توردیقل میمنگی

        

نویسنده: توردیقل میمنگی
هفتم جوزای ۱۳۹۴ خورشیدی

فاجعۀ هفتم جوزای ۱۳۸۶ خورشیدی شهر شبرغان، با خون مظلوم ترین انسانهای
 عدالتخواه در تاریخ رقم خورده، پس هیچگاه فراموش نخواهد شد

این مطالب را بازنویسی می کنم تا حقیقت و عینیت این فجایع درحافظه ی مردم و صفحات تاریخ برای همیش زنده بماند و ایمان به مبارزه در راه محو بیدادگری ها در میان مظلومین خدشه دار نگردد.

هیچ جنایتی به خودی خود واقع نمی گردد، مگر اینکه فکر جنایت در افکار و اندیشه ی جنایتکاران، از قبل مشروعیت نیافته باشد و جانی در ارتکاب این عمل، خود را محق و مستحق نداند.

پس برای محو جنایات و بیدادگری ها در یک جامعه، هیچ راهی را سراغ نداریم، مگر اینکه افکار وباورهای جنایت آفرین را، دراذهان مردم دگرگون سازیم و مشروعیت های تحمیقی فکر جنایت را از شعور افراد وابسته به یک جامعه پاکسازی نماییم.

منظور از ثبت جنایات و جنایتکاران درتاریخ، صرفاً بازگویی فجایع و معرفی عاملین آنها نیست، بلکه هدف اساسی این کار، بازشناسی علل و عوامل عینی جنایات با جستجوی راه های حل دایمی و جلوگیری از تکرار آنهاست.

فاجعۀ هفتم جوزای ۱۳۸۶ خورشیدی در شهر شبرغان، یکی از آن جمله جنایات سازمان یافته  و شعوری در محافل حاکمۀ  قبیلوی در افغانستان است، که از داعیۀ حق مالکیت و حق حاکمیت بلامنازع قبایل حاکم، در سرزمین امروزی افغانستان نشأت یافته و زادۀ اذهان مسموم شدۀ توده های قبایلی، زمامداران و فرهنگیان ایشان با زهر مشروعیت های تحمیقی و برتری جویی های غیر واقعی و غیر انسانی برعلیه دیگر باشندگان این کشور می باشد.

جنگی که فعلاً در کشور ما جریان دارد، ادامۀ بلاوقفۀ نبرد بیداد و عدالت از گذشته های دور تا به امروز است، که تیکه داران حاکمیت و قدرت دولتی با خدعه و نیرنگ، خواهان تحکیم و تداوم انحصار قدرت و جوامع حق طلب مصمم به در هم شکستن کامل و تمام زنجیر اسارت و بی عدالتی، با تأمین تساوی حقوق کلیه اقوام و ملیت های ساکن درین سرزمین، در یک فضای دموکراتیک و انسانی به دور از تمامی اشکال برتری جویی ها اند.

 در تاریخ وقوع اینگونه جنایت ها، هرگز فراموش نمی شود و صدای حق طلبی مردم هم مادامی که ظلم و بی عدالتی، تبعیض و تفرقه وجود دارد، نه تنها که خاموش نمی گردد، بلکه از خون شهدای راه حق و عدالت آبیاری و با گذشت هر روز، بیشتر از پیش تقویت می یابد.

فریادهای دیروز، امروز و فردای خلق های ستمدیدۀ میهن ما، همیشه دادخواهانه و عدالت شعار بوده، هیچگاهی نباید روحیۀ برتری طلبی و انتقام جویی را با خود حمل کند.

مبارزات عدالتخواهانۀ مردم ما هیچ هدفی، به جز رستن از زیر بار مناسبات موروثی وغیرعادلانۀ ملی با خود ندارد و درین راه تا محو کامل پدیدۀ شوم هژمونیسم و حاکمیت طلبی های انحصاری، بر پایۀ منافع این و یا آن قوم و قبیله ای ومحرومیت های دیگران مبارزه می کنیم و مبارزه خواهیم کرد.

روز جمعۀ هفتم جوزای ۱۳۸۶ خورشیدی، آن روز خونین و وحشتناک در تاریخ افغانستان و حیات باشندگان شهر شبرغان است، که نمایندۀ محافل فاشیستی کشور، جمعه خان جلاد ، والی آن وقت ولایت جوزجان، بر اساس یک توطئۀ از قبل پلان شدۀ مافیای قدرت در ارگ ریاست جمهوری، مردم عدالتخواه و ستمدیدۀ جوزجان را، که ازعملکردهای هدفمند و آشوب آفرین دوران زمامداری او و تیم فاشیستی قبیلوی اش، جان به لب گردیده، بنای یک اعتراض مسالمت آمیز و دادخواهانۀ خیابانی را، با تکیه بر حقوق و آزادی های مدنی مندرج در قانون اساسی کشور، سازماندهی نموده بودند، با حضور داشت ده ها خبرنگار داخلی و خارجی، با آتشباری دور از انتظار نیروهای نظامی و امنیتی، که از قبل بر بالای بام ها و محلات مرتفع جابجا گردیده بودند، استقبال و طی کمتر از یک ساعت، ده ها اشتراک کنندۀ مظلوم ازبیک، تورکمن، تاجیک، پشتون و هزاره وغیرۀ این اعتراض را به خاک و خون کشیده، با بیشرمی تمام به حامیان فاشیستی اندیش ارگ نشین خود راپور داد، که جنرال دوستم و گلم جمع ها را به جای شان نشانده است.

