عبدالواحد سیدی

 

امریکا رأس هرم قدرت جهانی در بازی جنگ بی پایان

مقاله دوم

امریکا مانند یک  کشور فاتح به افغانستان از طریق فضا و هوا داخل گردید تاساز وبرگ نظامی و برنامه  های کاربردی اش را  در استقراربرنامه های جهانی شدن در نظم  نوین راظاهراً با از بین بردن طالبان و شریک بالقوه  آنها (القاعده)در این  کشور  پیاده و باز سازی سراسری را  در نهاد  های کشوری، نظامی و بنیاد  های حقوق بشر و جامعه مدنی را در سال 2001 پیاده و با بدست آوردن  توافق جامعه جهانی خواهان پا در میانی نیرو  های  عظیم  کشور های ذینفوذ جهان از جمله چهل و یک  کشور  را در راهکار  های ساختاری افغانستان، پس از یازده سپتمبر فرا میخواند که آنرابنام «بازی بزرگ امریکا و دولت  های ذینفوذ» از سال (2001تا2013)در افغانستان مینامیم که شور بختانه در اخیر،این بازی در سال 2014بدون بدست آوردن نتیجه مطلوب باب جدیدی ازتشتت وپراگندگی دولتی و تشدید قدرت طالبان ویاران پشت پرده آنها (القاعده-داعش وسایر نیرو های هراس افگن) تداخل غیرمجاز قدرت در افغانستان را بار آورده است که به ترتیبی جنگ  های تسلسلی نوینی را  شعله ور ساخته است.

 

2-1. افغانستان و امریکا

سال 2001 نقطه این  چرخش  است یازده سپتمبر 2011 دوقلو  های نیویارک مرکز تجارت  جهانی با حمله  های هراس افگنانه که  توسط طیارات  خطوط هوایی کشوری امریکا منهدم و ظاهراً واژگون شد که به  علاوه  چندین هوا پیمای خطوط هوایی ایالات  متحده در دگر نقاط از جمله پنتاگون مرکز وزارت  دفاع امریکا اصابت نمود.

جنگ افغانستان (War in Afghanistan) در ۱۵ میزان ۱۳۸۰ (۷ اکتبر ۲۰۰۱ میلادی)  حدوداً یکماه پس از حادثه انهدام  دوقلو های نیویارک  موشک های  کروز امریکا که  از دریاچه عرب یا خلیج فارس بساعت یازده شب تاریخ مذکور بالای واحد  ها   و پادگان  های نظامی افغانستان شلیک و در نتیجه تمام تأسیسات نظامی و دفاع  هوایی افغانستان در همان شب منهدم  گردید ، این در حالیست که افغانستان در طی  دها سال از نیرو  و عرق  جبین مردم بیچاره خود این ساز و برگ را  جهت دفاع از حریم هوائی خود تدارک دیده بود .فردای آن  هوا پیما  های سنگین (B-52) به  حملاتِ از قبل برنامه ریزی شده  خود آغاز و آنرا با نام رسمی عملیات بلندمدت آزادی یا( Operation Enduring Freedom) شروع و آنرا ظاهراً در پی تلافی حمله القاعده به رهبری اسامه بن لادن به نیویورک و واشنگتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و هشدار جورج دبلیو بوش رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به گروه طالبان مبنی بر موجودیت گروه تروریستی القاعده در افغانستان وتوامیت آنها  با طالبان ظاهراً در حالی آغاز شد که  طالبان ،از پذیرش خواست ایالات متحده آمریکا مبنی بر تسلیمی اسامه بن لادن و سایر سران القاعده ابا کرده بود که این فرمان حمله به افغانستان در روز ۱۵ میزان سال ۱۳۸۰ صادر شد. متعاقباً بریتانیا،نیز از سال ۲۰۰۲ میلادی فعالیت‌های نظامی مستقل خود را در افغانستان آغاز کرد. هدف اصلی این جنگ، مبارزه و از بین بردن القاعده، طالبان و حامیان آن بود. تقریباً کمتر ازیک ماه بعد، رژیم طالبان سقوط کرد . سقوط طالبان بقسم دراماتیک و غیر واقع بینانه با تخلیه  کلّی کشور  از وجود شان یک امر  عادی و تصادفی و بالقوه  نبود .برعکس طیارات  نظامی  ایالات متحده  هرچه توانست  مناطق و مراکز استراتیژی و نظامی را در افغانستان از بین برد نه  طالبان را .زیرا  گزارشات  جنگ و پی آمد  های  آن  نشان  میدهد که به  جز عملیات  های  پراگنده ای که در شمال ، شرق و جنوب و غرب افغانستان توسط قوای زمینی مقاومت افغانستان(مجاهدین پیشین) اجراء شد یک  تعداد از  نیرو  های رده  های پائینی (طالبان) که معمولاً هیزم  جنگ در  هر  نبردی پنداشته  می شوند،انهدام گردیدند، باقی سران طالبان از طریق توره بوره خود را به  پاکستان کشیدند ، سرزمینی که آنها در آنجا زاده شده بود و عده ای  از  فرماندهان طالبان  توسط ارتش  ایالات متحده به زندان  کیوبا انتقال گردید که  در آنجا حیات شان محفوط مانده و در اخیر هم کلاً رها و یک  تعداد از بندی هایی که در پایگاه بگرام در حبس امریکائیان بودند در اخیر صحت و سلامت  توسط فرمان حامد کرزی توسط کمیسیون ویژ ای بدون  کیفر رها گردیدند.

