غلام سخی ارزگانی

 

ناسازگاری و عدم مدیریت دموکراتیک باعث سقوط دولت ها

برعلاوه آزمون های تاریخی، حتا تجارب روزمره نیز نشان می دهند که از جمله بی اتفاقی و نبود رهبری شایسته باعث هرگونه سیاه روزی، بی سرنوشتی، خشونت ورزی و حتا سرنگونی یک نهاد مدنی، خانوادگی، نظامی، حزبی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظایر این ها در جامعه می گردند. در این رابطه، حد اقل تجربه های حاکمیت های نیم قرن آخیر افغانستان به اثبات رساندند که یکی پس از دیگری در آستانه سقوط قرار گرفت و مردم مطلقآ از کاروان پیش رفت، تمدن و همچنان شکل گیری وحدت ملی، دولت مستقل ملی، ملت سازی ملی و تحقق حاکمیت مردم سالاری تا حال محروم می باشند.   

زمانی که از یک طرف فقر اقتصادی، اجتماعی و تضادهای طبقاتی در دهه ای اخیر سلطنت محمد ظاهر خان به اوج خود رسیدند  و نوای عدالت نیز بلند شد. و از سوی دیگر، در این رابطه باید نوشت که عدم رهبری عادلانه و بی اتفاقی در درون سلطنت به وجود آمدند، نتیجه آن شد که عامل درونی دربار با حزب دموکراتیک خلق با پشتوانه کرملین باعث سقوط دولت شاهی وقت به رهبری سردار محمد داود خان گردید. مردم عامه از این تحول جدید به خیابان ها ریختند و پای کوبی کردند که برای نخستین بار نظام شاهی میراثی به نظام جمهوری تبدیل گردید و جمهوریت یک پدیده جدید است؛ ولی مردم عامه از درک علمی و تشخیص عقلانی عواقب ناگوار آن عاجز بودند.

مجریان نظام جمهوری در مدت پنج سال عمر خویش از یک سو، سیاست بی طرفی کشور را حفظ نکردند. از سوی دیگر، آزادی های نبسی قبلی نیز از بین رفتند و همچنان بحران های اجتماعی، اقتصادی و نارضایتی های مردم نیز اوج گرفتند. مضاف برآن، تضادهای درونی مهره های دولتی گسترش پیدا نموده و چرخش رییس جمهور محمد داود خان را از کرسی نشینان کرملین به کشورهای عربی، ایران و حامیان غربی شان هم به نمایش گذاشت. مجموع این عوامل باعث کودتای رهبران حزب دموکراتیک خلق با حمایت اتحاد جماهیر شوروی در برانداختن نظام ریاست جمهوری افغانستان گردیدند. در این برهه، اولین بار بود که نظام عنعنوی قبیله محمد زایی تغییر نمود و همه مردم از حاکمیت جدید به رهبری نورمحمد تره کی استقبال نمودند و این را ظاهرآ به فال نیک گرفتند. مردم تصور کردند که محرومیت های تاریخی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شان توسط حاکمان تازه به دوران رسیده مداوا خواهند شد.

دیری نگذشته که نفاق میان خلقی ها و پرچمیان ظاهر گردید و جناح خلقی، پرچمی ها را از قدرت برکنار نمود. در ضمن، خلقی ها به صورت قهرآمیز توزیع زمین های مالکین را برای دهقانان  شروع کردند و همچنان به زندانی نمودن و کشتن روحانیون، روشنفکران، اربابان، سرمایه داران و حتا به حبس جوالی ها نیز دست یازیدند. خلقی ها گفتند که ما تنها به یک میلیون پرولتاریا در کشور ضرورت داریم، دیگران همه مرتجعین و عوامل امپریالسیم هستند که باید نابود گردند.

بازهم با هژمونی نگری وناسازگاری بین نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین در جریان مدت کم حاکمیت خلقی ها بود که بالاخیره حفیظ الله امین که خود را شاگرد وفادار نور محمد تره کی می دانست، او را از بین برد و خود را رییس دولت اعلان نمود. حفیظ الله امین در مدت سه ماه حکومت خویش از یک سو، باعث تشدید فقر، کشتار و نارضایتی های گسترده و بیش تر مردم عامه گردید. و از سوی دیگر، نه تنها به تار مار کردن طرف داران نورمحمد تره کی و باقی مانده پرچمی ها نیز دست به کار شد؛ بلکه از فرامین کرملین هم سرکشی کرد.  مجموع این عوامل همراه با یورش نظامیان شوروی باعث کشته شدن حفیظ الله امین و سقوط حکومت وی در کشور گردید و شوروی در عوض وی، ببرک کارمل را به قدرت سیاسی نصب نمود.

پرچمی ها و جناح خلقی های نور محمد تره کی برای مدت شش سال در حاکمیت لرزان بودند؛ ولی در پهنای جنگ سرد، مبارزات مجاهدین و با گسترش بیش تر بحران ها، آوارگی ها، زندانی ها و کشتارهای بی شماری مردم، این بار بحران حاکمیت در درون دولت پرچمی های جناح ببرک کارمل و داکترنجیب الله ایجاد و شدت گرفت. تا این که نجیب الله با حمایت کرملین قدرت سیاسی را از ببرک کارمل گرفت؛ ولی بحران های کشور نه تنها کاهش نیافتند؛ بلکه ه افزایش هم یافتند.

داکتر نجیب الله تقریبآ در حدود هفت سال زمام داری خویش از یک طرف، در برابر موجی از مقاومت های مردم و مجاهدین کشور با حمایت کشورهای امریکای شمالی، اروپایی، آسیایی، افریقایی و استرالیا قرار گرفت. از طرف دیگر، دولتمداران کمونیستی وقت پشتوانه وارسا را به رهبری اتحاد جماهیر شوروی نیز از دست داد. مضاف برآن، تمایلات تباری و سیاسی داکتر نجیب الله به حزب اسلامی حکمتیار و سایر رهبران افراطی اخوانی ها بود که مجموع این همه فکتورها سبب سقوط دولت نجیب الله در کشور گردید.

پس از سقوط دولت نجیب الله، صبغت الله مجددی به نمایندگی از مجاهدین به مدت دو ماه بحیث رییس جمهور در کابل ایفای وظیفه نمود. بعد جناب برهان الدین ربانی برای چهار ماه به صفت رییس جمهور توظیف گردید. دیگری نگذشته که شقاق و عدم رهبر شایسته بین جناح های مجاهدین بالا گرفتند. استاد ربانی بعد از چهار ماه هم به تداوم قدرت خویش ادامه دادند. بخشی دیگر از مجاهدین از قبیل: حزب وحدت اسلامی افغانستان، جنبش ملی اسلامی افغانستان، حزب اسلامی افغانستان و... از قدرت دولتی بیرون ماندند و بالاخیره با حمایت کشورهای خارجی جنگ های خونین بین جناح های مختلف مجاهدین به وقوع پیوست که به یک حساب بیش از 65 هزار تن در کابل به شهادت رسیدند و کابل به تلی از خاکدان مبدل گردید.

 در نتیجه از اثر فرار مردم به خارج، گسترش فقر اجتماعی، تداوم جنگ، کشتار و سایر عوامل نکت بار داخلی و خارجی، بالاخیره دولت مجاهدین سقوط داده شد و در عوض آن طالبان با خون ریزی از سوی استخبارات غربی، پاکستانی، وهابی و... در قدرت سیاسی در کابل نصب گردید. امارت اسلامی طالبان و القاعده با حامیان خارجی خویش باعث خشونت ها، جنگ ها و کشتارهای دسته جمعی بیش تری غیر از تبار خویش به خصوص عامل قتل های بی سابقه و هدفمند مردم هزاره و نقض وسیع حقوق بشر در کشور گردید. از جمله مولوی نیازی یکی از فرمان دهندگان امارت اسلامی طالبان در شهر مزارشریف با تکبر و زوزگویی تمام گفت:

«تاجیک ها به تاجیکستان، اوزبیک ها به ازبکستان و هزاره ها به گورستان باید بروند.»

مولوی نیازی در نمازهای جماعت به صورت مکرر اعلان کرد که:

 «هزاره ها یا به امارت اسلامی طالبان باج بدهند، یا مسلمان شوند، یا از کشور خارج شوند و یا این که همه شان در کشور کشته شوند.»

طالبان با تمام خصوصیات ماقبل قرون وسطایی، تصفیه قومی سایر اقوام و حمایت گسترده القاعده، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، غربی ها و خاصتآ با کمک گسترده استخبارات و نظامیان پاکستانی بیش از پنج سال نتوانست که بالای مردم به زور و خون ریزی حکومت کند. بالاخیره توسط  خیزش مردم عامه، جبهه متحد ملی افغانستان و حمایت ائتلاف بین المللی به رهبری امریکا، امارت اسلامی طالبان و القاعده از قدرت به زیر آورده شدند و فصل جدید باز شد.

خلاصه پس از بحران انتخابات ریاست جمهوری سال 1393 که با پادرمیان جان کری وزیرخارجه امریکا، حکومت وحدت ملی با رهبری جناب داکتر غنی و جناب داکتر عبدالله تصویب شد. این امر باعث خرسندی مردم عامه و همه جوانب درگیر قضیه گردیدند که باید از بحران به صورت عاقلانه و عملی به سمت حل کلیه بحران های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور رفت که شوربختانه نشد.

اشاره مختصر از پاره ی نفاق ها، ناکارآمدی ها، وابستگی ها و بحران های دولت های وقت افغانستان به خاطر این بوده که سوگمندانه زمام داران کنونی کشور ما تا هنوز هم از آن ها عبرت اساسی و عقلانی را جهت تحقق یک حکومت داری خوب و شایسته نگرفتند و خواسته و یا نخواسته درگیر شقاق، ایجاد بحران، تمایلات به حلقات خارجی و کشمکش های سلیقوی زیانبار بین هم می باشند.

به تأیید کلام نغز و دل نشین بیدل دهلوی که چنین داد سخن دارد:

عبرت آفات دهر از خواب بـیدارت نکرد

بیخبر در سایـهٔ ایـن کهـنه دیواری هنوز

بیش از هفت ماه از اعلان حکومت وحدت ملی به رهبری آقای داکتر محمد اشرف غنی و آقای داکتر عبدالله عبدالله در کشور سپری می گردد که نه تنها تعهدات کمپاین انتخاباتی ریاست جمهوری به باد فراموشی گرفته شدند؛ بلکه از یک طرف بحران های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در کشور عمیق تر گردیدند. و از طرف دیگر، زمینه های هجوم مسلحانه تروریستان داخلی و خارجی بالای تمام ولایات کشور و همچنان انتقال حملات انتحاری و جنگ های سازمان یافته و هدفمند تروریستی از ولایات جنوب و شرق کشور به ولایات شمال، کابل و سایر نقاط افغانستان گردیدند. در همین رابطه است که شاهد سربریدن نیروهای امنیتی، عابرین و اختطاف مسافرین در مسیر راه های تمام نقاط افغانستان از سوی طالبان در سراسر کشور می باشیم. از جمله امروز شنبه 29 حمل 1394 شاهد یک عمل تروریستی دیگری به نام «خلافت خراسان» در منطقه بهسود ولایت ننگرهار می باشیم که به تعداد 35 تن شهید  و بیش از 124 نفر زخمی را به جا گذاشتند.    

در این صورت عملآ به مشاهده رسیده که بی اتفاقی و سیاست های نادرست دست اندرکاران امور داخلی کشور ما که ناشی از رقابت استخبارات گوناگون کشورهای همسایه، منطقه و جهانی و همچنان متأثیر از عدم مدیریت خرمندانه و ضد دموکراتیک مسؤلین هردو تیم در حکومت وحدت ملی بوده که دولت جمهوری اسلامی افغانستان را در آستانه بیش تر تضعیف شدن و حتا در پرتگاه سقوط نیز قرار داده اند.

اگر دست اندرکاران امور حکومت وحدت ملی و به شمول هردو تیم با زیربنای خرد دموکراتیک به اتفاقی های خویش خاتمه ندهند. و همچنان رهبری شایسته خویش را برای مردم عملآ به اثبات نرسانند؛ نه تنها میکانیزم حکومت وحدت ملی به طور شایسته تکمیل نخواهد شد؛ بلکه احتمال بروز بحران شدید تر در دولت نیز خواهیم بود.

 

کوتاه کلام:

بر بنیاد کاوش های علمی، قبل از همه دولت ها به صورت عمده بر اساس عوامل داخلی هم دوام می کند و یا هم با سقوط مواجه می گردند. مضاف برآن، عوامل خارجی به درجه دوم در تداوم و یا سرنگونی دولت ها نیز ذیدخل می باشند. گاه هم، یکی از عوامل داخلی و یا خارجی به تنهایی در امور دولت ها تعیین کننده می باشد.   

در کشور ما همواره عوامل داخلی در بقای مؤقتی و یا سقوط حاکمیت های گذشته تعیین کننده بوده و در مرحله بعدی عامل خارجی نیز در آن تسریع کننده بوده است. به هر صورت، حد اقل حاکمیت های ضد دموکراتیک نیم قرن آخیر کشور ما بر بنیاد عدم شایستگی، بی اتفاقی، تظلم، خود محوری و نظایر این ها یکی پی دیگری به صورت قهرآمیز تعویض گردیده است که یک عبرت آموزنده برای رهبران حکومت وحدت ملی می باشد.

جناب رییس جمهور داکتر غنی در سخن رانی خویش در سفر آخیر روز شنبه به بدخشان برای مردم از جمله گفت که: «از وحدت ملی همه چیز می آید و از نفاق هیچ چیز.» فرموده ایشان کاملآ علمی و عقلانی می باشد؛ اما باید همه رهبران حکومت وحدت ملی و همکاران شان «وحدت ملی» را به طور صادقانه عملآ تمثیل نمایند تا نه تنها مشترکآ به حل بحران کشور فایق آیند؛ بلکه از پشتوانه مردم نیز برخوردار گردند.

این شاعر در مورد اتفاق چنین گوید:

اتفــاق دوستــان باهــم دعـای جوشن است

سختی دوران نبیند دانه، تا در خرمن است

از این رو مکررآ تأکید می نمایم، اگر حاکمان حکومت وحدت ملی با تیم های شان همه توانایی های علمی، اجتماعی، فکری و بدنی خویش را وقف خدمت گذاری صادقانه به مردم و آبادانی افغانستان نمایند، در این صورت نه تنها بر حل همه بحران های کنونی کشور کاملآ پیروز خواهند شد؛ بلکه بهترین سمبول شایسته سالاری و قهرمانی در این مقطع حساس تاریخ افغانستان نیز خواهند گردید.

ومن الله التوفیق

تاریخ: شنبه 29 حمل 1394 خورشيدی برابر با 18 اپريل  2015 ميلادی / کابل

 


بالا
 
بازگشت