ــــ

سیدموسی عثمان هستی

  

ابرازنظروتحلیل سیاسی به معنی تائید انتخابات زیرنظراستعمار نیست

 

تو رای دادی و رای تو رفت در مسیر باد

تو برباد گشتی ودشمنان از بربادی تو شاد

تغییرکـــرده نام دستگاه هــای جــاســوسی

ولی درتاریخ هنوز مانده جــنــایــــت خــاد

شاعر بی وزن و بی ترازو

 

بعضی افغان های خارج از مملکت، خصوصاً اشخاصی که قبلاً درگروپ یک آیدیالوژی و دین و مذهب بودند و یا هنوزهم به راه خود  معتقدهستند، به این نظرهستند که انتخاباتی که تحت نظراستعمارصورت گرفته امکان دارد ابراز نظر و تحلیل سیاسی یک نویسنده سبب لغزش قلم نویسنده شود، خودآگاه و یا ناخودآگاه انتخابات زیردست استعمار را نویسنده و یا تحلیلگرسیاسی تائید کند که از نگاه آزادی خواهی یک اشتباه است و خوداش که درگروپ آیدیالوژی ویا دین ومذهب بوده فکرمی کند که خوداش وهم سنگران اش وطن پرست هستند و مرتکب گناه نشده اند، بدون گناه مثل آدم و حوا از جنت افغانستان کشیده شدند و این مردم افغانستان است که مثل شیطان به اینها سجده نمی کند و عوض جنایت اینها سنگ آسمانی از آسمان باریده در سه ونیم دهه ملیت های افغانستان کشته شده، ویرانی به بار آورده و به گفتۀ رسول سیاف(ل) خاک این مملکت تا به توبره باد نشود پاک نمی گردد. این ها خرگوشانی هستند که از درون چاه دنیا را به اندازۀ دهن چاه می بینند. در این جای شک نیست که اشخاصی با اینها در یک سنگر بوده که بر ضد استعمار و استثمار و عشق به مردم و انسانیت داشته یا در زیر خاک قرار دارد و یا از صف این اشخاص کوتا فکر به مرور زمان گوشه گیری اختیار کرده و گذشتۀ خود را مورد انتقاد قرار داده و یا کوچه بدل کرده از کلمۀ همسنگر، اندیوال ، رفیق و برادر نفرت دارد و این میخ کوب شدگان سر آخور آیدیالوژی ، دین و مذهب آنها را مرتجع می نامند و در دل خود، خود را یک سر و گردن بلندتر میبینند.

کسی که وطن خود را دوست دارد و شناخت از شرایط سیاسی و جغرافیۀ وطن خود دارد، اینها بگویند یا نگویند هرگز چنین انتخابات زیر نظر استعمار و دست بازی همسایه های افغانستان، اقوام افغانستان قبول کرده نمی توانند که این انتخابات یک انتخابات مردمی و ثابت بوده و با وجود رفتن اکثریت مردم افغانستان به پای صندق های رای که از چپ و راست، خصوصاً از حکومت دین خسته شده اند، به یک آزادی نسبی تشنه و ضرورت دارند، اشتراک کردن و نکردن، رای دادن و نه دادن، تصمیم گیری و دفاع از حقوق مشروع، حق مردم افغانستان است، هیچ کس حق ندارد که رای دهندگان اقوام افغانستان را خاین قلمداد نمائید. حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی آنها را زیر سوال ببرد، آنها بهتر از ما شرایط را درک کرده اند، خصوصاً غرب نشینان که با جریانات گذشتۀ افغانستان روابط تنگاتنگ داشته اند و امروزهم بدون درنظرگرفتن شرایط افغانستان هنوزهم سرهمان مفکورۀ کهنه و رنگ باختۀ خود پافشاری دارند و میخواهند ذهنیت اقوام افغانستان  را تغییر بدهند، درحالیکه اقوام افغانستان نه تنها از چپ و راست، از حکومت دینی و مذهبی هم نفرت دارند، این غرب نشینان هستند که هنوزهم از دهن گشاد سرنای در سایت ها و فیس بوک ها پف می کنند. جایی درد می کند که آتش آنجا افتاده و سوخته است.

دراین جای شک نیست که استعمارخارجی و استثمارگران داخلی کوشش می کنند که اقوام افغانستان را آخور نشین دایمی سازند و از بی سوادی و نادانی اقوام افغانستان استفاده کنند، از خت کردن آب سیاست ماهی دلخواه بگیرند. این به هوشیاری مردم افغانستان ارتباط دارد که چطور به مرور زمان این زنجیرهای استعمار و استثما را می شکنند و من ایمان دارم که این روز، روزی فرا می رسد.

در یک نوشتۀ قلمی خود در سایت وزین ( آزادی ــ خپلواکی ) نوشتم که ضرب المثل روشن داریم که میگویند گاو سر گاومیش شهزاده است. کاندیدان انتخابات  ۹۳را نه تنها ماغرب نشینان افغانستان ،بلکه تمام اقوام افغانستان به یک نقطۀ انگشت می گذارند که وطن پرستان تبعید از کشور، دور از افغانستان ابراز نظر می کنند و مردم داخل افغانستان هم به این نظرهستند که دربین کسانی که خود را کاندید کرده اند، نمی توان گفت گاو سر گاومیش شهزاده است. از الف تا ی امتحان خود را به مردم افغانستان داده  اند، هر کدام شان مرتکب جنایت ، تقلب ، وطن فروشی و جنایت شده اند و حلقۀ گوش نظر شان نمایندگی از طرز تفکر وطن فروش نکتایی دار و گروپ  های ریش و پشم می کنند.

اینها اگر طالب هستند و یا نیستند، ولی آنچه که طالب طرفدار یک حکومت تاریک مذهبی است اینهاهم به خاطر بقایی خود که چنین حکومت هدف استعمارگران و دستگاه جاسوسی منطقه است، به خاطر ادامۀ حیات سیاسی خود و بخاطر اهداف دراز مدت استعمارگران درمنطقه از سیاست های استعماری دفاع می کنند و به این فکرهم نیستند که بعد از سه شاه شجاع گذشته، این ها را شاه شجاع چهارم افغانستان قلمداد میکنند وهم ترس ندارند که فردا مسخ تاریخ می شوند، چون اینها را مردم افغانستان شناخته و خودشان هم به این نتیجه رسیده اند که مسخ تاریخ شده اند. ضرب المثلی داریم که آب که از سر پرید، چه یک نیزه و چه صد نیزه. از سر این وطن فروشان آب بی شرافتی پریده، یک نیزه و صد نیزه به اینها فرق نمی کند.

روح مطلب دراینجا است که اقوام افغانستان در این شرایط تنگ و تاریک می توانند جلو خاینین را بگیرند، یا تن به روش حکومت خائنانۀ دلقکان استعماری از روی مجبوریت بدهند و یا با یک تلفات جبران ناپذیر از خود و وطن خود دفاع کنند.

بازهم ضرب المثل روشن داریم  که شنیدن کی بُود مانند دیدن ، ما که درغرب گوزدرکمود طلایی می زنیم وتمسک ما این است که جهان به یک دهکده تبدیل شده، هرلحظه ما از اوضاع مملکت باخبرهستیم، بازهم به این می ماند که ما می شنویم و مردم افغانستان نه تنها که می شنوند، بلکه به چشم سرمی بینند، درد سوختن را از ما کرده آنها بهتر درک می کنند، بهتراست که ما ناظر اوضاع باشیم، نه گردانندۀ اوضاع. ما دیدیم کسانی که ازخارج به نام خدمت رفتند، دزد ماهرتر و خائن هوشیارتر بودند و به دستور باداران شان درپهلوی دیگر وطن فروشان دایرۀ جنایت زدند.

