مهرالدین مشید

 

آیا مردم با گرم جوشی های تازه به پای صندوق های رای خواهند رفت

حضور گرم دوباره به پای صندوق های رای دهی به معنای اتمام حجت بزرگ تاریخی

مردم افغانستان با شور و شعف بی مانند و با گرم جوشی های تمام در میان شور و هلهله، مشتاقانه از خانه های خود بیرون شدند و به گونۀ بی پیشینه یی به پای صندوق های رای رفتند تا نامزد دلخواۀ شان را انتخاب کنند. مردم به رغم تهدید های پیهم طالبان مسلح با نه گفتن در برابر خواست استخباراتی طالبان و آری گفتن به مصالح ملی، منافع ملی و اقتدار ملی شجاعانه تصمیم گرفتند تا به ندای مادر وطن پاسخ درست بدهند و با حضور گرم و صمیمانۀ خود پروسۀ انتخابات را رنگ و  رونق خاصی بخشیدند.

هرچند در این شکی نیست که مردم مشتاقانه تصمیم گرفتند تا به عنوان نه گفتن در برابر خشونت ها و آدم کشی های بیرحمانۀ طالبان مسلح و به قولی به بهای "سر های بریده زیر آغوش" جرئتمندانه از خانه های خود بیرون شدند و نه تنها اینکه مصممانه به محل های رای دهی رفتند؛ بلکه اطرافیان و همسایه های خود را نیز برای رای دادن ترغیب نمودند و جوقه جوقه به صفوف رای دهنده گان پیوستند و صفوف رای دهنده گان را فشرده تر نمودند و مردم به گونۀ بی پشینه و خودجوش به بسیج همدیگر  پرداختند و همایش شگفت آور انتخاباتی را به نمایش گذاشتند.

مردم با این حرکت نمادین و مانور سیاسی قشنگ و پرمفهوم با شهامت تمام و شجاعت والا و بی نظیر نشان دادند که چقدر برای تعیین سرنوشت خود علاقمند شده اند. مردم در واقع با این حرکت استثنایی دو هدف را خوب نشانه رفتند؛ نشان اولی طالبان، این علمبرداران خشونت و آدم کشی و نشان دوم دولت فاسد، قانون شکن و غارتگر بود که هر دو به اندازۀ کافی در اذیت و آزار شان سهم برابر دارند. اولی با کشتار های بیرحمانه به فرمان استخبارات پاکستان و دومی هم با کاشتن و تقویت درخت فساد، قانون شکنی، غارت، دزدی واختطاف تیغ از دمار مردم بیرون کرده اند.

مردم با همایش شگفت انگیز انتخاباتی و مانور سیاسی بی سابقه به هردو بدرود گفتند و برای نفی قطعی هر دو کابوس پایمردانه و استوار به پای صندوق های رای قدم ها رنجه کردند و با شجاعت تمام این مانور عظیم سیاسی را به مخالفان مسلح، دشمنان تاریخی و جهانیان به نمایش گذاشتند. در این میان جا دارد تا از رسانه های کشور تقدیر به عمل آورد و از آنان بحیث صدیق ترین پیام رسانان اظهار سپاس و ارجگذاری نمود؛ زیرا این ها بودند که مردم را برای رفتن به محل های رای دهی تشویق نمودند و گرم جوشی های مردم را رنگ و  رونق بیشتری بخشیدند، برجوش و خروش آنان افزودند، تصمیم های شان را هرچه بیشتر مستحکم و خلل ناپذیر گردانیدند. ترغیب رسانه ها بود که مردم جرئت یافتند تا را گروه گروه از خانه ها بیرون شوند و گویی در نماد به مصاف دشمن رفتن، به پای صندوق های رای رفتند.