در آن روزیکه طالبان در مدت  کمتر  از  هفته  تمام  قلمرو شان را  ترک گفتند اکنون  که  از  آن  حادثه حدود چهارده سال میگذرد ، مردم افغانستان بار دیگر  شاهد  جا بجایی  نیرو  های  این  گروه در شمال  جنوب و شرق  کشور به  همان شکل فرار دراماتیک شان این بار شاهد جا بجایی مجدد آنها بهمان شکل قبلی آن  میباشند. کسانیکه  جغرافیای افغانستان را بلد باشند  می فهمند  که عبور و انتقال   دها هزار ،از نفرات طالبان – داعش- والقاعده با داشتن ساز و برگ سنگین سلاح تهاجمی کار آسانی نبوده و بر عکس  غیر قابل قبول  نیز می باشد . این چنین استنباط  میگردد که دستهایی در خارج  از  کشور در انتقال مصئون و جا بجا شدن  مجدد این  هراس افگنان که امریکا  نقاره  بربادی و انهدام دائمی آن ها را از حلقوم نظامی گرانش سر میداد، وجود  داشته  است.

2-1-2. تشکیل  دولت  معیوب در افغانستان (انتخایات 1393(2014)

آیا تشکیل یک دولت معیوب که  از نتیجه یک انتخاباتی سراسر آمیخته با  تقلب ، و تخطئه درسال 1393 (2014) درافغانستان بوجودآمد نتیجه  همین  بازی شوم و  کثیف (تئوری توطئه و تخطئه جهانی و بحران زائی )در منطقه نخواهد بود؟

جواب  اینجاست که در دور اول انتخابات سال 1393(2014) در نتیجه انتخابات  علی رغم کشش  ها و کوشش  هایی که در نتایج رای شماری بوقوع پیوست  دور نخست همزمان با انتخابات شوراهای ولایتی (استانی) در تاریخ ۱۶ حمل در سراسر افغانستان برگزار گردید که از میان ۸ نامزد عبدالله با ۴۵٪ ، غنی با ۳۲٪ رای‌ به دور دوم رفتند؛ این در حالست که در پی این انتخاب و ابراز نگرانی‌های فراوان در مورد سلامت این انتخابات کمیسیون رسیدگی به شکایات انتخاباتی بازشماری آرا را آغاز کرد که مشابهت  های با انتخابات (2009) زمان حامد  کرزی از رهگذر تقلب  های گسترده  داشته است .چنانچه به  گزارش بی بی سی که مبتنی بر اینست : در پی بازشماری آرا رای‌های حامد کرزای به زیر ۵۰ ٪ سقوط کرده‌است که طبق قوانین انتخاباتی افغانستان در صورتی که هیچکدام از کاندیدها قادر به کسب ۵۱٪ آرا نشوند انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد.

