کمباور کابلی


(یادداشت روز)


عبدالله عبدالله و تجدید خاطرات جنگ های تنظیمی!


برداشتن عبدالله عبدالله  ، سخنگوی سابق شورای نظار و دخیل در آتش افروزی های کابل زمین به سلطنت ، چه ییامی را میرساند؟
صندوقی که عبدالله را به تاج و تخت میرساند، همان صندوقی است که احمدی نژاد را در ایران، دوبار به قدرت رساند؛ این جعبهء آراء درسرزمینی اشغال شده ، افسونگر است،طناز و شوخ و شنگ است، صندوقچه ایست که به آسانی، اسرار داخل آن فاش نمی شود و اگر آدمی از جان گذشته، رمز ورازراستین آن را فاش کند، حد اقل ،دیر یا زود سر وکارش به زنجیر و زندان می افتد؛ چنانکه افشاگران صندوقچه انتخبات جمهوری اسلامی ایران، از سال
۱۳۸۸ خورشیدی، هنوز که هنوز است، در زندان اوین به تعبیر ایرانی ها، آب خنک میخورند!
در افغانستان، جای شگفتی نیست که این دام را ، این تله را، این صندوقچهء اسرار را خود « اشغالگران» ایجاد کرده اند، آنانی که دموکراسی امریکایی را به ما ، هدیه داده اند ؛ این جعبه مدرن و مستطیلی را نیز همراه آن کرده اند !از کرامات پیر مااین است، انگور را ناخورده، گفت ، شیرین است!
از کرامات جعبهء افغانی انتخابات این است ، که روز روشن ، کاغذی را که به اسم« احمد»
درآن می افکنی، شبانه ، تغییر میدهد، یعنی نام نوشته شده بر کاغذ را « محمود» می سازد!
آن وقت تو میمانی و یک دنیا ماندگی و شرمندگی!
 زمزمه های فتح ارگ  به دست عبدالله عبدالله٬ این  ژیگولوی جهادی ، شایداین نکته را می رساند که افغانستان  ، جزیرهء مصوون تبهکاران است  ، .میتوان پایتختی را به آتش کشید، بیشتر از پنجاه هزار را مثل کبوتر کشت ؛ پول بیت المال را ربود، با همین پول ، کنار کوخ تهیدستان،کاخ و کارخانه بر پاکرد و راحت به عیش و نوش پرداخت ! درین گوشه جهان، نه تنها از مواخذه ومحاکمه ء تجاوزگران ، خبری نیست، بلکه ملت ، باری، به قاتل خواهران وبرادران خود، ندا می دهد، باز آید و رییس جمهور شود!
اما  به تخت  نشینی ژیگولوی جهاد فروش، تمام خاطرات تلخ و تار دوران حکومت مرحوم ربانی را نیز زنده میکند. نصب تفنگ های اتوماتیک و اسلحهء نیمه سنگین بربام و بالکن منازل رهایشی مردم، بدون پرسان وجویان، جولان و کش وفش وسایط نقلیه نظامی چونان « ترک» ها و نفر بر های  روباز( وانت) در کوچه ها و خیابان ها و نشان دادن متناوب آر. پی. جی ها و کلاشینکوف ها بوسیله جهادی های لم داده درین وانت ها، باقیافه های جنگلی، موی های انبوه ژولیده ، ریش و پشم و عمامه ء مندرس ، به منظور هراس افگنی و تهدید شهروندان بی پناه!
به تخت نشینی عبدالله ، تصویرغم گرفته ی پوهنتون کابل، در سالهای نبرد تنظیمی را نیز در یاد ها زنده میکند،کتابخانهء دانشگاه، گویا، در آن اوان، سنگر و ذخیره گاه اسلحهء حزب وحدت بوده است.
به تخت نشینی عبدالله که وسیعا در جنگ های کابل دخیل بوده است، تصاویر تکان دهنده ای از باشندگان کابل فرو رفته در دوزخ روزگاران  جنگ تنظیمی رابار دیگر زنده میکند، دکانداران وتبنگ بدستانی که بخاطر کسب لب نانی ، پگاه ، منزل را ترک کرده اند ؛ بیگاه راه بازگشت شان ، مسدود است!
با تصاویری اندوهبار و شعری که سال ها قبل سروده شده است ، این یادداشت را خاتمه میدهم:

جنـــايتــــــکارجنـــــگی رفت از ياد
 خـــــط وخال پلنـــــــگی رفت از ياد!

 نبرد کارته ، افـــــــــــــــــشار وسيلو
 و جنگ کوته ســـــــنگی، رفت از ياد

 خرابی های مــــــــــيوند وسر چوک
 نميـــــــــدانم چه رنگی رفت از ياد ؟

 دکان بيــــــــــنوا را چـــــــورکردن
 تجـــــــــــاوز بر تبنگی رفت از ياد!

 عــــــــــروس تازه را از خانه بردن
 به « جيپ » بادرنگـــی رفت از ياد

 رياست تا وزارت تحـــــــــــفه دادن
 به هر چــــرسی وبنگی رفت از ياد

 سپردن ميهن خودرا  مجـــــــــــانی
 به دستان  فــــــــرنگی  رفت از ياد!

 

 

    


بالا
 
بازگشت