ابراهیم ورسجی

 

برگزاریی موفقانه ی انتخاباتِ ریاست جمهوری وتاثیرآن برمهارتروریسم وبازگشت آرامش درافغانستان

 

بیش ازگذشته،آینده ی که می خواهم درآن زندگی کنم برایم جالب است!

آلبرت انشتین

مردم افغانستان دقت نمایند که بنام مبارزه علیه تروریسم،جورج بوش،گرگ ها را زیرسایه ی دموکراسی، نگهبان گوسفندان ساخت که درکناربسیاری جنایت های دیگر،قیمت سه بسوه زمین برای ساختِ یک خانه درشرق کابل راکه15افغانی به پول امروزی بود،به یک لک دالردربازارسیاه بالابردند! ازاین رو،حال که درانتخاباتِ ریاست جمهوری، رای داده اند،ایستادگی نمایند تابه حکومت گله ی گرگانی جورج بوشی پایان داده شود!

تجاوزیکه به حقوق اجتماعی واقتصادیی مردم افغانستان دردوره ی حکومت کرزی شده است؛ازتهاجم چنگیز، تااداره ی ترسناک- پسمانده ی طالبان نشده بود!

ابراهیم ورسجی

24-1-1393

دراین نوشته،نویسنده دنبال این پرسش وپاسخ آن می گردد که چقدرمی توان بردستاوردِ انتخاباتِ ریاست جمهوری وحکومت برخاسته ازآن درجهت بیرون کردن افغانستان ازبحران،مهارتروریسم ورسیدن به حکومتِ بهترازحکومت کرزی حساب بازکرد؟ دراین راستا است که، به بررسی انتخابات وفرارده ی احتمالی ای آن که ازکمیسیون انتخاباتِ حکومت کرزی بیرون می شود،پرداخته می شود.همه می دانیم که روزشنبه5آوریل-16ماه حمل،انتخاباتِ ریاست جمهوری افغانستان موفقانه برگزارشد.ازاین سبب که، طالبان اعلامیه های زننده صادرکرده بودند که فرایند برگزاریی انتخابات رامختل می کنند وبه جز، دو حمله ی تروریستی درولایت های زابل ولوگر، رخ دادی بدی رخ نداد وانتخابات ریاست جمهوری وشوراهای ولایتی با آرامش برگزارشد؛ می توان تاحدی باورکرد که برگزاریی آرام انتخابات،ازآینده ی خوبی برای کشورسخن می گوید.دررابطه به برگزاریی انتخابات بدون تلفاتِ تروریسم ، رسانه های افغانی ،جهانی وپاکستانی ازدوعامل سخن گفتند:نخست، رسانه های جهانی وافغانی ازتوانمندیی نیروهای امنیتی- دفاعی افغانستان وکردار شان درنگهداشتِ آرامش وسکون درروزانتخابات سخن گفتند.دوم،رسانه های پاکستانی را تااندازه ی که نویسنده مرورکرده است؛ازاین مسئله سخن گفتند که مرزهای خود رابخاطربرگزاریی آرامِ انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، به روی رفت وآمدِ طالبان مسدود کرده بودند.دراین سمت،مقام های حکومتی- ارتشی پاکستان یک گام به پیش گذاشته ازبرگزاری بی دردِ سرِ انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، هم ابرازخرسندی کردند وهم مردم وحکومت افغانستان راشاد باش گفتند! نویسنده دراین باره که مقام های آن کشورگذرگاه های مهم ورودی وخروجی مرزمشترکِ افغانستان- پاکستان را به جزچند گذرگاه که تورخم وسفید بولدک ازجمله ی آن ها می باشند؛بروی طالبان بسته کرده باشند،هم تردید دارد وهم درصورت درست بودن، آن رابه فال نیک می گیرد.

بهرحال، دربرگزاری موفقانه ی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، دوپرسمان زیربرای من وهمه ی باشندگان افغانستان ودوپرسمان دیگربطورویژه برای من دارای اهمیت می باشد. دررابطه به دوپرسمانِ نخست،این ها قابل یاد آوری می باشند:نخست،نمایش قدرتِ نیروهای امنیتی- دفاعی افغانستان هم برای امنیت کشوروهم برای بد خواهان بیرونی ودرونی.دوم،شرکت گسترده ی مردم درانتخابات که ازهرنگاه امید بخش می باشد.دررابطه به دوپرسمانِ ویژه ی موردِ نظرنویسنده، بازهم دومسئله اهمیت فزاینده دارد:نخست،انتخابات ریاست جمهوری وسهم گیری بیشترمردم درمقایسه باانتخابات ریاست جمهوری قبلی،نشان میدهد که آگاهی سیاسی- اجتماعی ای مردم بویژه جوانان چه دختروچه پسروهمچنان زنان، بالارفته ومی خواهند ازموبوکراسی / حکومت ارذال واوباش ،بیرون وبه سوی دموکراسی واقعی گام بردارند.دوم اینکه،مردم هم به موبوکراسی کرزی وهم به تروریسم طالبان می خواهند نقطه ی پایان بگذارند! اکنون که، مردم افغانستان درشرایط بحرانی- تروریست زده ی جاری، یک انتخابات ریاست جمههوری- ولایتی ای تا اندازه ی موفقانه  راحتا اگربدوردوم هم برود، پشت سرگذاشته اند.پس، پرسش بنیادی وتعیین کننده این است که، آیا این انتخابات ولوهرکسی چه جعلی یا درست ازشکم کمیسیون کمترخوشنام انتخاباتی- حکومتی بیرون بیاید، می تواند بردشواری های بی شمارکشورکه بدترین حکومت داریی کرزی وتروریسم و عملیات خود کشانه ی طالبانِ برادرخوانده ای او بدرازنا وفراخنای آن افزوده اند،غلبه نماید؟

باوجودِ اینکه، پاسخ این پرسش بسیاردشواروپیش ازوقت می باشد؛ناگزیربه بحث درباره ی آن پرداخته شود. زیراکه،هم موضوع نوشته ی کنونی است وهم سرنوشت آینده ی افغانستان به آن گره خورده است. برای اینکه، به پاسخ پرسش یاد شده خوب ترپرداخته باشم،لازم است که کمی ازشخصیت وبرنامه ها وناتوانی های سه کاندید پیشتازانتخابات ریاست جمهوری سخن گفته شود. روشن است که آقایان:داکتراشرف غنی، داکترزلمی رسول وداکترعبدالله،درانتخابات رائی بیشتری گرفته اند ودرصورت رفتن انتخابات بدوردوم که احتمالن می رود،یکی ازاین آقایان رئیس جمهورخواهد شد.ازسوی دیگر،ازاین واقعیت تلخ هم انکارنکنیم که سفارت امریکاهم می تواند کاری کند که رائی ازمردم افغانستان وگزینش ازخودش باشد.بهرحال،امید وارهستم که چنین نشود! اگرچنان شد،هم دموکراسی برابربه حاکمیت مردم نابود وادامه ی موبوکراسی کرزی را تثبیت می کند که هم دموکراسی اصلی را شرمانده وهم سیاست افغانی امریکا راناکام ساخته است.دراین صورت، فرصت میسرشده برای مردم افغانستان راقتل کرده طالبان را دوباره فربه ترمی کند که بهائی گزافِ آن را مردم بویژه سربازان وروزنامه نگارانِ افغانستان وفایده ی آن را مافیای طالبی- کوت- شلوارپوش،مافیای منحط جهادی ودیگرتباه کاران می برند؛به گونه ی که تاکنون برده اند.

حال که چنان شده وبه برهه ی سیاسی ای ناپایدارکنونی رسیده ایم، دومسئله برای آینده ای افغانستان بسیارتعیین کننده می باشد:نخست،شخصیت ودسته ی کاریی رئیس جمهوربعدی.دوم،ادامه ی حضورمردم درپشت سرحکومت که نگهداریی آن به حکومت خوب وکارهای بیشتربه آن ها نیازمبرم دارد.ازاین رو،ایجاب می کند که درباره ی سه کاندید یکه یکی شان احتمالاًجای کرزی،سردسته ی گرگان راخواهد گرفت،بحث نمایم.البته ، بحث به گونه ی سازنده نه تخریبی که درژورنالیسم مبتذل جاری درافغانستان گردن کلفتی می کند.این بحث را بابهره برداری ازانتقادهای می کنم که دوستانم چه ازطریق تلفون وچه ازطریق فسبک وچه اینجا درگفت وگوهای دوستانه بامن درمیان گذاشتند وتاکید کردند که نویسنده ی دنیای مجازی هستی وامیدارهستیم که بازتاب دهی! دراین راستا،بایدعرض نمایم که کاندیدهای ریاست جمهوری ازجامعه ی افغانستان هستند،جامعه ی که مملوازضعف ها ونابسامانی ها می باشد.وقتیکه کاندیدها ازچنان جامعه ی برخاسته اند، طبیعی می باشد که بسیاری یاکمی ازضعف های جامعه ی خود را با لکه های سیاهِ شرکت درتباه کاری وفسادپیشگی ای حکومت کرزی ، دارامی باشند.

