سنجر غفاری

 

هسته ای قدرت وتصمیم گیری

در بیرون از افغانستان است

 

گروپ اوپراتیفی خاص استخباراتی انگلیس، سعودی ، امریکا وپاکستان تصمیم گیرنده اصلی درسرنوشت ملی مردم  افغانستان هستند .  

 حکومت داری خوب در افغانستان بعد ازسقوط آخرین قدرت مردمی ملت افغان دراپریل ۱۹۹۲برای ابد رخت بست و صرف در خاطره های مردم و صفحه تاریخ بیان واقعیت های ملی زنده است . بعداز سقوط این نظام الی امروز خلای قدرت دولتی، نبودحاکمیت ملی ،وجود حاکمان درگرو اهداف غیربه اصل دکتی و تصرف بر اساسات ملی ما در وجور رهبران دست نشانده تیپ جدید که صرفآ محافظت پرزرق وبرق شان تمثیل کننده حاکمیت دولتی و نمایشی بوده هسته ای قدرت در بیرون از کشورما وجود داشته ، «رهبران حاکمیت نیست » صلاحیت کاری و تصمیم گیری در مسایل ملی و سرنوشت سازکشوررا ندارند .                                                                        «اصطلاح حاکمیت هیچ  را میتوان به رهبران بدون صلاحیت ،در اختیاردست بیگانه اطلاق نمود که سرنوشت ملیونها هموطن شان رادرگرو مصیبت وخواست های اجانب قرار داده ، خود اختیار صرف غذای خویش راهم  ندارند ». بدون شک کمپاین مشترک اطلاعاتی واستخباراتی قدرتهای منطقه  روی یک استراتیژی از قبل معین وخاص آن درافغانستان طرح ریزی وسرمایه گذاری شده بود که  سهم ونقش هرکدام معین و مشخص است اما رقابتها وسازشهای تاکتیکی این بازیگران بشکلی از اشکال به منظورنیل به اهداف ملی شان حفظ وگاهی هم درتضاد علیه همدیگرقرارمیگیرند که باعث تشدید جنگ وتآخیردرپیش برد برنامه های مشترک شان میگردد. سقوط شوروی وقدرت دولتی افغانستان دردهه نود نتیجه ای یک اتحاد مشترک اطلاعاتی و استراتیژیکی ناتوکه انگلیس در رآس سعودی جیزگر،امریکا واتحاد مشترک شان مسول کمپاین واجرآ کننده اهدافی بودندو به آن رسید ند  مرحله بعدی استراتیژی منطقوی را دروجود عقد توافقامه ژینو که منجر به خروج ارتش شوروی از افغانستان ، تظمین عدم حمایت  دوقدرت بزرگ جهانی  « امریکا وشوروی »از طرف های درگیر بازی ای بودکه آینده نظام در افغانستان رابرای پاکستان سپردندو خود مصروف بازی های خاص در اروپای شرقی وفروپاشی شوروی ،انحلال پیمان وارشاو«بلاک شرق» شدند. 

عنصرعمده نظام سازی در افغانستان را از ناکام نمودن پلان صلح شورای ۵۱ نفری سازمان ملل متحد در آخرین مرحله ای اجرائی« اپریل ۱۹۹۲ » که سازش پشت پرده استخبارات نظامی پاکستان و رهبران  در کریملن شامل آن گردیده بود نباید به دیده فراموشی گرفت .که اثرات ناگوارآن تا اکنون سایه سیاه خویش رادربحران کنونی کشور ما به همراه دارد.کریملن و ای.اس.ای انتقام گرفتند، تاریخ در حافظه، ومردم مادرروان نسلهای بعدی  این خیانت و سازش و جنایت قرن را فراموش نکرده اند  آغازخشونت وجنگ ملیتی،  خانه جنگیهای خونین وامتیازطلبی های همسایگان ما به خصوص ایران و پاکستان دروجود رهبران هشتگانه وهفتگانهای پرورش یافته ای استخبارات شان ، تضادمیان روسیه ، ایران وپاکستان در افغانستان فرجامش منجربه  خونین ترین جنگهاگردید، وهابیون عرب با اتحاد انگلیس پاکستان و امریکا درعقب جنگ وبرضد اتحاد سه گانه ای همسایه های  مابه خصوص ایران و روسیه  هسته ای جدیدی رابا استفاده از نقش شاه سابق محمد ظاهرشاه در بهارسال۱۹۹۳ بنام طالبان گذاشتند. پروژه طالبان وابسته به منافع امریکا درمنطقه وتظمین خوبی برای نظامیان واستخبارات پاکستان در رقابت و تحمیل فشاربرهند و حفظ اهداف آن کشور درمنطقه است که استخبارات انگلیس و ای .اس .ای در زمان جنگ سرد در افغانستان پلان گذاری روی تند روان مذهبی ای که از سرتاسرجهان اسلام و منطقه به همرا داشتند نموده بودند.      امریکا با پیش کش نمودن اهداف اقتصادی خویش روی انتقال نفت جمهوریت های آسیای میانه و سایرمنابع طبیعی در افغانستان ومنطقه پروژه یونیکال را  در مرحله ای بنیادی تصمیم و اتخاذ بازی  استخباراتی وجنگ درمنطقه روپوش اهداف بعدی خویش نمودشامل پروژه طالبان گردید.    روسیه درگیربحران اقتصادی شدید وجنگهای داخلی تاجکستان ،ازبکستان وجدائی طلبان چچین درمناطق نفت خیزقفقازسوق گردیدو کریملن دربازی و مشارکت با ای.اس.ای پاکستان خویش راموظف به حمایت ازجبهه ضد طالبان دانست ومثلث هند،روسیه وایران در گیر بازی استخباراتی درمنطقه شدندوتنش میان هندو پاکستان درکشمیربالا گرفت وهمچنان جنگ قدرت و رقابت میان این کشورهادرافغانستان شدت یافت.  پروژه طالبان و یونیکال درسازش باسعودی، برای ایران و انتقال نفت از جمهوریت های آسیای میانه بوسیله یونیکال برای روسیه ، مبدل شده افغانستان به دهلیز اقتصادی منطقه برای پاکستان قابل تحمل و پذیرش نبود،اما دیپلوماسی وسازشهای پشت پرده با همدیگربقایش رادراین جنگ و بازی خارپشتک گونه برای همه بازیگران حفظ است.  تسخیرکابل بوسیله طالبان ، قتل مرموزآخرین رئیس جمهورمردم افغانستان که بربنیاد نتایج مذاکرات صلح بین لمللی سازمان ملل متحد شورای ۵۱ نفری از قدرت داوطلبانه کنار رفت ودردام خصم و انتقام کریملن و پاکستان به خانه ملل متحد پناهنده بردوقرارشد تا بازیگران عمده جهت تشکیل نظام ملی به منظوررسیدن به اهداف شان درافغانستان ازتجارب حکومت داری دوکتور نجیب الله و محمد ظاهرشاه استفاده نمایند که نشد و مرحله نخست بازی مشترک پروژه یونیکال با قتل مرموز داکترنجیب الله ورشکست شد. مرحله دوم پروژه طالبان باوسعت جنگ بسوی شمال افغانستان گسترش یافت وبا تشکیل جبهه ضد طالبان به حمایت روسیه ، هند وایران ،خلای بزرگ حاکمیت و نبود مدیریت  سالم درکشورما فرصت خوبی برای امریکا ومتحدین فراهم شدتا جهت رسیدن به اهداف شان درمنطقه و جلوگیری ازپیشرفت پاکستان بسوی جمهوریت های آسیای میانه تماس و طرح سیاسی مزاکرات با جوانب درگیرطالبان وجبهه شمال را پیش کش نمایند. خانم مادلین البرایت وزیرخارجه ایالات متحده امریکا و خانم کاندولیزارایس نماینده قصر سفید با دوطرف درگیرجنگ طالبان و جبهه شمال در تماس و مذاکره قرار گرفت ، بازیگران سیاسی قصر سفید تلاش داشتندتا ازترکیب طالب وجبهه شمال اقدام به تشکیل حکومت وحدت ملی به میل پاکستان را بوجود بیاورند که از طرف جبهه شمال مورد پذیرش قرار نگرفت وهردوطرف جنگ راحاکمیت دولتی درافغانستان به رسمیت نشناختندو بدین گونه هسته قدرت بیرون مرزها اوضاع جنگ افغانستان را درکنترول ونظارت خویش داشتند، پطروس غالی سرمنشی عمومی سازمان ملل متحد طرح صلح و تماس را با جوانب درگیر نیز پیش کش نمود اما تلاش این نبود تا افغانستان باثبات ،دارای یک نظام قوی ملی وقدرت اداره مرکزی را  داشته باشد ،خانم البرایت وزیرخارجه امریکا به منطقه سفرهای داشت ،او تلاش نمود تا توجه رهبران جمهوریت های آسیای میانه را در قبال اوضاع جنگ ، پیشرفت طالبان و ای.اس .ای بسوی این جمهوریتها به خود جلب نماید ووزیرخارجه امریکا نظامیان واستخبارات پاکستان را حامی تروریزم خواند و مناسبات دیپلوماتیک میان امریکا و پاکستان پر تنش بود تا اینکه جنرال پرویز مشرف به دستور مقامات قدرت پشت پرده اداره پاکستان اقدام به کودتای نظامی علیه نوازشریف نمودومسیربازی بسوی اهداف امریکا ومتحدین درمنطقه و افغانستان بعدازسفراحمد شاه مسعود قوماندان مقاومت ضد طالبان دربهارسال ۲۰۰۱ به اروپا وبیان استراتیژی نظامی اش درمقابل انواع اشغال ولشکرکشی بیگانه به کشورش را توسط هرقدرت منطقوی و جهانی ابراز نمود که به میل بازیگران سناریوی جنگ استخباراتی درافغانستان ومنطقه قابل پذیرش قرار نگرفت و پس ازگذشت چندروزمحدود شدت جنگهاعلیه مسعودازسوی ای.اس.ای پاکستان،القاعده وطالبان افزایش بعمل آمدواکثریت مواضع قوماندان مسعود به تصرف طالبان افتید تا اینکه بتاریخ نهم سپتامبر۲۰۰۱دراثر یک پلان مدرن استخباراتی و تروریستی در هنگام اجرای مصاحبه ای مطبوعاتی پروژه ترور رهبرمقاومت شما عملی گردیدو نیم کاسه ای دیگری بتاریخ یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ افغانستان و مردمش را تحت شعار نجات از چنگال تروریستان بین المللی ونابودی پایگاه تروریزم جهانی به آشیانه ای استراتیژی جنگ و انتقام بازی های جهانی علیه همدیگر قرار دادند وکشور ما بعداز گذشت چهارده سال جنگ وحضورنظامی امریکا به پایگاه نظامی امریکا،طالبان وداعیش مبدل گردید . با شعاردموکراسی وآزادی بیان نظام دیکتاتوری و ملوک الطوایفی درکشورحاکم بر سرنوشت ملی ما گردیدفرزندام افغان درتشکیلات نظامی بنام اردوی ،پولیس و امنیت ملی با داشتن احساس ملی وپاک شان قربانی اهداف پشت پرده اجانب گردیده ومیگردند وبنام قانون اساسی دراصل برضد قانون اساسی کشورحکومت عاری ازهرنوع قدرت وصلاحیت اجرائیوی وکشوری برمردم ما تحمیل وحتمی گردانیده شد .

 امروز مشاهده میگردد که قدرت بیرون مرزی  هرچه درتوان دارد بالای ملت و کشورما طرح ریزی وعملی می نمایند که یکی ازننگین ترین اجرآت شان دستبرد به انتخابات ریاست جمهوری ، عقد توافقنامه امنیتی با امریکا ،انتقال هسته های تروریستی ازپاکستان به داخل کشور ،عدم پیگیری رهبران طالبان درخاک پاکستان ، هویت سیاسی بخشیدن به طالبان با وجود این که حامی تروریزم بین المللی ازطرف امریکا و متحدین شناخته شده بودند ،عقد قرارداد اطلاعاتی با پاکستان، چشم پوشی ازموجودیت هزاران مرکزتربیت آموزش تروریستان درآن کشور،حمایت نظامی، لوژستیکی و اجرای خدمات صحی به تروریستان درمنطقه ، نبود یک نظام قوی مرکزی درافغانستان ، وجود فساد گسترده اداری ، تشدید نا امنی و حاکمیت اسلحه و زور،موجودیت نظام ها و قدرت های خود کامه درولایات مختلف افغانستان ، تشدید حملات انتحاری و جنگ دربیش از ۹۰٪ خاک کشور ما درموجودیت پایگاها و توافقنامه ای امنیتی با امریکا و درفرجام عقد ننگین ترین قرارداد اطلاعاتی با دشمن ملت ما وبلاخره برنامه ای صلح با دشمن که تاکتیک های فریبنده و بیان این واقعیت را میتوان گفت  که افغانستان در گرو اهداف یک هسته ای قدرت بیرون مرزی اشغال، تحت مرافبت و نظارت قرار دارد .جنگ با تروریزم و القاعدو ناکوتیزم یک وسیله بودّه، باید کشورومردم ما از خود نظام  آزادو تصمیم گیرنده به اراده های ملی  نداشته باشند و فاقد ارزش های ملی و حکومت مردمی و مستقل باشد.      

سنجر غفاری

 

 


بالا
 
بازگشت