امریکا به دلیل شعار های مفتکی و پوپولیستی که از سوی حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان سرداده می شد نتوانیسته اعتماد جامعه جهانی بویژه ایالات متحده امریکا را تا سطح وزیر خارجه یک کشور مستقل نیز کسب کند . این رویه ایالات متحده امریکا که به دلیل روشن از  بی کفایتی مزد بگیران  ارگ « نه زمامداران میهن »* بوجود آمده است بیش از هر زمان دیگری توجه تمامی روشنفکران اصیل میهن باید معطوف دارند  که این برخورد نا متعارف سیاسی  ایالات متحده امریکا نه در مقابل یک دست نشانده آنها است بلکه تجاؤز به جوهر نازک  مشروعیت ملی محسوب میشود که فرد فردی ازفعالان سیاسی این میهن باید درسنگر دفاع از آن حضورداشته باشند ! بله ، روشنفکران رسانه های گروهی و محافل " سیأ " سی بعضأ بیداد کردند و صدای اعتراض نیز بلند نمودند اما هیچگاه بصورت واضیح به رسوائی آخیر تبادله سران طالبان در قلمرو افغانستان و در تاریکی نگاهداشتن بلند ترین مقام  کشوریعنی  " ریأ " ست جمهوری افغانستان و آگاه ساختن وی توسط وزیر خارجه امریکا از هیچ یکی از کاندیدا های محترم    " ریأ "ست جمهوری افغانستان صدا بر نه خاست ، هرچند که این گونه  انحرافها و بی توجهی ها که عمدتأ ناشی از انحراف های بنیادی و متعلق به پایه ها و ساختار ها می شوند و به عبارت دیگر                                                   خانه از پای بست ویران است خواجه در فکر ایوان است !

 

ادامه دارد

* بخاطری مزدبگیران ارگ گفته شده که اکثر کارمندان ارگ هیچگاه با رأی آزاد و روحیه  مردم سالاری و دموکراسی انتخاب نشده بلکه بحث مزد بگیران جامعه جهانی از سوی شبکه های جاسوسی گماشته شده اند

 

" استخاره های دموکراتیک " ودور دوم انتخابات !

           راکت های کوردشمنان وموا ضع گُنگ دوستان  !

پیوسته به گذشته قسمت بیست ودوم :

 

قاضی از متهم  پرسید؛ چرا د ستت را در جیب این آقا کرده بودی؟   مرد متهم  گفت؛   فکر کردم جیب خودم است! قاضی پرسید؛ پس چرا پول‌هایش را برداشتی؟ آن مرد با سروصدا و با قیافه حق به جانب جواب داد ؛ یعنی می‌فرمائید اختیار جیب خودم را هم نداشته باشم!؟

 

 

اخبار واحادیث مربوط به انتخابات ریاست جمهوری افغانستان مدتی است که فضای کشور را اشغال کرده است ، البته که اجرای دومرحله ای این انتخابات سبب " خیر و فیوضات !!" زیادی برای اکثر      «روزی نامه ها !! » ی استخاره ای  اردوگاه مافیای حاکم برسرنوشت افغانستان و جماعتی از تحلیلگران و « "راشن" فکران حرفوی وشعاری !!» صاحب کار گشته اند .! و برخلاف واقیعت های عینی جامعه هرآنچه که « فرمائیش خان باشد نه از بادنجان !!» برزبان می آورند تا در پروژه نهادینه سازیی دروغ و " رِیأ " در کالبد نیمه جان نسل معاصر جامعه افغانی نقشی را ایفا نموده باشند طبیعی است که این جماعت همواره همان راهی را می روند که منافع و مداخل مبارک بیگانه ها اقتضأ کنند .!!ین را همه عالم از جن و انس میدانند .اما نقطه ابهام اینجاست که « روزی نامه های !!» مافیای حاکم با اضافه  جماعت « راشن فکروابسته به آنها !!» چشم واقع بین خویش را به آنچه که داعیه مردم و توجه به منافع تک تکی از شهروندان مظلوم  جامعه افغانی  میباشد فرو میبندند .      همین مسأله پرتاب موشکهای پاکستان بر ولایت کنر را بنگرید که هر یکی از دو نامزد ی که در دوردوم انتخابات افغا نستان بازی میکنند ، چنان وانمود میکنند که توگوئی  اصلأ خبر مهمی نیست ، فقط چند تا از سربازان  « قبیله ء برادر! » در این سوی مرز پتاقی بازی میکنند و بس !! بعد که معلوم میشود قضیه این طور نیست می گویند ، بسیار خوب ما با جدیت قضیه را دنبال میکنیم !!

پرتاب موشک ها و مؤلفه  مشروعیت !

اما حقیقت مطلب این است که آنچه تا اکنون بنام پرتاب راکت های کور « برادران پاکستانی !!»        بر اهالی شریف وبی دفاع ولایت کنر دیده ایم و هنوز هم ادامه دارد مسأ له ای نیست که بتوان و بتوانند به این سادگی ها و با این شعار های مفتکی از آن گذشت ، زیرا پرتاب  چنین راکت ها ی کورچنان  دامنه دار وفراگیراست که با پرتاب چند پایه راکت وچند گلوله توپ محدود نه میشود بلکه استراتیژیی فراگیر پرتاب کننده گان درسرتاسرافغانستان است که دامن اکثریتی ازاین دستگاه حاکمه را که بر سرزمین افغانستان حکمرانی میکنند فرا گرفته است . به عبارت دیگر آنچه که در طی پانزده سال به هر نام و اسمی در جامعه افغانی  اجرأ شده است مبارزه " توانفرسای !" دشمنان مکار وزبون صلح و انسانیت  در سرزمین افغانستان را به نمائیش میگذارند . جالب ترین و درعین حال مسخره آمیزترین  پهلوی این سناریو آنگاه برملامیگردد  که شارژدافیر افغانستان مقیم اسلام آباد  به وزارت خارجه پاکستان احضار میگردد و در توجیه پرتاب موشکها گفته میشود که گویا نیروهای مسلح و طالبان پاکستان برهبریی ملافضل الله از آنسوی سرحد یعنی افغانستان در داخل پاکستان دست به کشتارمردم بیگناه  و انهدام دارائی های عامه میزنند . !! * این تنها یک چشمه ای دیگر از هزاران حقه بازیها و شعبده بازی های است که طی چندین دهه  برخی ازبهترین  فرزندان این سرزمین را در بستری از غفلت و بی توجهی خوابانده بودند و تا هنوز هم این قصه سردراز دارد . !! البته این واقیعتی است مشهود و از مقوله توضیح واضیحات که سناریوی این داستان خونین بدستان شیطان های خورد و بزرگ منطقه و جهان نوشته شده است از همین رو است که می بینیم آقای جنرال  دانفورد General Joseph Dunford  قوماندان نیروهای ناتو در افغانستان در یک ملاقات با حامد کرزی رئیس اداره کابل از پرتاب موشک‌های پاکستان به خاک افغانتسان در ولایت کنر اظهار بی‌خبری نموده و گزارش رسانه‌ها را مبالغه‌آمیز خوانده‌است !!

 به هرحال این یکی از صدها چشمه فریب و دغلکاری و برخورد دوگانه ای هست که جهان سرمایه داری وبطور کلی  استحمارگران بین المللی به مسأله روابط با پاکستان دارد . این حقیقت اظهرمن الشمس را تمامی جهان و ازجمله قدرت های که در افغانستان حضور نظامی و اقتصادی دارند می دانند که از دیر به دینسو حتی از همان دوران جنگ سرد و اشغال افغانستان توسط ارتش اتحاد جماهیر شوروی سابق، اغلب کشورهای جهان منافع شان در افغانستان را از عینک پاکستان نگریسته اند که با دریغ و تأسف این نگاه معیوب تا هنوزهم وبا گذشت چندین دهه ای که از تاریخ تأسیس پاکستان میگذرد بر استراتیژیی ها ی نظامی  و دکتورین امنیتی اکثر کشورهای منطقه و جهان سایه انداخته است .      اما چیزی که اکنون ودر عملیات آخیر آرتش پاکستان بر ولایت کنر افغانستان  جلب توجه میکند این است که این عملیات پس از توافقنامه فروش طیاره های جنگی و سلاح و مهمات نظامی از سوی پاکستان  بر عربستان بر اهالی و باشنده گان ولایت کنر صورت می گیرد .

تجربه نگارنده این ستون و استراتیژیی امنیتی و نظامی پاکستان در دوره جهاد علیه اتحاد جماهیر شوروی گواهی میدهند که اکنون و در قرن بیست ویکم پاکستان توانیست در مسأله خاورمیانه و بحران سوریه به مثابه یک دلال فروش اسلحه ساخت کارخانه های روسی وارد صحنه شود . و سلاح و مهماتی به شمول طیاره های جنگی که غالبأ چند صد طیاره و مهمات جنگی ای است که از آغاز جهاد افغانستان تا به امروزمردم سلحشور افغانستان  زیر نام  DDR وچندین پروژه دیگرخلع سلاح بدست آرتش « برادران پاکستان !!» اُفتیده اند  که به بهانه و انگیزه خروج سربازان ایالات متحده امریکا از افغانستان به دلیل سیاست های ناسنجیده و غیر دیپلماتیک  زمامداران کابل به پاکستان واگذار می شوند آنچه را که می خواهیم بدان اشاره کنیم نکته نظر هردو کاندید محترمی که به دور دوم انتخابات راه یافته اند در رابطه با این حوادث و نوع برخورد با آنها است . در این نکته جای تردیدی نیست که کاندیداهای ارجمند و گرداننده گان چرخ حکومت  کنونی بر کابل چنانچه لازمه حضور  یک جامعه قدرتمند در منطقه و جهان بود به مسأله ارتش و تشکیل اردوی ملی نه پرداختند و برعکس دکتور اشرف غنی احمدزی رییس کمیسیون همآهنگی روند انتقال مسوولیت های امنیتی به نیروهای افغان در یک گفتگوی تلویزیونی گفت که بررسی نیروهای افغان را تا ۹۰  فیصد تکمیل کرده ایم و ارتش ملی ما در ولایاتی منجمله ولایت کنر توان دفاع از خود را دارند ...

ادامه دارد

 

http://ummat.net/2014/06/01/news.php?p=news-05.gif

* منبع : روزنامه امت چاپ کراچی  روز یکشنبه مورخ ۲جون  ۲۰۱۴

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

انتقاد یا انتقام ؟

               حکایت همچنان باقیست !

         پیوسته به گذشته قسمت بیست و یکم :

شاید هیچ نوشته و دستنویسی که طی سال جاری به امضای این قلم از سوی رسانه ها منتشرشده به اندازه ای قسمت بیستمی که پیروزیی ناسیونالیست های هند در انتخابات پارلمانی آنکشوررا  زیر تحلیل گرفته بود م حساسیت ها را ایجاد کرده باشد ؟  قبل از این از طرز تهیه انواعی از مربا جات و سالاد های  روشنفکری سخن گفتیم ، که در آشفته بازار انتخابات به نرخ  روز به مصرف میرسند ؛            و تا موسم انتخابات بهاری شد از خواب زمستانی عافیت گویان برخاستند و تنور انتخابات را با ز هم با شعار های " منم رستم زمان !!" گرم ترساختند و خویش را در هاله ای از فراموشی حافظه ملت افغانستان صاحب کرامات و معجزاتی دانیستند که تنها از جانب خدا بر انبیأی اولوالعزم تاریخ بشری نزول می یابند و بی هیچ سوابقی و بدون هیچ مبارزه و تلاشی آسپان خود را در حرم سلطان بستند .    اما جای تعجب آنجا و آنگاه است که برخی از این طائفه که از زندگی چادر نشین قبیلوی و روستائی  به بزرگترین مراکزصنعتی و " سیأ" سی دسترسی پیداکرده اند برای افغانستان تکلیف دموکراسی توأم با دیانت و معنویت معین میکنند و حساب خود را از زاغه نشینان و روستایان محروم جدا می پندارند . و نوع دیگری از این جماعت اعجوبه آن دسته از نیمه روشنفکران فیشنی و بازاری را میتوان شمرد که با سپری کردن چند روزی در کنار فلان فرمانده اعظم جهاد سرنوشت تاریخی مردم فقیر افغانستان را قبضه کرده اند و به اندازه چهارده سال جهاد ومقاؤمت ، طلبکار خدا و مردم فقیر ما شده اند !! .          جالب است که وقتی برنامه یکی از تلویزیونهای افغانی را که از کابل نشرات دارد میدیدم برخی ها بی صبرانه زنگ تلفن رابااستودیوی تلویزیون وصل نموده وبا ارائیه پیام های تبریک زحمت دوردوم انتخابات را کم میکردند ! حالأ اینکه انبوهی از اینان طی دوازده سالی که ازنظام مبارکه جمهوری اسلامی افغانستان سپری میشود و این ها در استقرار این نظام چه سهمی داشتند هیچگونه نشانی ای  بر جا  نه می گذارند .!! حتی برخی از این جماعت چتاق و چالاک !! نه میفرمائند که گویا آنها نیز در بوجود آوردن هیولای عجیب الخلقه " سیأ " سی  بنام دولت جمهوری اسلامی افغانستان که نه جمهوری است و نه اسلامی نقشی داشته اند  ؟

