عابد

 

تصویر زمان

آغاز سخن

چندی قبل باعث ایجاد شهری گردیدم، به نام «شهرسخن» که این شهر از تب و تاب و ناملایمات زمان حرفها داشت، صفحه صفحه فریاد ها را به تصویر کشید، توفانی از اشک و آه را درقبال داشت، در اندک زمانی جایی مناسبی بخود کسب کرد، مورد تشویق و تحسین ها قرار گرفت.لهذا نخواستم که شایقین شعر را در انتظار بیشتر نگهدارم، بر سلسله همان روال خواستم امروزتصویر پرداز زمان خویش باشم، یعنی تصویر واقعی زمان خویش را تحت نام« تصویر زمان» به خدمت دوستداران شعرتقدیم دارم.

درین دیباچه اشعار با تنوع بیشتر اوزان عروضی و قالب های مختلف که ذوق خواننده و شنونده را در نظر داشته باشم، گنجانیده شده است. یک اثرادبی زمانی عرض وجود میکند که نیاز مبرم درآفرینش آن محسوس شود. به عقیدهِ من تصویر زمان، زبان گویایی امروزاست که تصویر متعارف را به مخاطبین عرضه میدارد. در شکل گیری این اثر فکتورهای غیرقابل تردید رولی بارزی داشته اند: از قبیلی ناهنجاری های اجتماعی، فعالیت های ناموزون ادبی دور از حوزهِ فرهنگی، از همه مهمتر وضع فلاکت بار وطن مرا واداشت که بُلند و بُلند تر فریاد کنم که صدایم روزی در کوهپایه های هندوکش و بابا در گوش مردمان سلحشور این مرز و بوم دردی را تداعی کند

طوریکه مشاهده می گردد، در درازنای تاریخ، شعر همواره در آگاهی جامعه نقش بسزای داشته. و در جوامع سنتی ناهنجاری ها را فقط میتوان به شکل تلویحی بازگو کرد، لذا منتقدین جهت آگهی مردم از ابزار های تنویری چون شعر، تنز، تیاتر ، داستان سرایی و نقاشی کاستی های جامعه را برملا می سازند.

حالا از موارد فوق میشود تنها بالای شعرکمی مکث کرد و آن را در ابعاد گسترده تر  به بررسی گرفت، یعنی اولاً شعر را باید تعریف کرد. طوریکه صاحب نظری می فرماید: مظهر والای احساسات را در قالب کلمات موزون ریختن عبارت از شعر است، ویا اینکه آقای شفیع کدکنی شعر را گره خورده گی عاطفه و تخیل می پندارد. بلی ! باری گفته بودم : شعر همچون فلز با صیقل تفکرجلا میگیرد. حالا با درنظر داشت همه ادوار تاریخی تا کنون در عرصهِ شعر سبک های گوناگون و مکتب های ادبی عرض وجود کرده ( عراقی، خراسانی، هندی و دورهِ باز گشت). اما دربُعد درونی شعر و یا پیام شعر تغییری رونما نگردیده و نمی گردد، تنها نحوه ای گفتار و شکل آفرینیش تنوع کسب کرده. به عقیدهِ من این یک حرکت الزامی در عرصه شعر بوده و است. زیرا همه مطالب را در چوکات وزن و قافیه ویا در لابلای ابحار عروضی نمیتوان ارائه کرد، یعنی شاعر خود را در چارچوب ابحارعروضی مقید احساس می کند. لهذا ایجاد شیوهِ نوین در عرصهِ شعر از قبیل شعرآزاد، شعر سپید(سفید) و شعر موج نو یک امر حتمی بوده است. با توجه به تعریفی که از این سه نوع شعر ( آزاد، سفید، موج نو) ارائه شد، باز هم من خود را در یک مضیقه احساس می کردم، زیرا من به شیوه ای دست یازیده بودم که با اشعار فوق الذکر همخوانی نداشت، یعنی تعریفی که از شعر آزاد داریم چون وزن عروضی ندارد و جا های قافیه هم مشخص نیست. لیکن من شعری را به عنوان شعر آزاد سروده ام که از وزن و هم قافیه برخوردار است. حالا طور نمونه یک قسمت از شعر تحت نام در(ماورای آرزو) را باز نویسی میکنم، تا دوستان بر ادعای من باورمند شوند.

من اکرآب بودم، آب روان

درنیاز لب وافر زعطش

همچو آبشار امید می ریختم

مزرعهِ سوخته چمن میگردید

سفرهِ مهر پهن میگردید

همه جا رشک ختن میگردید

حیف که تنگنای زمان هیچم کرد

رنگ و نیرنگ زمان گیچم کرد

عُرف شکنی من در عرصهِ شعرمشخص است، یعنی خواستم که شعر اصالت ذاتی خویش را حفظ کند. به عقیدهِ من برعلاوهِ آهنگ شعر چند رکن اساسی که عبارت از استعاره، تلمع و مجاز هستند باید برجسته باشد در غیرآن شعر ماندگار نمی گردد. بر اساس ارکان فوق الذکر من بالای آهنگین بودن شعر نیز کوشیده ام. اکنون در مورد اشعاری که در تصویر زمان گنجانیده شده، باید متذکر شوم.

تصویر زمان حاویِ نُو فصل می باشد: غزلیات، مسدسات، اشعار آهنگین، مثنویات، نیما (آزاد)، چهارپاره ها، دوبیتی ها، رباعیات و آهنگ مردم . باید یاد آور شوم که در قسمت انتخاب عنوان اشعار آهنگین خیلی با خود اندیشیدم، چون درگذشته همچو عنوان وجود نداشته، ولی من ناگزیر بودم به اشعاریکه واقعاً آهنگین است باید نامی بگذارم لذا به چنین اقدام مبادرت ورزیدم، حالا منتظر نقد و نظر صاحب نظران هستم.

امروز برهمه مبرهن است که گستردگی حوادث درین فراخنای زمان باعث ایجاد اثر ژرف و ماندگارمی گردد، یعنی هر آفریده در حقیقت امر داوری و استنتاج های شگرفی همان روز می باشد.

زیرا محتویات شعربهیچوجه افترا و تهمت بوده نمیتواند، به عقیده ی من شعر آئینه تمام نمای همان مقطع خاص زمانی است. شاعر همواره با حوادث زمان خود موازی در حرکت است. طور مثال امروز در سرزمینم آتش نفاق، زورگویی، بی عدالتی چون آتشفشانی در حال فوران است، هرلحظه سنگینی حجم این درد را بالای شانه هایم احساس میکنم، لهذا سروده های این دیباچه تلالوی این آتش را تقلا میکند، شاید بر زعم کثیری متناسب بخواست شان نباشد، طوریکه تذکر رفت شعر آئینه جامعه است، باید قبول کنیم که این اشعار چکیده ای واقعیت عینی جامعه می باشند.

ارسطو فیلیسوف یونان در مورد شعر گفته است: کلامی که درحین خواندن هیجان ایجاد کند شعر است. بنابراین اصیل کوشش کرده ام که در حد توان قناعت خواننده را حاصل کنم.

پس شما خواننده ای محترم با حوصله مندی اگر مرور کنید حتماْ مطابق ذوق خود اشعاری را پیدا خواهید کرد. باید اخلاص مندانه تذکر دهم که هیچکس متکمل و عاری از عیب بوده نمیتواند، شاید یک سلسله نابسامانی ها و ناهنجاری ها در کارهایم وجود داشته باشد، از شما مصرانه متوقع ام که مرا معذور دارید.

همچنان جا دارد که یاد آور شوم از صاحب نظران فرهیخته که با تقبل زحمت، داشته های ادبی مرا مرور کردند، و ابراز عقیده نمودند. پوهاند مجاور احمد (زیار)، نجم الرحمن (مواج) و فضل احمد خان(سهیلی). وهمچنان ولید جان کاکر با کمک مالی اش زمینه چاپ این مجموعه را فراهم ساخت، میتوانم یک دنیا سپاسمند باشم

باسپاس فراوان جمعه خان (عابد)

   

جهت مطالعه اين اثر زيبا اينجا کليک کنيد

 

 


بالا
 
بازگشت