عبدالو کیل کوچی

 

چرا امید ها به یأ س ونا امیدي مبدل میگردد

برای اینکه نگذاشته اند که اکثریت جامعه در سطحی قرار داشته باشند تا سر نوشت خویش را بدست خود رقم زده ودر انتخاب شان راه عاری از اشتباه را در پیش گیرند .

بحث سلطه های بزرگ سرمایداري جهانی  این مفهوم را ارایه میدارد که سلطه گران جهان سر مایه بخاطر بقا ودوام خود به تولیدات گسترده وبازار وسیع نیاز دارند که قدرت چرخش آن را نیروی کار وموجودیت مواد اولیه تشکیل می دهد .برغم پیشرفت های علمی وتکنالوجي پیشرفته گزینش تهیه مواد اولیه ونیروی بشري ارزان هنوز در دستور کار جهان سرمایه داري قرار دارد که همه توان ومهارت شان را بخاطر تسلط بر سرزمین ها و بدست آوردن ثروتهای طبیعی وقوای بشري کشور ها متمرکز ساخته وبوسیله افسانه سازی ها ونیرنگهای گوناگون اراده خود را بر کشور های دیگر قبولانده آنها را وادار به فرمانبرداری از خود ساخته  با لنتیجه منافع آزمندانه خویش را بدست می آورند .

بقول معروف، امپریالیزم فقط بمعنی تصاحب قلمرو اراضی کشور ها نیست بلکه به نحوه گسترده تری با کسب کنترول سیاسی اقتصادی بر مردم  ، خواه با نیروی نظامی وخواه با ابزار های ماهرانه دیگر ارتباط میگیرد موضوع سیاست وشیوه های دولتی است که غالبا با ابزار های اقتصادی،‌ قدرت وسلطه خود را گسترش میدهند .البته سلطه جویی خصلت حریص نظام سر مایداری جهانی است .که برای اجرای خواسته های خود تسلط  خود را بر کشور ها قایم ساخته ازینطریق نیرو های بشری مورد نیاز خود را بکار گرفته بقیه را بزعم خودشان فلج میسازند در نتیجه صاحبان  اصلی کشور ها را از سرزمین آبایی وثروتهای میراثی بجا مانده از پدران ونیاکان شان محروم وبیگانه میسازند .

کارل مارکس میگفت : این نیرو های بیگانه ساز که بر جامعه تسلط یافته در واقع فعالیت انسانها در آن نهفته است .همچنان معتقد بود « آنچه که ما بعنوان جوانب طبعی وخارج از کنترول خود در جامعه مشاهده میکنیم در واقع حاصل اعمال گذشته خود انسانها است لذا اگرچه در حال حاضر در برابر ماست  ولی دستا ورد عملکرد های گذشته است »

او میگفت انسان محصول جامعه است اما همین انسان توا نایی تغیر آوردن جامعه خود را هم دارد .« انسان با کار خود نی تنها طبیعت را تغیر میدهد بلکه طبیعت خود را نیز تغیر میدهد »حرف جهانشمول کارل مارکس مبین این حقیقت است که در هر گوشه وکنار جهان که سلطه وستمگري باشد در همانجا بدون شک واکنش های شدید مردم نیز وجود دارد .

واما ، ما بکشوری تعلق داریم که در نتیجه سه بار جنگ ضد استعماری ودو بار خیزش های داد خواهانه هنوز تاثیرات عقبگرایانه و روحیه بقایای فرهنگ استعماری در تار و پود جامعه باقی مانده است البته تاثیرات زهر آلود بقایای فرهنگ استعماری کهنه ونو وستم سالاري ، چالش های خطر ناکی است  که استقلال ، تمامیت ارضی وحاکمیت ملی افغانستان را تهدید میکند که ناشی از عقب ماندگی عمومی بوده و کشور را از کار وان ترقی وتعالی جهانی که با هیچ کشوری در جهان قابل مقایسه نبوده عقب نگهداشته است .

همچنان بحران عمومی داخلی که تداوم آن مردم را به سراشیبی مدهش وکشور را به پرتگاه نزدیک میسازد که هردو عوامل خارجی وداخلی در تبانیء هم به کشور سنگینی میکند چنانچه استفاده دشمنان افغانستان از عقب ماندگی فرهنگی دانش وسواد سیاسی درهردو دوره با تفاوت زمانی ، مردم را علیه منافع خود شان بر انگیخت وآتش نفاق داخلی را چنان شعله ور ساختند که همسایگان ومتجاوزین با وقاحت وبی شرمی بر آن روغن پاشیدند .

واما نقش عوامل خارجی در بحران افغانستان بیشتر از همه نفوذ خارجی ها وبخصوص همسایگان  در ادامه جنگ ونا امنی  دایمی کشور ما را آسیب پذیر تر ساخته است . کشور های خارجی که در افغانستان اکثرا به دنبال منافع خودمیگردند ، بمنظور برآورده شدن هدفها وتطبیق پلان های شان به یاران ودستیاران سر سپرده در مقامات بلند نیاز دارند دستیارانی که از منافع آنها پاسداری کرده بتوانند. با این حال وهوا سوال پیدا میشود که در اینگونه شرایط چنین دولت ها آیا خواهند توانست با برنامه کاري مستقلانه واستراتیژی هدفمندانه لا اقل بکار آغاز کنند ؟ دولتی که متکی بخود نباشد وبا خصلت ترکیبی خود ماهیتا در منجلاب عقبگرایی فرورفته باشد، چگونه میتواند آزادانه تصمیم بگیرد بآنکه  زیاد روشن نیست که میزان منافع ملی با منافع خارجی ها در کشور چقدر مطابقت دارد یا ندارد تاریخ پاسخ آن را خواهد داد ولی خصلتا چنین دولت ها از عهده کاری در سطح قناعت مردم برآمده نخواهند توانست . مزید بر آن باید گفت که آیا همسایگان افغانستان یک کشور با امن ،دارای دولت قوی ،قوای مسلح نیرومند ،مردم با اتفاق وصحتمند ، اقتصاد وفرهنگ پیشرفته را تحمل کرده میتوانند .جواب معلوم است که هرگز نه ، بلکه دشمنان افغانستان بخاطر منافع آزمندانه شان مذبوحانه تلاش میورزند که بخاطر ویرانی کشور ما  سیل تروریست ها ی مسلح ودهشت افگنان جنگ طلب را به اینسوی مرز ها بفرستند تا بر هستی وزندگی مردم افغانستان آتش افروزند .

همچنان منابع داخلی نیز در تبانی  با دشمنان خارجی اگر تاب تحمل ترقی وپیشرفت افغانستان را میداشتند  در تاریخ معاصر کشور در هردو دوره در مقابل منافع ترقی خواهانه کشور خود شان قرار نمی گرفتند وطن خود را به میل بیگانه وبدست خود خراب نمی کردند که کردند در چنین حال و هوا باز هم آیا میتوان  چشم امید به سوی خارجی ها داشت و از سردم داران داخلی وابسته به آنها نیز توقع  کار وخدمت گزاري نمود ؟ آیا وعده های داده شده در کارزار انتخابات که برای دلخوشی مردم راه اندازی میشود دولت های برآمده از چنین انتخاباتی که همه از آن شاکی هستند تا کدام اندازه در اجرای تعهدات داده شده صداقت و استقلا لیت کاری دارند آیا  با موجودیت چنین اوضاع رقتبار ، گفته میتوان که مردم سرنوشت خود را بدست خود رقم میزنند ؟

کشوریکه با سرآزیر شدن بیش از هفتاد میلیارد دالر از خارج وموجودیت قوای ناتو،  تا هنوز جنگ ونا امنی نی تنها متوقف نگردیده است بلکه روز تا روز بدامنی بیشتر شده میرود، اوضاع اقتصادی آن چگونه خواهد بود ؟ باید گفت که از لحاظ اقتصادی  افغانستان بعد ازکشور سومالی دومین کشورفقیر جهان بشمار میرود . قرار آمار رسمی بیشتر از نه ملیون نفوس کشور در زیر خط فقر شدید نفس می کشند .هفتاد فیصد از اهالی روستا نشین کشور از حد اقل شرایط ابتدایی زند گی محروم بوده ودر محرومیت مطلق بسر می برند . به تعداد پنج میلیون نفرجوانان با تحصیل وکم تحصیل از نبود شغل و بیکاري رنج می برند که پیامدهای نا گوارآن در قلم نمی گنجد . بگونه مثال  شهادت بانو فرخنده شهید بدست کوردلان تاریک اندیش یکی از نمونه های بارز جهل وعقبگرایی وبیکاری در پایتخت کشور میباشد . مزید بر آن در کشور میزان  خود کشی ،آدم ربایی ،رشوت ،قاچاق ،فساد اداری ، فقر ،جهل ،مرض ، بیکاری ، تجاوز ،تخلف ،

اعتیاد ، قانون شکنی ، نفاق قومی ،زبانی و سمتی روز بروز بیشتر شده میرود . آیا این لکه ننگ ، این لکه ننگ ونفرین بر جبین کی ها نقش می بندد . کسانی که در بین جامعه  نفاق  مذهبی ، سمتی ،قومی ،وزبانی را دامن می زنند و با صدا های فریبنده در عقب نعره های مقدس پنهان میشوند آیا اسلامیت خود را زیر سوال نخواهند برد که با استفاده از عقب ماندگي وبا ور های پاک مردم با بکار گیري کلمات ابزاري احساسات مردم را جریحه دار ساخته و ملت را به گروگان خود می گیرند . اما  آنها باید بدانند که ملت بزرگوار افغانستان دیگر خیر وشر خود را تمیز کرده میتوانند و عملکرد انسانها را اعم از بالا نشینان مذهبي تا مفتخواران اجنبی را به تجربه گرفته اند زود است ملت با اراده وباعزم ، با بازوی اتحاد وهمبستگی در پرتو مبارزات نجاتبخش از انحصار چند تا زورمند ان وحالت اسفبارکنونی  خود را رهایی بخشند .االبته زمان آن فرا خواهد رسید که مردم آگاه وچیز فهم افغانستان با از بین بردن تبعیض وتعصبات قومی ،سمتی ، مذهبی ، زبانی وجنسیتی ،همه باهم در یک صف واحد وطنپرستانه در راه نجات وطن و مقابله با خطرات بزرگ احتمالی دست بدست هم داده گام های مشترک بردارند تا بتوان افغانستان را از پرتگاه حتمی نجات داد زیرا طوریکه معلوم است هوای نا مطبوع تجاوز کارانه بصورت مستقیم وغیر مستقیم ،سلامتی کشور ما وحریم مقدس آن را تهدید میکند .

 وقت آن رسیده است که آگاهان امور،دلسوزان وطن وداد خواهان متعهد ومسول ، در هر کجایی که هستند با چشمان باز وگوش های شنواتر وبا ژرفنگري به وضع موجود کشورتوجه داشته باشند که اگر اوضاع رقتبار کنونی در وطن به همین حالت ادامه پیدا کند ، هم دولت ،هم ملت ، هم حریت وهم تمامیت در خطر جدی قرار میگیرد . آنگاه برای همه دیر خواهد بود بجز اینکه با سنگ ملامتی فرق یک دیگر خود را کوفته باز هم دشمنان داخلی وخارجی افغانستان از آن بهره خواهند برد . بنا بر آن راه علاج و نجات وطن هرچه زود تر با خرد جمعي  وتصامیم مشترک میهنی پیدا شود .  

تاریخ بخوبی نشان داده است که هیچ نیرو ، سازمان ویا گروهی  به تنهایی خود نمیتواند درد مردم را مدا وا کند .مردم افغانستان بخاطر نجات شان از حالت جانکاه موجود بیش از هر زمان دیگر به وحدت وهمبستگی نیاز دارند که بهترین مولفات آن را کسب دانش ، رشد فرهنگ ، درک وراه اندازی سیاست انساندوستی ،صلح دموکراسی وعدالت اجتماعی تشکیل میدهد . یگانه راه نجات مردم از بد بختی کنونی هما نا اتحاد وهمبستگی وطنپرستانه وبسیج آنان بدور ساز مان های دلسوز آگاه ومتعهد ، ترقی خواه وعدالت پسند  میباشد . بدون شک راه نجات مردم تشکل مردمی بدور احزاب مردمی وصادق به مردم افغانستان که با دستان پاک واندیشه خدمتگزاری، همچون فرزندان صدیق وطن در غم وشادی ملت هردم شهید مان حاضر اند بیسج گردند ودر پرتو آن ، راه برون رفت از رنجهای بیکران شان را روشن ساخته و سرنوشت خویش را بدست خود رقم زده ودر راه آرمانهای والای خلق ستمدیده افغانستان گام های مشترک بردارند وبا نیروی اتحاد به سر منزل مقصود خواهند رسید .

عبدالو کیل کوچی

 

 


بالا
 
بازگشت