استاد صباح

 

کيها قواي مسلح بزرگ کشوررا متلاشي کردند؟؟؟

-6-

 

بهارپائيز است ....

بازاين دل از غمی ديرينه لبريز است

بازميلرزد به خود سرشاخه های بيد سرگردان

بازميريزد فرو برچهره ام باران

بازرنجورم خداوندا پريشانم

بازمي بينم که بی تابانه گريانم

بهارپائيز است

باز اين دنيا غم انگيز است.

پس ازآنکه قدرت دولتی به دسته های به اصطلاح ، مجاهد ین منتقل گردید ، درنتیجه مبارزه دسته های مسلح برای تصرف قدرت دولتی ، دولت مرکزی عملأ ازبین رفت وشهرکابل به بيش ازده ها حاکميت تبدیل شد. زیربنای مادی ومعنوی دولت نابود گردید وتقریبأ هشتاد درصد بناهای شهرکابل بخاک یکسان وقواي مسلح کشورنابودشد. درحالیکه ده ها هزار انسان بیگناه بقتل رسیدند. قدرت های اجنبی که جنگ های افغانستان را رهبری وهدایت میکردند دسته دیگری ازبنیاد گرایان مذهبی را که ترکیبی ازمجاهدین افغان ، عربهای اجیروپاکستانی ها بودند وقبلأ درصفوف تنظیم های جهادی میرزمیدند بنام طالبان وارد عرصه سیاست کشور نمودند.

پس از آنکه توافقات ژنيوبه امضا رسـیده ونیرو های نظامی شـوروی ازافغانسـتان خارج گردیدند، دولت پاکسـتان انتظارسـقوط سـریع دولت افغانسـتان به رهبری دکتور نجیب الله را داشـتند.

(  آی. اس. آی.)  درین زمان که جنرال حمید گل آنرا رهبری می نمود در پی تدارک یک جنگ فیصله کن در برابر دولت افغانسـتان برآمد. این سـازمان اسـتخباراتی با آرایش نیروهای مختلط، تنظیم های مجاهدین که درصفوف آنها صد ها جنگجوی عربی و نظامیان اردوي پاکسـتان نیز وارد سـاخته شـده بودند ــ جنگ را ازولایت ننگرهارآغاز نمود. این جنگ شـدید به شـکسـت مجاهدین ولی در واقع به ناکامی نظامیان پاکسـتان منجرگردید؛ و بدینگونه اردوي پاکسـتان از بدسـت آوردن پیروزی درافغانسـتان که هدف ازآن بوجود آوردن یک دولت دسـت نشـانده وضعیف وتابع پاکسـتان بود، مایوس گردید. رویداد های بعدی درافغانسـتان چنان واقع گردیدند که زمینهء مداخلهء وسیعی را برای پاکسـتان فراهم آورد. بدنبال سـقوط دولت نجیب الله ، ( آی. اس. آی.)  بار دیگرزمینهء آنرا بدسـت آورد تا برای تحقق اسـتراتیژی دیرینهء پاکسـتان مبنی برایجاد دولت ضعیف و دسـت نشـانده و افغانی سـاختن جنگ درافغانسـتان داخل اقدامات گردد.

 ازآنجاییکه احزاب مذهبی پاکسـتان که اهرم اصلی دخالت و بهره برداری اسـلام آباد ازاوضاع افغانسـتان بوده و هسـتند ، پس از اردو دارای بیشـترین نفوذ درتصمیم گیری های دولت درمسـایل داخلی ومنطقه یی میباشـند، بنابرآن جماعت اسـلامی پاکسـتان بمثابهء پشـتیبان اسـاسی تنظیم های بنیادگرای افغانی درتشـکیل دولت برهبری مجاهدین نقش اسـاسی را ایفا نمود. لیکن ( آی.اس. آی.)  درجنب این مسـایل هدف دیگری را نیز درافغانسـتان پیش میبرد وآن نابود سـاختن نیرو های مسـلح افغانستان بود که در زمان نجیب الله دارای قابلیت رزمی عالی گشـته و پاکسـتان، و بویژه اردو، آنرا تهدید جدی یی برای خود بحسـاب آورده بود.

پس ( آی.اس. آی.) سـعی میکرد آتش جنگ درافغانسـتان خموش نه گشـته به نحو دیگری ادامه یابد. جنگ های خونین و بربادی آورسـالهای اقتدارمجاهدین درافغانسـتان بیانگراسـتراتیژی نظامیان پاکسـتان مبنی برتضعیف هرچه بیشـتر نظامی افغانسـتان و ایجاد شـرایط برای تابع وناتوان نگاهداشـتن دایم کشـوربوده اسـت. وقتی نیروهای مسـلح افغانسـتان با ورود تنظیم های مجاهدین به نابودی کشـانیده شـد ( از طریق چور و چپاول و تصرف سـلاح و مهمات قواي مسلح، دارایی های عامه و امکانات دولتی برای خود و فروش بیشـترین غنایم  بدسـت آمده دربازارهای پشـاورواسـلام آباد و کویته ) وباز گروه های مختلف مجاهدین بین هم به جنگ های تباه کن پرداخته، همهء توانایی های کشـور را از لحاظ مادی ومالی به خاک برابر کردند.

نظامیان پاکسـتان، حکومت و( آی. اس. آی) بر این تباهی جشـن گرفته و آنرا دسـتاورد بزرگ تلاش های چندین سـالهء خود ارزیابی کردند، لذا نواز شـریف نمازشـکرانه ادا کرد و چک ده میلیون دالری را به صبغت الله مجددی وشصت ميليون دالري رابه برهان الدين رباني داد وحميد گل ذوق زده راهي کابل گرديد وتوسط رباني ومسعد دروزيراکبرخان جابجاومشاوردولت تنظيمي  گرديد. . (آی. اس. آی.)، دربازي ديگرگلبدین را با سـلاح و مهمات بیشـترمجهز سـاخت تا در برابر حریفان ازموضع برتر برخوردار بوده جنگ را شـعله ور نگاه بدارد. درحالیکه قاضی حسـین احمد که هم در میخ میزد و هم در نعل و صبح ها با گلبدین سـرگوشی داشـت و شـب ها با ربانی خلوت میکرد ویکی را علیه دیگری برای فصل های جدید ترجنگ تحریک مینمود. درین میان (آی. اس. آی.)  مصروف آن بود تا راه های تازه وتازه تری را برای تقابل دوامدار تنظیم ها درکابل جسـتجو نماید، بدین ترتیب (آی. اس. آی.) با اسـتفاده ازسـیاسـت قدیمی تفرقه بانداز وحکومت کن تخم بزرگترین دشـمنی ها را درمیان تنظیم ها بوسـیِله رهبران احزاب مذهبی پاکسـتان که ظاهراً خود را دوسـتان گلبدین، سـیاف، ربانی، و غیره جا می زدند، بذر نموده و بدینگونه افغانان را در خانهء خود شـان بجان هم انداختند وآنچه را که می خواسـتند در مورد افغانها عملی کردند.

تنظیم ها را چنان مصروف زد و خورد با هم سـاخته بودند که نه در فکر حکومت داری بودند و نه در اندیشـهء مردم، نه ازدیپلوماسی خبری داشـتند و نه از راه و رسـم مملکت داری. آنها رهبران وقوماندانان تنظیم ها را چون عروسـک های کوکی در دسـت خود داشـتند و بهرگونه ایکه می خواسـتند بحرکت می آوردند. بقول دگروال یوسـف مسوول  (آی. اس. آی.) درامورافغانستان درهردیدار و ملاقات با رهبران تنظیم های هفتگانه حرف این بود که کابل باید به آتش کشـیده شـود. اهمیت تخریب کابل برای (آی. اس. آی.) به پیمانه یی بود که بیشـترین مقدار اسـلحه ومهمات به قوماندانانی داده می شـد که کابل را درهدف خود داشـتند. ظهور طالبان رخ دیگر بازی با کارت اسـلام میباشـد که آنرا بی نظیر بوتو رقیب سـرسـخت  نوازشـریف ومسـلم لیک آن، که ا زمجاهدین پشـتیبانی می کرد درصحنه سـیاسی افغانسـتان به بازی گرفـت. این بار نیزنصرالله بابربود که به دختر بوتو یعنی بی نظیر بوتو نخسـت وزیر پاکسـتان راهنمایی و مشـوره میداد که چی کند. هم او بود که در ایجاد طالبان برهبری ملا عمر، سـهم بزرگی داشـت. اودرهمکاری نزدیک با جمعیت العلمای پاکسـتان بمثابه حزب طرفدار بوتو به سـازماندهی و سـوق طالبان به افغانسـتان پرداخت. بابرازمیان طلبه های مدارس دینی مربوط به آن حزب که رهبری آن دردسـت مولوی سـع الحق میباشـد، برای صفوف طالبان سـرباز گیری نمود.(آی. اس. آی.)  که دیگر ازموثريت حزب اسـلامی گلبدین مایوس گردیده بود، به مدارس دینی مربوط به جمعیت العلمای اسـلام که ازمتحدان بوتو بود، رو آورده و به سـرباز گیری ازآن برای فعال سـاختن طالبان پرداخت.

طالبان گروهی متشـکل از تعدادی ازمجاهدین سـابقه بوده و بوسـیلهء (آی. اس. آی.) برای یک دور جدیدی از بازی سـیاسی نظامی درصحنهء افغانسـتان به خدمت گرفته شـدند که هدف اصلی از آن قرار دادن افغانسـتان به صحنهء زد و خورد های جدید و چاق سـاختن هرچه بیشـتر اختلافات مذهبی و اتنیکی بود.

همجنان پاکسـتان قصد آنرا داشـت که درافغانسـتان دولتی پدید آید که ازریشـه با کشـور های روسـیه وهند خصومت داشـته و ازروح سـتیزه جویانه علیه پاکسـتان تهی باشـد. ازهمینرو طالبان مناسـبات با هند را در زمان حاکمیت خویش متوقف سـاخته وروسـیه را نیزبه گسـترش جهاد درقلمروهای آسـیای میانه تهدید می نمود. طالبان همچنان درزیر تاثیر و رهبری مسـتقيم (آی. اس. آی.) به گروه ها و افراد وابسـته به سـازمان های افراطی جهان عرب اجازه داده بود تا کمپ های آموزش و تربیه تروریسـت ها را در نقاط مختلف کشـوردایر و فعال سـازند. در پهلوی آنکه این سـازمان ها با تربیه و آموزش این افراد اهداف خاص خود را درنظر داشـتند لیکن دسـتگاه (آی. اس. آی.) نیز دسـت بازداشـت تا از افراد این کمپ ها برای پیشـبرد مقاصد جنگی و تروریستی خاص خود بویژه دربرابرهند وایران نیزاسـتفاده نماید.

گرچه بدنبال رویداد يازده سـپتمبردوهزاريک درنیويارک و واشـنگتن، موضعگیری پاکسـتان دربرابر افغانسـتان وهند تغییرمحسـوس نموده و دولت نظامی پاکسـتان برهبری جنرال مشـرف درمقابله با تروریزم و تعقیب وبازداشـت تروریسـت های مربوط به شـبکهء القاعده وسـران طالبان با اردوي ایالات متحده امریکا درمنطقه همکاری خود را ابراز داشـته ، لیکن چون آفتاب روشـن اسـت که پاکسـتان ازچنین وضعیت پیش آمده حد اعلی اسـتفاده را برای برآورده سـاختن مقاصد سـیاسی و نظامی خود در قبال افغانسـتان به نحو دیگری دنبال نمود.

سـران شـبکهء القاعده و طالبان که ایالات متحده در جسـتجوی آنهابود ـبه مناطق کوهسـتانی مناطق قبایل آزاد، آنسـوی مرز پناه برده اند وقطعات نظامی امریکایی درنوارمرزی بهمین منظورمسـتقر اند. دولت پاکسـتان نیز زیر همین نام برای نخسـتین باردرتاریخ موجودیتش موفق گردید واحد های اردوي پاکسـتان و افراد اسـتخبارات نظامی خود را درقلمرو قبایل آزاد داخل سـاخته وظاهراً زیر نام دسـتگیری سـران القاعده به عملیات خاصی با مقاصد فريب از آن چه که امریکاییان درنظر دارند، دسـت بزند. آنها سـعی کردند درطول عملیات شـان به همان بخش های قبایلی وارد گردیده و عملیات پاکسـازی را براه اندازند که جنگجو ترین و مقاوم ترین اقوام مربوط به قبایل آزاد سـکونت دارند.

 این قبایل پیشـینهء مقاومت تاریخی و درخشـانی هم دربرابر اسـتعمارگران انگیسی داشـته وهم تجربهء مقاومت دلیرانه دربرابر اردوي پاکسـتان را موفقانه ازسـر گذشـتانده وهیچگاه حاضر به معامله گری با دولت های متعدد پاکسـتانی نشـده اند. اکنون اردوي پاکسـتان سـعی می ورزد زیرنام مقابله با تروریزم به سـرکوب این مقاومت دسـت یابد وآنچه را که در طول نیم قرن نتواسـته بود بدسـت بیاورد، اکنون برآوره سـاخته و حضور نظامی خود را درامتداد خط فرضی دیورند در برابر افغانسـتان دایمی بسـازد.

پاکسـتان درهمجواری با هند وافغانسـتان همیشه بردونیروی دائماً فعال درپاکسـتان یعنی اردو و مذهب ( احزاب مذهبی ) تکیه داشـته و هرکدام این دو عنصر نقش اسـاسی در تعیین مقدرات و سـیاسـت های دولت دررابطه به مسـایل داخلی و منطقه یی داشـته اند. اردو در بیشـتری سـالهای نیم قرن موجودیت پاکسـتان قدرت دولتی را دراختیار داشـته و به کمک احزاب سـیاسی ــ مذهبی سـعی نموده تا به تحقق اسـتراتیژی های سـیاسی ـ نظامی در رابطه به کشـورهای رقیبش هند وافغانسـتان ــ دسـت یابد. (آی. اس. آی.)  بمثابهء دسـتگاه اسـتخباراتی نظامی، موثرترین وسـیلهء دولت واردو درراه تحقق این اسـتراتیژی ها بوده اسـت، که درهردوعرصه جنگ مقاومت درافغانسـتان وجنگ آزادی درکشـمیرنقش بزرگ خود را ایفاء نموده و باعث وارد سـاختن خسـارات بزرگ مادی و معنوی برای هند و نابود سـازی تمامی امکانات حیات سـیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی درافغانسـتان گردیده اسـت. اردو و (آی. اس. آی.) همین اکنون، به گونهء دیگری درصدد عدم اسـتقرار وضع در افغانسـتان بوده و سـعی میکنند تا دولت مرکزی درتامین صلح دوامدار درکشـور به شـکسـت مواجه گردیده به نحوی مهره های خو د را دردرون حاکمیت جدید وارد بسـازد و یا به گونه یی تداوم مداخلات خود را درامور افغانسـتان تامین نماید.

تفنگ ، جنگ سالاري وانتخابات ومواد مخدر

به نام ِدین طمع برتاج کردند

تمام شهر را تا راج  کردند

هرآنکي ميهنش راميپرستيد

زدامان وطن  اخراج  کردند...

توليد هيروئين درفغانستان درمقايسه با سال قبل، سي وچهارفيصد رشد داشته وبا وجود تلاش‌هاي بين‌المللي براي كاهش توليد مواد‌مخدر، درمجموع هشت هزارو دوصد تن هيروئين درافغانستان توليد شده است. دراين مدت كاشت خشخاش هفده فيصد افزايش يافته وهم‌اكنون يکصدونودوسه فيصد از مواد‌مخدرموجود دربازارهاي جهان درافغانستان توليد مي‌شود. توليد ترياك درافغانستان با ناامني‌ها و خشونت‌هاي جاري رابطه مستقيم دارد.

انتخابات درشرايطي برگزارشد كه تفنگ، پول و فساد اداري بيداد ميكرد. در شرايطي كه مردم ضرب ضربات سالهاي وحشت تنظيمي و طالبي را برجسم و جان خود فراموش نكرده اند؛ در شرايطي كه تاريخ و فرهنگ كشورما مورد تاخت و تاز جنايتكارن قرارگرفت كه زخمهاي خونين آن تا كنون التيام نيافته؛ درشرايطي كه آوارگان داخلي ومهاجرين اطمينان به زندگي آبرومند ندارند ودرشرايطي كه فساد اداري وسازش ومصلحت با صاحبان تفنگ و قدرت دررأس سياست هاي دولت قرار دارد، چگونه ميتوان از فضاي دموكراتيك ،‌ آگاه ومردمي صحبتي بميان آورد؟

كميسيون هاي گذشته چه دسته گلي را به آب دادند كه كميسيون سمع شكايات ازاين ويا آن آدم تفنگي برازندگي كسب كند؟  شكايت واعتراض زماني موجه ومرعي الاجراست كه لوث تفنگ وجنگ سالاري ازجامعه رخت بربسته باشد. ازكران تا كران كشورشكايت نه، بلكه شعله هاي خشم پنهان وآشكارمردم عليه حاكميت تفنگ وفساد اداري زبانه مي كشد، تبارز تظاهرات خشمگين مردم عليه فساد اداري وحاكميت تفنگ را ديديم.

وعده و وعيده هاي دولت، حواريون وملل متحد دوسيه ي ضخيم واما بي نام ونشاني است كه كميسيون مستقل حقوق بشرآنراترتيب وتبليغ كرد. وعده دادند كه جمع آوري اسناد وشواهد دو سال را دربرمي گيرد (بزك بزك نمير كه جو لغمان ميرسد!) مجرمين جنگي درتارو پود دولت آنقدرنفوذ دارند كه مرزبين مجرم و قاضي را مخدوش ساخته است.

 دربازي اتنخابات علاوه برحاكميت تفنگ و تهديد، پول حلال مشكلات بوده كه در رقابت هاي انتخاباتي نقش بزرگي را بعهده داشت . دسترخوان جنگي، بخشش، خريد كارت، مصارف ترانسپورت واوراق تبليغاتي ، تقلب هاي پي درپي و غيره به فرهنگ جنگ سالاران وايادي آنان تبديل شده كه ازطريق غارت دارائي هاي عامه (معادن، قاچاق مواد مخدر، غضب شيرپور، جعل اسناد، حيف و ميل كمك هاي بين المللي و ...) وسرمايه هاي باد كرده، دعوي اخذ رأي ، ريس جمهور، صدراعظم ( ريس اجرائيوي )، و وكالت مردم را دارند؟! دورازعقل است ولي واقعيت دارد. فساد اداري (عدم تصفيه جنگسالاران ازقدرت، رشوه، قوم وخويش بازي، واسطه، شناخت، تبعيض، تفتين و ...) ازبالا تا پايين ، ازمركز تا قرأوقصبات كشوربال گسترده وسايه افكند است.

دردرون حاكميت مراكزي وجود دارند كه اين فساد را اشاعه داده و پشتيباني ميكند. مافياي مواد مخدرمركز قدرت ديگري است كه تروريزم، جنگسالاري وبروكراسي را درجال خود تنيده توده هاي محروم ومظلوم وبخصوص روشنفكران واقشار ميانه حال تاب مقابله با اين هيولا راندارد.

به همين خاطر است كه درانتخابات بيشترين تقلب ودزدي را آناني دارند. لودين دريكي از مصاحبه‌هاي خود شفتالو گفتند كه «علاوه برطالبان، جنايتكاران ديگري هم بودند كه شامل پروسه مصالحه ملي گرديدند؟» فرقي نمي كند كه كي خيانت كرده و كي فرمان قتل صادركرده، مهم اين نيست، بل آنست كه ثبات سياسي با موجوديت و لوجنگسالاران و قاچاقبران با خائنين ملي حفظ شود. اين هم سياستي است ولي درخدمت عده ي محدود وخصم مردم.

اين سياست با منافع ملي و وحدت ملي شديداً منافات دارد. مصالحه بامجرمين جنگي وقاتلين ملت گذشته ازتشديد نفاق بين مليت ها، كارانتخابات را به رسوائي كشانيد و راه ورود كساني را به دولت بازنمودكه دستان شان بخون مردم رنگين است. روشنفکران ، احزاب سياُسي که نه پول دارند ونه سلاح ودموكراتها واستقلال طلبان شامل طيفي مي گردند كه نه زردارند و نه زور. سرمايه معنوي شان را معرفت وشعور سياسي مي سازد كه با تكيه برآن، حرف دل مردم را مي زنند و مدافع آرزوها وخواسته هاي آنانند. پاسدارنوردربرابر ظلمت اند وبا بيرق آزادي بي هراس ازرگبار تهديد و ارعاب كه سايه شوم تفنگ وپول برصندوق هاي رأي سايه افكنده بود حرف هاي روگ راست خود را گفتند ونوشتند.

بنابرسندي كه سازمان ملل دررابطه با موادمخدرنشر نموده، افغانستان عليرغم كاهش قابل توجه درزرع اين مواد طي سال جاري، در صدر كشورهاي توليد كننده آن قرار دارد.

درين سند آمده كه حدود ٢٠٠ مليون نفربا ارزش بيشتراز ٣٠٠ مليارد دالردرين كاروباردخيل اند وتجارت سالانه آن به ١٣ مليارد دالر (٩ مليار دالربوسيله تاجران كلان و ٤ مليارد دالر آن بوسيله تاجران كوچك) ميرسد. مافياي داخلي و ياران بين المللي شان با استفاده ازوضع بي ثبات دولت، حاكميت ملوك الطوايفي، فساد اداري، فقر و بيكاري مردم، بهترين استفاده ها را براي رايج كردن اين مواد كرده است و از اين خوان چرب، تروريزم و جنگسالاري نيز سودهاي كلاني مي برد. بي بنياد ترين فكر و عمل، محكوم نمودن دهقانان فقير براي زرع اين مواد وچپه كردن مزارع شان بوسيله نيروهاي امنيتي است. زيرا اگر شبكه قاچاقچيان از مستي به اين كار رو مياورند، دهقانان ما از مجبوريت و فقط بخاطر سيركردن شكم خود و اولاد شان دست به زرع آن مي زنند.  

حال دولت وحاميان بين المللي آن محاسبه كنند كه آيا اراده و توانايي مقابله با اين اختاپوت ها را دارند و يا اينكه درحد مجادله لفظي با آنان اكتفا كرده و درخفا براي هركدام از شبكه ها چراغ سبز نشان خواهند داد تا با خاطر آرام به كار شان مشغول باشند. اگرپلان فرضي چنين باشد، روشن است بغيرازمردم ما وكساني كه دردنيا بنابه هردليلي براي تسكين آلام خود به اين مواد رو مياورند متضررين اصلي اين سناريو بوده، سود اصلي را سلطانهاي مواد مخدر و شهزاده هاي كوچك آنان؛ جنگسالاران و تروريست ها خواهند برد وكشور ما چندين دهه ي ديگربه مركز قاچاق، جنايت و انواع فساد باقي خواهد ماند و مردمش روي خوشبختي را نخواهند ديد.

دردولت اگروزيري بر ضد جنگسالاري و فسادحركت ولو بسياركوچكي انجام دهد، قابل تحمل نيست و بايد كنار برود. و اين احتمالاً ناشي ازفشارمرموزي است كه جنگسالاران ومافياي موادمخدردولت را درمحاصره گرفته اند.

دولت هرقدربه طرف سيستم شدن پيش برود به همان پيمانه غرق درفساد بروكراسي ميگردد. حال مردم به وعده هاي دولت ولو اينكه با نيت پاكش توأم باشد وصادقانه آن را بخواهد باورنمي كنند، چون ميدانند توان تحقق خواستهايش را ندارد. مردم درعمل ديدند كه دولت بلد است حرفهاي دل خوش كن بزند كه اصلاً قادربه انجام آن نيست. وقتي دولت دربرابر حادثه اي قرارگرفت عموماً ازديد، موضع وخواست مردم به آن برخورد مي كند اما فردايش چون تشويش از عواقب آن دارد و يا هم احتمالاً تهديدي دريافت كرده بلافاصله لاحول كرده خلاف قرارخودعمل مي كند ومردم را در حيرت و تعجب فرو مي برد.

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

ناتووآيساف درافغانستان چه کردند ؟؟؟

-5-

 

اي خدا کاش دست مرگ را ازدامن اميد ما كوتاه مي كردند
در اين دنياي بي آغازو بي پايان
دراين صحرا كه جز گرد وغبار ازما نمي ماند

دلم ميخواست صلح را نمي كشتند
صفاي آرزوها را كه چون خورشيد تابان بود ميديدند
زندگي را به اين سادگي پرپرنمي كردند
به باد فنا نمي دادند...

شهامت وشجاعت جنگ سالاران ، دست اندازي به ناموس مردم، براه انداختن جنگهاي وحشتناك مليتي، مذهبي وسمتي كه درآن پستان بريدن، دركانتينر كباب كردن، ميخ به فرق كوبيدن و ادرار خوراندن ازشوخي هاي روزمره به حساب مي آمد. تاراج بي سابقه آثارتاريخي وكتاب سوزي ها. ازبين بردن صد درصد مكتب ها، كتابخانه ها ، بانكها ، هوتل ها، پارك ها، آرشيف ها، موزيم ها، جمنازيوم ها، پوهنتون ها، سينماها ونابودي تمامي آثار ترقي وتمدن. فرار نود درصد استادان، محققان، آگاهان و بي سواد ماندن نسلي ازدخترو پسر.

بنيادگران افراطی درافغانستان سعی گسترده مي نمايند تا ازاعتقادات دينی مردم بهرهبرداری نموده و درگام نخست دين را در قالب ايدئولوژی بگنجانند وبعد آن را درحاکميت سريان بدهند  .پی افکندن حکومتايدئولوژيک تفسيرها و تعبيرهای جداگانه جامعه را بسوی تشتت ميکشاند. چنانچه بعد   ازسال ۱۹۹۲ شاهد بوديم که حاکميت ها برداشت های خاص و متفاوتی از حکومت اسلاميداشت. دريغا  که مدعيان دروغين دموکراسی  اين دستاورددو صد ساله مردم افغانستان را درثورسيزده هفتادويک خورشيدي با استقرار رژيم مذهبی بوسيله بنيادگرايان اسلامی سرکوب خونين نموده جای يک نهضت دموکراتيک  قانونگرا وبافرهنگ را گروهی ازجامه سپيـدان سياهدل بنيادگر اشغال نموده, که انها بجزتفنگ و کشتن چيزی ديگری ازفرهنگ تمدن انسانی را برسميت نمی شناسند.

مسلماٌ که پسران شان نيز درطول سال هاي جنگ بجزاز واژه های جنگ و قتل وخشونت ودهشت افگنی چيز ديگری را به ارث نبرده اند آنچه را که دارند ببازارعرضه ميکنند.  در چنين اوضاع و احوال و مو جوديت چنين گروهها واشخاص مشقو تمرين دموکراسی  صحبت يکی از وکلای ملت درپارلمان دورهً سيزده شوراي ملی که ميگفت : جامعهً فيودالی ضد دموکراسی را جامعهً دموکراتيک جازدن  درحقيقت امر پل پای دزدان دموکراسی را پوشاندن وخاکزدن بچشم مردم استواقعاً سيستم جهانی استعمار نوين  تحت عنوان مبارزه با کمونيزم چنان گناه  غير قابلعفوه را در ايجاد رشد و تکامل بنيادگرايی اسلامی وسر کوب نهضت دموکراسی دريک عده ازکشورها از جمله درسرزمين بپا خواسته افغانستان مرتکب شدند که اکنون کفارهَآنرا نه تنها توده ميلونی اين سرزمين ها می پردازند بلکه خودآنها نيز درپروسه شخصيت سازی تفنگداران بنيادگرابهای اين گناه شان را درحوادث خونين وضدانسانی يازده سپتامبروشرارت تروريزم بين المللی, که دامنگيراکثر کشورهای جهان شده است پرداخته باصطلاح آ نچه را که کشت نموده اند حاصل آنرا درومي کنند .

جنگ وبی ثباتی داخلی درافغانستان، نوعی فرهنگ سیاسی خاصی را درکشور به وجود آورده که ازمهمترین ویژهگی های آن جنگ سالاری ومنطقه گرایی است. حضوروتداوم قدرت فرماندهان محلی در صحنة سیاسی افغانستان، منبع بالقوة بی ثباتی و تنش در کشور به حساب می آید. این فرماندهان با سلاح و جنگجویانی که دراختیار دارند به محض اینکه احساس کنند منافع قومی، گروهی، اقتصادی و یا سیاسی آنها به خطر افتاده، بلافاصله از ائتلاف با دولت خارج می شوند و صلح شکننده موجود را با بحرانی جدی مواجه می سازند. درگیری های اخیربین گروه های رقیب فشار زیادی را بر دولت وارد کرده است. شناسایی این جنگ سالاران و آگاهی از اهداف و فعالیت های آنان از اهمیت خاصی برخوردار است.  مهمترین اهداف جنگ سالاران محلی در افغانستان عبارتنداز :

- پرکردن خلأ ناشی ازسقوط طالبان برای دسترسی به اهداف سیاسی‏وسهم‏گیری ازقدرت

- تقویت منطقه گرایی دربرابرمرکزگرایی ؛

- دسترسی‏به عواید اقتصادی ناشی از فعالیت‏های اقتصادی‏وگمرکی درمنطقه انحصاری‏خود

- دسترسی به عواید اقتصادی ناشی ازقاچاق مواد مخدر و تضمین امنیت راه های عبوری قاچاقچیان

- دسترسي به منابع معدني افغانستان واستخراج وفروش آن بدون مزاحمت دولت

- چوروچپاول دارايي عامه وغضب ثروتهاي ملي

چپاول اموال مردم وتصرف زمينها ي شخصي ودولتي

-  زورگويي وزراندازي وجمع آوري پول وثروت ...

درشرایط فعلی افغانستان، جنگ سالاری رفته رفته به عنوان مهمترین تهدید علیه ثبات وامنیت کشور مطرح می شود. تداوم این روند اولاً، تهدیدی جدی برای حکومت کابل است، ثانیاً، روند بازگشت مهاجرین به کشور را متوقف و کند می کند و ثالثاً، درروند تحویل کمک های بشردوستانه وهمچنین کمک های مربوط به بازسازی افغانستان اخلال ایجاد می نماید. یکی ازفرماندهان عالی رتبه آمریکایی که ازکابل دیدن کرده، اعلام داشت که : ازسوی دیگرتشدید حملات هوایی و زمینی به منظورسرکوب باقیمانده اعضای طالبان و القاعده که درحال حاضرتشخیص آنها از افراد غیرنظامی دشوار شده است، سبب اعتراضات گسترده درسطح مقامات و شخصیت های افغانی شده و روند جنگ سالاری را تشدید کرده است. ”تداوم جنگ سالاری درافغانستان بزرگترین تهدید نسبت به بی ثباتی این کشور، حتی بیشتراز طالبان و القاعده است“ .  درشرایط فعلی مهمترین چالش دولت ، تداوم جنگ سالاری ومنطقه گرایی درکشور است.

تداوم روند جنگ سالاری، حس اعتماد به دولت مرکزی را نزد مردم کاهش می دهد و شرایط بالقوه بازگشت بی ثباتی به افغانستان را فراهم می کند.  عدم تمایل نیروهای بین المللی (ISAF) به گسترش دامنه عملیات ازیک سو وحضور وهمکاری مستقل نیروهای آمریکایی با جنگ سالاران محلی در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی ونظامی ازسوی دیگر، این تصور را در میان مردم به وجود آورده که جنگ سالاران به نوعی از حمایت های آمریکا برخوردارند.

تفنگ  ونقض حقوق انسان

دلم ميخواست سقف معبد هستي فرو نميريخت
پليدي ها و زشتي ها به زير خاك ميماندند
دوستي وهمياري آغوش وا ميكرد
وطن درموجي از زيبايي وخوبي شنا ميكرد
پرستو هاي مهر و دوستي پرواز ميكردند
به روي بامها ناقوس آزادي صدا ميكرد
بيا تا ما فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو دراندازيم
به شادي گل برافشانيم و مي درساغر اندازيم...

بعد ازيازده سپتامبر وسرنگوني رژيم طالبان وجنايتكارانيكه سالها برمقدرات ميهن ما بدمستي كرده اند يكباره غسل تقديس كرده به آدم هاي معصوم، مدرن، شريف وشيفته دموكراسي مبدل شدند.اينان ازيكسو گذشته ي بويناك خود را كه چطوربرسطورتاريخ، سياه رقم خورده است و ازسويي اداهاي نان به نرخ روز خوردن حاليه‌ي خود را مي بينند لذا دچار كابوس شده فورمولي به بكارميگيرند تا بگمان كورخود خيانت هاي چندين ساله را زير لايه‌ي نازكي ازخاك پنهان و پرده ساتري درمقابل ديدگان ساطع مردم و تاريخ بياويزند.

راندن طالبان توسط امریکا به بهانه تروریزم والقاعده وحکومت ، جانی تازه درکالبد عطامحمد نورداد.

