نوشته : حمیده گشتاسب  استاد پیشین دانشگاه بلخ

کشتار وقتل عام مردم توسط طالبان در ولایات شمال

یادواره های سوزنده وتلخ

 

در بخش های  نخست ودوم  این نگارش از جنایات وقتل عام  طالبان در ولایت بلخ وشهر مزار شریف  نگاشتم .

 در فاصله میان بخش سوم ودوم این نگارش تغییرات شگفت انگیزی در کشور وجهان روی داد ، دولت اقای داکتر غنی به منظور جذب طالبان در دولت ایتلافی، فهرست کابینه را برای مدت سه ماه انتظار ساخت ، قرار بر آن شده بود ، تا در کابینه پُست های وزارت های کلیدی ، دفاع ، داخله وامنیت ملی وهمچنان وزارت های مالیه ، تعلیم وتربیه واداره امور  در اختیار طالبان گذاشته شود، مگر بنا بر مخالفت وبی اعتنایی طالبان به این مساله دولت مجبور شد ، تا کابینه را بدون طالبان به پارلمان پیشکش بدارد.

طی این مدت گویا کیک در پاچه سازمانهای طالبگرایان وطالبخواهان ، شخصیت ها ورسانه های طالب پسند درآمده بود که با ساز وکرنا در دفاع از طالبان آهنگسرای می کردند.

شخصیت های  قبیله گرا وآنهای که همه منافع ملی وسیاسی کشور را فدای قوم وقبیله کرده اند ، نیز با کر وفر در دفاع از طالبان به مثابه نیروهای خود جوش ضد غربی  یاد آوری می کردند وتلاش  می نمودند ، تا یکبار دیگر پای طالبان را در سیاست جاری کشور باز نمایند .

داکتر اشرف غنی نیز بروت ها وریش فرانسوی اش را به خاطر جذب طالبان در دولت ایتلافی چرب می کرد ودر شکمش  به منظور تقسیم قدرت با طالبان دولک می زد.

با مسرت وخوشی که طالبان به تقسیم قدرت قانع نشدند وآنها نمی خواهند تا نیم قدرت ، بلکه می خواهند ، تا شش انگشت را یکجایی در دهن گندزای سیاسی شان داخل کنندو پس از برآمدن نیرو های ارتشی خارجی تمام قدرت را قبضه کنند وکابل را به زور تصرف نمایند.

دولت داکتر غنی نیز به این منظور پست وزارت دفاع را به یک هوا خواه طالبان پیشکش نمود ودر رآس اداره امنیت ملی نیز نبیل طالبپرست را مدنظر گرفت ، گرچه جناب علومی  طالبخواه نیست ، مگر امکان آن وجود  دارد، که در وزارت  امور داخله نیز معاونان ورییسان  طالبگرا مقرر گردند ودستان علومی را نیز از عقب ببندند.

اکنون که تقسیم قدرت با طالبان فروکش نموده است ، مگر نیرو های طالبگرا ، طالبپرست وطالبخواه دست زیر الاشه ننشسته وتلاش می دارند ، تا به هر شکلی که شده با استفاده از راه های گوناگون وحتا فشار از طریق پاکستان یکبار دیگر پای طالبان را به مثابه نیرو های مسلمان خود جوش ومردمی به داخل کشور بکشانند.

در بخش سوم این مقاله با استفاده از اندوخته های شخصی ، از یا دداشت های  همکاران ودانش آموزان وهمچنان  از رسانه های که پس از سقوط طالبان رویداد ها ی کشتار های گروهی طالبان را اشکارا ساخته اند ، به جنایات طالبان در مجموع ولایات شمالی کشور پرداخته می شود، تا درسی عبرتی شود برای طالبگرایان فریفته سر ومردم کشور که جنایات طالبان را فراموش نکنند وهیچگاهی فریب دلقکان طالبی را نخورند وتلاش نمایند بهر شکلی که شده از ورود دوباره طالبان به قدرت جلوگیری نمایند.

قتل عام در ولایت سر پل در سالهای ۱۹۹۹ الی ۲۰۰۰ میلادی :

در این بخش  به  جنایات جنگی که  توسط طالبان علیه مردم غیر نظامی ولسوالی گوسفندی در جریان “عملیات های ضد شورش” به دنبال مقاومت در برابر اشغال طالبان طی سالهای میان ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱  میلادی انجام شده است پرداخته می شود.

طالبان به منظور نابودی مقاومت های ملی مردم  وبه منظور کشتار های دستجمعی قومی وتباری ،از ماه جنوری تا مارچ ۲۰۰۰ میلادی، پنج کشتار غیر نظامیان را در ولسوالی گوسفندی انجام دادند  که  در فرایند آن ۹۶ نفر را به قتل رسانیده اند.

 تمام  این پنج مورد قتل عام  توسط جوخه آتش انجام شده است. قربانیان نخست به اسارت در آمدند ،سپس دستانشان  را بستند و به بیرون محوطه برای تیرباران بردند.  بعد به صورت دستجمعی در ملای عام  به قتل رسانیده شدند  افزون بر این قتل عام های علنی  قربانیان دیگری نیز به صورت پراگنده در این ویا آن محل روستاهای  گوسپندی  به قتل رسیده اند   .

قتل عام ها توسط قوماندان ارشد طالبان که در ساحه عملیاتی به عنوان بخشی از استراتژی طالبان برای تحت فشار قراردادن مخالفان احتمالی موجود بود، هدایت و رهبری می شد. طالبان بلند رتبه ای که مستقیماً در پنج قتل عام دست داشتند عبارتند بودنداز: ملا عبدالمنان حنفی، قوماندان خط اول، امین الله امین، معاون وی، ملا عبدالستار لنگ، یک قوماندان ارشد، ملا ولی جان،  والی و قوماندان ساحوی. قوماندان های ارشد طالبان به رهنمایی  قوماندان های پشتونتبار محلی   وابسته به طالبان که آگاهی کامل از مردم محل داشتند،انجام شده است

سلسله قتل عام ها که در مدت دو ماه به وقوع پیوست بیانگر آنست ، که جنایات علیه غیر نظامیان به گونه ای  منظم و سیستماتیک  و مکرر به وقوع پیوسته و بخشی از لشکرکشی ها به خاطر مجازات دسته جمعی غیر نظامیان در مناطقی که به طالبان تسلیم شده بودند، گویا زیر بهانه این که  یک قرار گاه  برای  مقاومت ترتیب داده اند صورت می گرفته است. این  جنایات با  همدستی با پشتونهای محلی  انجام می گردید .

 طالبان تمامی غیر نظامیان را به خاطر فعالیتهای گروه های مسلح که از مناطقشان عملیات می کردند، مسوول می دانستند.

برعلاوه قتل عام ،  جنایات  دیگری نیزدر جریان اشغال طالبان و عملیات های ضد شورش که شامل گرفتاری های  خود سرانه غیر نظامیان، قتل عام های بدون محکمه، کوچ اجباری ، گرفتاری و زندانی ساختن بی گناهان ، سوزاندن خانه های مردم  بمباردمان هوایی مناطق مسکونی که شامل مناطقی می شده که پناهندگان غیرنظامی جمع شده بودند.نیز  انجام  شده است. این جنایات تلفات گسترده را در پی داشت.

شرح یک  جنگ  در ولسوالی سنگچارک:

ولسوالی سنگچارک توسط اداره جنبش ملی شمال غرب افغانستان تا آگست ۱۹۹۸ کنترول می شد. در آن زمان، اداره ولسوالی به همراه مزار شریف و مابقی ساحات جنبش تحت کنترل طالبان درآمد. مردم ولسوالی ترکیبی از ازبک، عرب، تاجیک، هزاره و سید شیعه به همراه اقلیتی از پشتون ها بودند. طالبان یک اداره را با جادادن اعضای مرکزی طالبان (از جنوب غرب افغانستان) به مقامهای عالی و آوردن قوماندان های هم فکر محلی به مقامهای متوسط، تا سطح ولسوال، به وجود آوردند.

گرچه، ولسوالی سنگچارک قبل از جنگ یک ولسوالی بود مگر، در جریان جنگ اداره های ولسوالی جداگانه در گوسفندی و تغزار ایجاد شده بود.

