استاد صباح

 

طالبان کيستند وچه کردند ؟؟؟

« رويداد هاوحوادث سياسي ونظامي افغانستان »

 (4)

درده اکتبر سال ۱۹۹۴ میلادی دراوج جنگ‌های داخلی افغانستان گروهی وارد منطقه سپین بولدک ولایت قندهار درجنوب افغانستان شدند ونام خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» نهادند. حمایت‌های مکرر و القائات پنهان عربستان سعودی از طالبان آنها را با برداشت انحرافی از شعار جهاد با شرک و کفر و اینکه هر کس کشته شود به بهشت خواهد رفت باعث شد این گروه خیلی زود پیروان زیادی از افغانستان و پاکستان پیدا کنند. طالبان پاکستان در سال ۲۰۰۷ میلادی با هدف استقرار حکومت اسلامی و جاری کردن قوانین شرع درپاکستان، وارد مبارزه مسلحانه شد. طالبان مناطقی را در جنوب افغانستان اشغال کردند. آنها یک ماه و دو روز پس از اعلام موجودیت، ولایت قندهار چهارمین ولایت مهم افغانستان را تصرف کردند. طالبان ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ کابل پایتخت افغانستان را تصرف کردند. آنان به محض ورود دکتر محمد نجیب‌الله احمدزی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان و برادرش شاهپور احمد زی را کشتند و جنازه‌هایشان را در چهارراه آریانا در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری افغانستان به نمایش گذاشتند. سپس به تدریج سه چهارم خاک افغانستان را تصرف کردند. طالبان سپس نام حکومت خود را امارت اسلامی گذاشتند و تشکیلات خود را از طریق رادیو اعلام نمودند. کشورهای پاکستان، امارات متحده عربی وعربستان سعودی تنها کشورهایی بودند که طالبان را به رسمیت شناختند.

يـاد بـاد آن روزگارانی كه اين دوران نبـود
دور دور نـاكسـان و نـاجوانـمــردان نبــود
هر كجا می رفتی از پاكی نشان می يافتی
مردمـان را لكه های ننگ بـردامـان نبـود
اين قدَر نيـرنـگ بـاز ونـانجيب و بـدگهـر
وين همه گول وذليل و ابله و نادان نبود
تا كه خشمی شعله ورميشد جهان را می گداخت
بنديـان خشمگين را بـر جگـر ، دندان نبـود
هيچ دژخيم از قساوت ، بهره تا اين حد نداشت
بی گنـاهـان را به دار آويختـن آسان نبـود
زخمها رامرهمی بود و به شبها همدهی
شام تنهايی ، دراز و درد ، بی درمان نبود
هركسی مردانه می آمد به ميدان نبرد
بر فـراز نيـزه های ايـن و آن قـرآن نبـود
مردم ديندارو باايمان به خلوت می شدند
با فريب دين و ايمان اين همـه دكان نبـود
اقتدا می كرد هر كس بر دل بيدار خويش
مفتيان را مفت خواری تا بدين ميزان نبود
راستـی را آشكارا می توانستنـد ديـد
در پس هر پرده ردپايی ازشيطان نبود
بـود آبـادان سراسر ، سـرزميـن آريــا
هرطرف آشفتگی و وضع بی سامان نبود
در ميان مرز می جستند استقلال را
مرزبنـدی بهـر برپـا كردن زندان نبـود
مردم افغان به پاكی شهره بودند وشرف
اينهمه نامردمی دربرخی ازايشان نبود
مرد و زن را چشم و گوشی باز بودو دانشی
خلق ، همچون گلّه دنباله رو چوپـان نبـود
امتيــاز بــرتــریرا آدم ممتــاز داشت
هر كسی كه می رسيد از راه ، او سلطان نبود
نـام افغان لـرزه بـر اندام دنيـا می فكند
دست و پای ما زهول اجنبی لرزان نبود
اي دل بسوز و با غم بي ميهني بساز
كزبهـر افـتـخــار ، تو را ميهني نـمـانـد.؟؟؟

در زمان موجوديت اتحاد شوروی وحاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان وجنگ وگريز مجاهدين! آمريکا احساس کرد که برای تأمين سلطه درمنطقه، بايد استراتيژی دراز مدتی را طرح ريزی کرد . انگليس که پيوسته درمستعمرات خويش و هنوز که هنوز است برای خودش حق دخالت را از اين مستعمرات سابق خود در امور ديگران محفوظ نگهداشته است ؛ در کنار آمريکا برای اعاده نفوذ انگلوساکسونها دراين منطقهء دست ناخورده و پر نعمت دست بکار شد . کمکهای مالی و تسليحاتی ، امريکا ، انگليس ، اسرا ييل ، جرمنی ، فرانسه ، کانادا ، استراليا، شيخ های عرب ، چين کمونيست ... به مجاهدين افغان از طريق پاکستان ( ژاندارم منطقه ) قدم اول استراتيژی آمريکا را تشکيل ميداد .  ازهمان اول واشنگتن ميدانست که مجاهدين به علت قدرت پرستی و اختلافات دوامدار آنها عامل آيده ال  آمريکا برای  آجرای نقش ها و نقشه های ايند ه نخواهند بود .از اين رو بهره جويی از گروه خاص دست پرورده ای که نيازهای استراتيژيک آمريکا را برآورده سازد ، به عنوان يکی از اصول سياسی دخالت واشنگتن در افغانستان مورد تا ييد دستگا ه های جاسوسی آن کشور قرار داشت ، آنها معتقد بودند که بايد عناصر جنگ جو از ميان مردم کشورهای مختلف خاورميانه ای انتخاب کرد که از نظر چهره و معتقدات مذهبی با يکديگر و مردم افغانستان همگونی و همگرايی داشته باشند .  افراد متذکره پس از آموزش در پاکستان و کسب تجربه در جنگهای داخلی عليه شوروی ها ، ميتوانند به عنوان نيروی جايگزين آمريکاييها در خاورميانه و نقاط ديگر جهان فعال باشند ، به عبارت ديگر جذب و سازماندهی افرادی که در ظاهر هويت و مليت خاورميانه ای داشته اما در باطن مزدوران سرويسهای جاسوسی اند .  از سال 1983 به بعد مزدوران مذکوربه وسيله  کارشناسان آمريکا در پاکستان وافغانستان دايماٌ آموزش ديده اند که بيشتر شان از مهاجرين عرب و افغان مقيم غرب يا بصورت محصل يا سوداگر و پيشه ور بودند .اسامه بن لادن چهل وپنج ساله در هنگام موجوديت شوروی ها در افغانستان وارد پشاور شد و به خدمت گذاری آماده گرديد .

ارقامی که اخيراٌ به وسيله ( الشرق الا وسط ) چاپ شد حاکيست که اسامه بن لادن در مراکز فعاليت خويش در پاکستان و افغانستان ( دوهزارنوصد) نفر نيروی جنگی داشت که شامل :
پنجصدونودوچهارنفر مصری ، چهارصدوده نفر اردنی ، دوصدونوديک نفر يمنی، دوصدوپنجاه پنج نفر عراقی ، صدوپانزده سودانی ، صدوشصت پنج نفر سوری، صدهفتادهشت نفر الجزايری ، شصت پنج فر تونسی ، پنجاه پنج نفر مراکشی ، سي پنج فلسطينی و تعداد ديگری  از اتباع کشور های امير نشين  خليج فارس بوده اند .
 از آنجايی که در جريان جنگهای افغانستان مزدوران ( سيا) بودند که نقش عمدای را در حوادث افغانستان بازی کردند ، بنابر آن گروه مذکور بعد از کم رنگ شدن جنگ و جهاد و بيرون شدن شوروی ها از افغانستان با آمريکا در ظاهر اختلافات پيدا کردند . ولی اين نقطه را نبايد از ياد برد که مصارف لوژيستيکی امارت طالبان بعد از تصرف کابل روزانه بالغ بر يکصدنودپنج هزار دالر امريکايی تخمين ميشد ، در حاليکه به گفته مقامات آمريکايی ثروت بن لادن  در بانکهای جهانی مصادره گرديده است ،  پس اين مصارف لوژيستيکی طالبان از چه منبع تمويل می گرديد در صورتيکه پاکستان به تنهايی نميتوانست اين مصارف را بپردازد . از طرف ديگر مقامات امريکايی و رسانه های گروهی آن اسامه بن لادن را در انفجار های رياض _ ظهران ، دربه گذاری نوزده نودوسه مرکز تجارت مانهاتان و انهدام سفارت خانه های آمريکا در کنيا و تانزانيا ، متهم ميدانند ، حمله راکتی  آمريکا در سودان و افغانستان نيز ظاهراً به بهانه تا ديب وی صورت گرفت . در حاليکه اين اتهام مسخره بنظر ميرسد .

امريکا در اين دنيای بزرگ  فقط و فقط با القاعده دشمنی دارد وباقی همه مردم دوستان او است . اين اتهام بخاطر نقش بيشتر اسامه وارد ميگردد تا وی را غرض مقاصد بعدی کشت شطرنج بدهد .  از اينها گذشته ، طالبان در کنار بن لادن مدعی بودند که اسلام با حکومت سلطنتی مخالف است .  آنان ميگفتند ، که بن لادن قبل از انفجارهای رياض و ظهران به آمريکا اخطار داده بود که خاک سعودی را تخليله کنند . بدين ترتيب موج تبليغاتی امريکا با انتشار اخبار ضد و نقيض کوشيده است  تا ماموريت اصلی بن لادن و طالبان را در پرده ای از ابهام فرو برده و جهانيان را از نقش واقعی  واشنگتن در پرورش متعصبان فوق از ديد ها پنهان سازد .

طالبان بعد از اعلام موجودیت از سوی ملا عبدالمنان نیازی سخنگوی رسمی خود در اواخر سال نوزده صدونودچهارميلادي برگزاری امنیت و ثبات و جمع‌آوری سلاح ازدست قبایل مختلف و توقف راهزنی‌ها و سرقت و غارت را هدف اصلی موجودیت خود اعلام کرد، اما مدتی بعد که بر تعدادی از استان‌های افغانستان مسلط شده و محبوبیت نسبی در میان مردم پیدا کرد، اهداف و برنامه‌های خود را توسعه داده و خواستار برپایی دولت اسلامی شد. این را ملا عمر رهبر این جریان در فبروری سال نوزده نودشش مطرح کرد.

