نگاهی به نقش اموزشی« ناتو» بعداز2014 و چالش های فرهنگی ان

 

جنرال سيد عبدالقدوس سيد

 

   برگذاری انتخابات دور دوم ریاست جمهوری در افغانستان که جوهره ای انرا حضورمتمد نانه ای مردم در پای صندوق های رای تشکیل داده بود ٬ با توجه به ارزش نمادین ٬ کنش ها و واکنش ها ٬  تقلب ٬ فساد واقدامات فرا قانونی قابل پیش بینی در ان  وحال انتظارات گسترده ای توده های مردم از پیروز انتخابات در تامین صلح و ختم جنگ ٬ رفاه اجتماعی و اقتصادی وطرد فساد و مافیای قدرت ٬در شرائط برگذار گردید ٬که شتاب زمان  کشور  از سال 2001، آغاز حضور نظامی جامعه جهانی و ناتو، و مبارزۀ آن با جهادگرائی (تروریسم) به سال 2014 در حال رسانده است که همه با بیم و امید  خروج نیروهای جامعه بین المللی و آیساف  را انتظار میکشند .  مردم افغانستان که درسال 2001 در باطلاق جنگ های عظمت طلبی گروهای جهادگر فرو رفته بودند حضور جامعه جهانی را  چون فرشتۀ نجاتی  مورد استقبال قرار داده بودند.

  با ورود ناتو و جامعه جهانی خوش بینی ها به آینده، فضای غالب دنیای آرزو های مردم را تشکیل داده بود. مردم افغانستان امیدوار گردیده بودند که عصر درخشان صلح، پیروزی، رفاه و نجات از هیولای جهادگرائی مسلط میشود.

   جامعه جهانی و آیساف نه تنها سعی کرد تا افغانستان به لانه جهادگرائی (تروریسم)  تبدیل نگردد بلکه در پیشرفت و ترقی کشور با صرف هزینه های بلیونی، فعالانه سهم گرفت، و درین راه قربانی های بیشماری را متحمل گردید.

 

درامد  :

   افغانستان فعلی بعد از گذشت 13 سال در صفحۀ خاص از زمان قرار دارد٬ هنوز هم بحیث یکی از کانونهای تشنج جهانی و بدنام ترین منازعه ها باقی مانده، بحران جامعه و شگاف های طبقاتی و ملی هیچگاهی به عمق امروزی نبوده و

دشمن که ناتو علیه آن می جنگید، قوی تر از گذشته سر بر آورده است. مصایت مردم دردناک و طاقت فرساست. مقام و منزلت داشتن،  متهمان به جنایات جنگی، و حضور آن ها در هرم قدرت، و حتی کاندیدای ریاست جمهوری ٬ تحقق هر نوع عدالتی را به چالش کشیده است.

امروزه، فساد اداری و سیاسی، بیکاری، مرض، فقر، قانون شکنی، تخطی های صریح حقوق بشری، حقوق زنان، نبود خدمات اجتماعی، اختلاص، زمین خواری، وجود کشتزار های خشخاش و ماین، و انبارهای اسلحه و وجود مافیای قدرت که بخش اعظم کمک های جهانی را به جیب برده اند، کشور را به فقیر ترین نا امن ترین،  و بی ثبات ترین کشور دنیا تبدیل کرده است.

  رئیس جمهور به حامی جنایتکاران و ناقضان حقوق بشر، حقوق زنان برای ادامۀ قدرت خود مبدل گردیده دولت تحت حمایت جامعه جهانی و ناتو به فاصد ترین حکومت دنیا تبدیل شده است، بسیاری از تحلیلگران اظهار نظر میکنند که نقش بی کفایتی دولت در پی بی ثباتی اوضاع کمتر از جهادگران، طالبی و القاعده نبوده است.

   حال پوشیده نیست که چه کسانی در عدم پیروزی جامعۀ جهانی، و ناتو در افغانستان  مقصر اند، پاسخ به این سوال نه تنها برای عبرت آموزی از اشتباهات گذشته بلکه برای آینده، و تاریخ دارای اهمیت است. اشتباهات در افغانستان برای آموختن هستند نه فراموش کردن، کوتاه ترین راه به آینده همیشه راهی است که از تعمق درگذشته می گذرد.

