مهرالدین مشید

بلند کردن درفش داعش و فرار جوانان از کشور عصیانی در برابر ناپاسخگویی حکومت

سروی ایشیا فوندیشن هشداری برای حکومت

 

چند روز پیش شماری از جوانان در دانشکاۀ ننگرهار دست به تظاهرات زدند و با برافراشتن پرچم های داعش، طالبان و حزب اسلامی شعار های پشتیبانی از خلافت اسلامی و امارت اسلامی را برای پشتیبانی از گروۀ تکفیری داعش و طالبان سر دادند که این راهپیمایی واکنش های تند را در کشور برضد این راهپیمایی برانگیخت. در حالی است که تنها در دانشگاۀ ننگرهار گروههای افراطی و تندرو نفوذ نکرده؛ بلکه در بیشتر دانشگاه ها و آمورشگاه های کشور گروه های افراطی نفوذ کرده اند و به گونۀ سری مصروف فعالیت هستند که این رویکرد شماری دانشکاهیان نه تنها برای حکومت؛ بلکه برای مردم افغانستان و تمامیت ارضی کشور و فرهنگ و تمدن با پیشینۀ درخشان این کشور نیز خطرناک است؛ زیرا خطر اخیر استراتیژیک است و خطر اول تاکتیکی و کوتاه مدت که تا حدودی قابل جبران است و اما خطر دوم نه تنها حکومت؛ بلکه تمامی دار و ندار این کشور را تهدید می کند. نابودی تمدن باستانی چندین هزار ساله در شهر پالمیر عراق و سایر شهر های سوریه و عراق ا بوسیلۀ داعش و نابودی صلصال بت 53 متری و شهمامه بت 35 متری در بامیان دو مجسمۀ مشهور و شاهکار تاریخی بشر و تبت شده در میراث های فرهنگی یونسکو بوسیلۀ طالبا نشان دهندۀ رویکرد ضد تمدنی آنان است که گواۀ روشن رویکرد افراطی داعش وطالبان است که با روحیۀ اسلام سازگاری ندارد و مخالفت آشکا آنان در برابر ارزش های فرهنگی و تمدنی ملی و اسلامی کشور است. داعش در عراق زیر پوشش دین دست به اعمالی می زند که پیامبر اسلام و یاران نزدیک اش هرگز به آن متوسل نشدند. مگر جوانان نمی دانند که داعش در عراق و سوریه و افغانستان دست به اعمالی زده اند که ننگی بر جبین اسلام است و لکۀ سیاهی بر دامان دین. بیشترین جوانان و حتا همان هایی که بیرق داعش را بلند کرده اند، می دانند که از آسیب داعش درامان نیستند و شاید هم اولین شکار داعش آنان باشند. حال این نکته مهم است که باوجود این اما و اگر های فراوان، چگونه شده است که شماری جوانان در دانشگاۀ ننگرهار و سایر دانشگاه ها و مراکز آموزشی کشور متمایل به گروه های افراطی این دشمن تمدن بشریت شده اند. و چگونه شده است که بسیاری جوانان با وجود آگاهی از خشونت های داعش و طالبان بازهم حاضر به پشتیبانی از این ها شده اند  و با حمایت  از این گروه ها برضد حکومت عمل می کنند و یا شماری با قبول خطر های حتمی غرق شدن در دریای مدیترانه را برای رسیدن به اروپا به بهای ترک این کشور و به رسم بیزاری از حکومت و حاکمان ناتوان،فاسد ،بیکاره، پرگو و ناکارا پذیرفته اند. در واقع  برافراشتن درفش داعش و فرار جوانان از کشور عصیانی در برابر ناپاسخگویی حکومت است که جوانان را از فرط بیکاری و بی روزگاری به جان رسانده است. این عصیان درون سوزی است که تنها این جوانان می دانند و آن را به پوست و گوشت خو درک کنند. حاکمان ضعیف و بیمار کشور از درک و احساس آن بدور اند و حتا از درد مادران و پدرانی بیگانه اند که با چشمان اشک آلود غرق شدن جگرگوشه  های شان را ناگزیرانه در جهان خیال به تماشا می نشینند و آه از دل بیرون نمی کنند. زمامداران کشور تنها این درد را نه؛ بل ده ها درد دوری خاطره انگیز و پرمخاطره را از دوری فرزند متحمل می شوند. این ها در واقع قهرمانانی اند که جگر گوشه هایی را از آغوش خویش رها می کنند که با قبول فقر جانکاه با شیرۀ جان پروریده اند و بنا بر بی کفایتی و بی تفاوتی حکومت، وادار شده اند تا آگاهانه به دریا ها غرق شدن آنان را به انتظار بکشند. این ها که ناگزیر شده اند تا از دو گزینۀ بد و بدتر، انتخاب بد را ترجیح بدهند و فرزندان شان را در کام مرگ به دریا ها رها کنند. خوب باور دارند که آقایان غنی، عبدالله و سایر مقام های ارشد دولتی و شرکا و هم پاتکی های ایشان این درد مادران این سرزمین را احساس نمی کنند؛ زیرا که جگرگوشه های این آقایان صدها کیلومتر دورتر از آتشی قرار دارند که هر زبانۀ آن قلب مادر داغ دیدۀ این سرزمین را می سوزاند. به یقین که این درد را حاکمان کابل نمی دانند؛ زیرا در اصل احساسی برای درک چنین دردی برای آنان دست نمی دهد و این احساس در آنان کشته شده است. دلیلش آشکار است؛ زیرا که فرزندان آنانی که در شهر های مشهور امریکا و اروپا مصروف آموېش و عیاشی و فحاشی اند. چند روز پیش ویدویی فرزند گرانمایۀ استاد ربانی را دیدم و با مشاهدۀ آن دریافتم و از سخنان لاآبالی او اندکی از درجۀ اخلاقی فرزندان دیگر بزرگواران پرده بر می داشت که در چه لجن اخلاقی در خارج از کشور فرو رفته اند. آری این واقعیت های دردناک این جامعۀ بیمار است که انسانش به گونۀ بیرحمانه یی در انبان رهبران بیمار و بی کفات و خودخواه هر لحظه خورد و خمیر می شود. آیا در چنین جامعۀ ناامن و نابسامان تحت حکومت فاسد، رفتن در زیر بیرق داعش و طالب امری غیر مترقبه است، هرگز نه این رفتن هم مانند قبول خطری است که مادری دلبندش را از آغوش به دریای مدیترانه رها می کند.

حکومت پیش از آن که برای مجازات کردن داشجویان دانشگاۀ ننگرهار اقدام کند. بیشتر به علل و عواملی تمرکز نماید و به تحلیل واقعیت های عینی در جامعۀ جنگ زده و مصیبت زدۀ کشور توجه کند که چه عللل و عواملی دست به دست هم داده تا شماری  جوانان بیرق های داعش و طالبان و حزب اسلامی را در دانشگاۀ ننگرهار بلند کنند و شعار های حکومت امارتی و خلافتی را سر بدهند. به یقین که بیشتر این جوانان از لحاظ زمانی و ایجابات عصر در اصول با رویکرد های دینی و اسلامی داعش و طالبان مخالف اند و اما بی تفاوتی، فساد روزافزون در حکومت و تمرکز حکومت به فروعات بجای موضوعات اصلی و بنیادی همه و همه دست به دست داده است و به عصیان و نارضایتی و روگردانی خطرناک جوانان از حکومت مبدل شده است. این واقعیتی است که نباید حکومت از پذیرش آن انکار کند و هرگاه حکومت به این بی تفاوتی ها به خوست مردم افغانستان و بویژه قشر جوان توجه نکند. بعید نیست که فردا بیرق های داعش در سایر دانشگاه ها به اهتزاز درخواهد آمد. بلند شدن بیرق های داعش و طالبان در اصل معنای حمایت از این گروه های قشری و متحجر را ندارد؛ بلکه این نمونۀ آشکار و عمق بیزاری و انزجار مردم به خصوص جوانان در برابر ناتوانی و ضعف حکومت است که آنان را درمانده کرده است. بلند شدن بیرق ها در دانشگاۀ ننگرهار هرچند نفوذ داعش و طالبان را در این دانشگاه به نمایش گذاشت و در ضمن هشداری برای حکومت است که به دشواری های دست و پاگیر جوانان توجه کند و به خواست های معقول آنان پاسخ مثبت بدهد. فساد روزافزون در حکومت صد ها جوان آموزش یافته تا سقف لیسانس وماستری را واداشته تا ناگزیر به ترک کشور شوند و با قبول غرق شدن در بحر مدیترانه و قربانی شدن خواست های قاچاقبران بیرحم و با قبول ده ها دشواری دیگر کشور را ترک کنند. این نارضایتی جوانان برای یک حکومت مسؤول و پاسخ گو مرگ است و شاید در کشور های دیگر زمامداران آن در همچو حالت یک شبه تصمیم به اسعفا بگیرند تا دست کم در برابر مردم شان اتمام حجت کرده باشند و اما با تاسف که در افغانستان چوکی ها و مقام ها بدت ا هیرویین شرش و برچسپ دارد و اگر جهانی هم به باد برود و تباه شود، مرغ مقام ها در کشور ما یک لنگ دارد و به قول معروف " دنیا را اگر آب بگبرد تا بند پای این آقایان است.

هرگاه حکومت هرچه بیشتر از این فراافگنی کند و برای محو فساد و ایجاد اصلاحات گام هاع عملی نگذارد، اوضاع بدتر و نارضایتی مردم بیشتر خواهد شد. سروی جدید موسسۀ ایشیا فوندیشن نشان می دهد که عامل اصلی روگردانی و نارضایتی مردم و بویژه جوانان کوتاه آمدن حکومت برای نابودی فساد و ایجاد اصلاحات در کشور است  که بی توجهی به این موضوع ها سبب افزایش ناامنی ها شده و بر میزان سربازگیری مخالفان در داخل کشور افزود ه است. گفته می شود که داعش برای هر جنگویش تا هفتصد دالر معاش می دهد. این معاش گزاف برای جلب جونان بخاطر رفتن در رکاب این گروه خواسته و ناخواسته خود زمینه ساز گسترش فعالیت های این گروه در کشور است. این سروی این واقعیت غیر قابل انکار را نشان می دهد که حکومت در این مدت بیشتر به فراافگنی های مردم فریبانه متوسل شده است که این رویکرد سبب دلسردی جوانان و فرار شان از کشور شده است. بر بنیاد این سروی بیکاری روز افزون در کشور و ناتوانی حکومت برای اشتغال زایی و ایجاد کار جوانان را سرکوفته و متاثر گردانیده است. این سروی هشداری برای حکومت است تا هرچه زودتر لفاظی های میان تهی و وعده های میان خیالی را کنار بگذارد و برای ایجاد اصلاحات بنیادی در کشور گام های جدی و عملی را بگذارد.یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت