مهرالدین مشید

 

زمانی که تابوت های رهروان سکویی برای هم آغوشی رهبران می شود

هم آغوشی رهبران بر سکوی تابوت های رهروان

شاید این حرف را شنیده باشید که تاریخ مبارزۀ داد است، برضد بیداد و داد قلب تاریخ است و بیداد خون تاریخ؛ یعنی داد قلب تپندۀ تاریخ است که هر از گاهی خون را به شریان های زنده گی انسان پمپ می کند و نمی گذارد تا خون داد به تاراج بیداد برود؛ اما بیداد برعکس همیشه در برابر جریان داد قرار گرفته و مانع حرکت خون به شاهرگ های حیات انسان گردیده و با شبیخون های شیطانی شریان های داد را مورد حمله قرار می دهد تا  با دریدن آنها قلب تپندۀ تاریخ را از حرکت بازماند. در واقع داد قلب تپندۀ تاریخ را در حرکت و تپش همیشگی حفظ کرده و نمی گذارد تا از پویایی و تحرک بازماند و اما بیداد با حملات شیطانی قلب تاریخ را جریحه دار کرده و با دریدن قلب تاریخ چرخ بیداد را بر روی سینه های مظلومان بیرحمانه به حرکت می آورد؛ اما آنچه که تا کنون دست داده است، حکایت از قربانی داد در پای بیداد دارد .  در هر زمانی انسان مظلوم در راۀ آزادی، آگاهی و عدالت شجاعانه و بی هراس رزمیده است و برای تحقق ارزش های برتر و کلان جان های شیرین شان را صادقانه فدا کرده اند؛ ولی تمامی شاهکار ها و حماسه آفرینی های آنان سرانجام به تاراج بیداد رفته است و در سناریو های خطرناک سرنوشت انسان مظلوم صحنۀ تراژیدی ترین بازی های سیاسی قرار گرفته است. از همین رو است که گفته اند، هابیل در هر برهه یی از تاریخ جان داده است  و اما قابیل دسترنج های مظلومانۀ او را به یغما برده و بر سرنوشت اش حکومت کرده است. از همین رو بوده است که شماری مورخان نبرد آشتی ناپذیر داد بر ضد بیداد را از جمله قانون فطرت دانسته اند که تا آخر ادامه دارد؛ البته تا زمانی که شدادان، نمرودان، ابوجهل و ابوسفیان های تاریخ نابود می شوند و پیروزی قطعی هابیل در نماد صالح ترین انسان روی زمین به مثابۀ وارثان راستین رستگاری و رفاۀ مادی و معنوی بشریت در در دفتر داد ثبت و سجل می گردد.

شگفت آور این است که سپاهیان راستین آزادی و آزاده گی ها کمتر به این تراژیدی دردناک عطف توجه کرده اند. هر از گاهی که قربانی داده اند، پرپر شدن و به تاراج رفتن فداکاری های شان را بار بار بوسیلۀ  قابیلیانی به تماشا نشسته اند که با پوشیدن نقاب های کذایی، در سیمای هابیل خود را جا زده اند. این انسان حق کش در واقع نماد اصلی قابیل را در برابر هابیل نماد انسان حق پرست به نمایش می گذارد که سال های زیادی خود را در زیر عبا و قبای هابیل مخفی کرده است؛ تاسف بارتر این است که بازهم انسان مظلوم از گذشت روزگا نیاموخته و با پشت پا زدن به درس های آموزگاران بزرگ تاریخ، از پی آنانی می رود که بار بار سرنوشت او را در قمار های بی رویۀ سیاسی خود قرار داده اند.

ما که از سال های زیادی بدینسو بحیث سرباز صادق سیاسی در صفوف رهبران سیاسی کشور قدم رنجه کرده ایم . از تلخی ها و  زشتی های روزگار خاطرههای فراوانی داریم و  از  مواضع شکنندۀ سیاستمدارن کشور و بی وفایی  ها و تعهد شکنی ها، رو در رو ایستاد شدن های آشتی ناپذیر و بالاخره هم آغوش شدن ها و یکدیگر بوسیدن های  آنان پس از  فصلی از رویارویی های دشوار بسا خاطرههای دردناک داریم که بصورت کل سناریویی بیش در برابر آرمان های خونین مردم مظلوم افغانستان نبوده و کتاب های خاطرات مان را از این دست تجربه ها به "مثنوی هفت منی" مبدل کرده است .مردم ما این بار نیز مانند گذشته شاهد یک رویارویی به ظاهر خطرناک سیاسی بودند و آزمون دشواری را پشت سر گذاشتند. با چشمان باز دیدیم که چگونه دو رقیب به ظاهر آشتی ناپذیر در اوی اوجی از تنش های خطرناک با پا در میانی وزیر خارجۀامریکا و یانکوبیش نمایندۀ سازمان ملل یکدیگر را در آغوش گرفتند و همدیگر را بوسیدند که گویی به قول معروف نه "چرکی بود و نه پرک" اما در این میان سیاه روی آنانی شدند که در این مدت لاک های زشت قومی را به رخ کشیدند و با پشت پازدن به تمامی موازات اخلاقی ، اجتماعی و قومی و اصل همزیستی های مسالمت آمیز از توهین و تحقیر یکدیگرهرگز دریغ نکردند و حتا دوستانی دیرینۀ دیروزی نیز در چنین تور شیطانی افتادند. آرزومندم که توافق تاریخی میان آقایان غنی و عبدالله آزمون خوبی بویژه برای جوانان کشور باشد تا مبادا بیش از این برای پاسداری و حمایت از نامزد و سیاستمداری، قربانی احساسات کاذب قومی و گروهی خود شوند و با پشت پا زدن به بهترین ارزش های انسانی، ملی و تارخی و دینی پل ها را بر روی یکدیگر ویران کنند و هر گونه برگشت به زنده گی مسالمت آمیز و  آبرومندانه را در آیندهها زیر سوال ببرند تا با این رویکرد ناعاقبت اندیشانه  مبادا در جمع سربازانی قرار بگیرند که از بد روزگار و زشتی حوادث  در یک قبردر کنار هم بیافتند و  مایوسانه و دلزده و با قلبی مالامال از آرزو های انسانی رهبران وحامیان مخالف خویش را با یکدیگر هم آغوش ببیننند که چگونه با بوسیدن ها و فشردن دستهای یکدیگر، انسانی ترین آرزوی های شان مانند عرق از سر و روی رهبران شان به زمین می افتد. این راهیان صدیق آزادی و آزاده گی ها حامیان رقیب خویش را به گونۀ شگفت آوری از پشت سنگ های قبر تماشا می کنند. هرچند این داعیه داران راستین عشق واقعی و فناناپذیری که به رسم و راۀ خود دارند، چنان باومندانه و خالصانه به آن عشق می ورزند و از آن صادقان پاسداری می کنند که حتا هم آغوشی حامیان رقیب خمی بر ابرو های با شرف آنان نمی آورد؛ اما بازهم از مشاهدۀ صحنۀ هم آغوشی حامیان رقیب شگفت زده شده و بر خود و بر کارنامه های خویش افسوس کرده و با استواری تمام در زیر درخت ندامت تمکین می نمایند.

