محمد علی مهرزاد

 

مذاکرات افغانستان با پاکستان به مشابه( لوزان) دوم است!؟

جنگ تحمیلی ونیابتی که درافغانستان یعنی در قلب آسیا توسط پاکستان ودر خاورمیانه توسط اسرائیل به خاطرنسل کشی وایجاد خشونت به راه انداخته شده است ؛ اما به نظر می رسد که حملات روبه افزایش طالبان درقالب جدید (داعش) درین آواخر حامیان این دوکشوررا واداشته تا در استراتیژی خود تجدید نظرکنند، چه اقدامات نظامی نه تنها هزینه هنگفت مالی را ایجاب می کند ، که تداوم آن موجب بحرانات اقتصادی را نه تنها در پاکستان به میان آورده است، بل در کشورهای حامی پاکستان از جمله احتمال کم شدن کمک های عربستان نیزقابل پیش بینی است. این حالت وشرایط جنگی امکان دارد از کنترول خارج شود؛ روی این ضرورت برای تسلط براوضاع موضوع مذاکره را در بین افغانستان و پاکستان از یک طرف وبه شکل سمبولیک حضور طالبان وشرکت شان را نیزبه میانجی گری امریکا وچین در چین سازمندهی کردند.برای اینکه دردام جدیدیکه برای افغانستان هموارشده ونا آگاهانه گرفتارنشویم باید قبل از دانه( دام) را دید وتشخیص داد؛ تا پیرامون وپیامد خطرات وشایستگی مذاکرت بحق ما تکرار تاریخ نباشد، از دقت بیشتر کارگرفته شود.

بسیاری مشکلات که درتقابل با پاکستان بوجود آمده اثرات گوناگون در جامعه ما ازخودبجا گذاشته است؛ عده به وضع فرمانبرداری منفعلانه عقب نشینی کرده اند ، گروه دیگربا نا امید شدن ازعدم دست یابی به توافق ممکن تفوق پایدار پاکستان را پذیرفته باشند ، وتعداد دیگرامید وارند تا از طریق مذاکره ومصالحه وتوافق روی معضلات بتوانیم به عناصرمثبت دست یا بند.  از انجاییکه تا اکنون در مقابل پاکستان بی رحم ودرعین حال وابسته به شبکه های استخبارات اسرائیل وقدرت های حامی ان عکس العمل جدی نه درسطح میدان نبرد ونه هم از سیاست علمی ودقیق مطلوب ومطبوع از طرف زمامداران فرصت طلب وسازش گر ازین گروها وا ندیشه های نگران کننده ومنفی به این معنی است که چگونه از تجاوزات ومداخلات که در طول بیشتر از شصت سال ادامه داشته نقطه پایان گذاشته شود.

اکنون مردم افغانستان از روی عادت به مسیر گفتگو ومذاکره باورمند نیستند، چرا تصورعمومی براین است که نشودزیر کاسه نیم کاسه  درکارباشد، روی این پیش داوری، چشم انداز یک توافق دایمی وپایدار که از ضمانت اجرایی کشورهای منطقه وشورای امنیت ملل متحد برخوردار نباشد انتظاربرده نمی شود که به نتایج مطلوب برسیم؛ ودرغیران یک نشست تجملی ودر عین زمان تفننی خواهد بود؛ ودر آینده پاکستان با گروه جدید ناقص الخلقه درلباس داعش به شکل گستاختردرکشورافغانستان به مداخلات نیابتی خود ادامه خواهد داد.همیشه این سوال مردم مارا به خود مشغول ساخته است که ایا مگرهیچ فردی گروهی ویا زمامدارکه از بطن ومتن جامعه ما پرورده شده باشد وازپشتیبانی مردم خود بهره مند شده باشد وجود نداشته وندارد ، تامنطقی تر فکر کنند وراهای برای حداقل دیالوگ جدی تر بیابند ، وروی یک اجندای مشخص ومعین وشفاف از آوان ایجاد معضله در بین افغانستان وپاکستان ازاین حالت کج دارومریزونهایت فرسایشی که منجربه این همه فجایع که درتاریخ جنایات بشری بی سابقه میبا شد کاری صورت نگرفته است، با گذشت بیشتر از شصت سال نقطه پایان می گذاشتند.؟  البته هر مذاکره شایستگی ومحدودیت های خودرا دارد ؛ اولاً باید بپذیریم  که مذاکره بعضاً ابزار بسیار مفید در حل رده ای خاصی از مشکلات هستند وکارایی خوب داشته می باشد ؛ ولی یک مذاکره وبحث در صورتیکه برسرموضوعات بنیادی ومرتبط به آزادی انسانی ویا پیشرفت وتوسعه یک جامعه باشد ؛ مذاکره دیگر راه حلی مناسب برای رسیدن به نتیجه ای رضایت بخش برای دوطرف نخواهد بود.پاکستان باید بداند که در ین شش دهه با وحشی ترین افزار علیه مردم وکشورما جنگ نا عادلانه براه انداخته ؛ ولی تا اکنون به پیروزی نهایی دست نیافته ونخواهد یافت ، مسلماً پیشنهاد مذاکره برای دست یابی به یک صلح وهمکاری از طرف پاکستان به جانب افغانستان اگراز موقف قدرت بوده باشد، بدون شک بازهم یک عمل ریاکارانه است ، چرااگربا افغانستان صلحی بکاربندد؛ باید در آینده با مردم خود بجنگد، مذاکره ما با پاکستان ونشستن دوطرف منازعه  روی امورمجادله برسرمیزوبحث بالای امور مجادله آمیز وحل مسائل مورد اختلافی که ایجاد کننده منازعه بوده اند ، حتی اگراین گونه قضاوت در باره مذاکره ، برداشتی بیش از حد خشن به نظر آید ، لازم است تا بعضی از دید گاهای ارمان گرا نسبت به مذاکره کمی تعدیل شوند ، برای درک روند مذاکره ، احتیاج به فکری باز وبه دوراز پیش داوری ها باید داشته باشیم.  درین مورد البته پرسشهای بسیارمی باید مورد ملاحظه قرارگیرند، در صورتیکه در پشت میز مذاکره طرف مقابل ازرسیدن به توافق ناتوان باشد ، هریک از طرفین در اینده چه راهای برای رسیدن به اهداف خود خواهند داشت ؟ اگرتوافق نامه حاصل شد،در صورتی که طرف عهد شکنی کند وبازهم برای رسیدن به اهداف خود بمداخله خود ادامه دهد ؛ طرف مقابل چکاری می تواند انجام دهد.؟ در جریان مذاکرات، ارزیابی  درست ویا نا درست  بودن مسایل  مورد بحث حاصل نمی شود ؛ هرچند پیرامون مسایل منازعه بحثهای طولانی صورت بگیرد؛ بازهم نتایج نهایی براساس میزان قدرت مطلق ویا نسبی گروهای درگیردر میدان نبرد حاصل شده می تواند . همزمان باید به این نکته توجه داشت ، که هریک از طرفین برای رسیدن به اهداف خود حاضربه گذشتن از چه چیزهای هستند.؟ معمولاً در مذاکرات موفق، مصالحه زمانی صورت گرفته می تواند که طرفین اولاً موارد اختلافات را دربین خود تقسیم کنند، وبعضی از چیزهارا باید رها کنند ، ونهایتاً جای تردید نیست که به بخشی عظیمی ازخواسته های خود میرسند. اکنون فرض رابراین بگذاریم که همه چیزدر مذ اکرات خوب پیش برود ، انگاه لازم است پرسیده شود که : نتیجه چگونه صلحی خواهد بود.؟ ایا بهتراز وضعتی فعلی که در طول زمان روابط ما با پاکستان، مردم ما ریاضت ها ی گونا گون را متحمل شدند .؟ علی الرغم هروعده وپیمانی که پاکستان درتوافق نامه حاصل از مذاکرات تقبل کند ؛ نباید فراموش کرد که این وعده ها با اهدف تحت سیطره نگاه داشتن مخالفان رنگارنگ که از حمایه پاکستان برخورداراند، ایا این توفقنامه را زیر سوال نخواهد برد.؟ چرا اگرپاکستان به این فکرباشد وهم به این فکرهست؛ که مداخلات وکشتار وراه اندازی جنگهای نیابتی را در افغانستان فعلاً به تعویق به اندازد ، درین صورت به احتمال اغلب نتایج مذاکرات رابه ناکامی خواهد کشانید. زیرا توقف جنگ ویا آتش بس صرف به مناسبت روزهای عید ضمنی اعلان شده، درصورتیکه بااین اعلان  دراکثرولایات کشورما جنگها از ادرسهای مختلف ، تشدید یافته است.؟ در مذاکرات که درآینده قراراست به میانجی گری دوقدرت متخاصم یعنی امریکا وچین صورت گیرد ؛ نباید صرف به نتایج مذاکره اتکا کرد؛ بلکه از همین اکنون به این فکرباشیم که دربیشترین موارد ومواقع نه از طریق توافق حاصل از مذ اکره ، بل از طریق استفاده هوشمندانه از مناسب ترین وقدرتمندترین ابزارهای مقاومتی  کارگرفت.!  البته خوشبختانه فعلاً درتمام عملیات ها علیه مخالفین  پیروزیهای چشم گیر فرزندان این کشورچه در اردو، پولیس ملی ، وامنیت ملی درمیدان نبرد؛ مظاهرقدرت رزمی شان به اثبات رسیده است؛ واز همه مهمترکه نیروهای امنیتی ما از پشتیبانی همه اقشارجامعه برخورداراست. اگراصولاً قرارباشد که پاکستان به دلیل اوضاع بحرانی داخلی موجود خود حاضر به مذاکره باشد ، به تفکرو اگاهی ومهارت سیاسی که ازیک بینش ماورای دانش سیاسی نیازاست کار گرفته شود. این یک امرمسلم است که هرکسی ویا هرکشوری که ازواژه صلح استفاده می کند ، لزوماً مقصود ش تنها صلح ازادی وعدالت نیست ؛ بلکه نابودی ظلم و ترک روحیه ای پذیرش منفعلانه ستمگری که علیه ملیونها انسان از طرف  پاکستان به شکل بیرحما نه  فعلاً جریان دارد می باشد، چرا اگربه تاریخ مراجعه شود هتلرهم ادعای صلح داشت، صلحی که منظور از آن اطاعت بی چون وچرا دربرابراراده وی بود، صلحی دیکتاتوران معمولاً چیزی بیشترازآرامش زندان وگورستان نیست.؟ درین مذاکره افغانستان با پاکستان این اصول را باید در نظرگرفته باشد، که زیاد ترتحقیر وتوهین به یک کشوری که همیشه با همسایگان خواهان زیست مسالمت امیز وبه ارزشهای اسلامی ومنشوربین المللی وحقوق بشر پایبنداست ؛ صلحی را می خواهد که در ان عدالت تامین شده باشد ، وهرنوع مظاهر زور ومداخله در امور یک دیگر قطع شود، واز همه مهمتر تضمین شورای امنیت ملل متحد وکشورهای منطقه برتوافقنامه مهرتائید وتضمین کنند؛ ونباید مطابق ضرب المثل خود ما (( اززیرباران نجات یافتن ولی زیرناوه حامیان پاکستان قرارگرفتن)) دورازعقل و منطق سیاسی است. 

ازجمله خطرات هم چومذاکرات که دربین افغانستان وپاکستان قراراست انجام شود، همیشه درگذشته درظاهرامراغازی خوب داشته ؛ اما با تاسف ودریغ که پیامد واهداف ان وحتی در نفس روند مذاکرات دچارسردرگمی وحاشیه رویهای بی مورد از طرف پاکستان مواجه شده ایم. نماینده گان سیاسی چین وامریکا با پر مدعایی حاضرشده اند تا بحیث میانجی حضورفعال داشته باشند ، تا به روند مذاکره کمک کنند ؛ نشود در قدم اول به این مداخلات غیرقانونی وغیر انسانی وبرضد حقوق بشری وسفاکی های که ازطرف پاکستان به حق مردم ما انجام داده وفعلاً هم به شدت ادامه دارد مشروعیت محلی وبین المللی به پاکستان حاتم وار اعطا کنند.؟ همان طوریکه امریکا خط فرضی دیورندرا به اشاره بریتانیا به حیث مرزبین المللی ، بدون واقعیت امر شناخته بود؛ نشود درین مذاکره تاریخ تکرارولکه ننگ بدامن نماینده گان ما ثبت تاریخ شود. طوریکه قبلاً یاداورشدم که پاکستان در صورت فشارداخلی ویا خارجی تن به به مذاکره داده باشد ، این احساس ضعف ونا امیدی در آینده امکان تغیر وعدم پا یبندی به توافق نا مه را تهدید نخواهد کرد.!؟ تاریخ معاصرسیاسی نشان داده که اسیب پذیری هرنوع توافقنامه با پاکستان با این جنگل تصمیم گیری ووابستگی بقدرت های مطرح دیروزوامروز در آینده نه چندان دورقابل تصوراست، چرا تجربه نشان داده که بکاربردن ابزارهای خشونت آمیز وماجراجویانه در پاکستان که علیه جنبشهای ازادی بخش بلوچ وپشتون وهمسایگان خود بکار گرفته روزتا روز مقاومت ونفرت مردم را علیه خود تشدید کرده است . ازین امرنباید انکارکرد که رسیدن به صلح وان هم با پاکستان کاری ساده واسان نیست ورسیدن به این هد ف نیاز به زمان و مهارت بالایی استراتیژیک ، تشکیلات وبرنامه ریزی دارد، درعین زمان دست یافتن به صلح وآزادی از چنگال اهریمنان شدیداً نیازمند قدرت هم هستیم. چه درغیر ان بازهم ما درآرمان گرایی توقف خواهیم کرد. 

  با انهمه فرازوفرودی که درطول روابط خود با پاکستان داشته ایم؛ اما درین اواخر بخصوص بعد خروج نیروهای ائتلاف از افغانستان وگرفتن مسئولیت امنیت داخلی کشورتوسط رزمنده گان با شهامت این سرزمین، ومقابله با دشمنان و بدست اوردن پیروزیهای پیهم در میدان نبرد، یکبار دیگر نه تنها مردم ما به جوانان سرباز واردوی پرتوان ونیروی بیدار امنیت ملی خود اعتماد ازدست رفته را دوباره بدست آوردند؛ بلکه خارجیان نیز بر روحیه وطن دوستی وحفظ تمامیت ارزضی توسط نیروهای امنیتی ما مهر تائید گذاشته اند ، می توان این دلایل امید وارکننده را درآینده هرچه بهتراز پیش تقویه وتکامل بخشید. همانگونه که قبلاً درین مقاله اشاره شد ، یکی ازدلایل امید واری این باشد که رهبران نیروهای مخالف ممکن است به دلیل نا امیدی وشکست های پی هم در میدان جنگ تن به مذاکره داده باشند ، ولی این را هم نباید از نظر دورداشت که این احساس نا امیدی دشمن درمقطع زمانی قابل تغییروپایدار نیست وامکان تجدید نیرودرنقشی جدید عرض اندام می کند. ولی به گفته ارسطوقرنها قبل گفته بود: (( الیگارشی وحکومت های استبدادی کمترین عمررا در میان انواع نظامها دارند و در طول تاریخ حکومت های مستبد هیچ گاه عمر درازی نداشته اند.)) دکتا توریهای نظامی ویا غیر نظامی امروزی هم اسیب پذیرند، می توان به ضعف انان دامن زد وقدرت دیکتا تورها را متلاشی نمود. 

تاریخ معاصر صدمه پذیربودن دیکتا توری هارا نشان داده وروشن ساخته است که این حکومت های نظامی گر درمدت نسبتاً کوتا فروپاشیده اند؛ طورمثال می توان فقط دریک دهه ( 1980-1990) کافی بود تا دیکتاری کمونیست ها در لهستان، در المان شرقی ودر چکسلواکی که درسال 1989 این زمان چند هفته بیشتر طول نکشید فروبریزد . درالسالوادوروگواتیمالا مبارزات علیه دیکتا توری های نظامی کاملاً آماده شده برای مقابله ، هرکدام تنها به حدود دوهفته وقت نیاز داشتند . رژیم قدرت مند شاه ایران در طول چند ماه فروریخت ، در 1986 دیکتاری مارکودر فیلپین در برابر فشارهای مردمی طی چند هفته سقوط کرد . دولت ایا لات متحده با اشکار شدن قدرت نیروهای مخالف به سرعت حمایت از رئیس جمهور مارکورا رها کرد . ودر شوروی ودر اگست 1991 تلاش برای کودتای ارتجاعی در طول چند روز با مبارزه طلبی های سیاسی مردم متوقف شد.پس از ان نیز، بسیاری از رای دهنده گان که سال های سال تحت سلطه بوده اند فقط در طول چند روز چند هفته ویا چند ماه توانسته اند  استقلال خودرا به دست بیاورند. ایا پاکستان می تواند با ادامه حکومت نظامی واستبدادی روی قوم بلوچ وپشتونهای سرحد آزاد ومدا خله به کشورهای همسایه ازین امرمستثنی باشد ؟هرگزنه.! 

  کارشناسان سیاسی افغانستان ازین هراس دارند که نشود از طریق شرکت طالبان دراداره دولت درین مذاکرات یکباردیگرهمان طوریکه بعد از شکست شوروی افغانستان نتایج جهاد را علیه شوروی به پاکستان سپرد ، ونخواست که درافغانستان یک دولت با ثبات ایجاد ویاری رساند، فکرمی کنند سپردن افغانستان تکرارتاریخ نباشد ؟ چرا ازین بازی های سیاسی درین سرزمین روی میز مذاکره همیشه افغانها بازنده بوده اند، واز طرف دیگرنگرانی زاید الوصفی که درین سال ها  مردم ما دارند وکمتر به ان ترتیب اثر داده شده ، وضع اسفبار شرایط پسیف وغیر فعال وزارت خارجه وعده ای دیپلوماتان اماتوراست که درمورد قضایای که درمنطقه وجهان نسبت به افغانستان جریان دارد کاملاً بیگانه کمترین اطلاعی همه جانبه ندارند؛ البته این وضع در وزارت خارجه تجدیدنظرعاجل را قبل ازاینکه پروسه استخدام درین وزارت روی سهمیه بندی وتیمی انتخاباتی صورت بگیرد می طلبد، تا کادرهای مسلکی که در فن وآداب دیپلماسی ازدانش سیاسی وبینش عالی  وبا زبانهای بین المللی تسلط کامل داشته باشند . از همه مهمتر آشنایی با تاریخ کشورخود وطرح   ( خاورمیانه بزرگ) که فعلاً نظر به بحرانات که در ان منطقه ایجاد شده ؛ ودامنه ان بدون شک در منطقه اسیا وخصوصاً در افغانستان به شکل وشمایل دیگر توسط پاکستان در حال تشکل است ، درمتن قضایای سیاسی که در(( بازی سیاسی بزرگ)) افغانستان نیز نشانه گیری شده خودرا وارد سازند . 

 چه بایدکرد؟ اکنون برای علاج ودرمان باید فکرکرد ازین همه شعارهای بی شعور وچراهای بی محتوا ویا با محتوا بگذریم وبه  (( چگونگی)) نجات ازین همه مصیبت ها وسیاست بازیها اشکار وپنهان باید دست بکارشد؛ ایا انگونه که بسیاری بدان باوردارند که سرنوشت ما از روز ازل بدست پاکستان چنین رقم خورده است که نتوانیم نجات پیدا کنیم ؟ البته این یک واقعیت تلخ وناگوار است که به دلیل ادامه روندی است که در قدم اول روشنفکران ودرقدم دوم رهبران سیاسی ما نیز خودرا قادر به عبوراز این تنگه صعب العبورنمی دانند وراه ساده تررا انتخاب کرده اند که همیشه نشخوارکنند که( چرا؟) وبه (( چگونگی)) رهایی ازین بن بست که بدون شک زحمت بیشترنسبت به گفتن این همه چراها دارد کارگرفته میشود؛ با دریغ که تا اکنون این مسیر را پیموده اند .امروزاگرمی خواهیم راهبری وکمکی به جامعه آشفته حالمان داشته باشیم تنها راه آن در مقابل مردم نشستن است، پنهان کاری نکردن است ، خودی ونا خودی ندانستن است ، گفتن تمامی حقایق به مردم است، بی تردید گفتن گوشه از حقیقت از هردروغی دروغ تر است، راهی برای ما باقی نمانده است جزاینکه خودمان را در اختیار قضاوت مردم قراردهیم وپنهان برایشان به تصمیم گیری نپردازیم از قضاوت انها هراسی به خود راه ندهیم ووحشت مقابل مردم نشستن را از خود دورکنیم.   

 

 

 

       


بالا
 
بازگشت