الحاج عبدالواحد سيدی

 

 

 

اوضاع سلطنت های پیرامونی  خراسان  مقارن

( سده نهم هـجری/شانزدهم میلادی)

102-4-1. وقایع  تاریخی  در سالهای 900

 

 

وقایع  این دوره  از تاریخ خراسان و فارس (سرزمین ایکه قلمرو گورکانیان را نشان  میدهد) از مهمترین ادوار  تاریخ شرق  است . زیرا  این دوره  مصادف  است  با سالهای آخر سلسله  تیموریان و آق قوینلو  ها و بایندریان و مقدمات  آغاز دولت صفوی و سلطنت  پر  حادثه شاه  اسماعیل صفوی و پادشاهی پسرش شاه طهماسب(930 تا 984هـ) و پسران شاه طهماسب  میباشد .

قسمیکه قبلاً  نیز  اشاراتی داشتیم  سلسله گورکانیان در بین سالهای ( 900 تا 911/1494تا 1505م) آخرین سالهای  حیات خود را  میگذرانید .قبلاً  این  دولت به  نیروی شمشیر و تدبیر  امیر تیموراز کنار دریای مدیترانه تا مرز  های  چین و  از ماسکو تا دهلی  کشیده شده بود  و تا زمانیکه  شاهرخ  زنده بود ،  از  آسیای صغیر تا ناحیه سند و از خوارزم  تا  دریای عمان جزء سرزمین  تیموری خراسان  نامیده  میشد که هرات مرکز آن بود .پس  از مرگ شاهرخ در (850 هـ/1246م) پسران بی  کفایت  الغ بیک  و پسرش ، و رکن  الدین  علاء الدوله  و معز الدین  میرزا  ابوالقاسم بابر و غیاث الدین  میرزاسلطان محمد (پسران بایسنقر پسر شاهرخ) و شاه  محمود  (پسر بابر ) . میرزا ابراهیم  پسر (علاءالدوله) و عبدالطیف (پسر الغ بیک) و میرزا عبدالله شیرازی (پسر سلطان  ابراهیم  پسر شاهرخ) هر یک روزکی  چند درقسمتی از  این  ملک  پهناورسلطنت  کردندو نتیجه  این شد  که  جهانشاه قراقوینلو  دست  نشانده شاهرخ یک سال  در  هرات  که  تختگاه شاهرخی بود بر  مسند سلطنت  تکیه زد تا اینکه در سال (863هـق)سلطان ابو سعید  میرزا  ،از نبیره گان میرانشاه پسر دیگر  تیمور  بساط اولاد و احفاد  شاهرخ را بر چید  و جهانشاه را  از  هرات بیرون راندو نزدیک به ده سال  حکومت بالنسبه نیرو مند یافت.که  این سرزمین  هر  چند کوچکتر  از روزگار شاهرخی بود که سرزمین  های ابوسعیدی از خراسان و ماوراء  النهر و خوارزم  و ناحیت   کشور موجوده ما افغانستان  تجاوز نمیکرد .سلطان ابو سعید  که  خواست سرزمین  های  غربی و شهر  های آباد و پر برکت ری واصفهان و سلطانیه و تبریزرا بدست  آورد به  آذربایجان  لشکر  کشید ولی  سر در طلب ملک  موروثی نهاد و در (783هق1468م) بقتل رسید  واوزون حسن ،یادگار محمد  (پسر میرزا سلطان محمد)را  منحیث دست  نشانده به  خراسان فرستاد  تا بر مسند  حکومت شاهرخی در  هرات  تکیه زند  .درین میان سلطان حسین  میرزا که  از نوادگان بایقرا (نصب  نامه  سلطان  حسین  میرزا:پسر میرزا منصور ،پسر میرزا بایقرا پسر عمر شیخ  پسر تیمور که  این  نصب  نامه  توسط مجمل فصیحی خوافی و  تذکره دولتشاه سمرقندی ، چاپ رمضانی ، ص 283 تأیید شده است)بود ، با  استفاده  از  غفلت یادگار محمد و نا رضایی مردم  هرات ، نیمه شبی  او را که در بستر دست در آغوش  نگارین داشت به دم  شمشیر سپرد  و خود بر تخت  خراسان  نشست .