  گذشته و چانس های طلائی از دست رفته، در افغانستان، در عظمت اشتباهات کنفرانس بن در 2001 گره خورده است.

  تصامیم و فیصله های عجولانه فاقد دیدگاهای استراتیژیک، در کنفرانس بن، اولین گام ها برای شکست اهداف جامعه جهانی رقم زده شد، که طی سال های بعد از آن  نتوانست جبران گردد.

بزرگترین اشتباه کنفرانس بن در عدم درک تشابهات فکری سلفی گری گروهای جهادگر (طالب، و مجاهد)  و درک پیچیده گی های قومی، سنتی، جامعه افغانی و خصومت های بارور شده در میان این گروها که یک دریا خون و چندین قتل عام آنها را از هم سوا  میکند مشخص گردیده است. همایش (بن) از دو جناح پشت و روی یک سکه  بشدت متهم به تخطی های حقوق بشری، آله دست همسایه یک جناح آن یعنی جهادی های دولتی را متحد خود، و جناح طالب ها را در حالی دشمن خود حساب کرد  که تمام نیروهای دموکراتیک، آنهائیکه از تجارب سرشار مبارزه بر ضد القاعده و جهادگرایی که امروزه (تروریسم) خوانده میشود، بهره مند بودند، نیز دشمن خود محسوب کرد،  نه تنها آنها را در کنفرانس بن راه نداد،   بلکه در اولین تصفیه حدود (35) هزار افسران دارای تحصیل و تجربه درخشان مبارزه با جهادگرائی را از قوتهای مسلح، اردو و پولیس طرد کرد.  اخراج افسران تخصصی یک نوع جاده سازی برای پخش اندیشه های جهاد  گری و نمایش قدرت در ارتش   و بازتابی برای آسیب پذیر شدن کشور بود .

    (بن) با ابداع جدیدش با جهادگر به جنگ جهادگر رفت وخواسته بود، دموکراسی را با انسانهای جهادی غیر دموکرات، به ارمغان آورد . 

جهادی های به قدرت رسیده در دولت  زیر چتر «  ناتو  »  تا توانستند با سوء  استفاده از مقام و منصب و پول های باد آوردۀ جامعه جهانی با اسطوره و قهرمان تراشی  که حریم قانون اساسی را دچار خدشه کرد، اخذ رتب و القاب  اعزازی و با تقدیس و تشجیع  خود را به آسمان هفتم بالا کشیده و در عین حال گروه رقیب خود طالب ها را با حواله بار اتهامات، تحقیر و توهین ها، انباشته از چرکاب تعلق قومی، به سقر  فرستاد.

چنین اقدامات و فاکتورها عروج طالبان را از خاکستر امارت اسلامی، به مهندسی همسایه های نامهربان، با بسیج جهادگران و شهادت طلبان مدرسه ای  در حالی فراهم آورد، که اینک با گذشت 13 سال جنگ و آشوب قوس صعودی حاصل نموده و حل  قضیه و تأمین صلح در افغانستان بیکی از دست نیافتنی ترین پدیدۀ های تاریخ تبدیل شده است.

     جنگ 13 ساله و مبارزۀ نا تمام، فرصت ها و چانس های طلایی  سوخته ٬ نا امیدی ها و بدگمانی ها را  بر انگیخته است.

مردم افغانستان ازین در هراس اند که بعد از خروج  جامعۀ جهانی، ناتو، دوباره به  دورۀ توحش و جنگ های گروهی سال 92  آوانیکه گروهای جهادگر در تبانی چند سیاسی و نظامی دو چهره  با شکستن پلان صلح ملل و با تسلط بر افغانستان، بجنگ های داخلی که حد اقل صد هزار کشته، برجا گذاشت  وبا غارت ثروت های ملی ودفاعی ٬  کشور را در آستانه فروپاشی قرار دادند، برنگردد.

   همزمان بسیاری از محققین این امکان را از واقعیت بدور می دانند که خروج قوای ناتو بمعنی پیروزی، جهادگران طالبی و سلفی نیست. قوتهای مسلح افغان علی الرغم چالش های فراگیر در آن، قادر است، مشروط بکمک جامعه جهانی و حمایت قوای ناتو که در افغانستان باقی می مانند از صلح و ثبات دفاع نمایند.

