هدايت حبيب

 

خشونت قومی یک خطر جدی برای جامعه  بوده است

          طوری که همگان می دانند، جنگ پديده ی شومی است که همواره جامعه انسانی از وقوع آن زيان های کمر شکن و جبران ناپذير جانی و مالی را متحمل گرديده است. از اين رو، سازمانهای نيک انديش جهانی برای تأمين  صلح و پایان دادن به جنگ و عواقب ناشئ از آن، تلاش می کنند تا گليم اين پديده ی زندگی برانداز، برای همیشه از بستر زندگی مردم و جهان برچیده شود؛ ولی آیا روزی خواهد آمد که جنگی وجود نداشته باشد؟

          علی رغم اين که جامعه شناسی علمی به اين پرسش پاسخ مثبت داده و می گويد که اين اين پديده ی ناميمون نسبت بروز عوامل و شرايط ويژه ای بوجود آمده و با ازميان رفتن آن، به زباله دان تاريخ سپرده می شود؛ وليک در شرايط و اوضاع کنونی اين مکروب هلاکتبار به يک دانه ی سرطانی تبديل شده که زندگی بشريت را در معرض خطر جدی قرار داده است .

          واما کشورهای غربی در جواب به اين موضوع نظر منفی داشته می گويند که جنگ زاده ی فطرت بشر است. از اين رو آنها سالانه به ارزش ملياردها دالر سلاح های مدهش کشتار جمعی را در کارخانه های اسلحه سازی توليد کرده، بمنظور فروش اين کالاها و تأمين منافع آز و حرص سيرناپذير خويش و اشغال سرزمين های مورد نيا، جنگ های تحميلی را در کشورهای درحال رشد و دارای منابع سرشار طبيعی و موقعيت بهتر جيوپوليتيک آنان، زيرنام "دموکراسی" حقوق بشر" ... صادر می نمايند، که جنگهای تبهکارانه ی تحميلی بيش از سی ساله ی افغانستان و سپس در عراق، ليبی، سوريه و امثالهم از نمونه های بارز آن است.

          کشورهای غرب بعد از اشغال، شرايط را در اين سرزمين ها طوری مهندسی می کنند، که کشور اشغال شده خود مجبور گرديده، تقاضا نمايد که "بلحاظ خدا " به موجوديت شما نياز داريم !

          بگونه ی مثال: ايالات متحده ی امريکا با اشغال کشور عراق، سرکوب دولت پرقدرت صدام حسين و ازهم پاشيدن عمدی ارتش نيرومند آن، شرايط را آن گونه برنامه ريزی نموده و به نمايش بگذارند که در بدوامر، در سال ۲۰۱۱،عراقی ها به روی سرک  برآمدند تا خروج نیروهای اشغالگر را جشن بگیرند. اما، چیزی را که آنها نمی دانستند این بود که در عراق يک دولت مقتدر و وسيع البنياد با آن ارتش توانمند، با انضباط و مجهز با سلاح های دفاعی هوايی و زمينی، ديگر وجود ندارد تا از استقلال ملی و تماميت ارضی اين سرزمين دفاع نمايد. همانا، سه سال بعد از خروج نیروهای خارجی، عراق شاهد جنگ های داخلی فرقه ای وحشیانه گرديد و باعث کشته شدن تعداد زیادی از مردم بی دفاع آن شد و حال از امريکا تقاضای کمک نظامی و فرستادن قوا را می دارند.

         بلی، اکنون ظهور وحمله ی نظامیان اسلام گرای عراقی "داعش"  که نوعی دیگر از القاعده هستند و همه ی آنان تحفه های گرانبهای(!) کشورهای غرب در رأس ايالات متحده و انگليس اند؛ در تلاش هستند تا کنترل کامل سرزمينهای عراق و سپس سوريه ... را در دست بگیرند و هدف تشکيل یک دولت بزرگ را تحت عنوان "خلافت اسلامی" در سوریه، عراق و ساير کشورهای جهان، به سر رسانند.

          فراموش نبايد کرد که ايالات متحده ی امريکا پس از سرنگونی رژيم جنايت پيشه ی دست نشانده ی خودش درکشورما، يک حکومت فاسد ترکيب شده از مجاهدين جنايت کار و شرارت پيشه ی مردود شده از جانب مردم را با شماری از عناصر قوم گرا و قبيله پرست بدنام، تحت زعامت (!) شخص گم نامی به اسم حامد کرزی، در افغانستان و بعد از سقوط دولت صدام حسین، یک دولت شیعه مذهب مرتجع وابسته به ايران و آلوده به فساد را تحت رهبری نخست وزیر نور المالکی، ایجاد نمود. وليک از آن جايی که اين حکومت ها از يک طرف از حمايت توده های مردم برخوردار نبودند و از جانبی هم از دانش علمی و هنر دولتمداری تهی و بی بهره بوده بجز دزدی، چور و چپاول دارايی های عامه و مردم و زراندوزی، چيز ديگری را در چانته نداشتند؛ بدان ملحوظ در طول اين سالها نه قادر به تشکيل يک دولت فراگير توانمند مردمی شدند و نه موفق به ايجاد يک ارتش ملی و مجهز با سلاح های دفاعی استراتژيک هوايی و زمينی و مهمتر از همه ايجاد روحيه ی رزمی وطنپرسی دفاع برحق از ميهن و مردم.

          بنابر آنچه گفته آمد، درافغانستان و عراق شرايط آن گونه بوجود آمده است که هردو دولت فاسد، ناکام و ناکارآمد، توان قدرت دفاعی را از خود و سرزمينی که درآن حکومت می کنند، نداشته با ظهور ابرهای سياه القاعده(!) تحت نامهای "داعش" و "طالبان " مردم را از شرارتی که سيه کاران عصر حجر در افغانستان، عراق، ليبی، سوريه ... به نمايش گذاشته اند؛ واداشته است تا همه عجزکنان بگويند:

          ای امريکا و ای انگليس ! "به لحاظ خدا" در کشورما باقی بمانيد! پيمان امنيتی بصورت حتمی از طرف حکومت جاگزين حامد کرزی امضاء می شود. اگر دولت آینده افغانستان، پیمان امنیتی دوجانبه را با امریکا امضاء نکند، و امریکا قوای خود را از افغانستان بیرون کند، امکان آن می رود، که طالبان مانند داعش جنگهای بزرگ تری را در افغانستان مشتعل سازند و شاید شرایط جنگ داخلی را که هم اکون درعراق بوجود آمده، در افغانستان نيز عرض وجود نمايد و سال های دهه ی نود ترسايی تکرار و جوی خون بيشتر از پيش جاری گردد.

          زيرا، در سال های سپری شده، بدون شک، استراتیژی تأمين قدرت و حاکميت کرزی برای ایجاد یک دولت جهادی و قبيله گرای قوم پرست، باعث تقویه شبکه های قوم پرستی شد و در نهایت، باعث پایان هر نوع امید برای ساخت یک دولت مقتدر، متعهد و مسؤول گرديد.

          درنتيجه ی اين روش، افغانستان اکنون با موجوديت اقوام و قبايل متعدد ساکن در آن نه تنها از مسير روند ملت سازی به فرسخ ها فاصله گرفته؛ بلکه به خطر شدید تکه تکه شدن قومی، روبرو است.

           انتخابات ریاست جمهوری مثال بسیار واضح آن بوده می تواند. حال مردم ما بوضاحت ديده می توانند که خط های قومی بسیار واضح تر جای تفکر سياسی و برنامه های اقتصادی ـ اجتماعی و سطح دانش سياسی و سوابق عملکردهای کانديدان را گرفت. و هیچ نوع ارزشی برای تشکيل یک دولت فراگیر ملی و متعهد در برابر مردم، قايل و در نظر گرفته نشد. چیزی که این فاصله ها را گسترش زياد بخشيد، خشونت قومی می باشد که در جريان کامپاين ها و بويژه از جانب يک عده ی کاربران فيسبوک زمان بیشتری را در این شبکه ی اجتماعی می گذرانند تا سرحد توهين به اقوام، دشنام گويی به کانديدها، متبارز گرديد واين حرکات غير مسؤولانه، همیشه یک خطر بسیار جدی برای جامعه افغانستان بوده است.

          در فرجام می توان گفت که وضع فعلی ای که در عراق جریان دارد، به مثابه یک درس برای رهبران آینده کشور مان می باشد.

          برای افغانستان، که از برکت جنگ و جهاد فی سبيل الله (!) همه هستی مادی و معنوی، بشمول دولت قدرتمند و ارتش نيرومند ملی و مجهز با سلاح های مدرن هوايی و زمينی را از دست داده است؛ در شرايط کنونی هنوز بسیار زود است تا به پای خود ایستاده شود.

          بنابران موجودیت قوای خارجی در افغانستان و کمک متداوم اقتصادی ـ فرهنگی و اجتماعی کشورهای غرب به اين سرزمين ماتم زده، با آنکه استقلال سياسی و حاکميت ملی ما را مانند کشورهای کوريای جنوبی، جاپان و امثالهم متأثر خواهد نمود؛ اما با آنهم در موجوديت همسايه های شريری چون پاکستان و ايران و موجوديت طاعون القاعده ـ طالب و مجاهد و قبيله گرايی و جلوگيری از تجزيه، از سر مجبوريت و ناگزير بايد آن را پذيرفت. راه ديگر را نگارنده سراغ ندارد؛ اگر دوستان ديده می توانند مرا رهنمايی کنند، خيلی ممنون می شوم .

          باعرض حرمت

          هدايت حبيب        

       ۶ جولای ۲۰۱۴

 

 


بالا
 
بازگشت