مهرالدین مشید

 

24 حوت خونین ترین نمایش عم انگیز غلبۀ خون بر شمشیر

۲۴ حوت روز میثاق و جرقه افگنی نور برظلمت است که مردم ما خیلی ساده و روشن مفهوم غلبهء خون برشمشیر را تجسم عینی بخشیدند و اسطورهء شهادت را در برگهء تاریخ باخط زرین ثبت کردند. درست حماسه آفرینان مردخیز این دیار ۳۶ سال پیش از امروز در چنین روز در برابر رژیم مزدور شوروی با دستان خالی در هرات قیام کردند و با یک حملۀ شجاعانه و برق آسا وارد فرقۀ هفده هرات را تسخیر و دشمن را زبونانه وادار به تسلیم فرقۀ یادشده  کردند؛ اما این پیروزی عمر کوتاه داشت و نیرو های رژیم از زمین و هوا بر قیام کننده گان حمله کردند و اضافه تر از بیست هزار از هموطنان بیگناهء مارا به شهادت رساندند. خبر رخداد خونین هرات به گونهء رعد آسا در سراسر کشور پخش شد که مردم را در سراسر کشور شدید تکان داد و موجی از حیرت حسرت در همه جا بلند شد. هرچند پس از حادثهء سوم حوت همان سال یعنی ۲۱ روز پبشتر از حادثه هرات ماهیت رژیم وابسته به شوروی پیشین به همگان آشکار و پرده از سیمای واقعی آن برداشته شده بود. در سوم حوت سال ۱۳۵۸ ده ها هزار شهروندان خشمگین کابل به جاده های شهر برآمدند و برضد تهاجم شوروی پیشین در افغانستان دست به تظاهرات زدند و اما رژیم خون آشام از فراز ساختمان ها بر روی مردم تیر اندازی کردند و در حدود بیست هزار هم وطنان بی گناهء ما را به خاک و خون کشاندند. هنوز وحشت و دهشت آن حادثهء المناک دراذهان مردم پاک نشده بود، خون هزاران انسان بیگناه در جاده های شهر کابل خشک نشده بود، هزاران مادر سر از سوگ فرزندان شان بر نداشته بودند، آسمان کابل هنوز خونین بود و شفق خونین در کرانه های سرخ آن زبانه می کشید که واقعۀ هرات صور تازۀ بزرگترین تراژیدی تاریخ را در کشور پف کرد و ناقوس یاس و ناامیدی را در فضای مانم بار کشور به صدادرآورد. حادثه سوم حوت در کابل و پس از ۲۱ روز حادثۀ خونین دوم در هرات زمانی واقع شدند که از هجوم ارتش شوروی به کشور یک ماه و ۲۷ و دو ماه و ۱۸ روز سپری شده بود. قهرمانان اصلی هر دو قیام بی پیشینه در کشور مردم بودند و درمانده ترین توده هایی بودند که مزدوران شوروی برای آنان وعده های پرزرق و برق "خانه و نان کالا" را از در و دیوار زمزمه می کردند و اما در صبحگاهء تجاوز به جای نان و خانه و کالا مرمی های زهرآلود را نثار آنان کردند و چنان خون های بیگناهان را ریحتند که حتا در خشونت آفرینی ها دستان چنگیز و آتیلای ناریخ را هم از پشت بستند؛ اما حدثۀ هرات پس از بیست و یک روز از فاجعهء غم انگیز کابل درس بزرگ تسلیم ناپذیری و مقاومت مردم افغانستان را برای کرملین نشینان و دست نشانده گان آنان به یادگار گذاشت. هرچند رژیم کوشید تا از روی هردوحادثه سطحی بگذرد و عمق و گسترده گی آنها را بی اثر و نادیده نشان بدهد؛ اما این دو قیام و بویژه قیام هرات کرملین را سخت تر تکان داد و محاسبه های مارکسیستی را برای ارایهء انقلاب به هدف نجات توده ها بهم زد و معادلۀ ماتریالیسم تاریخی و ماتریالیسم دیالیکتیک را برای گذار های تاریخی نه تنها ناقانونمند کرد؛ بلکه پاسخ مارکسیسیم را برای جامعۀ ایده آل انسانی به کلی عقیم کرد. این قیام حتا رویا های خوش کرملین را برای کشور گشایی ها و بویژه رسیدن به آب های گرم هند وارونه تعبیر کرد. حامیان مارکسیسزم دریافتند که اندیشه های مارکس باید به موزه های سیاسی تاریخ سپرده شوند؛ زیرا کرملین با استفادۀ ابزاری از اندیشه های او و حتا افکار انسانی او را هم مغشوش و نابکار جلوه دادند؛ زیرا کرملین از اندیشه های او چون مشت آهنین برای به اسارت کشیدن انسان ارایه کرد که حتا با روح سرچشمه های اصلی افکار مارکس در تضاد بود. هرچند مارکس ارادۀ فردی را برای تحولات اجتماعی تابع سیستم تولید و روابط و مناسبات تولیدی می دانست و اما محالف برده شدن انسان بود؛ زیرا او در آخرین تحلیل حواهان رهایی انسان از اسارت ماشین در نظام کموتیستی زیر شعار ”برای "هرکس به قدر نیازش” بود. به هر حال قیام اسارت ستیز شهریان هرات نشان داد که در قاموس آزادی و آزادی خواهان و بویژه آنانی که اعتقادات و باور های شان را ضامن رستگاری ها در جمیع حوزه های سیاسی، اجتماعی واقتصادی خود می دانند، هرگونه تن دادن به اسارت و تجاوز گناهء بزرگ ودفاع از آزادی و اعتقاد های شان  را امر مشروع می دانند. شوروی ها بدون توجه به تاریخ افغانستان وخواستگاهء تاریخی آن اشتباهء بزرگی را در افغانستان مرتکب شدند که تا حالا هم التیام نیافته است. هنوز هم روسیه وارث شوروی پبشین در تمامی مناسبات جدید اش با افعانستان متوجهء معادله بندی رهبران شوروی در دوران جنگ سرد است و کوشش می کند که چنان اشتباه تکرار نشود. از همین رو بود که روسیه از ارسال سرباز در افغانستان برای مبارزه با تروریزم خودداری کرد و صرف به فرستادن دوصد سرباز به میدان بگرام اکتفا کرد که آنان هم بزودی به روسیه برگردانیده شدند. نه ننها این که قیام مردم کابل و هرات در ماهء حوت ۱۳۵۸ برای تمامی ملت های دربند و بویژه جمهوریت های شوروی پیشین درس اسارت ستیزی و آزادی پروری را به ارمغان آورد که بالاحره جهاد مردم افغانستان شوروی پیشین را به سوی از هم پاشی سوق داد و طرح های گرباچوف رییس جمهور وقت شوروی هم زیر عنوان  گلاسنوست و پرستریکا که اصلاحات گسترده را در بخش های سیاسی و اقتصادی در بر داشت ، نتوانست شوروی را از سقوط حتمی نجات بدهد و بالاخره به سوی از فروپاشی رفت، جهاد مردم افغانستان هم به  پیروزی رسید و جمهوریت های اسیای میانه هم یکی پی دیگر استقلال سیاسی شان را از شوروی اعلان کردند.

