سنجر غفاری

 

جنرال ستراتيژی ساز کشور ومنطقه درگذشت

 دگرجنرال عبدالقادرافسربا تدبیر و ستراتیژی ساز زمانش برای کشورو منطقه بتاریخ  دوم ثور ۱۳۹۳ بر اثرسکته مغزی  که عاید حالش گردیده بود به حق پیوست  .

روحش شاد باد !

 ۳۶سال قبل از امروز در ماه ثور سال ۱۳۵۷قیام نظامیان تحت رهبری ح. د. خ . افغانستان به حاکمیت  سردار محمد داود پایان بخشید و در پیروزی این قیام عبدالقادر افسر ورزیده و قابل اعتماد سردار محمد داود نقش عمده و بارزی را عهده دارگردیده اودراین قیام مبتکرانه وبا درک مسولیت های سیاسی و کشوری اشتراک داشت . این افسر با استعداد و مبتکررشته خویش درتغیر نظام شاهی به جمهوری در ۲۶ سرطان ۱۳۵۲همدوش با سردار محمد داود و یارانش بر ضد نظام شاهی کسب پیروزی نموده بود .

بیان واقعیت و تشخیص استراتیژی نظامی  دراردو و نظام های مختلف کشور ما وابسته به  خواست و استراتیژی همسایه ها و قدرت های بزرگ جهانی اعیار و در تغیر و تکامل بوده و می باشد .

 جنرال قادربربنیاد بیان خودش انسان عادی جامعه افغانی بود که به تحصیل و فراگیری فن نظامی جهت انجام خدمت وارمانش درصف نظامیان پیوست و با استعدادی که داشت به معراج آرزوهایش تا اندازه ای که توانمندشد رسید وارزشهای را آموخت که جامعه طبقاتی در میهن اش به او آموختانده بود و خاطرات و آرزوهای گوناگونی را درزمینه برای دوستانش بیان داشته است که درذهن ها باقیست یکی از آرزوها وخاطراتش این بود که روزی برای مردم اش بیان واقعیت های را نماید که فرصت اش را مساعد بیند . این که در کتاب خاطراتش چیزی گفت و چیز ها نوشتند  آن چنان نبود ء او انتخاب کرد که هم زبان و هم شهری اش  رازهایش را صادقانه برای هموطنانش بیان میدارد که چنان نگردید.  نویسنده صرفآ در جهت  بلند نمودن قامت خویش در جامعه افغانی و بین المللی رخدادهارا بشکلی انعکاس داد که اغراض وعقده های درونی  تفکرات بیگانه و کین توزانه را در بیان حوادث و رخداد های ای که جنرال قادر از روی صداقت و اتکا بر هم زبان و همشهری  بودن اعتماد بر نویسنده داشت و تصوراین را هرگز ننمود که مردمش وهمرزمانش را علیه خویش اگاهی  نا درست میدهد واز آن افتخارات واشتباهاتی که صورت گرفته بود یاد آوری نموده  که این حوادث و ناسازگاری ها سرچشمه گرفته شده ذهن و خواست شخصی او نبود که تنها وی میخواست به آن زبان بکشاید بل دیگران هم جرعت بیان اشتباهات و کمبودی های شان را نیز نمایند تا بیا موزند و به حیات  سیاسی و آینده سازی  کشورخویش مطرح  باشند.

نباید فراموش نمود که در افغانستان شخصیت های برومندی چون جنرال عبدلقادرو سایرین ای که حیات دارند سوگند و تعهد شان چنان نبود که در خاطرات اش  نویسنده تعریف نموده است .

رویداد ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ و هفت ثور ۱۳۵۷ صفحه ماند گار تاریخ کشورو منطقه است که با همه عوامل و تضاد های داخلی و خارجی آن یک ضرورت زمانی بوده و نباید به مبدآ مصیبت های موجود در کشور روی آن کور کورانه و عجولانه قضاوت نمود .

سقوط نظام  قانون در  ثور ۱۳۷۱ که منجر به ناکامی برنامه صلح  سازمان ملل متحدگردید یک حادثه و رخداد معین زمانش بود نمیشود که واقعیت های تاریخ را فراموش نمود که در تغیر و تحول های بوجود آمده طی سه دهه اردو و قوت های مسلح افغانستان صرفآ در جهت سرکوب مخالفین و بوجود آوردن یک تحول و رسیدن یکعده از مهره های دست بیگانه و همسایه  بر اریکه قدرت  نقش دیگری را به خود حفظ نداشته و این رهبران سیاسی بودند وهستند که  مسیر تکامل بعدی را بسوی بحران به نفع استراتیژی بیگانه ها سوق داده مردم و کشور ما درگرو خواستها و اهداف بیگانه  متحمل دشواریهای گردیدند که بی نهایت گران و طاقت فرسا بود. میخواهم به اگاهی شما خواننده محترم خاطرات چند از مرحوم جنرال قادر خان را که خود حکایت نموده است بنویسم « روزهفتم ثور ۱۳۵۷ هنگامی که قیام نظامیان پیروز گردید و رهبران از زندان آزاد گردیدند من و اسلم وطنجار به حیث فرماندهان نظامی قدرت را در کشور در اختیار داشتیم و برای رهبران سیاسی پیشنهاد نمودیم تا برای مدت شش ماه حکومت نظامی در کشور برقرار گردد تا ثبات و نظم ضروری در کشور تآ مین باشد و حزب  جایگاه ملی و مردمی را به خویش کسب نموده بعدآ ما قدرت را به شما رهبران تسلیم میدهیم  وآرزوی ما ایجاد نظام ملی دموکراتیک با اشتراک وسیع همه نیروهای مطرح و استقرار نظام فراگیر ملی در کشور بود که ملت از فقر و تنگ دستی ها فارغ گردد » اما رهبران تلاش داشتند تا قدرت سیاسی به انها داده شود که دیدیم  وضعیت و اساس نظام و اهداف ای که ما نظامیان برای آن تلاش نموده قیام کردیم به جهت نا همگون آن سوق گردید که من شخصآ خویش را ناراحت احساس می دارم و در زمینه خودم نیز بعد ها  اسیر بحرانهای گردیدم که همه اگاه هستند و میدانند . موضوع قابل بحث عمده در مورد شخصیت سیاسی و نظامی جنرال عبدالقادر این است که او انسان دارای اندیشه و تفکر ملی و مردمی بود و به قوم و قبیله و ملیت و رهبر خاص متعلق نبود حتآ در میان  اعضای دو جناح حزبی همین اکنون تشخیص نیست که او خلقی بود ویا پرچمی !  من با او نشست ها و تماس های دوستانه و صمیمانه داشتیم و در نشست های که من با او داشتم علاقمندانه در زمینه های مختلف کسب تجارب نظامی و سیاسی و دریافت عقاید و افکاروی روی بحران موجود ه و تحولات نا اشنا برای مردم و کشور ما جروبحث ها می نمودیم  یک چیزی را که من درذهن وتفکر وی دریافتم این بود که اوهرگز نمی خواست و نخواسته بود برای رسیدن به قدرت و غضب کرسی بلند برایش دست به اقدام نظامی زده باشد بلکه انگیزه فعالیت و اشتراکش را در سرنگونی نظام شاهی و جمهوری  سردارمحمد داود ضرورت و نیاز کشور و مردم برای پذیرش یک نظام  جدید ای که برای مردم تحول پذیر باشد بیان نموده و خویش را نادم میدانست که  تلاش و احساس وی درزمینه  منجر به  ناکامی اهداف ملی وی گردید که برای مردمش می خواست . 

 جنرال عبدالقادر به منظور این امر خواست تا با مردمش دردشواری های که در کشورش وجود داشت باشد و اماده پذیرش هرگونه تصمیم تقدیر و تشخیص ملی که ملت برایش لازم میدانستند بوده و میخواست فرصتی مساعد گردد تا طلب پوزش از مردمش را نماید واقعیتهای را نیز بیان بدارد مبنی بر این که او هرگز به منظور رسیدن به کرسی ها و مقامات بلند اقدام به  حرکت های نظامی نکرده بود .

جنرال عبدالقادر در حفظ و ایجا مناسبات شخصی و کاری خویش انسان با تدبیری بود و  نمی خواست تا دوستان وهمکارانش ازوی ناراحت گردند و درامراجرای وظیفه خویش واقعآ یک نظامی بود  .

این را باید همه بپزیریم که هیچ انسانی در زنده گی خویش ازسهو وخطا عاری نبوده و درحافظه تاریخ  کار و اجراات آمرین و قوماندانان و بزرگمردان ما کاستی ها و اشتباهاتی وجود داشته و دارد که علل واضع است که نظام های بوجود آمده در کشور شامل اراده ملی و مردمی ما نبوده نظام های دکتی و تحمیلی همراه با حوادث تلخ و شیرین می باشد که در فرجام آن باید خود ما افغانها همدیگر خویش را ملامت و گناه کار تشخیص بدهیم  اما دشوار است بپزیریم که خود کرده هستیم .

 طبع و نشر کتاب خاطرات مرحوم جنرال قادر درسی برای مقامات بلند پایه و کلیدی رخداد ها و حوادث کشور است که بیان واقعیت هارا خود شان و به قلم خویش بنویسند بهتر است نه این که بگویند و دیگران بنویسند که با اضافه ویا کم شدن یک حرف وجمله آن فرصت ذهنی گرایی را برای افراد واشخاصی مساعد نماید که مریضان ناتوان علمی و تشخیصی بیان واقعیت ها برای ایشان دشوار باشد  .

آرزومندی ها چنین است که نباید رازهای که برای آینده سرنوشت ملی و تاریخی خانه مشترک ما گره گشا وممد برای تشخیص علل وانگیزه های آغاز و ادامه بحران وناباوری ها درسرنوشت همگانی گردیده است قدرتمندان و چهره های ای که درزما مداری شان حوادث و رخداد های مختلف صورت گرفته است بنویسند و به آرشیف ملی کشور بگذارند تا زمامداران بعدی از تجارب ء اشتباهات و ابتکارات ایشان برای رفع پرابلم های کشوری استفاده معقول نمایند نه این که برای نسل های بعدی همه را جنایتکار ومتهم معرفی و تشخیص بدارند . تا باشد از خشونت و ایجاد کدورت ها و ناباوری های ملی کاسته باشیم و بسوی امید و اطمینان برویم تا فرصت های  دیگری را درسرنوشت کشوری خویش ازدست ندهیم .

خداوند بزرگ برای  همه رفتگان ما  اجرعظیم و بهشت برین نصیب نماید و برای ما توانمندی های خوب و انسانی را ارزانی بدارد تا به گناه نرویم و عقب رفتگان بسوی اوتعالی قضاوت های که وجیبه ما نیبت ننمایم و با علمیت و فضیلت های انسانی ء اسلامی و افغانی  مسولانه  بیندیشیم وایمان ما به خداوند باشد که همه را هست نموده و اوست که  نیست می نمایدوحساب می گیرد و بخشاینده و مهربان است .

 سنجر غفاری

ثور ۱۳۹۳.                                                                                             

 

 


بالا
 
بازگشت