 چرا هیچکسی و هیچ یکی از کاندیداهای محترم در برابر این مفهوم جامعه شناسانه ای  بسیار حساس ملی دچار تردید شده اند؟ و هیچگونه اظهار نظر درباره آنکه چگونه درطی ۱۳ سال درد وغم و پس از سقوط استبداد شبه مذهبی بحیث راه بلدان تابلودار استعمارگران شده بودند اظهار نظر نه میفرمایند .؟ اما چنانچه در یادداشت قبلی ام بصورت مجمل و مختصر در باره پیروزیی ناسیونالیست ها درهند که  برهبریی حزب BJP یعنی بهاراته جاناتا پارتی  وشخصیت متنازع نارندرا مودی Narendra Modi نامزد پست نخست وزیری هند گفته بودم وبازهم همان کلیمات را با کمی تشریح بصورت مکرر بیان میکنم "

 برخلاف عده ای از تحلیل گران متحجر و یخ زده که حوادث تاریخی جوامع بشررا یا با شعار های سرد مافیائی که غالبأ بر شانه های دروغ و لاف زنی های واهی و غیر واقعی که با وعده های سرخرمن ویا هم « برادرا م درقندوز پهلوان است!! » وازسوی نیمه روشنفکران سر داده میشود بر این باور شدم که براستی هم که اگر در جامعه افغانستان عقلای حقیقی قوم  که بر عقل مصلحت بومی  تاریخ معاصرمجهز باشند برسرقدرت بیایند برای افغانستان نیز بهترین فرصت مقابله با دشمنان تاریخی مردم فراهم آمده است وافغانها میتوانند یکباردیگربا استفاده از فرصت های که ازمزرعه داغ انتخابات هند بدست آمده درهمکاری با عقلای «ائتلاف دموکراتیک ملی» بویژه حزب بهارات جانتا  BJP هند در هم آهنگی با اظهارات آقای پراکاش جاوادیکار که گفته  ا ست :      در هند عصر جدیدی آغاز شده است و پیروزی حزب BJP را آغاز تغییر در هند است  و آن پیروزی را انقلاب مردم خواند اند  با غلبه بر دشمنان مشترک افغانستان و هند بزرگ آن را به جشن منطقه مبدل سازند ."

من اکیدأ باور دارم که هیچگاه نباید فریب کلیمات و اصطلاحاتی چون آزادی -مردم -حکومت توده ها - وحکومت مذهبی -انتخاب دموکراتیک و کلیماتی از این قبیل را خورد و چنانکه بار ها  گفته ام این گونه کلیمات وواژه ها را باید در ظرف زمانی و جغرافیای تاریخی جوامع بشر معنا کرد ، زیرا در همین ظرف است که اصولأ کلیمات وواژه ها معنا و مفهوم در می یابند که بدون شک چنین کلیماتی که دارای بار معنوی اند بصورت مجرد و مطلق حامل هیچ معنای نه میتواندباشند . زیرا تمامی مفاهیم در حوزه جامعه شناسی بویژه این کلیمات وواژه ها در انطباق با شرائط عینی وواقعی هرجامعه شکل و جهت می گیرند و در هر جغرافیای سیاسی و اجتماعی معنای خاص و اثری مخصوص دارند . باید اکیدأ توجه داشت که اصطلاحات و مفاهیم در حوزه حقوق و جامعه شناسی غیر از مفاهیم ثابت علمی  چون قانون جاذبه -کرویت زمین -مرکزیت خورشید -گردش خون و غیره اند که بر قلمرو تمامی تاریخ بشری و بر وسعت همه جغرافیای انسانی که پیرامون بشر را احاطه کرده اند معنا و مفهوم ثابتی را دارااند . دربستر چنین فعل و انفعالات است که برای یک جراح قلب تنها کافی است که اصول ثابت پیوند قلب را فراگیرد و سپس با اجرای آن فورمول واحد در هر کجای زمین و در هر مقطعی از تاریخ چه در دشت های سوزان عربستان و یا هم در میان سفید پوستان اروپای شمالی - چه در یک جامعه مذهبی شرقی و چه در یک جامعه صنعتی وغیر مذهبی غربی -چه در قرون ؤسطی و چه درچهار هزار سال پس از آن از فورمول واحد علمی تابعیت کنند  ، اما هیچگاه یک  محصل افغانی شرقی که با اخذ دیپلوم از پوهنتون های  معتبری چون کمبریج - سوربون و دانشگاه های مشهور امریکا در رشته  تاریخ و جامعه شناسی  بدست آورده است نه میتواند بدون توجه به وضعیت موجود جامعه و فرهنگ حاکم بر کشور پیاده کند .روی همین اصل اگر تاریخ چند دهه آخیر فقط شبه قاره هند را با توجه به حضورفعال  استعمار انگلیس در وجود کمپانی شرقی در آن قاره مورد مطالعه قرار داد  درمی یابیم که استعمار چگونه با اقتضای نبض جوامع شرقی بخصوص مذهبی عمل کرده است ؟ چنانچه رونا لابوم یکی از طراحان دانشمند استعمار فرانسه پس از مطالعه جامعه شناسی الجزائر متوجه شد که تبار الجزائر از دو تیره مجزأ تشکیل شده است .

ایمان و تاریخ تمدن نیرومند و مشترک شان این دو تیره را چنان با هم ترکیب بخشیده است که هیچ یکی از الجزائری ها خودرا وابسته به دونژاد تشخیص نه میکنند و اسلام بحیث یک تمدن برتر به هرکجای که رسیده مرزهای نژادی و خصلت های ظالمانه قومی و خونی را با آب تحمل و برده باری شسته است .

لهذا به این فکر افتید که استعمار مجهز به علم و تاریخ و جامعه شناسی و ناسیونالیزم -دموکراسی و فلسفه و علم و تمدن را که تمامی این شعار ها به حیث ابزار مشروعیت بخشی از سوی روشنفکران آلینه شده بکار گرفته میشود و به یک عملیه فعال استحماری تبدیل می گردند . ؟ وارد صحنه سازند 

همین دانشمند که بحیث طراح پروژه های استعماری فرانسه شهرت یافته است پس از مطالعات عمیق جامعه شناسی و روانشناسی نژادی به این نتیجه رسید که  بربر ها ی الجزائری بیشتر قومی اند و به قومیت می اندیشند  و عربهای ساکن شمال افریقا بیشتر مذهبی ! روی همین تِز و تحقیقات علمی برنامه کاری را با استفاده از نفوذ فرهنگی برای ایجاد جامعه دلخواه فرانسه در الجزائر در اختیار سازمان های نظامی ارتش فرانسه قرار داد و با استفاده از همین فورمول در میان وابسته گان با نژاد بربر ها نوعی ناسیونالیسم مطلوب برای منافع فرانسه را بوجود آورد . و تقویت روحیه افراطی مذهبی در وجود عربهای الجزائر را بصورت یک پروژه استعماری روی دست گرفتند . که  روی این فورمول  استحماری کشور پاکستان نیز باساس اندیشه های مذهبی و درعین حال ناسیونالیستی با سبک صهیونیسم بین المللی   از سوی استعمار گران انگلیس در شبه قاره هند عرض اندام کرد 

ادامه دارد

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++

 

در آنسوی شطرنج انتخابات !

یک بام و دوهوا !

بخش بیستم :

میگویند از شخصی پرسیدند که آیا با کمپیوتر بلدیت دارید ؟ آن شخص با غروربینظیری  جواب داد ، شما هم عجیب سوالی میکنید ؟ مگرمیشود کسی  درقرن بیست ویکم زندگی کند و کمپیوتر بلد نباشد؟ گفتند ، خوب است حالا که میدانی لطفأ کمپیوتر را روشن کن ! آن شخص جواب داد گفتم با کمپیوتر آشنا هستم ؛ اما نه تا به این اندازه پیشرفته !!!

 

خوشبختانه خواننده گان عزیز ما بالخصوص عزیزانی که یادداشت های این قلم را میخوانند و بر هربار خواندن آن بر من منت میگذارند هوشیار تر از آنند که انتخابات کنونی ای که در زیر نام  انتخاب رئیس جمهور افغانستان  برای تعیین مردی باصلاحیت های کمتر از یک ملک و کدخدا برگزارگردید و سرانجام با اعلام  مورخ ۲۵ ثور۱۳۹۳رئیس کمیسیون مستقل انتخابات که در کنفرانس مطبوعاتی بیان گردید با  قیمت هفده میلیون دالرنقد  مع الخیر !! وارد مرحله دوم گردید به هیچ وجه مطلوب یک جامعه دموکراتیک و آزاد نه میباشند  و ایضأ این عزیزان حوصله ء این را نیز دارند که  تا حرکت این قافله دروادیئ بنام « مرحله دوم انتخابات » آغاز میگردد عجالتأ به قسمت دیگری از نمائشنامه انتخابات  که در جغرافیای دیگری و شرائط  جداگانه ای فرهنگی و سیاسی تاریخ معاصر پیاده میگردد یکجا باهم سفرکنیم . زیرا من همیشه تکرار کرده ام و از روشنفکران صادق هموطنم و همدردم با جدیت پرسیده ام که اکنون ما در چه مرحله ای از تاریخ و کدامین نقطه ای از جغرافیا قرار داریم ؟ این پرسش ساده ای  نیست یک مسأله علمی و فلسفی و تاریخی تنها نیز نه میباشد ، بلکه همه چیز است و ما قبل از اینکه به هر مکتبی معتقد باشیم و با اقتضای مصلحت آن مکتب و اندیشه در متن جامعه و تاریخ حضور پیدا کنیم باید ابتدأ تعیین کنیم که ما در کجای از زمین و در کدام دوره ای از زمان قرار داریم ؟ و کسانی که در مقابل ما اما در یک حوزه تمدنی و فرهنگی  با ما بازی میکنند دارای چه هویت و انگیزه ای اند ؟

 پیش از آن که بدانیم در چه مرحله ای از سیر تاریخی و در چه پیچی از دوره های تحولات اجتماعی و جغرافیاوی قرار داریم  پیروی از هرایدیولوژی یی مترقی یا منحط ، مذهبی یا مادی نا بجا خواهد بود و در نتیجه چنین ارزیابی ها و فعل وانفعالات در حوزه جامعه شناسی سیاسی  پیش گرفتن هر راهی بیراهه است . درچنین حالت واگذارکردن کار سیاسی و اجتماعی و سپردن سرنوشت جامعه و سر منزل " اصلاح و تغییر" به تصادف و احتمال پوشانیده شده در شعار های مفتکی! امربیهوده تلقی میگردد و بدون شک در چنین حالت نوشتن نسخه برای معالجه مریضی است که نه سنش را و نه مدت و نوع بیماری اش را و نه خود بیماررا می شناسیم ، مدوایی به تقلید طبیب مجربی که در جایی دیگری ویاهم در همین جامعه مگر در مقطع دیگری از تاریخ  احتمالأ بیماریی دیگری را معالجه کرده و نتیجه گرفته است . نباید تعجب کرد که چرا چنین مثال های روشنی را در مبحث مربوط به شرائط تاریخی - فرهنگی و اقتصادی افغانستان عنوان و مطرح میکنم ! ؟ زیرا روشن است که مخاطب اکثریتی از  فلاسفه و روشنفکران جوامع غربی و یاهم شرقی روشنفکران معاصر و کسانی اند که با فلاسفه و روشنفکران در یک عصر می زیسته اند . که بکار گیریی آن مثال ها و تجارب در عصر حاضر و در جغرافیای بنام افغانستان  هیچگونه شباهتی باهم ندارند .! زیرا آنها یعنی فلاسفه و دانشمندان ارجمند جوامع غربی غالبأ دارای بینیش حسابگرانه و مصلحت پرستانه ء مبتنی بر اصالت  « سود و ربح  » دارند درحالیکه جوامع شرقی بویژه افغانستان دارای گرائیش های احساسی و حقیقت پرستانه و مبتنی بر اصالت ارزش ها  اند .

