خوشه چین

 

جریان انقلابی

بالا پوش گرم آویزان به معنی دفاع وجود ازهوای سرد زمستان،کنون وقت آن رسیده که انسان های باوقار وباشرف کسانی بامعاش کم ولقمۀ نان بخور ونمیر، درسنگر داغ دفاع ازناموس وطن،ازمسؤلیت کشورداری خلع صلاح گردیدند. وصلاحیت ویرانگری،چوروچپاول بی قانونی،دزدی ورشوت ودغل بازی به اختیار انسان های غیرمسؤل انتقال یافت.فعلاً منطق زمان به قضاوت نشسته است.برای شما برأت میدهد علاوه ازبرأت آفرین وشاد باش میگوید.این« آهنگی» است که به گوش شما رخنه مینماید.فاژه بکشید.چشمات تان را بمالید.بروید.آب وضوبگیرید که زمان عبادت به خدا وخلق خدا رسیده است.

بلی! جریان انقلابی به مثابۀ جریان آب.

تفکرات انقلابی را باید که ازحیطه وصلاحیت،تره کی،امین،کارمل ونجیب،که امروزخود درمیدان حضورندارند.آینده بدیل آن زمان دارد که واقع شود.آینده ازمیان جوانان،بدیل آن رهبران را خودجوش وخودانگیخته می آفریند.میدان که آینده برای خود سربازگیری مینماید همانا:طرح جبهۀ نجات کشور ازبحران است.

طرح جبهۀ نجات ازکشور بربنیاد بینش ودانش که نخبگان وخردمندان......تعین کندۀ مضمون میشوند.این مضمون است که به خود شکل اختیار مینماید.

ازشهربرای ازنرخ نه

درشهرانسانیت به خود نرخ تعین مینماید.

درین خصوص میتوانیم جبهه را به مثابۀ شهر بیان نماییم.شهرنماد اخلاق عالی،فرهنگ عالی وزنده گی برادرواربا رعایت دقیق ازقانون.شهریعنی بازار، دربازار همه چیز دارای نرخ ونوایی، هرکسی،درگیر خرید وفروش.

ویا به عبارۀ دیگرجبهه را به حیث جادۀ عمومی فرض مینماییم.مگرجاده ازخود قوانین ومقررات ترافیکی دارد. که هرکس((حزب سیاسی))موترازخودش،درین جاده باید جوازراننده گی کسب نماید.ورنه تصادمات ترافیکی به بار می آید.

طبعاً که نخبگان بربنیاد بینش ودانش،درین جاده مقررات ترافیکی طرح مینمایند.

فهم ما به اندازۀ،شنیدن،خوانش ما وبینش مااست،درک ما به اندازۀ فهم ما وبینش ما است.خوانش،بینش مساوی میشوند به فهم،وفهم میرود به سوی سطح درک،سطح درک ازآگاهی،سطح درک ازآگاهی برگرفته ازتئوری وعمل است که درطی مدت زمان سپری شده،به توایدیه میدهد، ارایۀ دهندۀ مطالب است برای آینده اما عمده این است که چی را خواندی؟ چقدرآموختی؟،نزد کی خواندی؟وبرای چه خواندی؟درپرتیک وعمل به کدام اشتباه مواجه شدی؟اصلاحاتی که تورا درمیدان مسابقۀ  قهرمانی، رسانید کدام ها اند.تا دیگران آن را مصداق عمل قرار دهند کدام ها اند.طبعاً هیچ کسی ازقبل تضمین کرده نمیتواند.ولی پاسخ گوی همه سوالات همانا،وفاداربودن به ارزشهای پیاده سازی ارمانها انسانی درعمل است..

