خوشه چین

 

ازشکست نترسید

قدرت را اگربه زورگرفتی،میزنی،میکشی،تابع میسازی،تطمیع میکنی،بنآ زورفساد می آفریند.آینده مجبوراست که فسادرا با روش های علمی((طبی))معالجه نماید.وجمع ازما ار مان های نیکورا،به تعقیبش میرویم،خوبیهای گذشته را به مثابۀ سنگ بنای مدرن سازی،تکنا لوژی عصرجدید به عوض،وسایل کهنه،اهداف عالی انسانی به شمار می آوریم.حضورعیاران معاصر انقلابی((معنویت جامعه))هوای تازه ای بهاری ست که به استقبالش همه گلها می شگفند.

رازق فانی به شما توصیه می کند.

 

مردان ونا مردان

ای دل مروسوی خطر،گرمیروی لرزان مباش

ازرهزنان غافل مباش،ازدشمنان ترسان مباش

چون با کسی همره شدی،ازنیمۀ ره برنگــــرد

چون ازپی،مردان روی،دیگر زنامردان مباش

دشمن اگرجانب دهد،با اودم ازیاری مزن

دردوستی گرجان دهی،ازدوست روگردان مباش

گرعاشق مستانه ای،زهــــــــــد ریایی را بسوز

ورهمنشین زاهدی،درحلقۀ رندان مباش

باد بهاران شو تا درمقدمت گل بشکفد

چون گِرد باد هرزه گرد،دردشت سرگردان مباش

همدست ما گرمیشوی،پای کسی دیگر مگیر

بادوست چون پیمان کنی،باغیر هم پیمان مباش

فانی به کیش عاشقان،درفکرخود بودن مباش

یاازسروجان گذریا عاشق جانـــان مبـــــاش

بادرک ازاین مطلب:

عیاران انقلابی معاصر،به مثابۀ حریف درمقابل هیچ فردی، گروهی، حلقۀ، سازمانی،حزبی قدعلم نخواهد کرد.بلکه به حیث قوۀ محرکه،فرهنگ همسویی وهمگرایی را،میان خانوادۀ جنبش وطن پرستان، غنا می بخشد.

1-خوشبختی ملت،درقربانی دادن به اعتقاد است.عبادت کن،درهرنوبت نگوکه توبه کردم بلکه تعهد بسپارازان چیزی که منع کرده ای،پرهیزمی کنم،به آن چیزی که هدایت داده ای عمل مینمایم.

2-کشورخودرا،باعزت نگه میداریم باشیوۀ ایجاد فضای دوستی وصمیمیت.

3-ما میخواهیم که درکشورثروت مند((درشاد زیستن))زنده گی نماییم.

4- ما میخواهیم که کشورزیبا داشته باشیم،زیبایی کشوردرپاکیزگی است،ادارۀ عاری ازکثافت،ادارۀ پاک وبادیانت شهرمارا،پاکیزه میسازد،کشورمارا معمور.

5-وقتی کشورپاک وستره میباشد که درآن،تقوی حاکمیت داشته باشد.

6-ضرورت کشوردراحیای معنویت،مرفوع می گردد.معنویت کشورمان،احیا ورشد((فرهنگ عیاران))درجامعه است.((آزادی خواهی،صداقت،امانت داری، ناموس پرستی،حیا وادب،هوشیاری وبیداری،وجدان،تقوی،خلوص نیت........دفاع ازمظلومان،استاده گی درمقابل ظلم،خواستار تطبیق عدالت.ازین قبیل صفات نیک انسانی.

7- کشورما وقتی ثبات خودرا یافته میتواند که آغازازخود،درتربیت نسل برومند سعی به خرچ دهیم وازشخصیتهای باتربیت وبافرهنگ استقبال شایان داشته باشیم، دروجود ازینها کشورمان را باثبات نگه بداریم.

8-کشورمان را باید گرم نگه داشت،بادهای جنوب وبادهای شمال که باعث سردی هوای کشورمان گردیده است،درحرارت هم عقیده تی وهم دلی گرم نگه کنیم.

9-کشورمان را صمیمی بسازیم که همه کشورخودرا دوست بدارند.درصورتی امکان پذیراست که نخبگان ازخود صمیمیت نشان بدهند.

10-پیشرف کشورخود رامرهون قناعت نمی پذیریم،بلکه قناعت را،اساس حرکت پنداشته،میرویم به پیش، پیش ازپیشها،پشیرفتنها،ملی به ملی،سانتی به سانتی،متربه متر،ثانیه به ثانیه ساعت وار،ماهوار،سالانه لذت های فراوان به ارمغان می آورد.

11-چطورمیتوانیم کشورخویش را لذت آوربسازیم:ازطریق سازش،سازش به همه کسانی که میخواهند،خوب فکرکنند.خوب بگویندوخوب بنویسند.محبت کنند وصمیت ازخود نشان بدهند.

12-خوشبختی ملت درحوشبختی کشورنهفته است.خوش بختی کشور درامنیت نهفته است.زمانیکه سازش وهمکاری پارا پیش منی کشند.خوش بختی چراغ می افروزد.ونور پخش مینماید.

13-کشورمان را،ازنورمعرفت،چراغان بسازیم تاکه آرامش حکم فرما گردد.

14-رفأ همگانی،ازراه تفاهم وواحترام گذاشتن به همدیگر تأمین شده میتواند.

15-ایجاد اعتماد فضای سیاسی واطمینان حاصل کردن ازنحوۀ سیاست،ارزش کشورت را بلند می برد.

16-سلامتی وصحت مندی مادروطن،درپاکیزه نگه داشتن وصفایی آن است.پاکیزه نگه داشتن((نبود فساد اداری))پیاده سازی برنامه های احزاب((پلت فورم سیاسی)) مشترک.

17-اگرنخبگان وسیاست گذاران حد انصاف ،گذشت ومدارا را ازنظردورنداشته باشند.به مادروطن صفت خوب می بخشند.یعنی که افغانستان سیاست گذاران بسیار با وجدان وباشرف دارند.علیه یک دیگرتوطئه نمی چینند،همدیگرخودرادرزندان نمی اندازندونمی کشند.

18-وقتی مادروطن دارای شرافت میباشد:که درآن فرزندان مسؤلش،لقمۀ نان حلال، بکف آورند.نه بامعاش مستمری.

19- مادروطن وقتی زیبامیباشد:که تمامی منظره هایش((ساده))مسایل فرهنگی، تعلیمی وتربیتی،امنیتی،ریکلام ها،ومیدیا اش،ازروی صداقت،به ملت وجامعۀ جهانی توضح داده شود.

20-آسایش مادروطن،درصورتی امکان پذیراست.که فرزندان مسؤلش،درانجام وظیفه صادق باشند.امانت خانه را به سلامت نگه کرده باشند.رازخانه را به همسایه نگویند.ودرهمسایگی نیکو زنده نمایند.

 امروزهرفرد((عیار))معاصرانقلابی درذات خود فریاد است.ازشکست نترسید که من یک فریادهستم،فریاد غریب هستم،فریاد دهقان وکارگر هستم،فریاد معلم واستاد ومحقق هستم،فریاد قلم زن وکتاب نویس هستم،فریاد یتیم،فریاد بیوه زن وطنم،فریاد بی وطن هستم،فریاد مهاجرهستم فریاد مهاجریکه دردشتهای سوزان جان را به حق سپرده اند.فریاد اطفال که درابحار جانهای شیرین خودرا ازدست داده اند.من فریاد آزادیخواهان هستم،بیرق آزادی،برشانه برداشته ام،بارنگهای وجدان وشرافت وصدا قت وانسایت درروی بیرق نوشته ام که بروید این همه آب های استاده را، درحرکت آوریم،یکی دردیگرمخلوط،برای خود ظرفیت بزرگی، دربزرگی، بزرگتری، ووو وورا درجریان والی اخیربحرشویم.هدف ما برای فردا چه کاری را انجام دادن است.نه اینکه ثبوت نماییم توخوب بودی ومن بد.هرچه واقع شده در آرشیف تاریخ ثبت است.منظرۀ فردای ما آنقدروسیع است که همه کس جایگاه واقعی خودرا یافته میتواند.

ترسم ازآن است گویی،گر،یادم نکنی

ازپیام نیکت هنگام سفردلشادم نکنــی

این اخطاریه را به جان ودل پذیرفتم

گرنکنم،ترسم ازان که بربادم نکنــی

خیل ترانه خوان هستیم ما درهــوا،هنگــام سفــر

توازمیان قفس،به امید دانه دردام پرتابــــم نکنـــی

آنان فـــرهنگ هیرویین،رواج دادند ومیـــروند

وتوباردیگر!معتـــاد((په ازنکوممسیه))شرابم نکنی

پروازبلند آموخته ام،غلام حلقه به گـــوش نیــم

شب به خواب،چشمانم باز،درخواب گیرم نکنی

باردیگرصاحب قدرت ازبیگانه چمچه درست

دردیگ حرس وآزت پخته،لب ولعابــم نکنـــی

((خوشه چین))محجوب وبا حیـــابوده وهســت

اگربه حرفهایت نکنم،گویی،توکی؟بی آبم نکنی

جبهات سردوگرم،درهوا،حادثه می افرینند ومیروند.اما جبهه شناسان سمت حرکت ابرهارا((هوارا))پیش بین میباشند.تا مبادا درگیراین حادثه شوند.ضرورت به پیش گویی آب وهوا شد.

 علم جیولوژی یا زمین شناسی،قانون مندیهای،فعل وانفعال عناصررا دردرون خاک،برای انسان آموخت،موقعیت،زمان، وقوع حادثه راتقریباً پیش بینی کرده نمی توانند.اگردرمیان دره ها وکوها حادثه ها بوقع بپیوندد،خانه هارا تخریب،انسان هارا درزیرآوارگیرمیسازد.واگردرمیان ابحارصورت میگیرد.سونامی تولید مینماید.بالا آمدن سطح آب سبب می گردد که جان ملیونها انسان را بگیرد.بدبختانه که امروز، وقوع زمین لرزه را بعد ازحادثه((بعد گویی میکنند))جبهات امپریالیزم وسوسیالیزم ((جنگ سرد))درافغانستان وبعدش درایران حادثه آفرید.وپس لرزه اش،ایران وعراق را درمصاف هم قرارداد،به تباهی((دوران فلسفه وحکمت انجامید)).موج سونامی،لیبیا را درخود نوردید. همینطور،تمامی جهان را پرآشوب ساخته است. جان ملیون ها انسان را گرفت.«فرهنگ دشمنی»با علم تاریخ شناسی را بعد ازسقوت بت های بامیان درتمامی مناطق خاورمیانه رواج داد.بدبختانه که پیش گویی های تصادم اجتماعی وطبقاتی چون((آب وهوا))به «بعد گویی» مبدل گشته است.پس دررابطه به حوادث اجتماعی وطبقاتی وضعیت برآمده،ازحادثات بیان میدارد که ازحادثه ها آموزش صورت بگییرد،چسپیدن،به شخصیتها به معنی ازین است که از((امین،کارمل،نجیب)) امام حسن واما حسین بسازیم ،1500 سال دیگرهم، جیغ بزنیم.هرآن کسیکه خوب بوده است جنت را خدا نصیبش کند.وکسیکه بد بود ه خدا به بدگرفتارش کند.اما امروزبرای ما فرض است که زمینه های تصادم اجتماعی وطبقاتی را ازدیدگاه((انقلاب فکری))مدنظرداشته باشیم.یعنی آغازاز ((درخود دگرگونی)) میتواند مارا به منزل مقصود برساند.هدف امروز برای فردا این نباشد. ثبوت نماییم که ما خوب بودیم وشما بد.  

عیاران معاصرافغانستان خودرامکلف به این میدانند که خانوادۀ جنبش چپ سیاسی، یا وطن پرستان را زیریک سقف دورارمان مشترک ملی،ازآدرس کمیتۀ مشورتی برای ایجاد نهاد وسیع سیاسی گردهم آورد. 

 موضوع راجدی بگیرید،درتمامی فیس بوکها شیرکنید وبه یک دیالوگ سیاسی مبدل نمایید.که وضعیت موجود افغانستان ناجی خودرا یافته بتواند.

 ازشکست نترسید،ازین بترسید که بیست سال بعد چرادرهمینجاهستید؟.حرف ازشکست بیرون آمده است،ازین رنج میبریم که چرادوباره به پا استاده نیستیم؟زمان به سرعت،آمدورفت،عمرگرانبهای ما را باخود گرفت وبرد،چهره وجلد شفاف مارا، به چهرۀ مکدر دارای موهای سفید مبدل نمود،توان وانرژی مارا به حد اقل رسا نید.اگربه حال آمده ایم ولی درجاساکت وبی حرکت افتیده ایم،توان دست دادن ودست گرفتن ازاختیارما بیرون شده است.شعاع دید ما به عوض((180))درجه صرف یک نقطه را فوکس گرفته است یعنی((کارمل عزیز،نجیب قهرمان، امین قوماندان انقلاب))مداحان شان،با نشان دادن عکسهای دورۀجوانی،خاطرات تلخ، اشتباهات جبران ناپذیر((عدول ازبرنامۀ حزبی)) خودرا هنوز یادآور نمی شوند، دست آوردهای که همه دبه باد رفته اند((زمین گندم زارما مبدل به کوکنار زارگشت،سفیدارما همه اش پایه دارشد،میوه های سردرختی وزمینی،خوراک مارواژدها گشت))صرف به این افتخار مینماییم که ما کارهای خوبی انجام داده بودیم،حل کلیه مسایل شده نمیتواند. بخاطریکه برای فردا چیزی برای گفتن وکردن نداریم.یعنی که میدان را برای تبه کاران،ملی وبین المللی رها نموده ایم.ما باید که اول خودرا ازلحاظ درایت عقل ومنطق مسلح بسازیم،برای فردا چه کنیم.؟بلی!زمین داریم،باغ نداریم،نهال های فراوان،بی نظم وبی سرپرست درزمین وحشی ما خودرو،روییده اند.ما امروزبرای کسانی نیاز نداریم که فکرآزاد ندارند.فقط درفکرتکرارتجربۀ یک قفس درقفس دیگراند.تا اگربتوانند یک چند صباحی،آب دانه بخورند وبنوشند.ماضرورت داریم به یک رنسانس سیاسی.ما امروزه روز،به اکرم یاری،امروز، برای فردا نیازداریم،ما برای داکترفیض امروز،برای فردا نیازداریم،ما امروز ((عیارانقلابی مجید کلکانی امروز))برای فردا نیازداریم.ما امروز،تره کی امروز،برای فردا نیاز داریم،ما امروز،کارمل امروز،برای فردا نیازداریم،ما امروز،طاهر بدخشی امروز برای فردا نیازداریم، امروز،امروزه روز،پنجشیری امروز،کشتمند امروز،وزیری امروز،خواهان همین مطلب اند.که نسل فردای ما،دیگرازماجراهای سیاسی بیرون آیند.راه استقلال خویش را زیریک سقف دریافت نمایند.آقای فرید مزدک امروز اشاره ای دارد برای بازنگری درسیاست های گذشته برای فردای بهتر،سلیمان لایق درد ازپیری دارد که مینویسد.

"راه در توفان"

ساقيا برخيز وجام آوركزين ظلـــمت سراى
نى صداى كاروان خيـــزد نه آهنــــگِ دٓرٓاى
نى سرودِ زنده گى بر لـــب ز بادِ صبحـــدم
نى شميمِ عطربارانى زشامِ سرمــــه ســــاى
نى ز درويشان غريوِ سينه هـــاى سوختـــه
نى ز رندان نعره ى مستانه ى ازخودربــــاى
نٓــــــز كِـــرانِ دُور،يك نــورِچـراغِ ساحلــــــى
نى رفيقى رزمجويى، هم نبردى، پا بـــه جاى
نى به توفان هم درآميزانِ بى ترس و هـــراس
نى يكى رستم مثالى، رهبرى، مشكل گشــــاى
آسمان تاريك، ساحل دورودريــا درخـــــروش
ابرِ خشم آلوده، تندر زاى و شب وحشت فزاى
مشعل رهيــاب ساحـــل از نگــاهــان ناپــديـــد
موجهـــا اندر تلاطـــم، خشــمِ دريـــا مرگ زاى
كافه ى كشتى نشينان رفته از هوش و شعور
نااميد و مرده جان، بى رهبر و بى رهنماى
باد از سمتِ مخالف، موجِ دريــا بى امــــان
كشتى مـــا بى سكــان، بى بادبان، بى ناخداى
خيز مـــى آور دمى تا خود فرامـــوشى كنيـــم
جـــان به لب آمـــد مـــرا از انتظـــارنا بجــاى 
اى نگاهــت زنده گى، يك شب در آغوشم بمان
تا كشم صد جـــرعه از لعلِ لبانــت هــاى هــاى
ما كجا و وصـــلِ خوبان، در نبـــرد ســرنوشت
رهـــــروتــوفـــان كجــا و آهـــوى دشتِ ختـــاى
جزبه مستى هيچ كـــس راراه ساحل نيست نيست
جــز جنون نتوان زتوفان رست با تدبيــر و راى
چون "ديوژن" راه نتوان يــافت در تجــريد خُــم
خُم شكن، فرمان روا كن عشق را بر روم و راى
من به توفــان و به دريــا بسته ام تقديــر خويش 

   لايقــا درقهــــر توفـــان جُست بايــد جــاى پــاى

کابل7میزان 1394

  کنون بازی تغیرکرده است.تاریخ تکرارنمیشود.شخصیتهای تازۀ خود را می آفریند.آفرینش گران نسل همین زمان اند که بادرک ازگذشته وارد میدا ن می گردند.مادروطن! هنوزعقیم نشده است که مردان نزاید،این مردان زاده شده اندواین مردان وجود دارند. درمیان نسل جوان،ما باید آنهارا پیدانماییم، وانتخابشان کنیم، شخصیت شان را تکمیل نماییم،همکاروهمرکابشان شویم،آنها بانیرو توانی که دارند.این کشتی غرق شده درتوفان راباردیگر درفعالیت می اندازند.

as_khoshachin@hotmail.com

 

 

 


بالا
 
بازگشت