پروفیسور شرعی جوزجانی

 

در ولایات شمـال افـغـانستان هـمینگونه در ولایات کابل، هـرات و بادغـیس که ملیون هـا تن از مـردمان تورک تبار زنده گی می نماینـد، نام بابا رحـیـم مشـرب با حـرمت به زبان آورده شـده، اشعـار فـارسی و اوزبیکی او با عـلاقـمـنـدی خـوانـده میشود.  با آثار این شاعـر نامـدار در ولایات تخـار، قـنـدز، بدخـشان، سمنگان، جـوزجـان، سـرپل و فـاریاب بیشتـر روبـرو می شـویم. اشعـار او که بازگـو کنندۀ قـصه زنده گی اوست و رنگ افـسانوی به خـود گـرفـته چـنـدین مـرتبه چـاپ شـده اسـت. هـمینگـونه اثر دستنویس منسوب به او به نام «مبـدأ نـور» زیاد پیـدا می شـود.

قـبـل ازین نسبت کـم بودن مکاتب عـصری در ولایات شمالی افـغـانستان دخـتران و پسـران خـورد سال در مـدارس آثار مشـرب را خـوانده و سواد می آمـوخـتند. در بسیاری محـلات شهـر هـا، نظـر به ضرورت مـردم یک تعـداد مـدرسه هـا برای پسران و دخـتـران وجـود داشت. در مـدارس پسران آخـونـد هـآ و در مـدارس دخـتـران بی بی آتـون هـا (معـلمه هـای محـلی) تدریس می کردند. در مکاتب شهـر ما سـرپل (مرکز ولایت سرپل) قـرآن کـریم، انواع کتب دینی، آثار شعـری، به زبان هـای دری و اوزبیکی تدریس می شـد. برعـلاوه آنهـا دیوان هـآی حـافـظ، بیـدل، نوایی، و بعـضأ صوفی الله یار و مشـرب هـم درس داده می شـد.

با گـذشت زمان در نتیجـه ازدیاد مکاتب عـصری تعـداد زیاد این مـدرسه رو به کـاهش نهـاد.

اوزبیک هـا بابا رحـیـم مشـرب را پیـر ولی (دوست خـدا) و به صفـت صاحـب کشف و کـرامـت شناخـته، در مـورد کـرامـت هـای صادر شـده از طرف او بسیار صحـبت می کننـد.

زمانیکه اخـلاص و عـقـیـده نسبت به یک شخص بیشتر از حـد شـود، آن شخـص به درجـات بلنـد ارتقـا نمـوده، در مکان ذوات مقـدس جـای می گـیرد. مـردم با اعـتقـاد  در جـهـت رفـع مشکل شـان از او استمـداد می کـننـد.

حـوادث مخـتلفی که به بابا رحـیـم مشـرب نسبت داده می شـود بعـضأ به زنده گی او رنگ غـیر طبیعی داده در اطـراف سیمای او یک هـالۀ مقـدس را ایجـاد می کـنـد.

زنـده گی ذوات بزرگ چـون مولانا جـلال الدین رومی بلخی، عـمـادالدین نسیمی، خـواجـه احـمـد یسّوی با چـنین ماجـرا هـآی عـجـیب، وقـایـع غـیر طبیعی و حـوادث افـسانـوی هـمـراه بوده است.

اگـر شهـرت و محـبوبیت بابا رحـیـم مشـرب در بیـن مـردمان اوزبیک و تاجـیک افـغـآنستان اولأ اشعـار شیرین و بی تکلّـف او به دو زبان باشـد، ثانیأ، سفـر او در اخـیر عـمـرش در بلـخ و شهـادتش در آنجـا است.

بابا رحـیـم مشـرب به ساحـات مخـتلف سفـر نمـوده، در سالهای آخرعـمـرش به بلـخ می آیـد، در آنجـا با اُدبا و عـلمـای زیاد مصاحبت نمـوده، با محـمـود خـان حـاکـم بلـخ و قـنـدوز ملاقـات می کـنـد.

مشـرب به صـفـت عـالم و عـآرف بزرگ هـیچگاهی حـقـیقـت را زیر پا نکـرده و به نا حـق تسلیم نشـده بود. او در هـر جـا برضـد شیـخ هـآی ریایی، مـلا هـای بی عـمـل، شاهـان و حُـکام ظالـم که بلای جـان مـردم بودنـد قـرار داشـته، بعـضأ به طـور مستقـیم و گاهی به طـرز هـجـوی و کنایی به خـاطر آشکار ساخـتن قـیافـۀ حـقـیقی آنهـا، اهـداف انسان دوستانه و عـدالـت را تبلیغ می کرد.

تعـدادی از عـلمای بی خـبر از ماهـیت دین و عناصر مرتجع در اطـراف محـمـود خـان در ضـدیت به اهـداف انسان دوستی و عـدالـت پروری مشرب قـرار گـرفـته، او را متهـم به کُـفـر و الحـاد نمـوده، محـمـود خـان را در راه به دار آویخــتن و کشتن شاعـر تحـریک کـردنـد.

بابا رحـیـم مشـرب نظـر به فـتـوای عـلمای قِـشری (ظاهـری) در شهـر بلـخ به دار اویخـته شـده به قتل می رسد و جـسـد او در هـمـانجـا دفـن می شود.

نظـر به نوشتـۀ اخـیـر دیوان شاه مشـرب که در هـنـدوستان چـاپ شـده، بعـد از مـدتی حـامیان و مـریدان شاعـر از محـمـود خـان قـصاص او را می گـیـرنـد، و نظـر به وصیت او جـسدش را از بلـخ انتقال داده در شهـر اشکـمش دفـن می کـنند. اما نظـر به بعـضی روایت هـا، شبی مسعـود وزیر محـمـود خـان مشرب را در خـواب می بینـد، او به وی می فـرماید که جـسد مـرا در اشکمش دفـن کنید.

هـمین اکـنون در شهـر بلـخ قـبر اولی مشـرب در جـوار زیارتگاه مشهـور «جـوانمـرد قـصاب» قـرار دارد. مـردم آنجـا را به صفـت جـای مقـدس حـرمـت نمـوده، از جـا هـآی مخـتلف به خـاطـر زیارت او می آینـد. اما آرامگاه حـقـیقی ابـدی این شاعـر عـارف در شهـر اشکمش است.

اشکمش یک شهـر کـوچک ولایت تخـار بوده، در قـدیم بنام وزوالیـن شهـرت داشته است. طبق معـلومات صفحـه 177 جـلد3، دایرة المعـارف آریانا شهـر اشکمش از شهـر خـان آباد به مسافـه 30 کیلومتر، در جـوار دریای اشکـمش واقـع شـده است. در غـرب آن شهـر خـان آباد و دشت شـوراب قـرار گرفته است. در گـذشته راه خـان آباد – نارین – کابل از هـمین دشت می گـذشت.

در شمال و جـنوب اشکمش کـوه هـای سنگی و خـاکی قـرار داشته، در شرق آن ولسوالی خـوست و فـرنگ و در شمال شـرق آن ولسوالی فـرخـار جـا گرفـته است.

اقـلیـم آن خـشک و گـرم بوده، دریای اشگمش از کـوه هـآی خـوست و فـرنگ سرچـشمه گـرفـته از اشکـمش می گـذرد و بعـد از طی پنـج و نیـم کیلو متر به خـان آباد می ریزد. این دریا بیشتر خـشک بوده، فـقـط در هـنگام بارنده گی و سیلاب آب جـاری دارد.

در اشکمش بیشتر زراعـت للمی بوده، گـندم، جو، نخـود، خـربوزه و تربوز کشت می شـود. در غـرب شهـرک معـدن ذغـآل سنگ است. ازیـن معـدن هـر سال در حـدود 250 تـن ذغـال سنگ استخـراج شـده، در فـابریکۀ قـنـد بغـلان به کـوکس (نوعی ذغـال سنگ) تبدیل شـده و قـسمأ غـرض رفـع ضرورت اهـالی به کابل برده می شـود.

گـریس باخ آلمانی در کتابش بنام «جـغـرافـیۀ شهـری افـغـانستان»، در قـطار معـرفی سایر شهـر هـآ معـلومات ذیل را ارائه می کـنـد:

«در ساحـۀ جـنوبی ولایت تخـار دو بازار کـوچـک جـا گـرفـته که اشکـمش و فـرخـار است. بازار کـهـنۀ اشکـمش در بین زمین هـای دریا هـای نهـرین و فـرخـار با خـصوصیت هـای شهـری جـا گـرفـته 200 دکان و 8 سـرای دارد».

در افـغـانستان سـرای ماننـد مارکیت جـای کلان بوده، چـهـار اطـراف آن با اتاق هـا احـاطه می شـود. ازین سـرای هـا در شهـر هـای بزرگ به حـیث مارکیت و مسافـر خـانه، و در شهـر هـای کـوچـک به حـیث مسافـر خـانه، گاراج و محـل نگـهـداری چـهـار پایان بازار چی هـا استفـاده می شـود.

مـؤلف کتاب در سال هـای 1972-73 این شهـر را دیده است. در آن وقـت این شهـر خـیلی آباد بوده، در حـدود 40 – 45 هـزار نفـر در آن زنـده گی می کـرد. 70 فـیصـد آن هـا اوزبیک و 30 فـیصـد شان تاجـک بودنـد. احـتمالأ بعـد از جـنگ هـا حـالـت طـور دیگـری باشـد. در چـنین منطقـه یی در یک و نیـم کیلـومتری به طـرف شـرق شهـر چـه اشکـمش مقـبرۀ سلطان العـارفـین، برهـان المحـقـقـین و زبدة المتکلمین شاعـر عـارف اوزبک مـولانا مشرب قـرار دارد. مقـبره از خـشت خـام اعـمار شـده، تربت هـم از گِل ساخـته شـده است. در بالای قـبـر لوحـه سنگی که دارای نوشتۀ عـربی است توجـه هـر کس را به خـود جـلب می کـند.

جـوی بزرگی که به طـرف غـرب مقـبره کشیـده شـده در حـوض (100.100) ریخـته، بعـدأ به طـرف شهـر جـاری می شـود. حـوض در 10 متـری مقـبره قـرار دارد. آب آن در فـصـل سـرما و زمستان گـرم است. در اطـراف حـوض درخـتان بلنـد قـد کشیده است. در فـصـل تابستان مـردم برای تفـریـح و استراحـت در آنجـا می رونـد. اطـراف مقـبره را 2 – 3 درخـت توت زینت بخـشـیده است.

اهـالی اشکـمش و مـردم مناطـق نزدیک، شاه مشـرب را به حـیث عـالم بزرگ و شیـخ می شناسنـد. اشعـار فـارسی و اوزبیکی او را پیروان طـریقـت قـادریه در جـهـر به آهـنـگ می خـواننـد.

مخـلصان شاه مشـرب هـمیشه قـبـر او را زیارت می کـننـد، به خـصوص در روز هـای چـهـار شنبه تعـداد زنان زیاد می شـود. زایره هـا از روحـانیت شـاه مشـرب حـاجـت خـواسته، به امیـد حـل مشکل شـان می باشنـد. در باغ کلان مراسم نذر و خـیـرات برپا نمـوده استـراحـت می کننـد.

چـنـد سال قـبـل بعـضی شیـخ هـا به امید رسیدن به کمالات معـنـوی درین مقـبـره در چـلّـه می نشستد. از هـمین سبب بابا رحـیـم مشـرب این شاعـر و عـارف بزرگـوار، با روح بزرگ و اشعـار رنـدانه و عـارفـآنه خود در قـلـب مخـلصانش زنـده است و برای هـزاران ارادتمند مستمنـد به صفـت آرامش بخـش روحی و کمک کننـدۀ معـنـوی خـدمـت می کـنـد.

تأکیـدأ تکـرار می کـنیم که، تُـربت بابا رحـیـم مشـرب در اشکـمش، قـبر بابـر میرزا در کابل، آرامگاه ابـدی حـضرت امیر عـلیشیر نوایی، گـوهـرشاد بیگـم و سلطان حـسین میرزا بایقـرا در هـرات، یکجا با معـنـویت آنهـا به مثابهٔ یک پُـل ارتباط بین مـردمان افـغـانستان

و اوزبیکـستان به خـاطـر تحـکـیم رشته هـای دوستی و برادری خـدمـت می کـند.[1]

 

منبع: کتاب «تصوف و انسان»

تالیف شرعی جوزجانی،

مترجمه به دری: عبدالغفور دستیار

-----------------------------------------------------------------------------------

[1]- یاد آوری: در مـورد موقعیت قـبـر شاه مشـرب از معـلومات محترم رحـمت الله حـسن استفـاده کـردیم.


 

 


بالا
 
بازگشت