خوشه چين

 

کنگرۀ مؤسس

قسمت چهارم:

برای او بی غیرت کجا پنهان استی،به تو میگویم اوفلوته باز،اوخاین به ار مان، توتوان مندی که ازهمنشینی با خوشه چینان خجالت می کشیدی،بیا که لالایت قلم میزند. قدرت قلم زیاد است نسبت به تفنگ هرقدرنوک قلم درازباشد همان قدرتفنگ کوتاه میشود.

لا لایت درصفــــحۀ حوادث قلم میزند

کلۀ ات خالی گشته،دهــل دم دم میزند

دهل را درکله ات به خاطرچی؟توباعث

درهرخانه گلیم غم هموار،ماتم میزند

گویند که مرهم زبان:اکثرن دیده شده که موجودات مظلوم بعد ازمسابقه درمیدان جنگ بردوباخت،زخم های خودرا خود با زبان خود لیث میزنند.اما برنده گان پول ،پول،خودرا ازبازنده گان طلب مینمایند.

وطن داران عزیزمحترم،سرزمین خیلیهاپهناور،داشتیم،غرور،شهامت دلاوری ،جوانی، کاکگی،عزت ونفس خلاصۀ کلام آدم گری داشتیم.اما بی خبرآزانکه، درتمام دنیا ما را به حیث فاقد همه چیزمی شناسند،حتی اشتباه آن میرودکه گفته شودانسانیت ازسرزمین مارخت سفربسته است.

"کس نخارد پشت من          جزناخن انگشت من"

"گربخارد پشت من انگشت من           بشکند از بار منت پشت من"

"همتی کو تا نخارم پشت خویش،        وا رهم از منت انگشت خویش"

جنگ سرد:یعنی جنگ جهانی با سلاح((ایدیولوژیکی))برای خانوادۀ جنبش چپ مارکسیزم لیننیزم،منابع تئوریک،حزب تودۀ ایران،شلیک های فدائیان خلق منابع نشراتی،ماسکاو،وپیکنگ ((تیزسهای پنجگانه ونه گانۀ))صدرماوتوسنگ.

1-نورمحمد ترکی(شهید)

2-ببرک کارمل(مرحوم)

3-محمد طاهربدخشی(شهید)

4-غلام دستگیر پنجشیری(عمرش دراز)

5-شهرالله شهپر(شهید)

6-سلطان علی کشتمند(عمرش دراز)

7-صالح محمد زیری(عمرش دراز)

آیدیالوژی،جنبش چپ،با این تعریف درذهن وخرد مردم ره می یافت وباعث شکارقلب ها میگردید.آزادی انسان((انسان زحمت کش))بربنیاد حقانیت تاریخی استواراست.باید که برسلطۀ هرگونه نابرابری عوام فریبی وفساد پیشگی ودشمنی انسان با انسان پایان داده شود.طراح این اندیشه لینن بود. جوزف استالین پس ازمرگ لینن،این اندیشه را درعمل پیاده نمود.کشورشوراهاراباوجود ملیونها تلفات انسانی درجنگ جهانی دوم به بزرگترین قدرت اقتصاد ی ونظامی جهان مبدل کرد.اما گربا چف به این هژمونی نقطۀ پایان گذاشت.مطلبی بود که این اندیشه،دربستر،مراحل انکشافات وپیشرفت جامعه افغانی((دهقان باسواد وکارگرآگاه، درعقب ماشین))مرحله به مرحله پیاده میگردید.خوردن میوۀ ترش وخوردن غذای نیم پخته،انسان را به مرض معده دچارمیسازد.عدم درک ازتئوری عمومی انقلابی وتئوری عمومی انطباقی جامعه را اگرنیات تغیر بربنیادحرکت نظامی باشد،به طرف فاجعه میبرد،کاری که جنبش چپ بنا برعدم پختگی برپذیرش مسؤلیت((حرکت ارتقایی)) کشوررا به جناح ویران گرخود،یعنی راستهای افراطی عملاً دودسته تقدیم نمودند.

اینجا است که توده ها میگویند،دشمن دانا،باحرافی ها وپرگویها،وتبلیغات بی حدو حسر اززمین بلند مان کرد.ودوست های نادان بازاری مان،بارواج دادن؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟،همراه شیشه درمحافل داخل شدند،وبا بیان کلمات خلاف پسندیده مارا برزمین، زدند ارزشهای انسانی که باید به آن میرسیدیم فاصلۀ زمانی آنرا برای ما خیلی طولانی ساختند.

مسابقۀ دوابرقدرت جهانی

تحت عنوان همه دست آوردهای علوم بشری درخدمت انسان،دست کارگرازبو سیدن است،خانه برای بی سرپناه،لباس برای برهنه ها،زگهواره تاگور دانش بجوی،مکتب،شفاخانه رایگان ومفت.

بلی شعارفوق،ازلحاظ معنی قابل قبول است،برای اشخاص زیرسن، درتمامی قوانین کشورها وقوانین بین المللی حدو مرز وحقوقی تعین شده است،بدبختانه که حزب دموکراتیک خلق،طبق رسم ورواج خانواده ها فرزند چهارده سالۀ خودرا، صاحب زن میسازند.عروس وداماد،درخانۀ تنهایی،هردو ازمیاوپشک میترسند. خبط سیاسی ماسکاو((بلای آرد سرکندوزد))بسترجنگ((درافغانستان دین در خطراست.ریگان))درخانه خانه افغان،کوچه کوچۀ افغان،فاتحه خانه،طوی خانه وغیره وغیره هموارگردید.اطیالات متحدۀ امریکا وشرکای اقتصادی،ازهمان ریزر فهای که قبلاً(برای هجوم علیه دشمن)) تدارک دیده بودند.دست بکارشدند.درین گیرودارآنچه که دراثر حرکت های غیر مسؤلانه ونابخشیدنی،ما ازدست دادیم همانا،نیروی مستعد((سرمایه های ملی)) به کار ونسل برومند،ازخلقی، پرچمی، شعلۀ،به اصطلاح((اخوانی ها))هزاران شاگرد معلم،استاد وشخصیت های ملی وآزادی خواه را ازدست دادیم.

روی سحرشود سیا یار به این بهانه رفت

ویا:

ما که دزد میشویم شب مهتابی میگردد.

یعنی که امپریالیزم به جامعۀ بی سواد و((رجال))وطن فروش وخاین به ارزش های((آزادی انسان&واستقلال اوست)) نیازمند است. 

بازگذاشتن قفل های باغ وحش درمقابل خرس های قطبی

انچه که هویت مردم افغانستان را درجهان معرفی میدارد((اعتقادمردم به دین مبین اسلام))است.اسلام کهنگی نداشته وندارد.بناً به پذیرش دین نو نیازی نیست. تبصرۀ قسمت دوم:تبصرۀ قسمت دوم،دربارۀ احزاب سیاسی راست بوده که ریشه درآب صیهونیزم،واستخبارات فرامنطقوی((انگلیس))دارد.ابلیس برای فریب،انسان،گرگ درلباس میش، درلباس شیخ،درلباس صوفی،درلباس،مدافع خلق، درلباس کارگر،درلباس مدافع ازدین مبین اسلام.استفاده ازنام اسلام به حیث افزار،ومعرفی شخصیتها((این شخصیت های، مستعجل،کاذب وغیرحقیقی،صادرش  ده ازواشنگتن وجاهای دیگراست))ازجانب استخبارات،منطقوی وفرامنطقوی، دررأس درجمع وسایل افزاری ،درطول تاریخ آدرس میدهدبه بعضی ازخانواده های((روحانی))معلوم الحال وبعدش،ظهور،طالبان((طلبه های دارالعلوم عربی))سالهای 1338 هجری وشمسی،ملاهای قادیانی،دیو بندی،جوانان مسلمان((اخوانی)) بالا خره تنظیمهای هفت گانه وهشت گانه تبدیلاً به نام مجاهد درمقابل ارتش سرخ((نامی که درمقابل انگلیس))افتخار مردم شده بود، نتیجه برآن شد،که طی ده جنگ فرسایشی،خرسی که به سواری تانگ آمده بود، بالآخره به سواری تانگ عقب نشینی کرد.علی الفور،شادی به سواری فیل نه بلکه به سواری،خرآمد،روزمردم خراب شد سیه وتاریک گشت یوم البدترآمد،ازادی کشوردست به دست شد،عالم ازمزدورنوکروچاکرآمد.درنتیجه با مشاهده ازیک عالم کثافت،رذالت،پستی بی بندوباری که خصیصۀ جهان سرمایه است.میگوییم که آنانکه به سوار خرآمده بودند.برگشت مینمایند کاروان قلم بدستان،درپیشاپیش کارگران ودهقانا ن بی زمین وکم زمین سرمایه داران ملی معلمان این چراغان علم ومعرفت واستادان این گلهای سرسبد جامعه خرد مندان وهنرآفرینان این این زیبا سازان وزیبا نگاران،همراه نسل جوان به سواری کمپیوتر وانترنت وارد کارزارمیدان میشوند. مبارک تان باد.

بااحترام

 

++++++++

 

قسمت سوم:

آئینۀ صیقل شده را که اگردرمقابلش،استاده شوی به تو تشریح مینماید.دشمنان شیرین ولذت بخش چیها هستند؟بوره،نمک وچربی.بوره،نمک وچربی را قاتلان بی سروصدا مینامند.ازطریق خون به مانند وطن فروشان،سیستم عصبی وسیاسی را موردحمله قرارمیدهند.وازان خطرناک تردشمن،به کی خطاب مینمایند. جاسوسانی که باتمام سازوبرگ تشکیلاتی اش،زمانی درخدمت یکی ازابرقدرتها بودند،کنون با پوشیدن لباس جدید،خرامان کنان،باتغیرنام((گل محمد))به عوض ((محمد گل))تحت امرونهی ابرقدرت دیگری عرض وجود مینمایند.تابه رنگ کردن موهای سفید گناه هان دیگری را مرتکب شوند.اینها را خطرناک ترازطالب وداعش باید که شناخت.چرا؟بخاطریکه داعش وطالب،رنگ ولباس وقیافه اندیشه وایدیه های شان حدو مرزروشنی دارند هرچه دارندروبه رو دارند.اما((گل محمد)) و((محمد گل)) را باید که دشمنان مرموزوپشت سرشناخت.

شنیدستم که مرد روزگاری،زمانی درجلسۀ حزبی می رفت،ناگهان گاوی درلب آبخور،ازگردن بسته باریسمان،بان زد،دفعتن آن مرد روزگارگفت که بلی میدانم که میگویی مرا صاحبم،ازگردن باریسمان بسته است مگرشمارا ازکله با ریسمان ((اندیشه))بسته است.باخوراندن علف،فردا زمین را توسط من قلبه مینماید.شما رابانشخوار،حرفها وجملات درمیدان رقابت های سیاسی واقتصادی خویش فرسوده میگرداند.

آئینۀ صیقل شده را که درمقابلش استاده شوی،اگرازجمله خانوادۀ جنبش چپ بودی، برای تو تعریف می کند.بدبختانه که شما درشرایط جنگ سرد،عرض اندام نمودید. جنگ سرد درسرشما،کلاه سرخ گذاشت،زیرسایۀ کلاه سرخ  هرامرونهی که بود باید عمل مینمودید.باحفظ ایدیولوژی ووابستگی بین المللی،مسئلۀ عمران، تحول،تغیر،انکشاف پیشرفت،ازلحاظ فرهنگی،اقتصادی،اجتماعی.....وغیره درسرفصل اهداف کاری قرارداشت.که باید سلسله مراحل ومراتب خودرا دنبال مینمود.بدبختانه که وضعیت به گونۀ منفی پیش آورده شد،جنبش چپ((حزب دموکراتیک خلق))بارسیدن درحاکمیت سیاسی ناقص الهویه رشد کرد((سرجل حمایل گل))قابل تبصره است.(اول)

آئینۀ صیقل شده را که درمقابلش استاده شوی،اگرازخانوادۀ جنبش راست بودی، برای توتعریف میدهد،بدبختانه که درشرایط جنگ سرد دردام شیاطین لعین اسیر افتادی،رشمۀ سبزرا درکله ات تابید.باکش کردن رشمۀ سبزباید که تابع امرونهی شیطان باشی،برنامۀ شیطان،ویرانی،تخریب،کشتارنخبگان وفراردادن آنها اززادگاه اصلی به کشورهای بیگانه،ایجاد فاجعه وغیره وغیره،تا اینکه زمینه تعرض آشکار ومستقیم ابرقدرتی که تشنۀ استعماربه سیستم نواست،آماده گردد.قابل تبصره است.(دوم)

تبصرۀ اول:درقسمت اول راجع به کنگرۀ مؤسس تماس گرفته شده است.

 1-نورمحمد ترکی(شهید)

2-ببرک کارمل(مرحوم)

3-محمد طاهربدخشی(شهید)

4-غلام دستگیر پنجشیری(عمرش دراز)

5-شهرالله شهپر(شهید)

6-سلطان علی کشتمند(عمرش دراز)

7-صالح محمد زیری(عمرش دراز)

جریان دموکراتیک خلق که سمت گیری سوسیالستی((انسان طرازنوین)) عنوان کرده بود،ازبحرخروشان ایدیۀ آزادی انسان((ازفقر،بیسوادی،بی خانمان))به تاریکی های عصرکهن،دردره ها ووادیهای اندیشه وخرد،درجریان انداخته شده بود.هنگام جنب وجوش تکامل جریان به حیث یک حزب درآن همه قواعد واصول رفتن به سوی انکشافات بعدی به حیث سند تاریخی،باید تنظیم میگردید.بدبختانه که تحلیل مشخص ازاوضاع مشخص،درزمان مشخص ودر مکان مشخص درنبود ((فهم ودرک درست))ازسیاست های محلی، ملی،منطقوی وفرامنطقوی، جریان را ازمسیر به راه افتاده به بیراهه((دموکراسی ملی ودمو کراسی خلقی)) سمت وسوبخشید.اختلاف برای رسیدن هدف((منافع مردم))حق طبعی است وباید به حیث یک ارزش پذیرفته شود.اما افتراق چون تبردرفرق کندۀ چوب((تباهی ارزش ها به خاطر))این لگه وآن لگه که این افتراق به حیث مادرافتراقات،افتراقا زبان، قوم،مذهب چون،((چوب پرخچه)) درمیان بخاری دشمن،ازکشورمان دوزخ روی زمین ساخته شد.

اگرکنگرۀ مؤسس را،بهاربعد اززمستان فرض نماییم،نیروی چپ را به حیث دانه های فرورفته درزیرخاک،((فعالیت درونی)) درمساعدت هوای بهاررا،به حیث عامل بیرونی تصورنماییم،زمین بورۀ خالی ازسیاست گذاران چپ،هزاران لالۀ سرخ را،اززمین سوخته ازدرون لباس سبز به نمایش میگذارد.میوۀ انسانیت را به ثمر می نشاند.

 بافهم ازین مطلب که تقاضا ازدیگران تاسازنده کی ازخود فاصلۀ دارد.

غم نداری بزبخر

درفضای کنگرۀ مؤسس((خلق نیروی عمده وتعین گننده است))سویتیزم وماویزم وجود ندارد که به حیث مراکزصدوراندیشه عمل نمایند.با استفاده((غم نداری بزبخر))دیگر حق بت تراشی را نداریم،به حیث پیام برای علاقه مندان علی الخصوص نسل جوان بخوانید.دهقان،نزد کارگرمیرود،گاوآهن میخرد، دهقان نزد نجار میرود،تایوغ وا سپاروماله برایش بسازد.دهقان نزد گدام دار میرود،تا تخم بذری وکود کیمیاوی بخرد،درینجا همکاری های دهقان، کارگر، سرمایه دارملی. سیستم به هم بسته را ایجاد مینماید.یعنی دهقان اصل کارگر جوهراصل،سرمایه دارملی شکل است،جریان که عنقریب به راه می افتد،تکانه ولوکوموتیفی است که همه را برمدارانسانیت سمت وسو می بخشد.