پس بهتراست که بحث را ازآقای دکتراشرف غنی بیاغازم تاروشن نمایم که چگونه مردم افغانستان می توانند خود را درسیاست وحکومت مورد نظراوپیدا نمایند؟ درباره ی آقای غنی وهمسرمسیحی اش،درفسبک وسایت ها ونشرات،مولوی ها، روزنامه نگاران، تحلیل گران ومبصران سیاسی- گروهی و...بسیارچیزهای شایست وناشایستی گفتند که نویسنده بابسیاری گفته هایشان مخالف است.مثلن،شیخ آصف محسنی،کلان ملای شیعه، رای دادن به اورابخاطرهمسرمسیحی اش حرام اعلام کرد؛ وبرای اینکه مولوی های سنی اغلب معاش بگیرکرزی هم ازقافله پس نمانده باشند،به همین منظور، رای به غنی راحرام اعلام کردند! برای من نظراین قماش ملاها،ازدونگاه مهم می باشد:نخست، پرسان ازآن ها واول ازشیخ محسنی می کنم که شاه حسین صفوی،اخیرین پادشاه صفوی که هوتکی های افغان تومارحکومتِ فاسدش رادرهم پیچیدند،به سه هزاردخترباکره(به حواله تاریخ رستم شاهی)تجاوزکرده بود، وملاهای صفوی استادِ شما لب به اعتراض نه کشودند.دوم،مگرمولوی های سنی افغانستان شنیده اند که استادانشان به داشتن حرمسرای350زنه ی تمورشاه درانی،لواط خانه های پرازغلام بچه های عبدالرحمن بارکزائی،وحرمسرای 250زنه ی حبیب الله خانِ پسرش، اعتراضی کرده باشند! افزون براین که اعتراض نکردند،دوتای قبلی را امیرمومنان واین اخیری را امیرشهید هم به خورد مردم دادند!؟

دراین رابطه، پرسشِ بینادی این است که سیاست کارانی که زنان مسلمان داشتند به ماچه کردند که اشرف غنی بازن مسیحی اش بکند؟ ازسوی دیگر،درهمین دوروزقبل،رسانه های جهان ازکابل گزارش دادند که یک مرد بایک دختر6سال درکمپ آوارگان هلمندی، درنزدیک پغمان یاقصرملاسیاف، ازداج کرده است که نویسنده هم عکس آن دخترک مظلوم وشوهرکردن کلفتِ بی وجدانش را دید وبرایش نفرین فریستاد! بازپرسش می کنم که حتمن خطبه ی نکاح آن دخترک رایک مولوی یاملاازهمان دسته ی خوانده است که رای به اشرف غنی راحرام خوانده بود! ازهمه خنده دارتراین که، مخالفان رای به اشرف غنی بخاطرزن مسیحی اش چرا این گونه ازدواج ظالمانه راسرزنش نمی کنند؟ اگرازنظر ملاها درباره ی رای ندادن به اشرف غنی بگذریم،بحث روزنامه نگاران وتحلیل گران فسبکی درباره غنی بسیارتند وبرخی هم توهین آمیزبود.مثلن، اورابنام دانشمند جهان اسلام توهین کردند! با این که، نویسنده ازشخص اونه شنیده است که خود را دانشمندِ جهان اسلام گفته باشد،بازهم قابل یاد آری می دانم که جهان اسلام به جزچند نفری محدود، دانشمندی به جهان ارائه نکرده است.اگرجایزه ی صلح نوبل به دانشمندان راسنجه / معیاردانشمند بودن درسطح جهان بگیرم،مسلمان ها وضع نا امید کننده ی دارند.بطورنمونه،نجیب محفوظ ازمصر،داکترعدالسلام ازپاکستان وداکتریونس ازبنگه دیش، به ترتیب؛بخاطرخدمات درادبیات،فیزیک واقتصاد جایزه ی نویل گرفتند.ازهمه غمبارتراینکه،داکترسلام توسط ملاهای پاکستانی تکفیرودرحال دوری ازطن،درایتالیا درگذشت! دربخش حقوق بشرهم یک زن ایرانی ویک زن یمنی،جایزه گرفته اند که زن ایرانی مانند داکتراسلام دربیرون کشورش آواره می باشد! دربخش فن آوریی اتومی هم،می دانیم که داکترعبدالقدیرخان،دانشمند پاکستان،پدربم اتومی شد که توسط حکومت مشرف حسابی توهین شد؛ وعلت توهین هم این بود که، فن آوری اتومی ای دستاوردِ زحمتِ اورا ارتش به کوریای شمالی وایران فروخت.وقتیکه معامله افشاشد،مشرف اورا قربانی کرد! وقتیکه، کشورهای اسلامی ای ازافغانستان بهتردرعرصه ی دانش ومعرفت، دستاوردی ندارند واگرکمی که دارند،دانشمندان خود راتوهین وتبعید می کنند،افغانستان درتولید دانشمند آن هم درسطح جهان باید باید صبرپیشه نماید.