فراموش کرده ام که در کجا خوانده ام و یا از زبان کی شنیده ام که زمین مال کسی هست که سر زمین کارمی کند. ما که فرار را بر قرار ترجیع دادیم و دور از مملکت هستیم و امروز بی شرمانه ازدهن کشاد سرنی پف می کنیم، باید سر در گریبان خود کنیم، این کار را نکنیم که گفته اند کار زمین را نکو کردی که دست برآسمان انداختی و می خواهی کیهانورد خیالی شوی.

نباید اقوام افغانستان را متهم بسازیم که این کردن و آن نکردند وهم بیاد ندارم که در جایی خوانده ام و یا از کسی شنیده ام که ۹۸ فیصد مردم افغانستان بی سواد هستند و هنوز توان شهر نشینی ندارند. دور از شهرها درغارهای کوه ها زندگی می کنند وشما در روزنامه ها و پایگاه خبری سرتا سر دنیا خواندید که چندین هزار نفر درمغاره های کوه همجوار بت های شکستۀ بامیان زندگی می کنند که این مغاره ها برای کسانی بوده که در ساختن بت های بامیان دست به دست هم دادن و بزرگ ترین شهکاری جهان آثار تاریخی افغانستان را ساختند.

شما قضاوت کنید که این اقوام افغانستان چندین هزارسال مغاره نشین بودند و امروزهم مغاره نشین هستند، تمدن به اینها چه ارمغان آورده و از این اقوام افغانستان روشن فکران داخل وخارج افغانستان چه معجزه می خواهند، درحالیکه نه تنها ما غرب نشینان که بهتر از ما مردم مغاره نشین که درد بی باکی استعمار را تا مغز استخوان درک کردهاند، بهتر حس می کنند و آنهاهم می دانند که انتخابات زیردست استعمار چه معنی می دهد.

کسی از یک خبرنگار طلوع پرسید که شما هر روز خائنین وفروشندگان اقوام افغانستان را به نام سیاست مدار از پشت کندوهای کهنه این شمشیرهای زنگ پُر را بیرون می کنید و آنها هم به خاطر شهرت که خر از خرپس نماند، آرزو دارند که لجام زده شوند و سرآخور پُرس وپال تلویزونها میخ کوب گردند وهنگ بزنند، هنگ اینها چه به درد مردم افغانستان می خورد.

من از خبرنگار در تیلفون پرسیدم که شما در جواب پرسندۀ عزیزچه گفتید، او خنده کرده گفت من گفتم وقتیکه دهقان دسترسی به کودکمیاوی نداشته باشد مجبورهست که از کود حیوانی وانسانی کاربگیرد، ما ناچار از این کودهای سیاسی کارمی گیریم، در بازار سیاست ما همین مواد گنده پیدا می شود وهم رسانه ها از خود خرچی دارند که اکثراز اینها به خاطرشهرت خود به رسانه ها کمک می کنند.

تو قاضی نشنیدی که درزمان حملۀ چنگیز، قلعۀ جنگی قندز به محاصره کشیده شد، مردم داخل قلعه به خاطر زنده ماندن ومقابله با دشمن از گوشت همسنگران خود استفاده کردند تا دشمن را به زانو درآوردند.

ماهم مجبورهستیم که ازمصاحبه های درحالیکه مامی دانیم اکثراین کارشناسان سیاسی دم شان در زیرپای استعمارگران وخائنین کاندیدان ریاست جمهوری و حامیان شان هستند، خریداری را از بازار گنده فروشی به ناچاری می پذیریم وهم می دانیم اینها به خاطرنفع خود و باداران خود چیزی نمی گویند که به درد مردم افغانستان بخورد، بازهم از مجبوری که گاو سر گاومیش شهزاده است از این کارشناسان سیاسی به گفتۀ خودشان که خود را به نام کارشناس سیاسی در بین جامعه جا زده اند، اگر بتوانیم درلابلای گفت وگو از مغز فروخته شدۀ آنها چیزی را بیرون کنیم و بگذاریم که مردم افغانستان وجهان قضاوت کنند.

