محمد عالم افتخار

 

"خلاق جهان"؛ و "بنده محوری" کتاب هایش

 

دوستی اطلاع داد که کامینتی به پای یک نوشتار من در سایت وزین جاودان درج شده و اگر مجاز باشد؛ مایل است؛ آنرا تحت عنوان «جالبترین کامینت» در یکی از ویبسایت های آشنا انتقال میدهد تا بر میزان بهره گیرندگان از آن؛ هرچه بیشتر افزوده شود.

 

باری؛ "جالبترین کامینت" چنین بود:

Aziz from Norway

سپتامبر 3, 2015 در 11:06 ب.ظ

عجب اصطلاحی!!!

قرآن بنده محور و یا قرآن خدا محور

این سخن را کسی باید بگوید که او به خدا و خلاق جهان
ایمان داشته باشد.

شف شف نه شفتالو

من افتخار را خوب میشناسم, از دوران طفولیت

او را در د ستم ملی و قومی کباب نموده و سوخته و دود او تا به فلک رسیده است.

در افغانستان در د قوم پشتون, و فرا تر ازان درد اسلام, یعنی قوم عرب وغیره ….

به هر رنگی که خواهی جامه میپوش , من از زطرزی خرامت میشناسم

****

شاید مشفقان بسیاری بگویند که تا همینجا هم اضافه است و دیگر لزومی ندارد؛ پیرامون این کامینت یا مماثل هایش بحث و جدل شود.

این سِری فرمایشات هم دقیق و درست استند به خاطری که با نسبت هایی؛ تناظر و تناسب و تطابق دارند. ولی نسبت هایی هست که این کامینت را به یک شانس طلایی و فرصت گرانبهای خداداده مبدل می گـرداند.

ظاهراً این نظر از آنِ شخصیت شخیصی همسن و سال من و چه بسا همکوچه و همقشلاق من است ولی در واقع با تفاوت های کمی؛ عین نظر از آنِ ده ها و صدها و چه بسا هزاران نفر میباشد.

 

نفر ها در حکومت و قضا و مدارس و مساجد و پوهنتون ها و مکاتب و سازمان ها و احزاب و موسسات و خانواده های درون و بیرون افغانستان و همچونان در نشانگاه ها و آدرس های مشابه در سایر کشور ها و به ویژه بلاد اسلامی.

آنچنانکه ظاهراً به نظر می آید؛ این کامینت حاوی محتوای ساده و پیش پا افتاده نیست؛ آماجگیری بسیار نیرومند کلامی ـ فلسفی و نیز سیاسی دارد.

ملاحظه کنید:

"عجب اصطلاحی!!!

قرآن بنده محور و یا قرآن خدا محور"؟!

تا اینجا؛ بُرِش سخن طوریست که مقوله های بنیادی «بنده محور» و «خدامحور» تخطئه و رد و نفی شده است و این کار به معنای رد و نفی تمام نظریهِ کلامی ـ فلسفی ای است که همین مقولات هسته جوهری آنرا تشکیل میدهد.

پس از این رد و نفی به طریق تخطئه و اما به سبک و سیاق افراد بالنسبه صاحب سواد؛ ضربت از زاویه متفاوتی وارد ساخته میشود:

"این سخن را کسی باید بگوید که او به خدا و خلاق جهان ایمان داشته باشد."

زاویهِ ذوق و پسند عوام و کتله های فاقد سواد و معلومات و اندیشه حد اقل.

بدینگونه جناب کامینت نویس در جایگاه مفتی اعظم ناکجا؛ کار تکفیری میکند و بنده را «بی ایمان به خدا و خلاق جهان» حکم فرموده تمامی صلاحیت اندیشندگی و نگارش و اعلام و ابلاغ فکر و نظر را از من سلب مینماید...

"من افتخار را می شناسم از دوران طفولیت"

میتواند این مدعا حامل این معنا باشد که افتخار؛ از دوران طفولیت و چه بسا مادر زادی و ژنتیکی یا چنان «بی ایمان به خدا و خلاق جهان» بود یا چنین که در زیر ابراز میشود:

" او را درد ستم ملی و قومی کباب نموده و سوخته و دود او تا به فلک رسیده است.

در افغانستان درد قوم پشتون, و فرا تر ازان درد اسلام, یعنی قوم عرب وغیره "….

صرف نظر از سایر ملاحظات؛ از این سخن چنین بر می آید که این کهتر؛ طفولیتی بلا تشبیه مانند عیسی مسیح داشته ام؛ در گهواره با مردم گپ زده ام و چیز هایی از این قبیل؛ که کامینت نویس گرامی شاهد و ناظر بوده و اینک به آنچه در طفولیت بوده ام و هنوز ادامه همان استم؛ شهادت میدهد!

اگر مورد دومی را صایب تر بگیریم در آنصورت از همان طفولیت "درد ستم ملی و قومی" مانند سرخکان و چیچک مرا سوخته و کباب نموده و دودم را به فلک رسانیده بوده است. آنهم "درد ستم ملی و قومی" از رهگذر "قوم پشتون" به مقیاس افغانستان و از رهگذر "اسلام؛ یعنی قوم عرب"؛ به مقیاس فراتر!

اینک سوال پیش می آید؛ آدمیزاده ای که در طفولیت چنان درک و شعور و جهانبینی و فراست داشته باشد که تمامی ستم روا داشته طول تاریخ بر قوم یا اقوام نزدیک خودش را از نام و ناحیه اقوام داخلی و خارجی بر جسم و جان خود احساس نموده و از همان بابت درد بکشد و از درد بسوزد و دود کند؛ چنین آدمیزاد مگر خارق العاده تر از حضرت عیسی مسیح نمی باشد که قریب نیم عالم بشری او را فرزند خداوند میدانند!

و آنگاه؛ چنین آدمیزادی مگر جز به اعجاز حضرت "خلاق جهان" میتواند؛ هستی و واقعیت بیابد؟

وقتی حضرت "خلاق جهان" چنین نعمت و قدرت و منزلت را به او ارزانی فرموده باشد؛ باز او را بیراه و گمراه و بی خبر از خویش و بی باور به خویش رها میکند؟!

و اما؛ درین کامینت علی الرغم تلاش به رد و نفی؛ یک اعتراف بزرگ و حتی میتوان گفت یک کشف عظیم به منصهء ظهور رسیده است که نه تنها بر "بنده محور بودن" قرآن و بالنتیجه اسلام دلالت میکند؛ بلکه فراتر از آن نیز می رود؛ دقت فرمائید:

"اسلام؛ یعنی قوم عرب"

*****

برگردیم به اصطلاحات قرآن بنده محور و قرآن خدامحور!

مسئاله این است که قرآن واقعاً کدامین است؟

خدا محور:

یعنی اینکه تمامی علم مطلق خداوندی و آنچه متعلق به آفریدگار عالم است؛ درج قرآن میباشد؛ و چنانکه قدما منجمله اشعریون باور داشتند؛ قرآن کلام قدیم خداوند بوده مانند خداوند ازلی و ابدی و غیرمخلوق است و لهذا خداوند دیگر تا قیامت کلام و سخنی ندارد و هر انچه به ادامه قرآن و یا نو و فاقد سابقه نسبت به آن در طبیعت و عالم هستی معلوم و مکشوف بشر میشود؛ باطل و شیطانی و کفر و زندقه است... و....و....

بنده محور:

یعنی اینکه خطاب خداوندی است برای بندگان معین در زبان خاص آنها و بر وفق مقتضیات و مجبرات فرهنگی و روحی و روانی آنها در زمان و مکان معین و گذرا.

به لحاظ ایمانی معلوم عام و خاص میباشد که حضرت محمد عربی قریشی پیغامبر الله متعال بود و همین پیامبر؛ آورنده قرآن است؛ پس؛ قرآن؛ عبارت است از پیغام الله متعال!

ـ پیغام به خدایان و فرشتگان و امثال آنها؟

نه خیر؛ پیغام برای بندگان او تعالی!

ـ برای بندگان بلا استثنا و بدون قید زمان و مکان؛ یا برای بندگان معین در زمان و مکان(جغرافیای) معین؟

به این پرسش از خود آیات قرآن پاسخ می جوییم:

 

 وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ ﴿92﴾

و اين خجسته‏ كتابى است كه ما آن را فرو فرستاديم [و] كتابهايى را كه پيش از آن آمده تصديق مى‏كند و براى اينكه [مردم] اُم‏القرى [=مكه] و كسانى را كه پيرامون آنند هشدار دهى و كسانى كه به آخرت ايمان مى‏آورند به آن [قرآن نيز] ايمان مى‏آورند و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مى‏كنند (92)

****

سوگند به قرآن حكمت‏آموز (2) كه قطعا تو از [جمله] پيامبرانى (3) بر راهى راست (4) [و كتابت] از جانب آن عزيز مهربان نازل شده است (5) تا قومى را كه پدرانشان بيم ‏داده نشدند و در غفلت ماندند بيم دهى (6) آرى گفته [خدا] در باره بيشترشان محقق گرديده است در نتيجه آنها ایمان نخواهند آورد (7) [گویا] ما در گردنهاى آنان تا چانه‏هايشان غُل هايى نهاده‏ايم به طورى كه سرهايشان را بالا نگاه داشته و ديده فرو هشته‏اند (8) و [ما] فراروى آنها سدى و پشت‏سرشان سدى نهاده و پرده‏اى بر [چشمان] آنان فرو گسترده‏ايم در نتيجه نمى‏توانند ببينند (9) و آنان را چه بيم دهى [و] چه بيم ندهى به حالشان تفاوت نمى‏كند ایمان نخواهند آورد (10ـ سوره یاسین)

******

و راستى كه اين [قرآن] وحى پروردگار جهانيان است (192) روح الامين آن را بر دلت نازل كرد (193) تا از [جمله] هشداردهندگان باشى (194) به زبان عربى روشن (195).... و اگر آن را بر برخى از غير عرب زبانان نازل مى‏كرديم (198) و پيامبر آن را براي [عرب ها] مى‏خواند به آن ايمان نمى‏آوردند (199ـ سوره 26ـ)

 

فقط همین آیات نیست که مخاطب محوری، بنده محوری؛ و از جمع بندگان هم؛ عرب محوری قرآن کریم را مبرهن میدارد. بر علاوه قرآن سراپا سرشار از موارد عنعنات و معتقدات بدوی و ادبیات روایی اعراب بادیه نشین یک و نیم هزار سال قبل شبه جزیره عربستان است که شرح فشرده آن هم ایجاب نگارش کتاب قطور را می نماید.

آیا کتاب های الهی که پیش از قرآن نزول یافته  است؛ چطوربوده اند؟

خدا محور یا بنده محور و آنهم قوم محور؟

به تورات؛ دقت می کنیم:

دعوی است که توراتی که در دسترس جهانیان است؛ تحریف شده میباشد و اعتبار ندارد و اما آنچه از تورات و در باره تورات؛ در قرآن مجید آمده که درست و قابل قبول و تصدیق است!!

پس فقط از قرآن بهره می گیریم:

 

یا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿47﴾

اى فرزندان اسرائيل از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم و [از] اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد ( ـ بقره ـ 47)

 

وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ ﴿58﴾

و [نيز به يادآريد] هنگامى را كه گفتيم بدين شهر درآييد و از [نعمتهاى] آن هر گونه خواستيد فراوان بخوريد و سجده‏كنان از در [بزرگ] درآييد و بگوييد [خداوندا] گناهان ما را بريز تا خطاهاى شما را ببخشاييم و [پاداش] نيكوكاران را خواهيم افزود (58)

 

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ ﴿87﴾

و همانا به موسى كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را پشت‏سر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزه‏ هاى آشكار بخشيديم و او را با روح القدس تاييد كرديم پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد (87 ـ بقره)

 

كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿93﴾

همه خوراكيها بر فرزندان اسرائيل حلال بود جز آنچه پيش از نزول تورات اسرائيل [=يعقوب] بر خويشتن حرام ساخته بود بگو اگر [جز اين است و] راست مى‏گوييد تورات را بياوريد و آن را بخوانيد (93)

 

فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللّهِ كَثِيرًا ﴿160﴾

پس به سزاى ستمى كه از يهوديان سر زد و به سبب آنكه [مردم را] بسيار از راه خدا باز داشتند چيزهاى پاكيزه‏اى را كه بر آنان حلال شده بود حرام گردانيديم (160)

 

وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿45﴾

و در [تورات] بر آنان مقرر كرديم كه جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بينى در برابر بينى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان مى‏باشد و زخمها [نيز به همان ترتيب] قصاصى دارند و هر كه از آن [قصاص] درگذرد پس آن كفاره [گناهان] او خواهد بود و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده‏اند آنان خود ستمگرانند (45)

 

وَعَلَى الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلاَّ مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِبَغْيِهِمْ وِإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿146﴾

و بر يهوديان هر [حيوان] چنگال‏دارى را حرام كرديم و از گاو و گوسفند پيه آن دو را بر آنان حرام كرديم به استثناى پيه‏هايى كه بر پشت آن دو يا بر روده‏ هاست ‏يا آنچه با استخوان درآميخته است اين [تحريم] را به سزاى ستم‏ كردنشان به آنان كيفر داديم و ما البته راستگوييم (146)

 

از اینگونه آیات در مورد مختص به قوم یهود و بنی اسرائیل بودن تورات؛ قرآن فراوان دارد؛ و اصولاً قرآن تمامی پیامبران و کتب و صحیفه های منسوب به 124000پیغمبر را؛ منسوب و منوط به قوم ها و اقوام جداگانه اعلام میدارد؛ اگر به تعبیر محترم کامینت نویس ما در سخن آوردن کلمه "قوم و اقوام" به معنای « درد ستم ملی و قومی » باشد؛ آن دودی که جناب فرموده است بیش از هر چیز و هرکس از قرآن است که به افلاک بلند میباشد.

و سر انجام هم بفرمائید ببینیم که در مورد محتوای قرآن؛ خود قرآن چه چیزی را تبیین می نماید:

 

مَّا كَانَ اللّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَآ أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿179﴾

خدا بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [حالى] كه شما بر آن هستيد واگذارد تا آنكه پليد را از پاك جدا كند و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند ولى خدا از ميان فرستادگانش هر كه را بخواهد برمى‏گزيند پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و اگر بگرويد و پرهيزگارى كنيد براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود (179)

 

آری!  خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند. نه توسط تورات و نه توسط قرآن؛ و نهایتاً در قرآن مبین و کریم و مجید «جز اندکی از علم» الهی ارزانی نشده است که آنهم در عهده پیغامبر و «راسخان در دانش» میباشد؛ نه در عهده هر کس و ناکس بی سواد و از دنیا بی خبر!

 

 


بالا
 
بازگشت