آری خواننده گان عزیز ! وقتی چشم ام به این  تیتربزرگی  از اخبار داغ درجنوب غرب آسیا افتید که : ناسیونالیست‌ها پیروز انتخابات پارلمانی هند شدند و از قول پراکاش جاوادیکار، از مسئولان بلند پایه حزب بهاراتیا BJP نیزخبردادند که  پیروزی ما آغاز تغییر در هند خواهد بود.انقلاب مردم پیروز شده و عصر جدیدی در هند آغاز شده است برخلاف عده ای از تحلیل گران متحجر و یخ زده که حوادث تاریخی جوامع بشررا یا با شعار های سرد مافیائی که غالبأ بر شانه های دروغ و لاف زنی های واهی و غیر واقعی که با وعده های سرخرمن ویا هم « برادرا م درقندوز پهلوان است!! » وازسوی نیمه روشنفکران سر داده میشود بر این باور شدم که براستی هم که اگر در جامعه افغانستان عقلای حقیقی قوم  که بر عقل مصلحت بومی  تاریخ معاصرمجهز باشند برسرقدرت بیایند برای افغانستان نیز بهترین فرصت مقابله با دشمنان تاریخی مردم فراهم آمده است وافغانها میتوانند یکباردیگربا استفاده از فرصت های که ازمزرعه داغ انتخابات هند بدست آمده درهمکاری با عقلای «ائتلاف دموکراتیک ملی» بویژه حزب بهارات جانتا  BJP هند در هم آهنگی با اظهارات آقای پراکاش جاوادیکار که گفته  ا ست :

   در هند عصر جدیدی آغاز شده است و پیروزی حزب BJP را آغاز تغییر در هند است  و آن پیروزی را انقلاب مردم خواند اند  با غلبه بر دشمنان مشترک افغانستان و هند بزرگ آن را به جشن منطقه مبدل سازند .

                 مسلمانان از پیروزیی حزب ناسیونالیست بهاراته جانتا هند اظهار خوشنود ی میکنند  

 لابد نزد اکثریتی از خواننده گان ارجمند این یادداشت این سوال خطور میکند که در طرح مورد نظر من از یک  چهره ای ضد مسلمانان هند که به برویت تاریخ  تنها درسال ۲۰۰۲ ودر ایالت گجرات که آقای اندر موتی رهبر حزب افراطی ناسیونالیست هند  BJP بر کرسی نخست وزیریی آن ایالت نشسته بود هزاران تن از مسلمانان هند به قتل رسیدند .  و متصل به آن آقای  نار ندرا مودی Narendra Modi از سوی ایالات متحده امریکا در لست سیاهی که نه میتواند به قلمرو ایالات متحده امریکا داخل شود قرار گرفت .! چهره عدالت خواه و آزادی طلب ترسیم شده و به زعم منتقدان این طرح  چگونه ممکن است آرمان های آزادی خواهانه  و عدالت طلبانه ملیونها انسان باشنده این خیطه  جنوب غرب آسیا بویژه مردم مسلمان افغانستان را در مزرعه ای خشک و کویر خونین  جنایت حزب بهاراتا جاناتا کاشت  ؟

https://www.youtube.com/watch?v=-fQEOggjmGw

آری ! من گفتم  که اگر در جامعه افغانستان عقلای حقیقی قوم  که بر "عقل مصلحت بومی !!"      تاریخ معاصر مجهز باشند بر سر قدرت بیایند برای افغانستان نیز بهترین فرصت مقابله با دشمنان تاریخی مردم  افغانستان فراهم آمده است . و افغانها میتوانند یکبار دیگر با استفاده از فرصت های که از مزرعه  داغ انتخابات هند بدست آمده در همکاری با عقلای «ائتلاف دموکراتیک ملی» بویژه حزب ناسیونالیست BJP هند در هم آهنگی با اظهارات آقای پراکاش جاوادیکار که گفته است :

 در هند عصر جدیدی آغاز شده است و پیروزی حزب BJP آغاز تغییر در هند است  و آن پیروزی را انقلاب مردم خواند اند  با غلبه بر دشمنان مشترک افغانستان و هند بزرگ آن را به جشن منطقه مبدل سازند .

من گفته ام وباز هم فریاد میزنم  قبل از این که اهریمن سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI  آتشی  را که بر هستی ، استقلال و ایمان ما زده اند و شعله های این آتش بزرگ تا دورترین نکته عالم میرسد تازه شود و جان گیرد « قو انفسکم و اهلیکم نارا » های مردم ! خود تان را و اهل تانرا ازاین آتش نگاه کنید ،. باید گفت بسیاری از حوادث درد ناک اجتماعی و مذهبی گذشته را که امروز به عنوان مخالف یا موافق مطرح میکنیم به این علت از درک آن عاجز میمانیم آنرا از پیکره زنده اش که محیط اجتماعی حاکم و جو زمانی وروح دوره تاریخی که جزلاینفک آن است جدا میسازیم و به صورت یک موضوع مجرد و مستقل به آن مینگریم .

چگونه میتوان روح یک جنایت تیوریزه شده ای گذشته را فهمید و یا بر اساس آن قضاوت کرد که با چه اقتضأ وکدامین اراده بیگانه ها در مقطعی از تاریخ پدید آمده و شکل گرفته است ؟ چنانچه با وضاحت میبینیم تولد کشوری بنام پاکستان ظاهرأ بنام استقلال و آزادی اما در واقع روی یک عقده تاریخی با آزادی خواهان هند کبیرو انگیزه ء نرم افزاریی انتقام از نسل مبارز آن زمان در جغرافیای شبه قاره هند که دارای مناسبات مذهبی اسلامی بود توسط استعمار بریتانیا با دکتورین معیوب مرزی و با مشارکت در استراتیژیی امنیتی تشکیل  گردیده است  . اما بریتانیای کبیر نه تنها ساختار سیاسی در پاکستان را موافق با بروکراسی کلاسیک انگلیسی منطبق ساخت بلکه به اندازه اندام آن جامه اندیشه های قرئت مذهبی را نیزبرای این مولود جدید الخلقه در مراکز بزرگ اکادمیک به ظاهر مذهبی در جهان اسلام تدارک دیدند .

     مسلمانانی که با سازمان استخبارات پاکستان ISI  تعلق ندارند با آقای مودی مصافحه میکنند

چنانچه میبینیم بر مبنای همان دکتورین نظامی و امنیتی ملیشه های مذهبی در چهارچوب سازمان استخبارات نظامی پاکستان ISI هرروزی و هرساعتی  که در قلمروی بنام  افغانستان  سپری میشود تنور جنگ را براستخوانهای کودکان افغان گرم نگه میدارد و اجاره داران کاذب باغها و کاخ های مرمرین  بهشت با مؤعظه ها  و فتوی های خونین  شان  به خود حق میدهند تا بر سر پُل صراط تاریخ بایستند و بیچاره گان ساده اندیش  افغانستان را بسوی بهشت و جهنم موهوم رهنمائی کنند ، به همین دلیل آنچه که در مقطع کنونی تاریخ از اراده آزاد باشنده گان سرزمین پهناور هند برمیخیزد بدون شک به مثابه  آئینه سرنوشت تمامی مردمان این خیطه بویژه افغان های ستمدیده باید پذیرفته شوند .اما تردیدی نیست که هر سیستم اجتماعی که بخواهد به هر نوع جلوه سیاسی وفرهنگی کند بزرگترین خیانت به تاریخ مرتکب شده است . که  باید سخت مراقب بود حزب  BJP  بویژه روشنفکران وابسته به که مبارزه اجتماعی را در مبارزه و مقابه با انحطاط و جهل و دلالان و پادوهای منطقوی بخصوص سازمان اطلاعات آرتش پاکستان ISI تجربه کرده است بصیرت شناخت حریفان را بدور از نگاه های قومی - نژادی - زبانی و حتی مذهبی که گاه گاهی در رجز خوانی های فصلی انتخاباتی از آن ها ظاهر میگردد نگه دارند .

                      ادامه دارد

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

 

جنگ برسرِلحاف ملا نصرالدین است  !

                وباز هم من متهم میکنم !   

قسمت نزده

همه ای از ما  آنروز گفتیم و قبول کردیم که تجاؤز نظامی ائتلاف جهانی  ضد تروریزم در افغانستان موقتأ از مشروعیت مشروط برخورداراست و باید آنرا به مانند جرعهء زهربه سر کرد و نوشیــد !!     ، اما هیچگاه ندانیستیم که آثار و رسوبات این تجاؤز بدون اطمینان فکری و تضمین عملی قبلی درمورد جبهه های داخلی و پایگاه های درونی نه میتوانیست در حوزه فرآیند ملت سازی  بویژه در قرن بیست ویکم عملی باشد . زیرا شبکه های وسیعی از مزدوران و سرسپردگان استعمارونظام جهانی سرمایه داری با پرورش افکارو اندیشه های معیوب  مادی آب ذلال تمدن و فرهنگ معنوی مردم افغانستان  را برای ماهی گرفتن از آن گل آلود وتنور تضاد ها را برای پختن نان بیگانه ها شعله ورتر میسازند . اما نباید فراموش کرد،   دشمن اصلی ای که روح وروان مان را در اسارت گرفته همانا اهریمن غریزه اشباع ناپذیر شهرت  ، و ثروت  است که دردرون وجدان ما سنگر گرفته و قدم به قدم بسوی فتح آخرین قله های از معنویت حرکت میکنند . به هرحال مسأله این است که در جامعه و تاریخ بشری هیچ اثری مجرد از کل اجتماع وجود واقیعی  ندارد ، جامعه شناسان و متخصصان علوم انسانی  آنگاهی که حین مطالعه هریکی ازپدیده ها را انتخاب میکنند و مورد بررسی و تحقیق قرار میدهند  مانند کسی عمل میکنند که عضوی را از اندام زنده کسی  قطع کند وسپس به مطالعه ء آن بپردازد . واقیعت روشن وواضیح این است که هر مسأله و معادله اجتماعی تنها در متن آن جامعه و در حیثیت اجتماعی آن قابل مطالعه وبررسی است . این هم یک واقیعت دردناک و غیر قابل علاج روزگار ما است که اهریمن پلید تحجر و نفاق در درون رگهای مان نفوذ کرده و بیش از همه گلون شبه  روشنفکران نسل ما را می فشارد ، پس بهتر است صادقانه و دلسوزانه ابتدأ به خود مان برگردیم و پیش ازهمه از خود بنالیم که به قول معروف « از ماست که برماست » گام به گام رفتن آن هم در مورد بدیهی ترین مسائلی که جزبا یک جراحی یکباره عمومی ، ریشه کن نه میشود و کاملأ طبیعی است که چنین نتائجی را به دنبال داشته باشد . اکنون بهتراست از آنچه که برمارفته است عبرت بگیریم نقطه ضعف های را که به سود  فرصت طلبان ، ورشکستگان سیاسی ،  به روز نان بخوران مافیائی ، فاشیستهای مترقی ، تمام میشود و ما بتوانیم با کمی تلاش و ریاضت اقتصادی با اندک سرعت بیشتر علاج کنیم به گردش روزگار و طول زمان احاله نکنیم .

          پاکستان بالای عربستان طیاره ها و سلاح ثقیله میفروشند!! .

                   سیاست ما درباره سوریه روشن است !!

برای اینکه بدانیم زمینه  نفوذ شبکه های استخباراتی جهان و منطقه در کشورما تا کجاست توجه شما را به خبری ازبخش اردوی  رادیو تلویزیون BBC  معطوف میدارم که هارون الرشید خبرنگار آن تلویزیون  طی گفتگو که با سرتاج عزیز مشاورامور خارجی و امنیتی نوازشریف صدراعظم پاکستان به نشرسانده است . سرتاج عزیز وزیر خارجه و مشاور امور امنیتی صدراعظم پاکستان به بخش اردوی رادیو BBC  گفته است که پاکستان قصد دارد تا بر عربستان سعودی طیاره های جنگی و اسلحه سبک بفروشد . سرتاج عزیز در پاسخ به این سوال که آیا شما با تندروان سوریه همراه با عربستان سعودی  کمک می کنید گفت : سیاست ما در باره سوریه و دیگران کاملأ روشن است ما گفته ایم که باید بحران سوریه توسط مردم آنکشورخاتمه یابد و مسأله فروش تجهیزات نظامی پاکستان به عربستان هیچگونه ارتباط با آن ندارد . البته باید گفت که برای عربستان هیچگونه مشکلی وجود ندارد تا در بدل پول اسلحه را از بازار آزاد خریداری کنند . آقای عزیز گفت ؛ من نه میدانم چرا باید معامله ما با عربستان سعودی شک و شبهات ایجادکند ؟ درحالیکه پاکستان بصورت شفاف  با عربستان سعودی معامله فروش اسلحه را انجام میدهد . همچنان ما با جمهوری اسلامی ایران نیز روابط دوستانه  داریم و تلاش مان این است که در منطقه یک قدرت منطقوی اسلامی را ایجاد کنیم و روی همین منظور قرار است نوازشریف در ماه می و یا جون آئنده به جمهوری اسلامی ایران سفر کند . *          اما جان مطلب اینجاست که آخیر این بزرگترین  پروژه ای تجاری  نظامی که بر تجارت سلاح های ثقیله و طیاره های جنگی استواراست به اساس کدام تجارت میان پاکستان و روسیه  تولید کننده سلاح های سنگین به شمول طیاره های جنگی ساخت روسیه شوروی  که ارتش کشور سوریه را  نیز در امتداد تاریخ سیاسی و نظامی با تجهیزات و طیاره های ساخت اتحاد جماهیر شوروی سابق بر آن مجهز ساخته است به عربستان به فروش میرسانند ؟ ناظران سیاسی ، تحلیل گران نظامی و امنیتی  و مطبوعات آزاد منطقه پاسخ این سوال را از همان آغاز حضور ائتلاف جهانی ضد تروریزم دریافته اند که این اسلحه صد ها فروند طیاره جنگی به شمول چرخ بالها و هلیکوپتر های نظامی ، صدها چین تانک ارتش افغانستان اند که طی نزدیک به سیزده سال تمام بنام DDR  وبرنامه خلع سلاح  از مردم افغانستان جمع آوری گردیده و اکنون همچون میراث  بی صاحب میان ایالات متحده امریکا - عربستان و پاکستان تقسیم و ترکه میگردد ! سوال اینجاست که چرا ایالات متحده امریکا این هم سلاح و مهمات جنگی را به ارتش پاکستان واگذارمیکنند ؟ 

ادامه دارد

 http://www.bbc.co.uk/urdu/multimedia/2014/04/140401_sartaj_interview_ha.shtm
 

 

´+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

صلح مصنوعی با مخالفین مصنوعی !