 

++++++++++++++++

 

قسمت دوم:

آئینۀ صیقل شده،اگرمقابلش استاده شوی،کمبودی که توداری،زین بابت به برایت اشاره میدهد که اول بروید،برای نجات وطنت دریک مرکزجمع شوید.

به ادامۀ گذشته که نوشته شده بود.بلی ما این آئینه را که تا به همین زمان گذاشته شده بود،برایش ارزش قایل هستیم.میخواهیم که آینده های سیاسی واجتماعی خویش را،به رویت همین آئینه انتخاب نماییم.مطلب را ازین ضرب المثل آغاز مینماییم.

نه یوغی،نه دوغی، نه نمود درخانه.

                                                                                             گا نر،به راه،نبودی که زمین را خوب قلبه میکردی،یعنی که ازاصول آفریده شده عدول کردی.گاوشیری نبودی که به صاحب خود((مام وطن))شیرمی دادی شیررا به بیگانه دادی،فهم وفراست ودرایت نداشتی که چون،خردمندان باوقار،وا بستگا نت راازفاجعه دورنگه میداشتی،پس امروز توکسی می بودی که به حیث گل سر سبد ازاحترام برخوردارمیشدی.بناً ازگوسالۀ کاپرک نمیتوان به حیث گوسالۀ زنده کاربگیریم.بروگم شو شکلته گم کو،پس کنید این چهرۀ منفوررا.زمانیکه ازمقابل آینه گذرنمایی،تورا همان طوری که هستی همان گونه نشان میدهد.اگر به اصطلاح مجاهد ازمقابل این آئینه گذرنماید،دفعتن کارنامۀ تاریخی اش را به معرفی میگیرد.مجاهد یعنی تخریب وویرانی،اردوکه حافظ منافع کشور به مردم تعلق داشت.مجاهد یعنی ویرانی وتخریب تمامی پروژه های عام المنفعه،مجاهد یعنی کشتن معلم،درسراسر کشوردردادن مکاتب درسرا سرکشور،بی سواد نگه داشتن فرزندان غربا ومساکین درتمام دهات وقصبات فعلن فرزندان رهبران تحصیل کرده های کشورهای امریکا،انگلیس.برای انسانهای شریف،انسان شریف خطاب مینمایند،برای انسانهای شار لتان،شارلتان، خطاب مینمایند،برای رقاصه های سیاسی که به خاطرنان چرب بیگانگان،ازعزت وشرف وآزادی می گذرند،رقاصۀ سیاسی میگویند.قاتل،قاتل است ولواگر((راست افراطی & چپ افراطی))قاتل را قاتل معرفی مینمایند،جنایت کاررا جنایت کارمعرفی مینمایند،حکومت دست نشانده را دست نشانده معرفی می کنند، کشوراشغال گررا((اشغالگرولواگرتحت هرعنوانی مجوز،دخالت ازشورای امنیت گرفته باشد))چون ارادۀ مردم درآن دخیل نیست اشغال گراست.اگرارمان وآرزوهای سرکوفتۀ مردمان تحت شکنجه وقشرمحروم را منحیث باغ تصورنماییم،حلقۀ رسالت مندان دارای اندیشۀ دفاع ازطبقۀ محروم وزحمت کش را،به حیث جریان آب تسخیر شده ازبحر خروشان علم ومعرفت،تصورکنیم.درینجا بوضاحت گفته میتوانیم،کنگرۀ مؤسس درنقش((میرآب))ازبحرخروشان فضایل اخلاقی،جهان بینی علمی را تسخیر،ودرجریان انداختند،تازمین سوختۀ ازخردوآگاهی انسان را،ابیاری نمایند.فاصله میان بحرخروشان فضایل وزمین سوختۀ ازآگاهی،مشکل آفرین واقع گردید.درین فاصله ((دزدان)) آب،را ازمسیربه راه افتیده،به بیراه رهنمود نمودند.این آب دزدیده شده بستر نارمل زمین های مستعد به زرع انسانیت خاکش را تخریب وبه سنگچل زار مبدل گردانیدند. ازان تاریخ به بعد هزارویک نوع گیاه هرزۀ تفکر ضد انسانی(افتراقات)به نشوونموی خود ادامه داد. امروزه، روز،جامعۀ افغانی،ازلحاظ،آزادگی وآزاداندیشی،غرور،شهامت،جوان مردی، کاگی،عیاری،مهمان نوازی،ناموس پرستی،وطن دوستی ووطن پرستی،درمنطقه وجهان مقام خاصی را به خود اختصاص داده بود،نان خوب برای مهمان،خانۀ نو وبستر پاک برای مهمان،همه روشهای احترام ازمهمان بربنیاد روشهای نیک انسانی سجای پسندیدۀ اخلاقی نثارمهمان بود.این فرهنگ بلند بالای اجداد ونیا کان ما که درجهان طنین انداز بود.خداوند لایزال درهمه حالات با بنده گان خود است وازاعنال شان نظارت وکنترول مینماید.

