طالبان کرام

نویسنده: خلیل

اندرباب قطع جریان برق در شهر کابل و سایر شهرهای کشور

بعد از برقرار شدن دو بارهء جریان برق بعد از مدت بیست و چند روز بی برقی به اندازهء بیست و چند سال طولانی بود، به این فکر افتادم که سابقهء موضوع را به عرض برسانم. زیرا شنیدم که مقامات امنیتی بغلان قصد دارند تا تعدادی را برای حفظ لین های انتقال برق استخدام نمایند. شاید سایر ولایاتی که لین ها از آن می گذرند، نیز چنین تصمیمی داشته باشند.

سابقهء اذیت و آزار مردم کابل از طریق قطع جریان برق به پائیز سال 1358 بر میگردد. در آن سال من در یک واحد دومی "ریاست عمومی تنویرات" کار میکردم. بعد از ظهرروزی(فکر میکنم که دههء اول برج عقرب و روز پنجشنبه) که مصروف کار در شفت دوم بودم، ناگهان زنگ تیلفون به صدا در آمد. آن طرف خط آقای انجنیرمحمد هاشم(برادر داکتر شاه ولی) رئیس عمومی ریاست تنویرات بود. به من هدایت داد که فردا(روز جمعه) اول وقت به قوماندانی امنیهء کابل بروم. دیگر روشنی نیانداخت که اصل موضوع چیست؟ فردا کمی لباس مناسب تر پوشیده و به قوماندای امنیه واقع در تعمیر ولایت کابل رفتم و خود را معرفی کردم. به من گفتند که قوماندان امنیه در تعمیر وزارت تشریف دارند، آنجا بروم. وقتی بدان جا رفتم قوماندان امنیه و یک تعداد دیگر مصروف تهیهء پلان سفری بودند، که من از آن اطلاع نداشتم. به هر ترتیب وسایل سفری آماده شده و بزودی به همراهی تعدادی از پولیس های سوار بر وانت های لند کروزر پولیس و نیز تعدادی صاحب منصبهای پولیس و چند نفر مشاور شوروی راهی شدیم. مسیر سفر به سوی کارتهء نو و ولسوالی بگرامی و کوتل لته بند بود. کمی گذشته از گمرک کهنه کار ما آغاز گردید، و تازه فهمیدم که برای جلوگیری از خطر قطع جریان برق دولت می خواهد که لین های انتقال ولتاژ بلند را  مصئون سازد. من در ترکیب هیئت نمایندهء ریاست عموی تنویرات هستم که نقاط تعیین شده را یاد داشت نموده و به ریاست گزارش بدهم. یک تعداد نقاط در مسیر لینهای ولتاژبلند تعیین شدند طوریکه شروع از گمرک کهنه الی نزدیکی های ولسوالی سروبی در همهء مسیر لین ها زیر دید و کنترول نقاط مذکور قرار داشته باشند. هیئت بعد از تثبیت نقاط مورد نظر حوالی ساعت های دو بعد از ظهر به ولسوالی سروبی رسید و بعد از صرف غذا از راه سرک قیر به کابل آمدیم.  

بعد از ارایهء گزارش سفربه ریاست عمومی تنویرات، نقشهء "پهره دار خانه ها" ترتیب شدند و به زودی به یک تعداد از انجنیران "دستگاه ساختمانی بادام باغ" باردیگر به همان سفر رفتیم و نقاط تثبیت شده را به آنها نشان دادم. "پهره داری ها" ساخته شده و افراد امنیتی در آنها جا بجا شدند، ولی قطع گاه و بیگاه لین برق دوام داشت. تا اینکه با ازدیاد این پدیدهء منفور دولت مجبور شد "حفاظت لین های ولتاژ بلند مسیر سروبی- نغلو - کابل" را با یک نفر متنفذ محلی به نام غلام حسن خان کروخیل که با همه اقوام و خیل اش در نزدیکی های "سمچ های ملا عمر" اقامت داشت، قرار داد نماید، و موصوف  به اصطلاح "تیکه دار" لین های برق شد. نامبرده نیز تا مدتی این کار را به صورت کج دار و مریز ادامه داده و پول هنگفتی را خود و خویشاوندانش به کیسه میزدند. تا اینکه چهرهء اصلی او نمایان شده و موصوف در سال 1365 تمام لین ها را خود قطع نموده و با "خیل و ختکش" به پاکستان فرار کرد. دولت با حشر نمودن تمام دستگاه های ساختمانی لین ها در مدت چند روزی ترمیم و بعد از آن ترتیبات خاص خودرا اتخاذ کرد.

