داکتر اسپنتا با دیگر مهره های سوخته در فکر ایجاد تشکل

 

من با معرفت و آشنایی که از سال ۲۰۰۰ با جناب داکتر اسپنتا پروفسور، عالم دنیای سیاست و پیرو مکتب فرانکفورت دارم، میخواهم مراتبی را خدمت ایشان تقدیم نماییم، این مراتب کاملن دوستانه خودمانی، بدون خصومت و دشمنی بوده و نقدی است بر عملکرد ایشان در طی سالیان حاکمیت کرزی رئیس جمهور اسبق افغانستان.

من اخیرا اطلاع یافتم و آگاهی حاصل نمودم که جناب داکتر میخواهد با جمعی از افراد ایزوله شده که به مهره های سوخته و ناکارآمد نظام فعلی تبدیل شده اند، تشکلی بسازد، تا حقوق حقه مردمان حوزه غرب به ویژه هرات باستان را مطالبه نماید و هراتیان شریف را به حق شان برساند.

لحضه ای گیچ شدم و تعجب کردم و با خود گفتم این چی سیاستی است ، مگر آدمی با این همه آگاهی و القاب علمی و اکادمیک تا حالا نمیدانسته است که بر حوزه غرب چی رفته و چی بیدادی شده است، که ایشان بعد از افتادن از قدرت در نظامی که گردانندگان آن مشتی قبیله گرایی فاشیست و تمامیت خواه بودند به این فکر شده است که چاره سازی اعاده قدرت برای خود و دوستان تیر خورده اش کند.

جناب داکتر صاحب اسپنتا یادتان هست که در سال۲۰۰۳ یکی از همکلاسی های دوران مکتب و همدوره دانشگاهی تان طی یک نامه مفصلی که متمرکز به ایجاد یک سازمان سیاسی در کشور بود عنوانی جناب عالی تقدیم نموده بود، که به بی میلی و عدم علاقه تان مواجه گردیده و دیری نگذشت که شامل تیم قدرت در دولت شدید، و به زود ترین فرست به مهره مورد اعتماد شخص رئیس جمهور کرزی قرار گرفتید و اولین قربانی مقابله کرزی با پارلمان وقت هم بودید، ولی بنابر صلاح دید رئیس جمهور وقت ابقا، در قدرت شدید و به عنوان یکی از دانه درشتان نظام بکارتان ادامه دادید.

سوال اینجاست که شما بر خلاف اشتراکات فکری و همسوئی، با تیم حاکم بر سرنوشت مردم افغانستان چگونه یکجا و دوام آورده اید ؟ در حالیکه از طریق رادیو بی بی سی به ویژه بعد از کانفرانس بن به صدای اعتراض مردم افغانستان بر علیه همه ناملایمتی ها و عوامل جنگ و ویرانی از قبیل زورگویی ها، تمامیت خواهی ها، قلدوری ها، تنظیم سالاری ها ، فساد سالاری ها، تفنگ سالاری ها، تریاک سالاری ها و قبیله سالاری ها تبدیل شده و مورد اعتماد روشن فکران، عدالت خواهان، دادخواهان و در مجموع نیروهای دیموکرات و ترقی خواه کشور قرار گرفتید، شوربختانه دیری نگذشت که هوا و هوس قدرت و همکاری با ارباب قدرت شما را از دوستان، همفکران ، همشهریان و هم حزبی هایتان جدا و بیگانه ساخته و بیشتر به ارگ نشینان ، خانواده و خویشاوندان تان وصل نمود، که به خانواده تان بی حد توجه کردید، ندانستید که قدرت تمام چی ببار میاورد و آخرش چی میشود ؟ در حالیکه از مستی قدرت گذشته گان و عوارض جانبی آن بدرستی و خوبی انتقاد میکردید و حساسیت نشان میدادید.

حالا برمیگردم به مواردی چند از جناب عالی که بخاطر دارم:

 شما که به هرات تشریف فرما می شدید و به زادگاه تان در کروخ میامدید بجای اینکه مردم عزاب دیده و رنج کشیده  از جفا های خانواده و بستگان تان را می شنیدید ، برخلاف مامورین دولتی را در کاخ شبی سازی شده داماد برادرتان به سبک کاخ سفید و یا در خانه چند جریبی وکیل وحید برادرتان می پزیرفتید ، متباقی وقت را به شیوه خان های خوقند، سمرقند وبخارا به اسب سواری، شکار و خوشگذارنی سپری مینمودید.

جناب عالی شما از برادران ، خواهرزاده ها و بستگان تان که در قدرت بودند نپرسیدید که چی کرده اند ؟ و از مردم نشنیده اید که چی میگویند ؟ و نخواندید که مردم چی مینویسند ؟ بطور مثال: خواهرزاده تان آروین طاهری مشهور به سیاه خان  که فارق صنف دوازده لیسه کروخ بود از برکت حمایت شما سالیان درازی به حیث رئیس معارف هرات ایفایی وظیفه کرده و با استفاده از امکانات و امتیازات دولتی در جریان وظیفه مدرک لیسانس حقوق را از یکی از کشور های همسایه بدست آورده و در ضمن مرتکب اعمال ناشایسته ای مانند برادر کوچک تان منیر (زانی) و داماد برادرتان موسی خان سرمعلم نیز گردیده که نیاز به توضح و شرح آن نیست و مردم کروخ و هراتیان عزیز خوب میدانند به قول مولانای بلخ که میفرماید:

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز

ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

داکتر گرامی ! داستان ارباب قاسم جوان آزاده و دوستداشتنی مردم کروخ خیلی طولانی است، میخواهم خلاصه نمایم برادرزاده تان سهیل جان مسئول امنیت ملی کروخ با افرادش این جوان آزاده را که در برابر زورگویی های خانواده تان مقاومت میکرد در در روز افتابی در صحن حمام کروخ  به رگبار بستند، اینکه بخت برایش یاری کرد و نمرد و فقط یک چشمش را از دست داد، یک معجزه است، ولی شما بنابر اطلاعات غلط، نادرست و غرض آلود اعضای خانواده تان و شخص سهیل جان وی تحت الحفظ به کابل خواستید و زندانی کردید و با سو استفاده از امکانات و مقام دولتی برایش به ناحق زندان طولانی بریدید، ولی قاضی باشرف و نامدار محاکم هرات بنام محترم قاضی سراج الدین نصر با استفاده از قوانین نافذه کشور و احکام قوانین عدلی و جزائی تی جلسه قضایی ارباب قاسم را بی گناه اعلام نموده و برائت داد که مورد استفبال شهروندان هراتی به ویژه اهالی شریف کرخ قرار گرفت و مردمان کرخ به این قاضی مستقل و عدالت پیشه آفرین و شما را نفرین گفتند.

به همین رابطه عده ای از اهالی کرخ تحت ریاست الحاج نجیبی خطیب بزرگوار مسجد جامع کروخ و الحاج سید مشرف حضرت گرامی جهت توضح بیگناهی و مظلومیت ارباب قاسم به کابل رفتند تا جناب عالی را مجاب نمایند، ولی شما از موقعیت دفتر کاری تان در پهلوی دفتر رئیس جمهور کرزی در ارگ ، ایشان را تهدید کردید و افزودید که: ( من گاهی برای رییس جمهور میگویم که چتیات نگو، و برای اثبات ادعای خویش ریس دفتر تانرا شاهد میگرفتید و اضافه میکردید: هر نظامی  که بیاید من جز ای از ارگ نشینان خواهم بود. )

به قول شاعر آن قدح بشکست و آن ساقی نماند.