بازهم، اگرازسویه ی جهانی بودن علمیتِ آقای اشرف غنی که بگذریم،دریک پرسمان دیگریعنی مقاله نویسی ها درسطح مجله ها وژورنال های جهانی هم نابغه های ما چیزی نیستند؛درحالیکه،دراین زمنیه،ایرانی ها وپاکستانی ها درهمسایگی ما، دست بالادارند.البته که، بریک مسئله نباید چشم بست وآن اینکه نابغه های انگلیسی دانِ پشتوزبانِ ما درگزارشِ دروغ دادن به شبکه های زیرزمینی مبنی بر اینکه قوم شان درافغانستان اکثریت می باشد،بسیارزیاده روی کرده اند.بطورنمونه،درسال2006،یک دوستم که درآلمان زندگی می کند؛ برایم گفت که مجله ی نشنل جغرافی رابخوان! برایش گفتم که کدام شماره ی کدام سال را؟ چون زبان انگلیسی بلد نبود،ایست کرد.سرانجام یک خانم فرانسوی که روزنامه ها ومجله های انبارشده اش را زباله می کرد ودرمیان آن هامجله های نشنل جغرافی هم دیده می شد،برایش گفتم این مجله هارابرای من بده وداد.ازروی شانس یاتصادف،همان شماره رایافتم که درآن آمده بود:"برای منابع گونه گون بیرونی ،پشتوزبان های مدعی ای اکثریت بودن قوم شان درافغانستان بسیارگزارش داده بودند.اماپس ازپیاده شدن نیروهای غربی به بهانه ی جنگ علیه تروریسم به افغانستان که شهروندان غربی به این کشور راه پیداکردند؛ درکابل،شمالی،شمال،مرکز،غرب ،غزنی ولوگر که خیر،ازلشکرگاه تااسعد آبادِ کنر،درشهرهای مهم کسی راپیدا نکردند که بزبان پشتوسخن بگوید."چون درغرب ودیگربخش های جهان،شماریک قوم یا قوم ها رادریک کشوریاکشورها، زبان وفرهنگشان تعیین می کند،آن هاهم دریافتند که نابغه های متعصب افغان، هم نبوغ ندارند وهم دروغ می گویند.

پس ازدرک کمرنگی ای مسلمان هابویژه افغان ها درعرصه های مختلف علوم،لازم است بنگریم که دیگران چه کردند؟ درشهرتورنتوی کانادا،تنهافارغان واستادان یک دانشکده بنام ترینیتی،33جایزه ی نوبل را دربخش های گونه گون علوم کمائی کرده اند.پس درباره ی دستاورد امریکا ودیگرکشورهای غربی حتاکشورهای امریکای لاتین،داوری رابه خواننده می سپارم! ازآمارتنهایک دانشکده ی کانادی وناتوانی مسلمان ها درهمه عرصه های علوم، می توانید درک نمائید که کشورهای اسلامی درچه موقعیتِ اندوه باری قراردارند؟ دررابطه به دانشمندیی اشرف غنی، من از دانشگاه اندیانای امریکاکه اودکترای مردم شناسی گرفته است،پرسان کردم.این آقارایک استاد معمولی معرفی کردند.دررابطه به کارش دربانک جهانی هم که معلومات گرفتم،برایم گفته شد که بانک یاد شده گه گاهی ملاهای انگلیسی دان راهم کارمند می پذیرد.درباره ی دانشش درباره ی اقتصاد،به همین بسنده می کنم که درروزهای اخیروزارتش دروزارت مالیه،طوریکه ازتلویزیون باصطلاح ملی شنیده بودم،گفته بود که افغانستان دریک سال گذشته33درصد رشدِ اقتصادی داشت.جالب این است که، دردهه ی90، چین11درصد رشدِ اقتصادی داشت که درجهان درجه اول بود ودردهه ی نخست سده ی بیست ویکم 9درصد واکنون7ونیم درصد رشد اقتصادی دارد که مایه ی نگرانی رهبرانِ حزب حاکم شده است.اینکه افغانستان دردوره ی وزارت مالیه ی اشرف غنی33درصد رشدِ اقتصادی داشته است،بهتراست ازخودش پرسان شود! ازهمه نمایان تر، درنابسامانی های وزارت مالیه زیراداره ی اشرف غنی،کتاب احمد رشید"فرورفتن درآشوب"رابخوانید تادریابید چه کاری کرده است؟ اما درباره ی انتخاب معاون ودسته ی کاری اش،همین که پشتوزبان های عادی ازحضوردوستم به حیث معان اولش ناراض وپشتوزبان های متعصب همکارش می باشند وتاجیکی هم درتیمش نیست، داوری رابازهم به خوانند گان می سپارم.ناگفته نماند که، ازالفاظ تندی که برخی تاجیک ها درباری شخصیت اشرف غنی دردنیای مجازی- فسبکی بکاربردند،ناراض هستم.اگرسخنانم را درباره ی اشرف غنی فشرده نمایم،واقعیت این است که شماری بسیاری ازمردم افغانستان بویژه تاجیکان درسیاست مورد نظرغنی وتیمش خود رانمی بینند.ازجانب دیگر،اینکه دوستم را کدام منبع بیرونی برای مهاردشواری های درونی وتامین منافع بلند مدت خود وقربانی کردن منافع ازبک ها درکناراشرف غنی ودسته ی متعصب او نصب کرده است،بعدن سخن خواهم گفت.

پس ازغنی، به حساب زلمی رسول می پردازم.چون آقایان رسول وعبدالله، نه زن مسیحی دارند ونه مدعی دانشمندی هستند،سخن ها ونقد ها درباره شان به اندازه ی اشرف غنی نیست.بازهم درحد خود شان مسئله دارند که بازتاب داده می شود. درباره ی زلمی رسول، درجریان مبارزه ی انتخاباتی اش، سه گونه نظرابرازشد:نخست،عده ی اورابه محمدزائی هانسبت داده این طورنکوهشش کردند که کاخ ریاست جمهوری را درصورت رئیس جمهورشدن مهمان خانه یامفت خوارخانه ی محمدزائی های نابکارمی کند؛ به گونه ی که کرزی کرده است.دوم،برخی اورامهره ی دست پخت کرزی دانسته سرزنش کرده اند.سوم،برخی اورا بخاطراین که ازداج نکرده است،تمسخرکردند که هرسه مورد توجیه سیاسی ندارد.درباره ی عبدالله، این گونه تبصره هاشد که عضومافیای پنجشیرمی باشد.مافیای که درجامعه ی افغانستان عامل یامتهم به بسیاری قتل ها،جنایت ها،جنگ ها،غصب دارای های دولتی وعامه می باشد.ازنظراین گرایش ها،ریاست جمهوری عبدالله، ادامه ی غارت مافیای پنجشیرمعرفی گردید.نویسنده به این افراد این نظرراپیشنهاد کردم که کاربرد مافیای پنجشیردرست نیست وبهتراست ازمافیای شورای نظارنام گرفته شود.درواقع،نظریات یاد شده درباره ی هرسه کاندید ریاست جمهوری بخشی ازواقعیت جامعه ی افغانستان رانمایندگی یابازتاب می دهد.همچنان،کسانی که علاقه داشتند به کاندیدها چسپ های قومی،قبیلگی،زبانی،جهادی حتاطالبی بزنند،بی شماربودند.