                                                                                                                    

قبل از آغاز یادداشت امروزی ام جا دارد از ؤقوع حوادث درد ناک طبیعی در کشور ما افغانستان بویژه حادثه غم انگیز رویش زمین در ولایت باستانی بدخشان که منجر به شهادت  بیش از دوهزارو پنجصد تن از ساکنان تهی دست اعم از زن ومرد ، و کودکان مظلوم آن دیارگردید به عموم مردم سلحشور افغانستان و انسانهای آزاده عالم تسلیت عرض کنم و از خداوند میطلبم تا به شهدای مظلوم این حوادث درد ناک بهشت برئین وبه  بازمانده گان حادثه المناک ولسوالی آرگوی بدخشان صبر اعطأ فرمایند .

پیوسته به گذشته قسمت هجدهم     

اما در باره آنچه که از قول  حضرت ملا قلم الدین آخند و در زیر عنوان « طالبان لبرال در گلخانه  ھای استخبارات منطقه .!»  اینگونه نگاشته بودیم ؛ دراخبار آمده است که حضرت ملا قلم الدین آخند که  سابقه" فانه و زولانه کردن"  مردم افغانستان اعم ازمرد وزن این کشوررا درکارنامه  وسوابق دراداره امربالمعروف و نھی از منکر رژیم مبارکه امارت اسلامی طالبان!! با خود دارند در گفتگو با رادیو آزادی گفت، آغا جان معتصم در حال حاضر در محل محفوظ در منزلش ٢ بسر می برد و به زودی مذاکرات صلح را با وی آغاز خواھند کرد . شاید یکی از مسخره ترین تعاملاتی که در پیوند به صلح و بنام یک دولت به ظاهر مشروع و منتخب صورت میگیرد همین گونه اظهاراتی باشد که یک مقام در شورای عالی صلح به زبان می آورد .

 

 و آیا این مسخره نیست که با انگیزه حصول صد ها میلیون دالر" زبان بسته !!" درتیاتر کمیکی  بنام صلح مصنوعی که سناریوی آن در مراکز اطلاعاتی جهان سرمایه داری نوشته شده است نقش دوجانبه را بازی کنند ؟!  یعنی کسانی که ازایدیولوژی ، باورها ، اعتقادات و دیدگاه هایشان وداع گفته اند  و  درپرهزینه ترین  تیاتری بنام صلح افغانی  جابجا میگردند . ملا آغاجان معتصم  مثال ایفای چنین  نقش دوگانه ای است که توسط کارگردانان ماهر فیلم های هالیوؤدی در دونقش حضور پیدا میکند . یک مقام مسؤل درشورای عالی  صلح  افغانستان که خواست از وی نام برده نشود به این قلم گفت که هزینه های زندگی اکثریتی از مخالفین و ملیشاهای مسلح و غیر مسلح در داخل و خارج از کشور از سوی بودجه شورای عالی صلح پرداخته میشوند و آنها را با سخاوت بینظیری  تحت پوشش قرار میدهند . البته در این زمینه نقش محمد معصوم ستانکزی رئیس دارالانشای شورای عالی صلح را بسیار برازنده و در بسیاری موارد مهمتر از مؤقیعت رئیس شورای عالی صلح وانمود کرد .!! که آقای ستانکزی رئیس دارالانشای شورای عالی صلح صلاحیت عام وتام نوع مصرف بودجه ای را دارد  که از سوی کشورهای شامل در ائتلاف ضد تروریزم بنام تحقق صلح در افغانستان بصورت منظم حواله و پرداخته میشود . روی همین جهت آنگاه که شورای عالی صلح تصمیم اتخاذ نمودند تا برای برگزاریی دؤمین دور گفتگوبا طالبان را در شهر دوبی توسط ملا آغاجان معتصم فراهم شود مبالغ هنگفتی از همین پولهای به باد آورده  را در اختیار وی قرار دادند تا جهت زمینه سازی  از ترکیه به دوبی سفر کند .   

اما این مرتبه به اثر مشوره جنرال متقاعد شجاع پاشا رئیس اسبق سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI  که بحیث مشاور امنیتی حاکم دوبی ایفای وظیفه میکند از ؤرود ملا آغا جان معتصم به امارات متحده عربی جلوگیری بعمل آمد و در میدان هوائی دوبی بازداشت گردید .* برای نخستین خبر بازداشت ملا آغا جان معتصم توسط مقامات امنیتی امارات در روزنامه پرتیراژ ایکسپرس تربیون که با سازمان اطلاعات  آرتش پاکستان نزدیک است  به نقل از منابع نامعلومی منتشر ساخت . وقتی خبر بازداشت ملا آغا جان معتصم در سرتاسر دنیا پخش گردید مقامات اداره کابل نیز در نخستین واکنش رسمی خود  این بازداشت را با انتشار اعلامیه ای از سوی وزارت خارجه و شورای عالی صلح گامی در راه تخریب پروسه صلح عنوان گردید و خواستاررهائی  هرچه زودتر آغاجان معتصم گردیدند که مطبوعات نزدیک  به سازمان اطلاعات نظامی پاکستان ISI خبر آزادیی مشروط آغاجان معتصم مذکورمنتشرساخت.

 ازپ به رست  محمد معصوم استانکزی رئیس دارالانشای شورای عالی صلح   با ملا

متصل به انتشارچنین اعلامیه معصوم استانکزی خزانه دار شورای عالی صلح افغانستان با معیت دوتن دیگرازاعضای این شوری راهی امارات متحده عربی گردید و شخص ملا آغاجان معتصم را ازنزد مقامات دوبی تحویل وبا پرواز شماره EK0640   درطیاره مربوط شرکت هوائی امارات به کابل انتقال داد وبه محض رسیدن به میدان هوائی کابل  در یک موتر سربسته که به زیر طیاره برده شده بود بلادرنگ و در جهان کاملأ     نا آگاه مطبوعات کابل به مهمانخانه شورای عالی صلح منتقل گردید جالب است که گزارش لحظه به لحظه ای از بازداشت تا رهائی ملا آغاجان را مطبوعات نزدیک به سازمان اطلاعات نظامی پاکستان ISI تحت پوشش قرار میداد و این خبر را هیچ خبرگزاری دیگرملی و بین المللی   منتشر نه ساخت .

واما نکات دیگر : شورای عالی صلح در افغانستان  که سناریوی نقش آغا جان معتصم را نوشته بودند گردهم آئی آشتی جویانه دسته های از  طالبان برهبریی ملا آغاجان معتصم  با شورای صلح  افغانستان را پراهمیت خواندند و تداؤم تلاشها برای برگزاریی آن را مجددأ برنامه ریزی نمودند و با ترزیق بسته های  تازه تری از دالر ها ، روح جدید ی را در کالبد نیمه جان آن دمیدند وسرانجام جسد مومیائی شده صلح مصنوعی در کالبد ملا آغا جان معتصم به حرکت آمد و صدای آن  در جلگه های ترکیه و در تبعید گاه ساخته گی ملا آغا جان معتصم شنیده شد و برای نخستین بار از زبان ملا قلم الدین آخند که تجربه قمچین ها و شلاق های امربه معروف رژیم استبدادیی طالبان را نیزدارا است به صورت معیوب در مصاحبه با خبرنگار رادیو آزادی چنین بیان کرد .«مولوی صاحب آغا جان فعلاً در خانه خودش است، تکلیف ندارد وخوب است. شاید تا پنج یا ده روز دیگر درهمانجا باشد و دوباره به کارهایش ادامه بدهد. در کابل نیست و خانه اش اینجا نیست، فعلاً وی محفوظ است و خانه اش نیز محفوظ است.»    لهذا  در پرتو چنین معاملات واینگونه  تعاملات میتوان گفت آنچه که در افغانستان میگذرد کاملأ با اصول مسلم دموکراسی از هرجنس وقماشی  که باشد در تناقض کامل قرار دارد .و کاملأ با روحیه ذهنی گرایان و متفکران قالب ریزی شده و مغزهای گچ گرفته شده و دشمنان قسم خورده منافع ملی برابری میکند . در ست چنین حالت پارادُکسیال و متناقض دامنگیرجامعه و تمدن باستانی  ما شده است و هر مهره ای با مهارت های گوناگون و درنقش های متناقض ازسوی کارگردان تیاتر جابجا میگردد . بنابراین امروز که استعمار غرب بسیاری از  انسانها را از پایگاه ذاتی وفرهنگی شان بیرون آورده و آنها را بصورت برده های نیازمند و ذلیل و زبون وابسته به خویش ساخته است چه باید کرد ؟ و باز هم در روزگاری که ملت ها محکوم به تبدیل شدن به یک جامعه پیشرفته مترقی اند نباید فریب کلیمات و اصطلاحات را خورد ! کلیمات و اصطلاحاتی چون آزادی ، مردم ، حکومت توده ها ،  دموکراسی و انتخابات دموکراتیک را تنها و تنها باید در ظرف زمانی و اجتماعی آن معنا کرد ، زیرا در همین ظرف است که اصولأ این مفاهیم معنی میگیرند و این گونه کلیمات بطور مطلق و بصورت دگم نه میتوانند هیچگونه معنای پیداکنند . این گونه مفاهیم و کلیمات در هر جامعه و در انطباق با شرائط عینی وواقعی هرجامعه بویژه در جوامع سنتی جهان سوم شکل و جهت میگیرند و این مفاهیم در هر جغرافیای سیاسی واجتماعی معنای خاص و اثری مخصوصی دارند.همین مسأله انتخابات و دموکراسی درجامعه ما را نگاه کنید که چگونه آراکین بلند پایه حکومت نیز بدون توجه به لوازم اصلی پدیده ای بنام انتخابات و دموکراسی تحت تأثیروسائل ارتباط جمعی ازقبیل رادیوهای بیست وچهار ساعته ، شبکه های تلویزیونی ؛ روزنامه ها و مطبوعات گوناگون قرار گرفته اند  که در حوزه مشروعیت دهی به نظام ناعادلانه سرمایه داری جهانی تبلیغ مینمایند .

ادامه دارد                                                                                                                                                                                                                                                              

 

*:http://www.thenewstribe.com/2013/02/25/uae-appoints-ex-isi-honcho-ahmed-shuja-pasha-as-advisor-report

/

 

 

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

جایگاه طرح پروفیسور سیرت در مهندسی قدرت " سیأ " سی افغانستان !

                صلح در راه  ترکستان !؟

                       من متهم میکنم! ( ۱)

پیوسته به گذشته قسمت هفدهم   

 

آنچه را که باید در مقدمه این یادداشت گفت این است که برویت نتائج قسمی انتخابات که بروز شنبه مورخ ششم ثور ۱۳۹۳  از سوی آقای یوسف نورستانی رئیس کمیسیون انتخابات طی یک کنفرانس مطبوعاتی در مقر آن کمیسیون اعلان گردید هیچ یکی از کاندیداهای سال ۱۳۹۳  انتخابات" ریأ " ست جمهوری افغانستان نصابی که اخذ ۵۰+۱ فیصد رأی از جمله رأی حساب شده برای احراز مقام        ریأ ست جمهوری باید حاصل میکرد  از آن خویش نه ساختند لهذا طبیعی است انتخابا ت ریاست جمهوری میان دو کاندیدی که در دور اول بیشترین رأی را حاصیل نموده اند غرض انتخابات سرتاسری در دور دوم به رقابت خواهند پرداخت . اما تا این وضعیت روشن میشود بهتر خواهد بود تا بحثی را که از قسمت قبلی باقی مانده بود در راستای کشف حقائق عینی جامعه ما دنبال کنیم . امابخاطردریافت تسلسل  بحث مان ضروریست تا آخرین بخشی از جملات ام را که درباره طرح جلالتمآب پروفیسور عبدالستار سیرت  در یادداشت قبلی آورده بودم یکبار دیگر مرور کنیم و امیدوارم که این یادداشتها بتواند گوشه ای از وقائع اتفاقیهء « تاریخ»  خونین کشور ما را منعکس کنند ودر راستای بیان و احیای مجدد  تصویر کم رنگ شده  غرور ملی و شهامت تک ، تکی ازشهروندان و عموم  آزادمردان این مرزوبوم مفید واقع شود .

در آخرین قسمت یادداشت قبلی نوشته بودم که :

 وقتی دریکی ازشامگاه های جمعه موکب همایونی پروفیسورعبدالستارسیرت نماد مذهبی "سیأ"سی  از نسل دربارنشینان وسلطنت طلبان با همراهی یک هیأت هجده نفره ازتاجران- لبرالهای گلخانه ای و معامله گران " سیأ "سی برکابل اجلال نزول فرمود خون در کالبد متلاشی شده ملوکیت نیز جاری شد. با ؤرود قافله از تاجران ، لبرالهای گرامی به زعامت یکی از رجال شناخته شده جامعه ما این پرسش بی شک در ذهن عامی ترین افراد این جامعه مطرح شده است و اگر همه نتوانند آواز هارا تشخیص بدهند ، حلقوم را که می شناسند و میبینند که به هرحال هرچه هست طبیعی نیست . اما آنچه در این زمینه بسیار اساسی است این است که این قافله دارانی که تعدادی از آنها لبرالهای کلاسیک و تاجران شکست خورده که نگاه شان به هستی و تاریخ بشراز همان گفتمان شرک آلود اشرافی ملهم از دید و نگاه بزرگترین فلاسفه یونان بوده است که بر قسمت زیادی از تاریخ تفکر اسلامی سایه انداخته است    و آنانرا مردی صاف اندیش اما نهایت خوشباور جناب پروفیسور عبدالستارسیرت که از بزرگترین پوهنتونهای جهان اسلام دارای  اسناد و مدارک تحصیلی میباشند و همچنان در تعدادی از آنها به وظیفه مقدس آموزگاری و تدریس نیز مشغولیت داشته است رهبریی میکرد و وارد دروازه های شهرتاریخی کابل ساخت .

http://www.youtube.com/watch?v=mKYVdg7yz9w&feature=youtube_gdata

هیچگونه تردیدی وجود ندارد مردی که تا هنوزهم بسیاری از مردم با وی ارادت میورزند در حلقه ء محاصره تنگی که چون نگین وی را در میان گرفته است واین حلقه  را چنان  می فشارند که هرگونه رابطه اش را با دنیای آزاد قطع کرده اند و همچون غار نشینان داستان اصحاب  کهف که سه صدسال را دریک  محیط کاملأ قرَنتین شده بخواب سپری کرده بودند وقتی از خواب برخاستند  دیدند همه چیز تغییر یافته است  (۱) اما امروز دیگر مردم " عوام کالانعام " نیستند هم آگاهی اجتماعی پیدا کرده اند و هم غالبأ با کتاب سروکار دارند وقتی چشم شان با این قافله اُفتید که با سرعت بر دروازه های شهر وارد می شوند  همه با تعجب از خود می پرسیدند که چرا چنین  مرد با وقارو خرد مندی این قافله ای از تاجران و مغازه داران را با ادبیات عهد قدیم  رهبری میکند ؟ که امروز دیگر با ترمنولوژیی عهد عتیق سخن و اقوام و ملتها را رهبری کردن شیوه ای نامیده میشود که بسیار کهنه شده است .         زیرا ملتهای کنونی و در عصر حاضر بجای رجال و شخصیت ها بسوی برنامه ها و شاخص ها مینگرند  ، بگذریم از اینکه حضرت استاد سیرت در مورد زندگی دوران پیامبر و صدر اسلام از  کدامین پوهنتونها و مجامع علمی و ا کادمیک مدارک و اسناد حاصل کرده اند و یاهم اکنون در جمع اساتید علوم مذهبی درجهان اسلام  دارای چه جایگاهی است و در کنفرانس ها و مجامع  بین المللی ای مانند رابطه عالم اسلامی و هیأ ت الاغاثه و دهها پروژه مشکوک " سیأ " سی  ازوی چگونه استقبال  بعمل می آید ؟

ازراست به چپ : حامدگیلانی رئیس گروه موسوم به پیشاور - محمد یونس قانونی رئیس گروه موسوم به جبهه متحد - عبدالستار سیرت رئیس گروه موسوم به روم - همایون جریر رئیس گروه موسوم به قبرس در کنفرانس بن

آنچه که واضیح است این است که حضرت استاد سیرت تنها رأوی و حامل چگونگی مناسبات میان اصحاب بزرگوار ی از نخستین روزگار پیامبر است که در جای خود قابل ستائیش و ارزش است اما برای مدیریت زندگی پیچیده انسان معاصر بویژه که در جهان دهکده مانند کنونی مجبورو محکوم به زندگی شده است دارای هیچگونه برنامه ای  نه میباشند . البته نباید از جناب استاد سیرت این توقع را داشت که چرا با این سن و سالی که وی به آن رسیده است دارای اندیشه ای پویا و مجهز به گفتمان اجتهادی دینامیکی  نیست که انسان باشنده این دهکده جهانی را بسوی زندگی مرفه و مترقی در مطابقت به ارزش های ملی و تمدنی خویش رهنمائی کنند ؟ .

 

استاد سیرت در ملاقات با احمد ضیأ مسعود معاون اول زلمی رسول کاندید ریاست جمهوری افغانستان

زیرا از فحوای مطالعه  آنچه که بنام برنامه عمل جبهه صلح ووحدت ملی افغانستان ارائیه می فرمایند آثار نفوذ و الهام فلاسفه ء بزرگ  یونان چون آرسطو ، سقراط و افلاطون بصورت واضیح به مشاهده میرسند به همین دلیل است که تیوریی نظام های سلطنتی حد ومرز برای اعمال قدرت از سوی حکومت بویژه شخص پادشاه و سلطان وجود نداشته است . البته نظام سلطنتی مطلقه رقیق که گفتمان حضرت استاد عبدالستار سیرت نیز بر آن استوار است نسبت به نظام های سلف خویش یک گام به پیش است ، زیرا در نظام سلطنتی مطلقه رقیق یا مشروطه استبداد شخصی جایگزین استبداد ساختاری میشود و حاکمان جامعه مأدون شخص سلطان ، دست کم ناچار به رعایت تشریفات و انضباط  در مناسبات اجتماعی میباشند . لهذا میتوان گفت که به گمان غالب آنچه را که استاد سیرت طی کنفرانس های مطبوعاتی درمحیط  کابل مطرح می فرمائند جز دلخوش کردن به اینکه چه تعداد آدم ها با انگیزه های گوناگونی در کنفرانس های مطبوعاتی وی حضور پیدا میکنند منجر به هیچگونه نتیجه قوی نخواهند شد .

            صلح در راه  ترکستان !؟

        طالبان لبرال در گلخانه های  استخبارات منطقه .!

دراخبار آمده است که حضرت ملا قلم الدین آخند که سابقه فانه و زولانه کردن مردم افغانستان اعم از مرد وزن این کشوررا درکارنامه و سوابق دراداره امربالمعروف و نهی از منکر رژیم مبارکه امارت اسلامی طالبان!!  با خود دارند در گفتگو با خبرنگار رادیو آزادی گفت، آغا جان معتصــــ م در حال حاضر در محل محفوظ در منزلش۲ بسر می برد و به زودی مذاکرات صلح را با وی آغاز خواهند کرد ...

ادامه دارد

 

۱:  اصحاب کهف عده‌ای خداپرست بودند که پیش از اسلام در زمان حکمرانانی امپراتوری روم باستان با نام دقیانوس در منطقه افسس در ترکیه امروزی زندگی می‌کردند و همگی جز یکی از آنان که چوپان بود از اشراف زادگان و درباریان بودند و ایمان خود را مخفی نگاه می‌داشتند. اینان سرانجام از جبر حاکم روزگار به ستوه آمده و به گفته قرآن بر اساس الهامی که از خداوند دریافت کردند "پس هنگامی که از خدایان دروغین دوری جستید به غار پناهنده شوید تا پروردگارتان رحمتش را بر شما ارزانی دارد" همراه سگ خود به غاری در روستایی به نام رقیم نزدیک فیلادلفیا رفتند. چون به غار رسیدند. خواب ایشان را در ربود پس حدود سیصد سال به خواب اندر همی بودند. و سگ ایشان بر در غار چنان بود که گویی بیدار است. پس از سیصدسال چون برخاستند خود پنداشتند که چند ساعتی بیش نخفته‌اند. چون به شهر شُدند همه چیز را دیگرگونه یافتند. سرانجام به غار بازگشته و دیگر اثری از ایشان یافت نشد. مردم بر فراز غار آنها مسجدی ساختند. داستان ایشان نسبتاً به‌تفصیل در قرآن آمده‌است.

۲: یک منبع موثق به این قلم که نخواست از وی نام برده شود گفت : پس از آنکه آقای محمد معصوم ستانکزی با دوتن از اعضای شورای عالی صلح غرض رهائی ملا آغا جان معتصم به دوبی سفر کرد وی را از زندان امارت دوبی رها ساخت و در پرواز امارات ایرلائن به کابل انتقال داد پس از سپری کردن سه روز بحیث مهمان بلند پایه شورای عالی صلح با دادن چندین هزار دالر پول نقد به منزلش واقع در ترکیه انتقال داده شد

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

یان کوبیس  درنقش لخضر ابراهیمی وخلیل زاد

      و یونس  قانونی درنقش عطارباشی دربار کابل  ؟!*

                                 من متهم میکنم! ( ۱)

 پیوسته به گذشته قسمت شانزدهم

ازنوکری پرسیدند رابطه تو با اربابت چطوراست؟  نوکرباقیافه حق به جانب  گفت؛ هروقت من حرف می‌زنم اربابم میگه بازهم عروق زدی؟ وهروقت اربابم عروق می‌زنه، من میگم ؛ قربان چی فرمایش کردید؟!

 

هنوزچندی از نخستین زمین لرزه  بخشی از شمارش آرای قسمی انتخابات ریاست جمهوری درافغانستان نگذشته بود که مردی بنام یان کوبیس  ازهمان  سلاله و همان قبیله بن با تنهائی  و یک تنه به دیدار کسی رفت

که تازه وبه گمان اغلب برای انجام چنین مأموریت های اشد محرم استخباراتی  به قدرت رسانده شده است .

 بدون شک آن مرد کسی جز محمد یونس قانونی نبود که میتواند  پرِش های نبض غرائز فرد ، فردی ازپهلوانان معرکه قدرت در سرزمین افغانستان را تعبیر و تشخیص کند . هرچند آقای یان  کوبیس نمائنده سر منشی ملل متحد سرپرستی نهادی بنام یوناما UNAMA را بر عهده دارد اما درواقع ناظربر منافع کشورهای ائتلاف جهانی ضد تروریزم است که همچون یک شرکت سهامی  وتجاری  از جسد ضعیف و نحیفی بنام افغانستان انرژی  میگیرند ، بدون شک همین انگیزه و بسیاری از عوامل دیگر اقتصادی و "سیأ " سی سبب شد ه تا در یک جامعه ای که به دلیل پارادُکس و تضاد  منافع شخصی و گروهی عده ای از قاچاقچیان مواد مخدر و مافیای تازه  به دوران رسیده با اصل انتخابات و مردم سالاری درجهنم عقب مانده گی اقتصادی و فرهنگی قرار دارند با فشارطیاره های B52  و وسائل ارتباط جمعی که معمولأ در عصر حاضر بویژه در جوامع عقب نگهداشته شده مانند افغانستان مایه های مشروعیت دهی محسوب میگردد  سرکس انتخاباتی از جنس « آزاد و مشروع !» را بر پا داشته است تا اگر بتوانند چند روزی در نعمت های به باد آورده زندگی کنند زیرا آنها را «سیــــب بکار اســـت چه از بـــید باشد و یــا هـــم درخـــت سیب !» بدون شک آنگاه که نسلی از رهبران حقیقی و مصنوعی  وهمه  کسانی که برمسند حقوقی وحقیقی  قدرت مردم سالاربصورت مصنوعی  قراریافته باشند نه میتوانند به جزبا  فریباندن  مردم ودروغ و  ریا کاری در میان جامعه و تاریخ حضور پیدا کنند زیرا دروجود آنها بالقوه آثاری از خشونت ، نفرت و کینه ها وجود دارند که  برای یک مصلحت دوراندیشانه مادی!! آن غریزه ها را بصورت مصنوعی و موقت پنهان و مهار کرده اند ، هرگاه زمینه استفاده  برای ظهور آن غریزه ها فراهم آیند درصف اول آدم کشی و غارتگری حضور می یابند . درتصویر چنین تحلیل است که کارگزاران مافیای معاصر وقاتلان ارزش ها  و سنت های تاریخی و ملی  ملتها ی جهان سوم منجمله افغانستان  برای رسیدن به اهداف شوم مادی مفاهیم و ارزشهای مسلمی را وارونه جلوه میدهند و برای تغییر و وارونه جلوه دادن مفاهیم ثابت و لایتغیری چون عدالت و آزادی ، دموکراسی و مردم سالاری ترمنولوژی جدید مافیائی را طراحی مینمایند  تا بتواند منافع غارتگرانه ای استعماری خویش  را در سایه یک مشروعیت کاذب توجیه و تفسیر نمایند .

 شگفت انگیز است که در ملاقات میان آقای یان کوبیس Jan Kubiš نمائنده سرمنشی ملل متحد  و آقای محمد یونس قانونی معاون اول رئیس جمهور افغانستان نقشه راه و نتیجه انتخابات به اصطلاح آزاد و حماسه ساز !! کنونی  از جانب آقای محمد یونس قانونی عطار باشی ارگ تعبیر و تفسیر گردید و آقای محمد یونس  قانونی ضمن یاد آوری از انتخابات حماسه آفرین  ریاست جمهوری افغانستان نتیجه این انتخابات را طوری پیشبینی کرد که هیچ یکی از کاندیداهای این معرکه خودرا شکست خورده تلقی نکنند و خود را به هرحال پیروز انتخابات بدانند . وقتی این گونه فرمائیشات عطار باشی صاحب ارگ شنیده شد همه کسانی که الفبای سیاست را میدانند مجبور گشتند تا یکباردیگر نمائیش کمیک دوازده ساله  تیاتر افغانستان را در بستر تاریخ معاصر این کشور مرور نمایند . که نه تنها  از بطن حوادث دردناک گذشته تاریخی مردم افغانستان تعبیر و تفسیر این حدیث مبارکه را که عطارباشی صاحب در ملاقات با جانشین لخضر ابراهیمی و خلیل زاد بیان فرموده است درمی یابند بلکه تمامی نیروهای که خارج از "دائره پختن قصیده!!"   **  قرار دارند به مطالعه چگونگی  نوعی ازمؤلفه مدیریت در  سیستم های گذشته  پی میبرند که چگونه جایگاه  شخصیت های  حقیقی و حقوقی در جوامع عقب مانده در آئینه قانون که  بر خاسته از  بطن و متن  ارزشها و سنت های تاریخی و فلترشده یک قوم و یک ملت بود  تعیین میگردید ؟ و اکنون بصورت مسخره آمیز بدست دلقک ها و دلالان بومی وهمه کاره های هیچکاره ء مافیای حاکم بر سرنوشت  افغانستان که زمانی آدم های معمولی این جامعه بودند به قمار گذشته شده اند . (۱)

جایگاه طرح پروفیسور سیرت در مهندسی قدرت " سیأ " سی افغانستان !

وقتی دریکی از شامگاه های جمعه موکب همایونی  پروفیسور عبدالستارسیرت نماد مذهبی "سیأ"سی  از نسل دربارنشینان و سلطنت طلبان  با همراهی یک هیأت هجده نفره  از تاجران- لبرالهای گلخانه ای         و معامله گران " سیأ "سی بر کابل اجلال نزول فرمود خون در کالبد متلاشی شده ملوکیت نیز  جاری شد .

ادامه دارد

 

* عطارباشی . [ ع َطْ طا ] (اِ مرکب ) داروفروش : و عطارباشی سرکار خاصه ٔ شریفه ... به معظم الیه [ حکیم باشی ] متعلق است . (تذکرةالملوک...

* *  قصیدة. [ ق َ دَ ] (ع اِ) یکی قصید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قصید شود. || (ص ) شترماده ٔ فربه . || چوب دستی . (اقرب الموارد) (م...  گفته میشود که در قدیم جهت وادار ساختن جن به اطاعت مردان در نیمه شب بدور از روشنائی در دائره ای می استادند و در آن دائره که خود بردور خود پیچانیده بود سورهای از یاسین را قرئت میکرد و تمامی آجنه با شنیدن این سوره نه میتوانیستند از خطوط دائره عبور کنند و هر

ترفندی که بکار میگرفتند بر کسی که قصیده پخته میکرد اثری نداشت و اگر این وضعیت تا چهل روز ادامه پیدا میکرد به قول راوی آجنه در بیعت به قصیده خوان می برآمدند و از وی متابعت میکرد

۱ : سخنان مرحوم مارشال فهیم در یک محفل که وی یک فرد عادی  جامعه بوده که از برکت جهاد و مقاؤمت به تمامی نعمت های مادی و معنوی رسیده است اگر وی زندگی را بصورت طبیعی طی میکرد در همان مسلکی که وی داشت نهایت یک رئیس بود و یک خانه را در مکروریان میداشت .

http://www.youtube.com/watch?v=0M0NUMh3H1E

 

 

 

 ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

تعبیر خوابهای حامد کرزی در برنامه های کاندیدان ریاست جمهوری !

                          من متهم میکنم! ( ۱)

پیوسته به گذشته قسمت پانزدهم :

 

میگویند  که شخص لافوک با رِندیی خاصی در میان مردم سخن میگفت  که مردم فلان قریه ازمن خواسته اند تا دوباره ریاست آن قریه را قبول کنم .درهمین اثنأ یکی از دوستان اش ازمیان مردم بلند  شد وبرایش یاد آوری کرد مگر قبلأ نزد شان رفته بودی ، بسیار زیاد بالایت قهر بودند وبالایت داد وفریاد میزدند که با عجله از نزد آنها فرار کردی!

شخص لافوک  جواب داد که بلی واقیعت است ؛آنها میخواستند که ریاست چند قریه دیگری را نیز قبول کنم ولی قبول نکردم و با هم جنگ کردیم.

 

نقشه هر ساختارسیاسی و اجتماعی را میتوان برمبنای مدلهای گوناگون و الگوهای مختلفی ترسیم کرد و در سایه آن ها به توصیف تاریخ وماهیت  آن ساختار ها پرداخت . یکی از نمایان ترین ویژه گی ای که در اجندای هریکی ازاین کاندیداهای گران مایه به نظر می آید و با تعبیر های گوناگون پیام واحدی را حمل میکنند همانا  محتوای مالامال از بیان فضائل و کرامات دوازده ساله رژیم مبارکه ای دولت جمهوری  اسلامی  افغا نستان  است !! که حتی اگر همه مدافعان نظام ووضع موجود متحد شوند نه میتوانند بر ناکامی تاریخی و عدم مشروعیت نظام کنونی  چشم بپوشانند .  بویژه آنگاه که  نظام سرمایه داری معاصر با قرئت لبرال با روح شبه سلطنتی  وظل الهی در جامعه عقب مانده  افغانستان امتزاج میابند ومفهوم  نظام سلطنتی با نگاه موروثی به نهاد سلطنت ظهور کند ، لهذا کسانی از حلقه حاکم  مافیای شانس به قدرت رسیدن  و حاکمیت در جامعه عقب مانده  را می یابند  نه میتوانند خواست حقیقی سرحلقه مافیا را که وجود پربرکتش !! اسکلیت عمومی نظام را نگه داشته شده است از نظر دور سازند  . بگذریم ازاینکه وجود مبارکه اعلیحضرت حامد کرزی سردسته مافیای حاکم  سبب گردید تا سرمایه های عامه کشور افغانستان را با نگاه ناموس شخصی نگریسته و در نشه ای از چنین قدرت مصنوعی خود را مالک زمین و آسمان کشور افغانستان تصورکنند  ،  وقتی والاحضرت حامد خان کرزی قباله رسمی و به ظاهر شرعی ی  یکی از قصر های مجلل ارگ کاخ ریاست جمهوری را بنام فرزندش شهزاده میرویس کرزی در محاکم افغانستان به ثبت میرساند ،

 و آنگاهی که حضور والاحضرت حامد کرزی برای تربیت فرزند دلبندش شهزاده میرویس کرزی تحصیل در پوهنتون جورج تاؤن Georgetown University ایالات متحده امریکا را مناسب میدانند و در پاسخ به سوالات خانم کریستین امانپورخبرنگار معروف شبکه تلویزیونی CNN با صراحت و بدون تعارف دیپلماتیک میگویند : که بلی ، آرزو دارم او( میرویس کرزی )  یک روزی در پوهنتون جورجتاون Georgetown University تحصیل کند،

 وقتی حضور والا حضرت حامد خان  کرزی از « خزائن غیب ارگ !!» حدود صد وپنجاه وکیل پارلمان را ماهیانه با محاسبه دالری مدد معاش می پردازند و با انتشار گزارش چنین امتیازات دالری و بدون محاسبه استخباراتی در روزنامه های غربی  بلادرنگ با نمائنده گان دفاتر جاسوسی در کابل ارتباط برقرار میشود و از آنها مصرانه تقاضادارد که به گزارشهای مطبوعات گوش فرا ندهند و این کمک ها را که  برای ما مانند آب حیات ارزش دارند مسدود نه سازند ، !!

ایجاد وبراه اندازیی  شبکه های تبلیغاتی مدرن ، ازقبیل شبکه های ۲۴ ساعته تلویزونی  ، رادیوها ، مطبوعات و روزنامه ها ، میز های مدور تلویزیونی که سربسته برای قشر باسواد و به مکتب رفته به اجاره داده میشود .

لهذا کاملأ طبیعی است که با صرف نظراز مراتب علمی و دیگر ملاک ها ی زمامداری و مدیریت ، زمامداران  حاکم بر سرنوشت افغانستان خود را فوق قانون تصؤر کنند وبا مشاهده چنین وضعیت انتقال عمومی میراث دوازده ساله دولت کریمه به شمول تعیین جایگاه پس از انتخابات زمامدار منتخب مافیائی افغانستان را از مفرادات عمده اجندای انتخاباتی خویش  اعلام کنند .  جالب آنجاست که هریکی از کاندیداهای محترم اعم از کسانی که داعیه جهاد مقدس در برابر اشغالگران روسی را برای اثبات حقانیت خویش به معامله گذشته اند  و یاهم آنعده از روشنفکر نمایان تریاکی  که تخصص و القاب بلند بالای که از دانشگاه های گوناگون دنیای صنعتی به غلط و یاهم راستی  بدست آورده اند و آنرا معادل همه  دست آوردها و نسخه امتیازی برای تمامی فصل  میشمارند با یکصدا والاحضرت حامد کرزی را منبع قدرت مافیای حاکم میدانند و سعی دارند برای آئنده فرمانروا یا کدخدای مملکت به هر اسمی       « هرچه بزرگتر بهتر!» مقام و موقفی جستجو کنند .

 شگفت انگیزترین  پهلوی که در اجندا ها و برنامه های نامزدان بزرگوار ی به مشاهده میرسد تسلسل شعاری اکثریتی از نامزدان ارجمندی است که با کمی تغییر آنرا تکرار میکنند . چنانچه با وضاحت دیده میشود اکثر کاندیداهای اصلی که از بطن مافیای حاکم بیرون آمده و از چندین سال بدینسو در مؤقیعت های گوناگونی شعار های تکراری مافیائی را سر داده اند ، با حضور شان در میدان انتخابات نیز روح ومغز آنرا که همانا انداختن تسبیح فضیلت و کرامت نظام مافیائی اند نگه داشته اندو اصل نظام مافیای حاکم را نیزدرتمامی شعارهای که درکارزارانتخاباتی بیان میدارند حفظ کرده اند .   ما سوا از اینکه اکثریتی  از نامزدان محترم ریاست جمهوری در مقطع اقلأ دوازده سال گذشته از مراکز گوناگون قدرت همین مافیا برخاسته اند در مانیفیست انتخاباتی نیز با جدیت رعایت گردیده است

ادامه دارد

 

۱ : از نامـــــــه‌ی سرگشاده‌ی امیل زولا emile zola  خطاب به رئیس جمهور وقت فرانـــسه که در روزنامه‌ی اورر (L'Aurore) چاپ شد. عنوان نامه بود: «من متهم می‌کنم!» ("J'Accuse"). این عنوان با حروف درشت تیتر اول روزنامه شد و به یک نماد تاریخی تبدیل گشت: نماد تعهد روشنفکرانه. ! در ۱۱۰ سالی که از انتشار این نامه می‌گذرد، مدام به آن استناد شده است، هر جا که در مورد وظایف روشنفکران سخن در میان است، هر جا که در مورد اهمیت رسانه‌ها و بحث در حوزه‌ی عمومی اندیشه و گفت‌وگو می‌شود از آن نامه به عنوان یک نماد روشنفکری یاد آوری شده است ..