من گفتم آقای خبرنگارمگرشما نشنیده اید که آزموده را آزمودن خطاست. گفت چرا نی من از روز اول که به مکتب رفتم از زبان مادر ، معلم و اجتماع این ضرب المثل را شنیده ام. من گفتم وقتیکه شما میدانید که آزموده را آزمودن خطاست چرا پشت آب رفته بیل برداشتید؟

گفت شما نشنیده اید که کسی درآب غرق می شود از خس هم کمک می گیرد. این مملکت غرق درآب کثافت استعمار و استثمارگران داخلی و خاجی هستند و ما به این عقیده قبل ازمصاحبه با دلقکان به نام کارشناس سیاسی هستیم که کشیدن حرف از زبان این شارلتان های سیاسی بسیار مشکل است و چنانچه آن قدر حوصله خبرنگار را تنگ می کنند که خبرنگارمجبورمی شود که با این دلقکان برخورد جدی به خاطرمردم خود کنند و درمملکت هم در رأس خبرنگاران به نام وزارت فرهنگ سالها یک دلقک شناخته شده ایفای وظیفه می کند بنام سید مخدوم رهین که از زمان امیرعبدالرحمن خان که زن امیرعبدالرحمن خان از این خانواده بود و اینها از همان زمان کاسه لیسان دربارهای افغانستان می باشند که درلباس های مختلف سیاسی رقص سیاسی می کنند، آنچه که دل باداران شان بخواهند اجرا می کنند. سیدمخدوم رهین ازهمین خانوادۀ کثافت مذهبی بوده درکنفرانس مطبوعاتی بیشرمانه خبرنگاران آزاد را متهم به بی ادبی کرد و از سه خبرنگار خودفروخته گرچه نام نبرد، ولی قدردانی  نمود که به ساز این دلقک رقصیده بودند،

این به این معنی می ماند که کسانی وطن خود و مردم افغانستان را دوست دارند و برضد استعمار و استثمارمبارزه می کنند وبا کسانیکه به نام کاردان سیاسی با آنها مصاحبه و جدال سیاسی می کنند و آن روباه ها کارشناس سیاسی که خود را در لابلای مصاحبه به کوچۀ حسن چپ می زنند و خبرنگاری که مردم افغانستان را دوست دارند و برضد استعمار و استثمار مبارزه می کنند، از دم این روباه ها با جدیت میگیرند و مانع آن ها می شوند که خود را دیگربه کوچۀ حسن چپ نزنند، به فکر دلقک عالی مقام وزارت فرهنگ آقای رهین  بی ادب هستند، بیگیرکه تا ترا نگیرند.

چیز زیبا را هم این خبرنگار یادآوری کرد که  در این روزها دلقکان سیاسی از ما خواهش می کنند که با آنها مصاحبه کنیم وآنها درمصاحبه ها میخواهند از قماشان وطن فرشان خود با بی شرمی دفاع کنند و ما هم به خاطرافشا این وطن فروشان حاضرمی شویم که با این وطن فروشان مصاحبه کنیم که بیشترافشا شوند، درحالیکه این دلقکان بی شرم می دانند روزهای ۷ ثور،۸ ثور، ۵ میزان ۱۳۵۷ و۲۶ سرطان کودتا سیاه داوود، این روزها به شمول آمدن کرزی و آمدن عساکر انگلیس ، روس ، امریکا و ناتو در جنتری های افغانستان و سال نامه های افغانستان روزهای سیاه بوده و است و حتی مؤرخین خاین و ابن الوقت نمی توانند نقاب بر روی این روزها بکشند وآب درآسیاب باداران خود ریزند و اگرخاین هم باشد از سیاهی این روزها انکارکرده نمی تواند. این روزها به زباله دان تاریخ سپرده شده درحایکه روز یک واژه است و گناه ندارد، به حساب ۲۱ زندانی شده

نویسندگان و مؤرخینی که دلقک نیستند از سیاهی ۷ ثور و هشت ثور به آمدن ماه ثور یاد می کنند و دیگر روزهای سیاه را در نوشتۀ خود آگاهانه وغیرآهاگانه فراموش می کنند. اینها کسانی هستند که با دیگرقماش ها پیوند دارند و یا مرتکب اشتباه شده اند. فرق این دو روزسیاه ۷ثور و۸ ثور با دیگرروزهای سیاه نمی کنند.

