ابراهیم ورسجی

 

نگاهی به میراث حکومت کرزی برای مردم افغانستان

بخش دوم

وقتیکه کاربه اهلش سپرده نشود،منتظرقیامت بایدبود

پیامبراسلام

دنیاباکفرباقی می ماند؛اماباظلم باقی نمی ماند

مقوله ی عربی

دردنیای که، بنام جهانی شدن ،شرکت های تجارتی ودولت های ملی وشبهه ملی دراموریک دیگربی شرمانه وبهره جویانه مداخله می نمایند؛تنها وسیله ی درست درجهت دفاع ازمنافع ملی، حکومت های کارآمد می باشند

در13سال و8ماه ریاست جمهوریی کرزی،خیانتی به حقوق ملی واقتصادی مردم افغانستان شده است که ازهجوم چنگیزبه خراسان بزرگ تا اداره ی ننگین طالبان نشده بود.

ابراهیم ورسجی

9-6-1393

نداشتن سیاست کادری وناکام ساختن دولت سازی توسط کرزی وهمکارانش

درسیاست وحکومت کردن،روشن است که دوپدیده ی زیربسیارمهم می باشند:نخست،اداره ی عامه یابروکراسی.دوم،حکومت ورهبریی سیاسی پاک وکارآمد.دوپدیده ی ارزشمندی که افغانستان ازدوسده بدین سو؛ازنبود آن ها دررنج ومصیبت می باشد.ازاین رو،لازم دانستم دربخش دوم میراث ریاست جمهوری کرزی برای مردم افغانستان به سیاست کادری که دستاورد آن اداره وحکومت خوب می باشد،بپردازم.قتیکه سخن ازسیاست کادری ونتیجه ی آن یعنی اداره وحکومت خوب به میان می آید،لازم است که خوبی وخرابی سیاست کادری درافغانستان کنونی را درپیوند باگذشته وتاثیرهای خوب وخراب آن برامروزوفردارا مورد بررسی قراردهم.طوریکه دربخش نخست نوشته یادآورشدم،افغانستان درگذشته هم اداره وحکومت خوب وکارآمد نداشت.البته که اداره ها وحکومت های نالایق گذشته به اندازه ی حکومت کرزی فاسد ونالایق نبودند.حکومتی- فاسد- نالایقی که در13سال و8ماه دوره ی کاریی آن چنان به حقوق اجتماعی ومالی مردم تجاوزشده است که ازهجوم چنگیز تا اداره ی طالبان صورت نگرفته بود!

افزون براین که،حکومت ها واداره های گذشته ی افغانستان به اندازه ی حکومت کرزی فاسد ونالایق نبودند؛به اندازه ی آن، حمایت های مالی،نظامی- سیاسی- بیرونی هم نداشتند.روشن است که، حتاحکومت های خلقی- پرچمی وابسته به مسکوهم به اندازه ی حکومت کرزی، حمایت های مالی- نظامی- سیاسی نداشتند! ازاین رو،دفترچه ی بی لیاقتی حکومت ها واداره های گذشته را تنها با این سرزنش که درمقایسه باهمتایان شان درمنطقه وجهان کارکرده نتوانستند؛ بسته کرده به بحث درباره ی خراب کاریی کرزی ودسته ی نابکارِهمکارش درروند دولت سازی درافغانستان پساطالبان می پردازم.واقعیت این است که، ریشه ی بسیاری تباه کاری های کرزی ودسته ی نابکار- فاسدش دراداره سازی وحکومت داری به نداشتن سیاست کادری یاکاربرد بد ترین سیاست کادری منوط می شود.سیاست نادرست کادریی که باعث شد که هم فرصت ها وکمک های بدست آمده برای مردم افغانستان بی جاتلف شود وهم افراد مستعد وکارفهم ازحکومت دورساخته شوند.

ازاین رو،لازم است درگام نخست بدانیم که سیاست کادری چیست وچه کاری برای سیاست ودولت کرده می تواند؟ پیش ازهمه،شایان یاد آوری است که سیاست کادری هرکشوری پیوند مستقیم با وضعیت تاریخی- اجتماعی- سیاسی-اقتصادی- فرهنگی- علمی- فنی ای آن دارد.ازاین سبب،بحث درباره ی تکنوکراسی درجامعه ی مانند افغانستان پیش ازوقت می باشد.جای غم واندوه است که،همان تکنوکراسی هم پیش ازوقت توسط تکنوکرات های نادانِ حکومت درمانده – فاسد کرزی بدنام کرده شد.ازهمه خنده دارتراین که،بسیاری جهال ونادان های دست اندرکارحکومت کرزی بنام های تکنوکرات / فن سالار،انگلیسی دان وکارفهم دربخش کمپیوتربرای غارت کشورما آمدند تاکاری بد ترازتفنگ سالاران درسمت غارت این سرزمین جفاکشیده انجام دهند که خوب هم انجام دادند.بهرحال،درعلم سیاست،اداره ی عامه،ارتش ،بروکراسی وظیفه ی ،واحزاب سیاسی ،جامعه ی مدنی ورسانه ها باکارگزاریی روزنامه نگاران، وظیفه ی دیگری دارند که درمجموع کمبودی های یک دیگررا پوره وازمنافع مردم درساختاری بنام دولت ملی حمایت می نمایند.اینجاست که، به تناسب کارکرد این گونه نهادها،البته با نگرش به گذشته وآینده به گونه های سنتی ومدرنیست،آینده ی دولت- ملت ها را رقم می زنند.

درواقع،با رنسانس / نوزائی،نهضت اصلاح دینی،انقلاب آرام وبدورازخشونت انگلیستان که حکومت محدود وملت نیرومند رارقم زد،نهضت روشنگری وانقلاب کبیرفرانسه ،دولت – ملت مدرن شکل گرفت که مرززمخت میان دنیای کهنه ونوکشید.با درنظرداشت دستاوردهای مدرنیته / نواندیشی،افغانستان در جهان سنتی خود گرفتارماند که وضع کنونی اش نماد آن می باشد.دروضعیت سنتی هم،روشن است که پادشاه یارئیس قبیله وشیخ های شهروروستا اختیاردارتمام ومردم یارعیت برده وارزندگی می کردند.زندگی درعربستان بدون تغییر دیده می شود.دراین راستان هم ، دوگونه جامعه ی سنتی- نیمه سنتی داریم:نخست،جامعه ی سنتی که تاحدی مدرنیسم زورگی یاازبالابزیرراتجربه کرده است.دوم،جامعه ی سنتی که مدرنیسم زورکی یا ازبالابزیردرآن مانند افغانستان شکست خورده است.واضح است که، شکست مدرنیسم زورکی متکی به اتحاد شوری درافغانستان  بخاطردین ویژگی دین ستیزانه ی خود، روحیه،خصلت ومنش قبیلگی- مذهبی- بنیاد گرایانه را زنده وفربه کرد که اوج آن بنیاد گرائی طالبی- تروریستی مرکب ازمذهب قبیله سالاروذهنیت وروان  واپس گرایانه ی قبیلگی می باشد. وقتیکه ، امریکا به بهانه ی مبارزه علیه تروریسم مداخله،به عمرسیاه اداره ی تروریستی طالبان- القاعده – آی اِس آی پایان وجهال قبیلگی وجنگ سالاران ومافیای تریاک رادرجای آن حاکم ساخت؛درضمن،این گونه نمایش داد که افغانستان را ازحالت سنتی اش بیرون وبه سوی مدرنیسم رهنمون می شود.نمایشی که بیش ازاندازه توقعات مردم جنگ زده رابالابرد که گویا درحال گام برداشتن به سوئی جهان نومی باشند.