   سال 2014 در افغانستان با چند رویداد مهم، مانند (برگذاری انتخابات ریاست جمهوری واگذاری مسوولیت های امنیتی به قوتهای مسلح کشور، خروج قوای جامعه  جهانی و نقش آموزش مشوره دهی و همکاری قوت های ناتو و تشدید جنگ وجهاد ) مشخص می شود.

 

  نقش اموزشی و چالش های فرهنگی :

      در محدودۀ این نگارش  به نقش آموزشی، مشوره دهی و همکاری ناتو بعد از 2014 و شماری از چالش های آن مکث کوتاهی صورت میگیرد .   

   آنطوریکه اعلان شده  کاندیدای پیروز در انتخابات  داکتر اشرف غنی وعده داده است که بعد از اخذ قدرت پیمان استراتیژيک با امریکا را امضا خواهد کرد و  وبر اساس ان ٬  حدود کم یا بیش  ( ۱۰   ) هزارنفر  نیروهای ناتو بعد از سال 2014 در افغانستان باقی می مانند. حضور این نیرو ها بخشی از یک استراتیژی برای حضور در منطقه ٬حفظ ثبات و انجام عملیات های سرکوبگرانه علیه گروه های دهشت افگن سلفی، و بویژه آموزش و پرورش نیرو های مسلح افغانستان را  تشکیل میدهد .

   این نیروها   حدود (۱۵) بار کمتر از قوای قبلی، اما ماموریت و چالش های بیشتر و گسترده تری را در پیشرو خواهند داشت، بر شماری از آنها  اشاره   می نماییم  :

 

در شرائط  خروج  ٬ کمیت بزرگ نیروهای ناتو بعد از یک مبارزه ی بی سر انجام و  شرایط گسترش جهاد گرایی و تغیر بیلانس روحی و روانی که فاکتور دارای اهمیت  است و سنگینی آن به نفع جهادگرا یی ٬  شدت و گسترش حملات آشوب گران، افزایش ورود جهادگران از کشور های خارجی و آسیای میانه، و وجود چالش های فراوانی در قوت های مسلح، از جمله رشد علایق جهادی و تنظیمی که برای نفوذ طالب ها بستر سازی میکنند ٬   عدم تسلیح  و تجهیز به اسلحۀ مودرن زمینی  و هوایی ، فقدان کادر های مجرب حرفوی، ضعف سیستم های آموزشی فرهنگی رشد تکفیرگرائی و خارجی ستیزی، وجود فرار ورعایت دوکتورین به اصطلاح شرکت عادلانه اقوام که شایسته سالاری را مردود و منجمد کرده است ٬ همه و همه چالش های متراکم شده اند که مبارزه  برعلیه جهاد گرایی   ( تروریسم  ) را سنگین و کمیت بیشتر نیروهارا مطالبه میکند .    بجا ماندن کمیت محدود قوای ناتو راه حل نیست ٬ شرایط حال وآینده کمیت بیشتر قوت ها ٬ کارباکیفیت محاربوی وفرهنگی ، مبارزۀ قاطع علیه سلفی گری و جهادگرایی را د یکته میکند . 

۲ - اوضاع و شرایط فرهنگی جامعه یکی از عمده ترین چالش ها در برابر نقش اموزشی و مشورتی ٬ ناتو بعد از ۲۰۱۴ خواهد بود . 

حدود سه و نیم دهه است که جامعۀ افغانی تحت تهاجم فرهنگی جهادگرائی قراردارد که با یورش به محیط زیست فکری روحیه خارجی ستیزی و مرگ پرستی را بارور گردانده است.

جهادگرائی پدیده ای که در دهه هشتاد از دل رقابت  ، ابر قدرت های آنزمان زاده شد بعد از صعود، در دهۀ مذکور، از یکسو در اثر مقاومت دولت های دموکراتیک و ابرقدرت  شوروی انوقته   که مبارزه با جهادگرائی را یک ستیز مودرنیته با افراط گرایی پنداشته بودند و از سوی دیگر در اثر تداوم جنگ های خونبار و ویرانگر حدود « ده ساله » میان گروهی جهادی ها در فاصله سالهای ۱۹۹۲ - ۲۰۰۱  میلادی  جهاد گرایی رو به افول نهاده بود .  