جناب داکتر گرامی جمعی از فرهنگیان، قلم بدستان، تحصیل کردگان، معلمان، دانش آموزان و ملا امامان آگاه و روشندل مساجد کرخ یکجا با مردم نامه ای سر گشاده ای را تحت عنوان ( سکولارسیت دیروز و ماکیاولیست امروز) که حاوی محتویات بکر و سازنده برای شما و مردم کروخ بود و در حقیقت یک اعتراض مدنی بود که عنوانی جناب عالی از طریق رسانه های داخلی و خارجی بدست نشر سپرده شد، که مورد استقبال خواننده گان و جامعه مدنی هرات قرار گرفت، ولی شما آنرا کار دشمنان قلمداد کردید و به آن وقعی نگذاشتید و هدایت دادید تا از مردم و حمایت گران نامه مردم انتقام گرفته شود.

در حالیکه نه دیروز و نه امروز شما دشمن داشتید و دارید بلکه این مردم آزرده و رنجیده خواطر بودند و هستند که توسط فرزندان قلم بدست شان بشما و خانواده ای تان حریف شدند و شما را هوشدار دادند که پل های عقبی تانرا ویران نکنید.

جناب عالی شما که در گذشته دغدغه مردم رآ داشتید و شعار خدمت به مردم میدادید و بر علیه نظام سرمایه داری مسلط بر جهان قلم فرسایی میکردید چی شد که به یکبارگی از پشت میز قدرت در درون ارگ به فکر تحقیر کردن خورد کردن و پراکنده شدن بیشتر نیروهای دموکرات و ترقی خواه کشور شدید و درست به آدرس آنها مقاله خویش را تهت عنوان ( گله های جهان متحد شوید ) نوشتید تا ضربه ای محکمی بر پیکر نیروهای که بعد از فراز و فرود و شکست و ریخت داشتند بسیج میشدند، بازسازی میشدند و بطرف نقد یکدیگر میفرفتند و بر سو، تفاهمات و خرده گیری های گذشته خط بطلان میکشیدند و اشتباهات و کج روی ها را محکوم میکردند، آیا نگارش چنین نامه ای جز از کارنامه ناپسند شما نیست ؟ که جبران آن کار طولانی میخواهد تا آثار مخرب آن از زهنیت ها برطرف گردد.

جناب داکتر اسپنتا شما در جریان کار لوی جرگه سنتی و غیر دموکراتیک سال گذشته بجهت ادامه اشغال افغانستان توسط آمریکایی ها و متحدینش دست حضرت صبغت الله مجددی را بوسیدید، تا ایشان دست بوس جیزگران و اشغال گران بین الملی شوند که در افغانستان باقی بمانند به قول مولانا بلخ که میفرمایید:

هرکه پیرش این چنین گم ره بود

کی مریدش را به جنت ره بود

جناب عالی در پست وزارت خارجه و شورای امنیت ملی و جناب اسماعیل خان در پست وزارت انرژی و آب در دوران حاکمیت کرزی به هرات به ویژه مردم کروخ چی کردید ؟

در نتیجه اختلافات ذات البینی عالی جنابان ولسوالی کرخ به عنوان امن ترین ولسوالی هرات نتوانست از برق قرضی کشور های همسایه که تا ولسوالی های اطراف شهر هرات تمدید شده بود مستفید شود یعنی اینکه نه خانه مجاهد کرخ روشن شد که جناب اسماعیل خان داعیه آنرا در سر می پروراند و نه خانه مردم عادی کروخ روش شد که جناب عالی داعیه دار آنها میباشید.

از بی تدبیری و بی توجه ای هردویتان تیم درون ارگ دزدان پاچه ورمالیده ای را که غیر بومی بودند بعنوان والیان هرات مقرر نمودند مانند حسین انوری که درضمن دزدی و رشوه ستانی مصروف تجارت خویش بود و سعی داشت اموالش از طریق گمرک هرات محصول نشود، یوسف نورستانی چنان دزدی کرد و بی کفایت بود که او را چورستانی گنس نام گذاشتند، وحیدالله وحیدی آب زیر کاه و مفلوک معلوم الحال از یکسو دزدی میکرد و رشوت میخورد و از سوی دیگر فریاد عدالت سر میداد، تا مردم را اغفال و ولی نعمت اش را راضی نگهدارد، بلاخره حوصله مردم سر رسید و طی چند حرکت مدنی او را به چالش کشیدند که در نتیجه پای اشرف غنی احمدزی رئیس جمهور بخاطر برطرفی او وتنی چند از مفسدین به آنجا کشانیده شد، خلاصه اینکه این افراد چیزی بنام آبادی نکردند و امنیت هم نیاوردند و از اجرای عدالت هم نمیشود چیزی گفت چونکه در نظام گذشته و فعلی جای ندارد.

عالی جنابان خیرخواه  و داودشاه صبا هم که اهل هرات بودند ، اگر چیزی دزدی نکردند ولی کاری هم انجام نداند بلکی حق و سهم خویش به عنوان تحفه و بخشیشی دریافت نمودند.

اما جناب محمد اسماعیل خان با وجود صاحب شدن کاخ مجلل به سبک امیر نشینان خلیج فارس در زمین بخشیشی مرحوم عبدالخاق خان تاجر به دانشگاه هرات، در دوران زمامداریش به عنوان والی هرات کار های در خور توجه در زمینه تامین امنیت ، ساختمانی ، بازسازی و شهرسازی با کمک مردم شریف و آبادگر هرات انجام داده است که نسبت به والیان پیش از خود و بعد از خود یک سرو گردن بالا است.

جناب داکتر گرامی حالا که شما با تنی چند از افراد دور باطل حاکمیت آمریکایی، طالبی و جهادی آقای کرزی به فکر ایجاد تشکل جهت رسیدن هراتیان عزیز به قدرت شده اید، من را به یاد سروده ای زیبایی شاعر خوش کلام فارسی دری سیمین بهبهانی برده است که میسراید -

آوای شما حیف که از نای شما نیست

وز نای شما گر بود آوای شما نیست

آن روز که روا بود فریاد نکردید

امروز دیگر عربده به یایی شما نیست

در پایان این سطور ساده و عاری از تفنن میخواهم عرض کنم که من یکی از طرفداران پروپاقرص تشکل های فکری و عینی به جهت تدوین تحریف علمی و دقیق از منافع مردمان حوزه غرب افغانستان با یک پیش درامد درست تحلیلی که این حوزه همیشه تافته ای جدا بافته از کشور تحریف شده و بر همین منوال محروم از سهیم شدن در قدرت و حاکمیت بوده و تا جایی هزینه های زیادی هم پرداخته است. که هیچ هراتی با احساس از کنار آن بی تفاوت گذر کرده نمیتواند، ضرورت زمان و شرایط فعلی کشور با داشتن حکومت وحدت ملی که حضور همه اقوام افغانستان بویژه ، بویژه حوزه غرب در ان کم رنگ و حتی بی رنگ است، ایجاب چنین تشکلی را مینماید که در آن افراد باورمند و معتقد به سهم شایسته ای حوزه ای غرب در قدرت بطور استراتیژیک و به نحوه شایسته سالاری آن در کنار سائر شایسته ها از اقوام دیگر افغانستان قرار بگیرند، نه مافیایی میان قومی، نه کاسب کاران قومی، نه اجاره داران قدرت نه تغذیه کنندگان از شمشیر بازی های دیروز نه احواله داران قدرت های بین الملی و نه دوستان و آشنایان افتاده از قدرت که اکنون در صدد راه و چاره ای برای بیان اهداف شخصی شان در جهت رسیدن به قدرت خودی هستند، چونکه ایشان دیروز در قدرت بودند و هراتیان محروم از قدرت را ایشان رکلام نمیکردند بخیال اینکه هراتیان به حق خویش رسیده بودند، امروز که ایشان در قدرت نیستند به فکر اینکه مردم و مجاهدین هرات نیز در قدرت نیستند، به به چی قضاوت و طرز فکری بخاطر رسیدن هراتی ها به قدرت؟!! لطفا این شعبده بازی های سیاسی را کنار بگذارید و مجال بدهید به صاحبان واقعی این تفکر که کم نیستند و حق مردم را مطالبه مینمایند.

 

طارق اسنودن از ولسوالی کروخ

 


بالا
 
بازگشت