هرچند در این میان بودند، رسانه هایی که خلاف موازین واصول رسانه یی و خلاف رعایت اصل بیطرفی فعال بحیث یک رسانۀ ملی از وظیفۀ اصلی خود عدول نمودند و برای کمپاین به یک نامزد رسالت بزرگ رسانه یی را زیر پا نهادند و با این کار اندکی از عظمت کار رسانه یی جوان کشور کاستند. با این عمل حیثیت رسانه یی را در کشور سخت زیر سوال بردند و این در حالی است که افغانستان از لحاظ آزادی بیان در سطح منطقه سرشارترین رسانه ها و بی باکترین نویسنده و خبرنگاران را دارد و آشکار است که این گونه مواضع یکطرفۀ  رسانه یی نه تنها بر وجاهت و شکوۀ رسانه یی صدمه  رساند؛ بلکه در کل  پای عنقای رسانه یی را از پرواز به سوی آسمان های بلندتر رسانه یی مجروح گردانیدند. امید است که این آزمون آخرین تجربۀ ناکام برای رسانه های باشد که با کمپاین برای یک نامزد انتخاباتی، دین ملی خود را فراموش نمودند و رسالت تاریخی و مسؤولیت رسانه یی خود را به تاق نسیان نهادند.

این همه جوش و خروش مردم از آنجا آب می خورد که با اجرای آخرین همایش انتخاباتی برندۀ اول این مسابقه را تعیین و بر سناریوی انتخابات پایان می دهند؛ زیرا از همان آغاز معلوم بود که انتخابات برای شماری ها پروسه و برای شماری ها پروژه است و نامزدهای پروژه یی ناگزیر بودند تا خود را نشان بدهند و رنگ انتخاباتی را به خود بگیرند. البته از این لحاظ که بیشتر نامزدان محترم می دانستند که در برابر رقبایی قرار دارند که رای آوردن کافی برای شان دشوار بود واما بنا بر اهداف مشخصی وارد میدان انتخابات شدند و شماری ها تا آخر هم در میدان باقی ماندند و کنار نرفتند تا بالاخره خود را خوب تر آزمودند و دریافتند که آزمون خوبی برای شان نبود. هرچند خوب شد که کنار نرفتند و این کنار نرفتن آنان چندان بدهم نشد و بعد از انتخبات دریافتند که به چه میزانی از حمایت مردم برخوردار هستند. میزان رای آوردن هر کدام گواۀ روشنی بر چگونگی پشتیبانی مردم از آنان است. بدون تردید شماری از نامزدان پستاز بویژه آنانی که سنگ جهاد و مقاومت را در سینه می زدند، درک کرده باشند که خلاف توقع چندان جایگاۀ مناسبی در میام مردم ندارند و جایگاۀ قبلی خود را به کلی از دست داده اند؛ زیرا مردم درک کردند که این عزیزان خلاف ادعا های شان چقدر شیفتۀ قدرت اند و دیوانه وار برای بقای قدرت و حفظ ثروت های باد آوردۀ خود تلاش می نمایند. بر آنان لازم است تا از اعمال یک دهه اخیر خود عبربت گرفته باشند و به اندازۀ کافی تنبه شده باشند و با خود محاسبه کرده باشند که چه عواملی دست به دست هم داده است تا خلاف توقع بخت به یاری آنان نشتافت و تیر شان به هدف نخورد چه که فرسنگ ها و حتا افتضاح بار از هدف دور ماند. ممکن شماری از این نامزدان عزیز و گرامی هنوز هم به خود نیامده باشند و هنوز هم با سر های بلند در میان مردم خودنمایی کنند و در آخرین تحلیل با بهانه آوردن

های قومی، گروهی، سمتی، زبانی و سلیقه یی شدن انتخابات دلخوش کنند که گویا اگر چنین نمی شد، رای کافی بدست می آوردند و آرزو ها و وعدههای شان به این ساده گی ها به هدر نمی رفتند. گرچه بودند در میان نامزدان و معاونان شان اشخاصی که این بهانه ها از عطش رسیدن آنان به قدرت چیزی نکاست و از فرط نگرانی و تشویش به سکتۀ مغزی دچار شدند و شماری نامزدان نزدیک است به مرض مالیخولیایی مصاب گردند و از بام تا شام از ایتلاف های انتخاباتی با نامزدان پیشتاز سخن می گویند و بدین بهانه دل خود را خوش نگاه داشته اند.

