ابراهیم ورسجی

 

اخوان المسلمین مستبدانِ عرب رادیوانه کرده است؛امابهائی این دیوانگی رامردم ودموکراسی می پردازند

برای بهبود وضع اسلام،عرب ها باید اصلاح شوند

حسن البناء

اقوام روزگاربه اخلاق زنده اند / قومی که گشت فاقد اخلاق مرده است

نظامی ها دردیگرکشورها سنگرهای دشمن رافتح می کنند؛اما درکشورهای مسلمان،باتوپ وتانک کاخ های ریاست جمهوری را فتح می نمایند

ابوالاعلی مودودی

بدون آزادیی سیاسی،توسعه ی اقتصادی بدست نمی آید

امارتیاسن

کسانیکه آزادی شان را درمقابل امنیت فدامی کنند؛نه آزادی دارند ونه امنیت

لاک

ابراهیم ورسجی

18-3-1393

درسه ماه گذشته،جهان شاهد سه انتخابات ریاست جمهوری درکشورهای عربی بود.نخستین انتخابات درالجزایر،ریاست جمهوریی عزیزبوتیفلیقه، رئیس جمهورمفلوک ودست نشانده ی نظامی ها راتمدید کرد؛دومین انتخابابات ریاست جمهوری،از26تا28ماه می، ژنرال سیسی،فرمانده نظامی دسته ی کودتاچی براندازنده ی حکومتِ نخستین رئیس جمهورمنتخب مصری ها رابه مقام ریاست جمهوری بالاکشید،تابازارکشتار،اعدام،شکنجه،آزارواذیت جنسی زنان جوان،معاینه ی بکارت دختران معترض،آزادی ستیزی وچپاولگریی نظامی ها وامنیتی های غارتگرزیرفرمان شان راگرم نگهدارد؛سومین،انتخابات ریاست جمهوری هم بتاریخ3جون، درسوریه برگزارشد،تاحکومت فرقه ی- تروریستی- وحشی- جنایت کاربشاراسد،ازفرقه ی علوی رابه کمک های مالی- نظامی- امنیتی ولادی میرپوتین وخامنه ی برشانه ی مردم جفاکشیده ی سوریه برای بارسوم  باروتثبیت نماید.دراین راستا،نخست،لازم است که ازشرایط وچگونگی برگزاریی هرسه انتخابات ننگین- امنیتی سخن گفته آنگاه توضیح داده شود که چگونه عرب های قربانی استبداد نمی توانند راه به سوئی دموکراسی،حقوق بشر،آزادی،حکومت قانون ودرواقع جهان نوبازنمایند؟ واقعیت این است که درالجزایردریک انتخابات دموکراتیک دراخیرسال 1989،جبهه ی نجات اسلامی برنده شده بود که نظامی های قانون گریزبه کمک فرانسه، آقای قبلی وحمایت امریکا، دست به کودتازده آن کشورراگرفتارنظامی گری وخشونت کردند که نتیجه ی آن کشته شدن دوصدهزارنفرودیکتاتوریی نظامی باچپن کشاد انتخابات ودموکراسی دروغین می باشد که تاکنون ادامه دارد؛ وانتخابات دوماه قبل هم درادامه ی انتخابات های قبلی، توهین به دموکراسی می باشد!