   اما بعد از کنفرانس بن در 2001 قضیه برعکس شد، حمایت تبلیغ و تقدیس جهاد، تکیه گاه دولتی حاصل کرد، و تبلیغ و تقدیس ایده های جهادی به استراتیژی اصلی دولت  مبدل گردید.

دولت کابل طی 13 سال گذشته در تبلیغ و ترویج جهادگرایی یعنی خشونت پروری و خشونت ستائی و دشمن آفرینی، نسبت به همه دست بلندی داشته است، لایه های ضخیم تبلیغات رسانه یی، منبری، موعظه یی با کتمان واقعیت ها، و سرکوب مخالفان با شلاق الحاد و زندیق ، افکار عامه را هدف قرار داده و غذای فکری زهر آگینی در اختیار عامه بویژه آنعده از  جوانان که از مواهب تمدن بی بهره اند، قرار داده، روحیۀ خارجی ستیزی تکفیر گرائی و شهادت طلبی را گسترش داده است.

   در این راه از سازمان جهادی القاعده که ادعا دارد یک ابر قدرت را به شکست  مواجه کرده، اروپای شرقی را آزاد نموده، و دیوار برلین را فروغلتانده است و حال زمان شکست ابر قدرت دیگر یعنی امریکا رسیده است، پیش گرفته است.

با حضور ناتو و جامعۀ جهانی، همه انتظار بودند تا ریشه های جهادگرائی (تروریسم) در افغانستان و منطقه می خشکد، و جهان از طاعون آن نجات حاصل میکند، اما در این دوره 13 ساله نه تنها یک گروه جهادگر برای صعود به جایگاه ویژه در رفیع ترین قلۀ المپیاد سیاسی رهبری دولت ٬ وکالت ٬ ولایت و قضاوت رشد داده شد، بلکه پرورش جهادی برتربیت فرهنگی مردم پیشی گرفت  و به تبلیغ و ترویج گستردۀ جهاد از طریق رسانه ها، منبر ها، مکتب ها و ایجاد مدرسه های دینی، که برای پخش اندیشه های جهاد گرائی بستر سازی می کنند پرداخته شد.

    ایجاد مدرسه ها در زمان حکومت طالبان از رشد اندکی برخوردار بود. اما در زمان حکومت حامد کرزی با پول و هزینه های جامعۀ جهانی گسترش بی سابقه  حاصل کرد، اکنون تعداد آن به (1001) مدرسه و حدود  (   ۲۶۰ هزار  ) طلبه و (      6029 ) آموزگاران ( ۱ ) که همه از دانش های معاصر بی بهره اند، رسیده است.   تنها در ولایت کندز، که در آن یکی از پایگاهای نظامیان جمهوری اتحادی آلمان وضع  الجیش دارد، به تعداد (30) مدرسه که در آن (8 هزار طالب) از جمله دوهزار دختر(۲) آموزش می بینند، وجود دارد، در اشرف المدارس کندز، 6 هزار دختر  سراپا مستور و سیاه پوش در تضاد با ارزش های معاصر شامل مدرسه اند.

در تمام این مدرسه ها چنان دیواری بزرگی بین آموزه های دموکراتیک و طلبه ها کشیده میشود، که  شاگردان توانائی و تصور از دموکراسی و آزادی های مودرن را  هرگز نمی توانند تصور کنند. درین مدرسه ها جهاد علیه کفار، بعنوان وظیفه هر مسلمان مومن تعریف میشود.

انگیزه هائیکه برای ایجاد چنین مدرسه های، مجاهد و طالب سازی (یعنی جلوگیری از عزیمت جوانان به مدرسه های آنسوی مرز پاکستان) بهانه آورده میشود، خود درمانی ٬ بدتر از بیماری است.

  مبلغان و واعظان و امامان مساجد، که تعداد شان به 160 هزار( ۳ ) می رسد فرصت نفس کشیدن هر حقیقتی را سلب کرده اند. حتی در کابل از طریق بلند گوها، ضدیت خود را با حضور قوای ناتو در کشور بیان می کنند، بدون تردید در مدرسه ها، و آموزشگاها و شماری از مساجد لزوم جهاد بر علیه قوای ناتو و جامعۀ جهانی تیوریزه میشود.

