غلام سخی ارزگانی

 

یا مرگ و یا آزادی

( در راستای اعلام مواضع جنرال دوستم معاون اول ریاست جمهوری دولت اسلامی افغانستان)

چــو آزادگــی نیست کشور مباد

زن و مرد ما زنده یک سر مباد

چــو آزادی نیــست دنیـــا مبــاد

ز فـــرش زمیــن تـا ثریــا مبـاد

هرگاه یک انسان به این باور برسد که به عنوان یک موجود اجتماعی حق دارد تا از تمام حقوق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خویش به صورت عادلانه و دموکراتیک در اجتماع مستفید گردد، آن گاه وی غرض نایل شدن به این هدف خود، به شعار «یا مرگ و یا آزادی» متوصل می گردد.

هیچ انسان از مرگ استقبال نمی کند و می خواهد با سایر انسان ها در یک فضای محبت، صلح، امنیت، قانونیت، صمیمت، دیگر پذیری و... عقلانیت دموکراتیک زیست نماید. وقتی که حقوق مدنی، انسانی و قانونی یک انسان نادیده گرفته شود، در این صورت، او به مبارزه سرنوشت ساز روی می آورد و می خواهد که از راه پیکار مدنی، قانونی و مسالمت آمیز به حقوق خویش نایل گردد. اگر این روش کاربرد نداشت، آن گاه به طور قهرآمیز به کسپ آزادی و تعیین سرنوشت خویش مبادرت ورزیده  و با شعار «یا مرگ و یا آزادی» وارد صف پیکار عدالت جویانه می گردد.

وقتی که آزادگی، استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت مستقل دموکراتیک ملی وجود نداشته باشد، آن زمان کشور در زیر سلطه بیگانه لگد مال گردیده و مردم هم در تحت اسارت دشمنان داخلی و خارجی خرد و خمیر می شوند. در این صورت، با استقبال مرگ شرافتمدانه باید به سراغ «آزادی و آزادی» رفت، تا کشور و مردم به مفهوم اصلی کلام آزاد گردد.

سرایشگر زمان فردوسی بزرگ، با هدیه کردن تن در راه آزادی کشور این گونه داد سخن دارد:

ســراســر تـــن بــه گشــتن دهــیم

از آن به که کشور به دشمن دهیم  

با همین پیش زمینه به سراغ موضع گیری آقای جنرال عبدالرشید دوستم معاون اول ریاست جمهوری دولت اسلامی افغانستان می رویم و نمونه های از تصامیم قاطع وی را در قبال تحولات گذشته افغانستان به خوانندگان عزیز خویش پیشکش می نمایم، تا خود شان در زمینه در پای داوری بنشینند.

 

آقای جنرال دوستم تورک تبار دارای تحصیلات عالی نیست و از یک خانواده فرودست با تلاش، جسارت و ابتکار خویش وارد صحنه روزگار شد. وی با لیاقت خویش مورد توجه دولت چپی در دهه هشتاد میلادی قرار گرفت و در خدمت دفاع از میهن خویش پذیرفته شد. جناب دوستم با درایت و شایستگی خود، افراد قومی را به دفاع خودی و کشوری خویش سازمان دهی نمود و به کم ترین فرصت دست آورد امنیتی را برای کشور به ارمغان آورد. تا آن زمانی که جنرال دوستم با نظامیان خویش در جوار داکتر نجیب الله احمدزی فعالیت می کردند، امنیت در تحت سلطه دولت وقت کلآ تأمین بود.

پس از این که رییس جمهور داکتر نجیب الله احمدزی به گرایش جدید تک تباری روی آورد، آن گاه آقای جنرال دوستم نه تنها با دولت وقت قطع رابطه نمود؛ بلکه وی با محترم استاد عبدالعلی مزاری رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان و محترم احمد شاه مسعود رییس شورای نظار جمعیت اسلامی افغانستان متحد شد و علیه دولت داکتر نجیب به نبرد پرداخت، تا این که دولت وقت سقوط نمود. به این مفهوم که جنرال دوستم با ملیشه های نظامی خویش در سقوط دولت داکتر نجیب نقش برازنده و فراموش ناشدنی را با حزب وحدت اسلامی، جمعیت اسلامی و سایرین ایفا نمود.

بعد از آن، جنرال دوستم با نظامیان خویش در تأمین امنیت کابل نقش محوری را در جوار جمعیت اسلامی، حزب وحدت اسلامی، حرکت اسلامی و... بازی نمود و تا این که آقای پروفیسر صبغت الله مجددی را تا ارگ ریاست جمهوری بدرقه کرد و تا دو ماه آقای مجددی در کرسی ریاست جمهوری به آرامش بود.

هرچند که نظامیان جنرال دوستم مانند لشکریان سایر مجاهدین دارای کاستی زیادی بودند؛ ولی به صورت کل، جنرال دوست به قدرت رسیدن پروفیسر برهان الدین ربانی در ریاست جمهوری  و حفظ امنیت در کنار سایر نیروهای مجاهدین نقش صادقانه را در کابل بازی نمود تا که حتا استاد ربانی، جنرال دوستم را «پسرخوانده» قبول کرد. وقتی که جناب استاد ربانی به خارج سفر می کرد، جنرال دوستم را به صفت وکیل خویش در مقام ریاست جمهوری منصوب می نمود؛ زیرا صداقت، جدیت، پیکار، شجاعت، وطن دوستی و درایت جنرال دوستم برای استاد ربانی و سایرین به اثبات رسیده بود.

در ضمن، نقش ملیشه های ازوبیک تبار تحت رهبری جنرال دوستم در برابر نیروهای حزب اسلامی حکمتیار در شهر کابل نیز فراموش شدنی نیست.

وقتی که روابط جنرال دوستم با دولت اسلامی مجاهدین به رهبری استاد ربانی برهم خورند، آن گاه جنرال دوستم در یک ائتلاف شورای همآهنگی با حزب وحدت اسلامی و حزب اسلامی حکمتیار گردهم آمدند و توازن جنگ را به نفع شورای همآهنگی تغییر داد.

جنبش ملی اسلامی تحت رهبری مدبرانه جنرال عبدالرشید دوستم با جبهه متحد ملی و ائتلاف بین المللی در شکست طالبان و القاعده در شمال، کابل و سایر نقاط کشور نقش خیلی ماندگار را بازی نمود و از همین رهگذر است که در تأمین امنیت در انتقال قدرت از آقای استاد ربانی به آقای حامد کرزی در اداره مؤقت، حکومت انتقالی و... خدمت فراوان نمود. 

در ضمن، جنرال دوستم با نظامیانش در جوار نیروهای ائتلاف بین المللی و مجاهدین رول نهایت تعیین کننده را در مبارزه علیه القاعده و طالبان به عهده داشتند که از انظار عامه و جهان پوشیده نیست.

وقتی پس از سال 2003 میلادی آهسته آهسته رد پای طالبان از هردو طرف خط دیورند به داخل افغانستان پیدا شد، طالبان به جنگ های پارتیزانی و عملیات انتحاری اقدام نمود. در این ایام جنرال دوستم به صورت داوطلبانه اعلام نمود که حاضر است با نظامیانش تا ریشه های طالبان و القاعده را از افغانستان نابود نماید؛ ولی جناب حامد کرزی و دولتمدارانش نه تنها درخواست جنرال دوستم را قبول نکردند؛ بلکه نفاق را که خیلی ها قبل در بین اعضای جنبش ملی اسلامی، حزب وحدت اسلامی، جمعیت اسلامی و.. نیز به وجود آورد، آن را تشدید نمود تا این که آن ها را چندین پارچه نمود.

در واقع امر کرزی هرگز حاضر نبود که حتا «یک تار موی طالبان» هم کم شود، چه جای که علیه طالبان مبارزه صورت گیرد؛ زیرا آقای حامد کرزی با باند قبیلوی و تباری شان، طالبان پرور بود و صادقانه از طالبان حمایت نمودند. از طرف دیگر به خصوص، از جمله عوامل پاکستان از سوی حامد کرزی در نهادهای امنیتی نصب گردیدند که همه شان سخت مخالف حضور جنرال دوستم در تصمیم گیری های دولتی و به خصوص نظامی بودند.

در این روزها، جناب جنرال دوستم در موضع گیری تازه خویش اعلان نموده که مردم به ما رأی دادند و ما باید امنیت را تأمین نماییم و به مردم خدمت کنیم. بعد هم تأکید نمود که در نابودی تروریسم اقدام جدی صورت خواهد گرفت. این سخنان آقای جنرال دوستم جدی است و اگر رییس دولت، رییس اجرائیه حکومت وحدت ملی با معاونین شان و جامعه جهانی با یک اراده قوی در مورد تأمین امنیت تلاش کنند، با یقین که همه شان با موضع واحد در تشکیل حکومت وحدت ملی و همچنان نابودی تروریسم پیروز خواهند گردید.

جنرال دوستم به زبان عامیانه صحبت می کند و با وعده های خویش وفادار و صادق می باشد. تصمیم وی در برابر تروریزم برگشت ناپذیر و قطعی می باشد و تا جای که به صلاحیت وی باشد، با یقین که در تأمین امنیت به صورت صادقانه تلاش خواهد کرد. حال این بر بانیان حکومت وحدت ملی است که جامعه جهانی را قانع سازد تا از مبارزات مردم افغانستان در برابر تروریسم صادقانه حمایت نماید.

 

در نتیجه:

زندگانی انسان بدون آزادی و آزادگی مفهوم واقع شده نمی تواند. و این آزادی است که با زیربنای دانش و خرد دموکراتیک روزنه های سعادت، مدنیت، قانونیت، ترقی و... عقلانیت را برای انسان به ارمغان می آورد. این جاست که انسان و انسانیت تکامل یافته تعریف مدنی خود را به دست می دهد.

در همین رابطه باید نوشت که جنرال دوستم به دامن فقر و محرومیت رشد نموده و شعار یا مرگ و یا آزادی را برای مردم افغانستان صادقانه سر داده و به تحقق آن برای مردم افغانستان تعهد سپرده است. چنانچه جنرال دوستم در سخنان آخیرش گفت که یا در راه خدمت گذاری به مردم یا کشته شویم و یا پیروز خواهیم شد. دقیقآ که این موضع گیری و آمادگی او در جهت مبارزه علیه تروریزم و حل سایر بحران کشور به صورت صادقانه و ملی گرایانه ابراز گردیده است. به کلام دیگری، آقای جنرال دوستم با یک اراده قوی وارد صحنه پیکار بر ضد تروریزم گردیده است؛ ولی مشروط بر این که آقای داکترغنی و آقای داکتر عبدالله با معاونین و سایر همکارانش شان و همچنان امریکا او را تنها نگذارند و همه مبارزات شان را مشترکآ علیه تروریزم و مهارکردن کلیه بحران های کشور به کار گیرند.

ومن الله التوفیق

 

تاریخ: شنبه اول قوس 1393 خورشيدی برابر با 21 نومبر 2014 ميلادی/ هامبورگ

  

 


بالا
 
بازگشت