دراین راستا،درمصرهم که محمد مرسی درنتیجه ی یک انتخابات دموکراتیک درماه جون 2012برنده شده ومقام ریاست جمهوریی منتخب را ازخود کرده بود؛بخاطرپیوستگی اش به نهضت اخوان المسلیمن، توسط یک کودتای نظامی خشن وسرکوب گرانه که جان صدهاتن راگرفت وهزاران نفررابه شمول رهبران ترازنخست اخوان زندانی وشکنجه کرد؛ سرنگون وروانه ی زندان شد، تانظامی هابی دردِ سر حکومت مستبد- غارتگرانه ی بیشترازشش دهه ی خود را ادامه دهند.ازاینکه، دموکراسی ارزش جهانی پیداکرده واکثریت کشورهای جهان آن رابه حیث بهترین شیوه ی حکومتی پذیرفته اند،نظامی های وحشی مصری هم مجبوربودند که انتخابات برکرده به دیکتاتوریی وحشی خود چپن دموکراسی بپوشانند! ازاین رو، درروزهای 26و27ماه می انتخابات امنیتی درمصربرگزارشد.چون دردو روزنخست،مردم به صندوق های رای نرفتند،نظامی ها رای دهی رابه روزسوم برده مردم رابزوربه صندوق های رای بردند تا باصطلاح به شمارای های خود بیفزایند؛بازهم، رای واریزشده به صندوق سیسی از37درصد بالانرفت .لذا،بدروغ گفتند که 44 درصد رای های مستحقین رای دهی راکمائی کرده اند.درحالیکه،برای مرسی،52 درصد رای واریزشده بود.بهرحال،چون درانتخابات مصر،زور ودروغ دست بالاداشت،حق باسیسی است که ادعانماید که رئیس جمهورمنتخب مصری هاشده است.درسوریه هم، خبرهستیم که ازهفته ی اخیرماه مارس سال2011 تاکنون ، جنگ داخلی ادامه دارد ونیمی مردم درآوارگی و160هزارنفربه شمول 8هزارکودک کشته شده وهزاران نفردرزندان ها بسرمی برند.درچنان حالتی،بشاراسد هم به کمک مالی ایران وروسیه، انتخابات ریاست جمهوری برگزارکرد تابرای هفت سال دیگررئیس جمهورمنتخب سوری هاباشد. برخلاف وضع کنونی عرب ها،اگرکمی به عقب برگردم،روشن می شود که اسلام ورسول الله ص برای آن ها شورا،عدالت وکرامت انسانی درس دادند.برعکس،چندسال پس ازدرگذشت پیامبرص،عرب های قبیلگی ازاسلام تفسیرقدرت مدارانه کرده دین داریی درست- قرآنی را درزیرپای قدرت،جنگ برای غنیمت وزورگوئی درپوشش جهاد گورکردند.درواقع،پس ازخلافت،به این بسنده نکرده فرزندان پیامبررا درکربلا کشتند ونتیجه ی چنان کشتاری هم پیش وپس ازآن کشتاروحشت بار،برآمدن حکومت خاندانی – فاسد- ستمگراموی ها بود.ازاین رو،آلبرت هورانی،نویسنده ی مسیحی- لبنانی- عرب تبار:" برآمدن اموی ها درتاریخ اسلام را به براندازیی امپراتوریی روم توسط بربرها برابرمی داند." به گواهی تاریخ، براندازیی امپراتوریی روم توسط بربرها، راه برآمدن حکومت مقدس پاپ ها را هموارکرد که برای حدِ اقل هزارسال ادامه یافت.خوشبختانه،اروپائی غربی با دست زدن به رنسانس / نوزائی،اصلاح مذهبی ، نهضت روشنگری وسکولاریسم / جداکردن دین ازدولت،ازدوره ی میانه عبورکرده به عصرنوپاگذاشت که کشور- ملت های مدرن دراروپا واستعمارگریی آن ها دربیرون قاره ی اروپا،دستاورد آن می باشد.

برخلافِ اروپا،مسلمان ها بویژه عرب ها،مدتی با اقتصاد غنیمتی- جنگی بابهره برداری ازاداره های فروپاشیده وروبزوال امپراتوری های روم وفارس دردمشق وبغداد زندگی- سیاسی- طفیلی سپری کردند؛چون بخاطرخصلت قبیلگی- واپس گرایانه، ناتوان ازدولت سازی واقتصاد سازی بودند،بامتوقف شدن جهادِ غنیمت- نان آور، ازغرب مورد حمله ی صلیبی گری وازشرق مورد حمله ی مغل ها قرارگرفته جنازه ی خلافت منحط - ستمگرشان برداشته شد.اگرچه مدتی پیش وپس ازدفن جنازه ی متعفن خلافت مسخ شده،عرب ها توسط کردها وفارسی ها زیرسرپرستی قرارگرفتند؛اما،ازاینکه کردها برای مملوک ها ومملوک هابرای ترک هاجاخالی کردند،برای چهارصدسال،عرب ها زیرسلطه ی ترک های عثمانی رفتند.چون ترک هامانند کردها ومملوک ها مسلمان بودند،زیان های زیادی برای عرب هانرسانیدند،برخلاف،وقتیکه پس ازجنگ جهانی اول،حکومت ترک های عثمانی متلاشی وانگلیس وفرانسه آقای عرب هاشدند،دستاورد باداران نو دوچیزبرای نوکران بود:نخست،حکومت های دست نشانده درمصر،عراق،عربستان ،امارت های قبیلگی جنوی خلیج فارس،یمن،سوریه ،اردن،لیبی،تونس،الجزایرومراکش.دوم،ایجاد کشورلبنان برای مسیحی ها وایجاد کشوراسرائیل برای یهودی ها وآواره ساختن فلسطینی ها .ازاین رو،درمیان دوجنگ جهانی،عرب های حاکم غیرازنوکری به فرانسه وانگلیس کاری دیگری کرده نتوانستند.پس ازجنگ جهانی دوم هم،گرفتاردوبلای زیرشدند:درسطح منطقه،گرفتارکشمکش بااسرائیل ودرسطح جهان آله ی دست واشنگتن ومسکوشدند.ومسئله ی فلسطین هم بدون حل باقی ماند.اینکه عرب هاچرابه چنین سرنشتی سیاهی گرفتارشدند؟ پاسخ آن را دراین سخن حسن بنا باید سراغ کرد! بناء:برای اینکه اسلام دروضع بهتری درجهان قراربگیرد،باید عرب ها اصلاح کرده شوند! به این معناکه،وضع بدِ کنونی عرب ها دستاورد کژروی شان ازاسلام می باشد.اگراصلاح نشوند،وابستگی شان به قدرت های بزرگ ادامه خواهد یافت.

درواقع،نیازکشورهای عربی به حمایت کشورهای بزرگ پس ازجنگ جهانی به شرایطی گره می خورد که جنگ جهانی اول ،فروپاشی ترکیه ی عثمانی وبی لیاقتی زمام داران عرب درمنطقه  ایجاد کرده بود.بطورنمونه،حکومت عثمانی هاعنوان خلافت نزدسازمان ها ومحافل مذهبی مسلمان داشت ودرعرصه ی سیاسی هم فروپاشی آن باعث برآمدن دولت های مصنوعی شد که ازبسیاریی آن ها دربالا نام برده شد.دربخشی مذهبی هم،نهضت اخوان المسلمین برای احیای خلافت اسلامی وتامین وحدت امت اسلامی برآمد کرد ودربخش سیاسی هم صهیونیست ها درادامه ی اعلامیه ی بالفور،وزیرخارجه ی انگلیستان درسال1917 به تایید ایجاد کشوراسرائیل درفلسطین بکارآغازکردند.به سخن دیگر،دولت های مصنوعی عرب دست ساخت فرانسه وانگلیس،مبارزه ی یهودی ها برای ایجاد کشوراسرائیل ومبارزه ی اخوان المسلمین برای احیای خلافت اسلامی،ازمسایلی بودند که ازآینده ی تنشزائی کشورهای عربی سخن درآستین داشتند.درحقیقت،هرسه تلاش یاکوشش یهودی هابرای ایجاد کشوراسرائیل،مبارزه ی اخوان برای احیای خلافت اسلامی وتلاش حکومت های مصنوعی عرب برای تثبیت موقعیت شان،با آغازجنگ جهانی دوم وپس ازآن برآمدن کشوراسرائیل ونهضت ملی گرائی عرب،وارد برهه ی تازه- پیچیده ی شد که رخنه ونفوذ قدرت های بزرگ درآن ها را داغ ترساخت.ازسوی دیگر،بالارفتن ارزش نفت درسیاست جهان ووجود فراوانِ آن در کشورهای عربی، سبب شد که امریکاهم برای نفت وهم برای تامین امنیت اسرائیل منطقه را قرنطینه نماید.

درچنان شرایطی پیچیده- بحرانی که حکومت های عربی مجبوربه لیسدن زخم های ناشی ازشکست خود دربرابرِبرآمدنِ اسرائیل شده بودند وملی گرایی عرب باکودتای افسران آزاد زیرفرماندهی جمال ناصردرمصردرماه ژوئیه 1952، خود نمائی کرد.پیش ازاین که،افسران آزاد کودتا وقدرت راقبضه نمایند،اخوان دوغلطی کرده بود:نخست،به حیث یک نهضت مذهبی دارای شاخه ی نظامی درکنارکشورهای عربی علیه برآمدن اسرائیل درجنگ سهم گرفت.دوم،برای افسران آزاد پیش ازکودتا،آموزش ایدئولوژیک وازآن ها آموزش نظامی گرفت.ازاین رو، وقتیکه افسران آزاد درماه ژوئیه1952بقدرت رسیدند،دریافتند که اخوان یک نهضت ایدئولوژیک باشاخه ی نظامی می باشد که ممکن است قدرت انحصاریی آن ها رابه چالش بگیرد.لذا، روابط حکومت نظامی جمال ناصربا نهضت اخوان وارد برهه ی خصمانه شد.برهه ی که تاپایان دوره ی ناصردرماه سیپتامبر1970 ادامه وزیان های جبران ناپذیری رابه اخوان تحمیل کرد.با اینکه، ناصرشماری زیادی ازکدرها ورهبران نهضت اخوان راکشت وزندانی کرد،امانتوانست که به زندگی سیاسی- ایدئولوژیک آن پایان دهد.درواقع،خیره سری وتوحش ناصروایستادگی اخوان نشان داد که حکومت های منحط – مستبد نظامی- قبیلگی عرب ازچنگال آن به آسانی رهاشدنی نیستند.

ازاین رو،وقتیکه درماه جون1967،درجنگ6 روزه، ناصرشکست رسواخیزخورد؛درواقع،شکست او وملی گرائی مبتذلش سبب شد که توده های مصری وعرب دیگرآینده ی خود را درآئیه ی اخوان وشاخه های بومی ای آن ببینند.ازجانب دیگر،انورسادات،جانشین ناصرکه هم باناصری ها وهم باچپ های طرفدارمسکو، دشواری داشت،قید وبست های دوره ی ناصری براخوان راسست کرد.ازهمه جالب تراین که،سادات پس ازتغییرقبله ازمسکوبه سوی واشنگتن،بخاطردالرهای نفتی شاه فیصل ورضاشاه پهلوی،به قوت گرفتن سلفی ها درمصرکمک کرد تاهم پول های وهابی ها را نوش جان نماید وهم دردی سری برای اخوان ازنظرایدئولوژیک ایجاد نماید.پس ازآنکه سادات با دالرهای ایران وعربستان جنگ رمضان یا"روزکاپور"را درسال1973 راه اندازی وچند موشک به خاک اسرائیل شلیک کرد؛ درواقع،هدف ازآن، کمک به اعاده ی حیثیت ارتش مصروپیدا کردن پایگاه مردمی برای خود درمصر وپذیرائی شدن توسط کارتردرکاخ سفید بود.بهرحال،وقتیکه سادات بدون دعوت به اسرائیل سفرکرد وسرانجام معاهده ی کمپ دیوید را با اسرائیل درسال1978امضانمود،هم دستاورد جنگ رمضان را ازدست داد وهم حمایت عرب لیگ باستثنای عربستان وشیخ های جنو خلیج فارس را.درواقع،امضای معاهده ی کمپ دیوید با اسرائیل بدون توجه به حل نزاع فلسطینی ها بااسرائیل،سبب قتل سادات توسط خالد اسلام بولی دراکتوبر1982و برآمدن مبارک شد. وحکومت مبارک هم برای30سال بدون کدام دستاوردی برای مصری ها ادامه یافت تا در11فوریه2011درنتیجه ی خیزش مصری ها ازقدرت کناررفت.

