بصیرهمت


بصیر همت

مانچستر -  انکلستان

جنوری  -2016 

https://bay172.mail.live.com/ol/clear.gifhttps://bay172.mail.live.com/ol/clear.gifhttps://bay172.mail.live.com/ol/clear.gifhttps://bay172.mail.live.com/ol/clear.gif

عبدالباری (عطوان)، نویسنده و ژورنالیست شناخته شده فلسطینی اخیرا کتابی تحت عنوان"خلافت د یجیتالی "به نشر سپرده است که برگردان چند بخش این کتاب خدمت انانیکه این نوشته را به خوانش میگیرند تقدیم میگردد.


پیشینه حمایت غرب از اسلام رادیکال

از سال 1980 تا اكنون ايالات متحده امريكا در امور داخلي چهارده كشور جهان مداخله نموده است، به اين كشور ها يا حمله نموده و يا بم ريخته است ويا اينكه قواي نظامي اش را پیاده نموده است، ايران، ليبي كويت، لبنان ،عراق،سومالي ، بوسنيا، عربستان سعودي ، افغانستان ، سودان كوسوو،يمن،پاكستان و سوريه، شاهد اين مداخله اند، اين حملات و مداخله ها تحت نام مبارزه با تروريزم و يا محو اسلام گرائي افراطي بعمل أمده است.

البته كشور هاي غربي عمدتا امريكا و بريتانيا طي چند دهه اخير،در نخست گروپ هاي راديكال اسلامي را در افغانستان ،عراق ، ليبي ،و سوريه تغذيه نمودند،از لحاظ سياسي و تسليحاتي حمايت نمودند، بعدا بر عليه آن کروب ها اسلامی  قرار گرفتند كه در برابر منافع شان برخاستند، در واقعيت امر ، اين پاليسي امريكا و بريتانيا باعث رشد و نموی القاعده و طالبان در افغانستان وپاکستان وداعش در عراق و سوريه گرديد.
كمي بر گذشته بر گرديم،امپراطوري عثماني براي چند ين قرن بزرگترين نهاد اسلام سيا سي در جهان بود،كه بر شمال افريقا ،جنوب شرق اروپا و شرق ميانه سایه افگنده بود، از قرن شانزدهم به بعد ، بريتانيا نه تنها از امپراطوري عثماني حمايت نمود ،بلكه خلافت اسلامي عثماني را و رهبري سلطان عثماني را بحيث خليفه مسلمين مورد ستايش و پشتيباني قرار داد.

حمايت بريتانيا از خليفه عثماني ، بر پايه منافع كوتاه و دراز مدت بريتانيا استوار بود، زيرا بريتانيا  از سرزمين تحت كنترول عثماني چون مناطق حائل در برابر حملات امپراطوري هاي روسيه و فرانسه  استفاده مينمود، متعاقبا با تسلط بريتانيا بر هند ، عثماني ها درمناطق تحت كنترول خویش  مسير تجارتي بريتانيا  بجانب شرق را تامين امنيت مينمودند.اين حمايت نه تنها سياسي ،بلكه نظامي هم بود، در جنگ كريميه، 1854تا 1856،بريتانيا يكجا با امپراطوري عثماني بر عليه روسيه رزميدند و بريتانيا در اين جنگ برنده شد، حمايت بريتانيا از خلافت عثماني و سپر قرار دادن مناطق تحت كنترول عثماني ها توسط بريتانيا بر عليه مخالفينش الي جنگ جهاني اول ادامه يافت، مگر در جنگ جهاني اول ، 1914، اين اتحاد ميان بريتانيا و عثما نيها  ، زمانيكه محمد پنجم ، خليفه عثماني، در جنگ جهاني اول جانب جرمني را گرفت بر هم خورد،لندن تصميم گرفت تا جانب قيام اعراب در برابر استعمار عثماني ر ا بگيرد،بريتانيا به اين معتقد شد كه قيام اعراب ميتواند كشور هاي عربي را قادر سازد تا دوباره رهبري جهان اسلام را از امپراطوري عثماني بگيرند.

حسين ابن علي حسين، مرد شريف و قابل اعتماد اعراب در مكه كه خود را أولاده پيغمبر ميدانست ،مورد پشتيباني بريتانيايي ها قرار گرفت،و از رهبري اعراب مكه  و مدينه در  برابر دولت عثماني كه در قسطنطنيه ويا إستانبول أمروزي قرار داشت،  دفاع نمود.
حسين بن علي مرد شريف مكه خود را زاده مستقيم نسل پيغمبر اعلام نمود، و بريتانيا از اين حركت حسين بن علي بخاطر مبارزه در برابر امپراطوري عثماني استقبال نمود و رهبري جهان اسلام را از صلاحيت و حق طبيعي اعراب مكه و مدينه كه اسلام در همين سرزمين زاده شده است ،نه در تركيه واستانبول، اعلام نمود، در 1914بريتاتيا اعلام نمود كه "در جهان اسلام حالا ديگر هيچ ملتي، كشوري و يا مردي صلاحيت و يا لیاقت خلافت مسلمين را به استثناء ملت عرب ندارد ".

در اين اعلامیه رسمي بريتانيا که توسط ارسال نامه و سند رسمي براي حسين بن علي حسين ابلاغ گردید،چنين امده است"اين تنها نژاد و ملت عرب است كه ميتواند صلاحيت و استحقاق خلافت را در مكه و مدينه داشته باشد". بار دوم بريتانيايي ها أماده شدند تا از خلافت اعراب که با شمشیر همراه بود، دفاع نمايند و اين وعده را به عربها دادند كه   از أماكن مقدسه در برابر تجاوز خارجي دفاع نمايند.
 
قیام اعراب بر علیه امپراطوری عثمانی که توسط انکلیس ها طرح ریزی شده بود، در سال 1916 اغاز کردید واین قیام همزمان با امضا معاهده بدنام        سايكس- پيكو بود که طور مخفی میان بریتانیا   Sykes  -   Picot
و فرانسه بامضا رسید وباعث نفوذ حلقه استعماري جديد بريتانيا و فرانسه در شرق ميانه گرديد و منجر به شكست امپراطوري عثماني در جريان جنگ جهاني دوم گرديد و امپراطوري عثماني جايش را به استعمار بريتانيا و فرانسه در شرق میانه داد. البته جنبش أزادي خواهي عرب جهت ختم امپراطوري عثماني مدت دوسال ادامه يافت ودر عين زمان ارتش بريتانيا و قوت هاي متحدش بشمول مليشه هاي عرب در صحنه هاي جنگ بر عليه عثماني ها در جنگ جهاني دوم قرار گرفتند ، فرد برجسته و محوري در اين جنگ ها شخصي بنام ادوارد لاورينس، أفسر نظامي بريتانيا و در عين
زمان ديپلومات بريتانيايي در زمان جنبش اعراب بر عليه امپراطوري عثماني ها  طي سالهاي  1916تا 1918بود،لاورينس توانست وفاداري اش را به اعراب ثابت نمايد و در قلب حسين علي حسين و پسرش  اميرفيصل جاي گيرد، و بنام لاورينس عرب لقب يافت،لاورينس در عقب جنگهاي اعراب  چون قوماندان عقب جبهه بر عليه عثماني ها قرار داشت و بعدا مشاور امير فيصل تعين گرديد، زمانيكه عثماني ها جهت مرگ لاورينس مبلغ پانزده هزار پوند تعين نمودند ، هيچ عربي نخواست تا به وي خيانت نمايد..

در يادداشت كه در سال 1916از سازمان استخباراتي بريتانيا افشاشد ، لاورينس اجندای پنهان شده انکلیس ها را  در عقب جنبش عربي چنين بيان ميدارد، "عربها نسبت به تركها كمتر با ثبات اند ،در صورتيكه بدرستي رهبري و كنترول شوند ، أنها درغرور  شاهزاده گي ، عدم لياقت و عدم بهم پيوستگي میان خود غرق اند و نميتوانند بر عليه ماعملي را انجام دهند،".

بیایید مروري بر سالهاي 1950 تا  1960 نمائيم، زمانيكه نفت به يك فكتور عمده و خيلي ها مهم و ضروري در پاليسي خارجي غرب مبدل گرديد، در اين زمان هم پاليسي "تفرقه بيانداز و حكومت كن "به اجرا در أمد، يك يادداشت كابينه بريتانيا در 1958چنين بيان ميدارد،"منافع ما روي چهار ساحه يا كشور توليد كننده نفت چون عربستان سعودي ، كويت ، ايران و عراق استوار است تا اين كشور ها را با سياست هاي متفاوت تحت كنترول داشته باشيم، ".

 
امريكا و بريتانيا عميقا از نشنلزم عرب نگران گرديدند، نشنليزمي كه عميقا نفوذ مردمي داشت و توسط جمال ناصر و متحدينش در عراق و سوريه رهبري ميگرديد.ايدياي نشنليستي اين سه كشور چپ گرا كه از لحاظ نظامي متحد هم بودند ، براي غرب غير قابل قبول در زمان جنگ سرد بود، البته اين نشنليزم تا بعد از سقوط اتحاد شوروي نيز ادامه يافت ، عمدتا اين جنبش تهديد جدي بر علي اسرائیل نیزمحسوب ميگرديد.اين نگراني غرب را واداشت تا جهت خنثي نمودن اين پان - عربيزم،أغاز به حمايت إسلاميست ها در برخي از كشور هاي عربي نمايد، غرب شاخه هاي اسلام گراي اسلامي "اخوان المسلمين"را در يكایک از كشور هاي عربي حمايت نمود، و در ساحه دپلوماتيك تلاش زياد نمود تا روابط مستحكم و دوامدارخود را با خاندان سلطنتي عربستان سعودي ،،اردن و ساير شيخ نشين هاي عرب تحکیم نمايد كه اين ارتباط تا هنوز هم ادامه دارد. 

افراطي ترين قرائت اسلام بنياد گراي سني همان وهابيت عربستان سعودي بود كه با انتشار مستقيم اين اسلام بنياد گرا توسط گروپ ها و ارگانهاي با ديد راديكال وهابيت و هدف اسلامي ساختن جهان در سال 1962در عربستان سعودي ايجاد گرديد و تحت نام "اتحاد جهاني مسلمانان " كه اكثريت اعضاء اين ارگان را اعضاء حزب "اخوان المسلمين "در خارج تشكيل ميداد از جانب عربستان سعودي رهبري ميگرديد، مگر روابط "اخوان المسلمين "با غرب همواره نا سازگار و شكننده بوده است، در سال 2011، در جريا ن أغاز "بهار عربي"در مصر كه بر عليه حسني مبارك أغاز گرديد ، ايالات متحده و بريتانيا بصورت فعال از حزب "اخوان المسلمين "تحت نام يك نهاد با تجربه سياسي و مستحق حمايت نمودند، مگر در 2014، بريتانيا و ايالات متحده ،هردو، تحت فشار عربستان سعودي ، دوست و متحد ستراتژيك هردو كشور، قرار گرفتند،تا جريان اخوانالمسلمين را يك جريان تروريستي اعلام نمايند.

خاندان سعودي که از تحولات مصر ، تونس و توسعه "بهار عربي" نگراني شديد داشتند، كودتاي نظاميان مصر بر عليه رئيس جمهور انتخابي از حزب اخوانالمسلمين را حمايت نمودند ، و شاه أنوقت سعودي ، شاه عبد الاه ، بعد از چند ساعتي از پيروزي نظاميان مصر به جنرال سي سي، شخصا تيليفون نمود و پيروزي وي را تبريك گفت، زيرا سعودي ها ميدانستند كه مصر تحت رهبري جنرالان مصري ميتواند روابط بهتري با خاندان سعودي و اسرائيل ها داشته باشد، و جنرالان مصري ميتوانند هرگونه حركت دموكراتيك را بخوبي مانند عربستان سعودي سركوب نمايندو مورا ل خوبي براي سعودي ها در سركوب هرگونه مخالفت در عربستان سعودي و ساير شيخ نشين هاي عرب باشد.
اگر بگذشته كمي دورتر بر گرديم ، سي آي اي در سالهاي دهه 1950"اخوان المسلمين "را وسيعا كمك هاي مالي مينمود، زمانيكه جمال ناصر تصميم گرفت تا اخوانالمسلمين را در مصر سركوب نمايد، سي آي اي رهبران اخوانالمسلمين را كمك نمود تا از مصر خارج گردند و به عربستان سعودي پناهنده گردند ،البته اين رهبران و فعالين پناه داده شده در عربستان سعودي به مرور زمان در ديگ سوزان وهابيت عربستان سعودي جوش خوردند 
و برخي هم به افراد با نفوذ اسلام بنياد گرا تبديل گرديدند،عربستان سعودي در حاليكه از رشد و توسعه شاخه اخوانالمسلمين در داخل عربستان جلوگيري نمود ، مگر شاخه هاي اين حزب را در ساير كشور هاي عربي و اسلامي حمايت نمود و رشد داد،چنانچه برجسته ترين رهبران احزاب جهادي در جهاد سالهاي 1979 تا 1989 افغانستان ،چون برهان الدين رباني و عبدالرسول سياف كه از جانب غرب ، بخصوص ايالات متحده و عربستان سعودي حمايت مالي و سياسي ميگرديد ، از دست پر وده گان و تحصيل یافته گان اخوانالمسلمين در قاهره اند.

بعد از جنگ جهاني دوم ، رشد و توسعه سوسياليزم شديدا باعث نارضايتي امريكا و بريتانيا گرديد، و اين نارضايتي که با فریاد و ناله كمونيزم "دشمن أزادي "است همراه بود، رشد و توسعه نفوذ اتحاد شوري بحيث يك ابر قدرت جهاني كه از لحاظ بزرگي 1/6 كره زمين را احتوا مينمود، چالش بزرگي در برابر ايالات متحده و ساير قدرت هاي غربي گرديد ،در پهلوي اتحاد شوروي، بابقدرت رسيدن حزب كمونست چين در سال 1949، نگراني غرب بيشتر گرديد، انديشه هاي ضد غربي و ضد امريكايي ،انديشه مليون ها إنسان در أسيا ، افريقا و امريكاي لاتين گرديد،از جمله نفوذ روز افزون اتحاد شوروي در كشور هاي عربي و شرق ميانه وایجاد  رژيم  هاي عربي طرفدار اتحاد شوروي با انتخاب  راه رشد غير سرمايه داري و كاهش روز افزون

نفوذ غرب در این کشور ها نکرانی غرب را بخاطر از دست رفتن منافع شان شدید تر ساخت. اين بار هم ايالات متحده و بريتانيا را  بران داشت تابر همان نسخه تاريخي يعني رشد و حمايت اسلام راديكال در برابر رشد نشنليزم عربي و ايدياي سوسياليستي در كشور هاي عربي روي أور ند .

به تعقيب جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل  در سال 1967،سياستمداران انگليسی و امريكايي با پلان دقيق دو باره احياء ورشد اسلام بنياد گرا و حمايت از اجراي قوانين شرعي را يگانه راه دوام نفوذ شان در كشور هاي عربي ارزيابي نمودند، احياء مجدد حلقه هاي اسلام بنياد گرا طي سالهاي دهه 70، توانست ثمر خوبي در أخر اين دهه و أغاز دهه 80 با توليد پان - عرب مجاهدين موفق بدر ايد وأين پروژه بنياد گرا سازي اسلامي امريكا و بريتانيا يكجا با  وهابيت سعودي ها بر عليه ارتش شوروي وقت در جنگ افغانستان طي بيش از ده سال موفقانه به اجرا درأمد.

در جنگ افغانستان ، به تعداد هفت گروپ سني راديكال اسلامي مسلح ساخته شدند و در اين جريان ايالات متحده يكجا با سعودي ها در حدود بيش از شش مليارد دالر امريكايي را بمصرف رسانيدند، آلبته در اين اتحاد امريكايي ها و سعودي ها تنها نبودند ،انگليس ها و چينائي ها و پاكستاني ها نيز اعضاء فعال اين اتحاد بودند.

مكتب اسلامي عبدالاه اعظم  بنام "أل خدمت "كه اسامه بن لادن و القاعده از بطن أن تولد کردیدند،و حزب اسلامي گلب الدين حكمتيار نيز بكمك أن ايجاد گرديد ،يكي از اين شاخه هاي پروژه ایجاد اسلام بنياد گرا محسوب ميگردد.

در سال 2003ژور وأليست استراليايي - بريتانيايي ، جان لگر،بعد از ريسرچ دوامدار چنين نوشت:

"بيش از 100 هزار مليشاهاي اسلامي طي سالهاي 1986 تا1992در كمپ های اموزشی باکستان  که از جانب سی آی ای و ام آی 6 کمک مالی و تسلیحاتی میکردیدند،اموزش دیده اند." البته در اين أموزش نقش قطعه کوماندویی بریتانینا بنام اس آ اس که قطعه کوماندویی مجرب در رابطه با اموزش نظامي كوماندويي ، ساختن بم و ساير مهارت هاي نظامي و عمليات هاي اوپراتيفي است،  براي جنگجوىان اسلامي بر جسته بود.البته رهبران نظامي اين جنگجویان در يكي از كمپ ها در ايالت ويرجينيا ي امريكا از جانب سي أي اي اموزش مي ديدند."

در واقعيت امر اين مداخله غرب بطور واضح و عملي، مداخله مستقيم شوروي ها را در افغانستان تسريع نمود،موقعيت جيوپوليتيك افغانستان با داشتن مرز طويلة با باكستان افغانستان  رادرمحراق توجه غرب و اتحاد شوروي قرار داده بود، تا كنترول خويشرا بر أن تامين نمايند.

با بقدرت رسیدن داود در سال 1975حکمتیار و مسعود ، هردو در قیام ناکام 1975 علیه رژیم سردار محمد دادود اشتراک داشتندو بعدا تحت تعقیب داود قرار کرفتند و به باکستان بناه بردند.اسلام اباد بمنظور اعمال فشار بر داود انها را تحت حمایت خویش قرار داد.

كودتاي سال 1978،تره كي ،شخص جانبدار  شوروي ها را بقدرت رساند،اين تغير در كابل زنگ خطر را در اسلام آباد ،واشنگتن ، لندن و رياض بصدا در أورد ، در پاكستان أي اس آي تلاش نمود تا يك قيام اسلامي را طرح ريزي نمايد،مگر به موفقيت نرسيد،بعدا ،پنج ماه قبل از ورود ارتش سرخً شوروي به افغانستان ،جيمي كارتر ،رئيس جمهور ايالات متحده ،بكمك پاكستان و سعودي ها كمك مخفي امريكا را به گروپ هاي اسلامي ضد دولت افغانستان به پاكستان ارسال نمود.

بريژينسكي ، مشاور امنيت ملي جيمي كارتر،ضمن يادداشتي براي جيمي كارتر چنين نوشت"اگر إسلاميست ها رشد نمايند،و به پا بر خیزند،مداخله نظامي شوروي ها به ناكامي خواهد انجاميد و افغانستان براي رؤسها ويتنام جدید خواهد شد،".كودتاي ديگر نظامي توسط حفيظالاه أمين در ماه سيپتامبر 1979،  پلان مداخله مسكو را تسريع بخشيد، ارتش سرخً داخل افغانستان گرديد،امین را نابود ساخت و در عوض ببرك كارمل ،فرد مورد اعتماد خويشرا بقدرت نشاند، بريژينسكي بار ديكر ستراتژي جديدي را به كارتر چنين ارائه نمود"ما بايد كمپاين وسيع تبليغاتي را با كشور هاي اسلامي هم أهنگ سأزیم و كمك هاي مخفي براي شورشيان را سازماندهي نمائيم."
 
مار کریت تاچر ،نخست وزیر وقت انکلیس ،در دسيمبر 1979در محلفي در نيويارك كه تحت عنوان ا نجمن سياست خارجي داير گرديده بود، در حالیکه  اقدام امريكا را در مورد كمك هاي اين كشور به مجاهدين افغان ستود چنين ابراز داشت"ما در شرق میانه منافع خود را داریم ،ما نمیخواهیم این کشور ها در دام مارکسیزم صادر شده بیفتند."

با مكث كوتاه از عملكرد انگليس و امريكا در گذشته و انچه كه طي بيش از يكدهه از مداخله نظامي امريكا در افغانستان وعراق و حملات مرگبار انگليس ها و فرانسوی ها بر ليبي و حمايت گروه هاي گوناگون از طيف وسيعي از إسلاميست ها در سوريه و عراق ، میکذرد ،ميتوان چنين اظهار نمود كه داعش كنوني نيز محصول مداخله غرب در عراق و سوريه است.
در جريان سالهاي دهه 90،اسلام راديكال بيشتر و بيشتر افراطي گرديد،كه اين گرايش  اسلام راديكال به گونه افراط گرائي كنوني عمدتا توسط سعودي ها مورد حمايت و تقويه مالي گرديد،ستاره إقبال "اخوان المسلمين أغاز به افول نمود ،زيرا اين جريان نسبت شركت حزب اخوانالمسلمين در پروسه دموكراتيك و انتخابات مصر و  ميانه رو بودنش مورد انتقاد افراطيون اسلامی و سعودی ها   قرار گرفت، دليل ديگري دوري سعودي ها از اخوانالمسلمين دفاع حزب اخوان المسلمين از حمله صدام حسين در سال 1990بر كويت بود.خاندان سعودي با دوري از اخوان المسلمين حالا ديگر ادامه حيات سياسي اش را در وجود حلقه هاي سلفيست هاي كه با ايديالوژي وهابيت همراه بودند ميدیدند.

غربي ها در حالیکه اين جريان وهابي - سلفي را راديكاتر ارزيابي نمودند،بخوص زمانيكه اين جهادي هاي سلفي- وهابي در جنگ هاي مختلف و در كشور هاي مختلف از جمله  دراروپاي شرقي در جنگ مسلمانان بوسني بر عليه سرب هادر 1992 سهم کرفتند، مركز تجارتي نيويارك توسط اين راديكالها در 1993انفجار داده شد،در1995جهاديست هاي افريقاي شمالي كه با القاعده ارتباط داشتند،در متروي پاريس بم گداشتند كه منجر به مرگ هشت تن و زخمي شدن بيش از صد تن ديگر گرديد،مگر با وجود همه اين فجايع، امريكايي ها و انگليس ها در برابر رشد سرسام أور اين افراطيون جديد ،جدي عمل نكردند،و حتي به عواقب ان توجه ننمودند.

دولت انگليس و دستگاه استخباراتي اين کشور هيچگاهي اين وقائع را قابل نگراني ارزيابي ننمود،انگليس ها در شهر هاي لندن و بيرمنگهم راديكال هاي افراطي را گذاشتند تا براحتي در اين شهر ها فعاليت نمايند و جلب و جذب به ايدياي اسلام سلفي -وهابي و افراطيون خشن اسلامي در مساجد و مراكز اموزش ديني در اين شهر ها و شهر هاي خورد و كوچك ديگر ادامه يافت.

جهاد یست سوريا یی ، ابوموسب السوري،فعالترين جهاد يست در ميان جهاد يست هاي لندن بود،همچنان نماينده خاص بن لادن ،خالد الفواض، در لندن با دست باز فعاليت داشت،. السوري براي ژورنالست فليسطيني،عبدالباري عطوان چنين اظهار مي نمايد ، "ميان سازمان استخباراتي انگليس و راديكالهاي اسلامي قرار دادي در ميان بود تا مشكلي در لندن ايجاد ننمايند."

سعودي ها و مجامع روحاني با نفوذ در جامعه عربستان سعودي طي سالهاي 90به ارزش مبلغ 300مليون دالر به گروپ القاعده و سلفيست ها كمك نموده اند و ايالات متحده و انگليس ها از انها حمايت نمودند،مارگريت تاچر در سال 1993،در محفل ،تحليلگران و متفكرين امور بينالمللي ،چنين ابراز نمود"خاندان سعودي قوت نيرومندي در عرصه مدرن سازي و ثبات در سطح جهان محسوب ميگردد."
در حاليكه رياض در عرصه اجرای اعمال غیر انساتی و بایمال نمودن عناصر عمده حقوق بشر با اجراي دوامدار إعدام ها در محضر عام ،شلاق زدن مجرمين ،سنگسار و بيداد در مورد زنان ، اعمال خشونت در برابر مخالفين سياسي در سطح جهان چهره بدنام و غير قابل تحمل دارد.تاچر با وجود أگاهي دقيق از همه اين فجايع در دولت سعودي چنين ادامه ميدهد،"من به مداخله در امور داخلي اين كشور علاقمندي ندارم."
 
جنگ اول خليج فارس دو چالش را به بازي گرفت،اول اينكه دولت عربستان سعودي كاملا از لحاظ نظامي و خريد سلاح به ايالات متحده وابسته گرديد تا به حيات خويش ادامه دهد،دوم اينكه بايد صدام حسين از لحاظ قدرت نظامي تضعيف گردد .سي آي اي  گروپ هاي اهل تشيع  عراق را تشويق نمودتا بر عليه صدام حسين بر خيزندكه اين اقدام اهل تشيع عراق منجر به سركوب و قتل عام صد ها تن  اهل تشيع در نتيجه حمله هاي هيليكوپتر هاي صدام گرديد،دولت جورج دبليو بوش مبلغ 40 مليون دالر را طور مخفي جهت انتقال رهبران شيعه و كرد هاي عراق از طريق هوايي به عربستان سعودي  جهت أموزشي و ايجاد دگروپ های  اپوزيسيون بر عليه صدام تخصيص داد. در نتيجه دو گروپ اپوزيسيون شيعه بر عليه دولت صدام ايجاد گرديد،گروپ اتحاد ملي عراق تحت رهبري علوي ،شخصي كه در يك كودتاي ناكام  سي آي اي كه برعليه صدام در 1996،براه انداخته شد همكاري نمود،و گروپ ديگري بنام گانگرس ملي عراق تحت رهبري احمد چلوي ،شخصي كه با ديك چيني وزيردفاع  وقت امريكا روابط نزديكي داشت، مگر با همه اين تلاش هاو تحريم هاي كه بر عليه صدام صورت گرفت ، صدام حسين مدت دوازده سال ديكر در قدرت باقي ماند.

 واشنگتن و لندن به اين باور بودند كه حمايت و همكاري با گروپ هاي باصطلاح ميانه رو و معتدل اسلامي ،عنصر كليدي براي درهم كوبيدن ساير گروپ ها افراطي اسلامي است،در سند افشا شده از جانب قصر سفيد در 2004،توسط سفير سابق بريتانيا در دمشق و ريچارد مورفي وزير خارجه زمان ريگن چنين أمده است " در شرق ميانه عمده ترين گروپ ها ي كه در ميان مردم محبوبيت دارند گروپ هاي وابسته به ايدياي اسلام سياسي است".براي اولين بار غربي ها گروپ هاي راديكال اسلامي را به دو گروپ عمده كه به تغيرات سياسي باورمند اند و از خشونت حمايت نمي نمايند و خواهان سقوط رژيم هاي عربي از طريق مبارزه سياسي اند،و گروپ هاي جهادي كه با خشونت و ترور باورمند اند،شناسایی نمودند.

بهار عربي بيشتر از قبل وضع را پيچيده تر ساخت ، خاصتا در ليبي و سوريه اكنون نميتوان خط فاصل ميان گروپ هاي كه باصطلاح ميانه رو اند ،و گروپ هاي افراطي كشيد، مداخله نظامي و سنگين غرب در ليبي منجر به انارشي در اين كشور كًرديد،ذخيره هاي سلاح ليبي به تاراج برده شد،و باعث مسلح ساختن هرچه بيشتر راديكالهاي اسلامي گرديد،زيرا مقدار هنگفت ذخيره سلاح ليبي به قرارگاه هاي راديكالهاي اسلامي منتقل كًرديد،به امتداد تراژدي ليبي ، ايالات ملحده بخاطر رضايت خاطر دوست ستراتژيكش ،سعودي ها، اجازه داد تا راديكالهاي اسلامي ، سلفي ها ،گروپ هاي وابسته به القاعده ،در سوريه مسلح گردند،و تحت نام جنگجوىان معتدل در سوريه بر عليه دولت بشار اسد بجنگدند.پايان

 

 

 


بالا
 
بازگشت