طورمثال بنیان گذارحزب دموکراتیک خلق سردار داوود مستبد بود و به کمک روس وحزب دموکراتیک خلق کودتا کرد. اگر رذالت های داوود را کس پنهان می کند، خاین به مردم افغانستان حتی خاین به مردم منطقه است، به خاطریکه حزب دموکراتیک خلق آتش بدبختی های اقوام افغانستان را پکه زد و همسایه های خاین افغانستان، ازبکستان ، تاجکستان ، ترکمنستان ، چین پاکستان  را به جان اقوام افغانستان انداخت، پای روس ، انگلیس ، غرب وامریکا را به خاطر بدبختی مردم افغانستان و منطقه به داخل افغانستان کشید که تا امروز دوام دارد.

حالا که ۷و۸ ثورفرا رسیده من نه تنها می گویم مرگ بر۷ و۸. من با قاطعیت وصراحت می گویم مرگ به شاهان خاین افغانستان و حامیان شان، مرگ به داوود و داوود پرستان، مرگ به رهبران حزب دموکراتیک خلق و دلقان حزبی شان، مرگ به رهبران مجاهدین و قومندانان وطن فروش شان، مرگ به رهبران طالب و دار و دستۀ طالبان، مرگ به چپی هائیکه روی خمرهای سرخ  که از سالهای (1975-1978) در کامبوج حکومت و جنایت کردند وچپی هائیکه روی خمرهای سرخ را  سفید ساختند. به طور نمونه تسلیم به نام چپ و کمونست با حزب دموکراتیک خلق یک جا شدند و روی خمرهای سرخ را سفید ساختند. اینها هم درقطارخائنین  بالا حساب می شوند. چپ و راستی که در راه هدف مقدس جان های شرین خود را از دست داده اند، اگر در قطار اینها رفته باشند و اشتباه کرده باشند، هدف شان نجات وطن، انسان و انسانیت بوده باشد، مستثنی از این خائنین بوده خون های ریختۀ شان نزد مردم افغانستان به خاطریکه علیه سوسیال امپریالیسم روس به خاطر نجات مردم افغانستان جنگیده اند شاد باد وهم کسانیکه در چپ و راست صادقانه درمقابل استعمار و استثمار به خاطر انسان و انسانیت و آزادی وطن، نه به خاطر آیدیالوژی و نه به خاطر حکومت مذهبی تا امروز می جنگند به آنها شاد باش می گویم.

دربین خمره های سرخ مردم های شریف و خاین هم بود، در حالیکه علیه استعمار و استثمارگران خارجی و داخلی جنگیدند، یک تعداد آنها به نام چپ به مردم خود مانند حزب دموکراتیک خلق ، مجاهد، طالب و دولت کرزی خیانت کردند.

عکس های تاریخی خمرهای سرخ در کامبوج (1975- 1978))

قتل عام ارمنیان (1915-1916)
http://www.anthropology.ir/node/6243

کودتای شیلی(1973)
http://www.anthropology.ir/node/6179

جنگ داخلی اسپانیا
http://www.anthropology.ir/node/6163

هیتلر و هیندنبورگ(1933)
http://www.anthropology.ir/node/4500

شروع اقدامات نژادپرستانه در آلمان(1933)
http://www.anthropology.ir/node/4502

انقلاب فرهنگی در چین(1966-1968)
http://www.anthropology.ir/node/4504

 

سید موسی عثمان هستی

  ۲۹ اپریل ۲۰۱۴

 

 


بالا
 
بازگشت