هرگاه در یک محاسبۀ شتابنده مدرسه های داخلی را با مدرسه های آنسوی مرز ( پاکستان) که تعداد شان به (25200) با (3940000) ( ۴ )  طلبه می رسد، در نظر بگیریم، پوتانسیل خطرناک آن شبه سمارق اتومی نه تنها بر فراز منطقه و قوای  ناتو، بلکه برجهان در گردش  مشاهده می شود .

    ظهور و عروج «داعش » و خلافت اسلامی الگوی قرون وسطایی وی ٬ صرف نظر از اینکه توسط چه قدرت ها و کشور های بخدمت گرفته می شوند ٬ تاثیر ان بر پدیده ای جهاد گرایی در افغانستان و کشورهای مسلمان اسیایی بشمول ترکیه و افریقایی  مبرهن بوده و نمی شود  حجم خطر فزاینده ای انرا نادیده انگاشت .

 تا زمانیکه کانون های تولید باورها  و آموزه های افراطی، مدرسه ها، دارالعلوم ها و رسانه های جهادی در افغانستان و منطقه فعالیت داشته باشد. و تا زمانیکه این کانون ها در یک اقدام هوشمندانه به آموزشگاهای معاصر تبدیل نگردند، و جلو تبلیغات رسانه یی، منبری و موعظه یی جهادی گرفته نشود، ,  وتا هنگامیکه حریم قوتهای مسلح از اموزه های افراطی تطهیر نشود   مبارزه و هرنوع پیروزی در برابر القاعده و جهادگرایی (تروریسم) یک پیروزی موقتی خواهد بود. در اندک زمان مجدداً تولید خواهد شد.

    نیاز به تذکر است که انتقاد از سلفی گری، و جهادگرائی، انتقاد از دین و مذهب نیست، دین یک فرهنگ است، اما سیاسی کردن و ایدئولوژی گرداندن دینی، ارزش های دینی را بر خطر مواجه میکند اما  فرهنگی پنداشتن دین، موجب اعتلای آن میشود. انتقاد از سلفی گری و جهاد گرائی که امروزه خطر رشد یابنده و در ضدیت با دموکراسی، آزادی قرار دارد یکی از ضرورت های زمان است باید به آن پرداخته شود. این قلم شیفته کلام ان اندیشه پرداز نامبردار حضرت مولانای بلخ است  که گفته است : « حیف می اید مرا کان دین پاک - در میان جاهلان گردد هلاک ». 

 ۳- آموزش فرهنگی قوتهای مسلح افغان

مبرهن است که نیرو های مسلح در هر کشوری متأثر از ویژه گی های فرهنگی مسلط در آن جامعه میباشد. فرهنگ مسلط بر یک جامعه ارزش ها، عادات، سنن اجتماعی  باورها، رفتار ها، نقش مانع یا مقتضی را در تربیت انسانها دارند، هر چه ارزش ها و مناسبات فرهنگی به سمت تعالی رشد کنند، بستر تربیت انسان نیز متعالی میشود.

در شرایط افغانستان با توجه به رسوب اندیشه های افراطی، بی سوادی کتله های وسیع سربازان هرگاه آموزش عمومی نظامیان را یک موجود پرنده تصور کنم، شهپر آن کار فرهنگی و کلتوری خواهد بود.

    در 13 سال گذشته، بنابر فقدان یک ستراتیژی ٬ آموزشی و تربیتی که انگیزۀ  مبارزه علیه دشمن و تروریسم را مشخص نماید ٬ در قوتهای مسلح افغان نه تنها حاکم نبوده بلکه حریم نیروهای مسلح از چندین« استقامت »آماج تهاجم فرهنگی جهادگرائی قرار گرفته است.

 

 استقامت های تهاجم فرهنگی :

استقامت الف - نقش دولت آقای حامد کرزی در 13 سال گذشته در تبلیغ و تقدیس جهادگرائی، که روحیه خارجی ستیزی را بارور گردانده، گسترده بوده است، رسانه های دولتی و جهادی و شماری ملا امامان به ابزار تحقق ایدئولوژی جهادی تبدیل گردیده اند. جهادی های دولتی، جهاد خود را که زمانی مورد حمایت غرب بود تقدیس و برایش حلقوم پاره میکنند. اما در عین حال، جهاد؟ جهادگران دیگر از قماش خود، ( حزب اسلامی، طالبان و القاعده) را، طرد و محکوم می نمایند ٬ چنین پارادوکسی  ٬ صرف نظر از مضحکۀ آن، در نهایت به تقویت جهادگرایی، و رشد روحیۀ خارجی ستیزی  بر ضد (ناتو) و شهروندان خارجی  انجامیده است.

   استقامت ب - در رشد تفکر، جهادی و دشمن آفرینی، نقش طالبان و ذرات خانۀ سلفی آنسوی مرز، از اهمیت ویژه برخوردار است، طالبان و سلفی ها در محلات تحت نفوذ و رسانه های خویش ، ترویج اندیشه ها و قدرت خویش را به امر قدسی پیوند می زنند و کتاب (الله) را منشور آسمانی و توجه گر منافع زمینی و ستمگری خود قلمداد میکنند، آنها با مخدوش ساختن ذهنیت ها، جهاد را علیه کفار وظیفه هر مسلمان مومن تعریف میکنند. آنها قادر گردیده اند، با مسمومیت و ماین گذاری اذهان، جوانان را به حملات شهادت طلبی (انتحاری) سوق کنند، این مسئله حجم خطر را در آینده نیز در شرایط حضور ناتو افزایش خواهد داد.

میتوان ادعا کرد که در افغانستان فعلی، بنابر فقدان کار فرهنگی روشنگرانه وجود یک نسل افراط گرا، خارجی ستیز، بشدت زیر تاثیر اندیشه های جهادی، زیر پوست  جامعه در حال بارگیری است، این ها طالبان نیستند، بلکه گروهای دیگر اند که فطعاً بعنوان جانشین القاعده در آینده مطرح هستند که تهدید های جدی، به ارزش های معاصر و علیه حضور نظامی ناتو در افغانستان محسوب میشدند.

   استقامت ج - درک مشترک آنست که جهادگرائی یک پدیدۀ محلی نیست، از چهارچوب منطقه فراتر رفته تنها به حضور قوای ناتو در افغانستان منحصر نبوده بلکه ابعاد ژیوپولیتیک یافته، قاره ها را در برگرفته است.

     جهاد مورد حمایت غرب بعد از زاده شدن از دل رقابت های جنگ سرد در دهۀ هشتاد آغوش باز و گرم اروپا و امریکا به بهشت آرمان هایش تبدیل شده بود، دها سازمان، انجمن، فدراسیون با اندیشه های جهاد پرستی در غرب  به فعالیت آغاز کرد. از آن به بعد، تقدیس و تشجیع جهاد، هجمه رسانه ئی و فرهنگی حاصل کرد، شماری زیادی رسانه ها، رادیو ها، تلویزیون ها با مسخ کردن بنیادهای فکری بویژه جوانان و فرافکنی و تکفیرگرائی بر نیروهای دموکراتیک و ضد جهادگرایی حضور خود را استحکام بخشیدند.  اکنون که از خاکستر جهاد قبلی شیپور جهاد جدیدی بسوی غرب و ناتو بصدا در آمده است، اما اردوگاه بجامانده از دوران جنگ سرد به بیماری واقعیت ستیزی و ابزار تهمت و کینه ورزی و دوسیه سازی علیه روشنگران و جهادستیزان مبتلا بوده باز هم بهمان سیاق بیست سال قبل از تقدیس جهاد دست برنداشته و با برنامه های متکثر از طریق رسانه ها و  تلویزیون ها به تبلیغات سلفی گری که جهاد را به نفع القاعده و افراطی ها تیوریزه میکنند می پردازند. چنین اقدامات چشم اندازی تیره ای از آینده ترسیم نموده در به چالش کشیدن نقش آموزشی ناتو، بی تاثیر نیستند.

