ابراهیم ورسجی

 

داعش؛ساخته وپرداخته ی سازمان های جاسوسی،یازاده ی ایستادگی اسلام دربرابرمدرنیته؟

ابراهیم ورسجی

1-1-1394

نقش سازمان های جاسوسی درپیدایش داعش

این نویشته،  درسه بخش، سامان داده شده است:نخست،نقش سازمان های جاسوسی دور ونزدیک  درپیدایش داعش.دوم،نقش دولت های خود سروناکام مسلمان درپیدایش داعش.سوم،نقش ایستادگی اسلام دربرابر مدرنیته / نواندیشی، درپیدایش داعش.روشن است.اززمانی که، پدیده ی بنام داعش یا دولت اسلامی عراق وشام، عرض اندام کرده وبخش های ازهردو کشوررا بزیرکنترول خود درآورده است؛بحث ها وگمانه زنی های گونه گون درباره ی این گروه که خود را خلافت اسلامی نامیده ودست های پنهان وآشکارپشت سرآن،صورت گرفته ومی گیرد.واقعیت این است که، عده ی این پدیده ی نوبرآمد را ساخته وپرداخته ی سازمان های جاسوسی بویژه سیا،سازمان اطلاعات- مرکزی امریکا وموساد یا سازمان جاسوسی اسرائیل؛ وعده ی دیگری هم آن را زاده ی سیاست شیعه گسترانه ی جمهوری اسلامی ایران وسیاست شیعه ستیزانه ی عربستان وامارت های نفتی جنوب خلیج فارس،درمنطقه نامیده اند.بهرحال،علل پیدایش وکارکرد این گروه نام نهاد که خود رانماینده ی اسلام نامیده وبه باورخود می کوشد خلافت اسلامی یاعصردرخشان یا اولیه ی اسلام ومسلمان ها را ازگورستان تاریخ بیرون کرده دوباره به آن جان تازه ببخشد؛ازهرنگاه، قابل بحث ومناقشه می باشد.

باوجود اینکه،نقش سازمان های جاسوسی دورونزدیک درپیدایش داعش را دربرهه ی نخست نویشته گرفته ام؛ به این اصل باورکامل دارم که، سازمان های جاسوسی درپیدایش داعش آن گونه که رسانه ها بزرگ نمائی کرده ومی کنند، نقشی بازی نه کرده اند.به این معناکه،نقش سازمان های زیرزمینی کشورها دراین نویشته موضوع بنیادی نمی باشد.روشن است.وقتیکه نقش سازمان های زیرزمینی درپیدایش این هیولامهم نیست،پس،مسئله ی بنیادی درپیوند باپیدایش این مهمان ناخوانده این گونه جمع بندی می شود:نخست،نقش سازمان های جاسوسی درپیدایش داعش آن گونه که برخی تحلیل گران چه مغرض وچه بی طرف انگشت گذاشته اند ومی گذارند،بسیار تعیین کننده نیست.دوم،عامل عمده درپیدایش داعش ،دولت های ناکارآمد ومستبد حاکم برکشورهای عربی- اسلامی می باشد.درگام سوم هم،ایستادگی اسلام دربرابر موج روبه افزایشِ مدرنیته / نواندیشی جای می گیرد که نخست  کمک کرد به پیدایش بنیاد گرائی اسلامی ودرگام دوم،دیگردیسی دربنیاد گرائی اسلامی؛ باتوجه به عامل های دیگری که درباره شان بحث خواهد شد،زمینه سازپیدایش سازمان های تروریستی مانند:طالبان،القاعده،بوکوحرام وداعش شده اند.

ازاین رو،بحث را ازعامل نه بسیار اثرگذار درپیدایش داعش،یعنی سازمان های جاسوسی می آغازم.البته که،بحث رابه گونه ی آغازکرده وادامه می دهم که بیشتر بارد نظریه ی توطئه همراه می باشد نه درهمراهی با آن.به این خاطرکه،ارج گذاریی بیش ازاندازه به نظریه ی توطئه درکشورهای مسلمان، هم حقیقت کشی ومسئولیت گریزی حکومت های مستبد را سبب شده وهم کمک کرده به این که، استبداد هم ادامه یابد وهم تباه کاری کرده وضع ناهنجارکنونی جامعه های مسلمان را ایجاد نماید وقبول مسئولیت هم نکند.نگاهی به گذشته ی نزدیک نشان می دهد که ،ازدوران جهان دوقطبی یعنی کمونیسم وسرمایداری، این میراث شوم باقی مانده است که، کمونیست هامخالفان ایدئولوژیک خود را نوکرامپریالیسم می خواندند ونوکریی خود به مسکورا ازنظرهاپنهان می کردند ودرکمپ مخالف شان، یعنی طرفداران سرمایداری هم ازهردیکتاتورجنایت کاروهرگروه مذهبی بنام مخالف بلاک رقیب حمایت می شد که نماد آن حمایت غرب ازسازمان های مذهبی مخالف کمونیسم درافغانستان ازکانال نظامی های جنایت کارپاکستانی می باشد.طوریکه دیده شد و می شود،دستاوردی چنان سیاستی را اکنون درقالب های القاعده،طالبان،بوکوحرام،الشباب ،داعش وده ها گروه تروریست مذهبی یامذهبی نما درپاکستان نظاره گرمی باشیم.

درواقع، درپیوند باداعش ودیگر گروه های تروریستی است که تئوری توطئه معنا وکاربرد پیداکرده ومی کند.به سخن دیگر،تئوری توطئه بخشی ازبازی های سیاسی- ایدئولوژیک قدرت های بزرگ هم بود که وابستگان شان نسخه برداری وبه جهان پس مانده تحویل دادند تا حکومت های ستمگرونابکارپشت سرآن جنایت های خود راپنهان وعوام فریبی یابرف خود رابه بام همسایه ها واریزنمایند.درسطح گروه های سیاسی شبه مذهبی، بنیاد گرایان بیشترازهرگرایشی دیگری به قبول وگسترش تئوری توطئه گرفتارمی باشند.به این معناکه،تمام کمبودی ها وجنایت های خود رابه مخالفان خود بویژه کشورهای غربی نسبت داده می کوشند غرب رامظهرشرارت وخود رامظهرخیرجلوه دهند.اینجاست که، تئوری توطئه نهادینه شده وباعث شد که واقع بینی ازجهان سیاست پس مانده هارخت سفربربندد.بطورنمونه،غربی ها بویژه امریکا ازجهاد گران افغانستان علیه اتحاد شوروی حمایت کردند.حمایتی که سبب شد درزیرسایه ی تئوری توطئه همه سازمان های مذهبی فعال درکشورهای مسلمان زاده ودست پرورده ی نظام های غربی شمرده شوند.ازهمه خنده زا اینکه،حکومت های دست نشانده ی غرب درکشورهای مسلمان هم رقیبان مسلمان خود را زاده ی سیاست های غرب معرفی می نمایند.مثلن،حکومت های عرب دوست یا دست نشانده ی امریکا وانگلیس بارها ازباداران خود شکوه کردند ومی کنند که اخوان المسلمین را درسرزمین خود اجازه ی فعالیت داده اند.مسئله ی که به قانون وآزادی های رایج درکشورهای غربی رابطه دارد نه به سیاست های آن ها.

دراین راستا، اخوان که خیر،باوجود محافظه کاری کارنامه ی تروریستی ندارد وتحصیل یافته های دانشگاه های غربی هم زیاد درصف های آن حضوردارند.اما القاعده وداعش وشاخه هایشان ازجمله حزب تحریرهم نوکران ودست ساخت سیاست امریکا وانگلیستان جازده شدند.در جازدن سروکله ی این گروه های تروریستی وخشن به آستان نظام های امریکائی- غربی،یک مشکل این است که جنایت بسیاری حکومت های خود سرمسلمان پشت معرکه رفته همه کمبودی هابه شانه ی باداران ومخالفان شان انداخته می شود.مثلن،نظامی های پاکستانی وحکومت شاهی عربستان به شمول دیگرامیران نفتی جنوب خلیج فارس، بسیار تباه کارانه درجهت راه اندازی وپیشبرد طالبان،القاعده واکنون داعش،نقش بازی کرده اند.البته که،امریکا هم ازکارنامه شان آگاه بود ونخواست که مانع تباه کاری دوستان خود درخاورمیانه وجنوب آسیا شود.ازاین رو،اگردیروزوامروز،امریکا زیان های ازتروریستان برداشته وبرمی دارد،همه برمی گردد به چشم پوشی برکارنامه ی تروریست پرورانه ی دوستان خودش.

بهرحال،مسئله درباره ی داعش هم همان می شود که درباره ی طالبان والقاعده بود.برای نمونه،بی تفاوتی امریکا به افغانستان پساکمونیستی ،پاکستان وعربستان راگستاخ کرد تا جهادی های قبلن دست پرورده ی خود را تضعیف وطالبان والقاعده راتولید نمایند.دوگروهی تروریستی ای که باراه اندازیی رخداد یازدهم سیپتامبر2001 ،پای امریکا را به افغانستان کشانده هم جیب ژنرال های پاکستانی راپرکردند وهم جیب مالیه دهندگان امریکائی را خالی نمودند.ازسوی دیگر،براندازی حکومت صدام حسین توسط جورج بوش درماه آوریل 2003ونصب کردن ملیشه های شیعه ی طرفدار ایران به قدرت دربغداد،بازارالقاعده را درعراق به کمک عربستان گرم کرد.همچنان،خیزش مردم سوریه علیه حکومت وحشی بشاراسد وکمک ایران برای ادامه ی آن،عربستان ودیگرنفت داران عرب را پشت سر مخالفان حکومت دمشق قرارداد.فشرده اینکه،سیاست نا درست امریکا درافغانستان ،عراق وسوریه که آقای بارک اوباما،رئیس جمهورکنونی آن کشورهم به آن معترف می باشد،باعث شد که پاکستان وعربستان ودرمجموع درگیری های شیعه ووهابی درمنطقه ی خاورمیانه،داعش را به میدان بیاورد.درواقع،اینجا سیاست های غلط دولت های خود سرمسلمان است که داعش را ایجاد وفربه کرده ومی کند، نه برنامه ی ازقبل فراهم شده ی سازمان های جاسوسی.با زهم،سازمان های جاسوسی ازاین نگاه کوتاهی بدوش داشتند ودارند که فراهم کردن اطلاعات نا درست شان باعث تهیه ی سیاست های غلط وکاربرد آن هاشده وکمک به برآمدن داعش نموده است.ازاین رو،من باتئوری توطئه مخالفت کرده به این با ورهستم که این تئوری تنهابرای فرارازمسئولیت توسط سیاست کاران ناکام واغلب تباه کارمفید است نه برای سیاست کارانیکه ازاراده ی مردم برخاسته اند وخود را درانجام کارهامسئول می پندارند.اکنون که، ازنظریه ی توطئه و ناکارآمدی آن ونقش کمرنگ وپررنگ سازمان های جاسوسی درپیدایش داعش سخن گفته شد،لازم است به بخش دوم ومهم نویشته، یعنی نقش دولت های ناکام وغیرمسئول مسلمان درپیدایش این هیولاپرداخته شود.

نقش دولت های خود سروناکام مسلمان درپیدایش داعش

امروز،درکشورهای مسلمان، سه مسئله ی جانکاه بیداد می کند:نخست،ناکارآمدی وفساد حکومت های خود سر- مستبد.دوم،فقرمادی وفرهنگی توده های مردم.سوم،تندروی وتروریسم مذهبی ازگونه های داعش،طالبان،القاعده وبوکوحرام.روشن است که حکومت های خود سر،نابکار،فاسد ومستبد، عامل عمده ی دومسئله ی دیگر می باشند.مثلن،درکشورنیجریه که درآن بوکوحرام توحش براه انداخته است؛روزجمعه 20مارس،رسانه هاگزارش دادند که "بیشترازهشت میلیارد دالر،بودجه ی امنیتی- جنگی مختص برای مبارزه علیه بوکوحرام، بهوده تلف شده است." یعنی حیف ومیل شده است. ازسوی دیگر،همین حکومت های خود سر- مستبد- فاسد،برای فرار ازپذیرش مسئولیت درپس مانده نگهداشتن مسلمان ها وزمینه سازی برای فربه شدن تروریسم،نظریه ی توطئه را بسیارفربه کرده به خورد مردمان زیرفرمان خود داده ومی دهند.خوشبختانه که،انقلاب معلوماتی وبزیرکشیده شدن دیوارهای بلند وضخیم سانسور،چنان سطح آگاهی توده ها رابالابرده است که دیگرهیچ گونه ترفندی کاربرد نداشته ومردمان زیرسلطه ی استبداد هم آزادی وحکومت قانون می خواهند وهم حکومت های تابع اراده وخواست شان.ازاین رو،حکومت های خود سر بسیارمی کوشند با فربه کردن تندروی مذهبی وتروریسم وفریب دادن عوام بقای خود را تضمین کنند.اینجاست که، نقش حکومت های مستبد وخود سر درتولید وگسترش تروریسم وداعشی گری نمایان می شود.البته که،کمک حکومت های خود سر درجهت پیدایش تندروی وتروریسم مذهبی مسئله ی تازه ی نیست بلکه پیشینه ی درازی دارد.

بطورنمونه،نظامی های پاکستانی از 25ماه مارس 1971تا  16 ماه دیسامبر همان سال،سه میلیون مسلمان های پاکستان شرقی یابنگله دیش کنونی راکشتند وده میلیون مسلمان وهندوی منطقه را مجبوربه پهاهندگی به هند کردند.افزون برکشتارمسلمان ها وهندوهای پاکستان شرقی توسط ارتش پاکستان غربی،این ارتش جنایت کاروقاتل،بتاریخ 11ماه دیسامبر1971، دست به یک حمله ی هوای به چند میدان هوای هند زد که باعث واکنش هند وپیاده شدن سربازانش در  داکه وتسلیمی 90هزار سرباز وافسر پاکستانی بدامن ارتش هند وبرآمدن بنگله دیش شد.جالب این است که،پس ازشکست رسواخیزارتش پاکستان دربرابریک قطعه ی مرزیی سربازان هندی،نظامی های پاکستانی ازرویاروئی با ارتش هند خود داری وبه تربیت سازمان های مذهبی- تروریستی وصادرکردن آن هابه افغانستان وکشمیرهند مبادرت ورزیدند.

درواقع،شکست رسواخیز ارتش پاکستان غربی درپاکستان شرقی دربرابر عوامی لیگ وسربازان هندی،سبب شد که پاکستان به گونه ی سازمان یافته به تربیت تروریسم وتندروی مذهبی اقدام نماید.دراین راستا،وقتیکه درهفته ی پسین ماه دیسامبر1979،ارتش سرخ وارد خاک افغانستان شد،جهان غرب بویژه امریکا وعربستان باتمام نیروپشت سر تروریسم پروریی پاکستان قرارگرفتند که دستاورد آن ها ویرانی کابل دربرخورد های وحشت بارفرماندهان نادان جهادی وجاده سازی آن هابرای راه اندازیی تروریسم القاعده وطالبان زیرسایه ی نظامی های پاکستانی می باشد.ازاین رو،به صراحت می توان گفت که پاکستان آغازگر برنامه ی ریزی وراه اندازیی تندروی وتروریسم مذهبی درمنطقه وجهان اسلام می باشد.دراین راستا،مسئله ی مهم این است که، پاکستان درتروریسم پروری تنهانبود وباید عربستان را هم درکنارآن جای داد.

دراین راستا،تاریخ ایدئولوژیک عربستان نشان می دهد که مذهب این کشور،یعنی حنبلی گری اول درسده ی نهم میلادی دربرابرجنبش نواندیشی معتزله قرارگرفته فلسفه وتفکررا درخلافت باصطلاح اسلامی عباسی خفه کرد وقرن ها بعد درسده ی هجدهم با کمک به برآمدن وهابیت که تاریک - متعصب ترین برداشت ازدین می باشد، میراث خوار "خوارج" یاباغیان علیه خلافت ومیوه ی تلخ کنونی اش یعنی القاعده،طالبان وداعش و...شد.اگرچه، وهابی گری درسده ی هجدهم آغازبکارکرده بود وائتلاف قبیلگی باخانواده ی السعود،خانواده ی حاکم کنونی عربستان ساخته بو؛اما، ازاینکه، درسده های 18و19 برهمه ی خاک عربستان حاکم نبود وهمچنان درسده های یاد  شده این کشورقبایلی نفت رانشناخته بود؛خطرش برای مسلمان هاقابل پیش بینی نبود.بهرحال،بعدازجنگ جهانی اول که ترکیه ی عثمانی نابود شد،انگلیستان،خانواده ی هاشمی  یا فرمان روای مکه ومدینه را به اردن وعراق برد وبه خانواده ی السعود ووهابی گری  کمک کرد تا برهمه  بخش های عربستان حاکم شوند.پس ازآن،باکشف نفت، این کشورقبیلگی جمع وهابیت تاریک اندیش بلای شد برای عرب ها وهمه ی مسلمان ها حتاجامعه ی بشری.

به گواهی تاریخ،این کشوروهابی- نفتی،درچهار برهه بسیار پول نفت خود را علیه اسلام ،عرب ،عجم وروس بکارانداخت:نخست،دربرابر ملی گرائی جمال عبدالناصر.دوم،دربرابر انقلاب اسلامی ایران.سوم،دربرابر تهاجم شوروی به افغانستان ودرادامه ی آن برنامه ی نظامی های پاکستانی درساخت القاعده وطالبان.چهارم،درجهت براندازی حکومت منتخب محمد مرسی،نخستین رئیس جمهوربرگزیده ی مردم درمصرکه به نهضت اخوان وابستگی گروهی داشت ودارد.پنجم،دربرابرنفوذ ایران درعراق ،سوریه ،لبنان،بحرین واکنون دریمن.برای اینکه این بخش ازنویشته طولانی نشود،ازتوضیح درباره ی همه موارد یاد شده خود داری کرده تنها به آن بخش ها تمرکزمی کنم که کمک به تندروی مذهبی توسط عربستان کرده است ومی کند.

دراین راستا، روشن است که، رقابت مذهبی ایران شیعه وعربستان وهابی درعراق،سوریه،لبنان،بحرین،یمن ودرواقع تمام کشورهای اسلامی وائتلاف نظامی های مصری وعربستان درجهت براندازی حکومت محمد مرسی، وابسته به نهضت اخوان المسلمین / برادران مسلمان؛همچنان،همسوی عربستان ونظامی های پاکستانی،جمع ناکارآمدی حکومت های خود سرحاکم بر کشورهای مسلمان،سهم بزرگی دربرآمد وگسترش تندروی مذهبی وتروریسم باصطلاح اسلام گرا داشته اند.از نظراقتصادی هم،معلوم است که این رقابت های کورمذهبی وسیاسی،زیان های بزرگی برای ایران وعربستان دربرداشته است.بطورنمونه،هزینه های ایران برای نگهداری حکومت نامردمی بشاراسد دردمشق،نظربه افشاگری های سایت های ایرانی های بیرون مرزی ازمرز17میلیارد می گذرد؛وکمک عربستان درجهت ایجاد وفربه شدن داعش ودیگرگروه های افراطی- تروریستی برابریابیشترازکمک ایران درجهت تقویت شیعه گری وتندروی مذهبی درخاورمیانه می باشد.

اگراززاویه ی دین وانسانیت به موضوع نگاه کرده وتمرکزی هم به فقرازافغانستان تا صومالی وازصومالی تا مالی وازآنجاتایمن کنم، روشن می شود که، کمک های یاد شده درجهت تقویت تروریسم بهتراست یادرکمک رسانی به فقرای مسلمان درکشورهای یاد شده؟ اینجاست که، دومسئله نمایان می شود:نخست،عمل برخلاف ارزش های اسلامی وانسانی توسط مدعی های دین داریی قدرت مدار شیعه ووهابی گری.دوم،ماهیت حکومت های خود سر- مستبد روشن می شود که چگونه توان مالی مسلمان ها رابجای کاهش فقر ومصیبت هایشان درجهت تباه کاری وتروریسم هزینه وآن ها را به کشتارگاه تروریسم واستبداد می رانند.ازهمه خنده دارتراینکه،عربستان تنها درسنگردشمنی بانفوذ ایران پول هزینه نمی کند بلکه درمبارزه با میانه روی دینی هم درمصرپیشگام می باشد.مثلن،روزجمعه 13 ماه مارس،عربستان ودیگرنفت داران جنوب خلیج فارس،درکنفرانس شرم الشیخ،مبلغ 12 میلیارد دالر برای ژنرال سیسی،حاکم کودتاچی مصر، دادند تا موفقانه اخوان المسلمین را سرکوب نماید.واضح است. سرکوب اخوان که یک جمعیت فراگیر- میانه رومذهبی درتمام منطقه می باشد؛ کمک بزرگ برای داعش ودیگرسازمان های تروریستی می نماید تاموفقانه نسل نومسلمان را تروریست وتندروساخته اهداف ناپاک خود رابه پیش ببرند.

ازاین رو،به صراحت می توان گفت که حکومت های مستبد ، تروریسم وتندروی مذهبی درکشورهای عربی- اسلامی دورخ یک سیکه می باشند.به این معناکه،به تقویت یک دیگرمی پردازند.البته تقویت شان به یک دیگراین گونه می باشد ازکمبودی های یک دیگربهره برداری می کنند.بطورنمونه،سرکوب اخوان توسط نظامی های مصری با پطرودالرعربستان کمک به تروریسم داعش می کند.همچنان که،غلطی های حکومت های ایران وبغداد ودمشق کمک به ظهور داعش وخواسته هایش کرد که نمونه ی آن را درحمله ی ناموفق اخیربغداد به تکریت دیدیم که فایده رسان برای داعش شد.البته این گونه فایده رسان که، ملیشه های شیعه به آزارواذیت سنی ها مبادرت کردند.مسئله ی که هم مانع حمله ی هوای امریکا وهم اعتراض حکومت کردستان شد.برای مثال،مسروربارزانی، مسئول اطلاعات وفرهنگ اقلیم کردستان گفته است که:"ملیشه های شیعه ی بسیج شده علیه داعش درجنگ تکریت پس ازداعش،به مصیبتی بزرگترازآن مبدل خواهند شد."ونتیجه ی عملیات برای آزادی تکریت راهم دیدیم که ملیشه های شیعه به کندن کاری قبرصدام حسین درکناره ی شهردست زده سنی های مخالف داعش راهم عصبانی کردند.درواقع،آنچه که درتکریت به نفع داعش گذشت وآنچه درمصرعلیه اخوان ادامه دارد،نشان ازاین دارد که تاحکومت های غیرمسئول ومستبد حضورداشته باشند،تروریسم چه ازگونه ی داعشی وچه ازگونه های دیگرش نه تنها ریشه کن نمی شود بلکه نیرومند شده مسلمان ها را قربانی توحش خود می سازند.ازاین رو، راه بیرون رفت ازبحران ایجاد شده توسط داعش و..این است که علیه استبداد وپسرخوانده اش،داعش مبارزه صورت گیرد.درغیراین صورت،تروریسم داعشی وغیرداعشی گسترش یافته فاجعه پس ازفاجعه برای مسلمان ها تحویل می دهند.

 ایستادگی اسلام دربرابر مدرنیته وتاثیر آن درایجاد داعش

پس ازبررسی نقش حکومت های استبدادی درپیدایش داعش، به نقش ایستادگی اسلام دربرابرمدرنیته / نواندیشی ،درپیدایش داعش می پردازم.برای همه ی آگاهان مسلمان وغربی روشن است که، جهان اسلام ازکاروان مدرنیته / نواندیشی درمقایسه با غرب مسیحی پس مانده است.پس ماندگی که برخی اندیشه ورزان خودی ونا خودی علت آن را درخود اسلام سراغ می کنند وبرخی دیگرهم به عامل های دیگری توجه کرده ومی کنند.واقعیت این است که، درپس ماندن اسلام ازکاروان جهان نو،حکومت های استبدادی حاکم برمسلمان وفقه سنتی به حیث ابزاریا ایدئولوژی سیاسی آن ها نقش بارزداشتند ودارند.درزمینه،مسئله ی مهم این است که، فقه درجای دین تکیه کرده ونقش تمام عیاردین را بازی کرده ومی کند.ازاین رو،حق با آن های می باشد که میان اسلام وفقه سلطانی تمیزنکرده خود اسلام راعامل پس ماندگی مسلمان ها ومخالف مدرنیته جازده اند.

دراین راستا،من درحالیکه میان فقه ودین فرق بارزمی گذارم،به این باورهستم که اسلام مانند مسیحیت ویهودیت،می تواند همسازمدرنیته شود نه کم ونه زیاد.بله،فقه به حیث ایدئولوژی سیاسی حکومت های استبدادی که درجای دین هم نشسته است مانع بزرگ درسرراه مدرنیته به شمارمی آید.ازاین لحاظ،لازم است که مدرنیته راتعریف کرده آنگاه روشن نمایم که اسلام دربرابرآن ایستادگی کرده است یانه؟ معلوم است.همان گونه که درباره ی مدرنیته تعریف هابسیارپیش کش شده است، درباره ی نقش های مخالف وموافق دین نسبت به مدرنیته هم سخن هابسیارگفته شده است.ازنظرتعریفی - کارکردی،مدرنیته تغییربنیادی بینش ونگرش ودرمجموع جهان بینی وخود شناسی ودیگرشناسی انسان می باشد که میان او وگذشته اش مرزآشکارکشیده است.جهان نگری وخود نگریی که عقل را اززیرسلطه ی دین رها وبه حقوق الهی شاهان و بی حقوقی انسان ها پایان وبه انسان درکنارآزاد اندیشی، حق انتخاب هم قایل شده ومی شود.بعدازتعریف مدرنیته،جنبه های مهم وغیرمهم آن وفرق آن بامدرنیسم می آید که ازاین اخیری هم بسیارسخن هاشنیده وبه خاطرداریم.

درواقع،همان گونه که درباره ی نقش های سازنده وغیرسازنده ی دین درزندگی انسان ها سخن ها زیاد گفته شده ومی شود،درباره ی عناصرمهم وحاشیه ی مدرنیته هم چنان چیزی ها یا تفاوت های دیده می شود.مثلن،عده ی سکولاریسم / جدای دین ازدولت راجنبه ی مهم مدرنیته می دانند وعده ی هم کثرت گرائی را وعده ی دیگرهم آزاد شدن عقل وخرد اززیرسلطه ی دین ووحی را زیاد ارج می گذارند.روشن است.اگرسکولاریسم / دین ودولت جدا انگاری را زیاد ارج بگذاریم،چون شکست خورده است،خطاکرده ایم.ازاین رو،باورمن این است که کثرت گرائی جنبه یا میوه ی بسیارمهم وشیرین مدرنیته می باشد، نه سکولاریسم یا این جهانی انگاری.اینجاست که، مسئله ی نرم افزاروسخت افزارمدرنیته به میان می آید.آشکاراست که، سخت افزارمدرنیته:توپ،تانک،هواپیما،جاده های پخته،برق،کانالیزاسیون و...می باشد ونرم افزارمدرنیته هم:دموکراسی،حقوق بشر،آزادی بیان،حق انتخاب انسان،برابری زنان ومردان ،حکومت قانونِ ساخت ذهن انسان و...می باشد.

درباره ی برخورد منفی حکومت های خود کامه ی مسلمان وعالمان رسمی شان با مدرنیته آن هم متکی براینکه اسلام مخالف آن می باشد،مسئله ی خنده داراین است که، سخت افزارمدرنیته، یعنی ابزارآلات نو یاماده گرائی آن را می پذیرند ونرم افزارآن، یعنی دموکراسی ،حقوق بشروآزادی را رد می کنند.چون دراولی دوام حکومت های خود کامه ی خود رامی بینند ودردومی نقش مردم رابرجسته می بینند.دربرجسته شدن نقش مردم هم معلوم است که دربرابراستبداد ایستاد می شوند.ازاین رو،به رد آن می پردازند.ازجانب دیگر،به مخالفت خود بانرم افزارمدرنیته جنبه ی دینی داده این گونه سخن می گویند که اسلام با نرم ازفزارمدرنیته دشمنی می کند! پس،لازم است وارد این بحث شوم که آیا اسلام بامدرنیته مخالف است یا حکومت های استبدادی سواربرشانه ی مسلمان ها؟

اگردرمدرنیته، مسئله ی مهم کثرت گرائی رابگیرم که همین است؛بدون شک، اسلامی تواند با آن کناربیاید؛ به گونه ی که، مسیحیت با آن کنارآمده است.مثلن،وقتیکه، درسال 1948،منشورجهانی حقوق بشر درمجمع عمومی سازمان ملل تصویب واعلام شد،اتحاد شوروی،یوگوسلاوی،کلیسای کاتولیک وعربستان سعودی،باوجود نگاه ها وموضع های عقیدتی متفاوت شان علیه آن موضع گرفتند.جالب این است که،درسال 1962،کلیسای کاتولیک متکی براین استدلال که خداند به انسان عقل واراده داده است ومی تواند فکراندیشه وتصمیم درباره ی امورجهانی اش بگیرد،باتغییرموضع قبلی، منشورجهانی راپذیرفت.همچنان،درسال 1965،مبانی لیبرالیسم ودموکراسی راپذیرفت.شوروی ویوگوسلاوی تازمان فروپاشی شان به مخالفت باحقوق بشرودموکراسی ادامه وعربستان به این بهانه که قرآن قانونش می باشد،تاکنون درسنگردشمنی با دموکراسی وحقوق بشر ایستاد مانده است.

باتوجه به موضع دشمنانه ی عربستان نسبت به دموکراسی وحقوق بشر،پرسش این است که، دراین کشور قبیلگی که بانفت ودرآمد ناشی اززوارمسلمان به مکه ومدینه زنده است،اسلام تصمیم گیرنده است یا حکومت قرون وسطائی؟ همه می دانند که دومی سخن اول را می گوید نه اولی.ازهمه خنده دار این است که، دیگرکشورهای مسلمان درسخن وشعارمنشورجهانی حقوق بشررا پذیرفتند امابه آن عمل نکردند وآن راخلاف اسلام هم نگفتند؛اماعربستان هم مخالفت کرد وهم آن را خلاف اسلام نامید! دراین راستا،پرسش من ازعربستان این است که، اسلام اگربا منشورجهانی حقوق بشرودموکراسی مخالف است،با حکومت مستبد وعدالت گریزحاکم برریاض چگونه می تواند همسازشود؟

برای پاسخ پرسش یاد شده،تنهابه سه مسئله اشاره می کنم وآن اینکه، اسلام درامورحکومتی سه مسئله ی بسیارمهم دارد:نخست،امورمسلمان هابامشوره ی باهمی شان حل وفصل شود.دوم،تحقق عدالت.سوم،دردین اکراه واجبارنیست.درهرسه مورد که تایید کننده ی مواد سی گانه ی منشورجهانی حقوق بشرمی باشند،عربستان بسیارکم است.به این معناکه،نه شورا رامی پذیرد ،نه عدالت را ونه آزادی دردین یاکثرت گرائی مذهبی- فکری- سیاسی را.درحالیکه،هرسه مورد درخود،سخن ازسازگاری اسلام بامدرنیته دارند.اگرعربستان ،بنیاد گران وتروریستان داعشی و...به آیه ی اطاعت ازاولی الامرتکیه می کنند،توجه داشته باشند که اولی الامر به صیغه ی جمع یعنی رهبری شورای اصراردارد نه رهبری فردی وخاندانی وازنظرشان نزول هم این آیه به دسته های منوط بود که برای جنگ اعزام می شدند نه اطاعت بی چون وچرا ازامیر خودخوانده ی دولت یا سازمان های بنیاد گرا- تروریستی - داعشی.ازقرآن که بگذریم که اصول یاد شده را درخود دارد وبه عمل کردن مسلمان هابه آن ها پامی فشارد،حتادرفقه هم که تجربه ی بشری درروشنائی قرآن ،سنت،عقل،عرف ودستاورد  ذهن پرتلاش بشروفرمان های حاکمان قبلی می باشد،براصل اجماع امت تاکید شده است.اجماعی که درتاریخ مسلمان ها ازتحقق آن حاکمان خود سر خود داری ،استبداد ،پس ماندگی مادی،علمی،فرهنگی، داعش وده هاگروه تروریستی دیگررا تولید کردند تابنام دین ،دین زدائی وعلیه مسلمان واقلیت های نامسلمان جنایت وتوحش نمایند؛ به گونه ی که، اکنون، درخاورمیانه، ازلیبی تا یمن ،عراق ،سوریه ،پاکستان وافغانستان، ادامه دارد.اینجاست که، سخن ازناسازگاری اسلام بامدرنیته به حیث عامل کمک کننده درپیدایش داعش پشت معرکه می افتد.

با درنظرداشت بی پایه بودن اصل ناسازگاری اسلام با جوهرمدرنیته یاکثرت گرائی،به صراحت می توان گفت که این دین کمکی درپیدایش داعش نکرده است وتنهاداعش ازنام اسلام وخلافت که این دومی پایه ی درقرآن وسنت ندارد درجهت ستمگری وتروریسم بهره برداری می کند؛همان گونه که،حکومت عربستان،حکومت آخوندی ایران،نظامی ها وملاهای پاکستانی بهره برداری وتروریسم طالبانی وداعشی را تولید وصادرمی کنند! اکنون که، روشن شد،اسلام منهای فقه حتی با فقه توان کنارآمدن بامسایلی محوری مدرنیته را دارا می باشد؛پس،کمک آن درپیدایش داعش را باید محال دانست.به این معناکه،همان گونه که حکومت های استبدادی برای توجیه اعمال خود ازاسلام بهره برداری کردند ومی کنند،داعش هم برای پیشبربرنامه ی توحش بار- ترسناک خود ازاسلام بهره برداری می کند.

ازاین رو،بهتراست که عامل های پیدایش داعش،طالبان،القاعده،بوکوحرام و...را درحکومت های مستبد شکست خورده سراغ کرد نه دردین اسلام.دراین راستا،بهتراست که به نمونه های بی شمارکارنامه ی ضداسلامی داعش ودیگر تروریستان ازنیجریه تا پشاور اشاره کرده نویشته راپایان دهم.بطورنمونه،درهمین دوهفته ی پسین، دیدیم که تندروان وتروریستان داعشی یک نویسنده را دربنگله دیش کشتند.بعد ازآن،درحمله به یک کلیسا درلاهور،15نفرمسیحی راکشته وده هانفردیگررا زخمی کردند.درروزچهارشنبه 19مارس،تروریستان به یک موزم درتونس حمله وهفده نفرراکشته وشماری دیگری را زخمی کردند.روزپنجشنبه 19مارس،تندروان وحشی درکابل یک دختربیماربنام فرخنده را به بهانه ی ساختگی آتش زدن قرآن کشته وجسد اورا آتش زدند.روزجمعه 20 مارس، تروریستان درحمله بدومسجد دریمن، 120 نفررا کشتند و280 نفررازخمی کردند.باتوجه به کشتارهای یاد شده،ازتروریستان داعشی وغیرداعشی پرسان می کنم که درکدام سوره ی قرآن،حدیث پیامبر وفقه های مذهب های اسلامی به شما اجازه داده شده است که مسلمان یانامسلمان کشی نمائید!

بنابراین،اجازه دهید برایتان بگویم که به سوی ترکستان روان هستید نه مکه.درحالیکه،روشن است به سوی ترکستان آن هم به گونه ی تروریستی وتباه کارانه روان می باشید نه مکه؛وظیفه ی مسلمان ها ونامسلمان ها درسطح جهان اسلام وجامعه ی بشری می باشد که برای نابودی شما ومهارشرارت تان دست بدست هم بدهند وفکرمی کنم دست بدست هم داده ومی دهند تاشما وحشی ها وتروریستان را بزباله دان تاریخ واریزنمایند.بهرحال،اکنون، دربرابرتوحش داعش ودیگرتروریستان،امریکا،اروپا ودیگرقدرت های جهانی به شمول حکومت های ناکارآمد مسلمان،متحد شده اند.اینکه شد کاردولت ها چه خودی وچه ناخودی.اما،وظیفه ی عالمان مذهبی،فرهنگیان وروشنفکران مسلمان است که وارد معرکه شده محیط ذهنی ،فرهنگی وتعلیمی مسلمان ها را ازتندروی وتروریسم باصطلاح مذهبی پاکسازی نمایند.مثلن،هفته ی گذشته نمایندگان جامعه ی مدنی پاکستان درکابل،کمک مشرف،رئیس جمهورنظامی- قبلی پاکستان به طالبان را سرزنش وخواستارمحاکمه ی اوشده ند که اقدام بجا ومناسب می باشد.درداخل افغانستان هم،معلوم است که ناکارآمدی حکومت ،سرمایدارشدن تفنگ سالاران،نابسامانی درمحیط آموزشی- فرهنگی، فقرمادیی توده ها وچند دستگی ای فرهنگیان- روشنفکران، باعث تندروی مذهبی شده است که فرخنده راقربانی کرد.پس،لازم است برای دفاع ازفرخنده های زنده،فرهنگیان وروشنفکران دست به یک نهضت فرهنگی- روشنگرانه بزنند.اما درکشورهای عربی،دیروز،نیرومند ترین جناح فرهنگی،روشنفکران مسیحی- عرب بودند.نمی دانم اکنون چراخاموش می باشند؟ به سخن دیگر،روشنفکران مسلمان ومسیحی عرب، باید دست به مبارزه ی پی گیرفکری- فرهنگی علیه تروریسم وتندرویی مذهبی بزنند ومنتظرسیاست کاران خود نباشند که تروریسم تاحدی به نفع شان می باشد.دراخیر،ازایران وعربستان می خواهم که مذهب های جعفری وحنبلی را ازاثرگذاری برسیاست خارجی خود بیرون وبه حیث دولت های مسئول با پدیده ی داعش وتروریسم برخورد نمایند.می دانم که برخورد آن چنانی شان بسنده نیست وباید ازکمک به ملیشه ها وتند روان شیعه وسنی درعراق،سوریه ویمن دست بردارند.درغیراین صورت،باورنمایند که آشوب وتروریسم درخاورمیانه،به تهران وریاض هم گسترش خواهند یافت.

 

 

 


بالا
 
بازگشت