 اما این بنیاد گراها نوکران شیطان ابلیس،ازخدا نمی ترسند ونمی شرمند،از مردم میشرمند دزدان خلاف تمامی موازنین حقوقی وشرعی اعمال بی شرمانه انجام میدهند.

 بدبختانه که این ارزش بلند بالای معرفت انسانی،جامعۀ ما قصدن وعمدن، ازشیاطین لعین به همت وهمکاریهای شیخ های ساخته شده وبنیاد گراهای تربیت داده شدۀ سیه دلان وکوردلان وعدۀ ازدلالان ومزدورصفتان به ظاهر مترقی اما مرتجع ترین انسانهای وابسته به تکنوکرات درنقش((دزدان چراغ بدست)) با پرداخت مبالغ ناچیز((شعلۀ چوبک گوگرد،باعث آتش درجنگل))برای سیه دلان وکوردلان،این دشمنان علم وفرهنگ،ازریشه تخر یب وازمیان برداشته شد.بادرک ازین مطلب که ابرو،پلک ومژه،اساسن برای زیبایی نیست،برای محافظت چشم است،که حقایق را میبیند مبادا،که عرق جاری ازبابت تلاش برای نجات ازبدختی ها،باعث آسیب چشم ها گردد.وچرک گوش،به منظورحفاظت گوشهاازورود حشرۀ ،مضره جلوگیری مینماید،به خاطریکه آوازهای خودی وبیگانه را تشخیص، میدهند.سرزمین مادری،آغوش پرمحبت،برای حفاظت فرزندان خود است.اما عیاران،آزادی خواهان،وطن دوستان ووطن پرستان،فرهنگیان،محافظان حقیقی وطن خود درهردورۀ تاریخی بوده اند.

خود شکن وآئینه شکستن خطا است

آئینۀ بلورینی که کنگرۀ مؤسس،درسرفصل،انکشافات تاریخی،دردیوارخانۀ مام وطن گذاشته بود به منظورآن بوده که هریک شب وروز،خودرادرآئینه به تماشا بگیرند.تا ازخطا ها واشتباهات درامن بمانند.بدبختانه که آئینه دراولین انشعاب شکستید،جریان درمسیرافتاده به بیراهه کشانیده شد،ارمان خلق فدای پرستش کیش شخصیتها گردید.بارکج به منزل نرسید،دیوارخیانت به ارمانهای مردم ازتهداب تا به سریا کج بلند گردید.تااینکه چپه شد.ازیراین آواروویرانه،همان تخمۀ،کنگرۀ مؤسس درزهدان،آینده نطفه زده است تافرزندان خویش را((عیاران وارد درقرن 21)) بارد یگر،صادق ترهوشیارتر،فهماتر،خردمند تر،باوجدان وباشرف،وطن دوست ووطن پرست.بیافریند.مخلوط مرکب ازفضا وهوای، انکشافات وپیشرفت های علوم معاصر،کمپیوتر وانترنت،با اخذ مشوره ازکهنه کاران ومدبران صیقل شده کنگرۀ  خودرا دائرکنند،مضمونی بیافرینند،معلمان، مسؤلیت دلسوزومهربانی را برای ساختار مکتب این بار به سیستم معاصر،نسل جدید خردمندان مسؤلیت پذیری را یعنی مضمون جدید،شکل جدید میدهد.

                                                                     بااحترم

                                                    عبد الشکور((خوشه چین))

 

 

+++++++++++++++++

 

 به من گفتند که ازکدام کوچه میگذری؟ درجواب گفتم که ازکوچۀ خُـرآباد. بازپرسیدند که چراازکوچۀ خرآباد.درجواب گفتم که درآن کوچه خلوت گاه عیاران است،گذر،مردان با وجدان وباشرف است،گذری که ازان کوچه،عشق به انسان،عشق به آزادی،عشق به فرهنگ وهنر تبلور می یابد.به من گفتند که کدام زبان شیرین وخوش مزه است.درجواب گفتم که زبان گاو.بازگفتند که هدف ازتلفظ است درجواب گفتم همان زبان به من مهم است که مفهوم انسانیت را برایم تعریف کند وتوسط ادای الفاظ شیرین آن وحدت هموطنان تضمین گردد.

رهبری کنگرۀ موُسس:

1- نورمحمد ترکی(شهید)

2-ببرک کارمل(مرحوم)

3-محمد طاهربدخشی(شهید)

4-غلام دستگیر پنجشیری(عمرش دراز)

5-شهرالله شهپر(شهید)

6-سلطان علی کشتمند(عمرش دراز)

7-صالح محمد زیری(عمرش دراز)

نیاززمان ایشان را دورهم جمع آورد،آنها باهم نشستند،با درک ازاوضاع منطقه وجهان وموقعیت جیوپولیتک افغانستان کشورمحاط به خشک وعقب نگه داشته شده،کشوریکه دروازه های همه جهان تحت عنوان کشور بی طرف به رویش بسته شده بود.هفت انسان عالی ومتفکر،وطن دوست،انسان دوست غریب نواز،تحول طلب،برای خروج ازین بن بست تاریخی،نشستند که سنگ بنای انسان(مکتب)دوستی را تهداب گذاری کنند.نام این مکتب را جریان دموکراتیک خلق افغانستان گذاشتند.درین مکتب،شاگر دان وعلاقه مندان الفبای انسان دوستی،را آموختند،درین مکتب انواع فضایل اخلاقی برای نسل آن زمان تربیت داده میشد.درین مکتب پدیدۀ بچه بازی وغیره مسایل ضد اخلاقی که فعلاًازبرکت حضور جهان غرب و یگان جهادیان شریف،به یک فرهنگ،رواج یافته است.درآن زمان کاملاًازمیان برداشته شده بود.عشق به کار،عشق به آموزش،عشق به وطن،عشق به پیشرفت تره قی،عشق به آزای وآزادی خواهی،عشق به آزادی بیان،همۀ اندیشه های نوین،درمکاتب،پوهنتون،ازان طریق،کم کم داشت به قریه کوچه گذرشهرها ولایات ره یافت بازتاتبش ره را برای ایجاد اتحادیه های محصلین،ومبارزات انتخاباتی،پارلمانی گشود،خلاصه این مکتب درسردروازۀ خویش زنگی را آویزان نمود ومنطق زمان به حیث زنگ نواز مکتب نسل جوان آن زمان رابه طرف خویش،میکشانید. فضا ومحیط انسانی آن زمان،وضعیت بود که دهقان خودرا ازلحاظ معنی ازحلقۀ محدود به خانوادۀ قشرمحروم،آزاد یافته بود،اوبه حیث انسان آزاد وآگاه درهمه لایه های اجتماعی مطابق به سویه وسطح درکش ازجامعه وجهان،به حیث صاحب نظربود،همین قسم،کارگر کسبه کار،معلم استاد،نویسنده وشاعر،هنرمند وهنرپیشه،وغیره وغیره،بالاخره درآن فضا وآن هوا،خواسته ها وآرزوهای مردم به حیث شعارروز مبدل،درپارک های ومراکزتجمع حتی داخل پارالمان شعارها ازلای گلوها بلند می گردیدند.تا اینکه دربعضی ازمراحل حکومت دیکتاتوری وقت ازموج روبه رشد این مکتب به هراس آمد.بخاطریکه جنبش روشنگری،درسراسرکشور برای خویش بسترخوبی هموار نموده بود،درمبارزات انتخاباتی پارلمان،نماینده های جنبش روشنگری هنگام بدست آوردن آکثریت آرأ مردم به توطئۀ ناجوان مردانۀ دولت وقت مواجه گردیدند. ازجمله دستگیر پنجشیری،ومرحوم هادی کریم،محمد بشیربغلانی،عبدالقادربی یاروووووووووغیره روانۀ زندان گردیدند.چراکه این اشخاص به حیث آئینه های ثیقل شده ازجامعه،بودند.تماشا چی دراین آئینه های ثیقل شده،خودرا((عیار))بانا موس،باوجدان،باشرف،وطن دوست،انسان دوست،صادق مؤمن،آزادی دوست،مترقی وپیشرفته یافته میتوانست.یعنی که هفت شخصیت سیاسی هریک به سهم وتوانایی خودشان،ارادۀ نیک انسانی واخلاقی خویش را به حیث رسالت مندان انجام داده بودند.بلی ما این آئینه را که تا به همین زمان گذاشته شده بود،برایش ارزش قایل هستیم.

   میخواهیم که آینده های سیاسی واجتماعی خویش را،به رویت همین آئینه انتخاب،خط وسیرانکشافات بعدی را،بربنیاد((آزادیخواهی))حفظ تمامیت ارضی،اعتلا وترقی کشور،احترام به ارزشها ومعنویت انسان،وسنت های پذیرفته شدۀ جامعه دنبال ونسل جوان را،نسل جوان برخاسته ازبستر جنگ،جنگهای تحمیلی وفرسایشی را،برای گرفتن ستیژ،موقف وپرستیژ،درمقابل آئینۀ بلوروشفاف فرامیخوانیم.برای شان می فهمانیم کاروان همیش به پیش میرود،گردانندگان خودرا،درمسیرحرکت وقت به وقت زمان زمان،ازنو انتخاب مینماید.آینده به گرداننده گان نوین خود،هدایت مینماید که ازهمان عناصر گذشته،عناصر ناب را گرفته باعناصرعصرنوین ترکیب نمایید تاکه ازلغزش های بیجا وبیمورد((چپ وراست))درامن باشید،باحفظ ازین مطلب که ((خودآگاهی ملی ضامن حصول استقلال کشور)) است تا دروابستگی های ایدولوژیک غیر ضروری درگیرنشوید. 

 بلی!خدمت گذاری به مردم گرفتن قدرت سیاسی نیست،بلکه تحرک بخشیدن جامعه درمسیرخودکفایی ها ورفع نیازمندی ها است.ازطریق خودکفایی اقتصادی،برای کسب علوم جهت رسیدن درسطح معلومات وانکشافات تمامی کشورهای جهان.

  رهبری سالم وخردمند به قدمه های پائینی خود،این سفارش را میدهند. قریه راهی است به طرف شهر،شهرجایی است که خردمندان،فرهنگییان هنرمندان وآفرینش گران تمامی ولایات،کسبه کاران وپیشه وران،درآنجا جمع میشوند.بناً اساس شهرازده وقریه شکل میگیرد،همان گونه که شهر ازحاصل میوهباب وغلجات باکیفیت تکمیل میگردد.باید که شهرهای کشورمان ازبا استعداد ترین نسل جوان قریه شکل گیرد.زمانیکه این رو حیه موجود باشد،بافهم ازین مطلب که اقتصاد قریه را باید خوب ساخت.

باقی دارد

 


بالا
 
بازگشت