هرجریان انقلابی که خواسته یا ناخواسته،به حاکمیت برسد.ازمواضع مافوق طبقات عمل می کند.بناً جریان انقلابی را به مثابۀ جریان آب تلقی مینماییم،آب هرقدرکه درجریان باشد وتوقف نکنذ.گنده نمیشود،حزب دموکراتیک خلق یکی ازجریان سیاسی بود که ازمسیر تکاملی اش تغیر داده شد.به مثابۀ دولت مدار عمل کرد.ازان تاریخ به بعد،حاکمیت حزب دموکراتیک خلق ورق به ورق،کارنامه نوشت،کنون هرورقی که دورمی خورد.چون آفتاب ندیده ازمیان ورق کثافت بالا میشود.طورمثال دوزدن ها ودشنام دادن های فرکسیون های حزب بهتری مدعای ما است.بناً بالای بعضی افراد که هنوز مزۀ حاکمیت را هنوز،مزه مزه می کنند قابل اعتبار نیست نه اینکه قابل اعتبار نیستند.بلکه مانع رشد وتکامل جنبش های خود انگیخته میشوند

.Bovenkant formulier

طرح جبهۀ نجات ازبحران کشوربه حیث انقلاب فکری

حرف های انقلابی هیچ گاهی،ازقصرها،ازباغها،ازکناردریاها،ازمیان چمن زارها وگلگشت زارها،بیان نمی گردد.بلکه ازکنج زدندانها،مخفیگاه ها،ازگوشه های تنهاییها،ازشرایط محرومیتها،محرومیت امکانات اولیۀ زنده گی،خانه، نان، لباس، تعلیم وتربه صحت ازهمه عمده((وطن))گفته نمیشود ونوشته نمی گردد.نان که به صحتم ضرر برساند نمی خورمش،لباس که به تنم نشیند نمی پوشمش،سرک پخته وتعمیرهای قشنگ که همه اش گویای((ازمن نیست))آزارم بدهد.طرفش نمیبینم. بناً با شما انقلابیون وتحول پسندان شرایط وضع ناگوارکشوررازدل مینمایم. هموطنان عزیز!همفکران انقلابی،من شمارا به یک انقلاب انسانی دعوت میدهم، انقلاب اخلاقی دعوت میدهم که درفرجام همه خودرا انسان کام الحقوق بشناسند. انقلاب ما تفنگ نیست،انقلاب ما زبان دراز است وقلم پررنگ همراه صفحۀ سفید. انقلاب ما،گریه وزاری،ازستم است،ستم زمانه،ستم قرن،ستم نیوگلوبالیزم، نیولیبرالیزم،بیانش درهرکوچه وپس کوچه درهرشهروده،درتمامی شهرها وکشورها،با صدای بلند که چرا زنده گی ماراازما میگیرید.همه انسان دوستان وبشردوستان را به حمایۀ غربا ومساکین،نژادها،مذاهب وادیان می طلبیم.انقلاب دارد که به حیث مانفست درعصرجدید((قرن بیست ویک))صفحۀ جدیدی برای سیاست گذاریها هموار مینماید.

بلی!اکثرن درکشورما،خوبیها را می پذیرند.ذعیمان حرفهای خوب می گویند.وعده های چرب ونرم میدهند.ازروز معلم با وضع شایسته استقبال مینمایند.ازروز زن،ازروز مادر،ازروز،استقلال کشور.به حرفهای خوب گوش میدهند.باچشم وجان به طرف خوبیها دست دراز می کنند.بعدش با همه خوبیها دشمنی میکنند.بامعلم دشمنی میکنند.به مادر((زن))ارزش قایل نمیشوند.میرمسجدی خان،میربچه خان،ملا مشک عالم، محمدجان خان وردک...وغیره نام داران جهاد برحق آزادی استقلال((آزادِی))حزب دموکراتیک خلق افغانستان((حزب وطن)) بااعلان مشی مصالحۀ ملی((آزادی)) کشورراگرفتند.مصالحه با کی؟باهفت تنظیم وهشت تنظیم به منظورعقب گردبه طرف ثبات سازی جامعه((رنسانس افغانی))به سوی اعتلا وترقی کشور.

دراین ماجرا درجهت عدم تطبیق برنامه تمامی طرفها اعم ازچپ وراست ومیانه یک سان درفاجعه ها تاریخی مسؤلیت دارند.هیچ حق ندارد که بگوید.فلانی مجرم است بنده بی دخل.

وکنون آقای اشرف غنی درموقف بد ترین ایجاد،شرایط فاجعۀ جدید قرارگرفته است.ومیخواهد تا آخرترین حالت اسفبار،فاجعه،آن طوریکه به باداران خود قسم یاد کرده است ادامه بدهد.

اگرچنین نیست باید به اثبات برساند.

انقلاب را،ازطریق توضح وتوزیع محبت،چنانچه که آفتاب،ازفضای آبی،درزمین سرد خاکستری میتابد،به استقبالش،زمین صندوقچۀ دل را،بازنموده،هزاران رازهای نهفتۀ خویش را،برایش به نمایش میگذارد.خاک برایش بیان میدارد.ای افتاب عزیز،من خاکم خاک رابه نظر کم نبین،ازین که برایم محبت دادی همه داشته های درونی خودرا،فدای آن محبتهای گرمت مینمایم.دانه های که ازفرط استبداد خشونت خزان وزمستان،چارۀ جزپناه جستن ازمن نداشتند.اینک درفضای محبت ودوستی،که توآفتاب مهربان ازجانب پروردگارعالم مؤظف گردیدۀ همه را تکان داده به سویت تمایل پیدا مینمایند.همه موجودات سمت وسوی تورا تعقیب ودنبال مینمایند.اما گلها همه هنگام غروب،محروم ازدیدارت گشته سرگشته وپریشان شب را تا به سحر،درانتظاربازگشت سپری مینمایند.هریک ازدیگری رنگ میگیرند،وبردیگری،رنگ وبو میبخشند.سبزه قامت میکشد وجوان میشود.هریک ازموجودات روی زمین،ازمخزن کرامت تشعشعاتت،سخاوت مندانه

لبخند کنان،گلها،شاخه ها،بته ها،پروانه ها،وپزرنده ها،نازکنان نخره کنان،تحفۀ اخوشبویی ها را دراختیارپیام رسان((صبا))گذاشته،صبا این نوازش گر؟؟؟؟ ؟؟؟دستی برسروروی،سبزه ها، تپه ها وادیها،دره ها،کشیده،ازلای برگها وگلهای،یاسمن،نازبو،گل گلاب،گل انگورشمالی وهرات،گل گیلاس پغمان،گل انجیر سمنگان،گل انارقندهار،گل انارننگرهار وگل سرخ مزار وگلهای رنگارنگ بیشما ر گوشه وکنار،هنگام صبح گاهان،به دماغ خواب برده گان،وازپا ماندگان،میدمد وجرأت می بخشد که برخیز پیام مادروطن است.ما باید محبت آفتاب را پاس بدانیم،افتاب با انکه ازمقام بلندش،سرتعظیم فرودآورد به زمین وگفت که دیگرخلق افغان را ازدائرۀ انسان های کام الحقوق جامعۀ جهانی محروم نسازید.

مردم افغانستان حق دارند که آزادباشند،آگاه باشند وبا خرد،درمسیرکاروان زنده گی همگام ،برابروهمقدم،کشورخویش را باغ وبوستان ودرآفرینش اخلاق،گلستان سعدی بسازند.همه اقوام باهم برادرچون پرنده های خوش خوان،هریکی ازگوشۀ درهوایی نوایی بسراید،طبعیت خودرا زیبا وزیباتربسازند. دیگرماری،اژدهاری،پلنگ وگرگ وکفتاری،را به امید،خوردن گوشت خر،گوشت گوسفند،گوشت گاو فرصتی نباشد وهم روباه ها وگرگسان وسگهای دیدورا دراطراف واکناف راه نباشد.تا ازبقای شکار شیروپلنگ آذوقۀ بدست آورند. حرفهای که ازبالا تا به اینجا گفته ونوشته آمده ایم.به ظاهر ساده اما عمقاً معنی کثیرالوجهی دارد.چون تابلیت امپیسلین،هرنوع تکلیف های که ذهنیت سیاست مداران مارا،ملوث به ساده اندیشی ها کرده است،ملوث به تنگ نظریهای محلی کرده است،ملوث به سازشهای مؤقتی گویا دنیا گذران است.چارۀ ات را بسنج بلا درپس دیگران.مکروب های دماغ شان را می کشد.ششهای شان،ازچرک های، عجیب وغریب،ذریعۀ اخ وتف،ازسینه بیرون پرتاب میگردد.جگراین مهمترین عضو بدن که ازاثرکشیدن هیرویین،ونوشیدن بی حد ازاندازه گذشته ودکا،ضربه دیده است ونمیتواند.فعالیت کنترولی خودرا خوب انجام دهد رهایی می یابد.گرده ها این کانالهای خروجی ادرار که تمامی مواد زهری،عضویت را به دور می افگند.کاملاً به حالت عادی برمی گردند.قلب این مهمترین عضوحیات انسان به تپش انسان دوستی خود می افزاید.

 میگویند که نبــــــــــــــــاید دم خرشویم

ازچشم کوروازگـــــــــــــــــوش کرشویم

عزت ،شرف وآزادی،حق هرافغان است

آزاده گانیم ما،نباید احتیاج به دالرشویم

نباید که ما دم خرشویم 

نباید که نوکر،نـــوکرشویم

کشورما یتیم فراوان دارد

باید که عاقل وپدرشویم

نباید دم خرشویم به چه معنی:درگذشتۀ سیاسی موقف خوبی داشتن است وازامکانات خوب دولتی بهره داشتن است.اما گذشت روزگاراین موقف را ازدستت گرفت.یعنی که ارمان را فدای منافع شخصی کرد.خربه کی اطلاق می شود.به آنهاییکه درظاهرانسان هستند.درفرجام مورال خودرا ازدست داده است.دشمنی را با مردم پیشه کرده،ازاصل خود می برد.ازآبخوربیگانه میخورد. بیگانه اورا خرمیداند.اهداف غایی خودرا برسرپشتش بار مینماید((سرنی بارش میکند))گویا که توررا رهبر،رئیس جمهورمیسازم.توخوکنون نوکرما شدی،کو شش کن که پشت سرت کسی را باخود داشته باشی که قدرت کشش فراوان را باخود داشته باشد.یعنی نخبگان وهوشیاران محتاج به ((لقمه نانی)) را با خود داشته باشد که درآینده بتوانیم ازانرژی،قلم وکتابت شان ،از انرژی سخن وری شان وازانرژی هنرمایی شان به نفع پالیسی استفاده نماییم.

ننگ قــرن است که اگرنگوییم تاریخ مارا ویران کردند.ما باید که ازیاوه سراییهای سیاسی که هیچ نفعی به بار نمی آوردبگذریم.ازدوران که محکوم به شکست شدوبه تاریخ تعلق گرفته است((تاریخ بدنام))باید که تاریخ خودرا تحت عنوان طرح جبهۀ نجات کشور ازبحران ازنو بسازیم.

ای آنانیکه دست بالا کردید وذعیم انتخاب نمودید.

 کشورمان را گدا ستاختند. کشورمان را گدای قدرت ساختند.کشورمان را گدای نان ساختند.کشورمان را گدای پول ودالرساختند.گداهای کوچک نزد گداهای بزرگ به گدایی میروند. به شرف تان سوگند می دهم آیا گدایی درکشورمان مایه ننگ نگردیده است. کشوریکه نخبه گانش وزعمایش،تخته پاک دردست،کارهای اصل را پشت سرگذاشته((رفأ عامه وامنیت کشور))عناوین را ازصفحۀ تاریخ پاک مینمایند.

روسیه وچین ازتاریخ خون آلود کشورهای خود آموختند.به مرحلۀ جدید سیاسی واقتصادی ونظامی رو آوردند.یکی با بزرگترین انکشاف اقتصادی جهان،دیگرش با بزرگترین،ریزرف نظامی وبازدارنده درمقابل دشمن پدری خود شان((امپریالیزم &کمونیزم))وما با ارایۀ طرح جبهۀ نجات کشورازبحران وارد میدان شویم.

با احترام

عبد الشکور خوشه چین

 

 

 


بالا
 
بازگشت