جنرال گل احمد (نبی)

 (به پاسخ پلید نگاری یک مستعار)

        « بنام ایرج فرحدی  »       

چندی قبل در برگۀ فیسبوکی  حصار شده  به اسم « یاد واره ها » ادمی  به نام  مستعار « ایرج فرحدی  » تحت عنوان ( نگاهی به کتاب جنگهای کابل )  ، تالیف جنرال سید عبدالقدوس" سید " ،  مقاله ی منتشر نموده است  .  از انجاییکه  نقاد زیر نقاب  مزموم مستعار بمن نیز که در متن کتاب بعنوان شاهد از  چشمدید هایم ذکری بعمل آمده با هرزه گویی حمله نموده است  ناگزیر  شدم  این چند نکته را بخاطر تادیب در  پاسخش  بنویسم.

نخست اینکه  ؛  به باورم نقد ادبی ویژه گی های  دارد  که با عث پویایی  ادبیات می شود ٬ در واقع در قلمروی نقد است  که ذهنیت ها و نویسنده گان به گسترش فکری دست می یابند. اما پلید نگاری ٬هرزه گویی و یاوه سرایی و حواله حقارتها با اسم  مستعار و حجاب به بهانه ی نقد ٫ به هر نویسنده ای منجمله نویسنده  کتاب جنگ های کابل که سیر جانگذار و خونین و مخرب  جنگ ها را با قلم حقیقت جو و جسارت خویش  به اوراق تاریخ  سپرده است ٬ نقد نیست ٬ دسیسه بازی  و تخطیه  و در فرهنگ   عمل تبهکارانه و خنجر کشی  ناجوانمردانه و بزدلانه  محسوب میگردد .  که شما اقای   فرحدی  هرکه ؟هستید  ٬ استخدام  شده و اجیر شده از سوی فرماندهان  و متهمان به جنایات جنگی جنگهای کابل که همین لحظه درحریم قدرت قرار دارند به ان  مبادرت ورزیده اید

 دو - نگاه و نظرم را پیرامون  کتاب جنگ های کابل قبلا که درانترنت منتشر است«  ۱ » نگاشته ام  ٬حال بحث انرا لازمی نمیدانم ٬ اما به تذکر نیازخواهد بود که کتاب جنگ های کابل که بایستی از سوی یک انستیتوت و یا مجمع محقیقین به نگارش در می امد اما به تنهایی از قلم  یک نظامی صاحبدل وخرد ورز به تحریر در امده است ٬ که نویسنده در پیشگفتار کتابش بنا بر گستردگی ابعاد خونبار حوادث جنگ به وجود خلا ها و کمبود ها اعتراف نموده است .  

باور دارم  تا زمانیکه کابل و افغانستان در جغرافیای زمین هستی دارد  جنگهای کابل که بخشی از تاریخ غرقه در خون میهن ماست  و توسط  همین اثر گوشه های ان به برگه های تاریخ  سپرده شده است  و جود خواهد داشت  ٬  درو اقع این نه قلم نویسنده و شیوه نگارش ویژه اش که مبدع ادبیات جنگ است ٬ ونه عشق سوزان او به شهروندان گیر افتاده در میدانهای جنگ  نه نفرت او از جنگ  ٬بلکه عظمت و فراخنایی خونبار و و یرانگر جنگ های کابل است که به این اثر ماندگاری تاریخی بخشیده است . 

حال که سخن از جنگهای کابل بمیان امده است  ممکن نیست که نگارنده این سطور  چشمدید هایش  را  از اغاز و حشتناک  جنگها  فراموش کند.  

  بعنوان یک شاهد  اعتراف میکنم  فراز جنایت و خیانت  همان اغاز جنگ ها در هفته اول  ماه ثور سال ۱۳۷۱ خ  ٬ بود  در ان شماری از نظامیان  با حراج  وفاداریهای شان در بدل چند دسته پول به کاروان جهادی پیوسته وفرماندهی جنگ ها را  بدست گرفته  در اتش افروزی  خیانت بارجنگها   حضور رساندند که  تا الحال و حتی همین امروز وطن    در دوزخ جنگ  و تباهی می سوزد  که از سهم و فرماندهی  نخستین انها  سر چشمه گرفته است . درفش داد خواهی را با این شعر زنده یاد  فرخی یزدی  فریاد برمیارم .

( گرجامعه بیدار در این دیر خراب --  جای سردار سپه  جز بر سر دار نبود)                                                                                                          

- اقای مستعار ٬ ایرج فرحدی ٬ دشنام و حقارت باریدن بر مخالفان زیر حجاب مستعار در صورتیکه انسان ذلت وهرزه گی پیشه کند ٬مشکلی ندارد ٬ اما من از ان بر حذرم ٬  ورنه بسیار ساده خواهد بود که  با گزینش یک نام مستعار  اما بیان حقایق که شاهدش بودم به نگارش در اید ودر انصورت طشت رسوایی هرزه گویان که زیر نام مستعار پنهان گردیده و شرارت پیشه کرده اند از بام  به پایین سرنگون خواهد شد .  

اقای (ا٬ ف ) هرکس و هر شخصی که هستید ، نا نجیبانه و استخدام شده به حمایت  از جنایتکاران  جنگ های کابل بر خاسته اید  شرم اور و خجلت بار انکه نامی از تبهکاران و جنایت کاران جنگی  که حد اقل  پنجصد هزار انسان معصوم و پاک سرشت کابل را قربانی و زخمی و حدود هفتاد فیصد ابادیهای شهر را منهدم و تمام ثروتهای کشور بشمول دارایی های قوتهای مسلح را که  شما بنابر اعتراف و حضورتان  در گروپ سازمانده گان توطیه سقوط حاکمیت در ان برهه سال ۱۳۷۱ خ«  که یقینا  مرجع و مقصر را که در سپردن ان به دست  چپاولگران  نقش ویژه ی ایفا کرده است  می شناسید » حرفی بر زبان نیاورده اید . این مسله واقعیتی را مبرهن میکند که جناب شما یا از جمع فرماندهان و یا انهاییکه در ازای پول به سوداگری وفاداریهای خویش پر داخته  ووطن  به خصوص کابل را در اتش جنگهای که تا امروز می سوزد افگنده اید . از همین رو  بر سر دیگران و نویسنده کتاب جنگ های کابل  گرز تحقیر و توهین کوبیده و تا سطح یک مزد بگیرجلاد  پیشه  سقوط نموده اید 

 در نامه دیگر تان از پنجره فیسبوک بمن نگاشته اید که مرا کاملا می شناسید  تصور میکنم شاید جناب شما یکی از اندرکاران ګروب توطیه سازان و فروخته شده ګان دست اول دړ کابل بوده باشید  کاش شهامت میکردید  بدون حجاب  مردانه  روبرو بمیدان می امدید و شبه انسانهای با ادب  به بحث و انتقاد می پر داختید  ٬شاید  خنجر زدن از قفا  و زیر حجاب را  از ادیم و قدیم به  ارث برده  که گلوی نجابت را با تیغ شرارت بریده اید .

اوج پلید نگاری مستهجن از سوی شما اقای « ایرج فرحدی » در حمله  بر حریم  و ناموس  خانواده های  شماری از دوستان بازتاب  ننگینی یافته است  جناب شما  با نیت  رزیلانه و نامردانه  بر ناموس برخی از رفقای خود  با ذکر نام  شان  تاخته اید ٬ شما خواننده گان عزتمند قضاوت کنید  ایا چنین پلید نگاری ها از سوی یک نام مستعار که دست اندرکاران صفحه  فیسبوکی سیم خادار کشیدی شده بنام (یادوارها)  انرا بخوبی شناخته و برایش کف می زنند  قابل نکوهش ٬ شرمساری و تحریم نیست.قابل یاد اوری است که این عمل از لحاظ ننګ افغانی کاری شرم اور و ننګین است در ماحیت این عمل با قاتلین فرخنده و سنګسار رخشانه تفاوتی ندارد....   

اقای ایرج فرهادی نیز  بمن الزام اورده است که در حوادث سقوط  دولت جمهوری در ماه ثور سال ۱۳۷۱ خ ٬ بحیث قوماندان غند  ۷۱۷که قرارگاه ان  در شیرپور ٬موقعیت داشت ٬ گویا غند  ازحزب اسلامی حمایت  و سلاح و تخنیک محاربوی غند  به ان تسلیم داده شده است  که حقیقت ندارد  ٬  اینطور معلوم می شودکه ٬ اولا ٬ این اقا با خیانت به تعهدش خود را بیک گروه جهادی ها یعنی « جمعیت و شورای نظار» فروخته بوده است  پنداشته است که این گروه  جهادگر بنابر رجحان زبانی برایش  خوب و ان دیگری بنابر نفرت ذاتی اش از زبان دیگر بد است ٬ اما بایستی گفت که همیشه  هردو این گروهای جهاد گر پشت و روی  یک سکه منهوس بوده اند.

 هیچ انسان اگاه و با دیانتی در ترجیح  یکی بر دیگری نمیخواهد  پا  بفشارد

        در پیوند با  مسله تسلیمی قطعات گارنیزون کابل  و  سازماندهی توطیه شکست  برنامه صلح ملل متحد تصریح چند مسله را  در همین  جا ضروری  میدانم   -  نخست انکه  جزوتامهای مربوط غند ۷۱۷ و حدودی نود فیصد اسلحه و تخنیک محاربوی بنابر امر و هدایت محل قومانده مشترک جدید التاسیس در ګارنیزون کابل به طوړ اتی از طرف  پرسونل شورای نظار غصب شده است. 

1 - مفرزۀ امنیتی رادیو تلویزیون : - یک تولی پیاده ، دوعراده ماشین محاربوی    --- ودو عراده زرهپوش 

2 - پوستۀ امنیتی مخابرات چوک پشتونستان : - یک تولی پیاده ، دو عراده زرهپوش

3 - مفرزۀ امنیتی مخابرات مقیم تعمیر ۱۴ منزله : - یک تولی پیاده ، دوعراده رزهپوش .

4 - مفرزۀ امنیتی قرارگاه قوماندانی گارنیزیون کابل : - یک تولی تقویه شده ، دو عراده ماشین محاربوی ، سه عراده زرهپوش ، دو عراده گاز 66.

تمام سلاح ها و تجهیزات محاربوی شامل پوسته ها به اساس پلان گارنیزون به مجاهدین  شورای نظار واگذار و پرسونل آن رخصت گردیده است.   

 - دوم-  در کودتای سال ۱۳۷۱  گارنیزون کابل که از نقش ويژه ای بر خوردار بود ٬  دوکتور عبدالرحمن امر سیاسی شورای نظارتوسط  گروه کودتا گر قبل ازاوایل ماه ثورکه به کابل انتقال شده بود و سپس در گارنیزون کابل مستقر گردیده بود ٬که تعدادی از رهبری ګروه کودتاچی که در فلم های مستند حادثه سقوط حاکمیت نیز به نمایش ګذاشته شده دیدی می شود که     روزانه چندین بار  جهت اخذ هدایت پیرامون  تسلیمی  قطعات  قوای مسلح  به « شورای نظار » جمعیت  اسلامی  نزد او سرتعظیم فرود می اوردند   در نهایت این  دون صفتی  ها  بی پاداش نماند ٬ و چمدانهای سر بسته پول فاجعه سقوط   تا ویلاهای شخصی شان نیز رسید و بهترین توشه سفرشان ګردید .    

  سوم -  اقای  ایرج  فرحدی ٬که گویا  در نقش یک دوست و در ماهیت دشمن صفتانه  در جای   انگشت خون الودش را علیه دو دوست دو افسر شهیم و خادمان صدیق میهن   که تا پای جان بخاطر نجات وطن از جنگ و جهادگرایی رزمیده بودند  جنرال جمعه نظیمی و مرحوم دگروال نادر بلوچ نشانه رفته و ان دو عیار و جوانمرد را به حقارت کشانده است  که تا زنده ام هرکز این شنعت را بر ایرج فرحدی که هر که ؟ است  نخواهم  بخشید .  .   

 چهارم - به صراحت ذکر نمایم که این ګروهی کودتاګر و معامله ګرتاریخ حتا قبل از این کودتا تصمیم داشتند که در لحظات پایانی ناکامی کودتای شهنواز تنی یک کودتای دیګر را آماده و با استفاده از نام کودتای شهنواز تنی انجام بدهند که این طرح کودتای شان صرفا به خاطر از بین بردن حیات فزیکی دوکتور نجیب الله ریس جمهور قانونی افغانستان بود انجام عمل کودتا و کودتا بازی خصلت ذاتی این ګروهی ماجرا جو و کودتاګر است.  

درنکته  فرجامی  باید  ذکر کنم که  اقای  ایرج  مستعار با حجاب و چتر وچادری پنهان شدن  ممکن نیست که تاریخ و واقعیت های  تاریخی را پنهان کرد. حقایق از جمله حوادث  سال ۱۳۷۱ خ  چنان  خونین و مخرب اند که با هیچ چشم بندی و حجاب پوشی  نمیتوان انرا  پنهان و از قضاوت تاریخ  در امان نگهداشت ٬ تاریخ  نه فراموش میکند و نه می بخشد   بقول شاعر -   تاریخ همچو پنجه نقاش چیره دست -   تصویر صادقانه از ما کشیدنی است . 

ننک و نفرین باد به دسیسه سازان وکودتاگرانی ثور۱۳۷۱ خ.

 

 


بالا
 
بازگشت