دوره طولانی سلطنت سلطان  حسین  میرزا نسبتاً  طولانی  و از سال (875تا911هـ/1470تا1505م) دوره  آرامش  صفحات  خراسان که  جغرافیای  کشور ما افغانستان را نیز  احتوا  میکرد  حوادث مهمی در آن رخ  نداده ولی  از لحاظ  هنری و فرهنگی یکی  از باشکوهترین دوره  های تاریخ خراسان بحساب می  آید . در مدت  چهل سال سلطنت او شهر هرات  مرکز  خراسان  از دیر باز مورد  توجه فضلا و هنر مندان قرار گرفت و به پایگاه والای هنر  در  عرصه پهناورعلوم  اسلامی و فرهنگ  خراسانی تبدیل گردید .[[1]]

 

 

102-4-3. بقعه مبارک منسوب به  حضرت  علی بن  ابی طالب (رض) در تل  خیران (از مضافات  بلخ شریف)

همچنان او  (تل خیران را که  در 22کیلو متری شرق شهر موجوده بلخ  موقعیت دارد  بقعه مبارک حضرت  علی (رض) خلیفه چهارم اسلام را که قبلاً نیز در زمان سلطان  سنجر شناسایی شده بود  با ایجاد  ایوان وساختمان  چهارباغ آن که تا هنوز در آنجا موجود بوده  و اکنون آن  منطقه  به شهر مزار شریف مسمی میباشد  که  از شهر  های  مقدس خراسان بوده و حضرت نور الدین  عبدالرحمن  جامی در مورد موجودیت  آرامگاه  خلیفه چهارم  اسلام فرموده است:

گوییند که  مرتضی  علی در نجف  است               در بلخ بیا ببین چــه بیت الشرف  است

جامی نه  عدن  گوید و نه بیت  الجبلین                                   خورشید یکی و نور او هر طرف است

این شهر  در حالت  موجوده  پایتخت  ولایت بلخ بوده و یکی از پنج ولایات عمده و برزگ افغانستان بشمار  میرود که قرار  است  این شهر  از طرف یونسکو  از جمله  ابر شهر  های افغانستان ثبت  گردد.آرامگاه  حضرت علی بن  ابی طالب در مرکز شهر و در کنار تل خیران با موجودیت بنای زیبای آن  که در زمان سلطان حسین  اعمار گردیده و در هر دوره ای  از طرف حکومات وقت تزهیب و کاشیکاریهایی  آن نو سازی شده  است  صنفی  از کاشیکاران را در حدود پنحصد سال در  این شهر پرو ریده و  این صنعت  هنوز هم مانند شهر  های  سمرقند ، بخارا و خیوه  در بلخ زنده  میباشد و باغ زیبای  آن به شکل مربع دارای  اضلاع 750 متر که  مجموعاً 562500 متر مربع را با جاده  های اطراف احتوا کرده  است و از زیبا ترین پارکهای ملی در تمام  کشور میباشد که در هر  عصر و زمانی  به  زیبایی ها  و غنای فرهنگی  آن افزوده  گردیده و عمارات آن در حد اعتقاد مردم به  خلیفه چهارم  اسلام و توجه زیاد حکومات وقت  از  گزند حوادث در امان  نگهداشته شده است . (مؤلف))

102-4-3. تاریخچه مزار  حضرت علی بن ابی طالب خلیفه  چهارم  اسلام

این مقاله توسط سایت پژواک در21عقرب 1392 نوشته شده که  نگارنده  قسمت  های آن را با   حذف و اضافات تخلیص نموده  است و البته  تا جاییکه  اصالت  تاریخی آن زیر سوال میرود نگارنده مقاله کوشیده است  به  ارجاع منابع واعیان واشخاص به مقاله روح  تازه  بدهد. قابل یاد  آوری  است  که  این  موضوع  توسط رساله  ای اثرمرحوم حافظ نور محمد  کهگدای یکی از  منشیان محمد ظاهر شاه پادشاه افغانستان که از جمله فضلای معاصر کشور نیزبحساب میرود ، در رساله  مستقلی به این  مسأله مهر تائید نهاده  است که در واقعیت  موضوع  جای شبه باقی نمی ماند :

روضه شریف (آرامگاه حضرت علی (رض) خلیفه چهارم اسلام) یکی از جمله اماکن مقدس در افغانستان میباشد که  در مرکز شهر مزار شریف واقع  شده  است  و وجه  تسمیه  این شهر بر گرفته  از  آرامگاه  خلیفه  چهارم اسلام  میباشد. که  باغ روضه مبارک دارای چهار دروازه ورودی بداخل چهار باغ و پنج دروازه ورودی داخل ایوان صحن روضه وجود دارد. کتاب خانه روضه شریف در سال ۱۳۶۵ تاسیس گردیده است که کتابهای موجوده آن از دوره های بسیارکهن مانند دوره : باختریان، کیانیان، وادیان گذشته مانند: بودیزم، اسلام، ودوره: سلجوقیان و تیموریان میباشند. هم چنان یک موزیم ابتدائی که برخی اشیاء ولوازم واجناس بدست آمده از حفاریهای ولایت بلخ وتحایف مقامات داخلی وخارجی درآن نگهداری میشود. این موزیم در داخل روضه شریف موقعیت دارد.
این بقعه فعلاً توسط هشتاد نفر از خادمین که خود شان  را  مربوط به قوم  انصار میدانند که تذهیب و صفا کاری و مدیریت  ، حراست و حفاظت  و جمع  آوری اعانه ها از وظایف شان  میباشد منابع ومآخذ که بیشترین استفاده ازآن در این  نگارش  صورت گرفته  شامل ۹ کتاب زیرین میباشد که بیانگر تاریخچه روضه شریف است که فهرست وار ارا ئه میشود وبرای معلومات بیشتر ازآن استفاده کرده میتوانید:

1.     کتاب بحرالاسرار مرحوم امیر محمود کتابدارا بن ملا ولی بلخی.

2.  تذکره هفتاد مشایخ بلخ مرحوم محمد صالح بدوانی ابن امیر عبدالله ابن امیر عبدالرحمن ابن شیخ الله و رسجی البدخشی.

3.     تاریخ اکابر دین (اول و آخر کتاب از بین رفته است لذا مولف شناخته نشده است.)

4.     حجه البیضإ فی رد اهل الطغی مرحوم محمد مرید محّی الدین حنیفی القادری الغفوری نوشهری پشاوری

5.     عجایب الطبقات مرحوم محمد طاهر ابن ابی قاسم

6.     سفینه الاولیإ مرحوم محمد داراشکوه شهاب الدین شاه جهان

7.     مناقب المحبوبین نجم الدین چشتی

8.     تاریخ مقیم خانی مرحوم محمد یوسف منشی ابن خواجه بقا

9.     مفتاح التواریخ مرحوم طامس ولیم بیل

به  عقیده نویسنده در این مقاله   سایت (پژواک)بیشتر از گزیده های از کتاب (مفتاح التواریخ) استفاده نموده و  مینگارد.

 

خواجه خیران از قرای بلخ است که مرقد  حضرت علی(رض ) در آنجا است. در زمان سلطان سنجر مضی ابن ملک شاه سلجوقی والی بلخ جمیع اعیان شهر را طلبیده مشورتی میان نهاد و از روی تواریخ نیز تعیین یافت که مدفن او در همین سرزمین است بعد از توجه و تردد حفره ای ظاهر شد که در میان آن لوحه سنگی سفید پیدا شد در یک صفحه آن لوحه این چند عبارت منقوش بود. ( هذا قبر اسدالله اخ رسول الله علی ولی الله) و سلطان امیر میرزا والی هرات بر مرقدش تعمیر ساخته است.


این مجمل کلمات و جملات برای روشن شدن تاریخ روضه شریف در بلخ کافی نیست زیرا که ما در تاریخ میخوانیم قبر حضرت علی (رض) در شهر نجف اشرف در عراق است حال سوال اینجا است که چی باعث شده است جسد مبارک خلیفه چهارم اسلام و داماد پیامبر (ص) به سرزمین بلخ انتقال پیدا کند؟


همچنان میدانیم که درصدر تاریخ اسلام بین مسلمانان جنگهای خونین بخصوص بین خانواده های بنی امیه و بنی هاشم به اوج خود رسیده بود وبرای هیچ کس پوشیده نیست که این اختلاف، و درگیری هم چنان ادامه یافت که باعث جنگهای دوامدار چون جنگ جمل، نهروان، صفین و..گردید. که مشهور به جنگهای قاسطین، مارقین و ناکثین میباشد. که این جنگها عموماً در زمان حضرت علی (رض) خلیفه چهارم اسلام رخ داده است. با شهادت حضرت علی (رض) این جنگها هیچ گاه و هیچ وقت فروکش نگردیده بر علاوه  دشمنی بنی امیه و بنی هاشم جدی تر گردید. هاشمیان  بعد از شهادت حضر علی وحضرت امام حسن (رض) و امام حسین (رض)  آرام نماندند بطور مخفیانه علیه امویان داخل اقدام شدند ودرگیریهای بسیاری انجام یافت. که ازجمله قیامهای با تشریک مساعی فرزندان عباس کاکای پیامبر (ص)صورت گرفت.


این قیامها ظاهراً ناکام ماندند. ولی هیچ گاهی (فروکش نکرده)و باعث دلسردی قیام کننده گان نشد بلکه وضعیت هر روز وخیم تر و بدتر میشد .در حدود شرقی  بلاد اسلامی یعنی در سرزمین  های خراسان حس انتقام جویی افزایش یافت و دامنه  این  جنگها و قتل و  کشتار احفاد پیامبر  اسلام  تا شهر انبار که  حالا بنام سر پل مشهور است کشانیده  شد  و امام یحیی در گیرو دار  این داعیه با یارانش  کشته شد . در همین گیرو دار ابراهیم امام جوان  خراسانی ای را بنام ابو مسلم برای داعیه خود بر گزید و  وی را برای بر انداختن امویان آماده ساخت او به تأیید  طبری ، ابن  خلدون  و الکامل خودش را در خراسان  آماده قیام  نمود و با سه صد  هزار مرد خر سوار  تبر به  دست  این داعیه را به  پیروزی رساند . مع الاسف که ابراهیم امام در این طلیعه  پیروزی وفات یافته بود و ابو مسلم  مساعی خودش را برای بقدرت رساندن ابو العباس  سفاح اماده ساخت  و بالآخره  حکومت اموی در بصره  به اثر مساعی و رشادت  این  مرد  خراسانی و پهلوانان تبر بدستش  سقوط  کرد و ابوالعباس سفاح  خلیفه  مسلمین گردید که  نقطه  عطفی درچرخش خلافت بنی  عباس از بنی امیه ، در تاریخ  اسلام  می باشد.
ولی ابو مسلم  به امرمنصور دوانقی دومین  خلیفه عباسی به غدر توسط جلادان منصوربه شکل فجیعی بقتل  رسید وجسدش قطعه  قطعه  گردید. همکاران وپهلوانان بازمانده ازجنگ بو مسلم جسد ابومسلم را که ازاو بعنوان یک سردار فداکار اسلام یادمیشود بعد از قتلش در لوگر میرسانند و دفن مینمایند (ولی  این قول  اصحح  نبوده  و توسط  طبری  و  ابن  خلدون و  ابن  اثیر تأیید نشده  و آنچه  که روشن است  این  است  که دو  هزار نفر  از نفری ابو  مسلم  که با وی  از  خراسان  آمده بودند توسط منصور دوانقی با پخش پیشکش هایی از طلا تطمیع  میگردند و  آنها را وا پس به اوطان شان  برمیگردانند .

داعیه بو  مسلم  بعد از مدتی  برای سالها نهضت  آزادیخواهی را مانند  ابن  مقفع و سند  باد و  استاد شیش و دیگران  در تاریخ ظاهرو باعث نگرانی خلافت  عباسی گردید  که این داعیه  تا زمان  مامون ادامه  می یابد ولی ذکری  از پا در میانی  امام جعفر صادق در موضوع  تغییر خلافت  از  بن امیه به بنی  عباس حرفی در تواریخ  موثق نشده  است که  آنرا در این برهه تاریخی منتفی  میدانم . چرا که اما جعفر صادق اهل  عرفان   وفقیه با ولایتی بود  که  هرگز خودش  را در مسایل دنیوی  ذیدخل نساخته است.بعد از اینکه بنی  عباس قدرت را بدست  گرفتند  دیگر قدرت  در خاندان  بنی امیه  منتفی  شده بود. ولی  در مورد اینکه ابو مسلم جسد  مبارک  حضرت  علی را به  خراسان  نقل داده باشد  صرفاً مسایلی که  در زیر  آورده  میشود  مربوط به  مقاله ایست که  در سایت  پژواک انتشار یافته که  نگارنده  در قسمت  صحت اسناد تاریخی آن   نظری ندارد و بهمان  مأخذ  نویسنده  مقاله  اکتفا میگردد و اسناد  تاریخی   آنرا در حد  روایات تاریخی  نقل میکم(مؤلف))

«با ارائه دلالیل فوق امام جعفر صادق (ع) به گمان اغلب بنقل و انتقال جسد مطهر حضرت علی (ع) مبادرت ورزیده و این وصیت توسط قاصدی به ابومسلم خراسانی رسید و ابو مسلم انجام این خدمت را عین سعادت و موفقیت خود دید و به عیاران و پهلوانان کار آزموده خود دستور میدهد که بصورت مخفی اقدام به این کار نمایند و این خدمت بزرگ و نیکو را به انجام برسانند و عیاران جسد مطهر را که در صندوق (فولادی) محفوظ بود پنهانی از نجف(بمروشاه جهان) و در مکانی بنام کوه نور و از کوه نور با عبور از دریای آمو وارد بلخ مینمایند و در قریه ای بنام خیران بطور پنهانی دفن میکنند. ابو مسلم به گمان اغلب یا بدلیل مایوسی از قبول خلافت توسط امام پنجم (شیعیان)،جعفر صادق (ع) و یا برای مصروفیت و گرفتاری های لشکر کشی بر ضد آخرین خلیفه امویان و یا با اشاره و رهنمایی های امام (ع) نتوانست فرصتی بدست بیاورد که موضوع انتقال جسد حضر علی (رض) را در بلخ علان و برملا نماید. پس از سقوط خلافت امویان و به تاج و تخت رسیدن عباسیان در دنیای اسلام بحران و کشمکش های داخلی و جنگهای نافرجام بوجود آمد. در این مقطع ابو مسلم و امام  جعفر صادق (رض)با توطئه ای از طرف عباسیان به قتل رسیدند و افرادیکه در انتقال جسد مطهر شاه ولایت مآب نقش داشتند نیز به گمان اغلب با ابو مسلم کشته شدند بنااً این قضیه در پرده خفا باقی ماند و بمرورزمان از خاطره ها محو و فراموش گردید و کسانی هم که جسته و گریخته روایت و حکایتی از موضوع دفن حضرت شاه ولایت مآب (رض)در تل خیران  شنیده بودند اگر اظهاراتی میکردند ویا داشتند گفته شان ناباور به نظر میرسید و این امرسبب میشد که خفای موضوع دفن همچنان  تا دوره خلیفه عباسی هارون الرشید در هر دو موضع یعنی نجف و بلخ پنهان و پوشیده باقی مانده بود تا اینکه روزی خلیفه بقصد شکار در دشتهای نجف اشرف میرود از پیر مردی که در دشت بر سر راه خلیفه سر میخورد ومیشنود که مدفن پسر عم شان (حضرت علی بن  ابی طالب) در همین موضع است و خلیفه بعد از آن جستجوی زیادی انجام داد تااینکه حفره ای یافت که علایم از قبر نمایان دیده میشده است و بالای آن عمارت مختصری بنا نموده و با این عمل جایگاه دفن اولیه حضرت علی (ع) درنجف اشرف (عراق) پیدا شد تعداد زیادی گروه گروه به سمت عراق و نجف بقصد زیارت قبرآن حضرت رهسپار گردیدند و از طرف سلاطین و مریدان آن حضرت تعمیرات زیادی به آن افزوده شد و با رواج زیارت گاه نجف اشرف واقعه بلخ از اذهان همچنان فراموش شده باقی ماند. و گفتند واقعه بلخ برای شان به حکایت و افسانه مبدل گردید تا اینکه در دوره حکمروایی معزالدین ابوالحارث(سنجر )ابن ملکشاه سلجوقی(سلطان  خراسانی سلجوقی) در سال ۵۱۱ و ۵۵۲ در دفتر معاملات ابو مسلم که در دارالاماره مرو بود. بدست آمد که مرقد شاه ولایت مآب دربلخ است.


مطالب مبنی بر اجرای این عملیات و انتقال اسرار آمیز آن نهفته بود (آشکارا)شد که از جمله این اسرار نامه ای بود که ابو مسلم به امام جعفر صادق(رض)نوشته بود که خلافت را قبول نماید و وصیت امام جعفر صادق (رض) به انتقال نعش مطهر حضرت امیرالمومنین علی بن  ابی طالب (رض) از نجف به بلخ و چگونگی انتقال آن توسط ذولابی در ده و قریه ای بنام خیران و بخاک سپردن آن بصورت مخفی این واقعه را برملا میساخت و با پیدا شدن این دفتر سلطان خود را مکلف به تحقیق در خصوص یافتن اسرار این واقعه دانسته است.

روایت دیگر در این مورد اینست که چهارصد نفر ازسادات و اکابر بلخ در یک شب حضرت علی (رض) را به خواب میبینند که در نزدیک ده خیران بالای صفه ای ایستاده مردم را ارشاد میکند و میگوید که سالهاست که در اینجا هستم و کسی موجودیت و بودن مرا در این دیار نمیداند شما باید به والیان خود این مطلب را اظهار بدارید که از موضوع آگاه شوند و خلایق بزیارت بیایند و با حکایات خواب و پیدایش دفتر معاملات ابومسلم در مرو موضوع واقعه انتقال جسد مطهر حضرت علی (رض) در بین مردم شایع گردید و حقیقت آن برملا شد. سلطان سنجر فرمانی به امیر قماچ والی بلخ فرستاد که به تحقیق و جستجوی آن کمر همت (بر) بندد و در این مورد مساعی زیادی به خرج دهد و مطابق فرمان امیر قماچ که قبلاً با تکذیب خواب علما و سادات اظهاراتی درمورد رد آن خواب کرده بود. در مجلس به همین منظور امام عبدالله که از فقهای نامدار بلخ درآن عصربود. هم درجلسه مذکور حاضر بوده است و امیر مذکور با اظهار ندامت از گفته های خود بعد از حصول فرمان سلطان در روز موعود با موافقت علما و اکابر بلخ، اعیان و سادات به جانب قریه خیران که پشته و تل بنام (تل علی) در آن شهرت داشته بود رسیدند. وقتیکه به حفاری و کاویدن دخمه آغاز کردند در اثنای کندن محل گنبدی خوردی  با دریچه فولادین با قفل نقره ایی ظاهر گردید که با پیدایش آن علامت شک و تردید که در ذهن ها بود از بین رفت و اشتیاق حاضرین با گشودن درب این حجره از حقایق داخلی آن افزود شده است. بعد از باز کردن دروازه حجره، صندوق از فولاد، و مصحفی با خط کوفی که در پوست آهو نوشته شده بود، با شمشیر نهایت بزرگ و یک سنگ خشت نما که در آن نوشته شده بود، (هذا ولی الله علی اسدالله) نهاده بودند پیدا شد و بر حسب لزوم دید علمإ کرام و صلحای آن مقام با اصرار زیاد دروازه صندوق را نیز گشودند که همه گان وجود جسد مطهر را بچشم سر مشاهده نمودند که ناخنهای آن سالم و موهای سرش تا به پایین نرمه گوش رسیده، و آثار زخم به شاهرگ گردنش هنوز هویدا بوده است. برخی صاحب دلان و اصفیاء وعارفان تاب چنین حالی را نیاورده از خویش رفتند و با ظهور این حفره و حجره مقدسه شور، هیجان وهلهله بر پا گشت و مردم با نذورات و خیرات از راههای دور و نزدیک فوج فوج بر آستان شرف و سعادت سرازیر شدند و به خیل عاشقان و مشتاقان آن حضرت پیوستند.


به مجرد پیدایش تربت شریف وجسد مبارک حضرت علی (رض) امیر قماچ گذارش پیدایش مرقد مطهر حضرت علی (رض) را به مرو فرستاد و سلطان را از این دست آورد و از این گنج پنهانی آگاه ساخت بلا فاصله سلطان مبلغ 50000 دینار زر سرخ به مستحقان آن مکان رسانیده در پی آن شد که صندوق حامل حضرت شاه را در مرو که دارالخلافه اش بود انتقال بدهد که دراین مورد به استخاره و مشوره پرداختند. وبرای انتقال آن تلاشهای زیادی به خرچ داد ولی اجازه چنین کاری راازسوی علماء وبزرگان وقت نیافت. بعد از چندی بر این بارگاه گنبد عجیب البنای طرح نمود که باید آنرا ساختمان و تعمیر نماید ولی سلطان سنجر تا دم مرگ خود فراغت نیافت که بعمران و آبادی مزار شریف اقدام کند چون بعد از رفتن از بلخ جنگها واقع شد و او در این جنگها مغلوب و اسیر گشت و با فرار از حبس دوام نیاورد و دیار فانی را وداع گفته بدیار باقی شتافت و طومار زندگی سلجوقیان بدست خوارزمشاهیان در هم پیچید. خوارزمشاهیان نیز با خروج چنگیز خان و سرازیر شدن به طرف بلخ به قتل عام مردم بلخ پرداخت و لشکریان چنگیز خان علاوه بر کشتار بی رحمانه مردم نسبت به اماکن مقدسه نیز بی نهایت بی احترامی داشتند و مردم از ترس بی حرمتی لشکریان بنای سنجر شاه را از بالای مرقد حضرت علی (ع) بر داشتند و جمیع علایم و آثار وی را از بین بردند و مختصر عمارت که باقی مانده بود با گذشت زمان بصورت تل خاکی در آمد که آن مقام را تل علی یاد میکردند. وگاهی از ترس بنام خواجه خیران نیز یاد میگردیده است. بعد از آن تا مدت ۲۶۸سال وحدود دونیم قرن کسی را یارای آن نشد که مبادرت به اعمار آن مقام بنماید. گذشت زمان خاطره و یاد بارگاه حضرت علی (رض) را ازذهنها برده بودند وبزرگان و تاریخ دانان زیادی با مطالعه متون تاریخ و مستندات بدست آمده بایقرا سلطان برادر سلطان حسین مرزا را که حاکم بلخ بود با ارائه مستندات تاریخی که قبلاً در زمینه گفته آمده سلطان را وادار ساختند که باید یک تحقیق فرا گیر و جامع درزمینه صورت گیرد که برای این موضوع و تحقیق آن امیر کبیر علی شیرنوایی را به بلخ روانه نمودند و از اینکه وزیر مذکور یک آدم عالم و دانشمند بود و حقیقت حال را بر وجه کمال مشاهده نمود به دیار هرات اطلاع مفصلی داد و گزارش خود را با این آیه قرانکریم: بشرالمومنین بان لهم فضلا کبیرا آغاز و با این غزل اختتام داده است:


                 بزم می در کام درد آشام بلــــخ آمدپدیـد                       این همه آغاز ازانجام بلـــــخ آمد پدیــــد
                 گوهری غایب شداندرقهر دریای نجـف                       ویـن زمان ازقبه الاسلام بلخ آمد پــدید
                 شــامیان را بعد ازاین قدرعلی پیداشـود                       کاین فروزان شمع اندرشام بلخ آمدپدید
                 ثـانی خــــلد برین یعنی مزار شاه دیــن                       در مقــــام لازم الاکرام بـــــلخ آمدپدیـد
                 عین آب زندگی ازکوفه می جستند خلق                       ای سکندربین که اندرجام بلخ آمد پدید
                 رو(فنائی) بزم عرفان ازمزارشاه جوی                        سکـــه شاهنشهی دربــام بــلخ آمد پدید


نوشت که قبر حضرت علی (ع) در بلخ است و ما با بودن وی خوشبخت هستیم و نباید کسی در کوفه در جستجوی او باشد بخاطر که حضرت علی (ع) در بلخ میباشد.


با رسیدن این گزارش سلطان حسین مرزا در عین شدت گرما با تمام شاهزاده گان و بزرگان هرات به طرف بلخ عازم گردیدند و بعد از ورود به بلخ در مکانی که  نظرگاه میگویند با صدای بلند و با التجاء خاص در موضع مدفن حضور بهم رسانید نامه خویش را چنین به خوانش گرفته است:


                 السلام ای بارگـــــاه شاه مردان الـــــــــسلام                  قبله اللناس حـصن خلـــــق مامن للانـام
                 بارگاه پادشاه الله اکــــبراین چــــــه جاست؟                  سجده گاه اولیاء سبحانک اللهم چه نـام
                 چون عسل فیه شفاء گفت للناس آن حکیم                     مثل زیتون مبارک هست بهرخاص وعام
                 بردرت آمد گدای بیـــــنـــــوا سلطان حسین                  رحم کن برحال این مشتاق ای شاه کرام


سلطان با ذکر : السلام ای بارگاه شاه مردان السلام، مزار تو قبله همه مردمان است، جای عبادت برای همه مردمان است. و من هم بخاطر بخشش به درگاه خودت رو آورده ایم. عمق احساسات خویش را دربین کسانیکه بهمراه اوآمده بود ابراز داشت.


از اینکه شاه مذکور مریضی قلنج داشت و با زیارت بارگاه شاه ولایت ماب مریضی اش علاج گردیده و شفا یافته بود علاقه مییابد که با مشوره بزرگان هم رکاب مثل مولانا عبدالرحمن جامی، حسین واعظ کاشفی، (حفید؟) مولانا سعدالدین تفتازانی تصمیم میگیرد که اگر سعادت شامل حال شود جسد مبارک شاه ولایت ماب را به همراه صندوق برداشته به شهر هرات نقل مکان دهند ولی سلطان به چند جهت به این کار موفق نگردید.

1-هر چه استخاره نمود اجازه نیافت.

2- مشاورین و علما نظر ندادند.

3-درمورد انتقال جسد مطهرحضرت علی (رض) ابو مسلم خراسانی به اشارت امام جعفر صادق (رض) مبادرت و اقدام نموده است و شما به چنین کاری اجازه ندارید و از اینکه جسد مطهر  اجازه انتقال نیافت یک ساختمان و عمارت عالی بر این بارگاه ساخت تا در تاریخ این سر زمین نام خود را جاویدانه گی بخشد و عده معماران را وظیفه سپرد تا در اعمار این بارگاه ملکوتی سخت تلاش و کوشش شود که باید دارای اتاقها، رواقها و حجرات لازمه باشد و تا حد توان خویش تزیین نماید و بعد از فراغت قبه عالی چهار باغی به چهار طرف روضه متبر که اساس نهاده شود. که قبه منوره در میان این چهار باغ قرار گرفته باشد و در دروازه جنوبی چهار باغ یک نقاره خانه عالی و بروی خرابه های نقاره خانه سلطان سنجر بنایی دیگری ساخته شود و در قریه خیران یک بازارچه مختصری مشتمل بر دکاکین و گرمابه وحمام اعمار گردد واین گرمابه و حمام بنام حمام چقرک مشهور گشته است و تا اکنون موجود است وفعلادر بیرون درب جنوبی روضه شریف مرقد امیر شیر علی خان میباشد که متصل سمت جنوبی دخمه سنجراست. که اکنون مشهور به سرای محمد علم خان میباشد واز دریای بلخ مقدار صد زوج آب بنام نهر شاهی بنا گذاشته است که از این نهر برای مصارف باغ و قریه که مزار شریف در آن واقع است وقف دایمی نموده است و تولیت آنرا به سید تاج الدین اندخویی تفویض نموده اند و به تعداد ۱۰۰ خانه از خواجه گان عظام هرات را کوچانیده به مزار شریف امر توطن دادند و ۱۰۰ غلام را برای خدمت گذاری به این مقام گماشته بوده است.