در حالیکه رسانه های اطلاع رسانی عامه در داخل کشور، اکثراً بنا به دستور حکومت  و حلقات مافیایی داخل ارگ، از پوشش خبری این فاجعه خودداری نموده بودند، رسانه های خبری جهان، در هر گوشه و کنار دنیا، تصاویر دلخراش کشتار جمعی تظاهر کنندگان را بصورت زنده شروع به انتشار و جهانیان را یکجا با مردم سراسر کشور از وقوع این جنایت هولناک آگاهی بخشیدند.

صحنه های خونین و بی رحمانۀ کشتار آن روز، که بصورت مستقیم و به شکل زنده از طریق شبکه اطلاع رسانی بین المللی، همچون بی بی سی، صدای آزادی، صدای امریکا وغیره به نشر سپرده شد، گویا مقدمۀ خونینی بود، بر فاجعۀ قتل وحشیانه و مظلومانۀ فرخندۀ شهید، در زیر مشت و لگد، سنگ و چوب جمعی از اراذل و اوباش بی سر و پا، براساس یک توطئۀ امتحانی حلقات مافیایی و طالبانی، که هشت سال بعد با حضور داشت نیروهای امنیتی و در چند صد متری ارگ ریاست جمهوری اتفاق افتاد.

صرف با این تفاوت، که فاجعۀ قتل مظلومانۀ فرخنده را نیروهای امنیتی حاضر در صحنه نظاره گر بودند و قتل عام شهر شبرغان را، این نیرو های امنیتی و پاسداران قانونی جان، مال و امنیت مردم بودند، که بر حسب دستور مقامات بالایی دولت و امر والی ولایت ، با بی رحمی دور از انتظارانجام دادند، که بنابه گفتۀ خود جمعۀ جلاد، تا به ازبیک ها درسی داده باشن،د که تا چندین نسل فراموش شان نشود و جرأت ایستادگی دیگردر برابر افغانها را به خود ندهند.

برعکس فاجعۀ قتل فرخنده، که مقامات دولتی زیر فشار افکارعامۀ جهان و مردم افغانستان با اندک تأخیر مجبور به پیگری قضیه و دستگیری بخشی از عاملین درجه چند این فاجعه گردیده و یک عده را محکوم به مجازات نمودند، عکس العمل قبیله سالاران ارگ در ساعات اولیۀ وقوع فاجعۀ شهر شبرغان کاملاً مشخص بود، ضراراحمد مقبل وزیر داخلۀ وقت، بنابه دستور از قبل صادر شدۀ حامد کرزی جهت بررسی قضیه، یکجا با عده ای از کرسی نشینان بالایی دولت، به جای محکوم سازی این فاجعه وعاملین آن،  با توطئه خواندن این حادثه، خواهان دستگیری و محاکمۀ جنرال دوستم و همکاران نزدیک او در حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان بودند، معترضین عدالتخواه را، که در مطابقت کامل با ارزشهای قانون اساسی و معیارهای جامعۀ مدنی، اجتماع مسالمت آمیزعدالت طلبانۀ جمعی را سازمان داده بودند، آشوب طلب های بی بند و بار خطاب نموده، به خود و خانواده های ایشان اخطار دادند که از ارتکاب مکرر این چنین اعمال خودداری نمایند!! در غیر آن حکومت در خواب نیست و به آنها ترحم نمی کند..........

هیأت دولتی که تحت فشار افکار جامعۀ جهانی و مردم افغانستان، بعداز نشر مستقیم و زندۀ صحنه های کشتار، که شباهت عظیمی به صحنه های کشتار فیلم های جمیز باند و جنگ های مافیای مواد مخدر در فیلم های سینمایی داشت، جهت بررسی قضیه به شبرغان اعزام گردید، بنابه دستور از قبل صادر شدۀ مافیای ارگ ، در جستجوی راه های محکوم سازی مظلومین و مقتولین، با مرتبط سازی ایشان به جنرال دوستم بود، تا ارزیابی جنایت و عاملین آن، در رأس جمعه خان همدرد!!، که خود برملا کنندۀ یک تصفیۀ حساب سیاسی است که باخلق ازبیک وتورکمن صورت می گیرد.

خوشبختانه ازهمان ابتدای شکل گیری فاجعۀ کشتار جمعی در شبرغان، موجی ازاعتراضات خودجوش در سطح ملی و بین المللی با مراجعه به اسناد و مدارک غیر قابل انکار جنایت و کشتار مردم توسط دولت، که توسط خبرنگاران، خصوصاً خبرنگاران خارجی، تصویربرداری و ضمیمۀ راپورتاژهای تکان دهنده به نشر رسیده بود، آغاز و مدتها تیتر اول روزنامه های معتبر جهان و سرخط  اخبار مهم رادیو تلویزیون های مهم را بزبان های مختلف و در کشور های مختلف به خود اختصاص داد.

این امر از تلاش مذبوحانه و سادیستی دولت در جهت محکوم سازی مردم و کشانیدن پای جنرال دوستم در قضیه تا اندازای کاست و حامد کرزی با کراهت تمام رأی به کناره گیری داوطلبانۀ  جمعه خان جلاد از مقام ولایت جوزجان داد.

اما، جمعه جان با ناز وعشوه های یک جانی نازپروردۀ کرزی و مافیای ارگ کابل، بعد از چندین روز تأخیر و دفاع بیشرمانه و شرورانه از عملکرد خود در قبال مردم بی دفاع، از وظیفه مستعفی و با دبدبۀ تمام در ارگ کابل مورد پذیرایی قرار گرفته، با اعطای نشان و مدال تقدیر و بحیث وزیر مشاور و والی پکتیا بصورت همزمان تعیین وظیفه گردید.

جنایت انجام یافته از جانب او، همانند فاجعۀ آدمسوزی سرپل در سال ۱۳۴۳ خورشیدی، توسط اکبرخان اسحاق زی و کماالدین اسحاق زی، نه تنها که بازهم مسکوت گذاشته شد، بلکه صدای اعتراضات مردم با توطئه و تهدید، تخویف و تطمیعُ تضعیف و دظاهراً قضیه با دور شدن این جلاد از مقام  ولایت جوزجان مختومه اعلان شد.

 به این ترتیب، تمامیت طلبان و حلقات فاشیستی دولت افغانستان، خواستند به شیوه های اسلاف خویش،  یک زخم کهن تاریخ راُ که ریشه در بیعدالتی ها و نابرابری های تاریخی دارد، با اعمال زخم عمیق تر و وحشیانه تر جراحی نموده، با اینکار خود از مردم اوزبیک و تورکمن در حذای خیزش های دادخواهانه و حق طلبانۀ ایشان طی دهه های اخیر انتقام گیری و به تصور باطل خویش، مسیر دادخواهی را بر روی ایشان مسدود سازند.

 اما درتاریخ اینگونه جنایت ها، هرگز فراموش نمیشود و صدای مردم هم مادامی که ظلم و بیعدالتی، تبعیض و تفرقه وجود دارد، نه تنها که خاموش نمی گردد، بلکه از خون شهدا ی راه حق و عدالت آبیاری و با گذشت هر روز، بیشتر از پیش تقویت می یابد.

چنانچه ما همین اکنون در سرزمین خود شاهد آن هستیم، که با وجود هزاران بار سرکوب وحشیانۀ قیام های دادخواهی مردم مظلوم و مستضعف، از جانب دولت های مستبد و تمامیت طلب قبایلی، و یورشهای سازمان یافته در جهت محو وجودی اقوام و ملیتهای مختلفی همچون اوزبیک ها، هزاره ها، تورکمن ها وغیره با سلب مالکیت، کوچ های اجباری، کشتارهای جمعی، اعمال محرومیت های وحشیانۀ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، نه تنها که موجودیت فزیکی ایشان را منحیث باشندگان اصلی و دایمی سرزمین های اجدادی آنان از میان نبرد، بلکه این سرکوب شدگان پس ازهربارکشته شدن و سوختن، چون ققنوس با نیروی صدچندان از زیر خاکستر وجود سوخته ی خویش در تاریخ سرافراخته  و راه های طی ناشدۀ عدالت را، بازهم مصمم به زیر پا گذاشتن و رفتن تا محو تمام و کامل بیعدالتی ها گردیده و به مبارزات حق طلبانۀ خویش ادامه میدهند.

جنگی که فعلاً درکشور ما جریان دارد، در واقعیت امر اشکال متحول شدۀ نبرد بیداد وعدالت از گذشته های دور تا به امروز دراین سرزمین است، که همیشه هم پایی مداخلات بیرونی را، گاهی در وجود اشغالگران بریتانیای کبیر، بعضاًهم استیلاجویان ایرانی، زمانی هم در قامت مداخلات مستقیم روسها وارتش سرخ، بعدهاهم درتهاجم ارتش و استخبارات پاکستان در توأمیت با لشکرعقبگرایان، طالب و القاعده، در نهایت هم تهاجم امریکا و ناتو در پوشش یک جنگ بین المللی برعلیه تروریسم و بنیادگرایی، در تفاهم با حاکمیت های دولتی بر سراقتدار در مقاطع مختلف تاریخ با خود داشته است، که در کلیه مراحل در کنارده ها عامل دیگر، یکی از عوامل عمدۀ داخلی، موجودیت بیدادگری ملی و تداوم سیاست های حذفی تیکه داران حاکمیت و قدرت تک ملیتی درین کشور می تواند به حساب آید.

این حاکمیت های تمامیت طلب شئونیستی  دایما با خدعه و نیرنگ و اکثراً هم یارگیری های ننگین از اجانب، خواهان تحکیم و تداوم انحصار قدرت،  با حذف ویا به حاشیه راندن اقوام و ملیت های محکوم بوده، بالطبع جوامع حق طلب هم دایما مصمم به درهم شکستن کامل و تمام این زنجیر اسارت و بی عدالتی، با تأمین تساوی حقوق کلیه اقوام و ملیت های ساکن درین سرزمین بوده ومیباشند.

سلطۀ روح حاکمیت طلبی وبرتری جویی دراذهان وباور، بخش هایی معینی از باشندگان افغانستان که، بصورت سیستماتیک وسازمان یافتۀ آن، از مدتها قبل پرورش وترویج می یابد، وروز تا روز هم بر ابعاد آن فزونی بعمل میآید بزرکترین علل وقوع جنایات وفجایع در ین کشور است که، دور از هر نوع تردید، فاجعۀ هفتم جوزا وهزاران جنایت دیگرنیز، از آن سرچشمه گرفته وخواهند گرفت.

پس ناگزیریم که از فراموش سازی  عامدانه وتحمیقی جنایات در تاریخ جلوگیری نماییم، تا با الهام از درسهای تلخ آنها، بتوانیم راه های جلوگیری دایمی واساسی  وقوع جنایات را جستجو گر شویم واذهان مردم را از افکار جنایت آفرین تطهیر نماییم.

در سرزمین من و تو، آنچه که مفقود است همین عدالت راستین و قبول راستین افکار و اندیشه های همزیستی انسانهای هموطن در کنار هم و هر یک در خانه و کاشانۀ خویشتن، با تمامی داشته های انسانی ایشان است، که با همه نیاز و اشتیاقی که فرد فرد باشندگان این سرزمین بدان داشتند و دارند، بازهم از رسیدن بدان محروم اند.

هفتم جوز، ادرسنامۀ ماندگار بیدادستیزی در برابر تمامی انواع ظلم و بیدادگری در سرتا سر کشور و برای همه هموطنان من و توست، تا راه های محو ابدی بیداد و تبعیض را، به تمامی نسل های سرزمین ما پیام رسان شود و یادآوری نماید، که با ظلم و بیداد در یک سرزمین نمی توان آرزوی بزرگ همزیستی و هموطنی را برآورده ساخت و کشور را به مأمن سعادتبار زندگی، برای همۀ باشندگان آن مبدل نمود. هرچندی که چندین سال از آن روزشوم و خونین سپری شد و با گذشت هر روزی ضریب مرگ بی گناهان بالا و بالاتر رفت، ولی آن مرجعی، که به مرگ و کشتارنقطۀ پایان بگذارد و دست ستمگاران را از کشتار بیگناهان باز دارد، هنوز هم ناپیداست! باید این کمبود اساسی را با وجدان بیدار همه باهم، به دور از امراض مهلک برتر بینی قومی و قبیلوی جستجو و رهیاب شویم، تا بتوانیم علاج اساسی دردی را که در طول زمانه ها لاعلاج مانده است  به دست آوریم.

سعادت متاع انحصاری هیچ فرد ویا گروه معین، قوم ویا قبیلۀ مشخص در هیچ جامعه ای در هیچ کجای عالم نیست وعدالت را با تأمین خواسته های بخشی و نادیده انگاری حقوق دیگران، هیچگاهی نمی توان برقرار نمود و صلح واقعی هم در فقدان عدالت واقعی هرگز پا به عرصۀ هستی نمی گذارد.

پس بیایید با رجوع صادقانه به تمامی درس های تلخ تاریخ، راه رسیدن به عدالت و برادری واقعی را جستجو و در عمل وارد زندگی روز مرۀ مردم خود سازیم، تا بتوانیم برادری را با برابری توأم نموده به نابرابری ها خاتمه بخشیم و راه تکرار فجایع هفتم جوزا هارا، در کشور خود برای همیش مسدود سازیم.

ارواح شهدای هفتم جوزا و جمیع جانباختگان راه حق شاد و یاد شان گرامی باد

 

 


بالا
 
بازگشت