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

یکبار دیگر کوتاه و گویا !

من متهم میکنم! ( ۱)

پیوسته به گذشته قسمت چهاردهم :

 

آورده اند که : شاعری نزد حاکم شهر سروده ء جدید خود را می خواند که دریک نیم بیت آمده بود « هــــرکه از دور مـــی آید پندارم تو ئــی !» حاکم عصبانی شد ه وگفت شاید یک اُلاغ در حال آمدن باشد شاعر گفت : جناب حاکم ! باز هم پندارم تو یی !!

 

هنگامی که قسمت سیزدهم وقبلی  یادداشتهایم از این قلم انتشار یافت موجی از تلفن ها و ایمیل ها ازکابل تا  کانادا برایم مواصلت کرد وجویای موضع گیری  ام در باره انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان شدند ، وبسیاری از عزیزانی که انتخابات کنونی ریاست جمهوری افغانستان را یک  فرصت بزرگ تاریخی برای ملت افغانستان نامیده بودند اکیدأ باور داشتند  که نباید این  چنین فرصت های تاریخی وشانس های طلائی  را با هیچ قیمتی از دست داد و ضائع ساخت  . نکته مهمی که در این فرمائشات جای توجه داشت این بوده  که اصلأ برخی از عزیزان خواننده با اندیشه ها و افکارم اندکترین آگاهی نداشتند وبه زعم بسیاری از آنها شاید من هم مصاب به بیماریی انفلونزای  « انتقاد » برای « انتقاد !!» شده ام و بدون ارائیه یک راه حل منطقی و معقول مشکلات و مصائب جامعه و کشور را نشانه میگیرم . اما  اکنون که به فضل و مرحمت خداوند بروز شنبه ۱۶ ماه حمل ۱۳۹۳ مطابق با پنجم آپریل ۲۰۱۴ مرکب  انتخابات به کعبه  مقصود !! رسید و قرار است در همین چند روز آئنده مرکب همایونی در خیمه ای  یکی ازده  قافله سالاران انتخابات حاضر زانو زند ! وصاحب آن مرکب تطهیر شده بر آب ولایت مافیا !!  کلید خزائن ارگ را از متولی  زیارتگاه ارگ شریف یا همان والاحضرت سردار حامد کرزی  تحویل گیری فرمائند . بنأ  امروز آنچه که میخواهم بگویم نگاه علمی به مسأله ای است که با سرنوشت تاریخی فرد ، فردی از شهروندان این مرزوبوم تعلق دارد و بسیاری از مسائل اجتماعی و اقتصادی از آن منشعب میشود و طرح این پرسش اساسی است که در حال حاضر و در عصر کنونی چرا ملتی  که دارای ارزشهای متعالی فرهنگی و مدنی است به  دنبال زندگی روزمره در منجلابی که در آن عزیز ترین ارزشها و افتخارات ملی مان در یک دور بیهوده و تکراری که جاذب آمیب ها و میکروب های خطرناکی است می افتیم ؟ دوره ی که در آن انسان دائم بخورد ، بخوابد ، بلند شود، بخورد برای اینکه کار کند وکار کند برای اینکه بخورد ،به طوری که هرکجایش را بگیری ، به جزیک جامعه ای تحقیر شده و مصرفی برای مصرف کالا های دیگران هویتی نداریم  ! دراین  دائره ای معیوب و باطلی همه ما احساسات خاص وویژه ای پیدا کرده ایم ، نیاز ها ، عقده ها ، ایده آل ها ، حسد ها و درد های خاصی از جنس تنبلی و غفلت ! باید به عنوان انسان های این زمان پیرامون زندگی مانرا نظاره کنیم وببینیم که نیازهای ما در حال حاضر کدام اند و برای رسیدن به این نیازها چه چیزی را باید فدا کنیم ؟ زیرا میبینیم که برخی از ما برای بدست آوردن و رفع این نیازها     " زمان " را فدا میکنیم ، آگاهی و خود آگاهی را به قربانگاه آورده ایم ، غرور ملی و انسانی مانرا به معامله گذشته ایم ، « استعداد انتخاب آزاد» و توانمندیی قدرت نفی را از دست داده ایم ، قدرت تغییر و توان خلاقیت را نیز از دست داده ایم هرچه که بر ما تحمیل شده آنرا به پیشانی باز پذیرفته ایم و توان       « نه » گفتن را در خود کشته ایم . درچنین وضع تارو تاریک است که هرآنچه را که  از بیرون برای ما تجویز می کنند شناسائی کنیم وواکنش نشان دهیم .

اگرمیزان مشروعیت است !

برخلاف کسانی که مصلحت اندیش و به نرخ روز نان خور اند و میگویند هرچه باد آباد !               من درمقابل این هیاهوی انتخاباتی که در جغرافیای بنام افغانستان از وجب ، وجب خاک این کشور برمیخیزند با سلاح مشروعیت میروم و میگوئیم که نه میتوان میزان مشروعیت یک وسیله ویک  شیوه خاصی  را،  در حوزه گفتمان مشروعیت غایه و ماهیت حوادث محاسبه کرد ، زیرا قلمرو مشروعیت مجموعه اندیشه ها ، کلید های عملی  و نقشه راه یک ملت است که در آغاز بعثت و استمرار حرکت گام به گام آنرا می پیمائند و بر درب ؤرودی قلمرو مشروعیت با جوهر زرینی  نوشته شده  که در قلمرو مشروعیت هرگونه ذهنی گرائی و استخاره بازی ممنوع و قدغن است .             البته این بدان معناست که مشروعیت هیچگاه  یک مفهوم ذهنی ومجرد  نبوده و نه میباشد بلکه مشروعیت دارای جوهر دست ناخورده ای از جنس اعتبار است  که جامعه شناسان و دانشمندان حوزه حقوق وعلوم سیاسی به آن ارزش فراوانی قائل اند  .       

 بنابراین نباید فرآیند مشروعیت را کوتاه نظرانه وبصورت یکجانبه و  تک بعدی مورد مطالعه قرارداد و نتیجه چنین مطالعه معیوب نسبت به مسأ له مشروعیت بویژه در حوزه زندگی جمعی و ملی جوامع بشری را  ملاک قضاوت مان قرار داد . من اکیدأ بر این باورم ، مشروعیت که با هویت تاریخی ملتها ارتباط تنگاتنگ  دارد و در تکامل تاریخی جوامع بشری با سلول ، سلول آن یکجا حرکت میکند                واز ماهیت ،شناخت و نقش  علمی و تاریخی  انسان در هر مرحله ای از تاریخ تغذیه میشود نه میتوان جوهرو مؤلفه مشروعیت  را بصورت مصنوعی  و ضرب زبانی های مافیائی تکافو کــــــرد . بنابراین در پرتو معادلات و فورمول بندی های فوق الذکر باید گفت که اگر در انتخاباتی  که بروز شنبه ۱۶ حمل ۱۳۹۳ با حضورحتی  ۹۹ ٪ واجدین شرائط  در صندوق های رأی  و تحت نظر ۳۱۵ هزار نفر از اعضای نهادها و رسانه های داخلی و خارجی، احزاب سیاسی، نامزدهای ریاست جمهوری و شورا های ولایتی برگزار گردید ، به مثابه  انتخابات آزاد ، شفاف و بدون تقلب اعلام گردد با آنهم این انتخابات دارای مشروعیت حقوقی نیستند . زیرا من باوردارم هیچکس و هیچ شخصیت حقیقی و حقوقی جامعه ما حتی همه « مدافعان مشروعیت انتخابات موجود » نه میتوانند از این حقیقت چشم بپوشانند که نطفه نامشروع  براه اندازیی انتخابات کنونی  در بیرون از مرز های افغانستان و درشکم  محاسبات کشورهای صنعتی و کمک دهنده به افغانستان بسته   شده است و اکثر کشورهای بزرگ سرمایه داری که در افغانستان حضور اقتصادی و نظامی  دارند از این پروژه بهره اقتصادی و سیاسی  میبرند . آنچه که می خواهم بگویم این است که نه تنها اکثریتی از بزرگواران ارجمندی که فیل شان هوای هندوستان کرده !! و خود را کاند ید تصاحب  کرسی " ریأ" ست جمهوری سابق و مقام تحقیر شده " کلانتری " کنونی نموده اند از اداره یک نانوائی نیز عاجزاند اما دست درازی های ماورأ قانون  متولی  " ارگ " شریف و در کنار  " سهیم شدن در امتیازات به باد آورده  " ای که در سالونهای مجلل ارگ به همان فورمول معروف ی " نصف لی و نصف لک " به خواست و اراده متولی زیارتگاه ارگ تقسیم میشود ، تا آن آذوقه و علوفه  به معده های فیل گونه ای از ارگ نشینان نرسیده ناگهان اخبار  روزنامه های معتبرجهانی  چون  واشنگتن پُست ، نیویارک تایمز ، گاردین و دهه عنوان دیگری کمک های مستمرصد ها میلیون دالریی وبدون حساب و کتاب  شبکه های جاسوسی به " زیارتگاه ارگ شریف " مانند بمب منفجر می گردد ، در گرماگرم گزارش ها ی مطبوعات جهانی مافیای مبارکه ارگ !! نه تنها تکان نه میخورند  بلکه با  نشر وپخش هر گزارشی از زراندوزیهای متولی خرقه شریف ارگ ، غرائز اشباع ناشده ثروت ، شهـــرت و قدرت  دررگهای ارگ نشینان به جوش  " سیأ " سی می آیند ...

ادامه دارد

 

۱ : از نامـــــــه‌ی سرگشاده‌ی امیل زولا emile zola  خطاب به رئیس جمهور وقت فرانـــسه که در روزنامه‌ی اورر (L'Aurore) چاپ شد. عنوان نامه بود: «من متهم می‌کنم!» ("J'Accuse"). این عنوان با حروف درشت تیتر اول روزنامه شد و به یک نماد تاریخی تبدیل گشت: نماد تعهد روشنفکرانه. ! در ۱۱۰ سالی که از انتشار این نامه می‌گذرد، مدام به آن استناد شده است، هر جا که در مورد وظایف روشنفکران سخن در میان است، هر جا که در مورد اهمیت رسانه‌ها و بحث در حوزه‌ی عمومی اندیشه و گفت‌وگو می‌شود از آن نامه به عنوان یک نماد روشنفکری یاد آوری شده است ..

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++

 

فاروق خان وردگ چرا و چگونه  دروغ میگویند !

انتحاری های وزارت معارف !!

من متهم میکنم! ( ۱)

می گویند آدم تازه به دوران رسیده وبی سواد برای ازدواج با دختری به خواستگاری رفته بود ، خانواده اش برای وی گفته بود هوش کنی که آبروی ما را نریزانی و گپ های کلان کلان بزنی ، درمیان گفتگوی این دو خانواده ناگهان یک صدایی بلند شد و داماد گفت که « فیل !!» خانواده عروس تعجب کردند اما برخود نیاوردند ، باگذشت چند دقیقه بازهم داماد با سرفه کردن سکوت فضا را برهم زد و گفت ، پلنگ ، شیر ، شتر و زرآفه و.... پدر عروس که از تعجب و غصه شاخ کشیده بود با عصبانیت گفت : بلند شو احمق بروبیرون که باغ وحش در کوچه پائین تر است ..

