دستگیر نایل

 

غزه در آتش می سوزد، عرَب درعشرت می زیید !

     خواننده ء عزیز! این یاد داشت ها و گزارش ها را دو هفته پیش، هنگامی که آتش جنگ در غزه شعله ور بود، آماده کرده بودم.مگر بدلیل مسافرت به خارج از لندن به نشر سپرده نتوانستم.اکنون که فرصت دست داده است،تقدیم شما کردم.

            گزارش ها حاکی از انست که از زمان شروع جنگ فلسطینی ها با اسراییل یک هزارو هفتصد نفر زن و مرد وکودک وجوان درحملات اسراییلی ها بر شهرک  های غزه  کشته شده وهزاران نفر دیگر زخمی،بی خانه و اواره شده اند.تلفات ملکی و نظامی اسراییل بیش از پنجاه نفر اعلام شده است. مقامات امریکایی ( بارک اوباما و وزیر امور خارجه ان ) که ظاهرا این تلفات غیر نظامیان را تقبیح میکنند، اما علنا هم میگویند که اسراییل حق دارد درمقابل موشک پرانی های حماس، از خود دفاع نماید.جنگ نا متوازن فلسطینی ها با اسراییل،یکی با راکت زنی و ان دیگری با سنگین ترین سلاح های زمینی وهوایی و تلفات بیسابقه وخونین مردم ملکی،وجدان های خفته ومردهء ابر قدرت های جهان را که خود را مدافع حقوق بشر میدانند، هیچ بیدار نمی سازد پر واضح است که ارزش ها را انسان ها تعیین میکنند مقوله ها واصطلاحات  را هم همین مدافعان حقوق بشر وضع میکنند توجیه وتعبیرها هم از طرف همین ها صورت میگیرد.معنی دفاع ازحقوق بشر از نظر این مدافعان هم همین کشتار مردم بیگناه است.                                                                                                                    

   در تاریخ جهان هیچ جنگی مانند جنگ عراق با مخالفت مردم جهان روبرو نشده بود.البته این مخالفت ها ، انگیزه های گونا گونی داشت.از انسان دوستی گرفته تا بیم از جنگ سر تاسری ملت ها و کشور ها.، از چپ گرایی تا بنیاد گرایی و حتا احساس ضد امریکایی که حالا به یک تابو وسردمدار قدرت جهانی تبدیل شده است.امریکا یک دشمن شکست ناپذیر (شوروی سابق)را داشت اما این دشمن به اصطلاح امروزی ها فرو پاشید و شکست خورد. حالا که جهان یک قطبی شده، امریکا یکه تازِ میدان است.و خود را حافظ صلح جهانی و نماینده نظم سرمایه داری دنیا میداند.اما فروپاشی اتحاد شوروی، آخر خط ِشکست و پایان کار خطر نیست چرا که مغز متفکر بشر، خطر های جدی تری زیر عنوان های دیگر هم میتواند تولید کند.حادثه یازدهم سبتمبر که در ان صیهونیزم نیز دست داشت، یکی از این خطر ها برای برهم زدن امنیت جهانی و از جمله، بهانه ای برای امریکا در مداخله و تهاجم به افغانستان وعراق بود.

         طی دهه ء اول قرن بیست ویکم، امریکا جهان عرب از جمله کشور های قدرتمند نفت خیز را در زیر پاشنه های اهنین انقلاب های درونی که از حمایت غرب نیز برخوردار بودند، زیر عنوان ( بهارِ عرب) «عراق، لیبیا و مصر» را خورد و خمیر کردو رهبران خود کامه و مستبدِ ان را به وسیله مردم اش به محاکمه کشانید.کشور های قدرتمند و نفت خیز دیگر عربی چون عربستان سعودی و امارت متحده عربی هنوز سر از فرمان ولیعهد خود( امریکا ) بیرون نکرده اند. و گرنه بهمان سر نوشتی دچار می ایند که صدام حسین و معمر القذافی وحسنِی مبارک  گرفتار امدند. صدام و قذافی و مبارک تا زمانی که گوش بفرمان ارباب خود بودند،ازایشان بعنوان ناقضین حقوق بشر حرفی بمیان نمی امد.بلکه از متحدان وهم پیمانان نزدیک غربی ها بشمار میرفتند.«دوستی صدام حسین بارییس جمهوری پیشین فرانسه « ژاک شیراک »نزدیک به 25 سال دوام داشت مجله اکسپرس چاپ پاریس در شماره 19 فبروری 2003 عکس هایی از این دورهبر را منتشر کرد که در حال جام به جام زدن در قصر الیزه را نشان میداد.حال انکه هیچ وجه اشتراکی میان این دو رهبر وجود نداشت که اینقدر گرم جوشی انها را معنا بدهد. کمک های کشورهای عربی در جنگ ایران وعراق البته جای خودش را داشت که از قضای روزگار هردو بعدا مورد تهدید عراق قرار گرفتند.از دوستی وهم پیمانی صدام با امریکا درجنگ عراق با ایران هم دست کم از فرانسه نبود.در سال 1983 دونالد رامزفلد به عراق سفر کرد و پیام رونالد ریگن را به صدام رسانید.با همین گرمجوشی ها بود که امریکا هفت سال متحد عراق در جنگ با ایران بود.» (1)

         مخالفان دولت عراق ازجمله کُرد ها هنگام حکمروایی صدام تروریست وجنایتکار جنگی شناخته میشدند.اما وقتی دولت صدام سقوط کرد و ُکرد ها به حمایه امریکا و متحدانش بقدرت رسیدند، انها به فرشتگان صلح! تبدیل شدند.اما اخرش چی شد؟ فقط  تصادم منافع اقتصادی این رابطه هارا بهم زد.امروز ها باز عراق درآتش جنگ وخون میسوزد.صدها انسان ملکی، اطفال و خانواده ها از ترس غارتگری وکشتار وحشیانه ء یک گروه وحشی اسلامگرای دیگر ( داعش) که مانند طالبان افغان ساخته و پرداختهء امریکا واسراییل است،آواره و بی سرپناه شده اند.

     مجاهدان افغان و طالبان هم همین سرنوشت را داشتند که در مقابل دولت ببرک کارمل و دوکتور نجیب الله می جنگیدند.چند بار این ها رادیکال های اسلامی و بنیاد گرا وناقضان حقوق بشر شدند و باز براء ت حاصل کردند.اکنون چهارده سال است که این دو گروه زیر عناوین مختلف به نفع امریکا و غرب در افغانستان حکومت می کنند اما برگی از درخت نمی افتد و صدایی از دل و وجدان های خفته  بیرون نمی شود که این ها کی ها بودند و چرا چنین شدند ؟ این مافیای قدرت که ساخته و پرداخته  ی امریکایی ها اند،پس از یک انتخابات ریاست جمهوری توام  با ریختن خون بیگناهان وپر از تقلب، روشنفکران ومخالفان نظام را عقب زده برای تشکیل یک دولت به اصطلاح وحدت ملی!! کمر بسته اند.                                                           

     و اما فلسطینی ها: در میان کشورهای عربی تنها فلسطین است که هیزم سوخت جهان عرَب شده است.صدام حسین، در میان سران عرب ،خود را قهرمان قومِ عرب میدانست همینطور معمرالقذافی. حسنی مبارک بیش از سی سال رهبری، میان عرب و اسراییل و جهان عرب ، میانجی بود اما پیوسته تیشه در ریشه ء فلسطین ها می زد و هم پیمان امریکا و اسراییل بود. ملک فهد و ملک عبد الله هر کدام خود را وارثان بالاستحقاق رهبری جهان عرب می دانستند و می دانند اما هیچگاه بنام اسلام و« مسلمانان برادر مسلمانان اند» گوشه چشمی به مردم فلسطین و سرنوشت این ملت نداشتند و ندارند. سعدی چه خوب این حالت فلسطینی ها را وانسان هایی را کهبه چنین مصیبتی دچار می ایند را در این بیت بیان کرده است:

روانِ تشنه بر اساید از کنارِ فرات /    مرا فرات زسر برگذشت و تشنه ترم          

       بنظر امریکایی ها وغرب، پس از امنیت، محور ( نفت ) است.بنا به گزارش فصلنامه ء « هستی»« ذخیره نفت عراق در زمان صدام حسین 112 ملیارد بشکه براورده شده بود.عربستان سعودی 262 ملیارد بشکه است.از دوبی ودیگر امارت عربی که درحال تمام شدن است،راه های آسوده حالی و پیدا گری دیگری را روی دست گرفته اند.از جمله  تبدیل کردن این امارت ها وسرزمین های خشک و تفت آلود سوزان و جهنمی به ویلا های ثروت اندوزی وعیاشی و خوش گذرانی ثروتمندان جهان. 25 هتل پنج ستاره و265 اقامتگاه لکس برای پذیرایی مهمانان خارجی.هتل « برج العرب» بلند تر از « تورایفل » پاریس و مجلل تر از « تاج محل » با مرمر ها و طلا کاری ها، یکی از عجایب جهان شناخته شده است. (دوبی ) تبدیل شده است به بزرگترین پایتخت جهانگردی،سودا گری،بیغمی وبرو بیا والبته همه چیز دران بدست میآید. مشروب الکلی بوفور، زن وناز ونوش، انواع پوشش ها از مینی ژوپ تا روبند...» (2 )

          اما مردم فلسطین کشته میدهد، قربانی میدهدوسرزمینش به خاک وخون تبدیل شده است وجهان ثروتمند عرب، در ناز نوش غرق اند .سالیانه ملیارد ها دالر در تجهیز، تمویل وتسلیح گروه های تروریستی وبنیاد گرا در کشور هایی چون پاکستان، افغانستان وعراق ومصر وسوریه و.دیگر کشور ها به مصرف می رسانند تا اتش جنگ های مذهبی و قومی واتنیکی را روشن نگهدارند.اما گوشهء چشمی هم به « به برادران مسلمان » خود (فلسطینی) ها ندارند.در امد سالیانه ء عربستان سعودی که خود را ناف جهان اسلام می داند و پادشاه سعودی که خادمین حرمین شریفین هم هست،از مدرک مراسم دینی و نفت و امارت متحد عربی از گردش گری و تجارت به همه گان روشن است. اما کمک های بشر دوستانه به اواره گان فلسطینی  و جنگ زده گان را ملل متحد و کشورهای غربی و( کافران !) می رسانند.با همین دلیل است که مورد سرزنش مردم ودولت ها ومسلما نان قرار گرفته اند.این « برادران مسلمان » نو بدوران رسیده  اگر چنین نکنند و اگر حمایت امریکا  وغرب را نداشته باشند، نمی توانند خود را سرِ پا نگهدارند وعشرت وخوشگذرانی نمایند.البته این، خاصیت اقتصاد (نفت) هم است.ونمیشود که هم به مردم فلسطین دلسوزی کرد و «برادر» بود و هم مصلحت ها ونوکری امریکا وغرب را رعایت کرد.!

1 و 2 : فصلنامهء « هستی»سال چهارم ، شمارهء 13 نشریه ای در زمینهء تاریخ، فرهنگ و تمدن.

 

 


بالا
 
بازگشت