نتیجه ای که  از این دو  گزارش می گیریم  این  است  که  هم در انتخابات 2009 و هم در انتخابات 2014 تقلب  های  گسترده ای  صورت  گرفته  که  مشروعیت قانونی  ریاست  جمهوری آقای کرزی  را نیز  زیر سوال برده بود ،چنانچه که نتیجه قطعی حامد کرزی را زیر 50 در صد  اعلام داشته و  حقیقت موضوع راکه ارائه عدد دقیق آن میباشد نشان  نداده اند. ولی با آمدن دبیر عمومی  ملل متحد بکابل با پا در میانی او  کرزی باوجودی که  حتی  عدد 50% را پوره  نکرده بود رئیس جمهور اعلام گردید . همچنین  است  نتیجه انتخابات سال 1393( 2014) که   عبدالله 45% و غنی 32 % رای شان بود به دور دوم  رفت در حالیکه  نتیجه  شمارش آرای  کرزی در سال( 2009) و عبد الله در(2014) هم سنگ بودند، از عبدالله حمایت  صورت  نگرفت و انتخابات پر از تنش و تقلب در دور دوم  با صرف هزینه  های هنگفت و رای  های نا صواب و  غیر دقیق  باز هم انتخابات به  چالش رفت و کمیسیون  های معتدل به اشتراک نماینده  ملل متحد  نیز نتوانست وضع را شفاف گرداند و قریب بود که صلح و امنیت  افغانستان بهم خورده به بن بست  کشیده شود.در نتیجه کمیسون انتخابات افغانستان مصلحتاً در دور دوم  هیچکدام از کاندیدان را بازنده و یا برنده  اعلام  نکرد و هردویشان را برنده دانست که باز هم با مداخله  مستقیم جان کری  وزیر خارجه ایالات متحده و سفر  های  پی هم اوبکابل طرح  حکومت وحدت ملی را به ترتیبی ریختند که اشرف  غنی با نتیجه رای گنگ رئیس جمهور و عبدالله  نیز با رای گنگ رئیس اجرائی حکومت وحدت ملی تعین شدند.زیرا در کشور ما هرم  های انسانی حکومت معین میسازند، چیزی که  در قانون اساسی کشور جای پای  وارزشی   ندارد .

چنین به  نظر میرسد که بقدرت رسیدن اشرف غنی با آن نتیجه  گنگ دور دوم و نیجه بسیارپایان دور نخستش که عبدالله 45%و غنی56/31 در صد را بدست آورده بودند یک بازی سیاسی با فرا دستی امریکا بود که  نتایج  کامیابی غنی سبب بحران زایی  های ذیل در  کشور گردید:

با سرپرست  ساختن وزیر  ها وبه معطلی  کشیدن اعضای کابینه  جدید که بیش از شش ماه زمان  گیر بود در اکثر وزارتخانه  ها کار  های عادی دولتی  عقب افتاد که در نتیجه  آن افغانستان از رهگذر سیاسی به  عدم ثبات روبرو شد و از رهگذر اقتصادی و حیف و میل ملیونها دالر که گاه  گاه رسانه  ها  از آن  درگمرکات و سایر مشاغل کلیدی دولت یاد  کرده اند خبر داده است.

باسرپرست سازی والیان  و فرماندهان  ولایتی پولیس عملاً کشور را به  بحران امنیتی مواجه ساخت که  عواقب آن تولد  جنگ  های گروههای متعدد هراس افگن در زوایای دورو نزدیک  شهر  ها و  ولایات و حتی  شهر کابل میباشد . چیزی که  قابل اغماض  و چشم  پوشی نیست  این  است  که  رئیس جمهورمنتصب افغانستان  این  تغییرات را در روز  های اول کاری  اش درمعرض اجرا قرار دادو این در حالی بوقوع  می پیوست که رئیس  اجرائیه  که  خود هم در خلای شخصیتی  حقوقی و حکمی مانند رئیس  جمهور قرار داشت  نتوانست دربابر این  تصمیمات  که می بایست  پنجاه در پنجاه فیصد صورت بگیرد از خود واکنش و استادگی نشان  دهد . و یگانه  کسی که  دراین  بازی هوشمندانه سود برد دشمنان افغانستان  میباشند.

در بخش  سوم علل و دلایل پا گذاری امریکا وقوتهای غربی را با پا کشی شان بدون  گرفتن  نتیجه قطعی در مورد از بین بردن هراس افگنان برسی ای  منتقدانه ای خواهیم داشت.

