نجیب الله ضیارحمان

 

گزینش حکام با سلیقه قبایلی از احمد شاه ابدالی تا  انتخابات  حامد کرزی

افغانستان کشوری است که با معمار استعمارگر کهنه سال انگلیس از بدنۀ خراسان بزرگ و متمدن تولد شده و" دولت – ملت" ساختگی افغان را بر پایه منفعت یک قوم بنا نموده و یک " وحدت ملی"!؟ ساختگی را بر مردمان این سر زمین تحمیل کرده است. به همین دلیل همیشه این ملت ساختگی در ذهن دیگر باشندگان این سرزمین دارای شکاف بوده است، اگر زور و سرکوب مرکزی نبود اینک نشانی از "ملت – افغان" با تعریف کنونی آن نیز وجود نداشت. آنچه که همزیستی "طبیعی اقوام" در خراسان کهن نام داشت با بنای افغانستان دار فانی را وداع گفت. اگر بعد از آن ملتی به نام افغان بر جا بوده، براساس ظلم، وحشت، قتل های عام و نسل کشی بوده است نه "همزیستی طبیعی اقوام".

این كشور ازسال 1747 تاحال در بطن خود نطفه های بحران ها و فجایع مكرر را به زایش و رویش گرفته و به قلمرو ظلم و وحشت شهرت یافته است، چون حاكمیت اصلی در این كشور همیشه به دست نیرو های مرموز و نامریی كه به حمایهء مستقیم و غیر مستقیم بیگانگان به قدرت رسیده اند، بوده است. در طول267 سال تاریخ افغانستان تغییرات در نظام و حكومت ها چنین بوده  كه اگر یک غلام جبار ازصحنهء سیاسی خارج شده جبار دیگری اجباراً جای او را با حمایه ء بیگانگان گرفته است.  و تغییر در نهاد جباریت واستبداد هیچگاه متصور نبوده است. به همین اساس مردم نه نقشی دربه تخت نشاندن حاكمان كشور داشته اند و نه هم كار مثبتی در اعتلای حاكمیت آنها می توانستند انجام دهند. حاكمیت های سیاسی خارج از زاویهء همكاری مردم بوده  ازیك قبیله بر خاسته و با قدرت نظامی و سیاسی  بر ملیت های دیگر تحمیل می شد. به همین اساس باعث هزاران رخداد های تلخ و مصیبت های سنگین در كشور گردیده  است.

افغانستان کشوریست که  ویژگیهای خاص خود را برای انتخاب حاكم داشت.  حتی تاهمین آخرین انتخابات هم  مردم بر اساس همین ویژ گی  ناگزیر و جبراً به سوی حاکمیت  گرایش پیدا نموده  و از وی اطاعت  و بعیت میکردند. نخستین ویژگی که برما تحمیل شده بود چنین بود: که حاکم کشور  باید" جنوبزاده" ای فرمان بردار  با سنت های بدوی  و قبیله ای باشد و اطرافیان او نیز دارای  چنین خصلت  باشند.  مستبد تر و وابسته تر از حاكم پیشین بودن  ویژگی دوم بود ، نه منتخب و برگزیده شدهء مردم. به همین دلیل تمام تاریخ افغانستان ، تاریخ كشتار است و شورش ومملو ازحوادث. در هر زمانی كسی شوریده  و كسی را اسیر كرده و كسی را كور و كسی را كشته است. حتی اگر مدعی داخلی و خارجی هم نبوده فرزندان و یا خویشاوندان  حاكمان علیه یكدیگر در حال توطئه و كشمكش بوده اند.

تاریخ افغانستان، تاریخ مملو از صفحات خونینی از درندگی و ددمنشی و ستمگری و جنایت حکام و سرگذشت غم انگیز نسل کشی ها و بدار آویختن ها و شکنجه شدن های ملیت های کشور است که با ددمنشانه ترین و غیر انسانی ترین روش ها، سرکوب و قتل عام شده اند .

اما جعل در تاریخ همواره چنان بوده تا این‌همه خشونت‌ و جنگ‌ خانمانسوز، در تاریخ رسمی کشور گنجانیده نشود و پادشاهان ظالم و بی‌رحمی که باید در معرض محاکمة تاریخ قرار گیرند، به زور و نیرنگ، قهرمانانِ افغانستان یاد شوند.

زمان دیگر تغییرکرده است، تاریخ دیگر منبعی  برای انکار هستی ملل مختلف در جغرافیه افغانستان نیست. اکنون وقت آن رسیده است که باید از خواب ناز برتر بینی بیدار شد. دیگر موذیانه از فرهنگ و خرده فرهنگ و وابسته شمردن اقوام افغانستان به کشور های دور و نزدیک و از" راندن" آنها  نمیتوان سخن راند و فرهنگ سلطه را در همه ابعاد زندگی معیار سنجش قرار داد. بالاتر از این، مشارکت و همدیگر پذیری بصورت یک ضرورت اجتماعی و حکم تاریخ برای باشندگان سرزمین مشترک ما شده است.  بدون تردید حضور گسترده مردم در انتخابات اخیر یک نوع  مبارزه عقل روشنگر با نادانی بود، مبارزه با فقر فکری و اندیشۀ طالب پروری بود، مبارزه با جهالت، بربریت، تمدن ستیزی و فرهنگ سوزی بود که از بدو تاسیس کشوری به نام افغانستان به وجود آمده است.

