الحاج عبدالواحدسيدی

 

مطلبی در روشنی یکی از غزلهای مشهور خواجه  حافظ (رح)

ستاره  اي    بدرخشيد و ماه   مجلس شد                                 

دل رميده ما را رفيق و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

به بوي او دل بيمار عاشقان چو صبا

فداي عارض نسرين و چشم نرگس شد

به صدر مصطبه ام مي نشاند اکنون دوست

گداي شهر نگه کن که مير مجلس شد

خيال آب خضر بست و جام اسکندر

به جرعه نوشي سلطان ابوالفوارس شد

طربسراي محبت کنون شود معمور

که طاق ابروي يار منش مهندس شد

لب از ترشح مي پاک کن براي خدا

که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

کرشمه تو شرابي به عاشقان پيمود

که علم بي خبر افتاد و عقل بي حس شد

چو زر عزيز وجود است نظم من آري

قبول دولتيان کيمياي اين مس شد

ز راه ميکده ياران عنان بگردانيد

چرا که حافظ از اين راه رفت و مفلس شد

کمال خجند غزلی بهمین وزن و ردیف دارد  که در مقطع آن به حافظ اشاره  میکند:

شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد                         به سوختن  دل پروانه وش مهوس شد  (خل و آبله کننده)

نشد بطرز غزل هم عنام ما حافظ                                  اگرچه در صف سلطان ابوالفوارس شد (دیوان کمال خجند ، غزل 428)

این غزل حافظ چنانکه از تصریحش به سلطان ابوالفوارس بر می آید  در مدح شاه شجاع  یا دارای اشارۀ مدح آمیز به اوست . مصراع «قبول  دولتیان  کیمیای این مس شد» نیز اشارۀ  ستایش آمیز دیگری  به اوست .

معنای بیت : به امید جمال و در آرزوی دیدار  او دل عاشقان  که چون صبا بیمار بود .فدائی گونۀ نسرین و چشم نرگس شد  چرا که شباهت به گونه و چشم او داشت  و حافظ "مصطبه" را  درغزل 39 بیت 5 آورده است .

و در مورد میر مجلس که در بیت شماره چهار بیت دوم آورده است در جای دیگر میگوید :

به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم                شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد

(امیر  مجلس یکی از مناصب دربار سلجوقیان آسیای صغیر ، رئیس دیوان  تشریفات .«فرهنگ معین»)

در مورد  کلمه  میر مجلس سنائی گوید:

میر  مجلس چون تو باشی با جماعت در نگر                  خام در ده پخته را و پخته در ده خام را (دیوان،ص 795)

خواجو نیز  گوید :

مار ا چه  غم کنون که به خلوت سرای ما                      اقبال میر مجلس و شادیست غمگسار (دیوان ،ص55) 

ابوالفوارس همان شاه شجاع است .(بین این شاه شجاع  ممدوح حافظ، و ابوالفوارس شاه[بن] شجاع  کرمانی عارف بزرگ قرن سوم (تذکرة الاولیا، ص377-381-855) وجوه تشابه  اسمی غزیبی هست .ضمناًشاه شجاع ممدوح حافظاز طرف مادر منسوب به قراختائیان «کرمانی» است.شاید حافظ و دیگران برای تکمیل این  تشابه   ابوالفوارس خوانده باشند.«شهسوار » که در شعر حافظ فراوان است ، ظاهراًمعادل و ترجمه ی فارسی همین کلمه  است  و غالباً به شاه شجاع  اشاره دارد .

طرب سرای محبت کنون شود معمور                            که طاق ابروی یار منش مهندس شد (بیت شماره  7)

معنای بیت :

اکنون رسم مؤدت  معمور و بنای عشرت  و محبت معمور  می گرددکه از ابروی خوشنمای یار و وجنات  چهرۀ او  بوی خیر و همت می آید . مهندس و سرا و معمور  وطاق مراعات  نظیر دارند، چنانکه رسم حافظ اشت.

کرشمۀ تو شرابی به عاشقان  پیمود                             که علم بی خبر افتاد و عقل بی  حس شد (بیت شماره 7)

معنای بیت: جلوه گری و دلربائی پنهانی تو که خود نوعی تجلّی است ، چندان عاشقان ترا مست  وبیخود  کرد  که علم و عقل شان از دست  بشد.به عبارۀ دیگر آنجا که جای شهود عاشقانه و عارفانه است ، جای ابوالفضولیهای  عالمانه و برهان ورزی  های عاقلانه نیست.

چو زر عزیز  وجود است نظم من آری                          قبول دولتیان کیمیای این مس شد ( بیت شماره 10)

معنی بیت: پس از آنکه دولتیان (هم بمعنای اهل دولت و رجال و زعمای حکومت، هم بمعنای بختیاران دولت )شعر بی ارج مرا پسندیدند ، این مس با کیمیا ی لطف آنان  تبدیل به زری شد  که ارزشمند و کمیاب است [[1]]

 

دکتر عبدالحسین جلالیان  که شرح  گسترده ای در مورد غزلیات  وابیات  حافظ دارد در کتاب شرح جلالی  آورده  است:

اولاً  معاتی  این  غزل را  فهرست وار اینطور  معنی کرده است :

ستاره یی : (استعاره) منظور شاه  شجاع  است ، نو جوانی.

ماه مجلس: (استعاره) منظور شاه شجاع است ،شاخص اهل مجلس.

رَسیده : سرخورده . رفیق و مونس : همدم و مصاحب ؛غَمزه:حرکات دلبرانه  چشم و ابرو ، و در اصطلاح صوفیه فیض و جذبۀ باطن؛ مسأله :سؤال و پرسش ؛مَدرس: استاد ، تدریس کننده ؛ به بوی او:به امید او ، در آرزوی او ؛عارض: چهره  ؛مَصطبه: سکو ، صفحه  ای که  مشتریان در میخانه ه و حمام  ها بالای آن می نشینند ؛ میر مجلس: رئیس تشریفات ؛گدای شهر : منظور خود شاعر  ؛ خیال آب خضر بست :اندیشه خوردن آب حیات  ؛ جام  کیخسرو:جام  جهان نما ، جام جمشید  ؛جرعه نوشی :باده نوشی ؛ابوالفوارس:لقب شاه شجاع که مادرش به او  عطا کرد ؛طرب سرا:خانه شادی ؛طرب سرای محبت :تشبه اضافی محبت ؛معمور: آبادان ؛ موسوس:به وسوسه افتادن ؛کرشمه :غمزه ، رفتار توام به حرکات ناز آلود ؛ این مس: کنایه از خود شاعر .

در شرح این  غزل به چند نکته توجه دارد:

حافظ در مطلع غزل مقتضی است  به چند نکته  مهم  اشاره شود:

حافظ در مطلع  غزل لب به تعریف  شاه شجاع  می کشاید  دلیل این که بیت مطلع در مدح شاه شجاع است اینکه حافظ از حکومت امیر مبارزالدین  کاملاً زده و رمیده شده و بسیار به اوضاع و احوال بدبین بود و در همه غزلهایی که  عهد گفته به این حاکم قشری  محتسب می تازد  اما در این  غزل  و در مطلع آن می فرماید یک نوجوانی به تازگی درخشیدن گرفته و دل رمیده ما را رفیق و مؤنس شده است . این دل رمیده  از حکومت آل مظفررشاه شجاع مونس شده است  و استعمال کلمۀ (دل رمیده )دلیل بر این  است  که غزل در مدح شاه شجاع  و علتش هم پر واضح  است ...

ما میدانیم شاه شجاع در هفت سالگی به مکتب رفته  و درس خوانده و سواد فارسی و عربی آموخته و پدرش هم در تربیت او  و گرفتن معلم  فاضل سرخانه کوشابوده چنانچه که معلم او بعداً در زمان سلطنتش به وزارت رسیده  و همینطور میدانیم که موقع ایکه قاضی عضدبرای وساطت شیخ ابو اسحق نزد امیر مبارزالدین  رفت ، این سلطان حیله گر با تعارف و  تمهید و دادن انعام او را گرامی داشت و دستور داد ولیعهدش آنزمان که جوان 21 ساله بود نزد قاضی عضد  به بحث در باره شرح مختصر ابن حاجب بپردازد . این موضوع  میرساند که شاه شجاع در ایام جوانی به آن درجه از معلومات رسیده بوده که قادر به بحث با قاضی عضد در شرح ابن حاجب باشد. 

و اینکه شاه شجاع در سرودن اشعار فارسی و عربی  دست  قوی داشته همگی دلیل بر این  است که نه تنها در جوانی به مکتب رفته و درس خوانده ، بلکه خوب هم از عهده بر آمده است .پس به این دلیل بیت  دوم نمیتواند به خصوصیات شاه شجاع منتاسب باشد و در پاسخ اینکه این بیت دوم چه معنا دارد ؟باید گفت همان علتی که سبب شده مفاد بیت مقطع غزل  با سایر ابیات آن هم آهنگی نداشته باشددر اینجا هم باعث شده تا شاعر مضمون مستقلی را ارائه دهد  که بنا بر حکم ضرورت قافیه و شکل گرفتن مضمون  در ضمیر شاعر  در آن لحظه در ستایش رسول اکرم (ص)سروده شود ، به  نحوی که بتواند بصورت ابهام و تعریفآغراق آمیزی به پای شاه شجاع هم گذاشته شود . در سایر ابیات  این  غزل روی سخن با شاه شجاع است به ویژه اینکه شاعر در بیت  چهارم ، به نزدیکی خود با شاه شجاع ، که در اوایل سلطنت او  به آن درجه رسید  که در مجالس خانوادگی شاه  هم شرکت  می جست ، اشاره واضح دارد .

در بیت پنجم از این که هم پیالۀ شاه شده و با او شراب می نوشد افتخار میکند و در بیت ششم پیش بینی میکندکه از این پس چون شاه را باخود دارم طرب سرای من آباد  میشود و در بیت هفتم اشارۀ رندانه به شاه شجاع دارد و به او خطاب میکندکه رطوبت و تری شراب را از لبانت پاک کن که فکر ارتکاب گناه  بوسیدن لبهایت مرا  وسوسه نکند. بالاخره از اینکه اشعارش مورد پسند شاه شجاع قرار می گیرد  خوشحال است .بنا بر این شاعر در خلق مظامین غزلها که به قید قافیه و ردیف   محدود و مقید است به مسائل و دلایل منطقی نباید روی آورد بلکه دستی در شعر داشت  ،تا پا در پای اندیشه  شاعرنهاده باو همراه شودو تا حدی به  مسیر فکری او پی برد  و همین شرح  برای بیت دوم  این غزل  نیز موجه است .[[2]]

دکتر رکن الدین  همایون فرخ در کتاب ده جلدی اش که بنام  حافظ خراباتی میباشد  در جلد دوم صفحه 1091 آورده است :

خواجه حافظ  پس از اینکه  مورد عنایت شاه شجاع  قرار  می گیرد  غزل مورد  نظر را می سراید  و این غزل یکی از  غزلهای  نامی  خواجه حافظ است .

[در باره این غزل سخنان بسیار گفته و مفاهیم  مختلف  برای  نگار  بمکتب  نرفته  و خط  ننوشته که به غمزه  مسأله آموز  مدرسان شده  بهم بافته اند  از جمله ، آنرا در مدح  حضرت رسول  اکرم  (صعلم) دانسته اند  ولی توجه نکرده اند  اگر حافظ قصد مدح  رسول اکرم را داشت  چه الزامی در کار  بود  که با استعاره  و اشاره  چنین ستایشی را  به سراید  مگر از معاصرانش  بیم استیضاح داشته  که بطور علنی  و آشکار  و بنام از پیغامبر  اسلام  مدح  و ستایش کند؟وانگهی سلطان ابوالفوارس  در غزلی که بزعم آنها  ستایش  رسول اکرم است  چه می کند  و کیست؟ باید گفت اینگونه توجیه  و تفسیر  ها  در وحلۀ  نخست  از بی اطلاعی  تاریخ  دوران  زندگی  و معاصران  خواجه حافظ  سر چشمه  می گیرد  و سپس  تعصب  و علاقه مفرط  به خواجه حافظ  موجب ایجاد  و ساختن و پرداختن  و پروردن  اینگونه داستانها  و پندارها  گردیده است.]

این نگار خواجه حافظ  را یعنی شاه شجاع را صاحب جامع التواریخ حسینی ، ابن حجر عسقلانی  در «دردر رالکامه»، روضتة الصفا ج اول ، ص 182 او را در دانش و فصاحت و بلاغت و حسن ظاهری همچون که چون ماه  میدرخشید و در باره  دهاءِ  و ذکاءِ  و هوشمندی  شاه  شجاع  همان مطالبی را  اظهار داشته اند  که معاصرانش به زبان دیگر بصورت  نثر بیان کرده اند ...

غزلی که اینک  در باره آن  گفتگو میکنیم  از جمله  غزلهائی است  که خواجه حافظ  ضمن آن  با نام  از شاه شجاع  ستایش کرده  و بنا بر این یکی از اسنادی است که میتواند معیاری دقیق  و امین  برای شناخت  نحوه ستایش  خواجه حافظ  از شاه شجاع باشد  که چگونه او را یجای محبوب قرار میدهد  و زیبائی  های او را  میستاید ، و چگونه تعابیر و استعاره  هائی را  در باره زیبائی  شاه شجاع  بکار می برد ، او را نگار میخواند  و از عارضش چون نسرین  و چشم نرگس   مانندش  یاد میکند .

باید دانست که جد مادری  شاه شجاع ، براق حاجب  نصرت الدین  ابوالفوارس  قتلغ سلطان نام داشت واو برای اولین مرتبه  از دودمان  قراختائئیان  کرمان  بسلطنت رسید و این کنیه را   مادرش  که قتلغ ترکان  نام داشت  برای امتیاز او  از برادران دیگرش  بر او نهاد  که نشانی  از دودمان  مادری  و سلطنت ایشان داشته باشد.[[3]]

اگر در این مرتبه  روز ها قلم فرسائی شود باز در همانجا خواهیم بود که از آنجا شروع کرده ایم  


 

[1]   خرمشاهی بهاء الدین ، شرح الفاظ، اعلام ، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ ، بخش اول ، چاپ چهاردهم ، تابستان 1383، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، صجافی چهر، صص640-643

[2]   جلالیان دکتر عبدالحسین ، شرح جلالی بر حافظ ، جلد دوم ،صص 909-916.

[3]   همایون فرخ  دکتر رکن الدین ، حافظ خراباتی ،چاپ دوم  اساطیر  1362، ج : دوم 1091-1099.

 

 


بالا
 
بازگشت