 

 

+++++

قسمت یکم

مقدمه ای در بازخوانی تاریخی

برای نخستتین بار بریتاننیای کبیر برای بدست آوردن گنج  های بی پیان دنیای بعد از قرون وسطی با لنگر اندازی چند  کشتی، ظاهراً بمنظور بازرگانی در آبهای مدراس در خلیچ  بنگال در حالی ظاهراً لنگر انداختند که پرتگالیها قبل از آنها  این  مسیر را پیموده وبه  نشانه استیلاگرانه حتی با بابرشاه ،امپراتور و موسس سسله بابریان (تیموری هند) دست و پنجه نرم کرده ودر نتیجه بازنده شده و در جنگ مرتان آخرالامر شکست  مفتضحانه خود را در برابر دولت بابری پذیرفتند.

ولی بریتانیا با سلاح  مدرن و جدید یعنی با تقسیمات پول و ایجاد شرکت بازرگانی هند غربی زمینه  های پیاده شدن شان را در خشکه های کنار ساحل آبهای گرم بحر هند مهیا گردانید. انگلیس که با بکار انداختن چرخ  های عظیم صنایع ماشینی بخار در اروپا اولویت داشت ، در این بازی  دست اول دست او بود که در راه  تسخیر اقتصادی و نظامی جهان در قرون جدید پیش قدم  گردید و برای مدت  دوصد سال  توانست با این  خصوصیت نگذارد آفتاب در قلمرو امپراتوری خانواده ویلز (گرداننده بریتانیای کبیر) غروب کند.

در شروع  سده بیستم کشورهای اروپائی مخصوصاً آنانیکه متصل به روسیه بودند، در خلال دو  جنگ جهانی تجزیه و از هم پاشید :جنگ جهانی اول(1914-1018)و جنگ  جهانی دوم (1939-1945) و یا بعضی از  کشور  های حاشیه  مدیترانه در رأس تشکل یک دولت قدرتمند دیگر در بالقان بعد از تجزیه و تخریب   عثمانی  ها بنام یوگوسلاوی که  از سیاست روسیه شوروی پیروی میکرد  در راس مرد قدرتمندی بنام مارشال  تیتو عرض وجود کرد . روسیه شوروی با براه اندازی سیاست  های توسعه طلبانه اش در اوایل قرن  بیستم ،انقلاب اکتبر(1917)  کوشید با صرف مال و امکانات  تخنیکی و ظاهراً بشر دوستانه در بین  کشور های در حال  توسعه ایدیولوژی کار گری خود را گسترش داده و بین ملل، نفوذ نماید .

در نتیجه  جنگ  جهانی اول(1914-1918) امپراتوری ترکیه  عثمانی بعضی  از مستعمرات خود را  دراسیا و اروپا از دست داد و با گرفتن قدرت  توسط مصطفی کمال در ترکیه و بمیان آمدن  دو  شخصیت  با  نفوذ در  عربستان (محمد ابن سعود و محمد ابن  عبدالوهاب)دست ترکیه از اماکن مقدسه اسلامی  از قبیل مکه معظمه و مدینه  منوره  کوتاه شد. وتغییر  این  میدانهای سیاست  پای بریتانیا را در نفوذ دنیای صنعتی  علی الخصوص میدانهای نفتی باز گذاشت. با بقدرت رسیدن آلمانی ها و در رأس آن هیتلر زمینه  های شروع یک  جنگ  کشنده سراسر جهان را تهدید  مینمود که در  این  جنگ  تمام عیار  پای قدرتمند  ترین  نیروی اقتصادی و نظامی جهان که آراسته با نیروی اتمی بود کشانده شد که  منجربه بکار گیری سلاح اتمی در شرق دور گردید و اروپا را به دو  حصه  اروپای شرقی و غربی تقسیم و با ایجاد دیواری طویل شهربرلین بدو حصه شد که   حصه شرقی آن ازبدنه اروپا جدا گردیده به بلاک شوروی تعلق گرفت . پولند یا لهستان، لتونی ، لتوانیا ،استونی و مناطق حاشیه دریای سیاه و کریمیه به  شوروی ملحق شد . در میدان  های نفتی  باکو  و دریای  خزر روسیه  دست  پر نفوذی داشت از این  جهت روسیه  در میدانهای اقتصادی دارای منابع سرشار اقتصادی و نیروی  سرمایه و نظامی و از جمله ابر قدرت های بزرگ  جهانی محسوب شد . از  ختم  جنگ  جهانی دوم چند سالی که  گذشت ، جنگ سرد  آغاز گردید و دنیا را  همواره راکت  های مسلح با  نیروی سر گلوله  های اتمی  از جانب  ابر قدرت روسیه و ایالات متحده درتهدید نگاه داشته بود.