آری تمکینی که استواری اش صلابت کوهها را دارد و عظمت اش سر بر آسمان می ساید؛ اما صدها دریغ و درد که رهبران و سیاستمداران این همه ارزش های والا را خیلی ساده  و بدون تکلف در طبق اخلاص نهاده و پیش روی یکدیگر می گذارند و برای یکدیگر خیلی دوستانه و صمیمانه تعارف می کنند؛ البته صمیمیت و دوستی یی که به بهای جان های مظلوم ترین انسان های بیگناه تمام شده است و دل های عزیزی در تارو پود آنان می تپند. شاید دلیل اش این باشد که سیاستمداران با قاعده بازی می کنند و دست کم از قواعد بازی آگاهی دارند. از همین رو است که با وارد شدن در درون قاعدۀ بازی چنان از خود بیگانه می شوند که داعیه و آرمان رزمنده گان را به باد فراموشی می سپارند و به زودی بر سر آرزو های شان وارد معامله می شوند؛ اما رزمنده گان خیال و هوای دیگری دارند؛ برعکس رهبران کمتر عقلانی برخورد می کنند و از عقلانیت کمتر و از عواطف بیشتر استمداد می جویند. از همین رو آتش مزاج اند و تند تر وارد میدان معرکه می شوند. شگفت آور این که خیلی عاشقانه و صادقانه عمل می کنند و تا پای جان در راۀ هدف می ایستند و خود را از جمع قربانیان یک تاز رخداد حساب می نمایند. از همین رو است که در صفوف اول نبرد سبز می شوند و زود شکار استبداد و استکبار می گردند. رزمنده گان چنان عاشقانه عمل می کنند که به هیچ چیز جز به هدف نمی اندیشند و پروای معامله و حق سکوت را ندارند. در حالی که برعکس سیاستمداران هر از گاهی رزمنده گان شان را در صف اول قربانی گرفته اند و با حق سکوت گیری های ننگین تیغ از دمار رزمنده گان خویش بیرون کرده اند. افسوس و هزاران دریغ و درد که رزمنده گان اولین طعمۀ معاملۀ سیاستمداران و رهبران شان بوده اند. این در حالی بوده است که رزمنده گان سر را داده اند و اما سنگر را برای دشمن رها نکرده اند. این رهبران و سیاستمداران بوده اند که رزمنده گان مومن و پایدار را گویی با سر های بریده  به اسارت دشمنان شان درآورده اند. این تراژیدی تاریخ نه یک بار؛ بلکه باربار تکرار گردیده است و در هر بار هابیل قربانی مکر فاجعه بار قابیل گردیده است.

از همین رو است که تاریخ نه تنها سراسر تراژیدی ترین سناریو هایی نبرد هابیل با قابیل را در دو جبهۀ متضاد تمثیل می کند؛ بلکه بدتر از آن بدترین صحنه ها را درون جبهه به نمایش می گذارد که پرده از رمز و راز هایی برمیدارد که رزمنده گان نام آوری تا امروز در پای گمنامی بسر می برند و بصورت بیرحمانه یی قربانی دسایس رهبران و سیاستمداارن شان گردیده اند. به این ترتیب رزم آوران شجاع و دلیر نه تنها از قربانیان دست اول رزمگاهها و میادین نبرد اند و در رویارویی با جبهۀ بیرونی زمین را زیر پای دشمن به آتش مبدل می کنند؛ بلکه در درون جبهه نیز با ایادی مکر و شیطانی رو به رو هستند و بدتر این که در این بازی بازنده تر از بازی در بیرون جبهه هستند؛ زیرا در درون جبهه بیشتر قربانی صداقت و راستی و اما در بیرون جبهه قربانی شجاعت و شهامت خود می گردند. بالاخره در این سناریو های عجیب و  غریب است که بالاخره رزمنده گان دو جبهۀ مخالف از پشت تابوت های خونین و در کنار هم به آغوش کشیدن های رهبران شان را خیلی نامرادانه تماشا می نمایند و دستان بلند آنان را به مثابۀ نماد سازش بر سر تقسیم قدرت و توطیۀ مرگبار برضد خویش تلقی می نمایند . بعید نیست که در موجی از خشم و انزجار شدید با تماشای چنین صحنه ها در خود تکان بخورند و با خوردن سر های شان به سنگ لحد برای همیش بر آرمان های خونین شان بدرود گفته و ابدیت را به استقبال بگیرند. یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت