استاد صباح

 

دوحضورنظامي خارجي دردومقطع تاريخي درافغانستان

« رويداد هاوحوادث سياسي ونظامي افغانستان »

(5)

 

به تاریخ ۲۷ ماه دسامبر سال ۱۹۷۹ میلادی، زمانی که اتحاد شوروی سابق به افغانستان لشکرکشيد، هدف این بود که افغانستان را به یک کشوردموکراتيک ومايل به اتحادشوروي تبدیل کند. اما بعد ازخروج این کشورنهایتابنياد گرايان جهادي وافراطيون طالب بود که توانست قدرت را در افغانستان تصاحب کند. هرچند طالبان نیزبا حمله امریکا ساقط شد، اما عدم موفقیت غربی ها درخشکاندن ریشه های این گروه باعث شده است تا برخی ها از روی کارآمدن مجدد طالبان پس ازخروج نیروهای غربی سخن بگویند. وضعیت امروزافغانستان ازجهاتی شبیه به زمان خروج شوروی ها است. همانند دولت نجیب الله که درسال های آخرعمر خود خواستار آشتی ملی وگفتگو بین گروه های مختلف بود،اکنون نیزدولت به دنبال مذاکره با طالبان است. باید دید آیا تاریخ تکرارمی شود و افغانستان پس از خروج غربی ها بار دیگر صحنه جنگ و درگیری خواهد شد یا خیر.؟؟؟

بوستان دربرف سوخت وارغوان خشكيد

ابرنماند واشک درچشم آسمان خشكيد

گلوي قناري ها به حكم تفنگ پرپر شد

دوتاروچنگ به كف خنياگران خشكيد

پرند گان نشست برروي شاخه يخ بست

شكوفه‌هاهمه برزلف مه رويان خشكيد

چه وحشت ودشت وسياهي وتباهي

چلچله مردوجوانه هادربهاران خشكيد

درشهربخون ترچه گذ شت تو ميداني؟

صداها درگلووگريه درمژگان خشكيد

بسکه کشتن و بستن وبه تاراج بردند

سبزه زيرپاشدودرره قبرستان خشكيد .

عامل خارجی مؤثردربحران افغانستان، قدرت های جهانی هستندواین قدرت ها که درگذشته و حال در مورد افغانستان مداخله نموده و می نمایند تاکید برنقش موقعیت جغرافیایی و ژئوپلتیکی افغانستان داشته ودارند.

اعتبار ژئوپلتیکی افغانستان ریشه در موقعیت جغرافیایی آن بین آسیای میانه و اقیانوس هند و شبه قاره دارد. در اواسط و اواخر قرن نوزدهم رقابت بین انگلیس و روسیه دراین رابطه به وجود آمد و انگلیس سعی داشت از طریق ایجاد منطقه حائل درافغانستان، ازپیشروی روسیه درحال گسترش به سوی شبه قاره هند واقیانوس هند جلوگیری نماید. پس از خروج انگلیس ازمنطقه وجایگزینی آمریکا به ویژه دردوران جنگ سرد، شوروی افغانستان را جزو فضای ژئو استراتژیک خود محسوب می نمود و برعکس آمریکا آن را جزو کمربند سد نفوذ شوروی به سوی جنوب و قلمرو استراتژی دریایی تلقی می کرد. براساس همین فرضیات بود که شوروی درافغانستان وآمریکا در پاکستان وایران فعال شدند. نهایتا شوروی درآن حضورنظامی پيدانمودوفرآیند پیدایش وتوسعه واستمرار بحران را در کشور فقیر پایه ریزی نمود. آمریکا نیز پاکستان را به زیر چتر حمایتی خود کشید و باب کمک ها و مساعدت ها را برای شکل دادن به نیروی مقاومت وسد سازی در برابرشوروی گشود.

موقعیت جغرافیایی افغانستان هم چنان منشا رقابت ومداخله قدرت های جهانی درآن است، زیرا آسیای میانه دچارخلا ژئوپلتیکی است و قدرت های جهانی ومنطقه  ی درجست و جوی نقشی تازه درآن هستند. درسطح جهانی، آمریکا، انگلیس، روسیه وچین دراین رابطه فعالند. آمریکا و انگلیس به افغانستان به عنوان گذرگاه دست یابی و حضوردرآسیای میانه نگاه می کنند و از سویی دیگر آن را درجوار ایران می یابند که می توانند از آن به عنوان اهرم فشار علیه کشور ایران استفاده کنند لذا ضمن بازیگری مستقیم در مسائل افغانستان عوامل منطقه ای خود را نیز وارد کارنموده اند. روسیه وچین نیزازنظر امنیت ملی خود نگران حضور قدرت های جهانی رقیب، به ویژه آمریکا وانگلیس، درفضای ژئو استراتژیک مرزهای جنوبی روسیه وغربی چین می باشند ازاین رو نسبت به تحولات افغانستان بی طرف نبوده و ازبروز پدیده های سیاسی در افغانستان که منجر به گشودن راه نفوذ آمریکا درآسیای میانه شود نگران بوده و واکنش نشان می دهند.

ازجانب ديگرمشورهاي منطقه وبخصوص همسايگان کشورنيزباعث تنش وتشنجهاي فراواني گرديده است . دربین همسایگان افغانستان، ایران وپاکستان بیشترین ارتباط را با مسائل داخلی کشور دارند، زیرا هردوبا بخشی ازملت افغانستان تجانس فرهنگی دارند ولذا همبستگی های فرهنگی، تاریخی، زبانی، قومی ومذهبی باعث بیشترین کنش می شوند،کشورهای ایران وپاکستان به دنبال اهدافی درارتباط با منافع ملی خود درمنطقه آسیای میانه هستند ولذا نوعی رقابت محسوس و نامحسوس را بین این دو کشور باعث شده است بدین لحاظ افغانستان ازموقعیت ژئوپلتیکی خاصی دراین فرآیند برخوردارمی شود. یکی ازجلوه های رقابت را می توان درتلاش دو کشور درخصوص فعال کردن موقعیت جغرافیایی خود برای متصل نمودن آسیای میانه به اقیانوس هند جست و جو کرد.

ازدیگرعوامل خارجی مؤثر بربحران افغانستان دولت های فرا منطقه ای هستند. این دولت ها عبارتند از- هند، ترکيه ،عربستان و چین. هدف اصلی بازیگری هند درافغانستان را باید دروجود تضاد بین پاکستان وهند جست وجوکرد که سعی دارد فشار را بر رقیب خود افزایش دهد. ترکيه نطزبابهره برداري ازاقوام ترکنژاد افغانستان خواهان حضوردايمي وفعال درکشورهستند. عربستان سعودی به عنوان بازیگرفرامنطقه ای ازطریق عوامل خود درافغانستان سعی دارد و ازآن برای توسعه حوزه نفوذ فرهنگی خود در آسیای میانه بهره برداری کند . حوزه نفوذ فرهنگی رقیب منطقه ای خود (ایران) را درافغانستان وآسیای میانه محدود نماید و به ایفای نقش کارگزاری آمریکا درمنطقه بپردازد. چین نمی تواند خود را نسبت به مسائل افغانستان بی تفاوت نگهدارد، زیرا فعال شدن رقبای چین نظیرآمریکا، روسیه وهند درمنطقه ازنظرامنیت ملی برحساسیت این کشور می افزاید.

همچنان افغانستان ازحیث موقعیت ژئوپلتیکی، دارای موقعیت بوده وازدسترسی به آب های آزاد جهان محروم است، وازاین جهت شدیدا دچارمشکل می باشد. ازجانب ديگردرمسیرارتباط آسیای میانه به اقیانوس هند قرار گرفته است که این موقعیت ژئوپلتیکی دردوران جنگ سرد، افغانستان را درسیکل رقابت قدرت های جهانی (آمریکا و شوروی) وارد کرده بود و لشکرکشي اردوي سرخ شوروی درسال نوزده هفتادونوميلادي و واکنش های متقابل آمریکا را به دنبال داشت. پس از دوران جنگ سرد، وفعلآ نيزافغانستان از سوی قدرت های منطقه ای و جهانی فاقد امکان دسترسی به آسیای میانه، به عنوان پل ارتباط نگریسته می شود که می تواند راهی را ازاقیانوس هند به آسیای میانه بگشاید. 

اردوي اتحاد جماهیرشوروی در ماه دسامبر سال ۱۹۷۹، به افغانستان حمله کرد. هدف شوروی تبدیل افغانستانبه یک کشورمتمايل به شوروي بود، اما پس از ۹ سال و ۵۰ روز جنگ، نیروهای شوروی افغانستان راترک کردند. به رغم اختلافات بنیادین میان جنگ دهه ۸۰ میلادی و جنگ اخیردرافغانستان، و تلاش آمریکا برای جلب اعتماد افغان ها، مردم افغانستان نظر مثبتی نسبتبه حضور نیروهای خارجی درکشور خود ندارند. کشورهای عضوناتواعلام کردهاند ازسال ۲۰۱۱ انتقال مسؤلیت امنیت افغانستان به نیروهای آن کشور را آغاز خواهندکرد و درپایان سال ۲۰۱۴ انتقال مسئولیت به سرانجام خواهد رسید.

بین سال های نوزده هفتادنوتانوزده هستادنوجمعاً ششصدوبيست هزار سرباز شوروی در افغانستان وظیفه انجام دادند.

ازاین جمع رقم مجموعی سربازانی که همزمان درافغانستان مستقر بودند، میان هشتادهزار تا صدهزار تن بوده است.

رقم تلفات جانی درهمه بخش های نیروهای امنیتی رسماً چهارده هزاروچهارصد تن گزارش شده است.

پنجاسه هزاروهفتصدوپنجاه وسه سرباز زخمی شدند.

حدودچهارصدهزار سرباز، به دلایل اقلیمی وشرایط نامساعد صحي به امراض مثل زردی و یا محرقه مبتلا شدند.

خسارات مالی شوروی

- صدوهجده بال طياره هواپیما

سه صدوسي بال هلیکوپتر

صدوچهل وهفت چين تانک

هزاروسه صد عراده زرهپوش

چهارصدوسي توپ وراکت انداز

هزارويکصد واسطۀ سیارمخابره

پنجصدوده واسطۀ جرثقیل، تراکتور وماين پال

يکهزارويکصد عراده لاری وتانکرتيل.

منابع غربي ميگويند که درين جنگ  بیشتر ازیک میلیون افغان جان خود را از دست دادند.

پنج میلیون افغان به کشورهای پاکستان وایران وغربي فرار کردند.

دومیلیون افغان دیگرآواره شدند.

حدوداً سه میلیون افغان زخمی گردیدند

طی روزهای اخیرمقامات نظامی روس به ارزیابی سیاسی ازمداخله نظامی اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان پرداخته اند. روس ها طی کنفرانسی که به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد خروج نیروهای شوروی ازافغانستان برگزار شده بود به تجزیه وتحلیل این امرپرداختند. برخی از روس ها براین باورند که  جنگ افغانستان ازاساس ناموفق و تلاشی شکست خورده بود، چرا که شوروی بسیاری از امکانات خود را از دست داد. گفتنی است دست کم ۱۵هزار نفر از افراد اردوي شوروی در جنگ افغانستان کشته و بیش از ۵۰ هزار تن زخمی شدند. با وجود این که تعداد نیروهای نظامی شوروی در دهه ۱۹۸۰ با تعداد نیروهای ائتلاف غربی درافغانستان دهه ۲۰۰۰ برابرنبوده است، اما روس ها به دلیل فشردگی جنگ متحمل خسارات شدند. درهرحال آن چه مهم است این نکته می باشد که روس ها بعد از نزدیک به ۱۰ سال سرانجام افغانستان را ترک کردند

پس ازخروج نیروهای اردوي سرخ ازافغانستان، کشورباردیگر شاهد حضور نیروهای ائتلاف غربی به رهبری امریکا بود. جورج دبیلو بوش رئیس جمهور امریکا پس از بی‌پاسخ ماندن اولتیماتوم ۴۸ ساعته واشنگتن درزمینه تحویل رهبر سازمان القاعده با حمایت و همکاری انگلستان شهرهای افغانستان را مورد هدف قرار دادند و دولت طالبان را سرنگون ساختند. سازمان ناتو نیز با تعریف نقش‌هایی جدید برای خود به حمایت ازاقدام امریکا پیوست و در نتیجه ائتلافی بین‌المللی به رهبری امریکا وارد افغانستان شد.  کشوری که چندین دهه جنگ داخلی و تجاوزخارجی را تحمل کرده بود بار دیگر به صحنه نبردی دیگر برای به دست آوردن آینده‌ای مبهم تبدیل شد. اکنون و پس از ۱۳ سال مشخص شده که حمله ائتلاف بین‌المللی به افغانستان موجب کشته شدن بیش از ۴۰هزار افغان شده است. یک نماینده مجلس روسیه اخیرا اعلام کرده است که پنتاگون پیش ازخروج نیروهای ائتلاف ازافغانستان به دقت به تجزیه و تحلیل تجربه نظامی استراتژِی های این کشور ومتحدان خود بپردازد.

همچنین باید به ارزیابی تاکتیک های به کار رفته اردوي شوروی در سال های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ پرداخت. پیش ترنیز برخی از فرماندهان سازمان ناتو به صورت غیر رسمی از وزارت دفاع روسیه خواسته بودند تا در رابطه با خروج نیروهای شوروی از افغانستان در سال ۱۹۸۹ اطلاعاتی را دراختیار این سازمان قرار دهد. مقامات ناتو همچنین علاقه خود به ملاقات با برخی از شرکت کنندگان در جنگ افغانستان و شوروی را پنهان نکرده اند. البته این درخواست ها به صورت کاملا سری صورت گرفته است، چرا که فرماندهان نظامی غرب نمی خواهند تشابهی بین ماموریت نیروهای ائتلاف درافغانستان و حضور نیروهای اردوي سرخ درکشور وجود داشته باشد. 
اتحاد شوروی در افغانستان ناکام شد، اما اکنون درجنگ بیهوده ۱۳ ساله ایالات متحده امریکا درافغانستان، بعضی چیزها تقریباً با آن مشترک است. قوای ائتلاف به رهبری امریکا تا امروز بیش از زمانی در افغانستان نبرد کرده اند که اتحاد شوروی برای ایجاد یک دولت دموکراتيک در افغانستان می جنگید. این دو حضور اهداف متفاوت و تلفات متفاوت داشتند، اما این که نتایج و پی آمد های این دو جنگ از هم متفاوت خواهد بود یا خیر هنوز معلوم نیست.

به اعتقاد مقامات غربی، هدف اساسی ناتو این است که اطمینان حاصل شود افغانستان بار دیگر پناهگاه القاعده و سایر تندروان نخواهد شد. از نظر این مقامات،  یگانه راه نایل شدن به این هدف این است که افغانستان را کمک نماییم تا توانایی امنیت و اداره کشور را پیدا کند، اما نه به سطح کشور سوئیس، بلکه به سطحی که برای افغانستان کافی باشد.

الکساندر کونووالوف تحلیلگر روسی در مؤسسه مطالعات استراتژیکی مسکو می گوید، اتحاد شوروی یک تحت الحمایه خود را در کابل تنها گذاشت تا افغانستان را اداره کند. اما منتج به پیروزی طالبان شد. این تحلیلگر روسی در ادامه می افزاید: ایالات متحده امریکا اکنون می خواهد یک ساختارمتکی به خود را در افغانستان ایجاد کند و توسط بعضی قوت ها آن را حمایت کند، اما باید منتظر بود و دید که این ساختار، تا چه اندازه موفق خواهد بود.
ازسوی دیگر، برخی کارشناسان معتقدند در زمان حکومت خزب دموکراتيک خلق افغانستان حاکم بر افغانستان تمامی تصمیمات مهم توسط شوروی گرفته می شد، امری که درحال حاضر نیز مشاهده می شود. یعنی درنهایت چنانچه درزمان حضور افغانستان توسط شوروی همه چیز ازمسکو اداره می شد، امروز نیز حرف نخست و آخر را در همه موارد واشنگتن می زند.

تفاوت عمده میان دوفازبرخورد وجود دارد، نقش حکومت درافغانستان. شوروی درپی ساقط نمودن حکومت و یا دشمنی با حاکميت نبود بلکه ازموضعی ایدئولوژیک از نیروهای ملي همسوبا خود حمایت می کرد. زمانی که نیروهای شوروی وارد افغانستان شدند، آن کشور دولتی بغایت ناکارآمد داشت .

هزاران متخصص شوروی درافغانستان ساکن شدند ودرمقابل محصلين ومتعلمين برای ادامه تحصیل به شوروی فرستاده می شدند در این زمان انجنيران شوروی منابع گازطبیعی افغانستان را درشمال کشوراستخزاج می کردند وبه راهسازی وتونل سازی وسایر اقدامات زیرساختی می پرداختند. شوروی درپی حفظ وتقویت پروژه ملت سازی درمسیر کشورهای سوسیالیستی بود.  حمایت شوروی ودست بالای آن ابرقدرت به همراه حکومت وسازماندهی حزبی اصلاحات ارضی، سکولاریزاسیون، سواد آموزی و کمپاین های حقوق زنان را امکان پذیرساخت.

ایالات متحده امریکا دراکتبرسال ۲۰۰۱ و به منظورسرنگون کردن اسامه بن لادن رهبر سازمان تروریستی القاعده جنگ علیه افغانستان و رژیم طالبان را آغاز نمود. این حمله درشرایطی صورت گرفت که دو دهه پیش تردیگر ابرقدرت نظام بین الملل یعنی شوروی نیز به افغانستان لشکرکشی نموده بود. اردوي شوروی پس از نزدیک به ۱۰ سال حضور وعدم به دست آوردن موفقیت خاصی صحنه داخلی افغانستان را ترک کرد. هم اکنون بیش از ۱۳ سال ازهجوم امریکا و ائتلاف بین المللی به افغانستان می گذرد و بر اساس وعده های داده شده قراراست عمده این نیروها افغانستان را ترک کنند. علاوه بر این اکنون که ۲۵ سال از هجوم بی نتیجه اردوي سرخ به افغانستان می گذرد پرسش هایی دراین رابطه مطرح می شود. ابتدا این سوال جلب توجه می کند که وجوه تفاوت و تشابه حمله امریکایی ها و روس ها به افغانستان چه بوده است؟ همچنین این سوال را نیز می توان مطرح کرد که آیا امریکایی ها از تجربه دو دهه پیش روس ها بهره خواهند گرفت یا خیر. 

درمقابل اما، ایالات متحده و ناتو زمانی که در اواخر سال دوهزارويک و اوایل دوهزاردو به افغانستان حمله نمودند، با واقعیتی بکلی متفاوت مواجه شدند.  حکومت اسلامی طالبان دارای پایتخت و قدرتی درقندهار بود و برخلاف حکومت پیشین افغانستان مشروعيت وکارداني نداشت. درحقیقت طالبان حکومتی نارس بود که برخی از زیرساختهای حکومتی را حفظ نموده بود وعموما برپایه شورای مرکزی، محاکم مذهبی، نهادهای قبیله ای و نبرد و سازش با فرماندهان محلی حکومت می کرد.  طالبان حدودا بر سه برچهار افغانستان کنترول داشت. گمان می شد که سقوط طالبان بازسازی دولت-ملت در آن کشور را از طریق غرب و بطور ایالات متحده امکان پذیرخواهد ساخت.اماچيزکه هرگزتحقق نيافت .

همچنان یک روزنامه امریكایی از شکست استراتیژی نظامی امریکا در جنگ افغانستان خبر داد . روزنامه آمریکایی یو اس ای تودی با بررسی جدیدترین نظرسنجی های انجام شده درامریكا نوشت ، جنگ افغانستان برای باراك اوباما، رییس جمهور آمریکا برای وی درد سرساز خواهد شد. درسال دوزاردوازده باراك اوباما اعلام كرد كه قصد دارد سي هزارنیروی نظامی جدید به افغانستان اعزام كند تا عملیات زودتر به پایان برسد وامریکا بتواند ازجولای دوهزارويازده ميلادي كارخروج نیروها ازكشوررا آغاز كند.

اكنون پس از گذشت یكسال از آن زمان، دولت امریكا آن تاریخ را برای آغاز خروج نیروها ازافغانستان كمتربه میان می آورد وبا تمركزبرسال بعدي به عنوان زمان پایان خروج نیروهای خارجی ازكشور، سعی می كند وعده های پیشین خود را كمرنگ كند. براساس آمارهای اعلام شده، علاوه بر تلفات سنگین نیروهای امریکایی درافغانستان، جنگ هرروز سه صدوبيست میلیون دالربرای مالیات دهندگان آمریكایی حرچ دارد.

وزنامه فایننشال تایمزدرگزارشی درباره هزینه‌های جنگ افغانستان برای آمریکایی‌ها با استناد به تحقیقات مستقل آورده است- حدود هشتاد درصد مصارفات جنگ افغانستان در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما تامین شده است. اوباما از زمان آغازریاست جمهوری‌اش درسال دوهزارونوحضورنظامی درافغانستان را شدیدا افزایش داد. هزینه‌های گسترده برای این جنگ سيزده ساله که دولت هرگز جزئیات آن را منتشر نکرد موجب گسترش تردیدها درباره جنگ در آمریکا شده است. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که اکثر آمریکایی‌ها معتقدند که جنگ افغانستان ایده بدی بوده است.

درحالی که جنگ عراق تاکنون حدود یک تریلیون دالر برای آمریکایی‌ها مصرف داشته، مصارفات جنگ افغانستان عامل مهمی دربیزاری گسترده مردم جهت دخالت نظامی درسایر نقاط دنیا ازجمله اعزام دوباره نیرو به عراق بوده است.

جان ساپکو، بازرس ویژه دولت آمریکا برای افغانستان کسی که سازمان تحت سرپرستی‌اش پروژه‌های بازسازی افغانستان به ارزش بیش ازصد میلیارد دالرنظارت دارد، می‌گوید- میلیاردها دالرازسرمایه‌های این پروژه‌ها به هدر رفته و یا دزدیده شده است. آن‌ هم طی پروژه‌هایی که معمولا تاثیربسیار کمی برشرایط افغانستان دارند.  مطمئنا ما دوباره نمی‌توانیم چنین پولی را ازدست بدهیم. مردم آمریکا با این موضوع کنار نمی‌آیند.  

 مبلغی که آمریکا صرف بازسازی افغانستان کرده بیش ازمصارفي است که طی طرح مارشال برای بازسازی غرب اروپا صرف شد.  من درسازمان کمک رسانی، آمریکا دولت وپنتاگون به افرادی برخورد می‌کنم که گمان می‌کنند در کانزاس هستند نه افغانستان. بازرسان من اطلاعاتی درباره برنامه‌های هزینه‌ها ارائه می‌دهند که من فقط می‌توانم بگویم شما اینها را از خود ساخته‌اید.

عملیات نظامی ناتودرافغانستان که مدت کوتاهی پس ازحمله يازده سپتامبرسال دوهزارويک آغازشد متاسفانه درحالی تا پایان دسامبرپایان می‌یابد که طالبان با وجود اینکه کنترول هیچ شهر بزرگی را دردست ندارند ولی همچنان قدرتمند هستند.  طبق برنامه فعلی حدود ده هزارنیروی آمریکایی تاپایان سال دوهزاروشانزده در افغانستان باقی می‌مانند با این وجود دولت آمریکا بازهم برای افزایش نیروها دراین کشور به دلیل نگرانی‌ها درباره تجدید فعالیت طالبان با خروج آمریکایی‌ها تحت فشار رو به افزایشی است.

ازسال دوهزارويک، دولت آمریکا حدود هفتصدوشصت وپنج میلیارد دالر برای جنگ درافغانستان اختصاص داده است. بیشتراین پولهامربوط به مخارج وزارت دفاع و بخش دیگری نیزمربوط به وزارت خارجه بوده است.

نکته جالب اما این است که مصارف مالی هردو جنگ عراق و افغانستان براساس مدارک پوهنتون سیتی درنیویارک آمریکا تاکنون دوصدوشصت میلیارد دالر ازبدهی‌های این جنگ‌ها را پرداخت کرده است.  در راس این هزینه‌ها، تامین منابع مالی برای درمان و دواي سربازان زخمی وآسیب دیده‌ای است که اردو را ترک کرده‌اند. لیندا بیلمز، اقتصاددانی که تحقیقات گسترده‌ای درزمنیه مصارفات جنگ انجام داده، برآورد کرده است که مصارفات صحي سربازان هر دو جنگ عراق و افغانستان تاکنون به يکصدوسي وچهارمیلیارد دالر رسیده است.

مصارفات آتی جنگ افغانستان احتمالا به بیش ازصدها میلیارد دالردیگر می‌رسد. پنتاگون پیش بینی کرده است که این نهاد برای سال‌های دوهزاروشانزده تا دوهزارنوزده نیاز به بودجه‌ای بالغ بريکصدوبيست میلیارد دالر دارد.

طبق گزارشات منتشرشده توسط وزارت دفاع امریکا، اززمان حمله آمریکا به افغانستان درسال دوهزارويک، تاکنون حداقل دوهزاروسه صد سرباز آمریکایی دراین جنگ کشته شده‌اند.

همچنان گفته ميشود شمارتلفات نیروهای خارجی ازسال دوهزارويک تا سال دوهزاروچهارده نزدیک به چهارهزار نفر رسیده است که بیشتر این تلفات را نیروهای امریکایی در افغانستان داشته اند. پس ازنیروهای امریکایی، بریتانیا، کانادا وفرانسه به ترتیب بیشترین تلفات نیروها را در افغانستان داشته اند.

شمارزخمیان نیروهای خارجی دراین مدت نزدیک به بيست وچهارهزارسرباز می رسد.  تلفات نیروهای خارجی ازسال دوهزريک تا سال دوهزاروسيزده به ترتیب؛ امریکادوهزاروسه صدوچهل هفت، بریتانیاچهارصدوپنجاه سه، کانادايکصدوپنجاه هشت، فرانسه هشتادهشت، آلمان پنجاه چهار، دنمارک پنجاه سه ، ایتالیاچهل هشت، استرالیاچهل يک،  پولند چهل، اسپانیاسي چهار، گرجستان بيست هفت، هالند بيست پنج ، رومانیابيست يک،  ترکیه چهارده، نیوزلند ده،  ناروي ده ، استونی نو، بلغاریا هفت،  سوئدن پنج،  لتویا سه،  فنلند دو، اردن دو، پرتگال دو، کوریای جنوبی دو، آلبانیايک ، بلژیم يک ، ولتوانیا هم يک سربازش را از دست داده است .
تعداد مجموعی کشته شده گان نیرو های آیسف تاسال دوهزاروسيزده به سه هزاروچهارصد وهفتادونونفربوده است که در مقابل زخمیان آن بيست وسه هزاروپنجصد می باشد .هرچند تلفات نیروهای خارجی درسال دوهزارچهارده دقیقاً دردست نیست اما به اساس آمارآیساف در ین سال سه صدوشصت نظامی خارجی درافغانستان کشته شده اند.
يکصدوسي هزاروچهارصدوپنجاه نظامی خارجی دراین مدت درافغانستان فعالیت کردند که به ترتیب امریکا بیشترین سرباز و استونی کمترین سرباز را در افغانستان داشته است .

تلفات درجنگ درافغانستان پس از ورود نیروهای بین‌المللی درکشوردرسال دوهزاريک میلادی تا دوهزاروچهارده که ماموریت جنگی این نیروها به پایان رسید بررسی شده است . بیشترتلفاتی که به غیرنظامیان وارد شده ازسال دوهزاروهفت میلادی به این سو بوده است. تلفات جنگ درپاکستان وافغانستان درمجموع دردوکشور، يکصدوچهل نوهزارهزارنفرکشته ويکصدوشصت دوهزارنفر دیگرزخمی شده‌اند. بيست وشش هزار ودوصدوهفتاد غیرنظامی در افغانستان درجنگ مستقیم کشته شده وبيست ونو هزار و نوصد نفردیگر نیز زخمی شده‌اند.

اشتباهات نظامي آمريکا درافغانستان

درپایان سال ۲۰۰۹ تعداد غیرنظامیان جنگ افغانستان بیش از ۹۵۰۰ نفر برآوردشد .سازمان ملل متحد درسال تعداد کشته‌های سال ۲۰۰۹ را ۲۴۰۰ نفراعلام کرد، که تعداد ۱۴۰۰ نفرازآنها به دست طالبان و ۴۶۵ تن به دست نیروهای نظامی بین اللملی کشته شده‌اند. این درحالی است که درهمان سال دولت افغانستان تعداد کشته شدگان را ۲۱۰۰ تن و و تعداد زخمی‌ها را ۳۷۰۰ تن اعلام کرد. در حال حاضر آمار دقیقی ازتعداد کشته شدگان از آغاز این جنک در سال ۲۰۰۱ تا به حال در دست نیست، اما طبق مطالعات پروفسور مارک هرولد که در روزنامه گاردین منتشر شد، فقط در سه ماه اول جنگ بیش از ۴۰۰۰ تن کشته شده‌اند. تنها در سال ۲۰۰۹ بمب‌های دست ساز و مین‌های کنارجاده‌ای ۱۰۵۴ نفر قربانی گرفته‌اند.

كس خبر كي يابد ازويرانه ام ؟

با درون سوخته دارم سخن

كي به پايان مي رسد افسانه ام ؟

دست از دامان شب برداشتم

تا بياويزم به گيسوي سحر

خويش را از ساحل افكندم در آب

ليك از ژرفاي دريا بي خبر

بر تن ديوارها طرح شكست

كس دگر رنگي در اين سامان نديد

چشم مي دوزد خيال روز و شب

از درون دل به تصوير اميد

تا بدين منزل پا نهادم پاي را

از دراي كاروان بگسسته ام

گرچه مي سوزم ازاين آتش به جان

ليك بر اين سوختن دل بسته ام

تيرگي پا مي كشد از بام ها

صبح مي خندد به راه شهر من

دود مي خيزد هنوز از خلوتم

با درون سوخته دارم سخن.(سپهری)

درسال دوهزاريک ميلادي، نيروهاي نظامي آمريكا با همكاري ائتلاف شمال، رژيم طالبان را ساقط نمودند. قواي هوايي آمريكا، لانه ها، قرارگاهها، ميدان هاي هوايي، مخفيگاههاي توره بوره در جلال آباد مقرملا عمردرقندهار وگارنيزيون هاي جنگي طالبان و شبكه القاعده را تقريباً در سراسر افغانستان بمباران كرد. هزاران جنگجوي طالب، تروريست هاي القاعده، مليشه هاي پاكستاني و جنگجويان متحد آنها به كوهستانها و به استقامت سرحدات جنوب كشور فرار كردند. لانه هاي زنبور آتش گرفت اما اكثريت زنبورها، جان سالم بدر بردند و فراري و متواري شدند. فرماندهان آمريكايي جنگ را متوقف و پيروزي خود را اعلام نمودند.

آنها مي گفتند درجنگ عليه تروريزم پيروز شده اند و ديگر نيازي نيست كه فراري ها تعقيب شوند. اشتباه آمريكا درهمين نكته بود، آنها فقط درمرحله اول جنگ عليه طالبان و القاعده پيروز شده بودند.  بايد فراري ها و شكست خورده ها را تعقيب مي كردند، و به آنها فرصت تجديد قوا و سازماندهي مجدد نمي دادند. موضوع ديگر، اعمال فشارعليه پاكستان بود كه درآن موقع، مشرف در وضعيت بسيار شكننده اي قرار داشت و حاضر بود در مورد سركوب طالبان و القاعده، هر پيشنهادي را امضاء كند. مشرف تا قبل از حادثه يازده سپتامبررهبرسياسي طالبان بشمارمي رفت و تنها كسي بود كه براي پيروزي طالبان و القاعده درافغانستان كف مي زد و هورا مي كشيد و به جنگجويان طالب كيسه هاي پول و به زخمي هاي آنان خون ودوا و داكتر مي فرستاد. آمريكايي ها درگام نخست طالبان شكست خورده را بايد تعقيب مي كردند و همزمان با آن پاکستان را تحت فشار قرارمي دادند تا رسماً سياست عدم مداخله در امور افغانستان را بپذيرد و به آن متعهد شود. اما آنها اين كاررا انجام ندادند و ملا عمر و بن لادن در كوههاي توره بوره، زنده از چنگال آنها فرار كردند. شكشت خورده ها جمع شدند، فراري ها تجديد قوا كردند، مشرف در قبال آنها از سياست(شترديدي نديدي) كارگرفت و دو ايالت سرحد و بلوچستان پاكستان عملاً به محل تجهيز، تجديد قوا و سازماندهي طالبان تبديل شد و بار ديگر آي اس آي صحنه گردان عمليات هاي جنگي طالبان گرديد.

عامل بسيارمهم ديگرناكامي هاي افتضاح آميزدولت درسالهاي گذشته است . دولت با مديريت ضعيف، و ندانم كاري  هاي توجيه ناپذير خود، طالبان مشرف به موت را دوباره زنده كرد و جنازه متلاشي شده تروريزم را از تابوت بيرون كشيد و جان تازه اي به اين كالبد فساد و تباهي دميد. امروزصداي طالب و ملا عمر، از حلقوم ناراضيان دولت بلند مي شود، قافله عظيم بيكاران و سرخوردگان جامعه كار ستون پنجم طالبان را انجام مي دهند. هر جواني كه از وطن فرار مي كند جبهه طالبان قوي تر مي شود. فساد  ستگاه حكومت و رشوه خواري هاي قضات ودوايردولتي، مانند سوهان آهنين، شمشيرهاي زنگ زده طالبان و القاعده را تيز ترمي كند.

رسانه ها ومطبوعات به اصطلاح آزاد، با تبليغات لجام گسيخته خود  كه هيچگونه خط قرمز و خط منافع ملي را رعايت نمي كنند به بلندگوهاي ملا عمر و بن لادن تبديل شده اند. با حضور قواي خارجي درافغانستان، جنگجويان طالب و القاعده بدستورمستقيم « آي اس آي » و رهبران مدارس بظاهر مذهبي ايالت سرحد پاكستان، تروريزم نامشروع و ضد انساني خود را در چارچوب تبليغات كژ انديشانه خود توجيه و تفسير مي كنند. خلاصه،  هر قدر دولت و نظام حكومتي افغانستان  يك گام به عقب بر گردد، طالب و القاعده صد گام به هدف نزديكتر مي شوند. به اين ترتيب، دستگاه حكومتي افغانستان با اجراآت اكثراً ناصواب خويش بيك فابريكه توليد تروريزم  تبديل شده است. اين دولت بايد  اصلاح شود، و در اجراآت و سياست هاي حكومتي خود قاطعانه تجديد نظر كند.

 درنبرد عليه اشكال مختلف تروريزم چه طالبان افغاني و چه طالبان چند مليتي، استراتژي دقيق و منظم سياسي – نظامي تدوين نمايد و سعي كند قافله چند ميليوني ناراضايان را راضي و اعتماد از دست رفته ملت را دوباره جلب نمايد، در غير اين صورت ممكن است بارديگر شهر كابل به صحنه جنگهاي خونين مسلحانه تبديل شود  كه در آن صورت، شمال جنگ، كلاه كرزي وبساط حكومت وشورا وديگر نهادهاي به اصطلاح دموكراتيك را با خود خواهد برد و جامعه مدني به جامعه آكنده ازجنگ وفتنه وآشوب، مبدل خواهد شد.  واما عامل سوم، عامل منطقه اي است. احياء مجدد طالبان و ظهور پديده تروريزم مخصوصاً شكل جديد آن به نام عمليات انتحاري، جدا از دو عاملي كه فوقاً به آن اشاره گرديد، دو عامل و منطقه اي دارد. يكي از اين دو عامل، حمله نظامي آمريكا به عراق، و عامل ديگردوازده هزار مدرسه به اصطلاح مذهبي موجود درايالت سرحد پاكستان است. در سو مين سال سقوط امارت طالبان، دولت كرزي به كمك يكتعداد از نظاميان خارجي برنود فيصد ازقلمروافغانستان مسلط بود.

طالبان درحال استحاله شدن بودند، افق هاي اينده در افغانستان كاملاً روشن و اميدوار كننده بود، و مردم به اين باور رسيده بودند كه رژيم طالبان به عنوان يك واقعيت تلخ  ديگر در افغانستان تكرار نخواهد شد و به زباله دادن تاريخ سپرده شده است. اما در اين هنگام جورج بوش رئيس جمهور آمريكا در يك اقدام آكنده از غرور و تكبر، دستور حمله به عراق را صادر كرد و بعدها ثابت گرديد  كه اين اقدام بوش يكي از فاحش ترين اشتباهات سياسي و استراتژيك آمريكا بعد از جنگ ويتنام است. آمريكا رسما عراق را اشغال كرد اما شكست خورد و اكنون پاي سربازان آمريكايي در اين جنگ تجاوز كارانه كه هيچ منطقي در پشت آن وجود ندارد گير كرده است. مقاومت هاي مسلحانه در عراق آغاز گرديد، هزينه هاي اشغالگران در اين جنگ به ميلياردها دالر رسيد و تلفات آنان به چندين هزار نفر بالغ گرديد.  

در جريان اين مقاومت ها، جنگجويان فرصت طلب القاعده نيز خود را وارد ماجرا كردند و در نتيجه، عمليات هاي انتحاري آغاز گرديد. دوائتلاف در اين جنگ حضور دارند، يكي ائتلاف غرب به رهبري آمريكا و يكي ائتلاف جهاني سازمان القاعده، آمريكا با توپ و تانك و طياره و القاعده با عمليات هاي خشونت بارانتحاري، عراق را به يك جهنم سوزان و تحمل ناپذير تبديل كرده اند. شكست آمريكا درعراق، طالبان و القاعده را تحريك كرد تا درجبهه افغانستان با قدرت بيشتر از پيش بجنگند. علاوه بر اين، تروريزم جاري در عراق نيز با حمايت آي اس آي و سركردگان مدارس مذهبي ايالت سرحد، وارد افغانستان گرديد.

اين تروريزم خشن به شكل عمليات  هاي انتحاري، سوغات جنگ عراق براي افغانستان است كه صد البته پاكستان نيز در اين بازي خطرناك،  نقش دروازه بان تروريزم را بازي مي كند. بنا بر اين تا زمانيكه آتش جنگ در عراق خاموش نشود و جنرال هاي ماجراجو و انگليس مآب آي اس آي، مهار نگردند پديده ناميمون تروريزم و عمليات هاي انتحاري طالبان و القاعده در افغانستان از بين نخواهد رفت. در مجموع، براي  اصلاح اموروپايان فتنه طالبان و تروريزم بايد اين كارها در افغانستان انجام شود؛

- دولت ازخواب غفلت بيدار شود.

- دولت دراجرآت، تصميم گيري ها، سياست گذاري ها وعزل و نصب هاي خود تجديد نظر كند.

- در ساختار و برنامه هاي دولت، اصلاحات ريشه اي انجام شود.

- براي مبارزه عليه تروريزم، مواد مخدر، و باقي مسايل، استراتژي دقيق و عالمانه تنظيم شود.

- حضور قواي خارجي در افغانستان قانونمند شود.

- دولت و رئيس جمهور نه فقط در برابر شوراي ملي بلكه مستقيماً در برابر مردم پاسخگو باشد.

- حمايت و تعهد سران قبايل جنوب و شرق كشور به هر طريق ممكن بايد جلب شود.

- جامعه بين المللي بالاي دولت پاكستان فشاربياورد تا تدابير اتخاذ كند كه از خاك آنكشور عليه همسايه آن افغانستان هيچ نوع مداخله، توطئه و عمليات تحريك آميز صورت نگيرد.

- سازمان استخبارات آي اس آي تحت كنترل دولت درآيد.

- اردو و پوليس ملي افغانستان دراسرع وقت تجهيز شوند.

- مدارس مذهبي پاكستان ازاعزام جنگجو و تروريست مسلح به داخل افغانستان بازداشته شوند. وبرخي شرايط و الزامات ديگر كه حتماً و در زودترين فرصت ممكن بايد اجرا و عملي گردد. درغيراينصورت، پايان تروريزم در افغانستان رويايي بيش نخواهد بود.

رسانه ها و مطبوعات به اصطلاح آزاد، با تبليغات لجام گسيخته خود  كه هيچگونه خط قرمز و خط منافع ملي را رعايت نمي كنند به بلندگوهاي ملا عمر و بن لادن تبديل شده اند.با حضور قواي خارجي در افغانستان، جنگجويان طالب و القاعده بدستور مستقيم آي اس آي و رهبران مدارس بظاهر مذهبي ايالت سرحد پاكستان، تروريزم نامشروع و ضد انساني خود را در چارچوب تبليغات كژ انديشانه خود توجيه و تفسير مي كنند. خلاصه،  هرقدر دولت و نظام حكومتي افغانستان  يك گام به عقب بر گردد، طالب و القاعده صد گام به هدف نزديكتر مي شوند. به اين ترتيب، دستگاه حكومتي افغانستان با اجراآت اكثراً ناصواب خويش بيك فابريكه توليد تروريزم  تبديل شده است. اين دولت بايد  اصلاح شود، و در اجراآت و سياست هاي حكومتي خود قاطعانه تجديد نظر كند. در نبرد عليه اشكال مختلف تروريزم چه طالبان افغاني و چه طالبان چند مليتي، استراتژي دقيق و منظم سياسي – نظامي تدوين نمايد و سعي كند قافله چند ميليوني ناراضايان را راضي و اعتماد از دست رفته ملت را دوباره جلب نمايد، در غير اين صورت ممكن است بارديگر شهر كابل به صحنه جنگهاي خونين مسلحانه تبديل شود  كه در آن صورت، شمال جنگ، كلاه كرزي و بساط حكومت و شورا و ديگر نهادهاي به اصطلاح دموكراتيك را با خود خواهد برد و جامعه مدني به جامعه آكنده از جنگ و فتنه و آشوب، مبدل خواهد شد.  واما عامل سوم، عامل منطقه اي است.

احياء مجدد طالبان وظهور پديده تروريزم مخصوصاً شكل جديد آن به نام عمليات انتحاري، جدا از دو عاملي كه فوقاً به آن اشاره گرديد، دو عامل و منطقه اي دارد. يكي از اين دو عامل، حمله نظامي آمريكا به عراق، و عامل ديگر دوازده هزارمدرسه به اصطلاح مذهبي موجود در ايالت سرحد پاكستان است. در سو مين سال سقوط امارت طالبان، دولت كرزي به كمك يكتعداد ازنظاميان خارجي برنود فيصد ازقلمرو افغانستان مسلط بود. طالبان در حال استحاله شدن بودند، افق هاي اينده در افغانستان كاملاً روشن و اميدوار كننده بود، و مردم به اين باور رسيده بودند كه رژيم طالبان به عنوان يك واقعيت تلخ  ديگردرافغانستان تكرار نخواهد شد و به زباله دادن تاريخ سپرده شده است. اما در اين هنگام جورج بوش رئيس جمهورآمريكا در يك اقدام آكنده از غرور و تكبر، دستور حمله به عراق را صادر كرد و بعدها ثابت گرديد  كه اين اقدام بوش يكي از فاحش ترين اشتباهات سياسي و استراتژيك آمريكا بعد از جنگ ويتنام است. آمريكا رسما عراق را اشغال كرد اما شكست خورد و اكنون پاي سربازان آمريكايي در اين جنگ تجاوز كارانه كه هيچ منطقي در پشت آن وجود ندارد گير كرده است. مقاومت هاي مسلحانه در عراق آغاز گرديد، هزينه هاي اشغالگران در اين جنگ به ميلياردها دالر رسيد و تلفات آنان به چندين هزار نفر بالغ گرديد.  در جريان اين مقاومت ها، جنگجويان فرصت طلب القاعده نيز خود را وارد ماجرا كردند ودرنتيجه، عمليات هاي انتحاري آغاز گرديد.

يكي ديگر از اشتباهات آمريكايي ها تاكيد بيش از حد آنان بر روي عمليات هاي جنگي  است.

آنها تاكنون بلياردها دالرصرف مخارج نظامي كرده اند درحاليكه مقداركمك هاي دولت آمريكا به بخش هاي بازسازي، اجتماعي، دولت سازي، واقتصادي ، طبق برآورد خود آمريكايي ها ازده ميليارد دالرتجاوز نكند. حداقل پنجاه فيصد ازاين دالر نيزتوسط خود افراد وموسسات وابسته به آمريكا حيف و ميل گرديده و سودي براي افغانستان نداشته است. هرگاه  اين آماربرعكس مي بود براي مخارج جنگي، احتمال مي رفت اوضاع امنيتي افغانستان تا اين حد به وخامت نمي گرائيد. اشتباه ديگرآمريكا برخوردهاي تكبرآميز و زورگويانه عساكر وكماندوهاي آمريكايي عليه ساكنان ولايات جنوبي افغانستان است. آنها هربزرگ قبيله را مظنون به همكاري با القاعده تصور مي كنند و با اندك بهانه اي، به خانه ها داخل مي شوند، و به تفتيش و تلاشي افراد خانواده از جمله زنان مي پردازند.

اين اقدام آنها مغاير اعتقادات مذهبي و سنت هاي قبيله اي ساكنان جنوب افغانستان است و تاكنون موجب گرديده است صدها جوان غيرتمند و آزاده جنوب، با مشاهده اين گونه رفتارهاي وقيحانه نظاميان آمريكايي، سلاح در دست گرفته و به صفوف جنگجويان طالب و القاعده پيوسته اند. كاملاً روشن است كه آمريكايي ها نسبت به ساكنان جنوب افغانستان، مانند يك ملت مستعمره رفتار كرده و هر فرد جوان قبايل را به همكاري با طالبان متهم مي كنند. در مجموع برخوردهاي خشن و تحريك آميز نظاميان آمريكايي با اهالي حنوب، و تعقيب نكردن فراري هاي طالب و القاعده در سال دوهزارويک ميلادي، يكي ازعوامل اصلي تشديد بحران در كشور ماست.

اروان پروژه هاي زير بنايي و انكشافي افغانستان نيز، علي رغم وعده هاي جورج بوش، در چند سال گذشته، سير كاملاً قهقهرائي داشته است. گرسنه ها گرسنه تر شدند، قافله عظيم بيكاران، حجيم تر و طويل تر گرديده، مافياي مواد مخدر نه تنها قراء و قصبات و اراضي زراعتي، بلكه دستگاههاي دولتي و مقامات پوليس و حكومت و ستره محكمه را نيز به تصرف خود درآورده اند.امنيت و ثبات افغانستان برخلاف ظواهر فريبنده آن در واقع به تار موئي بسته است. كمكهاي جامعه بين المللي به افغانستان همچنان بيرحمانه غارت مي شود، پروگرام هاي انكشافي و اصلاحات زير بنائي، روز به روز بدست فراموشي سپرده مي شوند. اعتماد و اميد مردم نسبت به آينده تابناك و روشني كه وعده داده بودند، به تدريج به ياس ونااميدي تبديل شده است و اكنون اكثريت افغانها متقاعد شده اند كه در وضعيت فعلي، اصلاح مملكت دشوار وحتي ناممكن است. تعداد جواناني كه از دست فقروبيكار، به كشورهاي همسايه پناه مي برند يا بهتر بگوييم فرارمي كنند، برابر با تعداد افغانهايي است كه در زمان حاكميت طالبان، ازشر زولانه و زنجير طالبان  متعصب فرار مي كردند. حاصل كلام اينكه افغانستان در اين سالهاي اخيركه در قهقهرا و عقب گرائي، در خشونت و ناامني، و در توليد و قاچاق مواد مخدر درميان ممالك ، يك كشور نمونه است.

و شكي نيست كه هرگاه ميزان تلفات جاني عساكر قواي ناتو در افغانستان، افزايش پيدا كند، واوضاع افغانستان به شرايط بحراني عراق نزديك ترشود درآنصورت قوت هاي ناتو، يكي پس ازديگري فرار را بر قرار ترجيح داده و به اصطلاح خودشان افغانستان را بار ديگرتنها  خواهند گذاشت.

سقوط رژيم تروريست طالبان يكي ازشيرين ترين رويدادها براي مردم افغانستان بود، ودراين باره نيز نمي توان ترديد كرد كه به جزيكعده قليل ماجراجو و دهشت گركه ازخارج كشورتجهيز و مسلح مي شوند بقيه افغانها هيچ كدام و ازهيچ قبيله ومليتي، رضايت ندارند كه دوباره باند تروريست وآدمكش ملا عمر والقاعده درافغانستان به قدرت برسد. نفرت از طالبان به اين يا آن قوم، به شمال يا جنوب وبه كابل يا قندهارمحدود نمي شود بلكه به يك تنفر ملي تبديل شده است.

 افغانها ازسقوط رژيم ملا عمر، با خوشحالي استقبال كردند ولي هرگزنمي خواستند اين حادثه، به قيمت حضورهميشگي نظامي درافغانستان تبديل شود. خواست مشترك افغانها ايجاد يك حكومت مستقل ملي، وتنفيذ قوانين واجرات قانوني و برقراري صلح وامنيت  دركليه شئون جامعه بود، اما متاسفانه پايان حاكميت خونين طالبان، به تدريج به ناامني وجنگ وکشتارمنتهي گرديد.

تلفات جانی قوتهای نظامی بین‌المللی و نیروهای‌های افغانی عبارتند ازکشته شدن زخمی شدن نیروهای بین‌المللی مقیم افغانستان، قوای مسلح افغانستان، غیرنظامیان افغانی وخارجی که درمقابل تروریستان بین‌المللی و طالبان می‌جنگند می‌باشد. قوتهای بین‌المللی یعنی ناتو وغیر ناتو درافغانستان تحت نام آیساف منسجم شده است؛ که بیشترین این قوتها را امریکایها تشکیل می‌دهد. درسال ۲۰۰۱ عملیات‌های نظامی درسراسر افغانستان از طرف قطعات آیساف براه انداخته شد. بیشترین تلفات را سال ۲۰۰۱ و ۲۰۱۰ داشته است. تا جنوری سال۲۰۱۳ تعداد تلفات قطعات خارجی به ۳۱۶۹ نفررسیده بود که از جمله تعداد تلفات امریکائیها کانادا وانگلند بیشترین رقم را گرفته است. رقم کشته شدگان قطعات ایساف اول درافغانستان جای دوم در پاکستان و جای سوم را درازبکستان دارا می‌باشد. تا اکنون ۱۲ کارمند سیا جان خودرا از دست داده است. هکذا تا اکنون ۳۳ نظامی امریکائی درسایر کشورها به ارتباط جنگ افغانستان ازبین رفته است. علت که امریکا انگلند، و کانادا زیاده تلفات داده است موقیعت آنها می‌باشد. قطعات این سه کشوردر ولایت قندهار وهلمند جاگزین می‌باشند. قطعات ایساف در ۸۵۰پوسته کلیدی مستقر می‌باشد.

پس از سال ۲۰۰۶تلفات قطعات غیر ناتو آغاز گردیده که تا ماه جنوری ۲۰۱۳ بتعداد ۶۳ نفر از آنها بقتل رسیده است. الی سال ۲۰۱۰ تعداد ۷۱۱ عملیات نظامی بالای طالبان صورت گرفته است. تلفات نظامی ایساف ازطریق جنگ رویارو، ماین، انتحاری، درهوا، وحمله نظامیان افغانی بوده است. در سال ۲۰۰۹ حدود۷۲۲۸ انفجارماین صورت گرفت که ۱۲۰فیصد اضافه از سال ۲۰۰۸بوده است. سال ۲۰۱۰ که خونین ترین سال برای آیساف بود حدود ۳۳۶۶ سربازایساف در مین زخمی شدند.  درین سال ۷۱۱ سرباز در مین کشته شدند، ۶۳۰ سرباز در جریان عملیات، کشته شدند ۳۸۶سرباز امریکائی توسط مین کاری کشته شدند.

 الی اخیر سال ۲۰۱۲ بتعداد ۱۴۶۶۱ مین انفجار نموده است. طبق اظهارات اباما در (اوفینگتن پوست) قطعات که به با دولت افغانستان همکاری داشت قطعات ناتو ونیروی ائتلاف قطعات اردوئ افغانستان بوده است. درطول این مدت گروه‌های طالبان القاعده، جنبش اسلامی ازبکستان، حرکت الجهاد الاسلامی، حزب اسلامی افغانستان، حزب اسلامی خالص،شبکه حقانی، لشکر طیبعه، لشکر اسلامی، عبدالعظیم وشهید بری گیت، جنبش ترکستان شرقی اویغورستان، جهش محمد، تحریک طالبان پاکستان درسوات، امارات اسلامی وزیرستان - حقانی، سپاه صحابه پاکستان، تحریک نفاز شریعت محمدی (سوات)، اتحاد جهاد اسلامی، لشکر جنگوی، حرکت المجاهدین، گروپ قوماندانان محلي درمقابل قطعات آیساف، اردو افغانستان می‌جنگیدند.

درسراسر افغانستان تاوان که مردم ملکی دراین جنگ می پردازند هر روز بیشترمی شود. شش ماه اول سال روان بعد از شکست طالبان خونبارترین ماه ها بود. تنها درماه می ۳۶۸ تن کشته شدند. بخش زیادی تلفات ملکی ناشی ازحملات مخالفین بوده، اما بخشی این تلفات ناشی از حملات نیروهای خارجی است که خشم ها را برمی انگیزاند. یکی از مسوولان حقوق بشرافغانستان می گوید-افغانها انتظار ندارند که توسط تروريستان کشته نشوند، اما آنها این انتظار را دارند که توسط نیروهای بین المللی کشته نشوند. هرچند که غرب با پول و نیروی نظامی وارد افغانستان شد، اما در این میان یک چیز نادیده گرفته شد، پیچیدگی کشوری که غرب می خواست آنرا به وضعیت دیگر گذار بدهد. مارتین وان بجلرت می گوید- خوش بینی زیاد، احساس داشتن یک دولت بی نقص، این تصور که شما می توانید یک کشور و حکومت را ازصفر بسازید، اینها اشتباهات بزرگ بودند.

افغانستان طي اين سالها بزرگ ترین تولید کننده تریاک جهان بود و به تنهایی هشتادپنج درصد تمام مصرف تریاک جهان را تولید کرد. درواقع میزان تولید مواد مخدردرهرسال برسال پیش فزونی میگیرد وملل متحد پیش بینی میکند امسال افغنستان ۹۰ درصد تریاک جهان را تولید کند. با اینکه درسال ۲۰۱۲ دولت به کمک سازمان ملل۹۶۷۲ هکتار مزارع خشخاش را پاکسازی کرد که نسبت به پاکسازی سال قبل ۱۵۴ درصد افزایش داشت، اما درهمین سال زمین های زیرکشت نسبت به سال قبل از آن بیش از ۱۸ درصد افزایش پیدا کرد وبه طور متوسط به رقمی در حدود ۱۵۴۰۰۰ هکتاررسید . ویرانگری بمب ها وتانک ها وطیاره های باسرنشین وبدون سرنشین، با فجایع تکان دهنده ازیکطرف وازجانب دیگر اقتصاد کشوردراثرجنگ ویران شده است وشیوه قاچاق درطول سال های بعد از ۲۰۰۰ برابر نیمی از اقتصاد رسمی آن بوده است. برای درک معنای این رقم مقایسه باکلمبیا روشن است. زیرا جنگ مواد مخدرآن ازجنبه های مختلف مشهورجهان است، صنعت تولید کوکائین هرگزاز۵ در صد اقتصاد رسمی فراترنرفته است.  در افغانستان از هر ده افغان، یک نفر از راه کشت و قاچاق تریاک تامین معاش میکند.

مسایل که به تولید و تجارت مواد مخدر درافغانستان دامن زده است، ازارقامی که ملل متحد دراین رابطه منتشر کرده است، کمتر هولناک نیست. سي سال جنگ زمینه رقابت، و یورش و لشکرکشی های مستقیم وغیرمستقیم فاکت هایی را بوجود آورده که بسیارهولناک است. برخلاف تصورعموم، این فقرنیست که عامل اصلی رونق تولید و قاچاق مواد مخدر در افغانستان است، بلکه قیمت بالای تریاک و سود حاصل از آن است. بنا بر گزارش ملل متحد ارزش تریاک در سال های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ به ترتیب ۷۷ و ۷۱ درصد علت شیوع کشت خشخاش در ولایات را تشکیل میداد.

در این تجارت پر زرق و برق دست هیچیک ازطرفین صاحب نفوذ داخلی و بخصوص نیروهای خارجی درکشور پاک نیست، اگر چه همه همدیگر را متهم کرده و خود را عقب کلمات، جملات و اصطلاحات پنهان میکنند. در مورد طالبان، تردیدی نیست که اکنون تولید و تجارت مواد مخدر بخش اصلی دارایی "طالبان" آنا را تامین میکند و علاوه بر منبع پولی، و این پدیده شوم نیز وسیله ی برای جذب نیرو تبدیل شده است.

نیروهای خارجی ودولت های غربی هم دراین زمینه دست بازدارد و تلاش برای حضور درهلمند بین امریکا و انگلیس خود در پهلوی سودهای دیگرشاهد موضوع است. چشم پوشی برکشت و تولید تریاک وهیروئین برای اینان درحقیقت رقابت با طالبان بوده است.

دفترمبارزه با مواد مخدر ملل متحد دروین در تازه ترین گزارش خود افزود قیمت بالای تریاک دهاقین را به کشت کوکنار که از آن هیروئین استخراج می شود، تشویق می کند . علاوه بر زمین های زراعی که در سال ۲۰۱۲ زیر کشت کوکنار بوده است در سال ۲۰۱۳ زمین های بیشتری به کشت کوکنار اختصاص داده شده است. این دفتر درگزارش خود تصریح كرد كه بیش از ۱۵۴ هزارهكتار از اراضی افغانستان در سال ۲۰۱۲ میلادی زیر كشت خشخاش بوده اند كه این رقم در مقایسه با سال ۲۰۱۱ میلادی، ۱۸ درصد افزایش داشته است.

گزارش فعالیت های یک دهه اخیردولت وجامعه بین الملل درترویج کشت محصول جایگزین به منظور ریشه کن کردن کشت کوکناررا ناکام توصیف نمود وافزود اگراین رشد با این روند ادامه یابد ممکن است به رکورد ۱۹۳ هزارهکتاردرسال برسد. جان لوک لماهیو، نماینده دفترمبارزه با مواد مخدروجرایم سازمان ملل گفت سال گذشته میزان زمین های کشت کوکنار ۱۳۱هزارهکتار بوده است. کشت کوکناردرافغانستان به ثبت یک رکورد جدید نزدیک است. امسال در ۱۲ ولایت کشورازجمله قندهاروهلمند افزایش کشت کوکنارمحسوس تربوده است.

برپایه گزارش درآمد حاصل ازکشت کوکنار برای دهاقین یك میلیارد دالروبرای قاچاقچیان مواد مخدریك میلیارد و ۳۰۰ میلیون دالربوده است که این خود معادل بیش ازنیمی ازدرآمد ملی کشورمی باشد. کارشناسان معتقداند دهاقین از آنجاییکه که نگران وضعیت معیشتی خود ازجمله درآمد خود بعد ازخروج نیروهای خارجی می باشند به کشت بیشتر کوکنار رو آورده اند. گفتنی است، بان كی مون سرمنشی ملل متحد نیز دربیانیه ای كه به مناسبت روز جهانی مبارزه با مواد مخدر صادر شده بر ضرورت مبارزه با قاچاق مواد مخدرتاكید كرده است.   ادامه دارد...

 

 


بالا
 
بازگشت