در آخرین سالهایی قرن بیستم  بازی  های استعماری روسیه  شوروی در زمان دولت داری کریملین برهبری  لیونید بریژنف دررأس وستاد فرماندهی تیوریک و بالقوه  کمیته مرکزی  حزب کمونیست شوروی به فعالیتهایی تسلط گرایانه شان در آسیا و اروپا و امریکای لاتین از آن  جمله  در  کیوبا ، بلویا ،کشور  های خلیج مکسیکو ، هند و افغانستان، نفوذ خود را پهن کرد. این در حالی بود که سازمان  «سیا» تمام فعل و انفعالات روسیه  شوروی را دقیقاً در زیر نظر داشت .

با ایجاد دولت صهیونستی اسرائیل دربیت المقدس و آیجاد  کشوری از نشانی اسلام بنام  پاکستان از بدنه هند بنام  پاکستان شرقی و غربی  که اولی  در مجاورت شرقی خلیج  بنگال و دومی در مسیر رود خانه  های سند و پنجاب  به فاصله دو هزار کیلو متر دور از هم آیجاد و بعد از چند وقتی در دهه  هفتاد  منجر به  جنگ  های خونین بین  بنگله دیش و پنجاب گردید که  دهاکه برهبری مجیب الرحمن تجزیه وآزادی خود را از  پاکستان غربی  اعلام و کشوری جدید، بنام بنگله دش در شرق هندوستان  پا بعرصه وجود گذاشت.

 همچنان که دولت  اسرائیل در بیت المقدس  ایجاد  گردید  به  کمک امریکا و انگلیس تمام  یهودیانیکه  در  جهان  پراگنده بوددند به سرزمین یهود فرا خوانده شدند و دنیا می دید که  چطور کشور  های معظم جهان درفراخوانی و قدرتمند شدن  یهودیان  از سیاست دو  پهلو در برابر ملت فلسطین کار گرفتند به قسمیکه  یهودیان بازوی پر قوتی برای  انگلیس و ایالات متحده درمنطقه  گردید . با براه اندازی جنگ  های شش روزه  بین  اسرائیل و اعراب هرم قدرت  مصر ، سوریه و  عراق  شکست و هر کدام از این کشورها قسمت  های  از  خاک  خود شان را درصحرای سینا و بلندیهای جولان و باریکه  غزه کناره های رود اردن، از دست دادند که به  اینترتیب وجهه خود را سران کشور  های  عربی از دست دادند. 

شورویها که  نفوذ بالقوه خود را بعد از جنگ  های شش روزه  اعراب و اسرائل در منطقه ،از  دست داده بودند، میکوشید  در سایر مناطق نفوذش را حفظ نماید .از همین سبب کوشید تا کودتای محمد داود خان را با همکاری حزب طرفدار خودش پرچم به ثمر برساند که در نتیجه در 18سرطان 1352 به  حکومت محمد ظاهر شاه و دهه قانون اساسی آن  که  از  آشکارترین دوره  های طلائی دیموکراسی و حاکمیت قانون در افغانستان بود در حالی  خاتمه بخشید که افغانستان  از دوصد سال ازسده  های نزدهم/بیستم نقطۀ هایل بین  هند بریتانوی و قیصر های روسیه بود که اخیراً سیاست  بیطرفی آن توسط محمد ظاهر شاه مو بمو اجرا میشد و او نمیخواست کشورش در گیر  سیاست  ها و جنگهای منطقوی گردد.   متعاقب آن با براه اندازی نفوذ بازوی دیگر حزب  خلق به رهبری نور محمد  ترکی و حفیظ الله امین کودتای خونین دیگری  را براه انداخت  که در  پشت  پرده و در بین صفوف نظامیان افغان دست قوی روسیه شوروی از آن حمایت  میکرد که در کودتای دوم که آنرا به «انقلاب  هفت ثور» به شهرت رساندند، محمد داود خان ، رئیس دولت جمهوری افغانستان در اولین روز با کابینه اش از  پا در آورده شد و  حزب  خلق به رهبری  ذواتی که  ظاهراً گردانندگان کودتا بودند. بدون وقفه شورای انقلابی را دایرو از تربیون اطلاعاتی  آن، آعضای کمیته  مرکزی  حزب را از طریق رادیو افغانستان اعلام و نور محمد  ترکی را بحیث رهبر و رئیس  حزب و دولت انقلابی تعیین و در همین  هفته  تلویزیون ملی افغانستان را که در آخرین روز  های زندگی محمد داود خان   به پایه تکمیل رسیده بود فعال ساخته و مردم  برای اولین  مرتبه  چهره مردی  را که بعداً رئیس  شورای انقلابی و رئیس دولت  انقلابی افغانستان شد روی پرده آن  دیدن نمودند . اعضای بی تجربه این حزب، نتوانست  نیرو های قلیل کار گری و  دهقانان را در کشور  با خود متحد بسازد و از هر طرف مردم بر ضد  آن قیام نمود که دولت کمونستی کابل  زیر فشار  های  گسترده مجاهدین افغان  موجودیت  خود را به  خطرجدی میدید .لذا خوش داشت  که روسها در امور مملکت  داری آنها رسماً اشتغال واشغال وظیفه نمایند و از این رو در وزارت  خانه  های کلیدی و موسسات امنیتی یک یا چند نفر از شوروی ها بحیث مشاور و مستشار شروع بکار نمودند. ولی  این کار درد  حکومت  کمونستی کابل را  که محدود بر نفوذ شان در چند شهر مرکزی آن شده بود   داوا نمیکرد .لذا نور محمد  ترکی به سفری که به هاوانا پایتخت  کیوبا داشت در باز گشت ظاهراً از کمیته  مرکزی  حزب روسیه در ماسکو خواست  تا بخاطر نجات  حکومت به رهبری  حزب خلق قوای نظامی اش را داخل افغانستان سازد که مشارالیه در رسیدن بکابل بلا وقفه از سوی حفیظ الله امین  بقتل رسید که بعد  یک  هفته با آمدن قوای روس که ببرک  کارمل را  نیز با خود بدرقه  میکرد ،قبل از رسیدن او  بکابل حفیظ الله امین  با یاران  معیتی اش در یک  شب نشینی در کاخ  تاج بیک در جنوب کابل بقسم دراماتیک مسموم و بقتل رسید و از همین  تربیون حزب رادیو افغانستان آقای برک کارمل را بحیث رئیس حزب و دئیس دولت افغانستان معرفی نمود.

 با اشغال نظامی روسها  عملاً جنگ سرد به اراده و زور بازوی مجاهدین افغانستان و امکانات پولی و پوشش سیاسی وتسلیحات ایالات متحده و کمک کشور  های اروپائی در برابر شورویها در افغانستان به جنگ  گرم تبدیل  وروسها  بعد از ده سال در سال 1991با افتضاح و شکست افغانستان را ترک  گفته و بابیرون شدن قوای سرخ  از افغانستان عملاً جنگ سرد  خاتمه یافت که در نتیجه ملت افغانستان  بیشتر از پنج ملیون  کشته ، آواره وبیجا شدۀ  جنگی ، مهاجر  ، شهید و معیوب بجا گذاشت و   برنده  این  جنگ  تاریخی گردیدند .ولی شور بختانه که سرنوشت این مردم  مظلوم در برابر  بازیهای جدید  نفوذ و قدرت  جهانی  بدون یار و  پشتیبان در کوچه های به  آتش  کشیده و شهر  های مخروبه  از جنگ تنها  گذاشته شد . این  ملت  در ظرف حدود ده سال تمام دارو ندار خود را  در جنگهای داخلی  از دست دادند و در اخیر نیز  نیروی معلوم الحال طالبان با همیاری  القاعده در سال 1375هش/1996 در افغانستان به قدرت رسیدند که در سال 1380هش/2001توسط نیرو های مقاومت مجاهدین و پوشش بالقوه هوا پیما ها و راکت  های  رهبری شده  ایالات متحده امریکا و پشتیبانی لالقوه ایالات متحده و جامعه جهانی سر نگون گردیدند که بعد از آن  کارو  کوشش بخاطر چیز  هایی که  در ظرف  این سالها  از کف مردم بیرون شده بود در دست  انجام قرار گرفت .

از آن تاریخ  تا امروز(از 2001 تا 2014) گاه شماری تاریخ افغانستان رنگ دیگری بخود  می گیرد   که در بحث  آینده  به   بدون مداهنه و پنهان کاری به  آن  خواهیم پرداخت.

 

 


بالا
 
بازگشت