در تمثال چندین تجربه تاریخی چنین میتوان نتیحه گرفت که فقط و فقط ملت هایی که همگام و همزمان بر ضرورتهای جهان امروز حرکت میکنند حق برخورداری از زندگی مرفه را دارند. ملت ما میخواهد به صورت انسان مدرن زندگی کند. انسانی که از حقوق ملی و بشری برخوردار است و در چارچوب جغرافیای تاریخی خود در تحقق دموکراسی و ترقی فکری، اقتصادی و مدنی بکوشد، بیآفریند، بسازد و با تکیه بر تمدن ملی خود در تحقق احتیاجات و ضرورتهای جهانشمول اشتراک کند ؛ نه اینکه به سینه بم ببندد و انتحار کند.

افغانستان تجربه تلخ درگیریهای نظامی را دارد و در پی آن است تا تحولات را، به شکل سیاسی و نه نظامی، رقم بزند. استقبال خوب مردم افغانستان از انتخابات رياست جمهوري و شوراهاي ولايتي نشان داد که انان خواهان انتقال مسالمت اميز قدرت و ايجاد امنيت پايدار و با ثبات هستند . حضور مرد در پای صندوقهای رای اين پيام را نيز براي دشمنان افغانستان داد که زمان سلطه نظامي و استفاده از زور براي حاکميت در اين کشور به سر امده است. بمبگذاری‌ها و حملات انتحاری روزهای نزدیک به انتخابات هم نتوانست مردمی را که مصمم به تعیین سرنوشت خودشان بودند، منصرف کند. طالبان کسانی را که در انتخابات شرکت کردند، تهدید به مرگ کردند، ولی مردم افغانستان تحت تأثیر این جوسازی‌ها قرار نگرفتند. بر عکس با حضور افتخارآمیز و به یادماندنی آنها در انتخابات، روح تازه در کالبد خسته و شکسته افغانستان دمید.  بر پایه این حضور و همدلی، افغاانستان  در مسیر جدید خود راه  سعادت و پیشرفت را استوارانه خواهد پیمود. چون  آگاهي جمعي در ميان همه مليت ها و اقوام ستمزده در سراسر كشور چنان اعتلاي حيرت انگيزي پيدا كرده است كه جملگي با اشتراک گسترده شان تساوي حقوقي از لحاظ حفظ هويت خود را در چارچوب كشور خود و مرزهاي خود خواهان اند. امروز بيش از هر زمان ديگر اين حقيقت تاريخي براي همه باشندگان کشور روشن شد كه راه پيمايي طولاني و اساسي مردم افغانستان به سوي دموكراسي از شاهراه پر فراز و نشیب ِ" تلاش " براي كسب حقوق مساوي براي همه مليت ها و اقوام مختلف کشور ميگذرد.

در مقطع تكوين لحظات كنوني تاريخ ما، تنها يك راه باقي است: تساوي براي همه مليت هاي ستمزده افغانستان، امري است حياتي براي حفظ تماميت ارضي كشور. اگر دموكراسي، آزادي، تساوي حقوقي و فرهنگي، از اين مليت ها دريغ شود، لعن و نفرين و جنگ افروز، دنباله نام هر كسي كه اين دريغ كردن را بر مردم تحميل كند، كشيده خواهد شد.

 در تاریخ افغانستان بعد از احمد شاه ابدالی  یکی از اساسی ترین دلیل جنگ ها، قتل ها و خشونت ها انتقال قدرت بوده است و حال برای نخستین بار قدرت سیاسی از فردی منتخب به فرد دیگر به صورت مسالمت آمیز و بر مبنای مراجعه به آرای عمومی در حال انتقال است.

حال مهیم این نیست که  برنده انتخابات چه کسی و گروه ای خواهد شد. ارزش این انتخابات برآن است که، مردم برگ زرین دیگری را بر تاریخ افغانستان  افزودند و با حضور گسترده خود حماسه آفریدند و نشان دادند که در گیر و دار مبارزه با فاشیزم قومی تجربه اندوخته، آبدیده شده، پایگاه اجتماعی- سیاسی خود را محکمتر نموده اند. روح تاریخ ملیت ها بیدار شده است و هر کدام حافظه تاریخی خود راهم زنده کرده اند و هویت ملی به شکل یک احتیاج مبرم آمده و روح نسل پر انرژی و تاریخساز جامعه ما را تسخیر کرده حضور شان را در عرصه سیاست دیگر انکار نا پذیر نموده است.

حال ملت ما خود آینده خود را رقم خواهد زد. دوراندیشی در آن است که  سیاستمداران ما دست از عظمت طلبی بردارند و روش و سیاست  همزیستی وسرشار از آماج و اعتقاد ملی را پیش گیرند. دیگر در افغانستان  نه  "زور" بلکه "رای" حرف اول را خواهد زد. چون برگزاری انتخابات بخوبی نشان داد که شکل‌دهی به دولت با استفاده از آراء ریخته شده در صندوق ها جایگزین استفاده از سلاح ها  و تهدید ها شده است.

مردم ما را نیز اراده بر آن است که همچو ملت های دیگر جهان دور از وحشت جنگ، در صلح زندگی کنند. حضور و علاقه مردم افغانستان برای تعیین سرنوشت‌شان به ویژه تلاش 13 ساله برای ایجاد نظام مردم‌سالاری در کشور، سبب شد تا مردم با رأی‌شان بر ادامه حکومت مردم‌سالار تاکید و «نه» بزرگ به طالبان بگویند.

بلاخره برگزاری انتخابات روندی را به وجود ‌آورد که حداقل تحت تاثیر آن تا مدت‌ها امکان دست‌یافتن به «ابتکار مسلحانه» را از میان ‌برد. با این وصف می‌توانیم بگوئیم افغانستان به احتمال زیاد پس از شکل‌گیری دولت و پارلمان جدید دوره تازه‌ای را تجربه خواهد کرد که از حامد کرزی به میراث میبرد.

 

 


بالا
 
بازگشت