بهرصورت،برای نویسنده چسپ های دانشمند جهانی،قومی،جهادی،طالبی و...به کاندیدها ازاهمیت فزاینده ی برخوردارنیست. درواقع، چیزی که مورد تاکید وتایید نویسنده می باشد؛این است که، چگونه باید ازبدترین حکومت داریی کرزی  بیرون شد وتروریسم رامهارکرد، وکاندیدها بویژه کاندید پیروز درزمینه چه کرده می تواند؟ این هم، درشرایطی که، همزمان باپایان روزبرگزاریی انتخابات؛باردیگر،همان بازیگران پروژه ی شکست خرده ی روم وبن ، به کابل روی آورده اند تاازدیگ پخته شده یا درحال پخته شدن،لقمه ی چربی توی دهنی کشاد وشکم کته ی خود نمایند! بهرحال، واقعیت این است که پس ازسرنگونی اداره ی ننگین طالبان،جورج بوش،گرگ های گرسنه راچوپان رمه ی بی صاحب درافغانستان ساخت که دستاوردِ آن ها رابه گونه ی حکومت موبوکرایتک- مافیائی کرزی،غصب وغارت زمین های دولتی – شخصی ،انتقال کمک های جامعه ی جهانی به دوبی و...،شکست سیاست افغانی امریکا،وبازگشت طالبان، می بینیم.اگردرتامین امنیت مرکزهای رائی دهی درروزانتخابات ریاست جمهوری،نیروهای دفاعی-امنیتی نقش خوب بازی کردند،غفلت نکنیم که درمقایسه به تهدیدهای پیشِ رو،بسیارشکننده می باشند! بهرحال،همین قدرهم که کرده اند،گامی بلند به پیش می باشد.

دراین راستا وبه امید آینده ی بهتر، به عرض کاندیدها بویژه کسی که ازصندوق های رائی مردم، خوب یاجعلی به حیث رئیس جمهوربیرون می شود؛چه بهترکه درست بیرون شود، رسانیده می شود که: دوره ی بازی باکلمات ،شعارها،باندبازی ها،وقهرمان سازی های دروغین گذشته است ومردم امنیت،صلح،آرامش،رفاه،کار، خدمت،مبارزه بابیکاری،فساد،اعتیاد،محیط کشنده ی زیست وزندگی بهترمی خواهند.خواستی که تنهاباتشکیل یک حکومت خوب وکارآمد برآورده می شود نه سازش بابد کاران بیرونی ودرونی ونه باحفظ وضع ناگوارکنونی.روشن است که، حکومت خوب ازسپردن کارهابه اهلش ساخته می شود، نه به اعضای باندهای باصطلاح جهادی،طالبی،تکنوکراتیکِ بی خبرازاداره ی بروکراتیک حتابه سویه ی اداره ی ظاهرشاهی- داودشاهی.وقتیکه می گویم حکومت خوب ازسپردن کاربه اهلش ساخته می شود،ازاین حقیقت تلخ ناآگاه نیستم که درافغانستان شکست وریخت های صورت گرفته است که پیوند زدن آنها هم وقت می خواهد وهم استعداد وتجربه ی سیاسی- اداری؛پدیده ی که فقدان آن درکاندیدها برجسته می باشد.بهرحال،واقع بینانه باید بگویم که درسطح رشد ناپایدار اجتماعی- فرهنگی- اداری وسیاسی ای جامعه ی افغانستان باید فکروکارکرد.ودرهمین سطح هم،بکارهای زیرنیازمبرم احساس می شود:نخست،توجه جدی به دولت سازی درجهت تامین حاکمیت سرزمینی ودوری گزیدن ازافراد ودسته های که درتباه کاریی دوره ی حکومت بدکاره ی کرزی سهم شیررا داشتند.زیراکه، با نگهداشت آن ها،دولت سازی ممکن نیست.دوم،سپردن کارهابه اهلش بدون درنظرداشتِ قومیت ،مذهب وگرایش فکری- سیاسی ای افراد؛ وتنها ازاین طریق، می توان دولت سازی کرد.سوم،بازنگری درقانون اساسی وتمرکززدائی ازآن. زیرا،اگراین قانون دست ناخورده بماند،افغانستان؛ ملت ساختن که خیر، دولت هم ساخته نمی تواند.چهارم،بررسی ملکیت های دولتی وشخصی ای غصب شده دردوره ی حکومت کرزی وبازگردانی آن ها به دولت ومردم.دراین صورت،عدالت تامین شده وزمینه سازی برای تامین صلح ونابودیی تروریسم به کمک مردم می شود.این اصل رابه این خاطرآوردم که، دردوره ی حکومت کرزی،تجاوزی به حقوق اجتماعی واقتصادیی مردم افغانستان شده است که ازتهاجم چنگیز،تا اداره ی طالبان نشده بود! پنجم،بسیارکوشش شود که عناصرمتعصب قومی- گروهی ومذهبی درارگان های دولتی بالاکشیده نشوند. روشن است.اگرچنین شود، دورباطل آغازشده بسیاری کارهای خوبی که حکومت باید انجام بدهد،قربانی سمت گرایی شده زیرپای حکومت را درمیان مردم لرزان می کند که به نفع دشمنان کشورمی باشد.

 

 


بالا
 
بازگشت