پیوسته به گذشته قسمت سیزدهم :

لابد باید ازهمان جائیکه حکایت را به پایان رسانده بودیم با کمی تکرار از گذشته دوباره آغاز کنیم در قسمت گذشته داستان  را در زیر عنوان  ، چرا فاروق خان وردگ راست نه میگویند ؟     چنین آغازیده بودیم : روز شنبه ۲ حمل ۱۳۹۳ آنگاه که آژیر آغاز سال نو تعلیمی باید بدست مبارک حضور اعلیحضرت حامد کرزی نواخته شود نخستین حدث وگمانی که در ذهن همه حضارِ حاضر درجلسه و میلیونها بیننده ای که مراسم بازگشائی سال نو تعلیمی را به کمک تکنولوژی معاصر در حوزه ارتباطات و از امواج تلویزیون های بیست وچهارساعته افغانی بطور زنده مینگریستند به واقیعت میرساند همانا ارقام بلند بالای فاروق خان وردگ بود که اندکی قبل از سخنان والاحضرت حامد خان کرزی  در این مراسم بیان داشته بود و آن حدث وگمان های  درروز این بازگشائی به واقیعت مبدل گشت که نزدیک به اتفاق مدارس مذهبی  ، پوهنتونها و مکاتبی که در پاکستان بویژه  در محیط مقدس هجرت تاهنوز هم فعالیت میکنند از بودجه دولت جمهوری اسلامی افغانستان بصورت مستقیم تمویل میگردند ، لهذا باید اطمینان داشت ارقامی را که ارباب فاروق خان وردک با بسیار امانت و دقت استخباراتی تهیه و اعلام داشته است کاملأ و صد در صد صحیح میباشد  که  برویت چنین  ارقام مقدس و اجرای چنین تلاشها ،  عبادات و مجاهد تها ی خالصانه  باید جایگاه این قهرمان عرصه تربیت  انتحاری ها و استشهادی ها را در کنار سائر شهدای راه خدا ی نظرخان !! البته نه خداوند (ج) ذاتی که انسان را اشرف مخلوقات آفریده است که به برکت چنین  کرامت الهی  از هرنوع تعرض و تحقیر مصؤن میباشد   قرار داد و به حساب آورد  !!

 https://www.youtube.com/watch?v=fmU4zisNMj8

آری ! هرکسی آزاد است به تناسب حال ومقالش که هرنوع خواسته باشند چیزی بفرما یند که مأمو ر اند و معذور ! اما هیچکسی و درهیچ مقامی نباید از کیسه خلیفه ببخشند و چنین سخاوت بازی های خونینی را برپا کنند . اما وقتی سخنرانی کدخدا حامد خان کرزی را که  در جشن بازگشائی سال جدید تعلیمی ایراد فرمود  با یک بینیش امنیتی  و نگاه روانشناسانه و سیکولوژیک سیاسی  مورد بررسی قرار گیرد درمی یابید که  حرف حساب کجا است ؟ زیرا وقتی وی از عوامل تروریزم و اعمال تروریستی که توسط انتحاریی های بی خبرازهمه چیزومحض لله وبخاطر شفاعت هفتاد تن درروز قیامت !!  ( ۲)   انجام میدهند و  گلون  مارگیر یا همان پاکستان را نیز گرفته است با ژست خاصی و با تکرار یک اندرزگونه معروفی از زبان و ادب فارسی  یعنی «خود کرده را درد است نه دوا!» ارشاد می فرمایند :

https://www.youtube.com/watch?v=tzD7nL2kiNQ&feature=youtube_gdata

به هرصورت از ین حرفها واز چنین  سیاست های دوگانه و مزورانه در زیر سایه نظام مبارکه مافیائی         « بازار آزاد بروزن آزار!! » بسیار داشتیم و خواهیم داشت و کاملأ انسانی و منطقی است که اگر کسی توانش برسد باید در سخت ترین شرائط زندگی نیز کمک و مساعدت بخصوص در حوزه آموزش و پرورش از همنوع اش دریغ نه نماید !  اما سوال اینجاست که این نوع کمک ومساعدت  برای چه هدفی و در چه مقطعی از تاریخ ؟ و اصولأ از کدامین نهاد حقوقی و حقیقی در جامعه بشری ؟        زیرا مسأله در نوع کمک ها تنها  بر سر این نیست که از کدامین کیسه ای این نوع معاونت ها صورت میگیرد بلکه مهمترین مسأله این است که برنامه و هدف این کمک ها باید روشن باشد و نباید این نوع کمک ها بصورت دلالی و اعطای مشروعیت کاذب به جنایت و خون ریزی که همانا با دادن این نوع کمک ها برسمیت شناختن تروریزم و آدم کشی از جنس انجام عملیات انتحاری است  صورت گیرد .  

ادامه دارد

 

۱ : از نامـــــــه‌ی سرگشاده‌ی امیل زولا emile zola  خطاب به رئیس جمهور وقت فرانـــسه که در روزنامه‌ی اورر (L'Aurore) چاپ شد. عنوان نامه بود: «من متهم می‌کنم!» ("J'Accuse"). این عنوان با حروف درشت تیتر اول روزنامه شد و به یک نماد تاریخی تبدیل گشت: نماد تعهد روشنفکرانه. ! در ۱۱۰ سالی که از انتشار این نامه می‌گذرد، مدام به آن استناد شده است، هر جا که در مورد وظایف روشنفکران سخن در میان است، هر جا که در مورد اهمیت رسانه‌ها و بحث در حوزه‌ی عمومی اندیشه و گفت‌وگو می‌شود از آن نامه به عنوان یک نماد روشنفکری یاد آوری شده است ..

۲: اشاره به نوجوان نابا لغی است که قبل از عملیا ت انتحاری توسط نیروهای امنیتی افغانستان بازداشت شده بود و سرانجام اعتراف کرد که دلالی به پاکستان اعزام شد و در آنجا برایش در زمره فضائل عملیات انتحاری که عمومأ از سوی تروریستها بنام استشهادی یاد میشوند این بوده که اگر کسی در یک عملیات انتحاری کشته میشود در روز قیامت میتواند که از هفتاد تن شفاعت کند .!!!

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

پهلوانان مندرس پوش جهادی در زور خانهء ارگ کابل  !

                     من متهم میکنم! ( ۱)

پیوسته به گذشته قسمت دوازدهم : 

 

     مرگ سیاه وشوم برسرنوشت ملتی سایه می افگند که به هرننگی تن میدهند تازنده بمانند .

                                     «  فرانتیس فانون دانشمند الجزایری تبار فرانسه »

 

 

این نخستین بارنیست و ( آخرین بار هم نخواهد بود ) که با خواننده گان عزیزدر  تحلیل وریشه یا بی همه جانبه مسائل  و معضلات  تحت بحث مان و ازهمه اول همانا بیان مُشًرح  و انتقادی که  مرثیه گونه بر تابوت زنده یاد مارشال محمد قسیم فهیم آغاز کرده ایم نیمه تمام گذشته میشود وبجای آن مسائل تازه و بکری را مورد بررسی میگیریم  ، بازهم خدا را شاکرباید بود که اکثریت خواننده گان عزیزی ازاین قلم  از اندوخته ها و نکته دانی های  فراوان علمی و پـــژوهشی  برخورداراند که  به قول شاعر « سرم فدای حریف نکته دانی که سخن نه گفته باشی به سخن رسیده باشد »  !! اما با این همه نه میتوان از خاتم بخشی های خلیفه صاحب ارگ که مقردائمی  رئیس جمهور مردم افغانستان بود و اکنون و در قرن بیست ویکم  به زور خانه ای از پهلوانان مندرس پوش جهادی ها و غیرجهادی ها  مبدل گشته است و به روایت  خبر موثقی از زورخانه یعنی ارگ شریف  پهلوانان دعوت شدند و نشستند

 

 وپس از تنعم و تناؤل « من و سلوای!!»زورخانه تمامی دارائی های منقول وغیرمنقول مارشال صاحب فقید را تَرکَه نمودند و به زعم اهالی زورخانه و براساس فورمول معروف " نصف ُ لی و نصف ُ لک " و در پرتو توجیه  شرعی  و مسخ آیه های صریح قرآنی مال های غنیمت شده ای از مارشال صاحب فقید  را به حکم خدا ازجمله  عنایات الهی دانیستند و آنرا در انطباق با فرمان الهی    قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ  حساب  فرمودند ...! وکلید دیوان و دفتر اش را به یکی از بزرگترین شرکای تجاری اش یونس خان قانونی که برای جلب ترحم توده های مظلوم سرزمین افغانستان همیشه  با عصأ ی چوبین راه میرود به امانت دوماهه واگذار کردند . تحلیلگران امور قانونگذاری در افغانستان دعوت این پهلوانان پخته ای مندرس پوش جهادی به زور خانه ای از ارگ قصر ریاست جمهوری در مغائرت کامل  قانون اساسی  جدید افغانستان قراردارد ، البته رئیس جمهورافغانستان  میتواند با هرشخصیت حقیقی و حقوقی ارتباط قائیم کند اما هیچگاه نباید  اینگونه روابط با شهروندان  از محدوده مناسبات خصوصی به حوزه دولتی و ملی سرایت کنند .البته با کمال ادب و طلب پوزش از همه عزیزان خواننده این یادداشت باید گفت که  جلالتمآب کرزی  رئیس «اداره استخاره ای ارگ !!» تمامی  ارزشهای ملی و تاریخی مردم  افغانستان را از یک دید معیوب کدخدایی  مینگرد وروی همین نگاه بیمارپدرشاهی است که درحوزه  سرنوشت مردم افغانستان به رأی میلیونها شهروند اصیل جامعه افغانی  که از سالهای سال در جغرافیای بنام افغانستان زندگی نموده اند و با تعرفه هویت  واحد افغانی  بنام اقوام و ملیت های  سربلند ساکن در افغانستان مانند ، پشتون - تاجیک - ازبیک - هزاره -بلوج -ترکمن و ده ها تعرفه دیگری زیسته اند اندکترین توجهی به خرج داده نه میشود  . لهذا کاملأ طبیعی است میان بساط جامعه مدنی و مردم سالاری که نخستین لازمه اش پایبندی به قانون است و نظم پدرشاهانه و حامی پرور که بر پایه استبداد نرم افزاری  استواراست  در تقابل و تضاد با همدیگر قرار میگیرند. که حفظ مناسبات برخاسته از نگاه پدرشاهانه در دوره معاصر معمولأ ازمکانیزم مافیائی سرمایه داری با پهن کردن بساط دروغ و تزویر بنا شده است ، زیرا در جوامع مدرن دموکراسی که  با رعایت  حقوق  شهروندی ایجاد گردیده اند و بر برابریی مدنی و سیاسی تأکید میورزد ، در حالیکه نظام پدرشاهی که به مؤلفه های مانند عدالت ، برابری و آزادی با نگاه تبعیضی نگریسته میشود ، شهروندان را عملأ به شهروندان درجه یک و درجه دو تقسیم میکنند . و این شیوه را بهترین شیوه برای رهبریی ملتها به حساب می آورند .

لهذا نباید تعجب کرد که چگونه دموکراسی و مؤلفه های مانند  آزادی بیان و حقوق بشر در حوزه زندگی  مردم  افغانستان با سنت و مذهب  ساکنان  این سرزمین بصورت کارتونی و طنزآمیز الحاق

 

یافته اند زیرا هردو نهاد یعنی نهاد مذهب که از وجدان تاریخی باشنده گان سرزمین باستانی آریانا ، خراسان و بالاخیره افغانستان برخاسته است همچون موم نخست  در کوره های آتشین جهان صنعتی غرب ذوب شده  و سپس به میل صاحبان شرکت های چند ملیتی و به اقتضای دموکراسی مافیائی ووارداتی حاضر در افغانستان و اکثر کشور های شرقی به قوت هواپیماهای B52 شاخچه بری گردید .  تا با پیچ دموکراسی وارداتی مافیائی کاملأ انطباق داشته باشد .

 اما کد خدای ارگ که سمبول نگاه پدرشاهی در افغانستان است براین هم بسنده نکرد و باردیگر برخی از هواداران صغیر و کبیر مارشال فقید را به زورخانه ارگ فراخواندند وبرسم زندگی قبیلوی فرزند ارشد مارشال فهیم را جانشن پدرش در امور قومی برگزیدند  مگر هیچکسی نه فهمید که این مقام استخاره ای جانشینی  زنده یاد مارشال قسیم فهیم در امور قومی  چگونه علی العجاله ایجاد شد و تنها شخص شهزاده ادیب خان فهیم نیز تنها چهره مناسبی برای احراز این مقام تشخیص گردید  ؟!!

چرا فاروق خان وردگ راست نه میگویند ؟

روز شنبه ۲ حمل ۱۳۹۳ آنگاه که آژیر آغاز سال نو تعلیمی باید بدست مبارک حضور اعلیحضرت حامد کرزی نواخته شود ..

ادامه دارد

۱ : از نامـــــــه‌ی سرگشاده‌ی امیل زولا emile zola  خطاب به رئیس جمهور وقت فرانـــسه که در روزنامه‌ی اورر (L'Aurore) چاپ شد. عنوان نامه بود: «من متهم می‌کنم!» ("J'Accuse"). این عنوان با حروف درشت تیتر اول روزنامه شد و به یک نماد تاریخی تبدیل گشت: نماد تعهد روشنفکرانه. ! در ۱۱۰ سالی که از انتشار این نامه می‌گذرد، مدام به آن استناد شده است، هر جا که در مورد وظایف روشنفکران سخن در میان است، هر جا که در مورد اهمیت رسانه‌ها و بحث در حوزه‌ی عمومی اندیشه و گفت‌وگو می‌شود از آن نامه به عنوان یک نماد روشنفکری یاد آوری شده است ..

 

قبلی

 


بالا
 
بازگشت