در شماری از کشورها حتی در اروپا و امریکا  تلویزیون های افغانی به گونۀ گسترده  به ابزار تحقق ایدئولوژی جهادگرائی و سلفی گری تبدیل شده اند، تصادفی نیست که با به ثمر نشستن چنین تبلیغاتی شماری از جوانان در اروپا شکار سلفی ها گردیده اند، بعد از اعلان ایمن الظواهری رهبر القاعده در سال 2012 که جهادگران باید به سوریه بروند، حدود 1000 نفر جوانان (۵) منجمله حدود پنجصد تن از بریتانیا و دو صد نفر از آلمان جهت پیوستن به صفوف جهادگران القاعده به سوریه شتافتند ٬   حمله شهادت طلبی « انتحاری» یک شهروند فلوریدای امریکا بنام محمد ابو صالح در سوریه  بیان فشرده ای  افراط گرایی  دهشتناک این جهادگرهاست  .                                                    یکی از نگرانی ها آنست که خشونتی را که این ها در بازگشت با خود به جامعۀ اروپا و دگر جاها می آورند، مهار ناپذیر خواهد بود.

  باید اذعان داشت اعمال خشونت باری که توسط جهادگران انجام میشود، از حوزه فکری شخصی، افراد برنخواسته بلکه این سازمانهای وابسته به افراط گرائی است که با تبلیغات گسترده و مغز شوئی انسانها را به قاتلان مبدل میکند .

   استقامت د  - نهاد های عقیدتی و فرهنگی که در نیروهای مسلح داخل تشکیل فعالیت میکنند، رووس فعالیت آنها را تقدیس جهاد و جهادسالاری، چیزیکه جامعۀ جهانی آنرا تروریسم خوانده و علیه آن می جنگد تشکیل داده است.

چنین وضعی تاثیرات منفی را بر روند، تربیت و پرورش نظامیان، بروحیه دوستی و احترام با قوای جامعه جهانی و ناتو در قبال آورده است.

انگیزه قتل  بیش از  ٤٠  نفر سربازان جامعه جهانی و ناتو  بویسله سربازان دولتی در طول سال های گذشته را نمیتوان از تاثیرات چنین آموزه های منتفی داشت.

   مبارزه و نقش آموزش ناتو، بر ضد گروهای سلفی و جهادی در افغانستان بایستی  دارای دو جنبه باشد٬ یکی استفاده از قدرت نظامی و جنبۀ دارای اهمیت ، دیگر مبارزۀ فرهنگی آموزشی و پرورشی را احتوا کند  ، پدیدۀ جهل، بیسوادی، فقر بیکاری، بی عدالتی، فساد، و  آموزه های افراطی بستر رشد تروریسم و جهادگرائی محسوب میشوند،  این ها پاره ی از مسایل اند که تقویت کار فرهنگی را هم در قوت های مسلح و هم در جامعه الزامی میگرداند.

برای آنکه نیروهای مسلح از هجمه ایدئولوژی جهادگرائی مصئون بمانند، برداشتن گامهای تغیر و تحول فراسوی طرد کاستی ها از سوی ناتو در عرصه های زیرین پیشنهاد میگردد.

-  ایجاد ساختار های تشکیلاتی که پاسخ گوی مقتضیات معاصر باشد.

-  شناسائی فرم های ناموفق، نقاط ضعف فعالیت های انجام شده.

-  بازنگری در راهکار ها و فعالیت های فرهنگی .

-  گسترش فرهنگ سازی مودرن و ثمربخش.

ایجاد سیستم و شبکه های آموزشی، فرهنگی، کلتوری و اطلاع دهی.

استفاده از استعداد های تخصصی، افسران و کادرهای مجرب که از تجارب مبارزه با القاعده و جهادگرایان برخوردارند.

ایجاد سیستم منظم مشوره دهی.

 

نتیجه :

متأسفانه بی نتیجه گی جنگ علیه جهادگرائی « تروریسم » یکی از اندوهبارترین برگ های تاریخ باقی می ماند.

شماری از نظریه پردازان حملۀ امریکا و ناتو را در سال 2001 به افغانستان در قالب یک جراحی ناشیانه یک غدۀ سرطانی بحساب می آورند که موجب گسترش بافت های سرطانی به دیگر اندام موجود زنده گردیده است.

   همسایه های شمالی، کشور های دوست آسیای میانه، از گسترش این سرطان دچار مخمسه اند٬ همسایه جنوبی بیش تر از پیش به معدن تربیه و تجهیز، جهادگرایان و شهادت طلبان،  و همسایه دیگر افغانهای محکوم به تبعید را در چوبه ها ٬ دار میزنند و لقمۀ نانی را از انها دریغ می کنند.

حال اکثریت به این نظر اند که حملۀ امریکا و حضور ناتو نه افغانستان را امن تر و نه عادلانه تر کرد ٬ مردم  میخواهند وضعی را که خود «خارجی ها » بوجود آورده اند، باید خودشان حل کنند.

در عین حال افغانها به حمایت بین المللی نیاز دارند، حفظ مبارزات و خونهای ریخته شده نیازمند همکاری جدی جامعۀ جهانی است، تنها خروج قوای ناتو و سپردن تمام اختیارات دفاعی به افغانها راه حل نیست، قوتهای مسلح افغان دست آورد های دارند اما بدون کمک خارجی، تسلیح و تجهیز به سلاح سنگین زمینی و هوائی، آموزش های گستردۀ محاربوی و فرهنگی بدون کادرهای تخصصی فرماندهی وضع شان نا مشخص است.

تجارب گواه آنست که جنگ در افغانستان از جمله جنگ های است که تنها با گزینۀنظامی حل نمیگردد، مصیبت اصلی این جنگ را شهروندان شکیبای افغان اسیر در میدانهای جنگ متحمل میگردند ، مسئله ای که افزایش فاصله بدین ژرفا میان مردم و قوای ناتو را بوجود آورده است.

تاریخ نشان داده که هیچ ارتشی بدون پشتیوانه مردم نمیتواند مقابله با دشمن را بسر رساند، در چنین حالی پیروزی در افغانستان بر دوفاکتور وابسته خواهد بود. یکی بدست آوردن حمایت مردم و دومی طراز تاثیر بر اوضاع سیاسی ٬ اجتماعی  و نظامی.

جنگ زشت ترین داعیه بشری است، جهاد نیز هیچگاهی جهان را بهتر نخواهد کرد، جهاد قبلی وتداوم  حالیه آن در افغانستان نه یک راه طی شده بل فاجعۀ نا تمامی است که در مسیر هر پیچ و خمی تاریخ معاصر نقش خونین خود را انتظار می کشد.

 تا زمانیکه دو گروه جهادگر که هر چند دارای ساختار های متفاوتی اند اما در ماهیت جهادی خود یکسان اند، یکی جهادی های دولتی، با سواری بر امواج نا آگاهی مردم در بهشت قدرت و آن دیگری در برزخ جنگ قرار دارد، نجات جامعه و قطع جنگ به تاخیر می افتد. باید به چگونگی پایان این جنگ و تامین صلح اهمیت بیشتر داده شود.

من مشتاق کلام بنیامین فرانکلین هستم که گفته بود، ( هرگز جنگ خوب  صلح بد وجود نداشته است)  مسئله تامین صلح، اولویت که قا طبۀ مردم افغانستان مشتاق آنند در حال حاضر اگر از دموکراسی و آزادی مهمتر نباشد، کمتر از آنهم نیست.

مردم از ریس جمهور جدید میخواهند برای حل گردیدن گره ستراتیژیک کشور، در پهلوی مبارزات نظامی، به مبارزات سیاسی و گفتمان با جهادگران مخالف پرداخته شود، تا طالب ها و دیگر جهادیان با تبدیل گردیدن به جمعیت ها  و احزاب سیاسی، در جامعه مدغم گردند.

خواست مشترک همه انست که پرابلم ها و نا امیدی ها  با آرزو های بزرگ تأمین صلح، رفاه و ترقی ٬با کار و همت جوانان، زنان و اپس  زده شود  ٬ و پیروزی نصیب افغانستان گردد.  ختم . 

  « نهم ماه جولای 1393»

 

پاورقی ها :

1-- ارقام وزارت معارف افغانستان

2-- گذارش bbc

3 -- از وزارت معارف افغانستان

4-- سایت اریایی

 

 


بالا
 
بازگشت