نجیب الله عظیمی

 

روسیه و آغای امرالله صالح، نسل دوم از جهاد گران

 

به تاریخ 24 دسامبر سال 2015 سایت "افغانستان.رو" گفتگوی اختصاصی با رئیس پیشین امنیت ملی «جمهوری اسلامی افغانستان» آغای امرالله صالح انجام داده است.

این مصاحبه 36 سال بعد از آن تاریخی صورت گرفته، که اتحاد شوروی چند روز بعد تر از آن، به تاریخ 27 دسامبر سال 1979 با قطعات نظامی خویش داخل افغانستان گردیدند و با سقوط حکومت حفیظ الله امین، ببرک کارمل را با خود به کابل آوردند.

با توجه به اهمیت این گفت و شنود و دقت در نکات ارائه شده از جانب آغای صالح در این بُرههء از تاریخ افغانستان، خواستم آنرا به تحلیل گرفته و نکات نظر خود را پیرامون این مصاحبهء شان بیان نمایم.

فراموش نه گردد، که از نیم دهه به اینطرف، افغانها با نوشته ها، صحبت ها و مصاحبه های مطبوعاتی و یا هم تحلیل های آقای صالح آشنایی حاصل می نمایند.

مصاحبه را با دقت مطالعه نمودم، زیرا از یکطرف تاریخ نشر آن توجه ام را به خود جلب نمود و از جانب دیگر مصاحبه با فردی انجام گرفته، که ایشان مانند سلف شان ادعای «جنگ و جهاد» در قطار اول را دارند، در حالیکه خیلی جوان هستند ؟

چنانچه در همین مصاحبه تذکر داده میشود:« زمانیکه اتحاد شوروی در افغانستان نیروی نظامی داشت، امرالله صالح دانش آموز مکتب بود و پس از فراغت از مکتب، به صفوف نیرو های احمد شاه مسعود در جبههء پنجشیر پیوست. امرالله صالح از آنزمان تا سال دو هزار و یک، ازهمکاران نزدیک فرمانده مسعود بود.»

نظر به مصاحبه معلوم میگردد، که ایشان با اشتراک در «جهاد» نه تنها در جنگ و برادر کَشی میان افغانها و نابودی همه هسته های مادی و معنوعی کشور سهم بلا منازع داشته اند، بلکه در به اصطلاح«جنگ و جهاد» علیهء روسها نیز اشتراک ورزیده و چنانچه که در پهلوی نام شان امروز این افتخار را با خود یدک می نمایند.

جناب صالح گرچه از نسل دوم «جهاد گران» بوده، ولی مانند نسل اول، که تا به امروز به شکلی از اشکال و با نیرنگ های گوناگون عنان حاکمیت و حکومتداری را در تصرف خود داشته اند، خیلی ها از(حرف های نا گُفته و راز های نهفته) را پیرامون چُنین یک (فاجعهء انسانی) تحت عنوان « جنگ و جهاد» با ملت شریف و مردم رنجدیدهء کشور صادقانه در میان نه گذاشته و مانند اسلاف شان سکوت و خاموشی مطلق را اختیار نموده اند.

سوالاتی را که ملت منتظر افغانستان، نه تنها از آقای صالح، بلکه از جمع این «جهاد گران» دارند از این قرار میباشند:

ـ آیا همین برادران «جهاد گر» در همکاری با پاکستان اولین شورش های مسلحانهء شانرا مقابل دولت داود خان براه نه انداختند ؟

ـ آیا فرا گیری تعلیمات نظامی «جهاد گران افغان» در اردو گاه های، که توسط پاکستانیان راه اندازی شده و اداره می گردیدند، درُست بوده است ؟

جناب صالح که امروز از پاکستان منحیث «دشمن درجه یک» نام می برند، فراموش نموده اند، که همین پاکستان در زمان به اصطلاح «جهاد» آنها تکیه گاه و پایگاه مطمینی برای همهء این«جهاد گران» بوده، که اکثریت ایشان تا به امروز هم از آن همکاری های پاکستان به نیکی یاد آوری می نمایند ؟

ـ این «جهاد گران» که پیشه به جنگ های چریکی نموده و آنرا از سال های (1352 الی 1357 ) حتا قبل از به قدرت رسیدن «کمونیست ها» به هدایت و رهنمای های مستقیم پاکستانیان به پیش بردند، از نیات شوم پاکستانی ها آگاهی نداشتند ؟

ـ یا آنکه جناب شان می خواهند به گویند، زمانیکه ایشان به «جهاد» پیوستن از سیاست های استراتیژیک پاکستان آگاهی کامل نداشتند ؟؟؟

ـ اگر از پلانهای دور نمایی پاکستان در آن زمان اطلاعی نداشتن، چرا یکبار چُنین سوالی را نزد خود مطرح نه نموده و در اصلاح آن اقدام نه ورزیدند و یا اعتراف به نداستن آن نه نموده اند ؟

ـ این «جهاد گران» به شمول آغای صالح تاکنون در حضوری کدام رسانهء به کدام اشتباهء نظامی و یا سیاسی شان در زمان «جهاد» اعتراف نه ورزیده و «جهاد و مقاومت» شانرا ستوده واز حقانیت «جهاد» شان پیوسته دفاع قاطعانه نیز نموده اند ؟

ـ داد و فریاد های را که «حکومت کمونیستی کابل» به اصطلاح این «جهاد گران» غرض افشای نیات شوم پاکستان براه می انداخت، ایشان همهء آنرا (دروغ دولت کمونیستی) اعلان نموده و یا هم به جنگجویان شان آنرا(تبلیغ کمونیست ها) قلمداد نموده و بیشتر از همه به هدایات همین پاکستانی ها، که امروز آنها را (دشمن درجه یک) خود می شمارید، گوش فرا داده و همه هدایات آنها را یک بیک اجرا می نمودند ؟

ـ آیا این «جهاد گران» با «جهاد» شان باعث بربادی همه بُنیه های مالی و پولی، اجتماعی و اقتصادی افغانستان نه گردید ؟

ـ آیا آنهمه «کُشت و خون و برادر کَشی» در دوران به اصطلاح «جهاد» درُست و روا بود و آیا هزاران سر ها (به ناحق برباد) داده نشده و قربان نه گردیده است؟

ـ آیا همین «جهاد گران» بعد از تسلیمی قدرت در کابل ، اردوی مجهز افغانستان را نابود نه کرده و همه بود و نبود قوای مسلح کشور را به بازار های پاکستان انتقال داده و به فروش نرسانیدند؟

ـ آیا همین «جهاد گران» با اخراج یک کشوری بیگانه، زمینهء ورود چندین کشوری بیگانهء دیگر را به افغانستان مساعد نه نمودند ؟

سوال خلق می گردد، که با وجود سپری گردیدن اضافه از دو نیم دهه ، چرا جناب صالح منحیث نسل دوم و جوان کشور، تاکنون بالای (بخش اخلاقی این فاجعهء انسانی)، که ایشان نیز جُزی از همان قافلهء «برادر کُشی» بوده اند، مضمون در خور توجه نه نوشته و آنهمه کُشتار ها و خون ریزی های نسل بر انداز «برادران» شانرا به تحلیل صادقانه و بیطرفانه نه گرفته اند ؟

برخلاف طی این (نیم دههء اخیر) از زمانیکه جناب شان موقتآ تفنگ را یک طرف گذاشته و به جهان کاغذ و قلم رو آورده اند و در این عرصه قلم زنی نموده اند، بار ها و به کرات به تاریخ مبارزات «جنگ و آشوب و جهاد» شان مراجعه نموده و در تحلیل های خود از آن «ستیزه گری های تباه کُننده» با افتخار فراوان نیز یاد نموده اند.

از زمانیکه ایشان در چهره شخصیت اپوزیسیونی ظاهر گردیده و اکت اپوزیسیون را می نمایند ،پیرامون «جهاد و ستیزه گری های تباه کُننده» شان قلم فرسایی های داشته اند و کوشش پیوستهء شان نیز این بوده، تا این «جنگ و جهاد تباه کُنندهء» شانرا، چون «جهاد و ستیزه گری برحق» مردم افغانستان به حافظهء تاریخ به سپارند ؟

در بخش بعدی این مصاحبه چَنین تذکر میرود، که: « درسال 2005 به ریاست سازمان امنیت ملی افغانستان منصوب شد و تا سال دو هزار و ده در این سمت باقی ماند.»

جدا از نیم دهه همکاری که جناب صالح، با «ادارهء فاسد کرزی» داشتند، نظر به برداشتی که از نوشته های شان در روز نامه های کشور میگردد، این میباشد، که ایشان اکثرآ همکاری های شانرا با امریکائیان بر رخی افغانها و سایر روشنفکران کشور کشیده و با ارج فراوان به آن ارتباطات، حتا در بعض جا ها از آنها با مباهات فراوان نیز یاد آوری نموده اند؟

جناب شان با فروش فخر فراوان در بعضی از یاد داشت های شان تذکر داده اند، که ایشان نه تنها قبل از رسیدن به قدرت در دوری دوم، بلکه بعد از آنهم با یک تعدادی وسیع از کارکنان بلند پایهء ادارهء استخباراتی امریکا یا «سیاه» ارتباط و همکاری های مستقیم داشته اند ؟

حرفی که حفیظ الله امین تا زمانیکه جان داد، ولی به آن اقرار نه کرد، زیرا داشتن ارتباط در آنزمان ها با یک کارمند بلند پایه یک ادارهء استخباراتی کشوری بیگانه و آنهم سرمایه داریء چون ایالات متحدهء امریکا و یا یک کشوری دیگری چون اتحاد شوروی آنزمان برای یک سیاست مدار افغان، نه تنها که یک مرگ سیاسی شمرده می شد، بلکه یک جرم نا بخشودنی، چون (خیانت ملی) نیز محسوب می گردید، فکتی که امروز اکثرآ از برادران جهادی، نه تنها از بیان آن نمی هراسند، بلکه غرض نشان دادن زخم چشم به رقیبان سیاسی شان آنرا می نگارند.

با تاسف فراوان که امروز اینگونه مورال و اخلاق سیاسی در کشور رواج یافته، که سیاستمداران جدیدآ به دوران رسیده در افغانستان نه تنها از آن می شرمند، بلکه به نوعی از آن افتخار به آن نیز می نمایند ؟

اگر به مطالعهءاین گفت و شنود دوام بدهید به اینجا میرسید، که تذکر داده میشود:« امرالله صالح به دلیل اختلاف نظربا حامد کرزی رییس جمهورپیشین افغانستان از سمت ریاست عمومی امنیت ملی کناررفت. ازسال دوهزاروده تا حالا امرالله صالح درمیدان سیاست افغانستان فعال است.»

از زمانیکه جناب صالح مانند سایر برادران شان بعد از سبکدوشی شان از («ادارهء فاسد کرزی») به چهره یی اپوزیسیون آن نظام تبدیل گردیده اند، ملت شریف و مردم رنج دیدهء افغانستان حد اقل از این نسل«جهاد گران» جوان، این امید و آرزو را داشتند، که اینها به گذشته های شان با دید نقادانه نگریسته و با (مغز سرد و قلب گرم) با آنهمه بی عدالتی ها و با آنهمه خون های که اکثرآ «صد فیصد به حق» ریخته نشده اند به جدل برحق برخاسته و بالای زخم های ملت رنجدیده و مردم عذاب کشیدهء افغانستان مرحم های شانرا بگذارند؟؟؟

ولی افسوس که تاکنون چُنین نشده و امیدی هم وجود ندارد، که در آینده های نزدیک چُنین روزی فرا رسد؟

این «جهاد گر» جوان در بخشی از سخنانش خطاب به روسیه و مقامات روسیهء امروزی چُنین میگوید: «مردم افغانستان می خواهند کابل و مسکو با هم بیشتر از این نزدیک شوند، همکاری ها بیشتر شود و روس ها به توانند در ایجاد ثبات در سطح منطقه نقش ایفا کنند.»

سوالی که باید از این نسل جوان نمود این میباشد، که ایشان فرق میان حاکمان امروز در روسیهء با حاکمان دیروز در اتحاد شوروی را در چه و در کجا می بینند، که خواستن کُمک از دشمن دیروز را اکنون پس از 36 سال برای خودی شان روا دانسته، ولی داشتن چُنین روابط و مناسبات را برای حاکمان دیروز در افغانستان نا روا میدانستند؟

در جای دیگری از سخنان ایشان چُنین بیان می نمایند ، که: «من می خواهم باری دیگر تاکید کنم که ما به حیث ملت و کشور وسیله ای برای آزار رسانی به روسیه نشده ایم.»

این برادر «جهاد گر جوان» ما نام کشتار و خون ریزی های را که در طی 14 سال به کُمک همین پاکستانی ها که امروز آنها را (دشمن درجه یک ) خود می شمارند، 36 سال پیش برعلیهء روسها براه انداخته، و آنرا بدون کدام کم و کاستی به هدایت همین پاکستانیان به پیش برند، چه می گذارند ؟

پاکستانی ها حتا کتابی را تحت عنوان «تلک خرس» تحریر نموده و آنرا به بازار جهان عرضه نمودند، تا با پیوند کلمهء «خرس» در کتاب خویش، توانسته باشند حرف خود را به گوش روسها رسانیده و هدف خود را برای آنها بیان نموده باشند.

ولی این برادر جوان ما می گویند، که: («که ما به حیث ملت و کشور وسیله ای برای آزار رسانی به روسیه نشده ایم.»)

پس آن همه میلیون ها کُشته و زخمی، معلول و معیوب، از هر دو طرف (افغان و روس) به خاطری چه بوده است ؟

حدود 13 هزار جوان روس کُشته، تلف و ناپدید گردیدن، هزاران جوان آن کشور در دوران «جهاد» معلول و معیوب گردیدن، اینهمه درد سر ها و زخم زدن ها به همدیگر(«نه وسیله ای آزار رسانی برای روسیه ؟») بودند؟

پس برای چه بودند و غرض رضای کی ها بوده اند ؟

به این سوال دیگر توجه نماید:

س: جنرال مشرف رییس جمهورپیشین پاکستان درمصاحبه ی اخیرش با بی بی سی از شما و مرحوم مارشال فهیم معاون پیشین ریاست جمهوری افغانستان نام برد و گفت این عناصرمتحدان هند و روسیه در افغانستان هستند و از سمت شرق به پاکستان درد سر درست می کنند و به همین دلیل اسلام آباد طالب را حمایت می کند. چه جوابی به این گفته ها دارید؟

ج: تا زمانیکه اسلام آباد طالبان و تحجر را حمایت کند، ما حق داریم از هر کسی کمک بگیریم و افتخار می کنیم که دو قدرت اتومی هند و روسیه از ما حمایت می کند. طالبان و متحدش اردوی پاکستان، ازهیچ جنایتی علیه ما دریغ نکردند. تا زمانیکه اردوی پاکستان با طالب متحد باشد، ما حق داریم با هند یا روسیه متحد باشیم.»

من می خواهم بیاد همین «جهاد گر» جوان بدهم، که شما چطور امروز به خود اجازه داده و می گوید:(«تا زمانیکه اردوی پاکستان با طالب متحد باشد، ما حق داریم با هند یا روسیه متحد باشیم.»)

ولی 36 سال پیش چُنین اتحاد ها علیهء جنگ جویانی، چون شما برای دیگران یعنی همان «کمونیستان» حرام بودند و «جهاد» علیهء چُنین اتحاد ها روا بود؟

شما برادران با در پیش گیری سیاست «کَشت و خون و برادر کُشی ویرانگر» به توصیهء پاکستان به دولت های آنزمان افغانستان اخطار و هوشدار میدادید، که آنها چُنین حق را نداشتند، که از (اتحاد شوروی) که در همسایه گی افغانستان قرار داشت ( طالب کُمک) گردیده و یا آنرا متحد خود به شمارند؟

پس چرا شما امروز خود را مستحق این چُنین یک حق و اجازهء میدانید ؟؟؟

به این آخرین سوال توجه نماید:

س: روسیه چه کمکی برای افغانستان کرده می تواند؟

ج: روسیه می تواند مثل سال های دو هزار سه و دو هزار چهار با کشورهای عضو ناتو در افغانستان هماهنگ شود. روسیه در سیاست کلان آُسیای میانه کشورمسلط است. مسکومی تواند آسیای میانه را به همکاری بیشتربا کابل ترغیب کند. روسیه ازطریق سازمان شانهگای نیز می تواند افغانستان را حمایت سیاسی و تخنیکی کند. روسیه از آدرس شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز می تواند، افغانستان را یاری کند.« روسیه وارث اتحاد شوروی پیشین است. جنگی که نیرو های شوروی در دهه هشتاد در افغانستان کردند،منشا بحران های کلان و فروپاشی نهاد دولت در افغانستان شد. با توجه به این واقعیت، روسیه به لحاظ اخلاقی هم مسوولیت دارد تا ما را کمک کند. »

هموطن عزیز!

این بخشی از سخنان این «جهاد گر» جوان را به خاطری داخل گیمه گرفته و نشانی نمودم، که به همه نشان داده باشم، که این جوان به اصطلاح «مجاهد» با چه دیده درایی هنوز هم بالای کشوری تُهمت می بندد، و از جانب دیگر با چه عذر و زاری برای بقای «جهاد گران» خویش که در حاکمیت قرار دارند، از درخواست کُمک حتا  از دشمن آیدیولوژیک قدیمی خود نیز شرم نه نموده و طالب کُمک های گوناگون از آنها می گردد.

در حالیکه این «برادران» خود مسولیت خرابی و تباهی افغانستان را بدوش دارند و ایشان این «جنگ و شورش» را حتا قبل از آمدن حکومت کمونیستی علیهء رژیم سردار محمد داود آغاز نموده بودند.

این برادران شاید فراموش نموده باشند که در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ایشان در تبانی کامل با همین کشوری همسایه ( پاکستان) با پرتاب راکت ها و راکت پرانی ها و استعمال سلاح های ثقیل و خفیف، انفجار پل و پلچک، که دوستان بین المللی آنروز شان از جمله همین «پاکستانیان» در اختیار تان میگذاشتند، وطن را به ویرانه و کندوله تبدیل نمودید، نه کدام نیروی خارجی دیگر ؟

به شهادت تاریخ در همان دوران «جنگ های خانمان سوز» این «جهادگران»، همین روس ها اردوی افغانستان را بیک اردوی پُر قدرت و بی مثال در منطقه تبدیل نموده و آنرا با سلاح های ثقیل و خفیف شان اکمال نمودند.

روس ها با انبار سلاح های مختلف النوع، چون لونا ، اوره گان و اسکاد در سلاح کوت های افغانستان، اردوی قوی و مجهز و قابل رشک برای پاکستان را در اختیار دولت داکتر نجیب الله گذاشته و رفتند.

این «جهاد گران» در همان وهلهء اول تسلیمی قدرت در کابل همه آن سلاح های جدید را غرض بدست آوری چند مَشت پول به بازار های پدر اصلی آنروز شان، یعنی همین« پاکستانیان» که امروز از دست آنها به «گریان» رسیده اید، برده و اکثری از آنها را به نرخ «کاه و جو» به فروش رسانیده و افغانستان را از داشتن سلاح های ثقیل و خفیف تهی نمودند ؟

این «جهاد گران» منحیث عساکر داوطلب و وفادر برای منافع پاکستان، با فروش همه سلاح های افغانستان به پاکستان، و به توبره باد کردن خاک وطن به هوا، امروز داد از وطن دوستی و وطن پرستی زده و تقاضای کُمک از (دشمن خود ساخته و خود بافتهء دیرینهء) شان نموده و حرف های از باز سازی و آبادی مجدد وطن می زنند ؟؟؟

وای به حال چُنین ملت بیچاره، که چُنین انسان های ضعیف الحافظه ولی تفنگ بدست، با گذشته های خونین، بالای آنها حکم رانده و هنوز هم می خواهند با القاب و عناوین گوناگون و نیرنگ های مُختلف حاکمیت خود را بالای این (ملت فریب داده شده) حفظ نموده و به شکلی از اشکال به امر و نهی شان دوام بدهند ؟

به اعترافات ناخود آگاه، ولی قدم به قدم این «جهاد گر» جوان توجه نماید، اکنون که این «برادران» به پشتیبانی روسها نیاز دارند، کوشش می نماید، که همکاری های صادقانهء آن کشور به افغانستان، یاد آوری نماید.

این «جهاد گران کوتاه حافظه» کشوری دوست افغانستان را در طول «جهاد» شان برای ملت شریف افغانستان «دشمن» تراشیدن تا توانسته باشند، دست مایهء برای «جهاد » خود داشته باشند، اکنون که به کُمک های مجدد آن کشور نیاز دارند از همکاری های گذشتهء آن کشور به نیک نامی یاد آوری می نمایند ! ؟

درعرصه اقتصاد هم روسیه ظرفیت های کلان دارد. روسیه در عرصه ی انرژی، ساختمان، تجارت و پروژه های دیگر، موثرتر از هر کشوری دیگری می توانند ما را کمک کنند. مثلا در دهه شصت و هفتاد میلادی، بحث اعمار نیرو گاه روی رود آمو مطرح بود، کارشناسان روسی در آنزمان دریافته بودند، که روی رود آمو چندین بند بزرگ آباد می شود، این کارشناسان در آنزمان گفته بودند، که از منشای رود آمو تا "قلعه زال" تفاوت ارتفاع آب به هزارمتر می رسد، روسها این مطالعات را در آرشیف های خود دارند و می توانند دوباره این دوسیه ها را روی میز بگذارند و سرمایه گذاری کنند. هیچ مانعی پیش روی روس ها نیست.

مردم افغانستان هم به پروژه های روسی خوشبین اند، همین حالا هم مردم افغانستان می گویند، که روسها بنیادی کار می کنند نه سطحی و برای بهره برداری آنی.

در عرصه ی نظامی ما از تخنیک روسی بریده نمی توانیم، این تخنیک خیلی ارزان و قابل ترمیم در ساحه است. مثلا اگرچرخ بال امریکایی آسیب ببیند، شما باید آنرا به امریکا منتقل کنید تا ترمیم شود، اما اگر یک چرخ بال روسی در "دره ی غوربند" هم خراب شود، کافی است چند مهندس چرخ بال روسی را به ساحه ببرید تا ترمیم اش کنند، بنابراین ما نیاز به تخنیک روسی داریم به دلیل اینکه برای ما به عنوان یک کشور فقیر به صرفه است.

من از تبصرهء اضافی بالای این اعترافات ناخود آگاهانهء این «سیاستگر جوان» میگذرم و قضاوت آنرا برای هموطنان خود میگذارم.

همین برادران «جهادی» با دشمن تراشی های مصنوعی شان جنگ کثیفی را علیهء همین روسها به پیش بردند، که در نتیجهء آن جوانان هر دو ملت بیچاره را به خاک و خون نشاندند؟

چون امروز این «برادران» در قدرت هستند،بنآ اگر دشمنان دیروز شانرا غرض بقای شان، «دوستان» جدید شان بشمارند، باید که از جانب مردم پذیرفته شوند و اگر خواهان همکاری آنها نیز گردند، باید که از جانب مردم دُرست تلقی گردند ، زیرا به گفتهء امروز شان دیگر: («هیچ مانعی پیش روی روس ها نیست.») شما خود قضاوت نماید، اینرا گویند، یک بام و دو هوا ؟ چه باید گفت به جُز اینکه (قربان شوم خدا را ، یک بام و دو هوا را ).

روس های زمان «کمونیست ها» با روسهای زمان حال برای «مجاهدین» ما فرق فاحش دارند ، حال که این برادران «جهادی ما» در قدرت قرار دارند، همه چیز برای اینها باید حلال و روا باشند!

«دین و آهین» هم دیگر مورد بحث نه بوده و مهم نیستند، مهم این میباشند، که این برادران ما در حاکمیت دایم العمر باقی به مانند و همه چیز مطابق به خواست این «برادران مسلمان» ما به پیش بروند، یعنی هر چیزی را آنها می پسندند، باید که به پسند دیگران نیز آیند، یعنی آنکه مهم آنها میباشند، نه ملت و مردم شریف افغانستان.

 

جرمنی 25 دسامبر سال 2015

 

عظیمی

 

 


بالا
 
بازگشت