منظورم از آوردن سطور فوق این بود، که "افتخار"سابقهء قطع لین برق به شهر کابل، ومسلمآ به سایر نقاط کشور، به "مجاهدین کرام" میرسد. حال که خود به این معضل دچار شده اند، جز مصداق همان شعر معروف خداوندگار بلخ نیست که: این جهان کوه هست و فعل ما صدا    سوی ما آید ندا اندر ندا. 

به هرترتیب، ازقدیم نیاکان ماگفته‌اند که «خود کرده را درد هست اما تدبیر نیست». یعنی زمانی که جناب جلالتمآب محمد گلاب خان منگل وزیر باتدبیر اقوام- قبایل، تدبیری کرده و با عقد یک توافق نامهء ای "دند غوری- دند شهاب الدین" را به طالبان دادند، کسی در اندیشهء این نبود، که بزودی این مارهای آستین سبب قطع لین های ولتاژ بلند چه، که حتی بعد از آمادگی های لازم شاید شهر پلخمری را تصرف میکردند. هرچه بود، این مصیبت واقع شد. نه تنها شهریان کابل که شهریان پلخمری، چاریکار، مهترلام، جلال آباد و غیره شهر های افغانستان مدت مدیدی از زمستان را در بی برقی سپری کردند. مثل عامیانه ای هست که" کمپیر مردن آسان است، اما رخنهء مرگ باز می شود". دعا میکنم که خداوند "رخنهء مرگ" را دور داشته باشد، ولی متاسفانه دراین مدت شنیدم که حد اقل یک بارلین ولتاژ بلند مسیرتاجیکستان-افغانستان نیز در قسمت های ولسوالی علی آباد"ایل آباد" نیز با فیر مرمی قطع شده بود. و در همین روزهای نزدیک بازهم همان لین درقسمت های بغلانها، از ناحیهء تخریب پایه مورد هدف قرار گرفته ولی پایه به زمین نیافتاده بود. درطی همین روزهای بی برقی، مردم در مصاحبه های شان پیشنهادات عجیبی ارایه میکردند، از قبیل تمدید لین زیر زمینی و غیره. ولی یقین دارم که مقامات محترم ولایت بغلان و سایر ولایات مسیر لین سرحدات شمالی کشور الی جلال آباد، تدابیر لازم را برای حفاظت لین ها اتخاذ می نمایند. من مثال "تیکه داری" غلام حسن خان را بخطری ذکر کردم که مقامات لطف کرده آن را مد نظر داشته باشند. هرچه هست، محافظت لین های ولتاژبلند کاریست سخت و دشوار و حتی در بعضی حالات "ناممکن". چون من شخصآ شاهد "شکار پرندهء مینا با کلاشینکوف" ازسوی تفنگ داران بوده ام، لذا مراقبت لین ها در برابر تفنگ داران کاریست مشکل، بخصوص که برای قطع لین مشوقی هائی هم در کار باشند.

و اما مشکلات برق در شهر کابل:

شهر کابل از مدت های مدید است که از نبود برق/یاکمبود برق مناسب رنج می برد. از سال 1358 که عمل شنیع قطع لین به مشوره وامراجانب آغازشد، دیگر تا بحال شهریان کابل روز خوش را ندیده اند. گاهی اندک برق بوده، گاهی هیچ نبوده... از دیگر مسایل که صرف نظر کنیم، همین مسئلهء گویا تامین برق در بعداز تمدید لین های برق وارداتی را مثال می آوریم. در طی همین مدت نیز وضعیت برق مصرفی حد اقل برای فامیل ها مناسب نبوده است. من فابریکه دار نیستم و برق سه فاز(380 ولت) هم ندارم، تجربهء همین برق عادی (220ولت) را عرض میکنم: در خوب ترین و مناسب ترین اوقات شبانه روز، جریان برق بین 150- 170 ولت بوده است. با این وضعیت صرف نظر از تنویر، برای استفاده از تلویزیون، ماشین کالا شوئی، واتر پمپ، و غیره امورات منزل مجبورآ باید از(Stabilizer) استفاده کرد. بعضی اوقات حتی (Stabilizer) هم کار نمیکند. موضوع استفادهء برق برای تسخین و پخت و پز بطور کلی منتفی است. زیرا، در این موارد از گازو چوب، و حتی زغال سنگ استفاده می شود. این درحالیست که فیوز باکس(صندوق های میتر) های فامیل ها باز بوده و هرکس با دل خودش آن باز نموده و لین ها را دست کاری میکند. از وقتی که حساب برق کمپیوتری شده، دیگر سرو کلهء برق ها دیده نمی شود. و اما شنیده می شود که برای تعمیل پرچوی ها "معاملاتی" در بین هست که هست. حتی گفته می شود که پرچوی ها با مشورهء گاز- چوب- و زغال فروشان تنظیم می شوند که به اصطلاح "غم آنها نیز خورده شود"؟! قسمی که عرض کردم، در اثر قطع مکررلین ها، همه جا کنکشن هائی نا خواسته به وجود آمده و بالاثرمیزان ضایعات را بالا برده است.  

یکی ازبد ترین موارد مشکل مردم، بعد از نبود برق، مسئلهء "میترهای دیجیتلی" هست. تصور کنید که یک فامیل متوسط الحال که در گذشته ماهانه از 7-8 صد تا 1200- 1500 تا 2000 یا کمی بالاتر مصارف برق داشت. با نصب "میتر دیجیتل" این مصرف به یک بارگی به 5000- 10000- 20000- و حتی در بعضی موارد تا 40-50 هزار بلند میرود. چه رمزو رازی در اینجا وجود دارد؟ گویا کسی بیرون از شرکت محترم تنویرات نمیداند. اگر اعداد سرسام آور مصارف در میتر دیجیتلی درست باشد، پس فامیل هائی که تا حال میتر انالوگ داشته و درهردوماه چیزی حدود چند صد افغانی مصارف تحویل داده اند، بایست از همان ابتدای نصب میتر و استفاده از برق مصارف برق شان را مطابق اوسط میتر دیجیتلی تادیه نمایند. در غیر آن کدام رمز و رازی که در زمینه موجود است باید افشا گردد. این یکی از بدترین حربه/ و منبع عایداتی برای دست اندرکاران است.درحالیکه هستند فراوان زورمندان، قلدران،تفنگ داران درهمه نقاط شهر،بخصوص "شیرچور" که مصارف برق شان را اصلآ نمی پردازند. چه بسا که برق سه فاز هم داشته باشند. شرکت محترم تنویرات حصول مصارف برق چه که حتی توان نام گرفتن آنها را هم ندارد. من هم نمی خواهم به اصطلاح" شتر های سرکاری را ....".

خلاصه: اگر در شهر کابل 600 میگاوات برق هم موجود باشد،مشکلات درشبکهء برق و نبود ظرفیت امکان استفاده درست از آن را نمیدهد و میزان ضایعات هم بالاست. اگر.... یک حرف بس است.

و اما پیشنهاداتی که نیز به خدمت اولیای محترم امور "ریاست عمومی تنویرات" دارم: من پیشنهاداتم را علنی مطرح میکنم، درحالیکه هیچگونه هدف منفی در زمینه ندارم.

پیشنهاد نخست در قسمت شخص جناب رئیس صاحب عمومی هست. گرچه مکن جناب شان از این حرف خوش شان نیاید، ولی من ناگزیرم آن را مطرح کنم.علاوه میکنم که رئیس صاحب عمومی چه بسا که شخص خیلی مجرب ترازآنچه باشد که به وظیفه ای که گماریده شده اند. اما با کمال تآسف کار شان در ریاست تنویرات طور شاید وباید مؤثر نیست. دلیل آن شاید "غیر مسلکی بودن" جناب شان باشد. زیرا، من سخت معتقد هستم که برای ریاست تنویرات یک شخص مسلکی لازم است. یعنی یک نفر انجنیر برق. شاید گفته شود که مقامات پائین ترهمه مسلکی اند. این درست است، اما کافی نیست. دلیل می آورم: مشکل برق کابل تنها کمبود و دربعضی موارد نبود برق به تنهائی نیست.شبکه شهری کابل هم به قدرکافی از مشکلات رنج می برد. به همین دلیل حتی در موجودیت برق هم پرچوی هائی دیده می شوند. بعد از "شبکهء چهارم" در سالهای 1365دیگر کسی توجه لازم به شبکهء شهری کابل نه کرده است. اگر در این مدت 14- 15 سال، سالی یک ناحیهء هم زیر کار گرفته می شد، حالا به مراتب شبکهء بهتری می داشتیم، که نداریم. از گذشته هابد ینطرف "قیم" برق و مخابرات افغانستان کشور دوست جرمنی بوده است. اگر ظرفیت کاری می بود، شاید آن کشور تردید نمی کرد که در اصلاح شبکه شهری کابل و سایر شهرها کمک کند. این بجای خود، تازه درهمین لین های تازه تمدید شدهء شهری پایه هائی بکار رفته اند، صد درصد خطرات جانی را دربردارند. گفته می شود که در قبولی این پایه ها نکته هائی هستند؟! اگر رئیس صاحب عمومی مسلکی می بودند، هرگز زیر بار فشار وزارت قرار نمی گرفتند، ولو به قیمت از دست دادن وظیفه.

وقتی موضوع اعمار بندهای برق آبی مطرح می شود، همواره جواب اینست که این کار وقت بکار دارد. آیا برای اعمار بندهای برق چند سال لازم است؟ آیا 14-15 سال کافی نبود؟ باز دلیل آورده می شود، که کشورهای همسایه در قسمت اعمار بندهای برق آبی مزاحمت می کنند، لذا کشورهای کمک کننده حاضر نیستند کشورهای همسایه را خفه سازند. همه درست، ولی بازهم گپ هائی هست. 

·         در تمام مدت بعد از سقوط طالبان وزارت محترم انرژی و آب، از اعمار بند برق "باغ دره" گپ میزند، ولی هیچ نیست که سنگ تهداب آن گذاشته شده و عملآ آغاز شود.

·         در همان سالهای نخست بعد از 2001، شخص اول وزارت به ولایت پنجشیر رفته و گویا سنگ تهداب برق آبی را در درهء "پارنده" گذاشت. تا حال معلوم نیست که کار آن به به کجا رسیده، گرچه در طی روزهای دشوار گذشته شنیدم که گویا این بند نیزشاید به استفاده داده شود، تازه لین انتقال آن حتمی تا حال نا تکمیل هست.

·         بند برق شاید کوچک "مچلغو" در ولایت پکتیا، مردم سالها آن در خواست میکردند، درست مثل تعیین کادر ها در یک و نیم دههءگذشته، به یک شرکت تاجیکی داده شده که شرکت قراردادی قادر به کار کردن درآن ولایت نیست. میگویند از دیگ آن بیرون آید که در اوست؟!

·         بند برق"بخش آباد" درولایت فراه که مردم سالهای برایش دست به دعا بودند، شاید روی دست گرفته شود، اگر کشور همسایه مزاحمت نه کند. تا حال به سرنوشت "جو لغمان" دچار است.

·         وزیر وقت وعده هائی برای مردم کنر وغیره نقاط داده بود، ولی همه شان درحرف باقی ماندند.

·         حتی، من از گذشته اطلاع دارم که دولت های وقت به همکاری کشور جرمنی همه شاخه های دریای کابل،دریای پنجشیر،علینگار، الیشنگ، کنرو غیره، به شمول خود آن دریا را دقیقآ مطالعه کرده و نقاطی را که حتی یک متر(Head) هم داشته شناسائی کرده اند تا اگردلسوزی پیدا شود روزی در آنجا بند برقی ساخته شود، که نه شد. ولی وزارت از این استفاده نموده یک مقدار هنگفت پول را به این بهانه از دونرها گرفته اند که گویا دریای کابل را برای تعیین نقاط لازم بخاطر اعمار بندهای برق خیالی سروی میکنند؟! این را میگویند" از ریگ روغن کشیدن".

·         بندبرق "شاه وعروس"، در ولسوالی شکر دره، که اخیرآ تهداب گذاری و یک مقدار درآن کارشده بود، معلوم نیست که کارش به به کجا رسیده وآیا ممکن است درسال نو روی آن کارشروع شود؟گرچه بند های یاد شده کوچک اند، اما از یک طرف آب منطقه را تنظیم میکنند، و از سوی دیگر آرمان مردم محل برآورده می شوند، و نیز مشکل تمدید لین های شان سهل است.

حال به بخش بندهای بزرگ تری می پردازیم، و بخاطر اهمیت آن از شهر پل خمری آغاز میکنیم:

شهر پل خمری در مقطع شاهراه های ولایت شمال، از همان قدیم ها دارای دو بند آبی است:

1.      بند اول که از سوی کشور جرمنی در فاصلهء دو جنگ جهانی اعمار شده، و به نسبت آغاز جنگ جهانی دوم جرمن ها نه توانستند تا کاسهء بند را قسم شاید وباید تحکیم و تکمیل نمایند. بالاثر در سالیان اخیر خطرآن موجود بود که بند فشار آب را تحمل نکرده و تخریب شود. اگر بند اول تخریب شود، «نهرگورگان» هم از کار می ماند، و در نتیجه مقدار زیادی اراضی آبی به للمی و یا هم لم یزرع مبدل میگردد. نمیدانم که آیا هنوز هم بند فعال است یا خیر ولی در تمام مدتی که جامعهء جهانی با قدرت در افغانستان موجود بود، یک شخصی یافت نه شد که موضوع را با جرمن ها مطرح و ترمیم اساسی آن را روی دست گیرد. حالا هم اگر چه خیلی غفلت شده اما زمان آن سپری نه شده است. در گذشته مشکل ریاست تنویرات با بند اول این بود که، بند اول ملکیت نساجی بوده و به ریاست تنویرات صلاحیت نمیداد که روی آن کار نماید. یک مشکل برق در پل خمری همین دوگانگی ملکیت بندهای برق هست. یعنی بند اول ملکیت نساجی و بند دوم ملکیت ریاست تنویرات. در موسم زمستان که آب کم و نیاز به برق زیاد است، به نسبت کمی آب خیلی تولید کم می شود، در تابستان تنها بند دوم تا 11 میگاوات برق تولید کرده می توانست. حل اساسی مشکل بندهای برق پلخمری مربوط می شود به تکمیل بند "کیله گی". چه با تنظیم آب هم خطر سیلاب از بین میرود و هم با داشتن مقدار آب ثابت بندها می توانند مقدار زیاد تری نیرو تولید نمایند، درصورتیکه به موقع حفظ و مراقبت شوند. نمیدانم در تعداد 21 بند آبی ای که جناب اشرف غنی رئیس جمهور در بیانات اخیرشان در وزارت رزاعت یاد آوری کردند، بند «کیله گی» شامل است یا خیر؟ اگر نه، امید وارم در زمینه هدایتی صادر فرمایند.

2.      بند دوم که ازسوی روسها بعد ازبند اول اعمار شده، سالها نه تنها به مشکل نیاز شهروندان و ادارات دولتی و فابریکات شهر پلخمری را قسمآ مرفوع ساخته است، که زمانی به شهر کندز نیز برق میداد. چنانچه اگر با تکمیل بند گیله گی آب دریا تنظیم شود، بازده این فابریکه مسلمآ بهتر خواهد شد.

3.      پلخمری همانطوریکه مرکزتقاطع ترانسپورتی ولایات شمال هست، مرکزتقاطع/تنظیم برق های وارداتی ازبیکستان و تاجیکستان نیزمی باشد. امید است که مقامات محترم ولایت بغلان در زمینهء تآمین امنیت پایه ها ی لین انتقال و مراکز تنظیم برق اقدامات لازم و مؤثر انجام دهند.  

4.      بند آب و برق سلما: این بند که در زمان جمهوریت داود خان آغاز شده بود، به کمک دولت هند انشا الله عنقریب تکمیل می شود. ولی سؤال اساسی اینست که شرکت محترم تنویرات همین اکنون باید کاراعمار سب ستیشن های مورد نیاز انتقال نیروبه شهرهرات وسایرنقاط درمسیر لین انتقال را توآم با تمدید لین های شهری درهرات و سایرشهرک های مسیر باید قبلآ زیر دست گرفته و آن را کم و بیش همزمان با تکمیل بند و توربین های برق تکمیل و به بهره برداری بسپارد. خدای نه خواسته این طور نه شود که بعد از فشار دادن دکمهء بهره برداری بند سلما، ریاست تنویرات تازه به ساختن و اعمار سب ستیشن ها و لین های انتقال ولتازبلند و شبکه های شهری را شروع نماید. ومردم را باردیگربه امید"جو لغمان" نگهدارد.

تا جائیکه مربوط به مزاحمت همسایه ها می شود، من شخصآ به یاد دارم که آقای خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران و نیازوف رئیس جمهوری وقت ترکمنستان سالها قبل بند آبگردان مشترک میان دو کشور را افتتاح نموده بودند. درچند ماه گذشته خبرهای نا خوشایندی مبنی بر گرفتاری مواد منفجره در نزدیکی های بند سلما از رسانه ها شنیده شده است. اگر منظور مقامات در اعمار بندهای آبی همین مثال بند سلما باشد، درست است که برای اعمار بندهای آبی "وقت" نیازاست، قسمی که برای بند سلما حدود نیم قرن وقت نیازبود؟! در پروگرام "ولابت به ولایت"رادیوی آزادی مورخ 26 فبروری از زبان مقامات بند رتبهء ولایت هرات شنیده شد که گویا ظرفیت بند برق سلما (3x14=42) میگاوات است. متواضعانه از حضور شان استدعا می کنم که این مدعا را اصلاح فرمایند: درست است که در بند سلما سه توربین هریک با ظرفیت ناصبهء 14 میگاوات نصب می شوند. اما در بهره برداری هرسه توربین کار نمی کنند. بلکه همواره یک توربین احتیاطی(Spare) می باشد. تازه اگر ارتفاع بند را از سطح بحر در نظر بگیریم، این مقدار با هم کمتر می شود.

5.      بند برق کجکی: این بند برق که از سوی امریکائی ها ساخته شده، یکی از جملهء مجتمعی است که امریکا در بعد از جنگ جهانی دوم در منطقهء قندهار وهلمند ساخته است. مجموعهء میدان هوائی قندهار و وادی هلمند که در کل به نام"امریکای کوچک" مسمی شده بود، و حالا یکی از میادین تولید مواد مخدر درسطح افغانستان و جهانست. با ازدیاد نیازمندی به مصرف انرژی برق مرحوم داوود خان تصمیم گرفت تا ارتفاع بند را به اندازه دومتر بالا برده و بالاثرظرفیت بند را ارتقا بخشد. در داوطلبی بین المللی ایکه در زمینه صورت گرفت، دستگاه ساختمانی هلمند(HCC) برنده شناخته شد. بدبختانه قبل از شروع کار،جنگ و انقلاب دامنگیر کشور شده و پروژه همانطور باقی ماند. بعد از سال های 2001، چون ضرورت شدید به انرژی برق احساس می شد، کشورهای کمک کننده تلاش کردند تا توربین های برق را تعویض نموده وظرفیت بند را ارتقا بخشند. در تمام مدت 15 سال گذشته مردم قندهار و هلمند از نبود برق در رنج بوده و مقدار تولیدی هم صورت میگرفته نمی توانسته به صورت مطمئن به شهرهای منطقه منتقل شود. جریان انتقال یک پایه توربین را که به کمک نیروهای بین المللی و درمعیت هزاران سرباز و بدرقهء طیارات صورت میگرفت چند سال پیش از سرویس جهانی بی بی سی شنیدم و آن را یاد داشت کردم. از آن تاریخ تاکنون که حدود چهار- پنج سال سپری می شود، اخیرآ از زبان یکی ازمسئولین محترم شرکت تنویرات شنیدم که امورمنتاژ توربین مذکور با کدام شرکت ترکی قرار داد شده و تا کنون( یک- دوهفته پیش) تنها حدود 35 درصد پیش رفته است؟!گیریم اگر توربین صد درصد آمادهء بهره برداری هم شود، تازه معضل قطع لین مانع از رسیدن جریان برق به مستهلک خواهد شد. بنابرهمین علت بود که شاید تصمیم گرفته شد که معضل برق قندهاربا نصب دستگاهای سولرحل شود. نمیدانم این پروسه چه قدر وقت لازم دارد. شاید یک قرن یا هم بیشتر؟! این درحالیست که یکی از مسئولین یک موسسهء بین المللی در سالهای 2004، که قبل از آمدن به کابل در قندهار کار میکرد، با کمال خوشی لاف میزد که "مشکل برق قندهار را برای همیشه حل کردیم"؟!

6.      به عقیدهء این هیچ مدان اصلآ مردم افغانستان را خداوند با سرشت ویژه خلق کرده است. قبل از آمدن "مجاهدین کرام" دولت تقریبآ در تمام ولسوالی های سرحدی با پاکستان دستگاه های دیزلی داشت و تاحدود توان مالی برای یک تعداد مشترکین برق نسبتآ مناسب تولید و توزیع میکرد. ولی با آمدن «برادران» تمام لین های برق کبارشده و نیز دستگاه های دیزلی که معمولآ ساخت کشورچکو سلواکیا بودند، یا به شکل کبار و یا هم همانطور زنده- زنده به  به کشور برادرپاکستان منتقل شدند و شایدهم اکنون مورد استفاده باشند؟! کسی چه میداند، حتی پایه های انتقال برق به مرکز ولایت لوگر تا همین چند سال پیش پابرجا بودند. شاید مردم لوگر با آمدن "دولت اسلامی" دیگر به برق نیازی نداشتند. چون برق ابداع کفار است؟!

7.      مشکل جدی دیگر «رسانه ای» شدن موضوع است. طوریکه جناب صبغت الله مجددی در 26 دلو همین سال به مناسبت تکمیل خروج قوای شوروی با زبان در فشان شان فرمودند، که «قوماندهء جهاد را از طریق بی بی سی صادر کردم»،خوب به یاد دارم که بعد ازاولین مورد قطع لین یکی از رادیوهای بین المللی با یک مسئول شرکت تنویرات مصاحبه ای کرد، که طی آن مسئول نامبرده اظهار داشت:" اگر نیروهای امنیتی اجازه بدهند، ما می توانیم در ظرف 7-8 ساعت لین های قطع شده را ترمیم کنیم". و طالبان فهمیدند که کارشان چندان مؤثر نیست، باید میزان صدمه را بالا ببرند؟! پیشنهادم به تمام رسانه های محترم ملی-بین المللی اینست که چند دقیقه راپور«با ازرش» شان را با بهای این قدربلند تهیه نکنند؟!

8.      معضل دیگر نهادی به نام"شورای ولایتی" هست. گرچه در این مورد مشخص قطع لین من کدام عکس العملی از سوی شوراهای محترم ولایتی نه شنیده ام. اما در گذشتهء نه چندان دور، همین که یک حادثهء امنیتی رخ میداد/ میدهد، مسئولین محترم اردوی ملی- پولیس ملی - امنیت ملی ارزیابی شان را با رسانه ها شریک می کنند. اما شخص دیگری می آید و ازنام گویا" شورای ولایتی" تمام یا بخشی از گفته های مسئولین امنیتی را تکذیب و ارزیابی خودش را از حادثه ارایه می کند.

9.      من درسال 1357 در دستگاه ساختمانی هلمند، در پروژهء بند آبگردان خان آباد(KIC) کار میکردم. در همین سال کاربند سلما نیز ادامه داشت، وکمپنی واپکوس هند هردو پرژه را مراقبت میکرد. مصرف پروژه از سوی بانک آسیائی یا بانک جهانی تمویل می شد، وهدف ازآن حل معضل آب در دشت وسیع بین خان آباد و اطراف کندز بود. طوریکه کانال چپ آن با ظرفیت 96 مترمکعب ازکنارشهرک خان آباد در پهلوی دریا عبور کرده و با تیر شدن از روی هر نهر/جوی تا فاصله 18 کیلومتری حقابهء آن را برایش توزیع میکرد. این کانال در قسمت بالای شهر خان آباد درست در زیر قلعهء جنگی به یک دراپی داخل می شد که حدود 30-40 مترهید داشت. درست در همین جا بود که یک بند برق کوچک با ظرفیت 27 میگاوات مد نظر بود. سه توربین 9 میگاوات: یکی برای مصارف خود بند برای بالا و پائین کردن دروازه های آن، دیگری برای شهر خان آباد، و سومی برای احتیاطی برای بند در نظر گرفته شده بود. این بند آب گردان در خود محل ذخیره نداشت. ولی قرار بود که بند ذخیره آن در منطقهء"درباوو"ی ورسج ساخته شود. حتی آقای جنرال رفیع که در اوایل کودتای ثور وزیر فواید عامه بود، ازآن دیدن کرده بود. درسالیان بعد از 2001، که بین مردم تالقان و کندز روی مسئلهء حقابه مشکلات زیادی موجود است، هیچ کس در فکر آن نه شد که با اعمار بندذخیره و با سروی و اصلاح بند آبگردان خان آباد مشکل حقابهء "کندوی" افغانستان را حل کنند. این در حالیست که بسترکانال درتصرف کدام جنگ سالاری قرار داشته وهمه ساله ازکشت شالی درآن مستفید می گردد، و دراپ بند برق همان طور بی هوده مانده ودرست از بالایش برق وارداتی به شهرتالقان منتقل می شود؟!

10.  ازمنطقهء تقاطع کوهپایه های هندوکش- پامیردریایئ سرزیرمی شود به نام کوکچه، که یکی ازمعاونین مهم چپ دریای آمویه هست. در قسمت اتصال دریای کشم با این دریا سالها قبل دولت وقت پروژه ای بند آبی ایرا رویدست گرفته بود به نام "کوچهء علیا" که گفته می شد ظرفیت آن 500 (یعنی حد اقل پنج برابرنغلو) میگاوات است. این پروژه در آخرین سالیان جمهوریت داوود خان رویدست گرفته شده بود. دفاتر اداری آن در ولسوالی کشم تاسیس و شخصی به نام انجنیر محمد شریف آمرآن بود. دقیقآ نمیدانم کارهای مقدماتی آن تا حد پیش رفته بود که درسال 1358 به عنوان بخشی از برنامهء تخریب، به ادارات آن حمله شده و از بین برده شدند. از آن وقت تا کنون دیگر "نه چرگی بود و پرگی". اگر کاری نا جایز نباشد، دولت می تواند آن پروژه را نیز مورد بر رسی قرار داده،درصورت لزوم مجددآ احیا نماید. آخرآن مردم نیز تابع همین آب وخاک اند؟!

11.  آخرین بخش عرایضم به حضور اولیای امور دولت وحدت ملی در مورد "تحکیم سواحل آمو" است. دریای آمو با تمام مفیدیتی که دارد، وبرخلاف تمایل طبیعی به سوی راست ازاثر گردش زمین، متاسفانه همه ساله سواحلش را در جانب افغانستان مورد حمله بیرحمانه قرار داده و سالانه حدود چندین صد هکتار و یا شاید بیشتر زمین هارا تخریب میکند. قسمی که به یاد دارم، مطابق قرارداد های سرحدی میان افغانستان/اتحاد شوروی سابق، سرحد بین دو کشور"تالوگ" دریا شناخته می شود، لذا سرحد همه ساله به ضررافغانستان تالوگ را به سوی چپ تغییرمی دهد. همه ساله داد و فغان مردم سواحل آمو از بدخشان تا قسمت های خم آب بلند است. ولی هیچ فریاد رسی نیست. من نمی توانم بگویم که چه باید کرد؟! درحالی این سطور را می نویسم که دیروحتی خیلی دیر شده. چون به موسم آب خیزی مدت کمی مانده و تا آن وقت خدا میداند که اقدامی صورت گیرد. این در حالیست تا جائیکه من سواحل آمو را دیده ام، همهء مناطق طرف افغانی در زمین های نرم و بی حفاظ قرار داشته و یک مقدار جنگلات طبیعی هم که در ساحل موجود بودند، از بین برده شده و نیز مواد ساختمانی برای تحکیم سواحل: سنگ، و حتی شاید ریگ و جغل هم کمیاب و حتی نایاب اند. شاید یک مقدرا ریگ را بتوان از خود آمو به کمک ماشنیری بدست آورد، اما سنگ و جغل خیلی به ندرت یافت می شوند. این امر پروسهء تحکیم سواحل را به مراتب مشکل و از نظر قیمت گراف می سازد. ختم.

 

 


بالا
 
بازگشت