عراق: کاوش در مورد خلافت دروغین

اول جولای، 2014

منبع: هفته نامه جیوپولیتیکی(Stratfor)

برگردان: خلیل

یک سرباز کردی درحال ایستاده علیه شبه نظامیان سنی در بیرون شهر کیرکوک درحال کشیک ( Spencer Platt/Getty Images).   

خلاصه

دولت اسلامی، در گذشته معروف به دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، بار دیگر نامش را تغییر داده، وگرنه این گروپ شبه نظامی همان است که بود. درجریان آخر هفته گذشته، یک سخنگوی گروپ اعلان نمود که خلافتی را تاسیس نموده که از ولایت دیاله درعراق، تا شهر حلب در سوریه امتداد دارد. خلافت یک موسسه سیاسی است که دولت اسلامی مدعیست از طریق آن برجامعه جهانی اسلامی حکومت خواهد کرد. اصطلاحات "عراق" و "شام" از نام سازمان برای منعکس نمودن وضعیت جدیدش حذف شده اند. 

آشفته بازاری اعلان اینست که دولت اسلامی خلیفه ای نداشته و احتمالآ هرگز نه خواهد داشت. نه هم تعدادی از ملقب سازی های  جدید منجر به تغییر این حقیقت خواهد شد که جغرافیا، آیئیولوژِی سیاسی و مذهب، تفاوت های فرهنگی و اتنیکی مانع پیدایش یک طرز حکومت تک فردی خواهد شد که توانائی حکومت کردن بر شرق میانه ی بزرگ  را داشته باشد. گروپ های انتقالی جهادیستی توان استفاده از فرصت در برابر دولت های مطلقه ضعیف شده را دارند، مگراینان قادربه رسمیت بخشیدن کافی قدرت شان برای حکومت کردن بر یک چنین گستره وسیع و بزرگ سرزمینی را ندارند. درهرصورت، محرکه دولت اسلامی برای وحدت شرق میانه عملآ منجر به ایجاد منازعات بیشتر خواهد شد تا منتج به ختم امارت های رقیب مصروف همچشمی برای تصرف قدرت در یک ماحول سیاسی جدید.   

تحلیل

طی سالیان اخیر،اصطلاح "خلافت"تاحدودی دچار انحراف شده است؛ بدین معنی که این اصطلاح بیشتر به یک شعار برای گروپ های رادیکال اسلامی بدل شده تا یک هدف سیاسی حقیقی. حتی دولت اسلامی، که اخیرآ موفقیت های موثر سرزمینی را سریعآ  بدست آورده، دارای یک امارتی است که شامل مساحت جغرافیائی خیلی کوچکی نسبت به یک خلافت  می باشد. تاسیس یک امارت تا حد زیادی جالب توجه نیست.  چون گروپ های مشابه درگذشته امارت هائی تاسیس کرده اند: طالبان در تحت همین نام بر بیشتر از 90 درصد خاک افغانستان در قبل ازحادثه 11 سپتامبر حکومت کرده اند،وگروپ های امتیاز دار القاعده آن را در امارت های کوتاه مدت در یمن و مالی تجربه کرده اند.    

معذالک، اعلان دولت اسلامی اولین تلاش جدی در جهت باز- تاسیس خلافت از آوان منسوخ کردن این بنگاه در سال 1924 از سوی جمهوری ترکیه است، که بعد از جنگ جهانی اول امپراتوری عثمانی را تعویض کرد. در جریان 90 سال گذشته، شاهد فقط چند تلاش برای احیای خلافت بوده ایم، مگر هیچ یک موفقیت به خصوصی نداشته اند. مثال های برجسته آن شامل حزب التحریر(Hizb al-Tahrir) میگردد که دموکراسی و ناسیونالیسم را مردود میداند، و خیلی هم به تازگی القاعده(al Qaeda).( به نظر من نیز، یکی از معما های موجود در پس تاسیس خلافت اسلامی همین حزب التحریر است که مرکزیت اصلی نیز در سوریه بوده و مشغول فعالیت در آسیای میانه و قفقاز و کشور ما بوده ودر تلاش فریب مردم می باشد. معلوم نیست چه رابطه ای بین دولت اسلامی و حزب التحریر موجود است، و عکس العمل اخیر الذکر در برابر آن چیست/برگرداننده).     

خلافت: مبدا و مراحل تکامل

خلافت ازلغت عربی "جانشین" مشتق شده است، یک سمت و نقش برای کسانی است که می توانند برجامعه اسلامی بعد از رحلت حضرت محمدص پیامبر اسلام حکومت نمایند. هرچند، حضرت محمدص  جانشین سیاسی خود را تعیین نکرد؛ چنین شخصی میبایست ازسوی اجتماع برگزیده می شد. معاقبآ به سرعت تفاوت هائی برسر اینکه کی میبایست رهبر مسلمین باشد بروز کرد. یک کمپ یکی از نزدیک ترین یاران حضرت محمدص، یعنی حضرت ابوبکر صدیقرض را ترجیح میدادند، در حالیکه کمپ دیگر پسر عمو و داماد حضرت محمدص، یعنی حضرت علیرض را. گروپ متمایل به ابوبکر صدیقرض  بعدا به نام سنی شناخته شده، و گروپ متمایل به حضرت علیرض  بعد تر به نام شیعه معروف شدند. (این مسئله و سایر نظریات در این مقاله تعبیرات غربی اند. توجیه شرعی آن را علمای اهل سنت و شیعه بهتر می دانند).  

اما هیچ کدام از این گروپ ها دقیقآ نمی دانستند که خلافت چه طور فعالیت نماید. قرن ها بعد، شیعی هاتیوری ای را وضع کردند که بر طبق آن رهبری جامعه امر سیاسی نبوده، مگر که بطور خارق العاده از سوی خدا مقدر کرده شده است. حتی در میان سنی ها، خلافت سیستم حکومت داری را بطور مرتب و آراسته طرح ریزی نکرده بود. کتاب های موجود در زمینه  فقط شامل پرنسیپ های عمومی سیاسی وحکومت داری می شدند؛ اکثر شیوه های حکومت داری مطابق اقتضای موقعیت وضع می شدند.    

سرانجام ابوبکر در سال  632 اولین جانشین پیامبرص  یا "خلیفه" شد. بعد از حدود دو سال خلافت، وی روی عوامل طبیعی وفات یافته و یک نائب عالی مقام دیگرحضرت محمدص، عمررض، به قدرت رسید. او بعد از یک دهه به قتل رسید، مگر او از قبل شورائی متشکل از شش تن را برای تعیین جانشین خود تعیین کرد. این شورا شخصی به نام عثمانرض  را انتخاب کرد، یعنی کسی که در جریان تصدی اش اسلام شاهد اولین و مهمترین مخالفت سیاسی شدید خود بوده، که نهایتآ منجر به قتل حضرت عثمانرض گردید. 

حضرت علیرضجانشین حضرت عثمانرض شد، مگر تا آن زمان دسته بندی در درون دستگاه خلافت بالاتراز حد ترمیم وخیم شده، علی را برای مدیریت سه جنگ داخلی جدا گانه مجبور ساخت. او نیز، بعدتر به قتل رسیده، و با این به آنچه که خلافت راشده نامیده می شد، نقطه پایان گذاشته شده، و زمینه را  به عروج خلافت اموی مساعد ساخت.

به مثابه یک بنگاه، خلافت منحیث یک مرکزیت برای اسلام برای چندی ادامه پیدا کرد. مگر این ساختار قبل از عصر مدرن بطور تمام و کمال انحطاط یافت. درمصر، مملوک ها(1250-1517) اصطلاح خلافت را بیشتر بخاطر سمبولیسم دینی تا نیازمندی سیاسی حفظ کردند؛ صلاحیت و اقتدارآنان از قدرت نظامی سرچشمه میگیرفت تا از التزام مومنین. حتی امپراتوری عثمانی بیشترهمسانی با سلطنت را میرساند. هنوز تا سال 1517 بود که سلطان سلیم اول مملوک ها را به شکست مواجه ساخته، وسلاطین عثمانی عنوان خلیفه را احتیار کردند. اما حتی بعد از آن،خلافت به حالت ساکت باقی مانده، تا اینکه سلطان عبد الحمید دوم بطور ناموفق سعی کرد تا آن را درسال 1876 احیا نماید. وقتی خلافت درسال 1924 منسوخ شد،این دستگاه برای قرن ها وجود حقیقی نداشت.   

صادقانه، خلافت تقریبآ همواره دچار تغییرات های پی در پی بوده است. حتی در دوران عباسی ها( 749- 1258)، که به مثابه عصر طلائی خلافت ارزیابی می شود، امارت های خود مختار و مستقل و سلطنت ها حکومت مرکزی را تهدید میکردند.عباسی ها اموی ها را سرنگون کردند، اما اموی ها از 929  تا 1031 منحیث یک خلافت رقیب درشبه جزیره ایبری باقی ماندند. تقریبآ در عین زمان، یک خلافت رقیب دیگر تحت رهبری خاندان فاطمی خودش را در بین سال های (909- 1171) در قاهره مستقر کرد.

در واقعیت، یک نهاد مستقل که قادر به حکومت کردن بر تمام جهان اسلام باشد موجود نبود، مگر برای یک دوره کوتاهی دراوایل دوران تاریخی اسلامی. جغرافیا همواره هر رژیم را تحت فشار گذاشته است. برای یک مدتی،خلفا در مدینه، کوفه، دمشق، و بغداد برفضای پهناوری ازطریق یک نوع سیستم ولایتی حکومت میکردند، مگربا گذشت زمان حاکمان ولایتی قدرت و در بعضی موارد استقلال کسب کردند. این حاکمان بعضی وقت ها با خلیفه متحد می شدند، اما با عروج سایر مراکز قدرت وفاداری شان تغییر می کرد.  

رستاخیز خلافت

منحیث یک راه کار، خلافت درمسیرتاریخ نمو کرده است. مبنا و اساس رویه قضائی برای سنی ها در زمان حاکمیت حضرت پیامبرص و در عصر خلفای راشیدین تشکیل شد. اما بطور قابل توجهی، هیچ خلافت هیچگاهی منحیث "دولت اسلامی" بخودش مراجعه نکرده، هرچند عثمانی ها نام های آراسته و پیراسته تجلیلی مانند"دولت متعالی" ابداع کردند. نظریه دولت اسلامی درحقیقت عبارت است از یک انکشاف مدرن، یک عکس العمل در برابر عروج دولت- ملت سیکولار.    

بدیهیست، نه همه مسلمانان بیش از این از ایجاد یک دولت اسلامی  طرفداری می کنند نسبت به رد کردن دولت - ملت از سوی آنها. و حتی آنهائیکه درپرنسیپ با ایجاد آن موافق اند شاید راجع به شیوه های استفاده برای ایجاد آن نا موافق باشند. گروپ های رادیکال مانند حزب التحریر و دولت اسلامی خواهان تعویض دولت- ملت با خلافت اند. میانه روها احیانآ می توانند یک رویکرد بیشتر حساب شده اتخاذ کنند.    

اما همه این نکات برای یک موضوع بزرگتر: نقش اسلام در سیاست تصفیه نه شده باقی می ماند. اکثر مسلمانان ایدیال هائی مانند ناسیونالیسم، جمهوری خواهی و دموکراسی را می پذیرند.  اما گروپ های رادیکال به قدری مناسب اند که همیشه بوده اند،نه یک بخش کوچک به خاطرعروج تمرکزقدرت سیکولار، اسلامیسم،شکست دولت های مسلمان- عرب برای ساختن اقتصاد های سیاسی قابل دوام و جنگ های ایالات متحده در جهان اسلام. این موضوعات برای حمایت پرسرو صدا به شبه نظامیان اسلامیست کمک کرده اند، رقابت برای برگشت به گذشته با اعاده کردن خلافت. 

تحول دولت اسلامی عراق و شام(داعش)

رونوشتی از یک ویدیو

بعداز اشغال عراق از سوی ایالات متحده در سال 2003، جهادیسم سریعآ در این کشور رشد کرد. در سال 2004، یکی از بزرگترین گروپ های جهادی - - جماعت التوحید وجهاد، تحت رهبری ابو مصعب الزرقاوی--  به یک گروپ با امتیاز القاعده بدل شده و خود را به القاعده در سرزمین دو دریا( بین نهرین) تغییر نام داد. این گروپ همچنان تحت نام عام القاعده در عراق نامیده می شد. در سال 2006، این گروپ هسته یک ائتلافی از گرو های جهادی را تشکیل داد که دولت اسلامی عراق نامیده می شد. گروپ منحیث یک امیتاز دار القاعده باقی مانده و درتحت رهبری یک عراقی گذاشته شد. نهضت بیداری انبار درسال 2006-2007، همراه با موج ضربات سربازان ایالات متحده درسال 2007، این سازمان را بطور شدیدی صدمه زد، چنین بود نتیجه عملیات ایالات متحده که منجر به کشته شدن دو تن از رهبران عالی رتبه این گروپ در اپریل 2010 شد.  هرچند، به تعقیب بیرون رفتن عساکر امریکائی از عراق این گروپ قادر به باز گشت به حالت اولیه اش شده، و به یکی از بزرگ ترین گروپ های جهادی دنیا مبدل گردید. جنگ داخلی سوریه منحیث عطیه ای برای این گروپ ثابت شد. اساسآ، این گروپ برای گروپ های جهادی سوریه حمایت تآمین می کرد، مگرمآلآ مستقیمآ در جنگ سوریه در گیر شده و احتمالآ کنون بزرگترین گروپ جهادی واحد مشغول عملیات در سوریه است. عملیاتش در سوریه باعث شد تا نامش را به دولت اسلامی عراق و شرق مدیترانه بدل نماید، همچنان معروف به (ISIL – دولت اسلامی عراق و شرق مدیترانه) یا (ISIS- دولت اسلامی عراق و شام) می باشد.(گرچه رسانه های غربی آن به نام های پیش گفته یاد میکنند، اما به نظرمیرسد "داعش" یا مختصر دولت اسلامی عراق وشام بیشتر ازهمه کار بردپیدا کرده که اخیرآ آقای جان کیری نیز همین نام را بکار برد). داعش تلاش کرده تا سایر گروپ های جهادی را در خود شامل سازد، به شمول گروپ صاحب امتیاز القاعده در سوریه یا جبهةالنصرة . این کار منجر به اختلاف نظری گردید که منتج به بریدن گروپ از القاعده و جنگیدن گروپ علیه جبهة النصرة شد. داعش همچنان علیه چندین گروپ های متمرد سوریه در جنگ است. در پهلوی فعالیت هایش در سوریه، داعش به حملات تروریستی اش در عراق دست ادامه داده و دارای کادر خبره و ماهر در زمینه علمیات اپراتیفی تروریستی می باشد. تصرف اخیر شهر موصل، این دومین شهر بزرگ عراق، توانائی های بزرگ این گروپ را در تمرد و یاغی گری روز افزون به نمایش می گذارد. این گروپ هردوی توانائی های تروریستی و یاغی گری اش را در طلب ایجاد یک دولت اسلامی بکار خواهد گرفت.

موخره:       

تاکنون، فراخوان برای استقرار مجدد خلافت منحیث یک پروپاگند نا دیده گرفته می شد. اما در روشنی جنگ داخلی در سوریه و شورش سنی درعراق، چنین یک فرا خوان ها قابل بحث اند. دولت اسلامی میداندکه احتمالآ به ایجادخلافت موفق نه خواهد شد، مگر به سخن ساده هرقدر مزایا که مو تواند برای گروپ ازنظر تاکتیکی برسد: هیمه ریختن به ترس درغرب و، با درنظرداشت اینکه درختم هفته اول رمضان اعلان شد، این کارتوسل جستن به حساسیت های مسلمانان بود.      

تعداد زیادی مسلمانان، اسلامیست ها وجهادیست ها دولت اسلامی را مردود می دانند. اما برای فعلآ، گروپ خواهان استفاده ازخلافت غرض تحکیم کنترول روی مناطق جدیدآ تصرف شده می باشد. درطولانی مدت،اعلامیه خلافت همچنان به گروپ کمک می کند تا راه کاری را درگفتمان سیاسی احیا کند، به خصوص چنانیکه منطقه درورطه یک چنین اغتشاش قرار دارد. دولت اسلامی می داند اعلام نمودن خلافت و خلیفه موضوعی هست که جهان اسلام مجبور به نشان دادن عکس العمل برای آن است، هنگامیکه می خواهد نقش اسلام در سیاست را وفق بدهد.

------------خاتمه---------------

 

 


بالا
 
بازگشت