جمشيد پايمرد

 

داد خواهی !

فریاد و آه ، ملت مظلوم بلند شده ،

 از دست ظالمان وچپاولگران قرن

 آه ، ای خدا !

آیا !

فریاد ملت مظلوم می رسد به تو؟

 یا شاید اینکه خواب رفته ای !؟

 آنجا میان حور و ملک ها به عرش

 یا اینکه فراموش کرده ای

 اینجا به کودکان بینوای سرزمین من

 از نام تو و دین تو

 بنگر چه ها نکرده اند بر سرش

 آیا مگر میشنویی خدا؟

 این ضجه های خون آلود هزار ها زن است...

لبریز گشته از آن کوه و برزن است.

هرجا بساط ظلم و تجاوز فرش شده

 فریاد و ناله کودکان تا به عرش شده

 یعنی به خانه ،خانه سوگ وماتم است

 دوشیزه گان این وطن را چشم پر نم است

 اما خدا!

آیا صدای خلق بگوش تو نمی رسد بگو؟

 گر می رسد چاره به این درد کی کنی؟

 لبخند گرم به لب های سرد کی کنی

 گفتند بدون اراده ات خدا ،

 خاری به پای مرغ بیابان نمیرود !

چهل ساله شد هیولای جنگ لعنتی

 در سرزمین به خون نشسته ام

 هر روز می درند و می کشند به نام تو

با نام تو و نعره تکبیر( الله واگبر) میکشند !

ای خالق جهان !

آیا خودت مجاز دیده ای

 تا جاهلان قرن ، این چاکران زر و زیور ، با نام پاک تو،

 که کریمی و رحیمی

 مرگ را تکفیر بنده گان تو کنند،

 وحشت به پا شده از نام دین تو ،ای خدا

 قرآن شهید گشته به دستان ناروا

 دین تو آیینهءوحشت نما شده،

 بازیچه دست آدمکشان شده، خدایا!

مردم ببین چگونه رشته رشته جان میخورند!

هر روز خون به جای نان میخورند،

 خون جگر خویش میخورند!!

با ناله ها و غم ، با اشک و آه وماتم ،

 طفلان بینوا

 هر روز شان بد تر از روز دیگر است

 آخر بگو ،

 به کی و کجا بکنند عرض وداد خواه؟

 هر روز پنج بار بتو عذر میکنند،

 فریاد میکنند ، که بر داد ما برس،

 فریاد میکنند ، که دیگر ظلم بس است،

 بنیاد جنگ ، مصیبت و غم را

 از خانه و دیار وطن رخت بر ببند.

آخرتویی خدای ما

 آخر تویی خدای ما.

×××××

 


بالا
 
بازگشت