چون، جهان نورا مدیریت ،بروکراسی ،ارتش ،احزاب سیاسی وجامعه ی مدنی باشکل دهی کشور- ملت رقم زده اند؛این توقع فربه شد که، چیزی خوبی درافغانستان درحال رونماشدن می باشد! برخلاف توقع وانتظارمردم،دسته ی قبیلگی- نابکار- فاسد- قاچاقچی – نهادهای نادولتی سالار، زیرریاست کرزی ودرواقع فردی بالاکرده شد که درشعارازتکنوکراسی ودرعمل ازعصربوق سخن می گفتند.درچنان شرایطی،دومسئله رخ نمود:نخست،وزیر،رئیس ومدیرشدن جهال به نام تکنوکرات ونهاد کاران غیردولتی.دوم،جابجاشدن تفنگ سالاران دزد وبی فرهنگ به بهانه ی جنگ علیه تروریسم درنهادهای ارتش،پولیس وامنیت کشور.درواقع،جابجاشدن تکنوکرات های نادان وجنگ سالاران بی منطق وکارگزاران باصطلاح نهادهای غیردولتی درساختاردولت،کشوررادرسمتی راند که امکان دولت سازی را کمرنگ وبازگشت تروریسم رایقینی ساخت.ازاین که،تروریسم وتندروی مذهبی که درذات خود زاده ی کارکردهای ناهنجار دولت های ناکام می باشند،ناتوانی دولت سازان جدید وحامی شان رابدو گونه ی زیربرجسته نمود:نخست،پاکستان رامطمئن ساخت که ازاین جهال دزد وغارتگر کاری درجهت دولت سازی درافغانستان ساخته نیست.ازاین رو،طالبان والقاعده رابازسازی وصدورکالای صادراتی- تروریستی خود به افغانستان را ازسرگرفت.دوم،امریکاکه درافغانستان درباتلاق بی پایان بنام مبارزه علیه تروریسم افتاده بود؛بجای بازنگری درسیاست نادرست جورج بوش،به ادامه ی حمایت ازتکنوکرات های نادان وجنگ سالاران غارتگرزیرپوشش رفع خطرتروریسم اصرارورزید که نتیجه ی آن بازگشت تروریسم وغرق شدن حکومت نابکارکرزی درفسادمالی- اداری وقبیله سالاری می باشد.جالب این است که،رابرت گیتس،وزیردفاع سابق امریکا درکتاب خود"وظیفه" اعتراف کرده است که:"دم دمی مزاجی ونابسامانی کرزی،نادانی وزیرانش وکشمکش میان مرکزولایت ها،مشکل امریکا درافغانستان می باشد"؛اما باضیاع وقت وامکانات خود، بازهم باهمان دم دمی مزاج ووزیرانش کارکرده برای شکست برنامه ی دولت سازی درافغانستان کمک کردند.

ازجانب دیگر،حکومت کرزی که درفسادغرق شده بود وغرق ترهم شده است؛درجهت انجام دورکارزیربه پیش تاخت:نخست،تمام زمینه های برآمدن حزب های سیاسی  دارای ویژگی ملی را نابود کرد.دوم،بجای اصلاح وتقویت نهادهای دولتی،دروازه ی سازش باطالبان یامتحدان قبلی ای خود رابازکرد که درجامعه ی چند قومی افغانستان به بدگمانی هایی ازقبل موجود خوراک فربه کننده فراهم کرد.ازاین سبب،چهره های فاسد حکومتی ای وابسته به دیگرقوم هاحتافرهنگیان شان فکرکردند که دستگاه قبیلگی کرزی  برای فربه کردن هرچه بیشترخود نه صلح باطالبان وخلع سلاح ومدنی کردن آن ها،بلکه درجهت سازش باآن هابرای ازمیدان بیرون کردن دیگرقوم ها، درسمت فربه کردن قبایل پشتون درساختاردولت کارمی کند.درواقع،وقتیکه بدگمانی ها وگرایشات تند روانه ی قومی- سمتی باناتوانی و فساد باصطلاح تکنوکرات های فراشوتی وتفنگ سالاران جمع شد،وضعی را درکشوررقم زد که احتمال وامکان کمرنگ دولت سازی راهم به سوی صفرسوق داد.ازهمه غمبارتر،چنان روندی نا امید کننده ی بارخت سفربستن نیروهای نظامی کشورهای غربی وکاهش کمک های مالی- سیاسی شان هم زمان شده وضع ناگوارکنونی رارقم زد.وضعی که تنها ازیک مسئله سخن درآستین دارد وآن اینکه، فرایند دولت سازی به گونه ی که امریکا واروپا ومردم افغانستان می خواستند،به بن بست رسیده وتروریسم رافربه کرده است.

درچنین شرایطی بی دورنمائی،کرزی که تاریخ مصرفش نزد امریکا سپری شده، بدوکارزیردست زده است:نخست،برای نمایش سخن ازمخالفت با با دارخود بیرون داده است که گویا آماده نیست معاهده ی امنیتی را با آقا امضانماید.دوم،درعین زمان،بدام دسیسه ی تازه ی پاکستان وتاحدی ایران افتاده است که درصورت ناسازگارشدن با امریکا ،عقب نشینی ناتو وقطع کمک های مالی- سیاسی- نظامی امریکا واروپا،حمایت آن ها راباخود خواهد داشت! روشن است.کرزی ودسته ی نادانِ همکارش باید به چنین برداشتی نادرستی ازتحولات جاری افغانستان ومنطقه می رسیدند؛به این خاطرکه،هرجریان یادسته ی که درمبارزه ی سیاسی- مافیایی به قدرت اهمیت یا اصالت بدهد وازطریق قدرت بخواهد رقیب های خود راشکست دهد.درواقع،این قدرت است که جریان یا دسته های قدرت خواه رادراختیارمی گیرد وپویائی وقانون های مورد نظرخود رابه آن ها بارمی کند.ازاین رو،زمانی که اصل برقدرت باشد،دیگرمبارزه ی رقیبان نه برای اهداف انسانی یا دولت سازیی مردم سالار،بلکه تحمیل یک شیوه ی حکومتی استبدادی می باشد.تلاش نافرجامی که به شکست دولت سازی کمک ،اماتلاش کننده ها رابه سوئی گورستان تاریخ سوق می دهد؛ به گونه ی که، بارها درافغانستان سوق داده است.ازاین رو،حق با استادخلیل الله خلیلی است که درکتاب"عیاری ازخراسان"دراشاره به کاخ شاهی- ریاست جمهوری افغانستان می گوید:"این کاخ شاهی- ریاست جمهوری است، یا قصاب خانه"؟ قصاب خانه ی که دیگران راقصابی وبرای ذبح کرزیی نادان – فاسد - فرصت طلب، دقیقه شماری می نماید!

بهرحال، اگرکسانی درافغانستان به این نظرکه سیاست کاران ومدیران نادان- فاسد – فرصت طلب کنونی همه تلاش های دولت سازانه راناکام و به سوئی گورستان تاریخ روان هستند،شک داشته باشند،بسنده می کند که به وضعیت ناهنجارنهادهای فاسد- نابکار دولت کرزی به گونه ی کوتاهی اشاره نمایم تاروشن شود که کشور درسمت تاریکی البته قبرستان گونه روان می باشد.بطورنمونه،افغانستان همین اکنون درساختاردولتی خود دارای نهادهای اجرائی- عدلی وقانون سازی می باشد.نهادهای که ازنظرکارکردی بود ونبود شان یکسان می باشد.ازیکسانی بود ونبود نهادها های سه گانه دردولت افغانستان به این خاطریاد کردم که افزون براین که مسئولیت های ملی خود را انجام داده نتوانسته و نمی توانند،چه بساکه علیه مسئولیت های خود عمل کرده ومی کنند.درواقع،عامل عمده ی بی عملی یابدعملی نهاهای سه گانه ی دولت افغانستان این است که افرادی درآن ها به کارگماشته شده اند که هم اهلیت ندارند وهم فساد پیشگی را به نهایت رسانده اند! دراین راستا، زیادهم به استدلال وبرهان نیازنداریم؛به این خاطرکه، هرسه نهاد درمیدان کاری محتوی خود رانمایش وماهیت ضد ملی خود را برملاکرده اند.

پس، لازم است که به نمونه های بد کاری توسط هرسه نهاد اشاره کرده نوشته رابه پایان برسانم.درآغازشکل گیری باصطلاح دولت موقت،بدنبال آن دولت انتقالی وبعدن تصویب قانون اساسی تمرکزگرابرای ریاست جمهوریی شخصی نادان ومتعصبی مانند کرزی،همه شاهد بودند ومی باشند که تکنوکرات های نادان وجنگ سالاران فراری – شکم پرست درفکرخود شده باهزینه ی کمک های امریکا ودیگرکشورهای غربی شهرک شیرپوررابرای خود ساختند.وقتیکه، واکنشی توسط مردم وغربی هابویژه امریکا که این دسته ی فاسد رابنام مبارزه علیه تروریسم برشانه ی لاغرمردم افغانستان سوارکرده بود؛دیده نشد،به غارت همه داروندارمردم پرداختند.ازاین هم پاپیشترگذاشته باتقلب درانتخابات 2009لگد محکمی  برپیکراخلاق ودموکراسی زدند.البته،دموکراسی مافیاسالارنه مردم سالارکه بودجه ی دستگاه ریاست جمهوری اش ازبودجه های دودستگاه عدلی وقانون گذاری اش بیشترمی باشد.دردموکراسی ها، می دانیم که نمایندگان منتخب مردم ودستگاه عدلی مبارزه می نمایند تامانع تاخت وتازدستگاه اجرائی برمال،دارایی وآزادی های مردم شوند.اما،درتناقض بامسئولیت های قانونی خود،دستگاه عدلی افغانستان رشوت ستانی را فزونی بخشیده لقب فاسد ترین دستگاه عدلی را درسطح دولت های ناکام ؛ واعضای پارلمان افغانستان هم جزقانون سازی به نفع خود ودلالی وشرکت بی شماردرفساد دستگاه اجرائی وعدلی،کاری دیگری نکرده اند!

اکنون که ازدموکراسی اصیل وکارکردش وبدکاریی عاملانِ منحط حکومت کرزی بطورکوتاه یادی کرده اشد،لازم است که ازکارکرد کرزیی های دموکراسی مآب هم یادی کرده شود "تاسیه روی شود هرکه دراوغش باشد"! برخلافِ دموکراسی اصیل،دردموکراسی مافیازده – جنگ سالار- نهادهای فاسد غیردولتی زده ی افغانستان، بزرگان دونهاد اجرائی- عدلی واعضای دستگاه قانون گذاری خود به غارت وتهاجم علیه منافع مردم دست زده اند وباید چنین می کردند؛به این خاطرکه،هم اخلاق ندارند وهم کشورمفت بدست شان افتاده وباوری به آینده ی تخت وبخت خود هم نمی توانند داشته باشند.ازاین رو،وقت راغنیمت شمرده تاکه توانستند سرمایه ی ملی وکمک های جامعه ی جهانی راکه بخشی ازسرمایه ی ملی می باشد به غارت بردند.غارتگریی که هم بی عرضگی،بی خردی،بداخلاقی وخود فروشی آن ها رانشان داد وهم تروریسم را دوباره زنده وبجان مردم افغانستان انداخت.اگرچه، کرزی ودارودسته ی نادان- فساد پیشه اش دربازگشت تروریسم پاکستان رامسئول اعلام می کنند تابربی عرضگی ،نادانی وفساد پیشگی ای خود پرده بکشند؛امامن به حیث شاگرد تاریخ،سیاست واداره مخالف برداشت آن هامی باشم.دراین راستا،حتا لازم نمی بینم که ازدانش های تاریخی،سیاسی واداری نمونه بیاورم که غلط می کنند.بلی،ازفرهنگ عامیانه نمونه آورده استدلال غلط شان را زباله می کنم وآن اینکه، ما درفرهنگ عامیانه ی فارسی این سخن نغز"ازنبود سگ روباه دربام بالاشده است"را داریم! دراین زمینه،سگ کاردولت وتروریسم صادراتی پاکستان کارروباه رامی کند که ازنبود سگ دربام افغانستان بالاشده خود را قوی وحکومتی های ما رامی ترساند. حکومتی های که اکثریت شان ازنوکران همان روباه می باشند.

بهرصورت،چه عالی این سخن گهربار رسول الله که"اگرکارها به نا اهلان سپرده شود،منتظرقیامت باشید"؛ درافغانستانِ امروزکاربرد پیدامی کند! بلی،واقعن ازکرزی تاکاتب سرشماریی اسماردرولایت کنرها کارهابدست نااهلان سپرده شده وباعث شده است که روباهی پاکستانی دربام افغانستان غوغونماید! بعد از یاد آوریی سخن گهربارپیامبراسلام،لازم است که این مقوله ی عربی"دنیا باکفرباقی می ماند؛اما باظلم باقی نمی ماند" را بازتاب داده به تفسیرآن بپردازم.روشن است که برپایه ی مقوله ی نامبرده؛ظلم ازکفرزشت ترونامردمی تراست.به این خاطرکه،درکفراداره وسیاست خوب وکارآمد یافت می شود؛امادرظلم جزتباهی وبدبختی چیزی دیگری سراغ شده نمی تواند.بطورنمونه،جهان کفرکه ترجیح می دهم جهان نامسلمان بگویم تاجهان کفر،دموکراسی،حقوق بشر،آزادی بیان ورسانه ها،حکومت های خوب،علم ،تکنالوژی وتوسعه ی اقتصادی،اجتماعی،سیاسی وفرهنگی ببارآورده است وجهان اسلام که گهواره ی ظلم می باشد،فقر،جهل ،پس ماندگی ،وهابی گری وفرزندان آن یعنی: القاعده،داعش،طالبان،بوکوحرام،ولایت فقیه امام زمانی و ...راتولید کرده است که همه زاده ی حکومت های ظالم وبدکاره می باشند.ازاین رو،دومسئله ارزشمندیی خود رابه نمایش می گذارد:نخست،حکومت واداره ی خوب که کافران ازآن بهره مندمی باشند.دوم،حکومت واداره ی بد که نماد آن ظلم می باشد ومسلمان هارا درچنگال خود گرفته است.

با درنظرداشت گفته های بالا،به صراحت می توانم بگویم که دیگرما درجهانی زندگی نمی کنم که ظلم آن هم درقالب حکومت های خود سرچه نظامی کوت وشلوارپوش وچه بنیاد گرایانه – شیخی – خلافتی – طالبی و...بتواند پاسخ گوی نیازهای مادی ومعنوی مان باشد! ازسوی دیگر،جهان بخاطر انفجاراطلاعاتی- آگاهی بخش - سانسورشکن،به سوی دهکده شدن می رود وجهانی سازی هم به شرکت های گونه گون ودولت های بزرگ ،درمیانی وخردِ دورونزدیک بهانه وموقع داده ومی دهد که دراموریک دیگردست اندازی نمایند که نماد آن دست اندازیی منطقه ی ها وفرامنطقه ی ها درافغانستان وتمام خاورمیانه می باشد.ازاین رو،این پرسش برجسته می شود چگونه می توان هم مانع دست اندازی های دیگران شد وهم سرپای خود ایستاد؟ پاسخ این پرسش این است که تنها دولت- ملت سازی وکارآمد کردن نهادهای دولتی وبالابردن سطح دانش وکارکرد فنی واقتصادیی دولت وملت،می توان هم سرپای خود ایستاد وهم جهان نورا درآغوش گرفته ازظلم شاه وشیخ خود رانجات داد! درغیراین صورت،به گفته ی شاعر:خرعیسی گرش به مکه برند....چون بیاید ، هنوزخرباشد! به سخن دیگر،پوشاک وچهره عوض می شود؛اماماهیت همان گونه پس مانده وقبیلگی می ماند که قبلن بود.تجربه ی که بارها درافغانستان تکرارشد؛البته بااین فرق که، قبلن بافرهنگ پس مانده ی خود حضورداشت؛اما،اکنون تروریست وخودکش هم شده است!

 

 

 

 ´++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

شیطان را گفتند:کدام طائفه را دوست داری؟ گفت:دلالان را.گفتند چرا؟ گفت:ازبهرآنکه من به سخن دروغ ازایشان خرسند بودم؛اما ایشان سوگند دروغ بدان افزودند

تنهاگوسفندان به چوپان نیازدارند.جامعه ی گوسفندی لایق حکومت گرگان است

برتراند راسل

ازدست بوسی،میل به پابوسی کرده ی / خاکت بسر،ترقی معکوس کرده ی

کرزی ادعای مستقل بودن می کند؛درحالیکه،دست نشانده ی ماست

رابرت گیتس

دم دمی مزاجی کرزی ونادانی وزیرانش بزرگترین دشواری امریکا درافغانستان می باشد

رابرت گیتس

ابراهیم ورسجی

2-6-1393

پیش نویس

این نوشته دردوبخش تهیه شده است:نخست،پیش نویس.دوم،شکست رسواخیزدولت سازی درافغانستان! ازآنجاکه به پایان دوره ی حکومت مسخره ی کرزی می رسیم،لازم است که نگاه ژرف به میراث یا دستاورد این دوره ی جانکاه بیندازیم.نگاهی که بدورازتعصب وواقع بینانه باشد.ازاین رو،نگاهی به میراث خوب وخراب حکومت کرزی را با"پیش نویس"آغازمی کنم وهدف ازپیش نویس گذاری درنوشته این است که، پرسمان های منوط به آن راچنان ردیف بندی نمایم که تاحدی زیادی بازگوکننده یابازتاب دهنده ی وضع ناهنجارِ 13ساله و8ماهه ی باشد که اول ماه ژانویه2001آغازودرروزهای آینده روبه پایان دارد.واقعیت این است که، افغانستان دربیشترازنیم سده ی گذشته مدرنیسم روسی- کمونیستی رابه گونه ی بیماری به آزمون گرفته بود که با اشغال این کشورتوسط ارتش سرخ ودرنتیجه ی آن :جنگ سرد قدرت های بزرگ وجنگ های میان گروهی جهادی ها وجهادی ها وطالبان به فاجعه انجامید.ازاین لحاظ که، مدرنیسم روسی- کمونیستی هم بسترالحاد وبی خدای بود،جهادی ها وطالبانِ وابسته به پاکستان- عربستان- ایران وغرب راتولید کرد که دستاورد آن ها تروریسم،تحجر،سنگ اندیشی،مخالف ستیزی، ویرانی کشوربویژه کابل – شمالی وپیاده شدن ناتو/ سربازان غربی- امریکایی زیرنام مبارزه علیه تروریسم به افغانستان وایجاد حکومت فاسد،نالایق وتباه کارکرزی می باشد.

چون، پیاده شدن ناتوبه افغانستان وپایان دادن به حکومتِ زمین سوخته ی طالبان- القاعده- آی اِس آی درکابل وشکل دهی حکومت منحط کرزی،باشعارهای نوسازیی ساختاری،حکومت دموکراتیک،رعایت حقوق بشربویژه حقوق زنان،آزادی رسانه ها،حکومت قانون،فربه کردن جامعه ی مدنی و...همراه شده بود؛این گمانه زنی را درحلقه های فکری- فرهنگی- سیاسی افغانستان بارورساخت که دروازه ی این کشورجفاکشیده وویران شده بروی مدرنیسم غربی بویژه امریکایی بازشده است واین کشورجنگ زده وگرفتارفقرمادی- فرهنگی- سیاسی- اداری رابه سوی جهان نو رهنمایی می نماید.ازبد رخ دادها، در13سال و8ماه گذشته کارهای زیرریاست کرزی ومدیریت حکومتش صورت گرفت که همان دستاورد کمرنگ مدرنیسمی به شکست واداشته شده شی روسی- کمونیستی راهم به مردم افغانستان آورده نتوانست.

ازاین رو،درپیش نویس نوشته ی کنونی ازمسایلی سخن گفته می شود که تشریح آن ها بخش وارتهیه وپیش کش خوانندگان کرده خواهد شد. روشن است.برای بررسی حکومت منحط کرزی ودستاورد ناچیزش البته باهزینه های زیادی مالی وجانی ای غربی ها ومردم افغانستان، دوگونه شیوه ی فکر،بررسی وبرداشت وجود دارد:نخست،برداشت وبررسی کسانی که دوره ی حکومت کرزی را با دوره های حکومت آشوب – چپاولزده ی جهادی ها وحکومت تروریست- زمین سوخته ی طالبان مقایسه کرده برای آن برتری می دهند.دوم،شیوه ی نگرش وبررسی نویسنده که با واقع بینی به موضوع نگریسته دنبال بیان کمبودی ها،ضعف ها وارائه ی راه حل ها می گردد.واقعیت این است که، جهادی ها وطالبان ابزاری بی شعوری بودند ومی باشند دردست بازیگران سیاست های جهانی ومنطقه ی نه کاندید برای حکومت کردن مورد نظربازیگران خرد وریزدرعرصه ی سیاست جهانی ومنطقه ی.ازاین رو،مقایسه ی حکومت کرزی باحکومت های جهادی ها وطالبان وتبرئه ی کرزی مسئله ی می باشد بدورازعقل وخرد ورزی وواقع بینی.بنابرآن،برمی گردم به اصل دوم ودرروشنایی واقعیت ها بی طرفانه دستاورد یا میراث حکومت کرزی را به نقد می کشم " تاسیه روی شود هرکه دراوغش باشد"!

با درنظرداشت آنچه گفته شد،آسان سازی ودشواری آفرینی حکومت کرزی درکوتاه مدت ودرازمدت برای مردم افغانستان ریزبینانه درپیش نویس ردیف بندی ودربخش های گونه گون با زتاب داده خواهند شد.شایان یاد آوری می باشد که چه ازروی تبلیغات وچه ازروی بی خبری ازواقعیت های تلخ زندگی غمبارمردم افغانستان،با داران کرزی بسیارتوقعات دروغین درجامعه ی رنج دیده وفروپاشیده ی ما ایجاد کردند که شایسته ی نظروکارکرد سیاست مدارانِ  پخته وکارکشته درجهان سیاست نبود ونمی باشد.اکنون که چنان شده است،یاخلاف خواسته ها وتوقعات مشروع مردم افغانستان تاریخ ورق خورده ونه مدرنیسم امریکا،بلکه حتاحکومت وامنیت نسبی هم نصیب مردم این کشورنشده است.افزون براین که مردم دارای هرچند مدرنیسم کمرنگ  وحکومت نشده اند،تروریسم باتوانمندی برگشته وهمان دستاورد ناچیز مدعی های جنگ علیه تروریسم رازیرلگد وفشارگرفته است.درواقع،لازم است که نخست دشواری ها جمع بندی؛ ودوم ،آن ها را به بررسی گرفته شده دنبال راه حل یابیرون رفت ازوضع ناگوارکنونی وترسیم وضع درخورمردم یامطلوب برویم.

ازجانب دیگر،باید ریزبینی داشته باشیم که حکومت فاسد- نابکار- قبیله گرا- منحط کرزی نه تنها درجهت بیرون شدن افغانستان ازمخمصه وناهنجاری هاری کنونی کاردرخوری ستایشی نکرده است؛ اما چنان دشواری های راخلق کرده است که ترسیم کردن دورنمای روشن برای آینده ی کشوررا درکوتاه مدت تیره وتارساخته است! ازاین رو، لازم است که هم ازمشکلات ازقبل موجود درجامعه وهم ازمشکلات ایجاد شده توسط حکومت کرزی بدرستی سخن گفته شود.روشن است که،ازقبل، افغانستان با فروپاشی سیاسی،اداری،نظامی،اجتماعی،اقتصادی،وبرآمدن تفنگ سالاری،تروریسم،آوارگی، زرع وگسترش تریاک وفراورده ی آن یعنی مواد مخدرودستاورد بسیارغمبار آن ها مانند: اعتیاد،مشکل آوارگی درونی وبیرونی،کمبود خانه،وامنیت مواجه وازتاکید به حقوق بشرودموکراسی به معنای کنونی خبری نبود؛اماحقوق طبیعی مردم یعنی حق:حق زندگی،حق آزاد زیستن،حق امنیت مالی وجانی هم محروم ساخته شده بودند.

درچنان شرایطی، روشن است که سخن گفتن ازدولت سازی ،رعایت حقوق بشر،تحقق دموکراسی،حکومت قانون،بازسازیی اقتصادی،بازگردانی آوارگان،گسترش آموزش وپرورش نو،خلع سلاح تفنگ داران وعرضه ی خدمات برای مردم،توسط حکومت نابکارکرزی وبانیانش،توقعات سرکوفته ی مردم توسط جنگ وتروریسم دوامدارزاده ی مداخله وحمایت خارجی رابه آسمان بالامی برد که برد! اینجاست که، این پرسمان خود نمائی وارزشمندی پیدامی کند که درک کنیم که درکجابودیم،چه برایمان وعده داده شد وچه چه چیزهای هم نبود ونیست که خلاف توقعات مردم درکشورمان توسط حکومت تحمیل شده ودارای ادعای بی شمار صورت گرفته است؟ازاین رو،به مهم ترین وعده های که داده شد وانجام نشدند،اشاره ونوشته راپی می گیرم:نخست،دولت سازی.دوم،بازسازی اقتصادی البته درگام نخست بااحیای زیرساخت های اقتصادی.سوم،ریشه کن کردن تروریسم وخلع سلاح تفنگ داران بی فرهنگ وتباه کار.چهارم،تحقق دموکراسی ورعایت حقوق بشربویژه حقوق زنان.پنجم،تصویب قانون اساسی نوودموکراتیک وایجاد نظام سیاسی- مردمی درروشنائی آن.ششم،تقویه ی نهادهای سیاسی وجامعه ی مدنی درجهت راه اندازیی قانون مداری وتحقق حکومت مردم سالار.هفتم،تقویت توان خدمت گزاریی حکومت درعرصه های بهداشتی،آموزش وپرورش وخدمات شهری .هشتم،تقویت زراعت درسطح خود بسندگی درتولیدنان،تشویق ونگهداریی جنگل داری وبهبود محیط زیست.نهم،مبارزه باکشت تریاک وایجاد کشت بدیل.دهم،شهرسازی ورفع کمبود خانه.یازدهم،بازگردانی مهاجرین ازپاکستان وایران وکارزائی برای بیکاران.

شکست رسواخیزوعده ی دولت سازیی حکومت کرزی وتیم نابکارش

چون،اهمیت دولت سازی درشرایطی پساطالبی دربالاترین نقطه قرارداشت؛ازاین رو،بحث ازشکست درامردولت سازی رابه حیث نخستین میراث شوم کرزی می آغازم.باوجود اینکه، شکست کرزی درامرنهاد سازی بسیارمهم وموضوع محوری نوشته می باشد؛امالازم است که کمی به گذشته هم سری زده شود تاروشن شود که افغانستان ازنظرساختاراداری- سیاسی چه بود،چه شد وچه باید شود؟به این خاطرکه،زیربنای همه کارهای خوب دولت هااز اداره یاساختاردولت می باشد.ازاینکه وعده دادم که موضوع رابی طرفانه بررسی می نمایم،رفتن به گذشته رابه حیث چراغ راه آینده حتمی می سازد.درغیراین صورت،ملامتی ناکارآمدیی پدران هم به گردن پسرانشان می افتد! درباره ی کارکرد مقایسه ی  اداره هادرجهان،سالها قبل کتابی ازیک نویسنده ی نیجریه ی زیرعنوان"اداره ی عامه" خوانده بودم.جالب این است که درآن کتاب ازدوحکومت نالایق وسه حکومت فاسد یاد کرده شده بود.دردسته ی فاسدان:حکومت نیجریه،کشورنویسنده،تایلند وپاکستان؛ودرصف حکومت های نالایق:عربستان وافغانستان ردیف بندی شده بودند.جالب این است که، غیرازتایلند که کشوربودائی بااقلیت مسلمان می باشد؛ ونیجریه بااکثریت مسلمان دارای اقلیت مسیحی می باشد؛مسلمان های نیجریه،پاکستان،عربستان افغانستان،همه باتروریسم مذهبی وتباه کاری مواجه می باشند که برخاسته ازحکومت های فاسد ونالایق می باشد.

با تاکید براین اصل که، حکومت های نالایق- فاسد مادرتمام تند روی ها وتباه کاری هامی باشند؛به سراغ اداره دردوره ی ظاهرشاه می روم که قبیله سالاری ازاووحکومت نالایقش باباهم ساخت.بابای که خانه ها وزمین های شخصی ای ی خود راکه ازدارایی عامه ساخته بود بجای دادن به نواسته هایش فروخته به بانک های بیرونی تخته کرد تانواسه های نسبی اش نوش جان کنند!! ازهمه مهم تراینکه، نویسنده ی نیجریه ی افغانستان را درزمانی درصف حکومت های نالایق جای داده بود که ظاهرشاه برآن حکومت می کرد.ازبدرخ دادها،باکودتای محمد داودخان،پسرعمی ظاهرخان وجاری شدن جمهوری دروغین درکشورما،باقدرت گرفتن نادان ترین هادراداه ی کشور،وضع خراب ترهم شد.بعدازجمهوریت که جمهوری دموکراتیک خلقی به کمک مسکوروی کارآمد،نظام اداری افغانستان بخاطرقدرت گرفتن خلقی های نادان بسیاربدترازاداره ی جمهوری رقم خورد.اگرچه، پرچمی ها باسواد ترازخلقی هابودند وببرک کارمل تلاش ورزید تا خراب کاری خلقی ها رادراداره ی افغانستان تلافی نماید.چون،به کمک ارتش سرخ به کابل آمده بود،به بحران مشروعیت گرفتارشده طوریکه ایجاب می کرد موفق نشد.ازجانب دیگر،خلقی های نادان ازدرون وجهادی های نادان ازبیرون چنان دشواری خلق کردند همان اداره ی نیم بند هم فروپاشید.اداره ی نیمه جانی که جنازه ی آن راجهادی ها وتفنگ سالاران شان برداشتند.ازهمه خنده دارتراینکه،درادامه ی حرکت به سوی فرود نهاد اداری- دولتی- نالایق افغانستان که باجمهوری داودخان آغازشده بود،فرایند نیست سازیی اداره وبروکراسی این کشورفلاکت زده راطالبان به نقطه ی زیرصفررساندند.

بادرنظرداشت چنان وضعیت پیچیده ی،روشن می شود که دشواری افغانستان ازنظرنیازبه دولت سازی چه بود؟ازیک طرف، دشواری بی سابقه ی برخاسته ازاداره ی نالایق گذشته؛ وازطرف دیگر،نیست کردن بقایای آن توسط جهادی ها وطالبان بویژه دومی،روشن می سازد که برای اداره ی سازی درافغانستان تکه تکه شده چگونه امریکا مرد نادانی مانند کرزی راتوظیف کرد که مسئول روند اداره سازی دراین کشورفروپاشیده باشد! اینجاست که، دومسئله اهمیت فزاینده پیدامی کند:نخست،توان کرزی ودسته ی کاری اش.دوم،کمک غرب بویژه امریکابه آن ها درجهت دولت سازی.ازهمه خنده دارتراین که،عده ی ازهمکاران کرزی بنام تکنوکرات وارد کارزاشده بودند که تکنوکرات بودن خود را به نمایش گذاشتند.بهرحال،کرزی ودسته ی همکارش را ازنظراداره- بروکراسی- تکنوکراسی معرفی می نمایم.بهتراست ازکرزی ومعاونانش آغازنمایم:کرزی خودش رابه گونه ی لرزانی معرفی کرد که گویا درهند علوم سیاسی خوانده است.ازاینکه سخن سرای های بی ربط کرزی ازآغازتاکنون شیوه ی پایلچی- قندهای دارد،فکرنمی کنم که دروازه ی دانشکده ی علوم سیاسی را درهند دیده باشد.بهرحال،سه سال قبل،دکترمحفوظ ندائی درکابل برای نویسنده گفت که کرزی رابه حیث یک شاگرد نادان- بداخلاق ازصنف11لیسه خارج کرده است؛دانستم که درجه ی تحصیل کرزی چیست؟ فهیم ،معاون اول کرزی ازصنف 8دارالعلوم عربی کابل روانه ی پشاورشده بود وکریم خلیلی ،معاون دوم هم که تعلیم ابتدای- آخوندی دارد.البته که،بعدن دراطلاعات ایران آخوندی لفاظی آموخته است که همه لفاظی هایش رامی بینند ومی شنوند!

اکنون که ازدرجه ی تحصیل کرزی ومعا ونانش آگاه شدیم،خالی ازفایده نیست اگرازتکنوکرات های همکارشان هم چیزی بیان کرده شود تاروشن شود که چگونه بانام ها ونشان های دروغین وقت،فرصت،منابع مالی درونی وکمک های بی شمارجامعه ی جهانی به شمول نیروی بشری هزینه شد ودستاوردشان راهم دیدیم که جزآشوب وشکست جنگ علیه تروریسم نیست.ازاین رو،بحثی کوتاهی درباره ی اداره ی عامه،بروکراسی وتکنوکراسی یاحکومت فن سالاری هم ضروری می باشد.اداره ی عامه باید درهردو سطح بالاوسطح زیرفرق شود.اداره ی عامه ی سطح بالابه نهادهای بروکراسی عمومی دردرون دولت گفته می شود.ساختاراداری که تصمیم گیری های بنیادی،ترتیب واجرای آن هارا بدوش دارد.درواقع،اگر بدین وسیله خدمات عرضه شوند،حکومت هم مردمی وهم کارآمد می باشد.روشن است که، دردل اداره ی عامه درانگلیستان سول سرویس/ نهاد خدمات شهری جای دارد که همه نهادهای منطقه ی ومحلی رادربرمی گیرد.ناگفته نماند که اداره ی عامه یک مضمون زیرین ازعلم سیاست دارد که تشریح ریزودرشت آن را درجهت تشریح اداره عامه ،بررسی وارزیابی پالیسی،تجزیه وتحلیل نهادهای درونی حکومت رابدوش دارد.یک پروژیکت مشترک دراداره ی عامه هم ایجاد نظریه ی نهاد بخش عمومی می باشد که مبارزه باتهاجم نظریه های خصوصی کننده می نماید.بعدازارائه ی نظرکوتاه درباره ی اداره ی عامه،لازم است که ازبروکراسی هم سخنی گفته شود.بروکراسی حکومت کردن دائمی مدیران برساختاردولتی رامی گویند.این واژه نخست درسده ی 18درفرانسه خود نمائی کرد وبعدن درسال1818درزبان انگلیسی رایج شد.درمیان جامعه شناسان،ماکس وبر،دانشمند شناخته شده ی آلمانی بسیاردرباره ی بروکراسی سخن گفته است.ازنظروبر،بروکراسی نهادی می باشد که کارکردن وترقی کردن درآن براساس لیاقت می باشد نه واسطه وخویش خواری.وبرهمچنان درباره ی تنش میان بروکرات ها وسیاست مداران منتخب هم بحث کرده است.خلاصه اینکه ازنظروبر،بروکراسی حکومت دفتریامیزمی باشد که درافغانستان بیشتربنام کاغذپرانی جایافته است.(1)

درادامه ی بحث کوتاه درباره ی اداره ی عامه وبروکراسی،لازم است که ازتکنوکراسی هم سخن گفته شود.به این خاطرکه،شماری ازنا دان های چرخاننده ی اموردرحکومت منحط کرزی بنام تکنوکرات / فن سالارکارغارت گری کرده اند.واقعیت این است که:واژه ی تکنوکرات درسال 1919درکالیفورنیای امریکاتوسط یک مهندس بنام ویلیام هنری سمیت بکاربرده شد.درسال های1933و1934این اصطلاح توسط هوارد سکات گسترانده شد که درامریکا رایج شد.دردهه ی 1960که خیزش دانشجوئی فرانسه را تکان داد،کاربرد تکنوکراسی آنجاهم رونق یافت وبه نام نظریه سنت سیمون شناخته شد.سیمون پیشنهاد جامعه یاکشوری راکرده بود که توسط عالمان ومهندسان چرخانده شود.(2)یعنی امورکشوری باید توسط دانشمندان واهل فن وتخصص نظم وسامان داده شود.تاجائی که به پیوند میان اداره ی عامه،بروکراسی وتکنوکراسی ارتباط می گیرد،روشن است که تکنوکراسی حکومت واداره ی فنی کشوروتکنوکرات به کسی گفته می شود که اموراداری- کشوری را به گونه ی تفصیلی- فنی به گونه ی ریزودرشت می داند ومی چرخاند.جالب این است که ماکس وبر،جامعه شناس آلمانی که بسیاردرباره ی بروکراسی بحث کرده است؛مدیریت سیاسی کشورتوسط بروکرات ها راخطرزامی داند.به این معناکه،تکنوکرات ها درباره ی مسایل به گونه ی ریزوفنی بحث کارشناسانه نمایند وسیاست مداران برپایه ی بحث های فنی ای تکنوکرات هابرنامه ریزی وبروکرات هابه اجرای برنامه هابپردازند.البته،سیاست مداروتکنوکرات اصیل ونه ازنمونه ی کرزی وتکنوکرات های نادانش که کمک به بحران وبازگشت تروریسم وضیاع نیروی بشری مالی افغانستان وامریکا راباعث شده اند.

با درنظرداشت تعریفی که ازتکنوکرات به عمل آمد،می بینیم که تکنوکرات های حکومت مسخره ی کرزی تکنوکرات هستند یاموبوکرات/ چرخانندگان اموربه گونه ی اوباش وارذال؟ دراین باره که، رابرت گیتس، وزیردفاع سابق امریکا می گوید:"دم دمی مزاجی کرزی ،نادانی وزیرانش وکشمکش حکومت مرکزی با ولایت ها،مشکل بزرگ امریکا درافغانستان می باشد"؛ نشان می دهد که آقایان جاهلانند نه تکنوکرات ها.اگرفروپاشیدگی ای اداریی کشوروبازگشت تروریسم رابه نگاه گیتس ازتکنوکرات های نا دان ونابسامانی ذهنی- روانی ودرواقع نیمه دیوانگی کرزی افزون کنم،روشن می شود که تکنوکرات های نام نهاد- کرزیی جاهل هستند وافغانستان را به سوی جهل ونادانی یا بازگشت دوباره ی تروریستان سوق داده ومی دهند.ازجانب دیگر، در13سال و8 ماه گذشته ،تکنوکرات های نام نهاد نتوانستند که شبی درولایت های جنوب یاجاهای پیدایش خود سپری وبامردم ازنزدیک گفت وگوداشته باشند! افزون براینکه،آقایون نتوانستند به ولایت های جای پیدایش خود بروند؛بلی،این کاررا درکابل کردند که بجای توجه بکارهای دولتی- باصطلاح تکنوکراتیک خود،به تفرقه ی قومی- سمتی دامن زدند تا ازاین طریق برای پاکستان وطالبان جاده سازی نمایند! چون ریشه ی اغلب شان ازنظرتاریخی- زبانی- فرهنگی،آن سوی مرزاست؛پس،حق دارند که خراسان اصیل وافغانستان مصنوعی رامیدان تاخت تازنظامی های پاکستانی ساخته پول های دزدی کرده خود ازجیب مردم سرزمین ما را درخانه های خود درپاکستان نوشی جان نمایند به گونه ی که درگذشته کرده بودند.

افزون براین که،تکنوکرات های بی سواد ونوکران سه گانه ی امریکا،پاکستان،حتا ایران، نتوانستند درمیان مردم پشتوزبان هم مرزپاکستان واغلب جاهای پیدایش خود کارکنند تاپاکستانی هامنطقه رامیدان کارزارتروریستان پشتون وغیرپشتون نسازند؛برای طالبان ازطریق معاملات زیرزمینی منبع مالی هم فراهم کردند.بطورنمونه،من وزیران ووالیانی را درکابل وجنوب،حتاشمال وغرب افغانستان می شناسم که مستقیم برای طالبان کمک مالی- امنیتی- اطلاعاتی فراهم می نمایند.ازاینکه،کرزی طالبان رابرادرمی خواند،زندانی های تروریست را اززندان هارهامی کندتابه میدان جنگ وترورفته افغان کشی نمایند ومدت هاست که درمعامله های زیرزمینی با آن هاوباداران پاکستانی شان قراردارد؛پس،حق باهر تکنوکرات یا وزیر- رئیس- مدیرپشتوزبان است که بسازآی اِس آی وطالبان برقصد.این هاکه می رقصند وباید برقصند،اما رقاصی شان درجاهای دیگری مرگ ببارمی آورد وآن اینکه تاوان رقاصی آن ها راغیرپشتون ها بویژه تاجیکان ماموردرنهاد پولیس وارتش می پردازند.ازسوی دیگر،می بینیم که کرزی وتکنوکرات های نادان همکارش بسازطالبان وپاکستان می رقصند؛اماپاکستان دغلکارودوگانه بازهرروز وماه مردمان کنر،نورستان،ننگرها راباموشک ازآن سوی مرزهدف گیری می کند ومردمان خوست،پکتیا،پکتیکا،وردک،لوگر،غزنی ،زابل،ارزگان،قندهار، هلمند،ونیم روز را ازطریق تروروبم کذاری کشته وزخمی می نماید.درنیم روز،فراه وهرات هم مرز ایران هم ازایران وپاکستان تروریستان دوست کرزی دست به تروروکشتارمردم می زنند.

ازهمه خنده آوراینکه ، اگرکرزی وتکنوکرات های نادان ووزیران متعصبش نتوانستند درزیرسایه ی ناتووآیساف، در13سال و8ماه گذشته دولت سازی کنند،پرسش بنیادی این است که مقصراین همه نابسامانی ها وتلفات جانی- مالی مردم افغانستان وغربی هاکیست؟ پاسخ این پرسش این است که امریکا وبریتانیا خود شان درگزینش مهره ها به مشوره ی پاکستان برای اداره ی افغانستانِ زیرفرمان خود دچارغلطی فاحش شدند.ازاین رو،باید قبول تلفاتِ بدون دستاورد یاکم دستاورد درکشورمادر13سال و8ماه گذشته نمایند! اکنون که 13سال و8ماه ازعمرحکومت مافیائی کرزی سپری شده وتروریسم درهرکوچه وبرزن افغانستان مشت ودندان نشان می دهد ونهاد دولت درکابل چنان مصنوعی وبی پایه است که نمی تواند ازخود دفاع نماید ونظامی های پشت وپناهش هم بزودی رخت سفرمی بندند،برای امریکا ومتحدان غربی اش پیشنهاد می نمایم که دست بدوکارزیربزنند:نخست،حکومت منحط – متقلب- مافیائی کرزی وکمیسیون انتخاباتی اش ،انتخابات ریاست جمهوری را ازاعتبارانداخته اند.ازاین رو،ازبازشماریی آراء کلاهی کشادی برسرحکومت وحدت ملی غنی وعبدالله فراهم نمی شود.پس،بهتراست که درفکریک اداره ی انتقالی برای برگزاریی یک انتخابات تازه بعد ازیک سال شوند.دوم،اگرواقعن می خواهند افغانستان راترک نمایند،دوکارزیررانمایند:نخست،ازطریق شورای امنیت، پاکستان رایک کشورتروریستی اعلام کرده زیرفشاربگیرند.دوم،درکنارفشار،نظامی های تازه نفس ازکشورهای اندونیزی،مالیزی ومراکش را درولایت های هم مرزپاکستان مستقرنمایند.دراین صورت،طالبان وپاکستان خلع سلاح شده حکومت زاده ی انتخابات بعدی درافغانستان موفق می شود که اموراین کشورراسامان بدهد.درغیراین صورت،باورنمایند که نهادهای دولتی موجود درافغانستان مصنوعی- پوشالی است؛ بزودی زمین گیرشده کشوردوباره بدامن آشوب وتروریسم می افتد! ادامه دارد.

پانویس ها!

1-Oxford concise dictionary of politics,second Edition 2003,Oxford press

2-The fontana dictionary of modern thought,fontana press,first Edition1977

 


بالا
 
بازگشت