درهمین حال فردی بنام خالد امیری مسوول مالی مسعود دردبی (مالک شهرک رهایشی امیری درولایت بلخ) بعد ازمرگ مسعود توسط ربانی و فهیم مواخذه شد تاپولهای ذخیره شده دردبی را به آنان تسلیم کند. خالد دید که تمامی سرمایه از کف اش می رود چون باشنده اصلی ولایت بلخ وهم منطقه با عطا است واجدادش هم ازفیودالان مزارمیباشد فورا با عطا تماس گرفت وخواهان کمک شد. عطا هم خواست ازین فرصت استفاده اعظمی کند. گفته میشود مبلغ ۷۰۰ ملیون دالرکه نزد خالد دردبی بود بین هردو مناصفه گردید وبه خالد ضمانت حفاظت ازجان و جایدادش درمزار داده شد. این سرمایه هنگفت توانست عطا را به یکه تازبی رقیب درمزاربدل کند و به استحکام و گسترش نفوذش بیافزاید و لاوتا در تجارت قاچاق مواد مخدر وارد معامله شود. انتقال مواد مخدر ازمیدان هوایی بلخ به کابل توسط فدا محمد برادرسکه اش که قوماندان سرحدی میدان هوایی بود، صورت میگرفت.

حالا دیگر عطا آن چهره ریشوی پکول بر سرنیست او دریشی پوش شده، نکتایی میزند و ازآزادی، دموکراسی وحقوق زن با پراندن کلمات انگلیسی حرف میزند، جمعی از روشنفکران خاین را دراطرافش جمع کرده به آنان صله بخشی میکند وآنان نیز درمدح او حرف میزنند که معلوم نیست پول فراوان وی توانسته وجدان این روشنفکران را ملوث کند یا اینکه اینان اصلا وجدان باخته بودند.

همچنان عطا با حلقه مافیایی خود مشغول است. بیشترین ساحات مرکزشهررا عطا خریداری نموده؛ مالک شفاخانه ها الفلاح و مولانا، شهرک های رهایشی مانند پروژه خالد بن ولید، مراکز تجارتی نور، تانک تیل طارق نور، مهمانسرای مزار، اپارتمان زرگری ها، رحمان مارکیت، بازار باختر، انستیتوت علوم صحی مولانا و اپارتمان شبکه مخابراتی MTN واقع درشهر نوکابل میباشد وقرارمعلوم حدود ۲۵۰ قباله رسمی ثبت شده درمحاکم بنام خود و وابستگان نزدیکش دارد. درسایر بلند منزلها، تجارت خانه ها، مارکیت های لباس فروشی، انجوها، شهرک ها، شفاخانه ها وکلینیک های شخصی با فیصدی معین یا شریک است و یا ازآنان حق میستاند.

سالهاي پيش منطقه تاريخی شيرپور درمرکز شهرکابل ويران شد، خانه های آن با بولدوزرهموار و ميان اعضای کابينه آن زمان وافراد بانفوذ ازجمله فرماندهان جهادی، به شکل مخفيانه تقسيم گرديد. افرادی که اين زمين ها را تصاحب کرده بودند استدلال می کردند که آنان درشهرکابل سرپناه ديگری ندارند وبه عنوان شهروند افغانستان حق دارند خانه‌ای در اين کشورداشته باشند. اما اکنون خانه های بيشتر اين افراد در منطقه شيرپور، به فروش و يا کرايه گذاشته شده است. در اين محله، نزديک به ۳۵۰ خانه آباد شده که ازنظر مخارج و نوع معماری، درشهر کابل کم‌نظير است، ولی آنگونه که ديده می شود شمار زيادی ازاين خانه ها برای موسسات غيردولتی وشرکت ها به کرايه ماهانه تا ده هزار دالرداده شده است.

دراین اواخرکتابی بنام  FirstIn ویا برای نخست در داخل، که توسط یک مامورسابق سازمان استخبارات امریکا ( سیا) بنام گری شرون نوشته شده است و یکی ازپرخواننده ترین کتاب ها درامریکا بشمارمیرود به چاپ رسیده است و دارای مطالب  تازه ی از فعالیت های سیا درافغانستان   میباشد. گری شرون که یکی ازسابقه کارترین و با تجربه ترین مامورسابق سیا درامورافغانستان وجنوب آسیا است ، تقریباً در تمام دوران فعالیت سي پنج ساله اش, با مسایل افغانستان  به شکلی از اشکال سروکارداشته است.  شرون درست چند ماه قبل ازکودتای نظامي ثوردرسفارت امریکا در اسلام آباد به حیث کارمند سیا شروع به کار نموده وآخرین ماموریتش رهبری نخستین تیم هفت نفری سیا, بنام -دالاشه شکن- درست چند روزی بعد ازحادثه يازده سپتمبردرپنجشیر بوده است.  به روایت شرون اودرزمان ماموریتش درسیا تقریباً با تمام مهره های خورد و بزرگ سه دهه اخیر تاریخ افغانستان دیدارنموده وازاحمد شاه مسعود ومسعود خلیلی بمثابه دوست های نزدیک خود یاد آورشده است.

کتاب ی  برای نخست در داخل, مجموعه ی از یاداشت ها, تحلیل ها و خا طرات آخرین ماموریت چهل روزه ی  شرون درسیا،ازتاریخ بيست شش سپتمبردوهزاريک الی چهارنومبردوهزاريک - درداخل افغانستان است. هرچند کتاب های متعددی از طرف مامورین سابق و یا ژورنالیست های نزدیک به سیا درمورد افغانستان درسال های اخیر به نشر رسیده است فقط یکی از ویژه گی های عمده این کتاب آن است که نویسنده ی کتاب ازاکثرکمک های پولی ، سیا که در مدت ماموریتش به مسوولين و فرماندهان ائتلاف شمال وقت کرده  به تفصیل یاد آور شده است که خود جالب و بی سابقه است. زیرا معمول است که اداره استخباراتی آطلاعات امریکا دربسیاری موارد اجازه نشرمطالب را به تفصیل نمیدهد.  با یاد آوری این نکته که هرچند این کتاب موارد ضدو نقیض زیادی را نیز داراست که میتوان بگونه مثال ازادعای  بازسازی راه های کابل توسط دولت  مجاهدین یاد آورشد وهم توسط یک جاسوس سابق سیا نوشته شده است  ولی باز هم افشا کننده ی حقایق تلخ یک دوره ئی ازتاریخ معاصرکشور مان محسوب میشود. درکتاب گری شرون ادعا کرده است که تقریباً مقدارپنج میلیون دالررا درمدت چهل روز به رهبران و مسوولین ائتلاف شمال وقت پرداخته است. هر چند میدانیم و میدانند که مبلغ فوق قطره ی  ازبحر بیکران کمک های سیا به نوکران رنگارنگش درافغانستان هم نمیتواند باشد ولی بازهم به مصداق، مشت نمونه خروار- لیست مفصلی را که کی از سیا از این مبلغ چقدر گرفته است در ذیل تقدیم میگردد:

- انجینرعارف که ازطرف گری شرون  رئیس دفتراستخبارات ائتلاف شمال معرفی شده است مبلغ پنجصد هزار دالردر شب بيست شش سپتمبردوهزاريک, بازارک پنجشیر

-  قسیم فهیم, یک میلیون دالربه تاریخ بيست هفت سپتمبردوهزاريک, بازارک پنجشیر

-  سیاف صد هزار دالربه تاریخ بيست نوسپتمبردوهزاريک گلبهار

 گری شرون جریان پرداخت پول به سیاف را به تفصیل حکایت نموده مینویسد:  زمانی که بسته های نوت صد دالری را که قبلاً در یک پلاستیک شفاف پیچانیده بودم روی میزی که دروسط اتاق جا داشت گذاشتم، برعکس دیگر فرماندهان ائتلاف شمال که درلحظات اول کوشش میکنند به پول تمایلی نشان ندهند، سیاف با یک حمله برق آسا پول را از روی میزبرداشت و برای مدت کوتاه با چشمان ازحدقه برآمده به آن خیره شد شاید هم میخواست متیقن شود که چی چیزی را دردردست گرفته است. بعداً به شدت آنرا به طرف یکی ازهمکارانش پرتاپ کرد.

 انگارکه کچالوی داغی باشد و با یک لبخند به من نگاه نموده گفت: این اولین باراست که ازکسی پول نقد قبول میکنم.  ( جمله اخیرسیاف بی گمان گفتار شهزاده ترکی الفیصل رئیس سابق سازمان استخبارات سعودی  را بخاطر میاورد که زمانی گفته بود: هر گاهی که با سیاف ویا دیگر فرماندهان افغان ملاقات میکردم قبل ازآغاز صحبت همیشه دفترچه چک بانکی ام را دردست داشتم.)

- انجینر عارف, بيست دوهزار دالر به تاریخ اول اکتوبر, دوهزاريک و ده هزاردالر به تاریخ دواکتوبربازارک پنجشیر,

- انجینرعارف دوصدوپنجاه هزاردالر به تاریخ هفت اکتوبر بازارک پنجشیر.

-  قسیم فهیم, یک میلیون ودوصد هزاردالر، داکترعبدالله، دوصدو پنجاه هزاردالربه تاریخ هفده اکتوبردوهزاريک آستانه پنجشیر.

- قوماندان عطا (فعلاً والی بلخ) دوصدو پنجاه هزاردالر, ( پول به فهیم داده شده است تا به قوماندان عطا فرستاده شود.)  به تاریخ هفده اکتوبردوهزاريک, 

 گری شرون علت فرستادن پول به قوماندان عطا را قهربودن عطا با سیا بنابرپیوستن یک تیم دیگر( سی ای ای ) بنام ستاره با دوستم درجنوب مزارشریف عنوان نموده مینویسد: احتمال درگیری قوماندان عطا با دوستم تا زمانی که یک تیم سیا با دوستم بود، برای ما سخت نگران کننده بود. من خواستم با ارسال پول به عطا مانع جنگ بین دوستم وقوماندان عطا شوم وهم به نوعی واضح سازم که سیا با تمام فرمانده هان در یک مسافه قرار دارد.

سازمان نظارت بر حقوق بشر گزارش ١٣٣ صفحه يي را تحت عنوان «دستان خون آلود: فجايع گذشته دركابل و ميراث بيعدالتي» طي تحقيق دوساله ومصاحبه با بيشتر از١٥٠ نفرشاهد عيني و يا مطلع ازحوادث ترتيب داده است. اين گزارش نه تنها افرادي را را بعنوان متهمين جنايات جنگي ذكر كرده، چند پيشنهاد ارزنده اي براي دولت كرزي نيز ارائه نموده است. گزارش، تخطي هاي اين دوره را نتيجه اجتناب ناپذيرجنگها و اشتباهات ندانسته، بلكه بيشتر نتيجه اعمال غيرقانوني و چشم پوشي عمدي رهبران و فرماندهان گروه ها ميداند. اين سازمان ضمناً از دولت خواسته تا با اصلاح سيستم قضايي خود و تاسيس يك محكمه اختصاصي از قضات بين المللي و افغاني، ازتلاش هايي كه جهت محاكمه جنايتكاران گذشته بعمل ميايد حمايت كند زيرا بقول آنان اگرعاملين جنايات گذشته مجازات نشوند احتمال زياد ميرود كه مرتكب جنايات ديگري شوند. اين سازمان همچنان از دولت تقاضا دارد تاساختاري را جهت بررسي بركناري متهمين حقوق بشر از مقامات دولتي روي دست گيرد زيرا امروز تمامي متهمين جنايات جنگي تحت نام آشتي ملي كاملاً مصون از مجازات بسر مي برند.

عكس العمل دولت به اين گزارش فقط اين بود كه آن را ناقص خواند كه گويا جنايات تمام دوره ها را دربرنمي گيرد. همچنان بهانه هايي چون امنيت و ثبات و آشتي ملي و مشاركت ملي از جمله شگردهاي عوامفريبانه اي است كه بي ميلي كامل دولت را براي به محاكمه كشاندن جنايتكاران نشان ميدهد. بفرض اگر دولت بخاطر برد تبليغاتي خود دربرابر حريفان و ترساندن جنگسالاران، كه گويا نزد مردم و جهان دوسيه دارند تا پا ازگليم خود دراز نكنند، اين گزارش را جدي بگيرد، نه مردم به آن باورمي كنند چون اين دولت را در وعده هايش، درعزل و نصب كابينه وواليان بطور كامل آزمايش كردند، و نه هم جنگسالاران براي خود تشويش راه ميدهند چون آنان هم دست خود را در دهان دولت به دقت گشتانده و فهميده اند كه اين دولت در دهان خود چيزي بنام دندان ندارد تا جنگسالاران را محكم گيرد و طي اين سالها دولت را چنان مرعوب ساخته كه كوچكترين حركتي دربرابرآنان كرده نمي تواند.

پس قدرمسلم اينست كه دوسيه متهمين جنگي سالهاي سال دربا يگاني دولت وكميسيون مستقل حقوق بشرحفظ خواهد شد تا خاك بخورد. برخورد منفعل دولت درمورد جنايتكاران جنگي سبب خواهد شد كه نامش بعنوان مدافع سرسخت جنايتكاران جنگي در ذهن مردم و حافظه تاريخ با حروف برجسته نقش گردد.

 

 

++++++++++++++++++++++++++

 

طالبان درروند افراطي وبنيادگرايي

)نفع پاکستان ازاعزام تروريزم به افغانستان ، کدام است؟؟؟(

-4-

  

چه شيرين است وقتي بيگناهي داد خود را از خداي خويش مي گيرد
چه شيرين است
.  

اما من دلم ميخواست اهل زور و زر ناگاه
زهرسو راه مردم را نمي بستند و زنجيرهمدلي خدا را برنمي چيدند
دلم ميخواست
دنيا خانه مهر ومحبت بود
دلم ميخواست مردم درهمه احوال با هم آشتي بودند
طمع درمال يكديگر نمي بستند
مراد خويش را درنامرادي هاي يكديگر نمي جستند
ازين خون ريختن ها فتنه ها پرهيز مي كردند
چو كفتاران خون آشام كمتر چنگ و دندان تيز مي كردند

چه شيرين است وقتي سينه ها از
مهر آكنده است.

غرب عملاً درپي بزرگسازي طالبان است، هم در ميدان نظامي و هم درجايگاه اجتماعي و هم درعرصه سياسي و ازچندي بدين سو مسؤولين بلند پايه و رسانه هاي غربي از ديالوگ مذاكره و پذيرش طالبان در نظام سياسي افغانستان صحبت مي كنند. هدف اين بزرگسازي چيست؟ امريكا‌ وانگليس به مشوره پاكستان از كارائي نظام فعلي مايوس شده اند.

طالبان یک گروه است که درخلال جنگ مردم افغانستان با اردوي شوروی سابق ( 1989- 1979) شکل گرفت. این گروه که قرائتی تنگ‌نظرانه نسبت به مفاهیم اسلامی دارد به کمک آمریکا وانگليس وبا حمایت مالی - ایدئولوژیک عربستان سعودی به همراه مساعدت‌های بی‌د‌ریغ پاکستان شکل گرفت. اعضای طالبان مجموعه‌ای ازطالبان مدرسه هاي عرب و غیر عربی بودند که پیشتر درجنوب پاکستان مشغول فراگیری دروس مذهبي بودند که عربستان سعودی مروج آن است. این مدارس با کمک مالی دولت ریاض ودر پاکستان، به ویژه جنوب این کشور به ترویج دیدگاه سلفی و وهابی مبادرت می‌کنند. با چراغ سبزآمریکا، این مجموعه کوچک به سرعت به انواع سلاح‌های پیشرفته تجهیز شد به گونه‌ای که بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان و تشکیل اولین اداره تنظيمي به ریاست برهان‌الدین ربانی، خود را به عنوان یک تشکل رقیب نشان داد. تضاد دیدگاه مجاهدین وطالبان کار را به جایی کشاند که میان آنان نبرد درگرفت و افغانستان در دام جنگ داخلی افتاد.  نیروهای طالبان که به دلیل حمایت‌های آمریکا، عربستان و در این مقطع، پاکستان فوق‌العاده قدرتمند شده بودند به مرور بخش‌های مختلف کشور را اشغال کردند. آنان با اشغال قندهاردرسال نوزده نود چهارعملا دولتی خود خوانده با قوانین سخت بدوی دراین منطقه را به اجرا گذاشتند.

مردم افغانستان که از هرج‌و‌مرج خسته شده بودند و نیازشدیدی به استقرار نظم وقانون احساس می‌‌‌‌کردند درابتدا روی خوش به طالبان نشان دادند. این گروه سرانجام درسال نوزده نودشش ميلادي کابل را اشغال کردند وبدین ترتیب با تصرف پایتخت، حکومت خود را درسراسر افغانستان مستقرساختند. اگرچه دراین دوران و بعد ازآن مقاومت‌هایی صورت گرفت، اما قدرت مالی و نظا می طالبان به همراه نظم آهنینی که درکشور بوجود آورده بود باعث شد که ثبات و پایداری آن هرروز استحکام بیشتری یابد. با استقرارحکومت طالبان به مرور چهره خشن و ارتجاعی این گروه و قرائت سلفی- وهابی آنان ازاسلام عرصه را بر مردم تنگ‌تر ‌کرد اما کسی یارای مقابله با ‌آن را نداشت.

حامیان طالبان نیز از حضورآنان درافغانستان خشنود بودند. رهبری طالبان با ملا عمربود. مردی که مخالف عکس بود و آن را حرام می‌دانست و از این روی عکس‌های محدودی ازاو وجود دارد. درخلال جنگ‌‌های داخلی درافغانستان و به ویژه پس از استقرار حکومت طالبان ، بن لادن رهبر گروه القاعده که به لحاظ ایدئولوژیک ارتباط تام با طالبان داشت به این کشور کوچ کرد. بن‌لادن که در جنگ با نظامیان شوروی از همراهان مجاهدين بود و سرمایه افسانه‌ای خود را در اختیارآنان گذاشته بود بعد ازمتهم شدن به بمب‌گذاری علیه منافع آمریکا مجبور به بازگشت به افغانستان شد و مورد پذیرش و پذیرایی قرارگرفت. در پی ماجرای یازده سپتامبر ومشخص شدن اجرای این عملیات توسط گروه بن‌لادن، آمریکا از طالبان خواست که بن‌لادن را تحویل دهد اما طالبان امتناع کرد. بدین ترتیب آمریکا رسما به جنگ افغانستان و حکومت طالبان رفت. حکومت طالبان در افغانسان سرنگون شد اما غربی‌ها نتوانستند ملاعمر، را دستگیر کنند. القاعده دامنه فعالیت‌های تروریستی خود را به سراسر جهان کشاند و نیروهای وفادار به طالبان نیز مچنان به نبرد با نیروهای دولتی افغانستان و ایساف مشغولند.

درين اواخيرطورکه ديده ميشود غرب عملاً در پي بزرگسازي طالبان است، هم درميدان نظامي و هم در جايگاه اجتماعي و هم درعرصه سياسي وازچندي بدين سو مسؤولين بلند پايه و رسانه هاي غربي ازديالوگ مذاكره و پذيرش طالبان درنظام سياسي افغانستان صحبت مي كنند. هدف اين بزرگسازي چيست؟ امريكا‌ وانگليس به مشوره پاكستان ازكارائي نظام فعلي مايوس شده اند. دليل روي آوردن غرب به طالبان اين است كه درشرايط فعلي امريكا‌ و متحدينش قصد مواجهه و رويارويي بيشتر به ايران دارند، لذا مي خواهند با وساطت استخبارات پاكستان از رويارويي و خصومت بيشتر با طالبان بكاهند و نيروي را درافغانستان بقدرت برسانند كه با ايران مخالفت شديد داشته باشند. چنانچه براي اولين بار شايعه مذاكره با طالبان با دولت ازطريق رسانه هاي امريكا‌يي دربيرون درز كرد و واشنگتن پست نشريه معتبرامريكا‌يي از زبان معاون وزيرخارجه امريكا‌ نوشت كه طالبان مي خواهند بعد ازين بحيث يك هسته سياسي قوي در نظام آينده افغانستان شريك شوند.

بديهي است كه امريكا‌ مي خواهد اين درامه را دوباره تجربه كند.پروسه صلح يك جهت مهم قضيه تفكرات طالبان را جهت حفظ منافع شان درافغانستان قابل قبول دانسته است. اين تغييرسياست درظاهرشكست متحدين را درمبارزه عليه تروريزم به اثبات مي رساند.اعتراف به شكست: نيكولاس لنت سخنگوي ناتو در افغانستان گفت: اتكاي صرف به نيروي نظامي منجر به بازگرداندن ثبات پايدارنخواهد شد. اين اظهارات نشان مي دهد كه پيمان اتلانتيك شمالي يك قدرت شكست پذيراست، حتي كتله كوچك از ترويست ها با داشتن حمايت نظامي ومالي پاكستان و برخي كشورهاي خليج فارس مي تواند ايشان را به شكست معترف سازند.

 تا دوسال پيش طرح مذاكره ازسوي دولت با طالبان همواره از يك موضع قوي مطرح مي شد و طالبان به ترك جنگ و بازگشت به خانه و كشورشان دعوت مي شدند وخبري ازسهم دهي آنان درقدرت نبود، اما حالا دولت اعلان مي كند اگر طالبان قانون اساسي كشوررا بپذيرند درهرسطح پذيرفته مي شوند، ديگر از پيروزي نظامي عليه طالبان خبري نيست، در حاليكه طالبان جز پيروزي به هيچ چيزديگر قناعت ندارند.

طبق گزارش ملل متحد، شمارقربانیان غیرنظامی افغانستان در سال جاری نسبت به همین دوره‌ی زمانی درسال گذشته به گونه‌ای چشمگیرافزایش یافته است. ازجنوري تا جون سال جاری حدود ۱۲۷۱ غیرنظامی کشته شدند که این رقم نسبت به شش‌ماهه‌ی نخست سال گذشته ۳۱ درصد افزایش نشان می‌دهد. بنا برگزارش فرستاده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل درکابل، شمار کودکان قربانی درافغانستان درسال جاری نسبت به سال گذشته ۵۵ درصد افزایش یافته است.  این میزان بیش ازدوبرابرقربانیان کودک درهمین دوره‌ی زمانی است. فرستاده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل درکابل که این گزارش را تسلیم سازمان ملل کرده است، کودکان و زنان افغان را آسیب‌پذیرترین اقشارجامعه دردرگیری‌های این کشور می‌داند. او می‌گوید، زنان و کودکان بیش از گذشته «درخانه‌ها و روستاهایشان هدف حملات قرارگرفته، کشته و زخمی می‌شوند». به گفته‌ی وی، کودکان حتی درافغانستان در ملاء عام اعدام می‌شوند.

مسئولیت حدود دوسوم آسیب‌ها و تلفات انسانی را طالبان و اسلام‌گرایان افراطی بر عهده دارند. بنا بر گزارش اشپیگل آنلاین، اسلام‌گرایان اغلب از غیرنظامیان به عنوان سپرهای انسانی استفاده می‌کنند.سازمان ملل گروه‌های افراطی اسلامی را مسئول کشته و زخمی شدن ۲۴۷۷ غیر نظامی در افغانستان درسال جاری می‌داند. درحالی که تلفات ناشی ازحملات نیروهای ناتو و نظامیان افغانستان ۳۸۶ نفر است. نماینده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل درکابل این واقعیت را قابل انتقاد می‌داند و می‌گوید: «اگرآنها می‌خواهند آینده‌ی این کشور را رقم بزنند باید بدانند که نمی‌توانند این راه را ازمیان اجساد پرشمارغیرنظامیان باز کنند».با وجود این، تلفات نیروهای دولتی وائتلاف نسبت به سال گذشته کاهش نشان می‌دهد. سازمان دیده‌بان حقوق بشر این موضوع را قابل تقدیر وحاصل سیاست‌های مثبت به کار گرفته شده می‌داند، از جمله مقررات سختگیرانه‌تربرای یورش‌های شبانه و لزوم انجام تحقیقات به هنگام کشته شدن غیرنظامیان درحملات نظامی.

نفع پاکستان ازاعزام تروريزم به افغانستان ، کدام است؟؟؟

رمان وقصه ي بربادي ام من

حضورزنده ي بيدادي ام من 

تمامي خاطراتم قصه ي تلخ

گرفتاري  غم  آزادي ام  من .

پاکستان با انتشارآمارهای رسمی اعلام کرد: درنتیجه پنجاه وچهار مورد انفجارازجمله یازده حمله انتحاری در شهرها ومناطق مختلف این کشور درسه ماهه نخست سال ۲۰۱۳ ، دست کم ۵۳۷ نفر کشته و ۱۱۰۳ نفر دیگر زخمی شدندبراساس این آمارها ، تروریست ها در سه ماهه نخست سال جدید میلادی ، یازده حمله انتحاری ازجمله یک حمله درجنوری چهارحمله درفبروری وشش حمله در مارچ انجام دادند که درنتیجه آن سه صد ونوزده نفرکشته و چهارصد وشصت وشش تن دیگر زخمی شدند .براساس این گزارش درجدیدترین حمله انتحاری به یک مقرنیروهای امنیتی درشهر پیشاوردر شمال غربی پاکستان روی داد، دست کم ۱۲ نفرکشته و ۱۰ نفردیگر زخمی شدند.

استراتژی پاکستان ازآغازایجاد خط دیورند درسال هجده نودوسه مبتنی برمداخله درافغانستان و روی کار آوردن حکومت دست نشانده درکابل بوده است که ( آي اس آي )  مسئول اجرای این سیاست است. وهدف پاکستان آن است که افغان ها مسئله خط دیورند را فراموش کنند اما این اتفاق تا به حال نیفتاده است.

همچنین علت دیگرآن است که پاکستانی ها براین باورند که افغانستان عمق استراتژیک پاکستان دربرابرهند است. برهمین مبنا آنها به دنبال توسعه نفوذ خود دراین کشور هستند.
اما درطي سالهاي نزديک گذشته باوجود حضور گسترده نیروهای خارجی همچنان شاهد تداوم ناامنی ها وعملیات تروریستی در افغانستان هستیم در این باره مقامات افغان وکارشناسان می گویند برای ازبین بردن تروریسم باید با ریشه های آن درخارج مبارزه کنیم.  منابع تروریسم بیش از گذشته فعال هستند و شبکه های مالی درپاکستان و برخی کشورهای عربی برای حمایت از تروریست ها ایجاد شده است به همین دلیل حامد کرزی به این تزروی آورده است که باید در درجه اول منابع مالی و مکان های آموزشی تروریست ها ازبین برود. دراین باره باید گفت اکنون باتوجه به اسناد وشواهد بدست آمده، جامعه جهانی مطمئن شده است که تروریسم ازآنسوی مرزها حمایت می شود برهمین اساس انتظارمی رود که جامعه جهانی به رئیس جمهور پاکستان فشار بیشتری وارد کند تا درجهت کنترول محافل طرفدارتروریسم بیشتر تلاش کند.
امریکا دقیقاً ازاوضاع مطلع است اما ازدید امریکا یک تنش قابل کنترول باید درافغانستان وجود داشته باشد که هم منافع پاکستان را تأمین کند وهمه ادامه حضور نظامی آنها را توجیه نماید.  اجلاس سه جانبه امریکا وافغانستان و پاکستان تاکنون چه تأثیراتی براوضاع افغانستان داشته است. تاکنون بیش ازده ها اجلاس سه جانبه میان افغانستان، پاکستان وآمریکا برگزارشده است، منتها به تدریج به این فرضیه نزدیک می شویم که این سه کشور درمبارزه با تروریسم اشتراک نظرندارند و هرکدام اهداف خاص خود را دارند . اکنون پاکستان، دولت کابل را متهم به بی کفایتی درتأمین امنیت و درمقابل افغانستان، اسلام آباد را متهم به مداخله وحمایت از تروریست ها می کند.

ازیکسو پاکستان در امور افغانستان مداخله می کند، اما ازطرف دیگر تداوم ناامنی درافغانستان دلایل داخلی هم دارد. ازجمله آنکه به دلیل رفتار نادرست و بمباران غیر نظامیان توسط امریکایی ها به نظرمی رسد که طالبان یک برگ برنده دراختیاردارند و ازاین طریق مردم را به دولت بدبین می کنند.  

یک مقام ارشد امنیتی هند می‌گوید که پاکستان درهمکاری با لشکر طیبه تلاش می‌کند تا به منافع هند درافغانستان صدمه برساند. پس ازآن که پاکستان درکشمیر موفق برحمله بر دفاتر این کشور نشد، اکنون با همکاری لشکر طیبه، سفارت و کونسلگری‌های هند را در افغانستان نشانه گرفته است.

 گزارش‌های نیز وجود دارند که سازمان استخباراتی پاکستان به کمک لشکر طیبه می خواهد حملاتی را در افغانستان راه اندازی کند و گفتگوهایی میان آنها نیز صورت گرفته است. نهادهای امنیتی پاکستان برای این که مطمئن شوند هند ماموریت های خود را درافغانستان انجام ندهد، دست به هرکاری خواهند زد وتلاش خواهند کرد نقش هند را در افغانستان کاهش دهند، به همین منظور می خواهند حملاتِ هراس افگنانه را بردفاترهند درآنجا انجام دهند.  

پیش از این نیزچند بار نهادهای دیپلماتیک هند درافغانستان مورد حمله قرار گرفت و حالا هم، مقام‌های ارشد استخباراتی هند گفته‌اند تدابیر ویژه‌ای برای تامین امنیت نهادهای دیپلماتیک این کشور، گرفته شده است. این در حالی است که پیشتر رییس جمهورغنی دراجلاس سازمان همکاری های منطقه ای جنوب آسیا هشدارداده بود اجازه نمی دهد تا از افغانستان به عنوان میدان جنگ نیابتی استفاده شود.

پاکستان ازتربيه وآموزش  تروريزم چه نفع برد.؟ بیش از ۸۰ هزار پاکستانی ازجمله ۴۸ هزار غیرنظامی درطول یک دهه گذشته درجنگ علیه تروریسم به رهبریامریکا دراین کشورکشته شده اند  .کمیته داکتران بین المللی برای جلوگیری از جنگ هسته ای طی گزارش اعلام کرد بیش از ۸۰ هزارپاکستانی از جمله ۴۸ هزارغیرنظامی درطول یک دهه گذشته درجنگ علیه تروریسم به رهبری  امریکا دراین کشور کشته شده اند.

براساس گزارش منتشر شده از سوی این کمیته در حدود ۱.۳ میلیون نفر درعراق ، افغانستان و پاکستان در نتیجه جنگ علیه تروریسم به رهبری امریکا درطول یک دهه گذشته کشته شده اند  .  همچنین ازسال ۲۰۰۴ تا سال ۲۰۱۳ بیش از ۸۰ هزار پاکستانی از جمله ۴۸هزار ۵۰۴ غیر نظامی ، ۴۵ روزنامه نگار ، ۵۴۹۸ نیروامنیتی و ۲۶ هزار ۸۶۲ شبه نظامی درجنگ علیه تروریسم به رهبری امریکا درپاکستان کشته شده اند.

دربخش دیگر این گزارش آمده است که درنتیجه این جنگ یک میلیون نفردرعراق و ۲۲۰ هزار تن درافغانستان جان خود را از دست داده اند  .  اما برخی از گزارشات حاکی از آن است ک تعداد تلفات جنگ علیه تروریسم در افغانستان ، پاکستان و عراق به بیش از دو میلیون نفر نیزبرسد .

موضع امریکا بیش ازهرکشور دیگری درزمینه امنیت افغانستان و پاکستان به ویژه افغانستان، اهمیت دارد؛ زیرا به تعبیررییس جمهوری پیشین، امریکا وپاکستان مسؤول اصلی وضعیت جاری امنیتی درافغانستان اند وتنها همین دو کشورمی توانند درافغانستان صلح را تامین کنند؛ آنهم نه به دلیل داشتن قدرت نظامی بالا؛ بلکه به جهت سهم و نقشی که درناامنی و قدرت گیری تروریزم دارند.  کم نیستند شمار تحلیلگران عقیده دارند اگرامریکا طی این سال ها به صورت مسؤولانه و واقعی با تروریزم مبارزه می کرد وتمامی توان وامکانات نظامی واستخباراتی اش را برای سرکوب تروریزم مورد استفاده قرارمی داد ودوگانه رفتاری وبرخوردهای گزینشی ومبهم و مشکوک دراین زمینه را کنارمی گذاشت، اکنون هم افغانستان و هم پاکستان، وضعیت امنیتی به مراتب بهتری داشتند.
با این حال، ازیاد نمی بریم که طرف دیگر این معادله پاکستان است. پاکستان حامی بزرگ تروریزم درمنطقه است و این حقیقت برامریکا نیزپوشیده نیست؛ اما با وجود این موضوع، امریکا هیچگاه سعی نکرده است مواضع پاکستان درزمینه تامین مالی وتسلیحاتی واعطای پناهگاه و پرورشگاه به تروریست ها را به چالش بکشد وآن را به عنوان مانعی بزرگ فراراه مبارزه با تروریزم، مورد حمله قراردهد. این امربرابهام مبارزه با تروریزم می افزاید.
رویداد اخیرپیشاوراما پاکستانی ها را یکبار دیگرمتوجه ابعاد خطرآفرین کاری که درحمایت از تروریزم می کنند کرد و این حقیقت را مورد تاکید مجدد قرار داد که تروریزم دست آموزپاکستان که درزیرچتراطلاعاتی امریکا با حمایت های مستقیم دستگاه های نظامی وجاسوسی اسلام آباد، سال هاست شاخ وبرگ یافته وریشه های نیرومندی پیدا کرده است، فقط افغانستان ودولت ومردم کشورما را آماج قرارنمی دهد؛ بلکه اکنون به اندازه ای نیرومند شده است که برای دست یافتن به قدرتی برابربا نهادهای ملی پاکستان دردرون آن کشور نیزمبارزه و تکاپو می کند.
فلسفه وجودی تحریک طالبان پاکستان نیزهمین امر است.  این تشکل به منظور اسلامی سازی پاکستان با قرائت منحصر به فردی که خود ازاسلام دارد تلاش می کند وازقضا مورد حمایت های وسیع احزاب و جریان های سیاسی ومذهبی و حتی مردم آن کشورنیز قرار دارد.  با این حساب، مبارزه با چنین تروریزمی نیز نیازمند یک برنامه ریزی بلندمدت با مشارکت همه طرف هایی است که تاکنون به هردلیل ازهمراهی با این ماموریت، طفره رفته اند.  

هم امریکا وهم پاکستان، هم اکنون، اگرچه دیر، این هشدار را باید جدی بگیرند که مبادا دوگانه رفتاری وپنهانکاری درمبارزه گزینشی با تروریزم را به اندازه ای طولانی کنند که روزی فرارسد که دیگرنتوانند قدرت تروریست ها را نادیده بگیرند؛ روزی که همه جا پیشاور شود.

 

 

++++++++++++++++++++++++

 

تراژيدي افغانستان ، بي قانوني ، چپاولگري وآدم کشي

-3-)

 

 هردل كه نيست درغمِ ملت، شكسته باد

عهدي كه نيست ضامنِ وحدت، گسسته باد

هر دركه گشت لانهء  سودا گرانِ  خون

بر آبروي  خونِ  شهيدان، او بسته باد.

كدام جهاد وكدام مقاومت ، جهاد براي جـــــــــيب بركردن، جهاد براي زندگى كردن درخانه هاي وزيراكبرخان وشيرپور، جهاد براي موترهاى لاند كروزر، جهاد براي چور كردن بيـــــــت المال ، فقط توهين كردن است به كلمه مقدس جهاد ازكجا كردن اينقدرارگاه وبارگاه ، ايا مفهوم جهاد دزدى وادم كشــــــــى و چورجباول اســـــــت نبايد ازكلمه مقدس جهاد سو استفاده كرد وجهاد مقدس را بد نام كرد كسي كى جهاد ميكند سر ومال خودرا بنام الله فدا ميكند تا رضايي الله رابدست ارد نى چور جباول ، تا جيـــــــب هايـــــــش برشــــــــود وباز بگويد كي من جهاد كرديم بخدا قسم است كى روي شان ســـــــــــــــياه است ونزد الله جوابگو هســــــــــتند.

درکشورما سه ونيم دهه مي شود که جنگ ، آدم کشي ، بي قانوني ، وحشت وبربريت ادامه دارد . هزاران انسان قرباني هوس وآرزوهاي تعدادی افراد قاتل وتفنگ بدست گرديدند . با اقدام نظامي ( کودتا) ثورسال سيزده پنجاه هفت خورشيدي دشمنان سعادت و آزادی وطن ما درتباني با باداران غربي وشيخ های عياش ومعامله گرعربي دست به اعمال ناروای زده و زير نام جهاد آب به آسياب دشمنان مردم و وطن ريختند. ودرواقعيت امربا دريافت اسلحه وپول ازکشورهاي متعدد عملآ به آتش جنگ پطرول پاشيدند . پس از (هشت ) ثور (سيزده هفتاديک ) که قدرت دولتی به دسته های به اصطلاح  مجاهد ین منتقل گردید ، درنتیجه گروه هاي مسلح برای تصرف قدرت وچوروچپاول دارايي ملي ومردم  ، دولت مرکزی عملأ ازبین رفت وبه چند ين مرکزقدرت ( کابل ، شمال ، هرا ت ، جلا ل آباد ، کندهار ، بامیان ) وشهرکابل به بيش ازده ها حاکميت تبد یل شد. زیربنای مادی ومعنوی دولت نابود گردید وتقریبأ هشتاد درصد بناهای شهر کابل بخاک یکسان شد. ده ها هزار انسان بیگناه بقتل رسیدند ، موج تازه مهاجرت تحصیل یافته ها وکارآزموده های کشور وملیون ها نفر دیگربه خارج آغاز گردید . این موج خیلی سهمگین کوچ دسته جمعی افغانها که تقریبأ یک دهه ادامه یافت کشور را عملأ ازوجود افراد مجرب وکارآزموده خالی نمود . باتصرف کابل شقاق ونفاق وچند دستگي بين آنها نمايا ن ومردم ستمديده؛ پريشان وکشوربه ويرانه مبدل گرديد.

بعد از سقوط حکومت دکتور نجيب الله ، دولت تنظيمي از پشاور ( پاکستان) به کابل انتقال نمود، و بعد ازختم دوره مجددی، ربانی در ماه جون ١٩٩٢ برای مدت چهار ماه به حيث رئيس دولت قدرت را بد ست گرفت . مردم تصور مينمود که جنگ های ١٣ ساله خاتمه می يابد و درکشور صلح و آرامش مستقرمی شود. ولي نه تنها جنگ خاتمه نيا فت بلکه چنان جنگ هايی بين گروه های مختلفي به اصطلاح مجاهدين شعله ور گرديد که افغانستان ومردم آنرا به فاجعه کشاند. اين جنگ ها زمانی شدت اختيارنمود که ربانی بعد ازختم دوره چهارماهه رياست دولت ، طبق معاهده پشاوربايد قدرت را به شورا تحويل ميداد متاسفانه نه تنها براي تسليمي قدرت اقدام صورت نگرفت بلکه به بهانه هاي مختلف به تداوم آن تلا ش نمود . بد ين ترتيب شورای رهبران آنوقت که بيشتر تحت نفوذ ربانی بود، به عنوان اينکه انتقال قدرت به شخص ديگرازسبب جنگ ها ناممکن است، دوره زمامداري ربانی را اولاً به ٤٥ روزوسپس تا زمان داير شدن لويه جرگه تمديد نمود. بعداً با دايرنمودن شوراي حل وعقد در ٣٠ دسامبر ١٩٩٢ که ربانی يگانه کانديد دررياست دولت باقی ماند، بحيث ريس دولت برگزيد شد . درين شورا نمايندگان حکمتيار، حزب اسلامي خالص ، محاذ ملي برهبري پيرگيلاني ، جنبش ملي اسلامي و حزب وحدت اسلامي نه تنها شرکت نداشتند بلکه عملآ جناح رباني باشرکت ندادن آنان دردولت زمينه سازجنگ هاي بعدي نيزگرديد .

قبل ازتدويرشورا، جناح مخالف تهديد نموده بودند که درصورت دائرشدن اين شوراوانتخاب ربانی بحيث رئيس دولت، جنگ ادامه پيدا مينمايد . متعاقباً حکمتيار، خالص، مجددی وگيلانی شديداً شيوه انتخاب ربانی را مورد اعتراض قرار داده متذکرشدند که ربانی درانتخاب خويش دررياست دولت جهل کاری وحق تلفي نموده و اين عملکرد وي جنگها را درکشور تشديد می نمايد. باين ترتيب ربانی دوره رياست چهار ماهه خويش را تا زمانی دوام داد که توسط قواي طالبان ازکابل مجبوربه فرارگرديد . زمامداري وی مجموعاً سه ونيم سال يعنی تا د سمبر ١٩٩٦ دوام نمود. طي اين مدت فشاررهبران، نارضايتي مردم وتقاضاهاي مکررسازمان ملل متحد درمتقاعد ساختن ربانی برای انتقال قدرت به نمايند گان واقعي ملت به اساس پلان های مطروحه عاجزماند وبا هرطرح ارايه شده ازجانب نمايند گان سرمنشي ملل متحد ، برعکس گروپ کرسي نشينان کابل جنگ تازه اي را سازمان ميدادند .

تا زمان سقوط اداره رباني درکابل تنظيم ها واحزاب سياسي درحاشيه قرارگرفتند واخرين روزهاي زمامداري، صرف حکمتياربعد ازجنگ های شديد بين قوای جمعيت وشوراي نظار، بعد ازحصول کرسی صد رات موقتاً تطميع گرديد. ربانی مخصوصاً محکوم به اين بود که با روحيه قومی و منطقوی عمل نوده ونميخواهد حاکميت راازدست بدهد ، وهم وی باساس قرارداد ها و تعهدات، منافع ايران، تاجکستان و روسيه را تآمين می نمايد.

ازجانب ديگربا چاپ بانکنوتهاي پنج هزاري وده هزارافغاني درمسکوعملآ خريد وفروشي اراضي ، قوماندانان وجنگجويان رواج پيدا نمود وازجانب ديگرسرازيرشد ن سلاح ومهمات ازروسيه ، ايران وتاجيکستان (اسارت اتباع روسي با يک بال طياره انتنوف وده ها تن سلاح ومهمات درقندهار ، توزيع سلاح بدون قنداق وداراي شيب مخصوص ساخت ايران واکمالات بدون وقفه ازميدان هوايي کولاب درتاجيکستان ) عملآ جنگ راشدت بخشيد . درماه جدي سال سيزده هفتاددويکتعداد افراد سرشناس که وظايف قابل توجه دراداره استخبارات دولت رباني داشتند . دردوره زمامداري ربانی ومسعود درشهرکابل وسيله دستگاه استخبارات وبه هدايت فهيم ، انجنيرعارف، کرام الدين کريم ، عبدالله توحيدي و... به قتل رسيد ووضع کابل وولايات خيلي وخيم وکشوربه چندين مراکزقدرت تقسيم گرديده بود .

چوروچپاول ، دزدي ورهزني ، راه گيري ووند بازي ، قتل وقتال ، وحشت وبربريت ، ظلم وستم ، بستن وبردن ، بگيروبزن ، فيرراکت سکروکلستر، توپ وتانک ، رقص مرده و خنده زنده ، تيزاب پاشي وميخ کوبي ، بريدن شرم جاهاي انسانها وولادت نمودن زنان درپوسته هاي امنيتي ... جزي مصروفيت روزانه نيروهاي امنيتي گرديده بود .

( آقاي فيلکس ارماکورا) نماينده سازمان عفو بين المللی، بعد ازبازديد ازکابل، دران زمان گفت : < ... درکابل وضع حقوق بشرناگوارترازسابق وچور وچپاول و قتل های فردی و دسته جمعی وجود دارد، وراکت هابطور مسلسل اصابت می کند وهم آب وبرق وقانون وجود ندارد. صرف درجلال آباد ومزارشريف وضع نسبتاً بهتراست ودرمتباقی مناطق افغانستان قضاوت درمورد جرايم به اساس شرعيت اسلامی ازجانب خود قوماندانان محلات ومناطق صورت می گيرد. .. > درماه مارچ ١٩٩٣ رهبران تنظيم ها راهي مدنيه منوره شده وباحضورداشت پادشاه عربستان سعودی ونوازشريف صدراعظم پاکستان تعهدسپردند وقسم خوردند که دست ازجنگ کشيده ودرتقسيم قدرت به همه جوانب درگيراقدام نمايند اما بمجرد مواصلت ، جنگ وکشتارجديدي آغازگرديد .

درين مذاکرات فيصله گرديد بود : رباني درتحويلي قدرت تا هژده ماه اقدام نموده ، اسلحه از مردم جمع آوری و هکذا ملکيت ها و دارائی های تاراج شده دوباره به مالکين آن مسترد گردد و حکمتيار بحيث صدراعظم منسوب شود. مولوی خالص از امضای اين معاهده امتناع ورزيد و مجددی در پايان معاهده نوشت که با ملاحظات امضاء شد. اما در ترکيب کابينه بين رهبران تنظيم ها، بعد از مناقشات زياد در جلال آباد توافق به ميان نيامد و يکبارديگرحملات راکتی بالای شهر کابل شد ت بي سابقه کسب نمود . طى سالهاى ١٩٩٢- ١٩٩٦ تفنگداران قدرت پرست که درداخل شهرکابل سنگرگرفته بودند مرتکب ويرانى شهرکابل وکشتاربيش ازهفتاد هزار نفرمردم غيرنظامى وبالنتيجه مسبب اصلى جنايت عليه بشريت شده اند. بنيادگرايان جنگ سالارطي سالهاي نخستين زمامداري خويش جنگ را تاسطح کوچه هاى کابل، درجمال مينه و چنداول ومنطقه افشاروديگر نقاط شهر گسترش دادند، و دراين فاجعه بيش ازچهارهزار انسان بى گناه ( ازمليت مصيبت ديده هزاره ) را درکابل بوسيله توپ و تانک و بمباردمان بى امان قتل عام کردند که اين شهکاري آنان به ( فاجعه افشار) مسما گرديد . اين جنايت جنگى يکى ازشواهد انکار ناپذيرى است که مردم کابل آنرا فراموش نخواهند کرد . کشتارمردم هزا ره و شیعه ي منطقه ا فشار در بيست دودلوسيزده هفتاديک خورشیدی لکه ننگی است که تا همیشه بر دامان تفنگداران فاتحه کابل باقی میماند.

درنیمه شب این روز که با سالروزانقلاب درایران همزمان بود، نیروهای دولت که عبارت بودند ازقوتهاي : شوراي نظار، جمعيت ، اتحاد سياف ، حرکت اسلامي و حزب وحدت شاخه اکبري به فشاريورش برده ودراین حمله ، منطقه به تصرف نیروهای یادشده درآمد. نيروهاي متعرض به مدت بيست چهارساعت، افزون برکشتارمردم ، دست به ویراني، غارت ، آتش زدن خانه ها و تجاوز به زنان و ربودن کودکان وجوانان سرگرم بودند. همین رویداد بارها درهجومهای نیروهای فاتحه درچندا ول ، دهمزنگ ، کوته سنگي وغرب کابل تکرار شد.

تفنگداران با فروش آثارارزشمند تاريخی وتخريب آنچه که قابل انتقال نبودند، آغازکردند، با چور و چپاول دارائی های عامه، از جمله اموال شخصی خانه های مردم تامنابع ذ خيروی وزارتخانه ها، ادارات دولتی، موسسات ملکی و نظامی و حتا حمله و غصب کردن ود ست درازی به مواد امدادی که برای خانواده های مستحق و مرد مان تهی دست مد نظر گرفته شده بود و بالآخره غصب خانه ها وزمينهای تا امروز ادامه داده می شو د . يکی از استدلال های کجروانه جنگسالاران درآن وقت برای سالهای سال اين بود که با استخراج وفروشي سنگهاي قيمتي مانند لاجورد و زمرد و ساير احجار کريمه پشتوانه اقتصاد جنگی خود راتامين می نمايند. اينها با قاچاق لاجورد وزمرد به سرمايه هنگفت دست يافتند . اما ازآنجايی که هنوزهم هزاران مشکل ازفقر اقتصادی تا گرسنگی، تهيدستی، خشکسالی، آوارگی و مهاجرت های درونمرزی و بيرونمرزی موج فزاينده داشته و رنجهای بيکران مردم افغانستان همچنان ادامه دارد، با تاسف مردم مجال آن را به اين زودی نخواهند يافت تا قاچا قبران اموال عامه کشور خويش مخصوصاً رهزنان و چپاولگران آثارقيمتي و معادن کشور را به استنطاق بکشند وازآنها حساب بگيرند. اکنون ازيکطرف با سواستفاده ازشرايط جنگ ودشواری های جاری مملکت وازسوی ديگر با استناد براينکه درافغانستان هنوزنيزدولت مرکزی ومسلط براوضاع سراسری وجود ندارد، آنها بازهم به همان اشتهای سابقه دارايی عامه را مانند گذ شته حيف وميل نموده و به حسابهای جاری و پس اندازدربانکهای شرق وغرب افزودند . واضح است چه درهمان بحبوحه جنگ و بحران سياسی ونظامی حاکم برافغانستان و چه درآستانه خروج قوای نظامی شوروي ازافغانستان وحتا بعد ازآن چندين بارموضوع فروش وقاچاق سنگها ي قيمتي باربار توسط مطبوعات جهان بشکل علنی مطرح شد اما سودي نبخشيد و غبارمسلط جنگ وناآرامی های کشورباعث ميشد که کسی نتواند اين موضوع مهم را پيگيری کند.

تاراج گران جمعیت اسلامی وشوراي نظارهمراه باهمرزمان و همراهان درگوشه وکنار میهن کمین گرفتند؛ کشور تاراج شد و مردم میهن به خاک سیاه نشستند.  جنگ وویرانگری سراسر کشوررا فراگرفت، شهرها تاراج شدند، مال بیت المال غارت گردید،آثارهنری وثروت های ملی به عنوان مال غنیمت به بازارها سرازیر شدند. درجریان همه این جنایت خواجه که خود را امیرمی پنداشت با خورجین های زرازشهری به شهری درستیزوگریز بود. کوچیگری وکولیگری دولتمداری را او درتداوم فراروبی عرضه گی محمد خوارزم شاه درقرن بیستم به نمایش گذاشت.
ربانی وشوراي نظاربرای اثبات وفاداری اش به سازمان امنیت پاکستان به ارسال تروریست و خرابکار به کشمیر و چچنیا و آسیای میانه پرداخت. وی ازجنگجویان بنیاد گرای تاجیک به حمایت پرداخته وبه آتش جنگداخلی درتاجیکستان دامن زد.  ربانی ازسازمان امنیت پاکستان بعد ازآنکه متحدانش اردوی مجهزافغانستان را با قوای هوایی آن نابود کرد، خواست تا به تأسیس اردووسازمان امنیت افغانستان بپردازد. شورای علمای ربانی دررابطه با حقوق زنان به تدوین دقیقأ همان مواردی پرداخت که بعد ها طالبان با پیگیری آنرا اجرا کردند.  با ظهورطالبان، ربانی ازنخستین کسانی بود که حمایتش را ازاین گرواعلام نمود. وسران شوراي نظارتاميدان شهربه استقبال آنان شتافت اوحتا پول دردسترس آنان قرارداد. زمانیکه مجاهدان هراتی با رشادت وجانبازی تا لشکرگاه پیشروی کردند اوعلیه امیراسماعیل خان که در حالت مریضی باطالبان می جنگید، دست به کودتا زده و موجب شکست مجاهدان هراتی شد.

صد هاهراتی بدست طالبان وپاکستانی ها شهید واسیرشدند. شهرهرات بدست طالبان افتاد. هرات به مستعمره داخلی به پایگاه تجاوزپاکستان مبدل شد. خاطرات ویرانگری های چنگیز وتیموردراین خطه مجددا زنده شدربانی که ملا زاده فقیری بیش نبود صاحب ثروت های افسانوی شد. اوازکوخ نشینی نه بدلیل کاروزحمت وذکاوت، بلکه به دلیل فروش و تاراج دارائی های عامه به کاخ نشینی رسید وصاحب ثروت های افسانوی شد. کاخ های ربانی،همسروفرزندانش درکابل ، ولايات وامارات متحده همه گواه این مطلب اند. اوکه دراین خاک خودش را مصؤن ازهرانتقادی میدانيست ودربرابر هرانتقاد ، اوباشان و اراذلش به تهدیدمردم می پردازند، اين گروپ دزد وبدنام ازیاد برده است که اگرامروز درپناه معامله گری هایش ازگوانتانامو نجات یافته است، جایگاه دیگری بنام دنهاگ وجود دارد که وی را دردرازمدت ازآن رهایی نخواهد بود.جمعيت ووهابيون شوراي نظارکه به روشنفکران ووطنپرستان این کشور زبان درازی می کند ازیاد برده است که این اوضاع دروبرهم بود که تا به حال سپربلای آنان شده است. خانواده های که همه داروندارش به غارت برده شده و صاحبان زمین های غصب شده، قربانیان بی گناهی که بدست دژخیمان وی کشته شده اند، همه درانتظار عدالت اند. ملاسویج دیکتاتوروقاتل مردم مسلمان بزنیاوکوزوو، دراثرسکته قلبی دردنهاگ درگذشت ودرآنجاحجره در زندان جنایتکاران جنگی سازمان ملل متحد خالی شده است.

عاملين دوران چهارسال جنون وجنايت (١٣٧١ تا ١٣٧٥) كه زيرنام «تحقق اسلام واقعي» بي سابقه ترين جنايات را مرتكب شدند، «مداخله خارجي ها» بنامند تعجبي ندارد ، براي اينكه لحظه اي ازكابوس محاكمه شدن بوسيله مردم به جرم ريختن حد اقل خون ٦٥٠٠٠ كابلي وويراني تمام شهر، آرام نيستند. ولي اگرهرروشنفكر و ياغير روشنفكر بخواهد عاملين اصلي اين همه جنايات وخيانت ها را نه اميران قدرت طلب وجنگ سالاران جنگي، بلكه خارجيان بداند، آگاهانه و ياهم نا آگاهانه به مردمش خيانت كرده است. زيرا به اينصورت مي كوشند تاريخ را مسخ و عدالت را زير پا نمايند. در اين هم شكي نيست درهمين دوره اي كه افغانستان شغالي شده بود، تعدادي ازكشورهاي خارجي تا كه توانستند، مزدور تربيه كردند واينان پيام آورجنگ دركشورما بوده اند كه بعنوان عاملين درجه دوم بربادي وطن ما مورد بازخواست قرار گيرند وپاسخگو باشند. هشتم ثورروز بيچارگي وسرشكستگي مجاهدين بحساب مي آيد.هشتم ثورسرآغازپيروزي يكعده با نام مجاهدين بود درصورتي كه ازآن روزبه بعد مجاهدين سخت ترين روزهاي زندگي خود را سپري كردند.
نا پختگي هاي سياسي ، غروزكاذب برخي ازسران تنظيم ها ، وعدم توافق با كشورهاي ذيدخل درامور افغانستان باعث گرديد تا دوباره آتش جنگ بسيارشديد ترازقبل شعله ورشده اينباردامنگير مردم بيچاره اي شود كه سالها تاوان درگيري را داده باكوله باري ازمشكلات به استقبال جنگ هاي داخلي بروند. مسببين اين جنگ ها نه سران مجاهدين اند و نه مردم بيچاره ، آنهاجاسوسان و تامين كنندگان منافع خارجي هستند كه امروزهنوزدربدست آوردن امتيازبيشتر ازاين كشوربخون خفته ، برسرآوار بجامانده از دوران جنگ چانه مي زنند.همانقدر كه پاكستان در كمك با مجاهدين آستين بالا زد ده ها برابربرنابودي افغانستان براي حفظ منافع خود درآينده تلاش كرد.

درهر صورت اين روز نه سرآغاز پيروزي وبهروزي كه سرآغاز بدبختي ها ودربدري ها بود.درحقيقت پيروزي مجاهدين زماني خواهد بود كه ثروت هاي تاراج شده ازسران وقوماندانان تنظيمي پس گرفته شده وبه صورت يكسان درميان مجاهدين تقسيم گردد. درصورتي كه تمامي ثروت هاي دوران جهاد چه ازافتخارات وچه ثروت مادي دراحتيارچند نيروي مشخص است ومجاهدين واقعي با انبوهي ازمشكلات دست و پنجه نرم مي كنند.

درهشت ثورسال سيزده هفتاديک هدف مجاهدین ازگرفتن کابل تنها رسیدن به قدرت بود نه اجرای حکومت اسلامیآمریکا تمام نیروهای نظامی وسلاح های جنگی خود را به صورت علنی بسیج نمود تا شوروی رااز افغانستان خارج کند و به همین منظورسلاح پیشرفته ی را بنام استینگردراختیارمجاهدین قرار داد. هشت ثورسيزده هفتاد يک به قدرت رسیدن مجاهدین نبود بلکه کسانی قدرت را دردست گرفتند که همیشه دین، مذهب و قوم را وسیله قرار می دادند. همین دلیل باعث شد پیروزی مجاهدین با آغازجنگ های داخلی درکشورهمراه شود.

مردم ما گمان می کردند که دولت روی کارخواهد آمد که ظلم درآن نیست ولی هرگزیک دولت قانونمند وعدالت اجتماعی به وجود نیامد. بيرون شدن شوروی سابق ازافغانستان باعث آن شد که خزانه دولت مورد سرقت قرارگیرد و مردم خانه وکاشانه خود را ازدست دهند. روزهشت ثور نه تنها روزآزادی بلکه باید روزی باشد که کسانی به مردم ظلم کرده اند در قبال اعمال شان پاسخ گوباشند.

جهاد ، پاکستان ، آمريکا، انگليس ،عربستان وايران

ازسرگذشت وطن دل به درد می آید
ازکلبه مستمندان آهي سرد می آید
تو مرد باش ومیندیش از گرانی درد
همیشه درد به سروقت مرد می آید.

ويراني کابل ، قتل شصت وپنج تاهفتادهزارشهريان کابل ، جنايت ونسل کشي درافشار، کشتن پشتونها، ازبکها وهزاره هادرجنگهاي قدرت، چوروچپاول دارايي عامه ، تاراج وبه يغمابردن ثروتهاي ملي ازقبيل معادن لعل ولاجوردوزمرد، تصاحب کرسي هاي دولتي وسرمايه هاي بانکي ...
يکي ازعوامل مهمي که به نا تواني وناکامي مجاهدين انجاميد ريشه در وابستگي و روابط مجاهدين با کشورها وحلقه هاي مختلف خارجي داشت . يکي از نکته هاي ضعف جهاد و مجاهدين دردوران جنگ ومقاومت شان عليه حکومت وحضورنظامي شوروي، وابستگي و روابط غيرمتعادل و نامتوازن آنها باکشورهاي همکاروحامي شان بود.

اين وابستگي ها مجاهدين را از دسترسي به تشکيل دولت درپايان جنگ بازداشت. اينکه کدام يک براي مجاهدين واحزاب جهادي بهتربود بوقوع بپيوندد، مسلما بابرادشتهاي مختلف مورد تحليل قرارگيرد. وقتي به اين پديده منحيث يک رويداد تاريخي نگاه مي شود که بخشي از اوراق تاريخ کشور ما را چه خوب و چه زشت مي سازد، اين گفته يک دانشمند امريکايي درعلم تاريخ قابل توجه به نظرميآيد،که مينويسد:« تاريخ به دقت يک قطعه نقشه نيست، علايم جادههاي آن را ملل مختلف به گونه مختلف مي رود ومسافرهرگز قدرت بازگشت ندارد.» روابط نا متعادل مجاهدين باحاميان وميزبانان شان به خصوص با پاکستان و وابستگيهاي مجاهدين درعرصه هاي مختلف به مراکز قدرت در پاکستان وبويژه استخبارات نظامي آن کشور، مانع تاسيس وشکلگيري دولت مجاهدين بود.
نکته بسيارمهم ديگري که نقش وتاثيرحاميان بيروني مجاهدين را درضعف وشکست مجاهدين درروند دولت سازي برجسته ميکند، نبود سياست وبرنامه مشخص وروشن حاميان وهمکاران درعرصه سياسي براي رسيدن مجاهدين به قدرت سياسي و تشکيل دولت بود.
ايالات متحده آمريکا که رهبري دنياي غرب را در حمايت ازمجاهدين به عهده داشت ومقادر هنگفت پول را براي ادامه جنگ و مقاومت عليه قواي شوروي بصورت مستقيم يا غيرمستقيم سرازير مي کرد هيچگونه برنامه سياسي درمورد افغانستان و آيينده سياسي مجاهدين نداشت. ازاين رو رابطه امريکا با مجاهدين درچهار چوب رابطه سازمان استخبارات آن کشور شکل گرفت. يا به عبارت ديگرسياست ايالات متحده امريکا در رابطه با مجاهدين يک سياست استخباراتي بود.
لذا آمريکاييها تا آخربسوي مجاهدين به عنوان گروههاي قبايل جنگجو ديني نگاه ميکردند که براي جنگيدن با رقيب و دشمن جهاني شان شوروي، يک ابزارخوب و قابل استفاده هستند براي آمريکاييها فقط ضربه زدن به نظام شوروي اهميت داشت تا انتقام شکست ويتنامرا از آنها بگيرند وافغانستآنرا به باتلاق نيروهاي شوروي تبديل کنند مشاور امنيت ملي امريکا به جيمي کارتر رييس جمهور درنخستين روزهاي حضورنظامي شوروي نوشتاکنون فر صتي است تا شوروي را گرفتار جنگي چون ويتنام کنيم.»

 


"
چارليزويلسن" نمآيينده کنگره امريکا درداغ ترين سالهاي جنگ گفت:«در ويتنام پنجاه وهشت هزارامريکايي کشته شده است و روسها ممکن است درافغانستان تا حال ،بيست وپنج هزارنفرازدست داده باشندآنها هنوز سي وسه هزارنفرديگر قرض دارما مي باشند من بخاطر ويتنام يک عقده رواني گرفته ام و شوروي نيزبايد مزه انرا بچشد.»
پاکستان نيزبه عنوان بزرگترين ونزديکترين حامي وهمکارمجاهدين تا روزهاي نزديک به خروج نيروهاي شوروي برنامه يي ازقبل تعين شده درايجاد وتشکيل دولت مجاهدين نداشت. درآستانه خروج قواي شوروي بودکه سياست اين کشورطرح تشکيل دولت مجاهدين را مطابق خواست و نيات خود روي دستگرفتند.
جنرال حميدگل رييس استخبارات نظامي پاکستان درنامه ي عنواني جنرال ضياوالحق رييس دولت پاکستان در جولاي نوزده هشتادوهشت ميلادي برنامه واستراتيژي پاکستان را درموردتشکيل دولت مجاهدين ورهبري اين دولت توضيح داد. اودراين توضيح ازايجاد دولتي سخن گفت که درآن گلبدين حکمتيار رهبر حزب اسلامي به عنوان گروه اساسي، پرنفوذ، قدرتمندومطمين براي رهبري مد نظر گرفته شد. دولتي که طرفدارپاکستان خوانده مي شود وبصورت "داوطلبانه به ايجاد يک کنفدراسيون پاکستان – افغانستان موافقه مي کند.

وابستگی جمعیت به پاکستان و ازجمله دعوت برهان الدین ربانی ازجنرال حمید گل، رئیس سابق آی اس آی، که منحیث مشاور وی ایفای وظیفه نماید.  رئیس اداره تنظيمي برهان‌الدین ربانی در جریان ملاقات با جنرال حمید گل در اسلام آباد از خدمات وی ستایش بعمل آورده از وی خواست که به کابل آمده و منحیث مشاوردولت جمهوری اسلامی افغانستان خدمت نماید. درین اثنا جنرال حمیدگل از رئیس جمهوری تشکر نموده گفت هیچگونه پاداشی نخواهد پذیرفت ....» گروهها هفت گانه (از جمله جمعیت) که امروزشعار های کاذب ضد پاکستان سرمیدهند همه در گهواره پاکستان و با شیر جرنیل های پاکستانی مثل ضیاالحق ها، اختر عبدالرحمن ها، جنرال اسلم بیگ ها، دگروال یوسف ها، جنرال حمیدگل ها و دیگران کلان شده و ازهیچ به رهبران «قیادی» و «جهادی» مبدل شدند.

داستان کامل وابستگی برده‌وار و سرخمی های اینان نزد آی ایس آی پاکستان را میتوانید ازکتاب «دام خرس: داستان ناگفته افغانستان» اثردگروال یوسف بخوانید و بدانید که چگونه اینان با صدق دل حکم جنرال اخترعبدالرحمن که گفته بود «کابل باید بسوزد» را عملی ساخته ملتی را ماتمدار ساختند اما امروز از دموکراسی، حقوق بشر و ارزش هایی سخن میگویند که در طول عمر ننگین شان علیه آن جنگیده اند.

همچنان عربستان سعودي به عنوان بزرگترين حامي مالي مجاهدين طرحي براي تشکيل دولت مجاهدين نداشت. دولت ان کشورصرف نظرازتلاش هاي عناصر وحلقه هاي افراطي مذهبي و به ظاهرغير دولتي درايجاد و يا تقويت گروههاي خاص مجاهدين،بيشترتابع خواستها و سياستهاي ايالات متحده آمريکا و پاکستان بود.

جمهوري اسلامي ايران که به عنوان يک دولت اسلامي شيعه با سياست ضد آمريکايي و ضد غربي خود دربيرون ازمثلث آمريکا، پاکستان وعربستان سعودي به سرميبرد، نه تنها برنامه ي براي دولت تشيع نداشت بلکه فاقد برنامه ي درهماهنگي و اتحاد جامعه شيعه وسازمآنهاي اسلامي و جهادي اهل تشيع بود.

حتي ايران باوابسته ساختن سازمانها و احزاب جهادي شيعه ،آنها را درگيرنفاق و تفرقه ناشي ازانعکاس رقابتها و مبارزات دروني عناصر وحلقه هاي خود کرد.

 

++++++++++++++++++

 

جنگ وجهاد ازپاکستان تا افغانستان

-2-

 

آن زخم كدام است كه درمان نشود؟
آن غم كدام است كه جبران نشود؟

خائين خائيف است اگرعمري بگذرد

ويرانه ها برد ست اوآبادان نشود.

درسال۱۳۷۱ خورشيدى دولت مجاهدين به رياست صبغت الله مجددى وارد کابل گرديده وسپس برهان الدين رباني جايگزين آن شد.  اين حلاوت و شيريني عمرى کوتاه چون حباب داشت . چرا که درسومين روزاين پيروزى درحالي که شليک هاى شاديانه  تفنگها همچنان ادامه داشت ، به يکباره لوله تفنگ ازآسمان به سوى يکديگر نشانه رفت تا بارديگرتراژدى خونين جنگ وکشتار وقصه تلخ دربدرى ادامه يابد . دورقيب يعني مسعود ورباني وگلبدين حکمتيارجنگ با يکديگر را تدارک ديدند و به تدريج ديگرگروه ها ورقبا را نيزدراين جنگ ، کشتار، ويراني وبي سرنوشتي سهيم کردند . حاصل اين ستيز وتضاد جد يد تحميل چهارسال جنگ ، ويراني شهرهايي چون کابل،قندهار، مزارشريف ،بتهاي باميان و دهها شهرديگر، کشتا رده ها هزار نفر، افزودن برانبوه معلولان ومجروحان و تداوم مهاجرت وياس و نااميدى بود. ازاين تضاد وجنگ ، فرزندى متولد شد که طالبان نام گرفت .

جهاد افغانستان باعث تحقق رویائی شد که تا دهه ی هشتاد مطلقا ذهنیت محافظه کاران جدید ارزیابی می شد . این رویا، اشغال نظامی خلیج فارس و میدان های نفتی آن بود . رابطه ی مستقیمی میان جنگ علیه مردم افغانستان و حضور جاری ارتش ایالات متحده در آسيايي مرکزي ، و سایر نقاط نفت خیز ديگر وجود دارد . برای وارد کردن ایالات متحده در بخش هائی از جهان که تا دهه ی هشتاد خارج از دایره ی نفوذ آمریکا قرار می گرفتند ،  جدالی سخت درگرفته بود. این جدال، از سال های ۱۹۸۰ که جهادی های افغانی از ایالات متحده ، چین و اسرائیل اسلحه گرفتند تا علیه اردوي سرخ بجنگند ، آغاز شد ، به سال های ۱۹۹۰ که جنبش طالبان با حمایت مستقیم ایالات متحده وانگليس به وجود آمد ، کشیده شد ،  و تا امروز هم که ایالات متحده با ایجاد جنگ دیگری در افغانستان ، راه های دخالت وسیع خود در جمهوری های تازه استقلال یافته ی آسیای میانه را هموار می کند ، ادامه دارد .

سرمایه گذاری سياواستخبارات انگليس ازطريق پاکستان  براي جهاديهادر سال ۱۹۸۴ به ۲۵۰ میلیون دالر رسیده بود « یعنی در همان حدی که در سال های پیش از آن انجام شده بود »، اما پس از آن بود که این سرمایه گذاری سربه آسمان زد: در سال ۱۹۸۶ به ۴۷۰ میلیون دالر، و در سال ۱۹۸۷ به ۶۳۰ میلیون دالر رسید . ایالات متحده ، به سختی کوشید تا کشورهای دیگر ، از جمله چین را وارد دعوا کند. بنا به گزارش «چارلزفریمن » که سفیر ایالات متحده در چین بود ، « از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴ چین به ارزش ۶۰۰ میلیون دالر اسلحه به افغانستان فرستاد.»

 ویلیام کیسی ريس سیا نه تنها سرمایه گذاری برای جنگ افغانستان را توسعه داد ، بلکه هدف های جاه طلبانه اش را نیز گسترش داد . حالا دیگر سیا به پیروزی می اندیشید و سلاح های تخریبی و دلفریب بیشتری را برای مجاهدین تامین می کرد ، که از آن جمله می توان از راکتهاي زمین به هوای ستینگر نامبرد که توانستند ضربه های کاری به طرف درگیر بزنند و ابعاد تخاصم را تعمیق کنند. وقتی جهاد توسعه یافت ، سیل مسلمانان متعصب عرب ، از کشورهای مختلف اسلامی ، به پاکستان براي جهاد افغانستان سرازیر شد .

کشورهای مختلف عربی ، از جمله مصر وعربستان سعودی ، چون سازمان های بین المللی طیف راست اسلامی – مثل اخوان المسلمین ، اتحادیه جهانی مسلمانان، جماعت تبلیغی به مثابه سازمان مسیونرهای اسلامی که مرکز شان در پاکستان بود ، کارزارهای را برای سربازگیری از جهادی ها آغاز کردند .

بدین گونه بود که رویاهای اسامه بن لادن برای وحدت گروه های بنیادگرای اسلامی ، بسیج آنان در سراسر جهان برای یافتن جنگجویان مسلمان ، انتقال آنان به پاکستان و قاچاق کردن شان به افغانستان برای پیوستن به جهاد ، تحقق یافت. يک تحليلگرعربي نوشته است : «به بسیاری ازآن خشک اندیشان مسلمان گفته شده بود که برای مطالعات و تحصیلات مذهبی به پاکستان می روند» وي می نویسد :  عمومآ در طول شش هفته آموزش مذهبی برای طلابی که از نقاط مختلف جهان به پاکستان آمده بودند ، پیشنهادی در مورد آموزش فوری نظامی به آنان داده نمی شد . حتی سخنی هم از جهاد علیه روسیه یا دولت کابل به عنوان دشمنان خدا به میان نمی آمد . این مسائل ، پس از آن دوره ی شش هفته ای مطرح می شد . در این مرحله ، افسران سرویس اطلاعاتی پاکستان (آي اس آي) که معمولا مفتی بودند ، ظاهر می شدند و از موقعیت و فرصت برخورداری طلاب از آموزش های نظامی سخن می گفتند . بدین گونه بود که امکانات آموزش های نظامی برای هزاران جنگجويي که از الجزیره ، مصر، سودان ، عربستان سعودی و سایر کشورهای اسلامی به پاکستان رفته بودند ، فراهم می شد .

 به قول احمد رشید روزنامه نگار پاکستانی و نویسنده کتاب « طالبان » ، بین سال های ۱۹۸۲ و ۱۹۹۲ ، سی و پنج هزار اسلامیست تند رو از چهل و سه کشور ، در جریان جنگ و عواقب جنگ، دوش به دوش مجاهدین ماشه را می  فشردند و ده ها هزار جهادی دیگر در پایگاه های که ضیاء الحق درمرز پاکستان وافغانستان برپاکرده بود، آموزش نظامی می دیدند « احتمالا صدهزار مسلمان تندرو با پاکستان و افغانستان رابطه ی مستقیم داشتند و زیر نفوذ سيا وآي اس آيبودند. » بعضی از آن های که برای مجاهدین استخدام می شدند ، در ایالات متحده و جوامع عربی و اسلامی مستقر شده بودند . تردیدی وجود ندارد که حمایت ایالات متحده از مجاهدین ، که بیشترش به جیب اسلامیست های تندخو و تندرو می رفت ، اشتباه فاجعه بار بود . این حمایت افغانستان را ویران کرد ، به سقوط دولت انجامید و به اقتدار منطقه ای وسلطه ی جهانی جنگ طلبان اسلامیست و سایرین ره برد . این حمایت منجر به ایجاد شبکه ای جهانی از جنگجویان اسلامی که عالی ترین آموزش های نظامی را دیده بودند ، در کشورهای بسیاری شد که شدیدا وابسته به اسامه بن لادن بود که به زودی سازمان القاعده را تشکیل می داد .

 این حمایت ملتی متلاشی ازخود به جا گذاشت که تبدیل به القاعده و سایر اشکال تروریست شدند . و باعث ایجاد شرایطی شد که سرویس اطلاعاتی پاکستان در لوای آن امکانات رشد طالبان را در سال های ۱۹۹۰ فراهم آورد.  هنوز هم مدافعان جهاد ، حتی آنانی که در سال ۲۰۰۵ به جنگ جهانی علیه تروریسم ، و مستقیما گروه های اسلامی ، وفا دارند ، هم چنان بر آنند که آن سیاست درست بود.  «دانیل پایپس» سرسخت ترین مدافع مبارزه باگروه های اسلامیست و پسر «ریچردپایپس» که درنخستین سال های دولت رونالد ریگن با «گروه کارملیت ها» همکاری می کرد ، می گوید «من فکر می کنم در آن زمان بسیار درست عمل کرده ایم.» در آن سال ها ، دانیل پایپس از مقام های ارشد وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی بود و با طنین نظریه ی « واین برگر » در معامله با شیطان ، می گوید: «ما از استالین در مقابل هیتلرحمایت کردیم . به انتخاب های دنیای واقعی باید توجه کرد.»

به نظر پایپس ، نظامی ترین افراد در میان مجاهدین ، بهترین جنگجویان بودند«به هر صورت ، تندروترین اسلامیست ها ، ضد شوروی ترین شان بودند.» « استیفن س. کوهن » که در سال های ۱۹۸۰ از مقام های ارشد وزارت امور خارجه بود ، در این مورد که بسیاری ازکار کشته های ایالات متحده در جنگ افغانستان ، از جمله مقام های  سیا و معماران سیاسی چه نظری داشتند، می گوید «کسانی که ما از آنان حمایت می کردیم ، از کثیف ترین ، کریه ترین و زشت ترین نوع خشک اندیشان مذهبی بودند.بعد از حمله اردوي آمريكا به افغانستان و در پى حادثه ۱۱ سپتامبر هسته القاعده ديگر بار در نزديكى مرز هاى پاكستان گرد هم آمد، آنها به منطقه قبيله نشين مراجعه كردند و در سرحدات پشاور كه زادگاه اين گروه بود، به تقويت قواى خود پرداختند. در نخستين سال هاى پس از ۲۰۰۱  نيروهاى پاكستان و آمريكا بارها شمار زيادى از رهبران بزرگ القاعده را دستگير كردند اما مدتها ميگذرد  ديگر هيچ چهره برجسته و شاخصى از طالبان در پاكستان كشته و يا دستگير نشده است. پس از يازدهم سپتامبر، واشنگتن متناسب با حال و هوا و خواست تصميم گيرندگان و بدون آن که ارتباط زيادي با تهديدهاي « واقعي» داشته باشد، تنها با متمايز ساختن «آناني که با ما هستند» و «آناني که عليه ما هستند» تعريف جديدي از تهديدها و دشمنان نامتقارن ارايه داد.

ازاين تضاد و جنگ ، فرزندى متولد شد که "طالبان " نام گرفت . عصر طالبان در تاريخ معاصر افغانستان سياه ترين دوره اين کشور ناميده شده است . عصرى که تحجر، افيون و تروريسم نه تنها مردم افغانستان که تيغي بر گلوى تمامي بشريت شد و به رغم سرنگوني رژيم اين گروه متحجر، تاوان و پيامدهاى حضورآنان همچنان ادامه دارد و همچنان قرباني مي گيرد. حادثه يازده سپتامبر که بيش ا ز سه هزار شهروند بيش از۶۰ کشور جهان رادر کام مرگ فرستاد، موجب شد تا "انفعال" جهاني درقبال پديده هايي چون طالبان و تروريسم به " تحرک " تبديل شود.

درافغانستان نیروهای مرتجع وبنیادگراهمیشه درتلاش هستند که نهاد های مدنی و دموکراتیک را درنطفه نابودسازند. ما هنوزنه دموکراسی را تجربه کرده ایم و نه سکیولاریزم.

برای اولین باردرتاریخ کشورما مشروطه خواهان تلاش ورزیدند روزنه هایی ازدموکراسی را وروشنگري رابرروي مردم بگشایند وقهرمان ملی امان الله خان تلاش ورزید اولین قدم های درزمینه سکیولاریزه کردن جامعه بردارد.

اما خادم دین رسول الله نه تنها  که نوزاد سکیولاریزم را حلق برید بلکه راه را برای استبداد نادرخانی بازکرد.

وحاکمان مرتجع تا که توانستند ازدین مردم سود بردند وخود را نماینده خدا اعلان نمودند و.... و بنیادگرایان اسلامی در دهه هفتاد هجری خورشیدی نشان دادند که چگونه دین را می توانند برای برآوردن امیال شوم شان به کار گیرند.

 آنان با پیروزی تنطيمي خويش  نشان دادند که دین شان وسیله رسیدن به قدرت نا مشروع شان است و نه رابطه اخلاقی انسان با خداوند. آنان تاکه توانستند به نام مذهب کشتند، دریدند، خوردند ومستی کردند.

آنان زیرپرچم اسلام خون هفتاد هزارکابلی را ریختند، بردختران تجاوز کردند، به اسیران ادرار خوراندند و رقص بسمل تماشا کردند و تازیانه زدند، دست بردند وقتل عام کردند. اما اینک با پروژه دموکراسی که بی پنجاه ودوبا خود آورده است آنان نیکتایی زده اند وبا دهل دموکراسی رقصیدن گرفته اند وازدموکراسی اسلامی ودموکراسی شرقی بحث می کنند. اما باید دانست وآنان می دانند که پايکوبيدن ودست افشاندن  به نام دموکراسی اسلامی وشرقی فقط آب درهاون کوبیدن است وبه هرقیمتی د قدرت ماندن.

برسي علل نا كآرامدي تنظيم هاي جهادي در راستاي دولت سازي ودولت داري ازانجهت داراي اهميت است كه اين احزاب درطول بيش ازسه دهه ازحيات سياسي خويش ازچه رويكرد هاو چرخشهاي مثبت ومنفي بر خوردار بوده كه از اين حيث مي تواند درعملكرد و فعاليت هاي اين تنظيم ها تا ثيرگذار باشد.  وازسوي ديگر بحث آسيب شناسانه ازعملكردمجاهدين و احزاب جهادي يکي ازمباحث پيچيده و پرابهامي است که در ديدگاههاي مختلف،با ناهمگوني و تفاوت مورد بررسي و ارزيا بي قرارمي گيرد. نقش مجاهدين در پروسه دولت سازي و دولت داري، درکمبود ها، ناتوانيها و ناکامي هاي آنها مشخص مي شود؛ امانکته قابل تحليل در اين پروسه، ريشه يابي و درک دلايل وعوامل اين ضعف ها و شکست هااست.  

ازجانب ديگرنمي توان دلايل وعوامل ضعف وشکست مجاهدين را در يک عامل محدود کرد و يا آن را از يک زاويه خاصي تحليل نمود. اين ضعف ها وناکا ميها به عوامل مختلف داخلي وخارجي برمي گردد.
گرچه مجاهدين يا حد اقل برخي ازعناصر وگروههاي ازمجاهدين درريشه يابي ناتوانيها وناکاميهاي خود دردرجه اول به مسايل احساسي، عاطفي، تنظيمي، قومي، ناتواني رهبري، تماميت خواهي و انحصار گرايي ، قدرتطلبي  وناپختگي در مسايل سياسي و.... چنگ مي زنند كه اين عوامل درجاي خود قابل بررسي است ودرنا كامي مجاهدين نقش عمده دارد، اما افراد و حلقه هاي دگرانديش ومخالف افکاروباورهاي مجاهدين ازگروههاي چپ تا عناصر وحلقه هاي ليبرالو سيکولار طرفدارغرب وهمچنين بعضي تحليل گران ومحققين خارجي دلايل وعوامل ديگريرا دراين ناتواني و شکست دخيل واثرگزار مي دانند آنها عوامل اصلي شکست مجاهدين در دولت سازي و دولت داري را به التزام وباورهاي ديني و مذهبي مجاهدين دراموردولت وسياست، مخلوط نمودن عنعنات قومي ومذهبي، تشتت ، عدم هماهنگي داخلي و دخالتهاي خارجي ارتباط مي دهند وچپاولگري ، دزدي ، سلاح کشي ، تفنگداري ، آدم کشي  رانيزيکي ازعلل  اساسي  ناکارآمد واعمال سياه آنان ميدانند.

مجاهدين از زمان شکلگيري شان که با حاکميت حزب دمکراتيک خلق افغانستان به اين نام پا به عرصه فعاليت نظامي گذاشتند و سپس نام مجاهدين دردوران حضورنظامي شوروي وتا دوران حاکميت وسقوط تا کنون نيزيک گروه فکري و سياسي يکپارچه، وهماهنگ نيستند نه تنها يکساني وهماهنگي فکري وعملي درمراحل مختلف اين دوره ها ميان مجاهدين وجود نداشت، بلکه تضادها و تناقض هاي گوناگون وپرشماري دربرداشتها، ديدگاهها و عملکردهاي آنان مشاهده شده است.  تشتت و پراگندگي مجاهدين،حتي دربرداشتها و تفسيرهاي شان ازتعاليم واحکام اسلام است که رهبران و تنظيم هاي مختلف مجاهدين ازدولت اسلامي وويژگيهاي اين دولت تصويرمتفاوت ومتعارض ارايه مي کردند يک رهبر و يک تنظيم اسلامي وجهادي مشخصات دولت اسلامي را يک چيزو رهبروتنظيم ديگرچيز ديگرمعرفي مي کرد. به عنوان نمونه که عمق تصويرمتفرق و ناهمگون مجاهدين را ازدولت اسلامي متبارزبسازد.

دراواخرثور سيزده هفتاديک  تعدادي ازنيم چه باسوادان مجاهدين از وزارت اطلاعات وفرهنگ نزد مولوي محمد يونس خالص رهبرحزب اسلامي شاخه خالص رفته. خالص آنروزها درکابل به سرمي برد. هدف آن بوده تا موافقت مولوي خالص رابراي ظاهرشدن زنان درپرده تلويزيون غرض خواندن خبرومطالب ديگرجلب شود. وي درشوراي رهبري آن وقت ظاهرشدن زنان رادرتلويزيون مغاير با اسلام و خصوصيت يک دولت اسلامي خوانده بود.

 اما مولوي خالص نه تنها دلايل اين جمع را براي نطاقي زنان درتلويزيون نمي پذيرد وآن را غيرشرعي ميخواند بلکه درمورد اسلامي بودن و غيراسلامي بودن دولت گفت: په هغه دولت کي کمونيستان وي، شيعگان وي، سيکان او هندوانوي اوبه دفترونوکي زنان وي دا دولت اسلامي نه دي. (درآن دولتي که کمونيستان مشارکت داشته باشد، اهل تشيع وجود داشته باشد، سيکها و هندوها باشند ودردفتر هازنان کارکنند ، آن دولت اسلامي نيست. )

برهان الدين رباني ريس تنظيم جمعيت وريس دولت تنظيمي درسال هفتاديک درمسجد وزيراکبرخان مي گفت:

« من مخالف کاربازماندگان دولت کمونيستي درنظام اسلامي وموجوديت زنان ودختران درادارات دولتي ودرجاده هاي شهرکابل هستم ...»

عبدالرب رسول سياف مسوول تنظيم اتحاد اسلامي وشريک قدرت ودولت درحکومت تنظيمي درتلويزيون باصراحت بيان داشت: ( کابل وخاک کابل نجس است آ اين شهرراويران نموده وازخاک پاک واسلامي پاکستان واعراب دوباره شهرکابل راساخت ، اماسياف ومتحدين ، کابل راويران نمودند واما اعمارنکردند) .
مسلما اين برداشت وموضع گيري سران جهادي به عنوان سران جهادي ازباور،تعلقات و تعصبات مذهبي، اتنيکي آنان  ريشه مي گرفت. شاخصه دولت اسلامي ازديدگاه آنان همين رعايت ذهنيت وتمايلاتش محسوب مي شد بدون انکه همساني تمايلات خودها را با احکام و تعاليم اسلامي مورد عنايت قراردهند.

 

 

++++++++++++++++++++++++

 

آيا تروريزم، اسلام افراطي ، قتل وويرانگري باهم برادرنيستند؟؟؟

حرف هاي ناگفته پيرامون يکي ازطولاني ترين جنگهاي تاريخ ونقش افراطيون بنيادگرا درين جنگ خانمانسوز. « بخشي ازکارنامه افراطيون اسلامي زيرنام دين ، جهاد ومقاومت،کتاب تاريخ خونين افغانستان»  - 1-  

 

هرزمان شیشه ی مابشکند ازسنگ دیگر
هرزمان  میهن ما درگرو جنگ دیگر

هرزمان کشورما طعمه ی نیرنگ کسی

هرزمان مردم ما درتلک «لنگ» دیگر

دین چو کالاست به بازارسیاست ، اینجا

گاه یکی چنگ زند گاه دیگری چنگ دیگر 

این چه وحشت ، اين چه نيرنگ وجفا

که همه عمر برقصند و به آهنگ دیگر

هیچ کس نیست که از بهر وطن کار کند

همه درتاریخ کشور شده اند ننگ دیگر
زپی قدرت و ثروت همه سرگردانند

 روزيک رنگ ديگرند وفردا رنگ دیگر

به سخن گفتن بیهوده همه استاد اند

 صبح یک انگ زنند وچاشتها انگ دیگر

پیرومرشد همگی پیرو شهوت شده اند

همه چسپیده به شوخ دیگروشنگ دیگر.

تاکه این مردم بیکاره  به قدرت باشند
گاه یک زنگ خطرخیزد  وگاه زنگ دیگر..

ميدهند بيگانه گان رنگ رنگ سلاحي نو

بهري جنگ افروزان هرروزتفنگ ديگر

تا به کی شیشه ی ما بشکند ازسنگ کسی ؟؟

تا به کی  مردم ما طعمه ی نیرنگ دیگر؟؟.

تروروبنيادگرايي درادبيات سياسي وروابط بين الملل به كاربرد سيستماتيك ارعاب وخشونت پيش بيني ناپذيربرضد حكومتها ، سازمانها وملتها براي دستيابي به اهداف سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي اطلاق مي شود. گرچه مي توان پيشينه تروريسم را به دوران جنگ سرد ورقابت ميان دوابرقدرت شرق وغرب براي ضربه زدن به ديگري نسبت داد ؛ اما آنچه اكنون ازآن به عنوان تروريسم ياد مي شود با تروريسم دوران جنگ سرد كاملاً متفاوت است چه آنكه تروريسم درآن دوران عملياتي پراكنده ، محدود ونسبتاً مشخص بوده كه بيشترجنبه داخلي داشته وبه طورعمده متوجه رهبران و ديپلمات ها مي شده و به عنوان بخشي از روابط بين الملل مورد حمايت يكي از دو قطب بوده است.

واژه‌ي تروريسم به لحاظ معنايي مناقشه برانگيزاست وتعاريف مختلفي ازآن ارائه شده و هيچ يك از تعاريف اين واژه به لحاظ جهاني پذيرفته نشده است. فرهنگ لغت انگليسي آكسفورد تروريسم را خط مشي‌ كه هدف آن حمله ازطريق ايجاد وحشت درمخالفان، به كارگيري روش‌هاي تهديد وحاكم كردن ارعاب يا وضعيت وحشت آفرين مي‌باشد، تعريف كرده است. تروريسم واژه‌اي است كه بسيارسخت معنا مي‌پذيرد وبه مدلول عيني ومشخصي ارجاع نمي‌دهد وبراي توصيف خشونت مورد كاربرد دشمن به مثابه‌ي امري غيراخلاقي وشيطاني به كارمي‌رود.

هيچ گروهي تاكنون خود را تروريست نخوانده است. چه درزماني که گروه هاي اسلامي افراطي تحت نام جهاد وبعدها مقاومت همه روزه مصروف تخريب وسوزاندن موسسات عام المنفعه ازقبيل ادارات دولتي ، دفاترسازمانهاي کمک رساني ، مکاتيب ، شفاخانه ها ، ويراني پل وپلچک ها ونهادهاي جامعه مدني وتروروانفجارهاي ويرانگر بودند وبعدها بنام مقاومت اکثريت پل وپلچکها وراه هاي عبورومرورمردم ماينگذاري وتخريب گرديد ، خصوصا پس ازاين كه ايالات متحده جنگ برضد ترور خود را در واكنش به حملات يازده سپتامبر دوهزارويک ميلادي  به راه انداخت، كاربرد اين واژه ازگستره‌يي وسيع‌تر برخوردارشد. تعاريف ارائه شده از وا ژه تروريسم دربرگيرنده‌ي برخي معيارهاي مشترك هستند كه عبارتند از:

- ترور اقدامي خشونت آميز است؛

- انگيزه اقدام تروريستي سياسي يا مذهبي

- هدف تروريسم، شهروندان غيرنظامي

- هدف تروريسم ايجاد رعب و وحشت

- هدف تروريسم ارعاب حكومت وجامعه

- فرد يا گروه تروريست، غير دولتي هستند؛

- اقدام تروريستي اقدامي غيرقانوني بوده.

هيچ يك از اين معيارها به لحاظ جهاني به عنوان معيارهايي ضروري يا كافي براي تعريف تروريسم شناخته نشده‌اند.  واژه تروريسم ازواژه Terrorisme كه درقرن هجدهم درفرانسه مطرح شد، برگرفته شده است.  اصل اين واژه از فعل‌هاي Terrere( به معناي ترساندن) و Deterrere( به معناي ترساندن از ) در زبان لاتين مشتق شده است. كاربرد معاصر اين واژه به سال 1795 برمي‌گردد كه از اين واژه براي توصيف اقدامات ژاكوبن‌ها درفرانسه استفاده مي‌شد. جهان هنوز درتوضیح ریشه ها و دلایل تروريازده سپتامبر، حیران و فاقد زبان مشتركی است.

عده ای براین نظراند كه این، واكنشی است دربرابرتحمیل یكجانبه وعجولانهء ارزش های دمكراتیك جوامع غربی به جوامع اسلامی. برخی از «ستیز فرهنگ ها» سخن می گویند و اقدامات خشونت باری نظیر این ترورها را نیز حاصل خشم و دشمنی و بعضاً بغض و كین نسبت به ثروت و قدرت و فرهنگ مدرن درجهان اسلام و بویژه درمیان عرب ها می دانند و عده ای دیگرعملیات تروریستی  يازده سپتامبر را ناشی ازناسازگاری، حقارت و احساس یأس ِ انسان هائی می دانند كه دراثرمواجهه با دگرگونی های پرشتاب و بنیادین در راستای مدرنیزاسیون، شاهدند كه چگونه ارزش ها و ُسـنّت های مقدّس شان بی اعتبار می شوند و روند میرائی و زوال را می پیمایند.

بنیادگرائی اسلامی را می توان واكنش قهرآمیزمسلمانان افراطی در مقابله با نفوذ فرهنگ و ارزش های غرب دانست.

بنیادگرائی اسلامی، اساساً یك ایدئولوژی جهان سومی است و به همین جهت دركشورهای دموكراتیك و پیشرفته و صنعتی، پایگاهی ندارد. این ایدئولوژی ازآغاز قرن بیستم و همزمان با حضور روزافزون کشورهای استعماری غرب در كشورهای مسلمان آشكار شد كه در مصر و سوریه بصورت گروه «اخوان المسلمین» و درافغانستان تحت نام جهاد، مقاومت ، طالب وگروه هاي ديگرتروريستي ظاهر گردید.

مسئله دیگر، مفهوم «شهادت»، دراسلام است كه نوعی حقانیّت دینی و تاریخی به «شهید» می دهد كه طی آن، اگر چه فرد (شهید) اززندگی دُنیوی دست می شوید، اما با شهادت خویش به «لقاالله» نائل می گردد ودر «آن دنیا» جاوید می مانَد. این چنین است كه بقولي «شهید، قلب تاریخ است» یا گفته ديگر«شهید، شمع تاریخ است» ... اعتقاد به «شهادت»، از خودبیگانگی فرد را دامن می زند و درارتكاب عمل باعث نوعی «بی حسی اخلاقی» می گردد كه طی آن، هرعمل و جنایتی «مشروع» می شود . بنیادگرای اسلامی - بصورت جنبشی تمام خواه وایدئولوژیك  چه درحوزهء عمل و چه درحوزهء عقاید، شباهت های فراوانی با توتالیتاریسم و خصوصاً فاشیسم دارد.

 

جهاد چیست؟ وچه معنا ميدهد؟؟؟

 

به نام دین حدين دین راشکستند
دو بال مرغ آمین را
 شکستند

به مذهب وبه مردم کينه  دارند

چوچنگيرکيش وآئين راشکستند.

مجاهد کیست؟ ودست آوردهاي جهاد چیست ؟

مجاهد به خاطرچوکی وپیسه جهاد کرد ، غریب وبیچاره را کشت  ، بی پدروبی مادرویتیم بیوه وطن رامهاجرکرد، اين جهاد است ؟؟؟ امریکایی ، انگلیس ، جرمني ، عربي، پاکستانی وایرانی وحدود پنجاه کشوررا دروطن آوردند، این جهاد است ؟؟؟ با شوروي پروتوکول کردند ، همرای امریکا پیمان بستند ، درعربستان قران خوردند،  ازپاکستان فرمان بردند، ازايران بوجي هاي دالرگرفتند . شيرپورراچپاول نمودند، زمين ودارايي هاي ملي وشخصي راتاراج کردند ، فرزندان خويشرا درغرب فرستادند،آياهمين  جهاد است ؟؟؟ بلدنگ وقصربناکردند،  رشوت خوردند،  زورگویی نمودند، راه گرفتند، موترشیشه سیاه وتعقیبی دارندوچريک ( بچه ) نگاه ميدارند وچريک مي رقصانند، همين جهاداست؟؟؟

جهاد واژه عربی است  واين نام در طول قرنها شامل دو معنی متفاوت بوده است. یکی تند روی بیشتر و یگری تند روی کمتر. اولی براین باور است که مسلمانان قرائتی را باید کافردانست و واجب القتل. (اینست که میبینیم افغانها- الجزائریها- و مصریها مصروف جنگ وستيز و کشتار جهاد هستند.) دومین معنی جهاد همانست که صوفیها و درویشان به آن استعان دارند. اینها معنی قانونی و واقعی جهاد را طرد میکنند - از لشکر کشی بیزارند- وازمسلمین میخواهند که ازمال ومنال این دنیا چشم بپوشند تا رستگار شوند.

جهاد درمعنی کشورگشائی آن همیشه از جنبه های اساسی زندگی مسلمانان بوده است. باین دستاویزبود که درسال 632 مسلمانان سرتاسر شبه جزیره عربستان را تحت تسلط داشتند. باین جهت است که مسلمانان یک قرن بعدازين تاريخ سر زمین وسیعی راکه از افغانستان تا اسپانیا امتداد داشت باشغال خود درآورده بودند. پس ازآنهم با تحریک و توجیه جهاد بود که سرزمینهای دیگری ازقبیل بالکان- هندوستان- سودان- وآسیای صغیرهم بتصرف مسلمین در آمد.

امروزجهاد مهمترین سرچشمه تروریزم بوده ومشوق حرکتهای خشونت آمیز توسط گروههای خود جوش جهادی میباشد. چند نمونه از این گروههای جهادیستی اینها هستند:

جبهه اسلامی بین المللی برای جهاد علیه یهودان و صلیبیان .

لشکر جهاد. این یکی مسئول کشتاربیش ازده هزارتن مسیحی اندونزیا.

حرکت الجهاد اسلامی. پیش قراول خشونتهای کشمیر.

جهاد اسلامی فلسطینی. درنده ترین گروه تروریستی

جهاد اسلامی مصری. مسئول قتل انور السادات وشمار فزونی از دیگران و...

جنگ وجهاداسلامي وشرعي درپاکستان ، سربريدن ، شلاق کوبيها، حملات انتحاري ومردم ستيزي .

جهادومجاهد وطالب درافغانستان ،ويراني وبربادي ، حملات انتحاري وافراطگرايي ،قتل وخونريزي، دزدي وچپاولگري، وحشت ودهشت، پولپرستي ، کرسي طلبي وچپاول زمين ودارايي ملت  ...

جهاد اسلامی یمنی. مسئول کشتن مبلغان دینی مسیحی.

تعدادي ازانديشمندان برخلاف  سردسته هاي که ازنام جهاد مصروف قتل وويرانگري اند ؛ سه استاد پوهنتون آمریکائی در مورد جنگی نبودن مفهوم جهاد چنین میگویند:

- ابراهیم الرابی استاد الهیات پوهنتون هارتفورد میگوید: جهاد تلاشیست علیه وسوسه های درونی و علیه همه مبانی وسوسه در اجتماع.

- داکترفرید ایسک استاد الاهیات پوهنتون آبرن میگوید: جهاد یعنی مبارزه علیه ستم جنسی اپارتهید جنسی. جهاد یعنی هواداری ازحقوق زنان.

- بروس لارنس استاد الهیات پوهنتون دوک میگوید: جهاد یعنی محصل درسخوانی باش- همکار بهتری باش- شریک بهتری باش. مهمترازهمه اینها برخشم غریزی خودت غلبه کن.

چه خوب میشد اگر روزی جهاد به مرحله ی ازتکامل میرسید که تنها خواستش تشویق مسلمین بود برای غلبه برخشم غریزی. بازگشت ازبیراهه تروریزم و کشورگشائی و برده داری تنها با همت خود مسلمانان واذعان آنها بواقعیات تلخ و انکارناپذیرمفهوم تاریخی جهاد امکان پذیراست.

 ازاینها گذشته مسلمانان همراه با عذرخواهی ازقربانیان جهاد دست بساختن یک زیر بنای غیر خشونت آمیز جهاد اسلامی بزنند(که البته این را باید سخت ترین مرحله دانست) واز راه اندازی جهاد قتل وکشتاردست بردارند. متاسفانه چنین حس پشیمانی هنوز بین مسلمانان رسوخ نکرده است: جهاد خشونت بارهمچنان وتا آینده ای نامعلوم ادامه خواهد داشت.

نوت : بهره ازمنابع خبري ، روزنامه ها، راديوتلويزيون ووبگاه هاي تحليلي وتحقيقي ودرکتاب همه منابع وماخذ تذکرگرديده است .  ادامه دارد...

 

 

 


بالا
 
بازگشت