عمر ننگیار

 

نوروز آئین آریایی

 

نوروز جشنی است مردمی و با هیچ کیش و آئینی ارتباط ندارد و از لحاظ معنی زمینۀ مشترک با واژه سور به مفهوم جشن ، بزم و مهمانی دارد .

لفظ سور در ترکیب های چون گل سوری مفهوم سرخ رنگ را میرساند، در اساطیر ، سور یا سوریا یکی از ارباب انواع مشترک دوره آریایی های هندی و ایرانی بود . در روزگار قدیم دوشیزه گان آریایی در جشن نوروز به شادی و خوشی، رقص و دلبری میپرداختند و با نوشیدن افشره گیاه هوما یا سوما شادکام و سرمست میشدند .

در تاریخ طبری یا تاریخ بلعی امده است:

" . . .  سپس جمشید علما را گرد آورد که چیست ؟ این پادشاهی برمن باقی و پاینده دارد ؟ "

گفتند : " دادگستری میان خلق خدای." پس علما را گفت که  " . . . روزی دادخواهی که من مینیشینم شما هم نزد من میآیید تا هر چه روا باشد مرا بنمائید تا آن کنم ."

نخستین روز بدادخواهی رفت ، هرمزد روز بود نخستین روز ماه فروردین پس انروز را نوروز کردند ، که تا کنون سنت جمشید است.

ابو سعید عبدالحی گردیزی تاریخ نگار عهد ابو عبدالرشید ابن مسعود ابن محمود مقتول در سال 444 هجری قمری در کتاب زین الاخبار گوید:

"این روز را نوروز بزرگ گویند زیراکه سر سال باشد و شب با روز برابر باشد و سایه ها از دیوار بگذرد و آفتاب از روزن ها افتد و رسم مغان اندر روزگار پادشاهی شان چنان بودی که خراج ها اندرین روز افتتاح کردندی و عجمیان چنین گویند:

اندرین روز جمشید بر گوساله ی نشست بسوی جنوب رفت به حرب دیوان و سیاهان با ایشان کارزار کرد و همه را مقهور کرد و از حرب سیاهان و دیوان اندرین روز با ظفر و پیروزی و غنیمت فراوان اورد ، سپس آنروز که جواهر غنیمت آورده بود بر تخت خویش انبار کرد تا هر کس ببیند و آفتاب از روزن اندر افتد و همه خانه از عکس ان روشن گشت ، بدین سبب او را خورشید گویند ، خور قرص آفتاب باشد و شید روشنی .

و اندرین روز جای ها را آب زنند ، این روز نام فرشته ی است که بر آب موکل است ."

شکوه و شان نوروز انگاه بیشترو افزونتر گردید که به آن رنگ مذهبی دادند  که شاید به منظور حفظ این سنت باستانی بود. در زمان حضرت محمد )ص( بر روایت که عبدالصمد ابن علی از جد خود نقل میکند : در نوروز جام سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر )ص( آوردند و آنحضرت پرسید که این چیست؟

گفتند : امروز نوروز است .

پرسیدند : نوروز چیست؟

گفتند : عید بزرگ آریایان .

فرمود: بلی در این روز که خداوند )ج( عسکره را زنده کرد .

پرسیدند : عسکره چیست؟

فرمود: عسکره هزارن مردم بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت : بمیرید. بمردند ، سپس انها را زنده کرد و ابر ها را امر فرمود بر انان ببارد . از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده است کمی از حلوا  تناول کرد و جام را میان اصحاب خود تقسیم نمود و گفت:

"کاش هر روز بر ما نوروز بود ."

 

 

 


بالا
 
بازگشت