نامزدان گرامی میدانند که مردم افغانستان چندان دل خوش از هیچ کدام آنان ندارند و انتظار و چشم داشت والایی هم از هیچ یک نداشتند. تبلیغات آنان هم برای سمت و سو دهی افکار عامه چندان موثر نبود؛ زیرا بیشتر این ها دست پرودههای همین قدرت فاسد اند و شماری ها تا چند ماه پیش در آغوش این حکومت فاسد جای داشتند و حرف های شان برای محو فساد و به محاکمه کشاندن غاصبان زمین حرف های کمرنگ و غیر منطقی بود؛ زیرا در هنگام قدرت یک حرف هم در این باره ها نگفتند و در این موارد لب به سکوت بستند و دزدان و غارتگران را یاری کردند و حتا آدم های بدنام را برای رسیدن به قدرت خلاف شعار های شان به صفت معاونین انتخاب نمودند؛ اما مردم در این میان به سه نامزد بیشتر چشم دوختند که این چشم دوختن هم ناشی از آن نبود که گویا شخصیت های کریزماتیک هستند و یا برنامه های بلند و بالایی دارند و برای برنامه های آنان ریای می دهند. این ها را بیشتر تبلیغات رسانه یی کلان کرد و مقداری هم ساختار های تیمی بر آنان سایه افگند. گفته می توان که تبلیغات رسانه یی و مردم در پیش کشاندن این نامزدان نقش بایسته داشتند تا برنامه های آنان؛ زیرا این ها هم به قولی "گل های یک باغ" هستند و از نظر طرح هم چندان از یکدیگر متفاوت نیستند و در ضمن در کنار هر سه جهان پهلوانانی قرار دارند که مردم با پیشینۀ کاری شان آشنایی دارند و از زد و بند های پشت پرده و ویلا های به باد آوردۀ شان در جمیرای خلیج آگاهی کامل دارند. از سویی هم برنامه های هر سه نامزد صرف از لحاظ شکلی با یکدیگر متفاوت بودند و از لحاظ محتوا چندان تفاوتی از یکدیگر ندارند. به قول معروف"چیزی که عیان است و چه حاجت به بیان است" ساختار های تیمی هر کدام گواۀ روشنی بر محتوای برنامه های آنان و وعدههای چرب  و پرزرق و برق آنان است. در تمامی ساختار های تیم سایۀ شومی قومی و گروهی سخت سایه افگنده است. هرچند در این میان سر شماری نامزدان یک نیزه از یخن های شان بلندتر رفت، متهم به فاشیسم و قوم پرستی شدند و طشت رسوایی شان از بام بر زمین سقوط کرد. به قول معروف " سیر و پودینۀ " شان آشکار گردید و اتهامات حتا از محور های سیاسی، قومی و زبانی فراتر رفت و به محور های شخصی و تا حریم خانواده گی شماری نامزدان فراتر رفت و تا سرحد قصۀ اسلام و کفر مشروع  و حرام مطرح گردیدند. هرچند این گونه برخورد ها خلاف نورم ها و موازین دموکراتیک است و نظام های دموکراسی سازگار نیست؛ زیرا در نظام های دموکراسی هر کس می تواند، به هر دینی را برگزیند و روز دیگر دین جدیدی را انتخاب کند و در رابطه به گزینش دین و مذهب مشکلات خاصی وجود ندارد و اما افغانستان که یک کشور اسلامی است و اسلامی بودن هم رنگ قوی انتخاباتی نامزدان محترم را تشکیل داده است و حتا شماری نامزدان سخن از اسلامی کردن اردو به عمل آوردند و بعد مشاهده شده که زیر کاسۀ این شعار نیم کاسۀ ناجوری وجود داشته که مردم افغانستان از آن آگاهی نداشتند. پس بد نیست تا شماری ها سیاه و سفید شوند و واقعیت های پشت پردۀ زنده گی شماری برملا گردد؛ زیرا ویژه گی های زنده گی شخصی می توانند، محک خوبی برای شناسایی افراد قبول شوند و این می تواند، اندکی از بار های به قول صوفی صاحب عشقری بار های طمطراق شعاری نامزدان چیزی بکاهد و بر بار اصلی هویتی و شخصیتی آنان بیفزاید.