جالب این است که،فشاربراخوان مانند دوره ی سادات حتابدترازآن دردوره ی30ساله ی مبارک ادامه یافت؛اماتاثیری زیادی برنفوذ مردمی این نهضت مذهبی- سیاسی نه گذاشت.بطورنمونه، دردوره ی مبارک اخوان هم به پارلمان راه یافت وهم تنها دردهه ی اخیر سده ی بیستم،30هزاراعضای آن روانه ی زندان وقبول شکنجه شدند.باوجود محدودیت ها،شکنجه هاومهاجرت ها،وقتیکه بتاریخ25ژانویه2011،نهضت میدان تحریریابهارعربی- مصری ها پایه های رژیم خود سرمبارک رالرزانید،اخوان به گونه ی قوی ترین نهضت سیاسی- مذهبی برآمد کرد.ازاین رو،توانست هم درانتخابات پارلمانی وهم درانتخابات ریاست جمهوری2012مقام ریاست جمهوری را ازخود نماید.ازقبل آشکاربود که، درمصرتنها دونیرواست که می توانند شاخ به شاخ شوند:نخست،ارتش؛ ودوم،نهضت اخوان.چون،مبارزان غیراخوانی میدان تحریر،نسل نووفاقد سازمان ورهبریی سیاسی بودند؛لذا،نتوانستند که ازنفوذ اخوان بکاهند.برخلاف،توسط ارتش علیه اخوان تحریک شدند.به سخن دیگر،ارتش که منافقانه درکنارمردم ایستاده بود ونمی خواست منلفع خود راباتغییرساختاری درمصرازدست بدهد،بالای دومسئله حساب بازکرد:نخست،درداخل،بالای اختلافات میان اخوان وتحریری ها واشتباهات سیاسی اخوان.دوم،درخارج،بالای هراس اسرائیل،عربستان وکشورهای جنوب خلیج فارس باستثنای قطر،ازنهضت اخوان.

دراین راستا،اول،ارتش دریک سال دوره ی ریاست جمهوریی مرسی نه گذاشت که اوتغییری ساختاری بیاورد؛دوم،مبارزان میدان تحریرراعلیه حکومت مرسی تحریک کرد تا درراه حکومت سازی وراه اندازیی برنامه های عام المنفعه گامی برداشته نتواند.درادامه ی دامن زدن به کشمکش هامیان نهضت اخوان ودیگرنیروهای میدان تحریربویژه جنبش 6 آوریل که یک جنبش دموکراتیک- آزادیخواه متشکل ازنسل نومسلمان ودموکراسی خواه می باشد،دراخیرماه جون 2013،تظاهرات علیه مرسی رانظامی ها تشدید کردند.تظاهراتیکه درروز30جون به اوج رسید.پس ازاوج گرفتن تظاهرات، ژنرال سیسی که امروزیکشنبه 8جون رئیس جمهورباصطلاح منتخب مصربا درصدی آرائی بسیارکمترازدرصدی آرای محمد مرسی دریک انتخابات امنیتی- نظامی رئیس جمهورشد،به محمدمرسی اخطارداد که یابامخالفان بسازد یا ازقدرت کناربرود یاارتش دست به اقدام می زند.وقتیکه مرسی به خواست زورگویانه ی نظامی هاتن نداد ولیبرال های غیردموکرات ودموکرات های غیرلیبرال میدان تحریربه شمول بورژوازی وامنیتی های زیراثرارتش به گستره ی تظاهرات درتاریخ دوم ژولای شدت بخشیدند، البته زیراثرارتش.ازاین رو،بتاریخ 3ژوئیه2013،سیسی باراه اندازی کودتای نظامی نخستین رئیس جمهورمنتخب مصری ها راسرنگون وروانه ی زندان کرد.

جالب این است که،پس ازکناررفتن مبارک ،دیکتاتومصر،بتاریخ 11فوریه ی 2011،نظامی ها دغلکارانه زیراین پوشش که درکنارمردم ایستاده اند،کمربه نگهداریی دیکتاتوری بسته بودند.یک ماه وچند روزبعد ازآن،یعنی درهفته ی پسین مارس2011،مردم سوریه درجهت رسیدن به حکومت دموکراتیک وقانون مداروپایان دادن به 40 سال حکوت نظامی- امنیتی- اضطراریی اسدها،به میدان آمدند.درحالیکه تظاهرات سوری های صلح جویانه وآرام بود،رژیم جنایت کاربشار اسد بجای اینکه به خواست مردم تن دهی نماید،به خشونت های وحشیانه علیه مردم دامن زد که باعث جنگ داخلی وآوارگی نیمی مردم این کشوربه لبنان واردن گردید.چون ملی گرائی ستمگرِ عرب،نامردمی،فرقه گرا ونوکراجانب بود ومی باشد،به گونه ی که ملی گرایانی مانند:نصر،حافظ اسد،صدام حسین،قذافی،بومدین،علی ناصرمحمدوعبدالله صالح همه نوکراتحاد شوروی بودند.بشاراسد،پسرحافظ اسد،مستبد وحشی- فرقه گراکه درسال1982درراستای منافع فرقه ی خود32هزارنفررا درشهرحماکشت وجهانِ درگیرباتهاجم شوروی درافغانستان ازکارآن سرسری گذشت.پسرش،بشاراسد هم برای اینکه ازقافله ی بدنام- توحشبار ومزدری پدرعقب نمانده باشد،به کمک روسیه ورژیم آخوندی ایران که دومی درسال2009یک خیزش مسالمت جویانه ی مردمی راسرکوب کرده بود،خیزش دموکراسی خواهانه ی سوری ها راسرکوب وبه خشونت وجنگ داخلی تبدیل کرد.توحشی که تاکنون منجربه کشته شدن بیشتراز160هزارنفرازجمله 8هزارکودک شده است.

درادامه ی توحش حکومت بشاراسد علیه مردم سوریه،بررسی سه مسئله ی زیربسیار دارای اهمیت می باشد:نخست،دموکراسی گیریزی- مردم ستیزی- انسان دشمنی ای باصطلاح ملی گرایان- نظامیان وشیخان عرب.دوم،نفوذ مردمی نهضت اخوان درهمه کشورهای عربی.سوم،کمرنگی گرایشات لیبرال- دموکرات- سوسیالیستی- کمونیستی- عرب ها.ازاین رو،برای مکث برتوحش وانسان ستیزیی نظامی های باصطلاح ملی گراوقبیله گرای عرب،به پنج نمونه ی خنده آورزیرتوجه می شود:نخست،قذافی که ملی گرایی رافراموش کرده خیزش گرانِ لیبیائی راموش وسوسک خوانده اعلام کشتارآن ها راصادر کرد که باعث کشته شدن موش گونه- سوراخی خودش شد. وهمان قذافی برای اینکه ملی گرئی منحط عرب راخوب ترتمثیل کرده باشد،درسال1996،30هزارفلسطینی را ازخاک لیبی بزوروبیرون کرد.دوم،ژنرال سیسی بخاطردشمنی بانهضت اخوان المسلمین،هزاران مهاجرسوری رابزورازمصربیرون کرد البته به این بهانه که هوا داراخوان بودند وهمچنان برخلاف میل عربستان که پول های زیادی به آخرش ریخته بود،درجهت مبارزه با اخوان،به کمک بشاراسد وحشی شتافت.به این خاطرکه،اوهم درمقابل اخوان قرارداشت،یا اخوان درصف مخالفت یاتوحش اوسهم عمده دارد.سوم،بشاراسدِ وحشی بتاریخ21اگست2013علیه مردم سوریه سلاح شیمیاوی بکاربرد که دراثرآن،صدهانفرخرد سال وبزرگ سال کشته وزخمی شدند وباعث شد که قدرت های بزرگ ازطریق سازمان ملل خلع سلاح شیمیاوی سوریه را دنبال نمایند وبخش های ازسلاح شیمیاوی اوراهم گرفتند.چهارم،برپایه ی افشاگری روزنامه ی گاردین درماه اکتوبر2011،بشاراسد شماره ی تلفون قذافی رابرای نکولای سرکوزی،رئیس جمهورفرانسه به این خاطرداده بود که حکومت خودش  زیاد زیرفشارگرفته نشود.درواقع،غربی هاتوسط همان شماره ی تلفون، ردپای قذافی راپیداکرده به تاریخ اعزامش کردند.بنگرید! یک ملی گرائی دروغین عرب چگونه برای حفظ قدرتِ ذلت بارخود کمک به کشته شدن ملی گرائی دروغین دیگری کرد؟ پنجم،یاسرعرفات هم که باصطلاح یک ملی گرائی عرب بود؛ بروایت اسناد،پس ازتبارزجنبش حماس، خواستارکمک امریکا واسرائیل علیه این جنبش تازه پاشده بود.پنجم،عربستان وشیوخ جنوب خلیج فارس بجای تکیه برملی گرائی عرب،تکیه براسلام گرائی عربی کرده اند؛ البته اسلام گرائی عوام فریب که کمک به حکومت داریی نفتی- فاسد- پس مانده  شان می کند.ازاین سبب،دیوانه واربجان اخوانی ها درکشورهای خود افتادند وکمکِ فراوانی مالی به نظامی های مصری کردند تا این خطراسلامی به اسلام دروغین شان را دفع نمایند.

درواقع،ملی گرائی نظامی- ستمگرواسلام گرائی قرون وسطائی طبقه ی حاکمه- نفتی ای عرب ازاینکه نگذاشتند جنبش های سکولار- دموکراتیک برآمد نموده جهان عرب رابه سوی عصرمدرن ببرند،بسیارموفق عمل کرده ادامه ی حکومت داریی واپس گرا- مستبدانه- تاریخ زده ی خود راتامین کرده اند؛اما درنبرد با اسلام گرائی اخوان که برعدالت اجتماعی،شورا وکرامت انسانی تاکید دارد،درمانده اند! درماندگی که پس ازقدرت گرفتن نهضت اخوان درمصرازطریق انتخابات دموکراتیک درماه جون 2012،به دیوانگی تبدیل شده است.دراین رابط،به حیث حسن ختام یاپایان نوشته،به چند موضوع اشاره می نمایم.نخست،نفوس اسپانیا، کمتراز60میلیون است ونفت هم ندارد ونفوس عرب ها350میلیون ودارای نفت هم می باشند.درآمدی ملی اسپانیا،بیشترازدرآمد ملی همه ی کشورهای عربی می باشد.چرا این قدرتفاوت؟ علت روشن است؛ وآن اینکه،به گفته ی امارتیاسن،دانشمند هندی:توسعه ی اقتصادی بدون آزادی بدست نمی آید.چون دراسپانیا آزادی است؛توسعه ی اقتصادی بدست آمده است.ازاینکه درکشورهای عربی آزادی نیست،نفت ونظامی گری هم به استبداد کمک کرده است وهم به پس ماندگی اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی- سیاسی.

ازاین رو، درباره ی نظامی گری درکشورهای اسلامی، چه زیبا ابوالاعلی مودودی،دانشمند پاکستانی گفته بود که:"نظامی ها دردیگرکشورها سنگرهای دشمن رافتح ونظامی های کشورهای اسلامی باتوپ وتانک کاخ های ریاست جمهوری رافتح می کنند"! همان گونه که نظامی های مصری سال گذشت باتوپ وتانک کاخ ریاست جمهوری را فتح،400نفرازاعضای نهضت اخوان راکشتند و17000اعضای آن به شمولی رهبری اش را زندانی کردند وبسیارمسخره هم انتخابات ریاست جمهوری برگزارکردند تابه نظامی گری چپن دموکراسی ومشروعیت دروغین بپوشانند! ازسوی دیگر،کشورهای نفت خیزعرب بویژه عربستان بجای اینکه برای کاهش فقردرصومالی،سودان،یمن،افغانستان،بنگله دیش،پاکستان ومسلمان های مستمند کشورهای افریقائی کمک نمایند؛20میلیارد دالربه جیب نظامی های آدم کش مصری واریزکردند تا به کشتاروسرکوب نهضت اخوان وسلب آزادیی مصری ها بپردازند.ازهمه خنده دارتراین که،بخشی ازجامعه ی مصربرای سیسی به این خاطررای دادند که امنیت راتامین نماید.ازاین رو،برایشان می گویم که به گفته لاک، دانشمندِ انگلیسی توجه نمایند که:"کسانی که آزادی شان را درمقابل امنیت می دهند؛ نه آزادی دارند ونه امنیت."پس، درواقع،مصری ها دیگرنه آزاد هستند ونه درامن.دراین مسئله، مصری ها تنهانیستند،بلکه بسیاری مسلمان های دیگرهم شریک شان می باشند.اینجاست که این شعر:اقوام روزگاربه اخلاق زنده اند / قومی که گشت فاقد اخلاق مرده است! کاملن درباره ی مسلمان ها برابرمی آید.اگرامروز، درجامعه ی جهانی،مسلمان ها درپست ترین وضعیت مادی واخلاقی قراردارند،علت آن بداخلاقی- زورگوئی و فساد حاکمان وقدرت زدگی عالمان مذهبی ونادانی محکومان می باشد.بد بختانه،تاوان استبداد وبدکاریی حکومت ها وچاپلوسی عالمان مذهبی را مردم ودموکراسی می پردازند.

 

 


بالا
 
بازگشت