نجیب الله عظیمی

 

سُقوط کُندُز و درس های از آن

شهر کُندُز صبح دوشنبه، ششم میزان در نتیجه حملات طالبان از چندین جانب به‌ دست جنگ جویان این گروه تروریستی اُفتاده و سقوط کرد.

از همان آوانیکه شهر بدون کدام مقاومتی نظامی از جانب نیرو های دولتی بدست طالبان افتاد، هزاران سوال را نزد همه آنانیکه هنوز در بارهء سرنوشت آن مرز و بوم و آیندهء نگران کُنندهء آن می اندیشند خطور داد.

به گمان من خیلی مشکل خواهد باشد، که به همه ابهامات ناراحت کُننده و سوء ظن های گوناگون جواب های قناعت دهنده ارائه نمود، ولی من به نوبهء خویش  سعی می نمایم، که افکار و اندیشهء خود را در بارهء سقوط آن شهر بدست نیرو های مزدور پاکستان با شما دوستان در میان بگذارم.

پاکستان،آدارهء استخباراتی آی اس و آی ، « جهاد» و مجاهدین نام های به هم پیوند:

در جریان سالهای « جهاد» گروه های افراطی اسلامگرای افغانستان در تحت رهبری عدهء فراوانی از همین رهبران «جهادی» که هنوز اکثری از آنها در قید حیات قرار دارند، طی اضافه از یک دهه در پاکستان زنده گی نموده و حتا با پاسپورت های پاکستان در اکثری از کشور های جهان رفت و آمد نموده و سیر و سیاحت می نمودند.

 

پاکستان،آدارهء استخباراتی آی اس و آی در ایام حاکمیت مجاهدین:

اکثری از جهادیها  که در حکومت مجاهدین در رده های بالایی حکومت (مجددی و ربانی) قرار گرفتند و حتا ربانی دومین رهبر «جهادی» طی فرمانی جنرال حمید گل رئس سابق ادارهء استخباراتی پاکستان را به حیث مشاور خویش تعین و انتخاب نمود.

تاریخ افغانستان تا آن زمان هیچ گاهی چُنین خوش خدمتی را برای نظامیان پاکستان و خصوصآ اداره کُننده گان ادارهء استخباراتی پاکستان در افغانستان بیاد نداشت. این اولین نمونهء واضع و روشن موقف گیری رهبران «جهاد» افغانستان مقابل ادارهء استخباراتی پاکستان بوده است؟

همان جنرالی که بعد ها از او« به عنوان طرفدار و حامی طالبان و یکی از موسسان آن گروه » در تاریخ افغانستان یاد می شود.

با تاسف بُزرگ که بقایای ربانی یکی از همان رهبران«جهاد» و پیروان آن در کابل با گذشت کمتر از پنج سال از ترور او، نه تنها که سالگرد ترور او را با کش و فش فراوان برگذار می نمانید، ولی کلمهء در بارهء خطای بُزرگی رهبر شان که عبارت از اعطای پُست مشاوریت به یکی از رئیسان آی اس آی می باشد، کلمهء هم یاد آوری نمی نمایند، شاید به حساب آنکه گویا مردم افغانستان حافظهء ضعیفی دارند؟؟؟

حال قضاوت را به شما هموطنان میگذارم، که در بارهء نزدیکی روابط رهبران «جهاد» با ادارهء مخوف استخباراتی پاکستان به اندیشید؟؟؟

 

رهبران «جهاد» اولین سربازان دواطلب ادارهء استخبارتی پاکستان:

همین رهبران از همان آغاز «جهاد » در پهلوی آنکه خود را داوطلبانه در خدمت ادارهء استخباراتی پاکستان قرار دادند، اولاد فقیر و غریب این وطن بیچاره را نیز به عقب خود منحیث سرباز های شان در خدمت ادارهء استخباراتی آن کشور قرار دادند.

 

رول جهادی ها در تثبیت نکات آسیب پذیر افغانستان به ادارهء استخباراتی پاکستان:

از زمان شروع جهاد الی ختم آن نه تنها که همه نکات آسیب پذیر کشور برای نیرو های استخباراتی پاکستان هویدا گردید، بلکه این راه برای همیش در خدمت نیرو های نظامی پاکستان قرار داده شد.

 

پاکستانیان با استفاده از همان نکات آسیب پذیر دولت خودی مجاهدین را سقوط دادند:

زمانیکه پاکستان خواست حکومت «شر و فساد» مجاهدین را به اصطلاح طالبان از حاکمیت در افغانستان ساقط نماید، هیچ گونه مشکلی را در سر راه خود ندیدند، زیرا همه نکات آسیب پذیر از قبل توسط مجاهدین برایشان نشان داده شده بود و از جانب آنها نشانی گردیده بود.

مردم افغانستان شاهد سقوط آنی مجاهدین بودند و دیدن که به چی آسانی دولتی را که زمانی خود پاکستانیان به کابل آورده بودند ، توانستند توسط سربازان جدید شان یعنی طالبان، جاروب نموده و از میان بردارند.

علل ابراز نفرت و انزجار رهبران «جهاد» از پاکستان در حضور داشت امریکا و اروپا:

پشتیبانی همه جانبهء ادارهء استخبارتی پاکستان از طالبان شعلهء خشم همین پدران «جهاد» در افغانستان را بر افروخته است .

این خشم از همان زمانها آغاز میگردد ، که پاکستان کوچکترین اکتفا و احترامی به مجاهدین و دولت مطیع شان مقابل پاکستان نه کرد.

اداره ء استخبارتی پاکستان با نام گذاری دروغین به طالبان به حیث« فرشته گان نجات افغانستان»آنها را نه تنها بر گردهء همین مجاهدین که «اولین عساکر دواطلب پاکستان» بود سوار نمودند،  بلکه آنها را بر گُردهء مردم بی دفاع افغانستان که« دومین عساکر» آنها بودند و حتا بسیاری از آنها طوری «نا آگاهانه» به خاطر منافع دراز مدت پاکستان به مقابل دولت در کابل جنگیده بودند نیز سوار نمایند.

تا حدی که من افغانها را می شناسم « نه دوستی افغانها حد و اندازهء دارند و نه هم دُشمنی شان» این سر و صدا های را که امروز بقایای آن «جهاد و خون» براه می اندازند، از همان خشم افغانی آنها سر چشمه می گیرند، نه از احساس واقعی آنها به مقابل پاکستان و نه هم منافع ملی افغانستان

همین رهبران «جهاد » دیروز که داوطلبانه خود را در خدمت ادارهء استخبارتی پاکستان قرار داده بودند می خواهند برای رهبران امروزی پاکستان نشان بدهند، که از آنجای که ما را توسط ملیشه های تان سقوط دادید ، اینک بدون ما چیزی از دست تان پوره نیست و چیزی در افغانستان کرده نمی توانید؟؟؟

طوریکه در بالا نیز تذکُر دادم ،علت صحبت های پراگنده و فریبندهء همین رهبران «جهاد» دیروزعلیهء پاکستان و ادارهء استخباراتی آن کشور در اینجا و آنجا صرف به خاطریست ، که آنها نمی توانند، درد جفای پاکستان را مقابل خود فراموش نمایند.

 

رول رهبران «جهاد» در دههء فساد بزُرگ یعنی دوران کرزی:

زمانیکه کرزی به کُمک امریکا به کابل آورده شد، همین جهادی ها باز هم توانستند ادارت مُختلف در افغانستان را در اختیار خود قرار بدهند.

همین «جهادیون» در ایام ادارهء «آغشته به فساد و مافیایی» کرزی توانستند هریک از ایشان با بدست آوری پُست های در پارلمان و یا در وزارتی و یا هم در ریاستی اکتفا نموده و با  لم دادن به آن به عیش و نوش شان به پردازند.

همین رهبران «پیشین جهاد» با بدست آوری پول های باد آورده از امریکا و اروپا و غصب زمین های دولتی و شخصی، شکم های خود پُر نموده و به هیچ داد و فریاد مردم اعتنای نه نمودند.

به علتی سخاوت ادارهء استخباراتی پاکستان به طالبان، خشم جهادیون افغانستان را همان قدر شعله ور نموده است، که امروز در این گردهمایی و آن گردهمایی از خصومت و دشمنی دیرینهء پاکستان و ادارهء استخباراتی آن مقابل مردم افغانستان یاد آوری نموده و لب به سخُن می گشایند و می خواهند قصد دشمنی خود را از پاکستانیان به گیرند.

گمان من این است، که این همه سر و صدا هم در سایه و تحت بیرق آمریکا و جهان غرب بوده است، که رهبران «جهاد» در افغانستان آنرا سر داده اند، نمی دانم اگر امریکا و ناتو طوری قطعی عساکر خود را از این کشور بکشند ، عکس العمل این «رهبران» در مقابل پاکستان و ادارهء استخباراتی آن کشور چگونه و به چه شکلی خواهد بود؟؟؟

 

خاموشی رهبران «جهاد» مقابل رهایی بی چون و چرای طالبان از زندانها توسط کرزی:

بعد از طی سیزده سال حاکمیت زمانیکه کرزی در اواخر ادارهء خود طالبان را جوقه جوقه از زندانها تحت عنلاوین مختلف آزاد نمود، هیچ یک از این سران «جهاد» به سر زنده صدای علنی خویش را علیهء اقدامات خلاف منافع ملی و فرا قانون، و حتا یک جانبه  و خائینانهء کرزی و تیم آلوده به فساد آن بلند نه نمودند ؟؟؟

در آن روز ها همین رهبران « جهاد» اکت فعالان جامعهء مدنی را نموده و صرف به اینجا و آنجا صحبت های نمودند، تا مبادا کرزی آنرا شنیده و بالای شان قهر شود.

در پهلوی آنکه همین رهبران «جهاد» هیچ گاهی موقف قاطعانه مقابل اقدامات فراقانونی کرزی «رهایی بی قید و شرط طالبان از زندان های کابل و ولایات کشور» اختیار نه نمودند، تا کرزی و تیم آلووده به فساد او را به عقب نشینی مجبور نمایند.

دیگر آنکه هیچ یک از همین رهبران «جهاد» یا طوری علنی نه خواست، که دشمنی آزاد و برحال خود را به مقابل طالبان نشان بدهند و یا آنکه محاسبات دیگری نموده و از روی محافظه کاری نه خواستند موقف خود را مقابل طالبان طوری روشن بیان نمایند ؟؟؟

 

در میان همهء این رهبران« جهادی» صرف یگانه شخصی که در اینجا و آنجا مقابل ادارهء استخباراتی پاکستان و تا حدودی هم طالبان موقف تُند تری گرفت، شخص سیاف بوده، که در حضور مردم ابراز نظر نموده است. دیگران همه مصروف کُلی گویی بوده و کمی از پاکستان و در لفافه از طالبان نام بُرده اند و بس؟؟؟

 

جابجایی طالبان در رده های مختلف حکومت توسط کرزی پیش از عقب نشینی از ارگ:

کرزی قبل از عقب نشینی موقتی خویش از ارگ ریاست جمهوری همه طالبان را بدون قید و شرط رها نمود و کمر آنها را غرض نا آرامی ها بیشتر در آیندهء در مقابل دولت آینده در کشور راست گردانید.

در پهلوی آن کرزی قبل از عقب نشینی خویش از ارگ ریاست جمهوری عده فراوانی از طالبان را در رده های مُختلف از حکومتداری گرفته تا ارگان های مُختلفی، چون  شورای عالی صلح و سایر ارگانهای دولتی در وظایف معلوم و نامعلوم گماشت.

امروز عدهء فراوانی از وزرا، والیان و قوماندانان سابق طالبان در شیر چور کابل مانند خودی مجاهدین و در پهلوی مجدهدین زیست داشته و به رفت و آمد آزادانهء شان به داخل و خارج کشور می پردازند و هیچ کدام ممانعتی برای فعالیت های آنها وضع نه گردیده است؟؟؟

 

تولد دولت «دو سره» توسط سیاست های عوام فریبانهء کرزی:

دولت فعلی که از بطن دولت «آلوده به کُرنش و فساد» کرزی و سیاست های دو سرهء او یعنی«تبلیغ وسیع تقلُب و توسعهء آن غرض ناکامی کامل انتخابات در انظار مردم و تضعیف پوزیشن کاندید های مُخالف در آینده» به میان آورده شد.

هیچ فردی آگاه از کشور نمی تواند از این حقیقت تلخ انکار نماید، که کرزی در ایام انتخابات به کُمک همه فساد پیشه گانش توانست تبلیغ وسیعی را غرض ناکامی انتخابات طوری براه به اندازد، که حتا مشروعیت انتخابات را نیز نزد مردم زیر سوال به برد و چنانچه در آن بخش کامیاب هم گردید.

بعد از انتخابات نیز همین تیم «مصاب به فساد گُستردهء کرزی» به کُمک بسیاری از همین رهبران «جهاد» دیروز توانست زیر پای دولت جدید بدنام برآمده از انتخابات را آن طوری بکاهد ، که تا امروز هم این دولت نمی تواند از ضربهء مُهلک آن تخریب قد راست نماید.

 

میراث های شوم کرزی به حکومت بعد از خودش:

امروز هیچ آگاه سیاسی در کشور نمی تواند، از این واقعیت عینی چشم پوشی نماید، که دولت فعلی باری گران از نابکاری های حکومت گذشته را بدوش می کشد.

دولت کرزی حتا به اندازهء انگشتان یک دست هم چند نفر صادق به دور خود نداشت، که به تواند آنها را در خدمت این دولت جدید به گذارد.

همه آنانی که بدور کرزی جمع گردیده بودند، کسانی بودند، که نه کدام تعهُدی به مردم و ملت رنج دیدهء افغانستان داشتند و نه هم کدام وطن دوستی، همه هوش و حواص شان مصروف چور و چپاول و چگونگی بدست آوری قرار داد های ادارات دولتی بود و از همان زمانیکه این «دسترخوان خدا داد و بی پُرسان» جمع گردیده ، اکثری از آنها دیگر در کابل نه بوده و عقب کار و باری گذشتهء شان به کشور های دومی شان رفته اند.

در عرصهء کار و کاریابی و بیکاری زدایی دولت کرزی هیچ یک از پروژه های زیر بنایی را به پایهء اکمال نرسانیده است، که این دولت جدید به تواند با اتکاه به آن به بیکاری مزمل در کشور فایق آید و از آن طریق درآمد اضافی مالی داشته باشد.

کرزی برای این دولت نوبُنیاد یک کشوری کاملآ مصرفی و دست بین دول خارجی را به میراث گذاشته است، که به یقین کامل همه اقتصاد دانان در آن سرزمین، این کشور با چُنین میراثی و چنان دست خالی هرگز نه خواهند توانست به مشکل درآمد دوامدار برای نفقه آوران فامیل ها هدیهء داشته باشد و کاری را از پیش بُرده به تواند.

 

حضور پیدا و پنهان اعضای سابق تیم کرزی در شریان های حیاتی حکومت جدید:

مردم افغانستان در دولت جدید نیز همان  «چهره های آلوده به فساد و نفرت انگیز» دولت کرزی را می بینند، که در اینجا و آنجا سر و کلهء آنها پیدا می گردند، که طی اضافه از یک دهه در رده های مُختلف دولت کرزی قرار داشتند و مردم از همان زمان با آنها آشنایی پیدا نموده اند.

همین ها همه در همین دولت هم همه کاره (از مشاور اقتصادی گرفته، الی مشاور سیاسی، چی و چی » هستند و مانند گذشته چون، جوک ها (حیوانی که خون می میمکد) به جان پول های باد آورده از امریکا و اروپا چسپیده اند و مانند جوک ها آن پولها و پول های بیت المال را می چوشند، تا که آن چشمه ها خشک گردند.

یکی از نمونه های روشن و مثال خوب فعالیت های تخریب کارانه و غیری قابل انکار تیم قبلی کرزی حضور یابی جناب گلاب منگل (والی در دولت کرزی) می باشد ، که فعلآ وزیر اقوام و قبایل دولت اشرف غنی است.

«عقد قرارداد به اصطلاحی خودشان با « بُزرگان قوم در دندی غوری» می باشد.

امروز برای یک طفل افغان هم روشن و هویدا گردیده است، که طالبان در ایام امارت شان به عنعنه و کلتور مروج در مناطق خودی شان، که عبارت از احترام به بُزرگان و فیصله های بِزرگانشان بود، کدام احترام قایل نه گردیده و در محو و نابود این عنعنه چندین صد سالهء شان پا گذاشته و در ایام امارت شان سعی و تلاش دوامدار خود را در محو و نابودی آن عنعنه و کلتور نمودند.

تفنگ و ترور در نزد طالبان قانون است و از آن راه می خواهند با مردم صحبت نمایند

جناب منگل با عقد موافقت نامهء «عقب نشینی از مناطق تحت نفوذ طالبان» می خواهد شیر سیاه را برای مردم افغانستان سفید نشان داده و به مردم فهماند، که آنرا با « بُزرگانی که نه تنها که هیچ گونه صلاحیتی ندارند، بلکه حتا سلاحی هم برای دفاع خود ندارد بسته است»

به فهم سیاسی خودی شان گویا بُزرگان قادر و حاضر اند جلو حملات مسلحانهء طالبان را از طریق گفت و گو به گیرند؟؟؟

اینگونه استدلال و این نوع توجیه و دور اندیشی نظامی و سیاسی را باید فکاهی قرن بیست و یک نامید ؟؟؟

حضور نسل دوم از «جهادی ها» و پسران رهبران «جهاد» در حکومت اشرف غنی:

اکنون در ایام حاکمیت محمد اشرف غنی نیز نسل دوم از جهادیون و یا اولاد های رهبران قبلی «جهاد»  قرار داشته و حضوری پُر رنگی دارند.

این پسران نازدانه که در ایام «جهاد» پدر شان، خاری در پای شان نخلیده است باز هم می خواهند با پیروی از «میتود های فرسوده و کُهنهء پیشوا های قبلی شان» اینک با ایجاد شورا های دیگری بنام «شواری های جهادی» به پردازند.

این هوشیار زاده گان می خواهند یکباری دیگر با سرباز گیری مجدد از میان اولاد غریب، اقوام مُختلف در کشور آنها را باری دیگر به پای خودی شان به جنگ دُشمن منطقه به فرستند و خودی شان با لم دادن در چوکی های نرم و گرم نظاره گر قربانی های اولاد غریب در کشور باشند؟؟؟

در حالیکه جنگ افغانستان به مراتب پیچیده‌ تر و دشوارتر از تصور نامکمل سیاسی آنها بوده و میباشد. این دیگر همان « جهاد» نیست که خون اولاد غریب و فقیر کشور را ریختاند و کیف قدرت را در خدمت خود و خانوادهء خویش قرار داد؟؟؟

این پسران ناز و نعمت هنوز هم در خواب خرگوش بوده و نمی توانند درک نمایند، که مردم افغانستان دیگر بیدار گردیده اند و مانند پدران «جهاد پیشهء» آنها هوشیار گردیده اند، که چگونه با این جنگ منطقوی و جهانی کنار بیآیند.

این واقعیت تلخ ولی موجود را نیز نباید از نظر بدور داشت، که امروز عده یی فراوانی از افراد این و یا آن قوم به گونه های مُختلف در خدمت پلانهای استراتیژیک، دور اندیشانه و« شیطانی» ادارات استخبارتی نه تنها پاکستان، بلکه سایر کشور های منطقه نیز قرار گرفته اند؟؟؟

 

پیشنهادات:

1 ـ رئیس این دولت با این برآمد های خویش در انظار مردم (دو دست بسته به سینه و دو قات) با این چهره و قیافهء مظلوم نباید به کاری خود دوام بدهد.

2 ـ باید با احترام به نفس و با کمر راست در انظار مردم و در مقابل کمره ها ظاهر گردید.

3 ـ قاطعیت در لفظ و عمل را باید پیشه کرد و آنرا با جُرئت تمام عملی گردانید.

4 ـ اصل واقعی مکافات و مجازات را رویدست گرفته و عملی گردانید.

5 ـ ارگانهای دولت در کابل را از چهره های منفور و فساد گستر دوران کرزی پاک گردانید.

6 ـ صلاحیت های کافی نظامی و سیاسی را به والی ها در ولایات سپرده و اصل بازخواست از آنها را با شدت هرچه بیشترروی دست گرفت.

7ـ برای والیان برنامه داد، که آنها در جلب وفاداری بخش‌هایی از مردم محل به طرفداری از حکومت پرداخته و گزارشات را در آن باره به دولت بدهند.

8 ـ برنامه‌های های رفاهی و اصلاحی از جانب حکومت در ولایات کشور را روی دست گرفت و از طریق نماینده های دولت در ولایات کشور مورد اجرا و عمل قرار داد.

9 ـ برنامه های صادقانه را غرض رفع کشیده گی‌های قومی در مرکز و ولایات کشور روی دست گرفت و از اجرا و عملی گردانیدن آن بازخواست جدی به عمل آورد.

10 ـ به بهبود وضعیت حکومتداری در مرکز و ولایات کشور توجهء جدی به عمل آورد و آنرا در مصنهء اجرا قرار داد.

11 ـ پلان های وسیع کاهش هرچه سریع تر فقر در روستا ها را روی دست گرفت و والیان را مجبور به اجرا و عملی نمودن پروژه های ولایتی گردانید و پول لازم را از طریق دونر ها در خدمت آنها قرار داد.

12 ـ آنهای که در اجرای وظایف شان چی در عرصهء ملکی و چی در نظامی کم کاری می نمایند مورد مجازات قرار داد.

13 ـ آنهای که در راه دفاع از وطن جان فشانی می نماید مورد تقدیر قرار داد، تا سره از نا سره را تفکیک  گردانید.

14 ـ نیروهای افغان با دستان خالی ولی فداکاری بی مثال قادر به شکست دشمن نه خواهند گردید، برای این کار نیاز به مدیریت دقیق، تعین استراتژی کوتاه مدت ، میان مدت و دراز مدت دارند، باید در اجرا و عملی نمودن آن پرداخت.

15 ـ نیرو های نظامی کشور به بلند بُردن مهارت‌های نظامی و تجهیزات بهتر نیاز دارند حکومت باید به همکاری دوستان بین المللی  خویش را در این عرصه جلب نماید و در اجرا و انجام این وظایف اقدام ورزیده و بدان ترتیب کشور را به سوی آرامش سوق داد.

16 ـ یگانه نکتهء جدی را که نباید از نظر بدور داشت آنست، که در جهت تقویه روحیه برادری و برابری میان اقوام و قبایل مُختلف در آن کشور که در هر گوشه و کناری آن زیست دارند کوشید، کلید موفقیت و پیروزی مردم در جنگ های نابرابر در آن نهفته می باشند.

 

اکتوبر سال2015

عظیمی از جرمنی

 

 

 


بالا
 
بازگشت