به هر حال من که علاقمندی خاص به کدام نامزدی ندارم و علاقه یی به علم کردن و یا کمپاین نمودن به نامزد خاصی ندارم؛ زیرا می دانم که بار دیگر رای های مردم به قربانی گرفته می شود و به قول معروف "نه چرکی است و نه پرکی " و یا همان آش خواهد بود و همان کاسه و برآیند آن ادامۀ رنج های بی شمار مردم افغانستان خواهد بود و بس

؛ اما در این میان نباید فراموش کرد که که داستان گرگ و گوسفندان هنوز بر جایش باقی است و گرگ ها هنوز درنده تر اند  و هرگز سیر نمی شوند و گوسفندان هم با عقل پشت داده اند. معلوم است که در این میدان برنده کیست و بازنده کیست. پاسخ واضح است که برنده باز هم گرگ های و بازنده مردم هستند. این گرگ ها هم علاقۀ تمام به گوسفند ها دارند تا با خوردن و نوش جان کردن خون هر یک شب ها سیر بخوابند و روز ها به شکار بیشتر بپردازند.

به هر حال در چنین میدانی هیچ کس تمایل ندارد تا از میدان مسابقه حتا یک خطوه عقب برود، هرچند بصورت آشکار شکست خود را مشاهده می کند و رسوایی های شخصیتی را در آسمان هویتی خود به تماشا نشسته است. شاید هم با خود بگویند که "رسوایی ها حالا از سر گذشت" و به قول معروف "آب که از سر پرید، چه یک نیزه و چه صد نیزه". بنا براین نباید به این زودی ها  میدان راترک کرد و پا به عقب کشید. به هر ترتیب حالا که رقابت های انتخاباتی در حال رفتن به دور دوم است و دو نامزد پیشتار در مشوره با نامزد های پستاز برای رفتن به میدان رقابت آماده گی می گیرند. دیده شود که دور دوم با چه آرایشی برگذار خواهد شد و از چه شوخ و شنگی برخوردار خواهد بود و چه طنطنه و همهمه یی خواهد داشت. 

حال هرچه باشد، دیده شود که سرنوشت انتخابات دوم به کجا خواهد انجامید و مردم چه گونه از آن استقبال خواهند کرد. آیا مردم با گرم جوشی های تازه به پای صندوق های رای خواهند رفت، در برابر تاریخ و وطن اتمام حجت خواهند کرد و از پرتگاۀ فاجعه به آغوش رستگاری خواهند جنبید و یا خیر واما مردم ناگزیر اند تا برای رفع مسؤولیت دینی و ملی خود با انتخاب از دو گزینۀ بد و بدتر، بد را از بدتر ترجیح بدهند و سرنوشت انتخابات را رقم بزنند. در این شکی نیست که یکی از دو نامزد به پیروزی حتمی می رسد و بازی انتخاباتی پایان می یابد و اما بر مردم است که رسالت تاریخ و ملی و دینی خود را در برابر انتخاب معقولانه و با گزینش و  ترجیح دادن بد از بدتر به حسن صورت  انجام بدهند و در ضمن متوجه باشند که نامزد برنده آرای آنان را به بازی نگیرد و قدم به قدم مواظب او باشند. بر نامزد پیروز هم لازم است تا با پاتک بازی های قدیم بدرود بگوید و با ایجاد یک حکومت سالم فساد را در کشور محو نماید و دست غارتگران و مفسدان را از پشب ببندد و محاکمه نماید. نگذارد تا بر اساس مصلحت های قومی و گروهی سرنوشت مردم بار دیگر به قربانی گرفته شود و بر مصداق این سخن " همان خمیر و یک مشت دیگر" مفسدان، غاصبان ، قانون شکنان و غارتگران بر اریکۀ قدرت دوباره سوار شوند و به جنایت های خود به شدت تمام ادامه بدهند. در غیر این صورت، برای رویارویی آشتی ناپذیر در برابر خشم مردم از قبل آماده گی بگیرد و همین رسانه ها خواهند بود تا دست مردم را به یخن مفسدان برساند و رسوایی های شان را به آسمان ها بکشاند. رییس جمهور آینده بداند که دیگر کاسۀ صبر مردم لبریز شده است و گپ به " آب تا گلو و بچه زیر پا " رسیده است.  یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت