دكتر نبي هيكل

 

پیوند وحشیانه

 اینبار نیز یک سال خونین به سال خونین دیگر باخون و وحشت گذار کرد. این بار نخست نیست  زیرا  از سالیان دراز سالها با خون و وحشت پیوند یافته اند.  پیوند خونین و وحشیانه اینبار خصیصه دیگر داشت.

 در  سه دهه و اند گذشته انسانهای زیادی مانندفرخنده قربانی تعصب فکری و گروپی شده اند و هراس از تکرار آن هنوز باقوت وجود دارد. این گذار خونین و وحشیانه چه خصیصه ها دارد و هراس ناشی از آن از کجا منشا میگیرد؟

نخستین خصیصه این رویداد وحشیانه این بود که در مرکز جمهوری اسلامی در محراق توجه نیروها و در مقابل دوربینهاصورت گرفت در حالیکه محاکم صحرایی زیادی در کشور دور از دوربینهای کمره ها صورت گرفته اند. دوم اینکه محکمه صحرایی در مورد یک دختر مسلمان و باحجاب  بصورت وحشیانه عملی شده است. سومین خصیصه آن عبارت است از استفاده سیاسی برخی از حلقات روحانی برای اهداف سیاسی. اظهارات  داکتر ایاز نیازی به همین دلیل دارای اهمیت است.
تعدادی استدلال میکنند که سیکولارها و کمونیستها تلاش میکنند با استفاده از رویداد خونین و وحشیانه قتل فرخنده و اظهارت ملا ایاز نیازی علمای دین را اهانت کنند و . . . فکر میکنم که این مدعیان اهداف دیگر دارند که به مراتب زیانبارتر است. به استدلا آتی دقت نمایید:
آنچه مطرح است این است که: (۱) یک یا دو ملای تحصیل کرده اصول صریح اسلامی را نادیده میگیرند و بر اساس سلیقه

 خود اظهاراتی را انجام میدهند که با اصول و قواعد اسلامی در تناقض قراردارد. بدین گونه انها از صلاحیت دینی استفاده نا درست و غیر مجاز میکنند در حالیکه صلاحیت سنتی و دینی وی برای مردم عوام قابل تایید است بدون اینکه آنها بدانند اطهارات این افراد تاچه حد در توافق با احکام دینی قراردارند. این خود میتواند بحیث هدایت غیر مستقیم به راه خطا توصیف گردد. از یک عالم بخصوص چنین توقع نمیرود.(۲) حمایت از محکمه صحرایی که در آن فرد یا افراد فاقد صلاحیت و بدون درنظرداشت لازمه های عدالت و قضاوت برای قتل افراد تصمیم میگیرد(میگیرند) مانند رویداد قتل وحشیانه فرخنده .و (۳) حمایت از عمل وحشیانه در برابر یک دختر مسلمان یا یک انسان. انسانهای زیادی در نتیجه محاکم صحرایی به قتل رسیده اند اما این یکی در و حشیانه بودنش نظیر ندارد. این سه هدف در دفاع کامل از اصول اسلامی قرار دارند. یعنی: (۱) نیازی و افراد دیگر باید احکام و اصول اسلامی را در نظر میگرفتند و بر اساس آن این وحشت را ناجایز میدانستند، حتی آنانی که تلفنی از وی مشوره خواسته اند و به نمازگذاران حاضر در مسجد در روز جمعه میتوانست ایات قرآنی ( ایه 6 سوره الحجرات)  و احادیث نبوی را یاد آوری نماید و از آنها بخواهند از خداوند و پیامبر وی اطاعت کنند.  زیرا علما نه افراد عامی و بی خبر از دین اند و نه جوان ۱۸ ساله و خون گرم که احساساتی گردند. هراس این است که چنین چیزی بر اساس اظهارات غیر اسلامی و غیر مسوولانه تکرار گردد و به یک رسم مبدل گردد. یعنی اصول اسلامی باید رعایت گردد. (۲)حمایت از محکمه صحرایی تکرار آن رویداد غیر اسلامی و غیر انسانی را مجاز میگرداند زیرا چنین افراد فکر میکنند چنین کار مطابق به اسلام است و با زدن یک یا دو سنگ بر فرق یک شخص ثواب کمایی میکنند. این کار نظم عامه را تهدید میکند و بر اصول فقهی و طرزالعملهای عدلی و شرعی خط بطلان میکشد زیرا در صورتیکه افراد عدالت را دردست گیرند به محاکم و اصول شرعی نیازی وجود ندارد. (۳) ایا اسلام دین وحشت است یا دین رحمت؟ بدین ترتیب این داعیه و این استدلال برای تامین این اطمنان است که هیچ فردی بیش از این نتواند عدالت را در دست خود قراردهد بلکه عدالت مطابق احکان شرعی از سوی مراجع مسوول تطبیق گردد. کجای این داعیه غیر اسلامی است؟ آنانی که اظهارات نیازی را غیر اسلامی نمیدانند و این داعیه را سیکولار یا کمونیستی مینامند دین خود را نشناخته اند و یا اهداف فتنه انگیزی میان ملت مسلمان را  دارند تا از ضعف صلاحیت و سلطه خود بر عوام الناس جلوگیری نماید.

اسلام دین انسانیت است . ما تنها میتوانیم آن را تایید نماییم یا آن را رد نماییم.
هرگاه آن را تایید نماییم معنای آن این است که دین اسلام هدف انسانی ساختن انسان را دارد و دلایل زیادی میتوان آورد که چنین است. انسان اشرف مخلوقات است و اشرف مخلوقات بودن به این نیست که انسان دو پا است زیرا پرندگان نیز دو پا دارند و حیواناتی که با دوپا به دنیا آمده اند نیز وجود دارند. مشخصه انسان که وی را اشرف مخلوقات میسازد چیست؟ زبان آن؟  نه طوطی نیز زبان دارد - حیوانات نیز به زبان خود شان افهام و تفاهم میکنند. به گمانم فلاسفه به این مساله پاسخ گفته اند: قدرت تعقل و استدلال انسان- انسان را اشرف مخلوقات میسازد. قرآن برخورد مبتنی بر استدلال را به انسانها میآموزاند. اما وقتی ما این خصیصه را نداشته باشیم کی خواهیم بود؟ علما بدین لحاظ وارثان انبیا پنداشته شده اند که آنها توانایی استدلال را دارند. مشخصه اساسی که ما را از یکسو به اشرف مخلوقات مبدل میسازد و از سوی دیگر ما را از حیوانات متمایز میسازد همین است. بوسیله استدلال و تعقل میتوان بر احساسات و هوای نفسانی غلبه کرد. اما از نظر ذاتی هر انسان اشرف مخلوقات است زیرا با توانایی های انسانی خلق گردیده است. مسوولیت استفاده از عقل و منطق به انسان تعلق دارد زیرا این انسان است که مسوولیت اعمال خود را بر عهده دارد و از آن جوابگو میباشد. ما از قلبها آگاه نیستیم و تنها به اقرار و به عمل میتوان اتکا کرد.
تعصب میتواند فاصله انسان را از انسانیت تغییر دهد. تعصب افراطی انسان را صرفنظر از دین و مذهب وی به وحشی مبدل میسازد ( داعش یک مثال آن است)- تعصب در حد تفریط نیز میتواند زیانبار باشد زیرا موجب میگردد در برابر همه چیز بی تفاوت باشیم و این به معنای عدم مسوولیت است.

روشنفکر باید از ملا بیاموزد. روشنفکر افغان در داخل و  خارج  نیز  با آنهایی که بر اساس احساسات عمل کرده اند یک وجهه مشترک دارند. این وجهه مشترک اتکا بر احساسات میان جمعیتی که فرخنده را  وحشیانه کشتند و جسد وی را آتش زدند، ملاهایی مانند  داکتر ایاز نیازی و  تعداد زادی از آنانکی در داعیه عدالت خواهی داد  به نحوی شریک است. کمپاین دادخواهی برای فرخنده یک بعد فردی دارد که به حق فرخنده و فامیل وی تعلق دارد. اما این دادخواهی این خطر را مرتفع نمیسازد که بار دیگر محاکم صحرایی صورت نگیرند و فرخنده ها ی بیشتری قربانی نگردند. زیرا محاکمه قاتلان فرخنده در نتیجه تعصبفکری صورت گرفته است. زیرا قاتلان به فرخنده بحیث یک انسان و مخلوق خداوند نگاه نکردند و نه هم بحیث یک دختر مسلمان و نه هم فکر کردند که حق سنگسار او را ندارند. کمپاین باید به تعصب نیز توجه نماید. با تعصب در این خصوص تنها از سه راه میتوان برخورد کرد:
1.  تامین حاکمیت قانون: هیچ فرد/ یا گروپ به غیر از مراجع قانونی حق ندارد عدالت را بدست خود گیرد.ما باید خواستار تامین حاکمیت قانون گردیم.
2. بحث های گسترده در مورد ابعاد انسانی- اسلامی و حقوقی حقوق انسان.

3 . آموزش: اخلاق و رفتار اسلامی باید بحیث یک مضمون در مکاتب و دانشگاها در کورسهای آموزشی نیروهای مسلح و ادارات دولتی تدریس گردد، تا همه بدانیم که بحیث فرد مسلمان ماباید مطابق آنچه هدایت داده شده است رفتار نماییم.

این چیزیست که دادخواهی نباید  آن را فراموش نماید.این سه اقدام در شرایطی که یک نسل کامل در افغانستان در رویارویی ها و تعصب فکری و گروپی بزرگ شده اند  از ضرویات پنداشته میشوند.

مسبب اصلی رویداد  28 حوت 1393   تعصب فکری و گروپی ملاها و  مسلمانان موروثی اند زیرا آنها  شنیدن عمل  سوختاندن قرآن بوسیله یک دختر با حجاب را نتوانستند تحمل کنند در حالیکه متقدمین و افراد در صدر اسلام 1400  سال قبل و امامان و فقها صدها سال قبل توانستند در روشنایی  احکام قرآنی و احادیث نبوی آن را تحمل نماییند.  با درنظر داشت فاصله تاریخی حدود 1500 سال و تعالیم اسلامی  رشد عقلانیت در جامعه اسلامی را میتوان اندازه گیری کرد.

 راز  سخن در اینجا است که این متعصبان خود به چنین جنایت و وحشیانه دست زده اند و یا از آن حمایت کرده اند در حالیکه  دیگران را به خصومت با علما ی دین متهم میسازند. عالم دین بدون شک  بر اساس احکام قرآن و احادیث حکم مینماید نه بر اساس احساسات عامیانه. اصول و احکام معیار های  سنجش اند و هرگاه این اصول را ترازو بدانیم و  این عالم را دکاندار، هیچ دکانداری ترازوی خود را هنگام فروش فراموش نمیکند، در حالیکه ممکن است سبک یا سنگین آن مورد منازعه باشد. چنین اتهامات در شرایط و اوضاع کنونی در کشور ما جاییکه حلقه های تعصب طالبی  و  داعشی در یک بستر پر بار و حاصل خیز  تهدید میکنند قابل تامل پنداشته میشود.

پایان

 

 


بالا
 
بازگشت