بر اساس اصلاحیه جدید برنامه‌های طالبان و اهداف آنان به شرح زیر است:
-
برقراری دولت اسلامی به روش خلفای راشدین.
-
اسلام دین همه ملت و دولت باشد.
-
قانون کشور برگرفته از شریعت اسلام باشد.
-
علما و افراد متعهد در پست های دولتی باشند.
-
ریشه تعصبات قومی و قبیله ای برکنده شود.
-
جان ما و آبروی اهل ذمه حفظ شود و مطابق شریعت اسلامی با آن‌ها تعامل شود.
-
مناسبات با کشورها و سازمان‌های اسلامی افزایش یابد.
-
مناسبات سیاسی با دولت‌های اسلامی بر پایه موازین شرع تعریف شود.
-
برحجاب زن تاکید شود.
-
هیئت‌های امر به معروف نهی از منکر [بنا بر الگوی وهابیت سعودی] در تمامی مناطق دولت ایجاد شود.
-
مبارزه با جرائم اخلاقی، مواد مخدر و فیلم‌ها و تصاویر غیر اخلاقی شدت گیرد.
-
دادگاه‌های شرعی مستقل شود.
-
یک روش اسلامی بر مدارس و دانشگاه‌ها مسلط شود.
-
اقتصاد کشور اسلامی شود.
-
از کشورهای اسلامی برای بازسازی افغانستان کمک گرفته شود.
-
زکات و اموال عمومی در پروژه های عام المنفعه هزینه شود.

این مفاهیم، مفاهیم ناب اسلامی بود که در وهله اول چشم هر بیننده‌ای را به خود خیره می‌کند، اما عملکرد فرقه‌ ی طالبان و دیدگاه های تنگ نظرانه آن‌ها جایی برای اجرای واقعی این مفاهیم اصیل باقی نمی‌گذاشت. بویژه اینکه ریشه اصلی طالبان برگرفته از آموزه‌های وهابی بود که مبتنی بر اصل تکفیر غیر است.  مردم افغانستان به علت خستگی ازجنگ‌های داخلی، طالبان را ترجیح دادند، اما طالبان با دیدگاهی بسته و افکاری متفاوت با محیط و جهان برخورد کردند و به نوعی با بازگشت به نگرش‌های افراط گرایانه مذهبی و با زیر فشار قرار دادن مردم موجبات نارضایتی قشر کثیری از مردم افغانستان را فراهم ساختند. آنها نام حکومت افغانستان از جمهوری اسلامی به امارت اسلامی تبدیل نموده و رهبر خود ملا محمد عمر را به عنوان امیرالمؤمنین معرفی نمودند.  آنها به زنان اجازه نمی‌دادند تا به تنهایی از خانه‌ها بیرون روند. مردم را به زور برای ادای نماز به مساجد می‌فرستادند. ریش مردان در نظام طالبانی باید بلند می‌بود و موهای سرشان را می‌بایست کوتاه می‌کردند.  طالبان در مدت موجودیت خود جنایت‌های وحشتناکی را مرتکب شد است، یکی از مهم ترین این جنایت‌ها نسل کشی مسلمانان شیعه منطقه هزاره بود. طبق گزارش‌های نهادهای بین‌المللی حقوق بشری، طالبان در دورهٔ حاکمیت خود دست به کشتار هزاران تن از مردم شیعه هزاره زدند. قتل‌عام مردم هزاره در شهر مزار شریف در ماه آگوست سال ۱۹۹۸ روی داد و هزاران تن از مردم هزاره در طی چند روز کشته شدند.

حلقه رهبری طالبان را کسانی تشکیل می‌دهند که تعدادی از آنان هیچ‌گاه دیده نشدند و با رسانه‌ای صحبت نکردند و تصویری از آنان مشاهده نشده ‌است. طالبان از سازماندهی قوی برخوردار نیست و ساختاری اداری واضح و لیست‌هایی برای تنظیم امور داخلی و برنامه‌های کاری خود ندارد، این جنبش حتی کارت‌های عضویت برای اعضای خود ندارد تا آنها را سازماندهی کند. این جنبش مدعی است که یک حزب نیست و به همین علت نمی‌خواهد به ساختارهای اداری حزبی پایبند باشد. با وجود شوراهای متعددی که در طالبان وجود دارد، اما تصمیمات این شوراها الزام آور نیست، تصمیمات اصلی را ملا عمر می گیرد و آزادی کامل در رد یا قبول تصمیمات شورای عالی دارد.

ساختار قدرت در طالبان بر اساس هرم زیر است:  ملا محمد عمر رهبر اصلی طالبان است که اختیارات گسترده‌ای دارد. وی در سال نوزده نودچهار یعنی از ابتدای شکل‌گیری طالبان به عنوان رهبر طالبان انتخاب شد وهزاروپنجصد نفر از علمای افغانستان با وی بیعت کردند.
ملاعمر برای اداره امورخود در کابل برای مدتی موقت بعد از سقوط کابل به دست طالبان شورایی تاسیس کرد که تحت مدیریت مستقیم وی کار می کردند، این شورا شش نفره بود و ریاست آن را ملا محمد ربانی بر عهده داشت، بعد از مرگ وی ملا محمد حسن جانشین وی شد.

شورای مرکزی طالبان - تعداد اعضای این شورا مشخص نیست و اعضای مشخصی هم ندارد، اما در ابتدای تاسیس از هفتاد نفر آغاز شده است که ریاست آن را ملا محمد حسن رحمانی والی قندهار بر عهده داشت.

شورای عالی طالبان -  تمام رهبران معروف طالبان عضو این شورا هستند، این شورا نیز اعضای مشخصی ندارد. محمد حسن رحماني، نورالدين الترابي، إحسان الله إحسان، سيد محمد حقاني، يار محمد و وكيل أحمد متوكل از جمله اعضای مشهور این شورا هستند.

شورای وزیران-  این شورا از کارداران وزارتخانه ها تشکیل شده که جلسات هفتگی منظمی دارند، بیشتر اعضای این شورا جوانان هستند و تعداد اندکی از آنها بدون تغییر باقی می‌مانند. ملا عمر برای کاستن از هزینه‌ها تعداد زیادی از وزارتخانه‌ها را با هم ادغام کرده است.

دار الافتاء مرکزی - این مرکز شامل تعدادی از علمای وهابی برای فتوا دادن در امور شرعی است. مرکز اصلی آن در قندهاراست و رئیس آن مولوی نور محمد ثاقب است. عبدالعلی الدیوبندی، شیر علی شاه و نظام الدین شامزی از اعضای اصلی این مرکز هستند.  ملا عمراختیارات گسترده‌ای به والیان داده است، هر والی شورایی برای استان دارد که مسایل مرتبط به ولايات را درآن بررسی می کند.  طالبان در مبارزات خارجی خود ازتعدادی از فرماندهان نظامی بهره می‌گیرد که مهم‌ترین آن ها ملا عبیدالله وزیردفاع و مولوی جلال الدین حقانی فرمانده معروف پکتیا ومحمد نعیم کوچی از لوگر است. در مجموع افراد زیر حلقه رهبری طالبان را تشکیل می‌دادند.
ملا محمد عمر رهبر
اعضای شورای داخلی
ملا محمد ربانی
ملا احسان الله
ملا محمد
ملا عباس
ملا پاسانی
اعضای شورای مرکزی
ملا محمد حسن
ملا نورالدین
ملا وکیل احمد
ملا شیرمحمدملنگ
ملا عبدالرحمن
ملا عبدالحکیم
سرداراحمد
حاجی محمد غوث
معصوم افغانی.
طالبان به تدریج افراد زیر را در پست‌های زیر تعیین نمودند.
رئیس شورای کابل: ملا حمد ربانی
رهبر سیاسی لوگر: ملا محمد غوث
مسئول سواره مناطق اشغالی: ملا احسان الله
والی قندهار: ملا محمد حسن
والی هرات: ملا یارمحمد
والی پکتیا: ملا کرامت الله
وزیر خارجه: ملا شیر محمد استانکزی
رئیس بانک: ملا احسان الله احسان
وزیراطلاعات و فرهنگ: ملا امیر خان متقی
رئیس امنیت ملی: ملا فاضل احمد
وزیر مهاجرین: ملا عبد الرقیب.
طالبان استفاده از لفظ دموکراسی را رد می‌کنند، چرا که معتقدند دموکراسی حق قانون گذاری را به انسان می‌دهد و جایی برای خدا قائل نیست. این گروه هیچ اهمیتی برای وضع قانون اساسی یا تنظیم امور دولت برای انسان قائل نیست و معتقد است قرآن و سنت دستورات دولت اسلامی هستند.  ملا عمر خلیفه و امیرالمومنین طالبان از سوی اهل حل و عقد انتخاب می‌شود و مدت زمان مشخصی برای تصدی این منصب ندارد. طالبان اهمیت زیادی به ظواهر دین می‌دهد و هیئت امر به معروف و نهی از منکر بازوی اجرایی طالبان مطابق الگوی وهابیت سعودی برای اعمال برداشت های سفت و سخت این جریان از دین تاسیس شده است. طالبان اجازه تشکیل احزاب سیاسی جدید را ندارند و احزاب موجود را نیز نمی‌پذیرند. طالبان این اقدامات را فرقه گرایی و قبیله‌ای می‌داند و معتقد است که این اقدامات از تعصبات جاهلی است و مشکلات گوناگون و دشمنی و تفرقه در جامعه ایجاد می‌کند.  طالبان از سنت های دئوبندی که با سنت های پشتون در آمیخته اند متاثر است. دئوبندیسم نگرشی اساسا فرهنگی بود که در پاسخ به رشد سکولاریزم، گسترش نگرش صوفیانه، تاثیر رو به افزایش هندویسم بر مسلمانان، و نیز شکست جنبش های اسلامی در مقابله با اشغالگری انگلیس در سالهای هجده پنجاه درهند رشد کرد. دئوبندی‌ها شبکه گسترده‌ای از مدارس دینی در تمام شبه قاره هند دارند، بالغ بربيست هزار مدرسه دینی دئوبندی تنها در پاکستان وجود دارد.
ایدئولوژی سیاسی داعش سلفیت است. سلفیت بطور کلی یک نگرش سنی است ولی جزء هیچ کدام از مذاهب چهار گانه سنی یعنی حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی نیست. سلفی‌ها خود را غیرمقلد می‌دانند و معتقدند که برای درک درست از اسلام باید مستقیما به قرآن و حدیث مراجعه کرد. این نحوه دید به شدت نخبه گرایانه است و نسبت به فرق مذهبی دیگر اسلام دید تحقیرآمیزی دارد. این خودبینی آنها را از داشتن پایگاه اجتماعی نیرومند در جامعه باز می‌دارد.
از نظر استراتژی سیاسی گرچه طالبان به دنبال تشکیل دولت اسلامی است، اما دید روشن و مدونی درباره نوع دولتی که می‌خواهد در جهان مدرن ایجاد کند، ندارد. طالبان از این جهت که سیاسی‌اند با نیروهای اسلامی سنتی و یا بنیادگرا متفاوتند و از این جهت که درک روشنی از دولت ندارند از اسلام‌گرایان متفاوتند. از همین جهت توانائی آنها در اداره کشور بویژه در زمینه های اقتصادی بسیار محدود است.
عوامل داخلی و خارجی توسعه طالبان
عوامل داخلی
جنگ داخلی : جنگ داخلی بین گروه‌های مختلف افغان برای دستیابی به قدرت یکی از عوامل اصلی ایجاد طالبان بود، این جنگ در طول سالها بیش ازصد هزار کشته بر جای گذاشت و خسارت‌های مالی زیادی را نیز به این کشور وارد کرد. به همین علت بخش‌های زیادی از مردم افغان، طالبان را به عنوان جنبش نجات بخش خود می‌دانستند و فکر می‌کردند این جریان افغانستان را از مصیبت‌های جنگ نجات می‌دهد و امنیت و ثبات داخلی را در آن ایجاد خواهد کرد. هرج و مرج و ناامنی  : بروز هرج و مرج در افغانستان بعد از عقب نشینی نیروهای اتحادیه جماهیر شوروی سابق از این کشور باعث شد افغانستان بین فرقه‌های مختلف درگیرتجزیه شود، به این ترتیب وحدت کشور دچار تهدید شد و اهالی نیز برای این که وحدت کشور را حفظ کرده و افغانستان را از این حالت خارج کنند، فکر کردند که طالبان می‌تواند نمونه خوبی برای اتحاد و قرار گرفتن زیر یک پرچم قوی باشد.
درزمان  جنگ عده‌ ی از جنگجويان با دستیابی به معادن مختلف و سنگ‌های قیمتی در کشور و تسلیحات و انبار مهمات و ... به ثروت‌ای انبوهی دست پیدا کردند. آنها به تدریج به ثروتمندان عمده‌ای تبدیل شدند که در میان فقیرترین ملت‌های دنیا زندگی می‌کردند، فقر و عقده ناشی از اختلافات طبقاتی در میان مردم تنگدست افغانستان و سوء استفاده از برخی مفاهیم اسلامی نظیر عدالت و مساوات از سوی طالبان از جمله انگیزه‌های مردم برای گرایش به سمت طالبان بود.

عوامل خارجی

پاکستان:  پاکستان همواره به دنبال نفوذ در همسایه شمالی خود و تسهیل تبادل تجارتی با جمهوری‌های آسیانه میانه بود، اما با دولت‌های ربانی و مسعود نمی‌توانست کنار بیاید، چرا که آنها وی را به همکاری با هند متهم می‌کردند و روابط خصمانه‌ای با آنها داشتند. این کشور برای براندازی دولت‌های کوچک افغانستان از همکاری حکمتیار و رباني نیز بهره برد. به همین علت به اذعان بسیاری از ناظران سیاسی سرویس‌های اطلاعاتی پاکستان حمایت از طالبان را کلید نفوذ در افغانستان دانستند.

آمریکا:  منافع آمریکا در برهه‌ ی از زمان کاملا با منافع طالبان تطابق داشت، به همین علت بود که در ابتدا از بروز آن جلوگیری نکرد و بعدها نیز به حمایت گسترده از این جنبش و سرپوش گذاشتن بر جنایات آن پرداخت. آمریکا طالبان را زیر بال و پرخود قرار داد تا بتواند از آن به عنوان اهرم فشاری برای اجرای سیاست‌های خود درژئوپلتیک خاص منطقه استفاده کند. جلوگیری ازحضور منطقه‌ ی ایران، اهرم فشار بر روسیه وچين وهند و ایجاد هرج و مرج خلاق در آسیانه میانه بر اساس طرح‌های مداخله جویانه از جمله انگیزه‌های آمریکا درحمایت از طالبان بود.

 دردولت كلينتون، مباحثات زيادى در مورد افغانستان انجام شد كه درنهايت، دو راه حل مطرح شد:

راه حل اول كه از سوى كارل ايندرفورث معاون وزيرخارجه مطرح شده بود، بر تلاشهاى عمده ديپلماتيك براى پايان دادن به جنگ داخلى و آغاز يك دولت اتحاد ملى استوار بود، راه دوم از سوی ريچارد كلارك و شيهان پيشنهاد شده بود و خواهان آن بود كه طالبان به عنوان يك گروه حامى تروريسم شناخته شود و به طور مخفيانه به دشمن و رقيب او، يعنى اتحاد شمال كمك شود، گزينه ديپلماتيك ديگرى هم در دسترس بود: مطرح كردن گروههاى تبعيدى افغان به عنوان يك آلترناتيف ميانه رو براى طالبان دراواخرسال ۱۹۹۹ميلادی واشنگتن مقدمات گفت وگوى رهبران تبعيدى را فراهم كرد كه شامل محمدظاهر پادشاه سابق مستقر در روم وحامد كرزى بود، دو مقام وزارت امورخارجه كه ازمقاومت طالبان به ستوه آمده بودند، پيشنهاد كردند كه سعودى ها ۲۵۰ ميليون دالر به طالبان درعوض تحويل بن لادن پيشنهاد كنند، چنين پيشنهادى از همان ابتدا با مخالفت مواجه شد، در وزارت امور خارجه، اين گزينه نيز مطرح بود كه طالبان به عنوان يك سازمان تروريستى خارجى محسوب شوند تا ازطرح شناسايى رسمى طالبان به عنوان دولت حاكم جلوگيرى شود، در اين زمينه نخست تشکيل طالبان را به شکل گراف تقديم ميداريم و بعد می پردازيم به دنباله مطالب :

ـ  ملامحمد عمر / رهبر/ هوتک /تحصيل در مدرسه علوم دينی قندهار.

ـ ملا ربانی / رئيس شورای کابل / ـکاکر/ رئيس حکومت.

ـ ملا محمد حسن / وزير خارجه بعد از نودوهفت/ از قندهارهوتک/ تحصيل در مدرسه علوم دينی در کويته

 ـ ملا محمد غوث / وزير خارجه تا نودوهفت  / از خوشاب قندهار، نورزی/ درسال نودوهفت  در مزاردستگير شد/ يک چشم نا بينا.

ـ ملا عبدالرزاق   / گمرکات   /ازقندهار،   پوپلزی .

 ـ ملاسيدغياث الدين/ وزير تحصيلات/از فارياب / فاقد تحصيلات رسمی، تاجر، گشواره در گوش دارد.

ـ ملاخيرالله خير خواه / وزير داخله /از قندهارـ    پوپلزی/ فارغ التحصيل، مدرسه حقانيه.

ـ احسان الله احسان / رئيس بانک دولتی /از قندهارپنجوی/ والی خوست درسال97 که در مزار کشته شد.

ـ مولوی عبدالستارسنايی/ رئيس داد گاه عالی  /از قندهارـ اسحاق زی/ تحصيلکرده مدرسه علوم دينی قندهار.

ـ ملا محمد عباس / وزير صحت عامه / از ارزگان ـ هوتک/ فارع التحصيل مدرسه علوم دينی زابل .

ـ ملا عبيدالله /  وزير دفاع  / از قندهارـ هوتک/  روابط بين (آی اس آی پاکستان) و طالبان.

 ـ  ملا داد الله

 ـ محمد الله آخوند / وزير ماليه / ازقندهارـ الکزی  / تحصيلکرده در مدرسه علوم دينی کويته.

ـ امير خان متقی / وزيراطلاعات و کلتور/از لوگرـ/ تحصيل درمدرسه حقانيه وقوماندان نيروهای بغلان.

ـ عبدالطيف منصور/ وزير زراعت/ از پکتيا /تحصيلکرده مدرسه حقانيه.

ـ محمد عيسی / وزير آب وبرق / ازقندهارـ هوتک.

ـ الله داد آخوند/ وزير ارتباطات/ از قندهارـ هوتک / علوم دينی در ايالات شمالغربی پاکستان

 ـ  نورالدين ترابی/ وزير عدليه/ از ارزگان ـ هوتک / يک چشم.

ـ حميد الله نمانی / وزير تحصيلات عالی  /از زابل ـ  دفتانی/ فاقد تحصيلات رسمی  .    

ـ احمد جان / وزير معدن / از پکتيا  ـحدران/  مذاکره کننده با کمپنی های نفتی.

ـ جلال الدين حقانی / وزير امور سرحدات /از پکتيا ـ حدران/ جنبش اسلامی را عليه داود خان رهبری کرد،

 ـ صادق آخوند/ وزير تجارت قندهار  / ازقبيله وطايفهءهوتک /فاقد تحصيلات، در تسخير مزار شرکت داشت

 ـ قاری دين محمد/ وزير پلان /از بدخشان / عضو برجسته در شورا.

 ـ مولوی قلم الدين / رئيس امر باالمعروف /از لوگر/ تحصيلکرده لوگر و حقانيه، منشی مولوی نبی محمدی.

 ـ مولوی جليل الله / عدليه  /از هرات  / تحصيلکرده مدرسه ديوبندی در هند.

ـ محمد حسن  /والی ولايت قندهار /ازارزگان ـ اچکزی / تحصيلکرده مدرسه دينی درکويته.

 ـ وکيل احمد/ وزير خارجه /از قندهارـ کاکر/ منشی و دستياراصلی ملا عمر، سخنگوی طالبان.

 ـ شير محمد ستانکزی/معاون وزير خارجه/ از لوگـر ـ  سانکزی/افسر سابق پوليس ، آموزش ديده درهند.

ـ عارف الله عارف/ معاون وزير ماليه /از پکتيا /تحصيل تا صنف شش، و چهارده سال تحصيل در حقانيه   . 

 كلينتون طى فرمانى، رژيم طالبان را به عنوان حامى تروريسم شناخت، در اكتبر همان سال، طی يك قطعنامه، سازمان ملل متحد تحريم هاى اقتصادى و مسافرتى عليه طالبان وضع كرد، با وضع تحريم ها به نظر مى آمد تلاشها به نتيجه مى رسد  در نوامبر، كلارك در نامهء به سندى برگر نوشت كه به نظر مى رسد طالبان آماده اقداماتى هستند، ملامحمدعمر درجلسه دولت خود از احتمال عزيمت بن لادن اشاره كرده بود، حدس و گمان ها بر آن بود كه مقصد بعدى بن لادن، سومالى است، البته چچن هم مدنظر بود، اما با حملات روسها، اين احتمال دوم بسيار كم بود. كلارك گفت: عراق و ليبى هم از گزينه هاى ديگر بودند اما گمان نمى رفت كه بن لادن به ديكتاتورهاى سكولار عرب مانند صدام و قذافى اطمينان كند، كلارك همچنين از يمن به عنوان يك گزينه ديگر نام برد، اما هيچ كدام از فشارهاى خارجى برروى ملا محمدعمر تأثيرى نداشت چون نسبت به تجارت با جهان خارج بى علاقه بود، او در واقع هيچ ارتباط ديپلماتيكى با غرب نداشت، چون از ملاقات با غير مسلمانان امتناع مى ورزيد

 شوراى وزيران طالبان  با اكثريت آرا، رأى به اين داد كه آنها با بن لادن خواهند ماند و او را تحويل نمى دهند وايالات متحده به همكارى با روسيه پرداخت؛ كشورى كه درحال مبارزه با جدايى طالبان چچن بود كه از حمايت و پشتيبانى اسامه بن لادن بهره مند بودند، آمريكا توانست سازمان ملل متحد را قانع كند تا قطعنامه ۱۳۳۳ شوراى امنيت را صادر كند، طبق اين قطعنامه، طالبان تحريم تسليحاتى مى شدند، هدف قطعنامه ضربه زدن به طالبان در حساس ترين نقطه بود، يعنى صحنه نبرد با اتحاد شمال و ممانعت كردن از تحويل سلاح به آنها، يعنى كارى كه پاكستان آن را انجام مى داد، البته قطعنامه نه اثرى برملا محمدعمرگذاشت و نه جريان همكارى نظامى پاكستان را با طالبان متوقف كرد مقامات آمريكايى مجدداً براى ترغيب پاكستان به همكارى تلاش كردند، رئيس جمهور كلينتون درجون ۱۹۹۹ميلادی مجدداً با نواز شريف تماس برقرار كرد و با او درباره بحران با هند به گفت وگو پرداخت اما در مهمترين امر از او به شديد ترين وجه خواست تا طالبان را به اخراج بن لادن قانع كند، كلينتون پيشنهاد داد كه پاكستان ازكنترول خود بر تأمين نفت طالبان و صادرات افغانستان از طريق بندر كراچى براى وارد آوردن فشاراستفاده كند، نواز شريف در مقابل، پيشنهاد داد كه نيروهاى پاكستانى راساً به دستگيرى بن لادن اقدام كنند، اگر چه كمتركسى درواشنگتن به انجام اين كاراعتقاد داشت، اما رئيس جمهوركلينتون با اين ايده موافقت كرد، رئيس جمهوركلينتون دراوايل جولاى مجدداً با نوازشريف در واشنگتن ملاقات كرد، در اين ديدار، كلينتون از شكست پاكستان در انجام اقدام مؤثر در رابطه با طالبان و بن لادن شكايت كرد، شريف مجدداً بر برنامه خود تأكيد كرد او توانست موافقت كلينتون را براى آموزش نيروهاى ويژه پاكستانى براى دستگيرى بن لادن كسب كند، دراكتبر۱۹۹۹ميلادی نواز شريف توسط پرويزمشرف خلع و آن برنامه نيز لغو شد، در ابتدا دولت كلينتون اميدوار بود كه كودتاى پرويزمشرف ممكن است راه را براى اقدام عليه بن لادن بازكند، اما اينگونه نشد و در پايان سال ۱۹۹۹ميلادی يكسال پس از بمب گذارى سفارتخانه ها، ديپلماسى با پاكستان به مانند تلاش ها با طالبان به ثمر نرسيد به عنوان پاسخى به بمبگذارى سفارتخانه، كلينتون به سيا اين اجازه را داد تا از طريق برنامه قبلى خود به دستگيرى بن لادن و يارانش بپردازد، كلينتون همچنين اجازه حمله به بن لادن از راههاى ديگر را هم داد.

طبق فرمان ويژه اى هم تمامى منابع مالى مرتبط با بن لادن ضبط شد، سيا از دانش خود براى مختل كردن هسته هاى القاعده استفاده كرد، با همكارى مقامات آلبانى، سيا موفق شد تا عمليات القاعده را در تيرانا، خنثى كند و چند سلول تروريستى را از بين ببرد، پس از بمب گذارى هاى سفارتخانه، افراد مرتبط با القاعده در جمهورى آذربايجان، ايتاليا و بريتانيا دستگير شدند. سيا با همكارى اف.بى.آى توانست از حمله به سفارت آمريكا در اوگاندا ممانعت به عمل آورد و مظنونان را دستگير كند، بتاريخ ۴ نومبر ۱۹۹۸ميلادی قاضی نيويارك جنوبى عليه بن لادن اقامه دعوى كرد، اسامه محمد بن لادن متهم شده بود كه با سودان، ايران و حزب الله متحد شده است.

 با دخالت نظامی امريكا درافغانستان دراكتبردوهزارويک، بن لادن رهبرا لقاعده تمام تلاش خود را براي همكاري با طالبان، ملاعمر و حزب اسلامي گلبدين حكمتيار در افغانستان انجام ميداد، همچنين القاعده به همكاري خود با سپاه صحابه، لشكر جنگوي، لشكر طيبه ، جيش محمد، حركت المجاهدين و گروه‌هاي ديگر پاكستاني ادامه ميدهد، با حضورنيروهاي آمريكا و گروه‌هاي امنيتي واطلاعاتي درافغانستان و پاكستان كه مركزالقاعده را مورد هدف قرار دادند، القاعده بيش ازپيش مركزيت خود را از دست داد، درحالي كه گروه عملياتي القاعده به نقاط مختلف سفرميکنند و اين حملات را با هسته مركزي در جنوب هماهنگ ميسازند، اعضاي القاعده به همان اندازه كه راغب است حضورش در دنيا را اثبات كند، روي شبكه جهاني همفكران خود در جنوب شرقي آسيا، جنوب آسيا، شاخ آفريقا، خاورميانه و قفقاز تكيه دارد تا به وسيله آنها به دشمنان ضربه بزند حملات در كنيا، اندونزيا، هندوستان، پاكستان، كويت و يمن به دليل جبران از دست دادن و نبود فضا و فرصت مناسب در افغانستان انجام  ميپذيرد .

 پس از اينكه نيروهاي آمريكا و متحدان آن درهفت اكتبر سال دوهزارويک در امور افغانستان مداخله كردند، عراق به يك پايگاه مناسب براي القاعده تبديل شد گروه‌ها ی آنها با نااميدي نياز به يك نمايش جديد دارند تا از نظر روانشناسي و فيزيكي، افرادي را كه به فنون جنگي آشنايي دارند، تربيت كنندالقاعده جهت ايجاد مشكل براي دشمنانش، به طور مداوم تاكتيك‌هاي نظامي، متد حمايت مالي و تكنيك شايعه‌پراكني جديدي را در سال گذشته ابداع كرده است، به رغم اينکه غرب صدوپنجاه  ميليون دالر، دارايي القاعده را در چهار ماه اول پس ازيازده سپتامبر،ضبط كرد، اما القاعده برنامه مالي خود را تغيير داد، براي مقابله با هر تهديدي، پنتاگون توانايي نظاميي  و سيا توانايي اطلاعاتي خودشان را افزايش داده‌اند، تااکنون چندين عضو القاعده و طالبان دستگير و كشته شدند، براي اينكه از موفقيت اين مبارزه مطمئن شويم، جامعه بين‌المللي بايد، در بازسازي افغانستان بكوشد. ملل غربي بايد به جاي حرف زدن عمل كنند، بايد، با گروه‌هاي كه از نظر سياسي و اقتصادي مسائل حاشيه‌اي ايجاد مي‌كنند، ويا به مبارزه پرداخته شود، مبارزه عليه اسلام تندرو نبايد با مسلمانان دنيا كه يك ‌‌پنجم نفوس دنيا را تشكيل مي‌دهند، آميخته شود.

اسامه بن لادن درمیان افراطگرایان پاکستانی طرفداران زیادی یافت و علیرغم اینکه دستش به خون هزاران نفر آلوده بود، افراطگرایان پاکستانی از او طرفداری می کردند در عین حال بارها و بارها دولت های مختلف پاکستان حضور وی را در خاک خود تکذیب کرده و می گفتند بن لادن هنوز در افغانستان بسر می برد. بارها منابع مختلفی از حمایت پنهانی سازمان اطلاعات پاکستان از بن لادن خبر دادند. دوم مه پس از اینکه در شب قبل از آن به وقت آمریکا، باراک اوباما مرگ اسامه بن لادن را اعلام کرد، کلیه روزنامه های جهان تیتر یک خود را به این مسئله اختصاص دادند.حتی روزنامه ساموآآبزرور که در جزایر ساموآ در اقیانوس آرام منتشر می شود. كرزي از كشته شدن رهبر شبكه القاعده استقبال كرد و آن را يك پيروزي در جنگ با تروريزم خواند. كرزي همچنين گفت كه اسامه بن لادن، عامل كشتار هزاران انسان بي گناه، شامل كودكان، زنان،‌ سالخوردگان و جوانان، نه تنها در افغانستان، كه در سراسر جهان بود. رييس جمهور بار ديگر از نيروهاي بين المللي مستقر در افغانستان خواست تا عمليات شبانه، بازرسي منازل و عمليات در روستاهاي كشور را پايان دهند. او گفت براي نابودي تروريزم، در هر جايي كه باشد، آماده همكاري است. بارك اوباما رييس جمهور امريكا اعلام كرد كه اسامه بن لادن در يك عمليات گروه كوچكي از كماندوهاي امريكايي در پناهگاه خود در خاك پاكستان كشته شد. اوباما همچنين گفته است كه جسد اسامه بن لادن هم اكنون در اختيار امريكا قرار دارد.
بنابر گزارشها صدها تن از باشندگان واشنگتن پايتخت امريكا در اطراف كاخ سفيد تجمع و به ابراز شادماني پرداخته اند.
همچنين از تجمع در نزديكي محلي گزارش شده كه برج هاي دوگانه و مركز تجارت جهاني در نيويارك در آن قرار داشت و در ماه سپمتبر سال دوهزاريک هدف حملات تروريستي قرار گرفت كه شبكه القاعده طراح آن اعلام شد.

يك ماه پس از هدف قرار گرفتن شهرهاي نيويارك و واشنگتن در امريكا، ائتلاف بين المللي به رهبري امريكا و با مجوز شوراي امنيت سازمان ملل متحد، حملات خود را در افغانستان به هدف سرنگوني رژيم طالبان آغاز كردند.
اوباما درسخنان خود پس از كشته شدن بن لادن تأكيد كرد كه جنگ با القاعده همچنان ادامه مي يابد و همزمان با آغاز رياست جمهوري خود، دستگيري و يا كشتن رهبر اين شبكه تروريستي را ازاولويت هاي دولت خود اعلام كرده بود.

رييس جمهور امريكا مي گويد كه اسامه بن لادن رهبرمسلمان نبود، بلكه او عامل قتل عام مسلمانان بود و جنگ با القاعده، جنگ با مسلمانان نيست. جورج بوش رييس جمهورپيشين امريكا كه حملات يازده سپمتبر در زمان رياست جمهوري او انجام شد، كشته شدن بن لادن را دستاورد مهم براي امريكا و پيروزي براي صلح دوستان جهان و كساني خواند كه وابستگان خود را در حملات نيويارك از دست داده اند. جوليا گيلارد نخست وزير استراليا نيز گفته است كه ماموريت كشورش در افغانستان ادامه مي يابد و كشته شدن بن لادن به معناي پايان جنگ با تروريزم نيست. خانم گيلارد گفته است كه جنگ با القاعده همچنان ادامه مي يابد و نيروهاي كشورش در افغانستان به ماموريت خود در مبارزه با شورشيان ادامه مي دهند.       ادامه دارد...

 

 


بالا
 
بازگشت