تعمیراتیکه از طرف امراء و سلاطین بروضه شریف بعداً الحاق گردیده است:
از جمله موارد که بعدا ازسوی حاکمان بلخ بروضه شریف افزوده شده است قبه دوم روضه است که به جامع آستانه مشهور است و توسط عبدالمومن خان ابن عبدالله خان ازبک که یازدهمین شاه ازسلسله امرای شیبانی است ساخته شده است که در محاذ گنبد اولی موقعیت داشته وبنام جوره گنبد یاد میشود.


ولی محمد خان دومین پادشاه سلسله جانی چهار باغی که اکنون بنام باغ حضور و ۱۸ چمن مشهور است برحریم روضه شریف افزوده است و همچنین در یکی از حدودات شمالی چهارباغ سنجری حوض بزرگی ساخته است. که اطراف آنرا درختان چنار ترتیب و تزئین بخشیده بود. که ۱۴ دانه از آن پنجه چنار مانند چنارهای باغ بابر شاه در کابل میباشند که برای زایرین موجب آسوده گی و راحتی گردیده است و نیزجاده و خیابانی از بلخ تا آستانه شاه ولایت ماب را تسطیح نموده است.
در زمان سبحان قلی خان این جاده وسیع گردیده و شاهرا ساخته شده است. به دو طرف آن اشجار مثمر و غیر مثمر غرس نموده اند و حوض بزرگی هم ساخته است که در جنب آن یک عمارت عالی برای شفاخانه بنا نهاده شده است و طبیبان حاذق برای تداوی مریضان مشغول انجام وظیفه بودند و در زمان دودمان اوشخصی بنام محمد مقیم خان دراثر زلزله که در مزار شریف رخ داد گنبد خانقاه از هم فرو ریخت ومذکور این گنبد را دوباره تجدید بنا نمود.


بافعال سازی دستگاه کاشی سازی کار کاشی وسرامیک در زمان سلطان میرزا حسین بایقرا برای تزئینات روضه مبارک دربلخ رونق گرفت وازآن برای تزئین مکانهای مقدس وساختمانها استفاده صورت میگرفت.وبرای اولین بار جهنده ویا علم مبارک با مراسم فعلی به یاد بود فتوحات اسلام در قرن دهم هجری قمری با در نظر داشت موافقت علما درروضه حضرت علی (ع) برافراشته شد. پیش از این بیرق متذکره بصورت ثابت بالای گنبدها برافراشته بوده است.


در داخل صحن وحجره های مرقد مطهر شاه ولایت ماب مرقد بیش از ۲۵ نفر موجود میباشد. در سال ۱۳۷۵ خورشیدی بنابر ضرورت روضه شریف به ترمیم مبلغی از سوی شورای عالی نظامی صفحات شمال برای ترمیم روضه شریف تخصیص داده شد. برای مصارف آن کمیسیونی ترتیب شد که در مدت دو سال قسمت های فوقانی آنرا ترمیم اساسی نموده تا ازخطرات احتمالی و انهدام آن جلوگیری نموده باشد و همچنان صحن روضه شریف را سنگ مرمر فرش کرده دیوارها و سقف گنبد های حرم، خانقإ و مسجد شریف دوباره ترمیم و نقاشی و میناتوری گردید.


درسال ۱۳۸۵ باابتکار والی  ولایت بلخ (عطامحمدنور) وعطف توجه تاجران ملی سنگفرشهای روضه شریف با ظرافت خاصی انجام گرفت که موجب صفائی وزیبای این مکان متبرک گردیده است.»[2]


 


[1]   تاریخ ادبی ایران ، تالیف  ادوارد برون ، پیشین ،ص 429.

[2]  سایت پژواک

 

 

 


بالا
 
بازگشت