در جریان اولین اشغال شمال غرب، طالبان در پیشروی به سمت ولسوالی بلخاب در جنوب ولایت سرپل که یک ولسوالی کوهی بود  ناکام شدند. این  ولسوالی  مرکز اصلی سیاسی فرهنگی مردم شیعه در شمال افغانستان در جریان جنگ به حساب می آمد. راه سرک در زمستان بسته بود. این ولسوالی به عنوان یک قرارگاه امن و مرکز مقاومت ضد طالبان در شمال غرب کشور پنداشته می شد.

تعداد زیادی از قوماندان های مجاهدین و ملیشه ها که مخالف توافق با طالبان بودند، در بلخاب گرد آمده بودند و جبهه متحد یک خط لوژستیکی ضعیفی را از طریق هلیکوپتر از قرارگاه های شان در شمال شرق افغانستان ایجاد کرده بودند. قوماندان های مهم سنگچارک که خودشان را در جوار بلخاب مستقر کرده بودند، برادران قوماندان جنبش عبدل چریک  (حاجی امیرالدین و کمال خان) و مولوی ظریف و عبدالرحیم از جمعیت بودند. در جریان زمستان ۱۹۹۸/۱۹۹۹ میلادی (مطابق سال ۱۳۷۷ خورشیدی) مقاومت ضد طالبان در بلخاب یک لشکر کشی برای اخراج طالبان از سنگچارک را  به راه انداختند. نمونه ای از جنایاتی که طالبان مرتکب شده اند در شرح عملیات “ضد شورش” آمده است که در آن هم مردم غیرنظامی مناطقی که احتمال فعالیت جنگجویان مقاومت در آنجا می رفت ، مورد هدف گیری قرار گرفتند و هم قوماندان های وابسته طالبان علیه رقبای محلی خودشان مرتکب جنایات جنگی افراطی شدند.

حمله ای  توسط مقاومت در سر پل در اول دسامبر سال ۱۹۹۸ به وقوع پیوست. اما مقاومت از لحاظ نظامی ضعیف بود. آنها قادر بودند که دفاع طالبان محلی را درهم بشکنند اما در نگهداری موقعیت های ثابت علیه عملیات متقابل طالبان نا موفق بودند و سریعاً خودشان را به مکانهای امن تر در کوه ها عقب می کشیدند زمانی که طالبان کمکی سر می رسیدند. دو باره فرار می کردند ودر مخفی گاه ها پنهان می شدند.

طالبان پس از آنکه دوباره در روستا ها حاکم می شدند ، مردم محل را جمع اوری می کردند وپس از یک پرسش وپاسخ کوتاه به جوغه ای مسلسل می بستند، به گفتاورد ناظران محلی  ، طالبان در جریان این تحقیقات به خاطر تثبیت هویت ومحلات مخفی نیرو های مقاومت  جنایات علیه غیر نظامیان در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ انجام داده اند، افزون بر آنها  طالبان بزرگان  قومی غیر نظامی را به خاطر یورشهای انجام یافته توسط گروپها مقاومت در حال حرکت نیز مجازات می کردند.

در ماه می سال ۱۹۹۹، طالبان یک نیروی اصلی را دوباره تحت قو مانده ملا برادر برای تصرف بلخاب گرد آوردند. برادر توسط ملا فضل مظلوم، قوماندان قوای مسلح همراهی می شد. طالبان در تصرف بلخاب ناکام شدند. ملا برادر با قوای اعزامی اش  در جون ۱۹۹۹ از ساحه عقب نشینی کرد که دست جبهه مقاومت را برای عملیات متقابل به سنگچارک باز گذاشت. جبهه مقاومت سریعاً به سمت شمال شرق حرکت کرده و فوراً آب دره و امرخ را دو باره تصرف کردند. همچنین آنها حمله غافلگیرانه را بالای بلوچ، در دیگر طرف آب دولگان ترتیب داده و آنرا گرفتند. این بار آنها از راه آب دره به آب خور حمله کردند. و  تا گوسفندی پیش رفتند.

گرچه، به مدت ۱۰ روز آنرا نگه داشتند ، مگر مقاومت نتوانستند وطالبان دوباره آنها را شکست دادند.

پس از شکست جنبش مقاومت ،طالبان جنایات بیشماری را علیه مردم ملکی  سنگچارک در جریان عملیات تصفیوی  که برای بار دوم گوسفندی را در زمستان ۱۹۹۹/۲۰۰۰ گرفتند،  انجام دادند. نیروهای مقاومت در آب دره و امرخ در جوار آب خور در محدوده جنوب شرقی سنگچارک جاه گرفتند. اما طالبان مناطق اصلی پر جمعیت را دومرتبه گرفته و یک لشکرکشی ضد شورش را به پا کردند که تقریباً تا جون سال ۲۰۰۰ طول کشید. بعد از تصرف آب خور توسط طالبان، یک تعداد از مردم غیر نظامی به همراه مولوی ظریف به آب دره و امرخ پناهنده بردند. جبهه مقاومت، دیگر یک تهدید مهم نظامی برای طالبان به وجود نیاورد تا اینکه جنرال دوستم در اپریل ۲۰۰۱ برگشت موقعی که وی به جبهه سرپل نیروی تازه داد وعملیات جدیدی را به راه انداخت.

قوماندان های بلندپایه طالبان، مسوول قتل عام ها :ملا عبدالمنان حنفی قوماندان خط اول جبهه طالبان در گوسفندی وآب خور به مدت شش ماه بود. (این زمان شامل عملیات تصفیوی در جنوری – مارچ سال ۲۰۰۰ می باشد.) وی به عنوان قوماندان جبهه اختیار تمام نیروهای سرکوبگرای طالبان را که در گوسفندی عملیات می کردند، داشت و مسوول اصلی برای یک سلسله قتل عام های مستند شده در گزارش می باشد. به ویژه، یک شاهد عینی حنفی را به عنوان شخصی که دستور قتل عام بزرگان خاسار  را صادر کرده است، می شناسد.

قضیه از این قرار است : ملا عبدالمنان در یک موتر نشسته  و مشغول خوردن میوه بود،  بزرگان محلی تاجک ، ازبک وهزاره  سعی داشتند که به او نزدیک شوند و ملاقات کنند، ملاعبدالمنان به عوض دیدن آنها، به معاونش دستور داد که همه ای  آنها را کشته و تیرباران کند.ملا ولی جان، والی ولایتی طالبان (در جوزجان) در جریان عملیات گوسفندی حضور داشته است. چندین شاهد از وی به عنوان یکی از قوماندان هایی که کشتارها را سرپرستی کرده است، نام می برند.

ملا عبدالستار، قوماندان ارشد طالبان از جنوب غرب افغانستان، کشتار ۹ زندانی آب خور را در آچابر طبق گفته شاهدان نظارت کرده است.

امین الله امین از چمن به عنوان معاون رئیس استخبارات سرپل و معاون عبدالمنان حنفی ایفای وظیفه می کرد. وی در قتل عام بزرگان خاسار دست داشته است او دستور از حنفی گرفت  تامردم محل را گرفتار  نموده و برای کشتن به حضور  ملا عبدالمنان ببرد.

قوماندان های محلی وابسته به طالبان که در  گردآوری زندانیان برای تیرباران    ، نقش زیردست را در قتل عام ها داشته اند  عبارت بودند از: ملا (جنت) میر و خالق، قوماندان پشتون محلی قریه الغون، وابسته به طالبان، در عملیات دلو و حوت در آب خور شرکت داشتند و طبق گفته شاهدان، تحت دستور ستار و ولی جان عمل می کردند. قوماندان محمد میر ولد باز آقا، قوماندان جنت میر از الغون و قوماندان عبدالله از ملکان   در گرفتاری وکشتار مردم محل نقش اساسی داشتند ، بر خی از این قوماندانان محلی هنوز هم در محل فعال اند ودر جبهات جنگی ضد دولت فعالیت می کنند.

این بود شمه ای از کشتار وجنایات جنگی طالبان در ولایت شمالی کشور که انجام شد، پایان بخش سوم

 


بالا
 
بازگشت