ــــ

سیدموسی عثمان هستی

 

ملیت های افغانستان بیدارشویدوپهلوبگردانيدکه خواب شماطولانی شد

به خواب دیدم میګفت بکش تنبان باطنزونه آشکارا

اگرپوستکنده گویی بگیرندیخن سایت،کودن نان هربار

بعد ازیک نوشته من که توسط دانشمندان سایت های ناشرموردقبول واقع شدوبه نشر سپردنداز آنها تشکرمی کنم آن نوشته من به یک تعداد هموطنان تشویش خلق کردقابل تشویش نیست یک تعداداز خاینین و،وطن فروشان حزب دموکراتیک خلق ، مجاهد وطالب تحت تعقیب جنایی دولت هالندقراردارند.

چون من بیشتر ازهزاران مقاله تاریخی با اسناد درمجلات ، جراید ، سایت ها ، بلاک های انترنتی نوشته ام این مقالات افراد بزدل حزب دموکراتیک خلق ، مجاهد وطالب که درجنایت دست شان شریک است به اعتبارهمان ضرب المثل وطنی بگیر که تا ترانگیرندت ، هرسه جناح خاین طورشنیدگی با پولیس جنایی هالند همکاری کردندوپولیس هالندبه فکراین که سید موسی هستی وجود فزیکی داردودرکانادا زندگی می کنددرقید حیات است از پولیس مخفی کانادابه خاطروجودفزیکی من کمک خواستند. پولیس مخفی کاناداازنگاه قانونی واخلاقی به پولیس هالندهمکاری کردعقب دروازه من آمد واطمینان حاصل کردکه من بیش از سی سال درکانادا زندگی می کنم وجود فزیکی دارم ودرقید حیات هستم. همه نوشته های تاریخی وطنزی ازمن است وهیچ مقاله به نام مستعارمثل بزدلان به نشرنرسیده ومن هم حاضر هستم هروقتیکه پولیس هالند ضرورت به کمک من داشته باشد با ايشان حاضر به همکاری هستم. انجمن حقوق دان های المان که مردمان با تجرب وسالها درخاد وڅارنوالی انقلابی تجربه دارنددراطلاع دادن واطلاع گرفتندکمک کردند.

جمله بالای مرادرقسمت انجمن حقوقدان های المان تعبیر غلط نکنیدکه خدانا خواسته اتهام جاسوس ووطن فروش زده ام کارکردن دریک دستگاه دولتی امری است ضروری به شرطی که با وجدان سالم وطن پرستی کارکرده باشندکه فردا درمحکمه بین المللی حضورنه یابند.

فرق ندارد که دریک دستگاه جاسوسی یک دولت ویا دریک دستگاه تحقیق وشکنجه کارکرده باشد.فاطمه اخترکه درکانادا زندگی می کندوزمانی څانوال انقلابی حزب دموکراتیک خلق بود ؛ زنان مبارز وانقلابی را مورد تحقیق قرارمی داد  ؛ کتابی روی دست دارد بنام " شکنجه های خاد وڅارنوالی انقلابی"  اوهمیش با خنده می گویدبنام خاین وطن فروش دروطن ماقبری وجود ندارد ، اگرباشد اورا سرنگ پرانی ویابه دریامی اندازند.

داکترصاحب سیاه سنگ به این عقیده است که قلم تان با دم سگ دیوانه بازی نکند اگرترا دندان بکند توهم دیوانه می شوی. اووقتیکه راجع به سردارمحمدداوود خان نوشته می کرد ، از زندان قلعۀ زمان خان وکودتای نام نهاد میوندوال در زمان داوودمی دانست یا نمی دانست  ولی من معلومات مفصل درباره آن زندان به اوداده بودم . وبه او گفته بودم که کودتای میوندوال یک توطئه سیاسی بود. حزب دموکراتیک خلق جناح پرچم درآن نقش عمده داشت. سیاسنگ زمانیکه با آقای جنرال عظیمی دست را یکی کرد تاجنرال قادر را زیرنول قلم دهد ، من بازهم به اوگفتم بچه جان ازدهن تو بوی شیر می آیددراین کارهای شیطنت دست نزن که دوستی ودشمنی نزد خاین یک حکم داردورهبران حزب دموکراتیک خلق مانند مجاهد وطالب ماراستین هستند.

آقای مهرین به خاطراحمدشاه مسعودازمن آزرده است.  روزی ار وی پرسیدم که مهرین صاحب ضرورت است که درقسمت احمدشاه مسعود وخصوصادرقسمت قرارداد سالنگ باروس ها وازارتباطات قبلی  آن با آی اس آی وخصوصاً شهزاده ترکی شهزاده بدنام سعودی وجنرال حمید گل وجنرال بابر  ، ویرانی های کابل وکشتاربیش ازشصت هزارکشته، هفتصد هزارمعیوب وقرآنی که با پهلون احمد جان درمقبل متنفذین مردم پنجشیر واقارب پهلون احمد جان کرده بود وبعد ناجوانمردانه اورادردرخت بست وبه توپ پراند. هنوز هم کسانیکه درآن توطئه دست داشتندزنده اند وقاب بادنجان دوردسترخوان زورمندان وقاتلین می چینند.

مهرین صاحب که مرد خیلی با ادب وخوش برخورد است خندید و گفت چیزی نمانده که تو نوشته نکرده باشی ومن هم چیزکی نوشتم ، بخشی هم بعد ازمرگم به نشر می رسدوآن وقت گذشت که صادق با صادق روابط داشته باشد، خاین با خاین.  گفتم سرم با این جمله بازنشد.گفت صبورجان سیاه سنگ را می شناسی؟ گفتم شما او را از من بهترمی شناسید. گفت من می شناسم ، توبگومی شناسی؟ گفتم اگرانکارکنم نمک حرامی درحق زندانی های پلچرخی است. بلی می شناسم نه دیروزبلکه حالا. گفت داکتربدیع که ازآوزخوانان گروه باران بودگفتم درزمان گروه باران درکابل نبودم ولی می دانستم که دورمیز گرد حزب دموکراتیک خلق قاب بادنجان همکاری وخدمت می چیند. گناه شان هم نبود جوان بودندحالا هم آقای بدیع را می بینم روی استیژ ها جای خواندن ورقص مشغول سخن رانی است وهم خیلی شوقی حرف زدن است وهم نمی داندکه گرداندگی ونطاقی یک هنر است نه طبابت. آقای بدیع وسیاه سنگ  درآن محفلی اشتراک کرده بودند. باری جهانی هم درآن کنفرانس بود. باری جهانی گفت سیاه سنگ صاحب این بچه همسنگرما بود ودرحزب دموکراتیک خلق بودترا می بینم که ته وبالا با اومی دويد. سیاه سنگ برآشفته شدگفت تویک فاشیست هستی  دیوانگی های دیروزافغانستان تمام .

 شیر وخردریک کاسه آب می خوردنه خرلگد می زند وشیرهم دهن نمی اندازد. فیق ما آقای شیون با پرچمی ها دریک سایت همکار قلمی دارداین حرفهای کهنه را از دماغ خود دورکنید ورنه هستی را می گویم که بنویسد "صبورالله سیاه سنگ مگس را به توپ بست". 

ازین بگذریم ...کسيکه سیاه چشمی دادشته باشد ازپل نمی گذردزدن چوب برپشت آن هم فایده ندارد.

خلاصه مهرین صاحب که مرد پُرکاراست سرکودتای ملک خان وکودتای میوند وال وسه عقرب نوشته را آغازکرد. اکثر معلومات هارا من به او دادم اوترسیدکه اگرهمه واقعیت هار بنویسم وبگویم که هستی با ملک خان درزمان ریاست جمهوری سردار محمدداود خان شهید!!بعد کودتای میوند وال وچندروزی بعد ازکودتای حزب دموکراتیک خلق درزندان بودوشارت نوت های داردودرکودتای میوندوال اورا درشماربیست ویک زندانی کرده بودند ویا اگربنویسم که هستی ازشاهدان وزندانی های سه عقرب است ومحترم پنجشیری وفرید شایان رادرقسمت سه عقرب دهن بسته ساخت. هستی به جواب پنجشیری نوشت که استاد پنجشیری دم خود يعنی فرید شایان را شاهد می سازد. استاد پنجشیر وفرید شایان درجمله چکچکی های سه عقرب نبودند بلکه سم در رهبری سه عقرب  دست داشتند.

ظلم بی حد پادشاهی راببین!  این شعرازکی است نمی دانستند از وجدان کارگرفتتند سکوت کردندبعد مکمل این شعر درلابلای یاداشت های ضروری خودبه محترم جنرال صاحب که یکی ازمورخین باوجدان است دادم ونام ازشاعر این شعر هم بردم که روزی من در نقاب خاک بروبکشم وقبرم رامانندقبرعلی مزاری سرنگ پرانی کنند  ، خدا ناخواسته خدمات وطن پرستی شاعرفراموش می شود. با امانت داری باجنرال صاحب مورخ شناخته شدۀ وطنم سپردم همان طوریکه قبرشاه شجاع تا امروز پا برجا است باید قبر این دوشخص صدمه سیاسی وفزیکی نمی خورد اینها هم مخالف خودرادارندوهم پیروان خودرا. ما نمی توانم بدون ملیت های افغانستان درقسمت شان قضاوت کنیم.  وپیروان شان مانندانجمن حقوق دانان المان می گویند تا زمانی که حکم جرم توسط فصیله سه محکمه صادرنشودبه آن اتهام گفته می شود. به متهم مجرم گفته نمی توانم. ازنگاه قانون راست می گویندواین که ملیت های افغانستان چه قضاوت می کنند به پشم شان .

زمانیکه انسان پیر می شودیاد فراموشی آن بیشترمی گردد. نوشته قبلی من یک نوشته آگاهی دهی به هموطن عزیزم بودوضروری هم بود. خلاصه که جریان معلوم شد وشمارا درجریان گذاشتم واز شما خواهش می کنم که این نوشته را بدست آقای سیغانی ندهيدکه بار شانه های وطن پرستی مرا سنگین ترمی سازد. دیر شده که صدای آن نازنین را نه شنیده ام دلم برایش خیلی تنگ شده است.  گفته بود که لست خاینین وطنفروشان را به ایمل تو ارسال می کنم با خود به هالند ببرید. آقای سیغانی آن حوصله وجرااتی که تو داری من ندارم باز هم داشته به کارآید ، اگرزهر مارهم باشد.

استاد جرآت را به مشکل پیدا کردم ولی استاد ترکانی را پیدا نشد ، می ترسم که از غم بی عدالتی زمامداران افغانستان بخاطرزنانی که خودرا درهرات آتش زدنددرهشت مارچ درمقابل خانه خانم نیلاب موج شاگرد گوش بفرمان آقای سیاسنگ خودرا آتش نزده باشد. خداکند هرچه زوترسر وکله آن درپنجره ایمیل من دیده شود.دلم برایش خیلی تنگ شده است.

خانم حضرتی وخانم ثریا بها شاید این نوشته رابخوانند واز من آزرده شوند که چرا از ما یادی نکردی!  دليل آن اينست که من به آقای پدرام وآقای استاد پرتو نادری مثلیکه با احمد شاه مسعود درقرآن امضاء کردم با اینها هم عهد کردم که دیگرنامی از این دوخانم نمی برم. اگرصدیق برادرداکترنجیب هم ازمن خواهش کندحدغلام باشد که کسی از پشت سر بی بی خود تیرشودپندک پشت سرآن را اندازه گیری کند.

جدی نوشته نکردم به شوخی نوشتم که یخن سایت هارا کسی نگیرد.

 

 


بالا
 
بازگشت