شاید آدم های پرادعایی هنوز هم در کشور موجود باشند که خود را قهرمان این معرکه ها حساب کنند و برای مردم ما گران فروشی کنند. به تعبیر عام  از این قیام پیراهن عثمان درست کنند و خود را وارث بدون منازعۀ آن حساب کنند. در حالی که این قیام های خود جوش و مردمی بود و از قبل سازماندهی نشده بودند و فقط خشم درون زای مردم بود که یک باره به فوران آمد و همه به جاده ها ریختند تا خشم و انزجار شان را در برابر شوروی ها و عمال آنان به نمایش بگذارند؛ اما آنانی که سنگ پاس داشتن از این روز ها را برسینه می کوبند و باید در عمل نشان بدهند که  چقدر وفادار به این ایثار مردم افغانستان هستند. در حالی که از وجود گندیدۀ آنان بوی فساد، غارت، غصب زمین های مردم و ده ها ناروایی دیگر بلند است و اما بازهم بی شرمانه در نشست های کلان لاف دینداری و دفاع از جهاد و مجاهدین را سر می دهند و هرگز از اعمال زشت خود نمی شرمند. این فرشته های نجات و به قول خود شان بایزیدهای تاریخ جهاد افغانستان اند و اما در واقعیت یزیدیان تاریخ از آنان شرم دارند.  ای کاش آنان به این افتخار ها می بالیدند و عزت آن حماسه ها و شهامت دلیر مردان را حفظ می کردند. به آرمان های شهدا  و مجاهدان جفا و خیانت نمی کردند. آن ارزش های ابدی را رشد و پرورش می دادند و به کمال می رساندند؛ اما صد ها دریغ و درد که نه تنها در راستای بالنده گی و پویایی آن گام نبرداشتند و ارزش افزایی نکردند؛ بلکه برعکس با اعمال زشت و ضد انسانی و اسلامی شان تمامی ارزش های جهاد و قدسیت جهاد مردم افغانسنان را بیرحمانه زیر پای نهادند . درود بی پایان  بر روان پاک شهدای سوم حوت در کابل  و بیست  وچهارم حوت در هرات. این مردان باوقار و با وفا که جان های عزیز شان را قربانی نجات مردم و کشور شان کردند و اما صدها دریغ و درد که شماری جهادخواران و غارتگران تمامی حماسه  های باشکوۀ آنان را به بازی گرفتند و هنوز هم به زنده گی ننگین خود ادامه می دهند و زمانی که در قدرت اند و مجاهدین را به لگد می زنند و از سایۀ شان فرار می کنند و اما زمانی که از قدرت رانده می شوند و هیاهوی مجاهدی و بسیج آنان را کاذبانه و دروغین زمزمه می کنند تا از وجود مبارک مجاهدین پیشین بازهم سؤ استفاده کنند؛ اما آنان آگاه شده اند و دریافته اند که آزموده را آزمودن خطا است و دو بار گزیده شدن از یک سوراخ نهایت کم عقلی و دنائت اشت.  یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت